خانهاي به وسعت زندگي من
تاریخ انتشار: ۲۵ بهمن ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۷۱۸۹۷۹۶
خبرگزاري آريا - مجله منزل - فاطمه افشاريان: قصه روايتخانه از آنجا آغاز شد که تصميم گرفتيم فراتر از اسباب و وسايل خانهها و رنگ رخشان، سراغ ريشهها برويم. خواستيم نشان دهيم که آنچه اکنون نام خانه به خود گرفته است، درواقع روايتگر قصههاي يک نفر، يعني صاحبخانه است. به چندين خانه سفر کرده و داستانهاي شنيدنيشان را برايتان روايت کرديم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
درباره ميزبان
شيرين پرتوي، بنيانگذار گالري شيرين، يکي از گالريهاي بنام در تهران است. شيرين پرتوي را به جرأت ميتوان زني قدرتمند خواند که هنر براي او نهتنها يک علاقه شخصي، بلکه حرفهاي جدي و بسيار پراهميت بوده است. اغراق نيست اگر بگوييم که حمايت بيدريغ او از هنرمندان، ارزشي به اندازه خلق آثار هنري داشته است.
شيرين پرتوياي که اکنون ميبينيم، مثل هرکس ديگر قصههاي زيادي را پشت سر گذاشته تا به اين نقطه رسيده است. در ابتدا ميخواهيم اندکي از اين قصهها را براي ما بگويي...
- من از کودکي با هنر بزرگ شدم. پيانو آموختم، مجسمه ساختم، نقاشي کردم و در يک جمله ميتوانم بگويم به هر آنچه که با دست برميآمد، دستي زدم. کودکي و نوجوانيام را که همزمان با دوران انقلاب و جنگ بود و در شرايطي که شايد مجالي براي پرورش استعدادهاي شخصي نبود، من مصرانه به هنر پرداختم. هنر براي من سرگرمي نبود، بلکه عشق بود و بس. در همان دوران با هنرم براي خود کسب درآمد هم ميکردم. از زيورآلاتي که ميساختم، آموزش نواختن پيانو، گلسازي و حتي گلدوزي روي پارچه و لباس نيز پول درميآوردم.
بعد از مهاجرت به خارج از کشور و زندگي در آنجا، باوجود زندگي خانوادگي همچنان به فعاليت خود در زمينههاي هنري ازجمله آموزش پيانو و نقاشي ادامه و تا جايي که ميتوانستم تواناييهاي خود را توسعه دادم.
بعد از چند سال در سال 1384 دوباره به ايران بازگشتم و در همان زمان بود که به کمک تاها بهبهاني (نقاش، مجسمهساز، طراح صحنه، کارگردان تلويزيون و تئاتر و استاد دانشگاه معروف ايراني) گالري شيرين را تأسيس کردم.
رسيديم به قسمت جذاب داستان: گالري شيرين و قصه تولد آن. از انگيزهات براي تأسيس اين گالري نامآشنا و قديمي بگو...
- تا پيش از تأسيس گالري شيرين، آشنايي من با گالريها در حد جايي براي اوقات فراغت و معاشرت بود که در کنار ديدن آثار هنرمندان ميتوانستي آخر هفته خود را در آنجا بگذراني، البته اين اتفاق بدي هم نبود، اما وقتي بهعنوان يک کار جدي به آن نگاه کردم، نگرشم عوض شد. در ابتدا گالري را در خانه پدريام راه انداختم که اتفاقاً فضاي جذاب و منحصربهفردي ايجاد شد. با زيادشدن اشتياقم به اين کار، گالري را به انجمن خوشنويسان بردم و بعد مکاني ديگر و درنهايت جايي که اکنون گالري برپاست.
و اما خانه، جايي که احتمالاً شيرين پرتوي داستانهاي زيادي از آن براي نقل کردن دارد. با توجه به اينکه قبلاً گفته بودي مدتي که در آمريکا زندگي ميکردي، تا حدودي به کارهاي مرتبط با طراحي دکوراسيون نيز پرداختي و خودت از نزديک تجربه کردهاي، ميخواهيم کمي به اين مقوله بپردازي...
- هرچقدر هم که يک طراح يا دکوراتور در طراحي خانه دخيل باشد، هميشه نشانههايي از شما در خانه حضور دارد، حتي اگر اين حضور در حد گلدان گل موردعلاقهتان روي ميز باشد.
در پس هر قسمت خانه من نيز داستاني نهفته است که مرورش ارزش آن را براي من دوچندان ميکند. ماجراي آنها اينقدر متنوع و زياد است که در حوصله اين بحث نميگنجد.
اگر بخواهم يکي از آنها را برايتان نقل کنم، قصه صندليهاي لهستاني حاضر در بالکنم را انتخاب ميکنم که بيش از 20 سال همراهم بودهاند. زماني که من ازدواج کردم هرکدام از صندليهاي لهستاني 12000 تومان بود و براي آن زمان خيلي خيلي گران بهحساب ميآمد، اما من به دليل علاقه وافري که به آنها داشتم يک ست 8 تايي از اين صندليها را در يک سمساري پيدا کردم که همه ناقص بودند، اما قيمت کلشان روي هم 10000 تومان بود.
آنها را خريدم و به يک نجار در پل چوبي سپردم و از او خواستم که 6 صندلي سالم به من تحويل دهد. اين صندليها هنوز بعدازاين همهسال جاي خود را در دکوراسيون منزل من حفظ کردهاند؛ باوجودي که شايد تصور کنيد به بقيه فضاي خانهام نميخورند.
با توجه به اين صحبتها، فکر ميکني چه چيزي ميتواند به يک مکان، معناي خانه بدهد؟
- راحتي. همينکه در يک فضا احساس راحتي کني، فرقي نميکند از نشستن روي مبل باشد يا زمين. زماني که به جايي آنچنان احساس تعلق داشته باشي که از قرار گرفتن در آن حس آرامش و راحتي در تو شکل گيرد، به نظر من مفهوم خانه در آن فضا اتفاق افتاده است. نميخواهم اين مفهوم را به وسايل وابسته کنم، بلکه به نظر من خانه مفهومي است که به حس و حال آدم برميگردد.
اگر قرار باشد کل خانهات را تحويل دهي و فقط يکچيز را نگهداري، آن چيست؟
- پيانو؛ چون بخشي از وجود من است و البته تابلوها که هرکدام خاطرهاي ماندگار در پشت خود دارند و گذشتن از آنها برايم آسان نيست.
سريال «خانه سبز» را به خاطر داري؟ ما معتقديم صفت سبز به خاطر آدمها و صاحبان خانه به آن ساختمان داده شده بود نه رنگ آن. نگاه تو چيست؟
- موافقم. گرچه سبز بودن را براي خانه خودم جور ديگري نيز معنا ميکنم. من سبز بودن را به معناي زندهبودن در نظر ميگيرم که علاوه بر حضور من، تغييراتي که پيوسته در خانهام ايجاد ميکنم ميتواند موجب آن گردد. من عاشق تغيير و تنوع هستم و حتي گاهي پيشآمده که فردي که صبح خانه من را ديده، شب آن را به رنگي ديگر مشاهده کند.
در پايان سپاس از تو که به گرمي ميزبان ما بودي و زمانت را در اختيار ما گذاشتي. ميدانيم که قصههاي شيرين پرتوي به همين چند خط ختم نميشود، اما حيف و صد حيف که مجال کوتاه است و ناگفتهها بسيار.
براي تهيه مجله منزل مي توانيد به صورت حضوري از کيوسک هاي روزنامه فروشي سراسر کشور و براي خريد نسخه الکترونيک از وب سايت taaghche.ir اقدام نمائيد.
ضمنا براي اشتراک نسخه چاپي مجله منزل روي تصوير زير کليک کنيد:
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۱۸۹۷۹۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تمدید مسابقه کتاب شیرین تا روز بزرگداشت فردوسی
به گزارش خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما این مسابقه که کار مشترک تلویزیون اینترنتی کتاب و شبکه کودک است هر روز ساعت ۱۶ تا ۱۷ پخش میشود.
برنامه و مسابقه تلویزیونی کتاب شیرین با هدف ترویج کتاب و کتابخوانی میان کودکان و نوجوانان با محوریت سه کتاب «بزرگشدن در سپیدان»، «قصههای ادواردو» و «خدا و ضربالمثلها» طراحی شده و «قصههای شاهنامه» نیز به آن اضافه شده است.
میترا لبافی گزارش میدهد:
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی