Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «رکنا»
2024-05-07@04:05:11 GMT

کبری من را به لانه شیطان برد و..!

تاریخ انتشار: ۲۶ بهمن ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۷۲۰۹۷۱۲

حوادث رکنا: اگرچه در یک فرصت مناسب و با حیله ای که به کار بردم توانستم از آن «لانه جهنمی» فرار کنم و به آغوش مادرم بازگردم اما تلخ ترین و بدترین روزهای عمرم را در حالی سپری کردم که فریب زن شیادی را خوردم و این گونه با قرارگرفتن در لانه فساد نه تنها پول و طلاهای مادرم را از دست دادم بلکه موجب آبروریزی و شرمساری خانواده ام شدم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

..

زن جوان که وضعیت زندگی آشفته خود و خانواده اش را برای مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری  بازگو می کرد ،ادامه داد: 17 ساله بودم که با قنبرعلی ازدواج کردم اما این ازدواج تنها 8 ماه دوام آورد چرا که قنبرعلی به بیماری روحی روانی شدیدی دچار بود و خانواده اش این موضوع را از ما پنهان کرده بودند. این در حالی بود که من هم مانند 3 خواهر و برادر دیگرم مجبور بودم بعد از طلاق کنار ناپدری ام زندگی کنم.

پدرم بیکار بود و به خاطر اعتیاد به مواد مخدر Drugs صنعتی نمی توانست از عهده مخارج زندگی برآید ما هم دیگر او را فراموش کرده بودیم اما ناپدری ام نیز برای لقمه نانی که کنار فرزندان او می خوردیم مادرم را زیر بار منت می گرفت به همین خاطر ما هم مجبور بودیم برای کمک به مخارج زندگی کار کنیم برادر 12 ساله ام در فروشگاه یکی از آشنایانمان شاگرد شده بود و هفته ای 25 هزار تومان حقوق می گرفت. مادرم در خانه کفش می دوخت و من هم در یک مهد کودک مشغول کار بودم.

اگرچه گلایه ای از این وضعیت نداشتم اما سرزنش ها و کنایه های دیگران را به خاطر مطلقه بودنم نمی توانستم تحمل کنم و این موضوع در حالی مرا به شدت عذاب می داد که مادرم سعی می کرد با چنگ و دندان زندگی اش را حفظ کند. تا این که روزی در پارک بازنی آشنا شدم.

«کبری» با حوصله به درد دل هایم گوش می کرد و همین موجب برقراری ارتباط دوستانه بین ما شد. چند روز بعد او گوشی تلفن و سیم کارتی را به من هدیه کرد تا بیشتر با هم در تماس باشیم. کبری معتقد بود انسان باید آزاد باشد و از دوران جوانی اش بیشترین لذت را ببرد او با تلقین این تفکرات پسری به نام محمود را به من معرفی کرد، تا از تنهایی بیرون بیایم این در حالی بود که پیامک های عاشقانه زیادی از سوی افراد ناشناس برایم ارسال می شد و من به خاطر ترس از ناپدری ام این موضوع را پنهان کرده بودم اما روزی ناپدری ام این پیامک ها را دید و اوضاع بدی در خانه به وجود آمد در همین حال کبری پیشنهاد کرد با برداشتن پول و طلاهای مادرم از خانه فرار Escape کنم وقتی سر قرار رسیدم او و پسری به نام مجید منتظرم بودند. کبری در حالی که شب از نیمه گذشته بود مرا به پاتوق خلافکارانی برد که در آن جا هرگونه کار شرم آوری را انجام می دادند آن ها مراقبم بودند تا فرار نکنم اما من در یک فرصت مناسب و با جا گذاشتن طلاهایم از آن لانه شیطانی فرار کردم. شایان ذکر است تحقیقات پلیس Police برای دستگیری کبری ادامه دارد.

منبع: رکنا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۲۰۹۷۱۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پسر روانی مادر پیرش را کشت و در خانه آتش زد

ساعت ۱۰ شب شنبه ۱۵ اردیبهشت ساکنان ساختمانی در محله وردآورد صدای درگیری و مشاجره مادر و پسر همسایه طبقه سوم را شنیدند.   به گزارش خبرآنلاین،دقایقی بعد ناگهان صدای زن همسایه خاموش شد اما استشمام بوی شدید سوختگی که کل ساختمان را پر کرده بود همسایه‌ها را از خانه‌هایشان بیرون کشید.   به‌دنبال بوی دود و سوختگی، آنها به طبقه سوم رسیدند و دریافتند این بو از خانه مادر و پسر می‌آید. بلافاصله آنها با آتش‌نشانی و پلیس تماس گرفتند. وقتی همسایه‌ها پشت در خانه رسیدند پسر جوان فریاد می‌زد: «بروید! اگر از اینجا دور نشوید خودم را با اسید می‌سوزانم.»   لحظاتی بعد مأموران کلانتری وردآورد و آتش‌نشانی وارد محل شده و از پسر جوان خواستند تا در را باز کند. اما تهدیدهای او ادامه داشت و فریاد می‌زد: اگر کسی نزدیک شود خودم را با اسید می‌سوزانم.   از آنجایی که صدایی از زن صاحبخانه به گوش نمی‌رسید، مأموران احتمال دادند که بلایی سر پیرزن آمده باشد.با این احتمال موضوع به بازپرس کشیک قتل و کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت اعلام شد.   با حضور تیم جنایی در محل و پس از دقایقی صحبت با پسر جوان، او تسلیم شد و در را باز کرد. با ورود تیم جنایی به محل آنها با جسد پیرزن جلوی در آپارتمان روبه‌رو شدند که در حال سوختن بود.   خانه بهم ریخته و کنار جسد چاقو، پیچ گوشتی و ظرفی افتاده بود که پسر جوان مدعی بود داخل آن اسید است و می‌خواسته با آن، خودش را بسوزاند. امدادگران آتش‌نشانی، بلافاصله جسد را خاموش کردند.   یکی از همسایه‌ها در تحقیقات میدانی کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت گفت: این پسر مشکل روحی و روانی دارد و حتی مدتی هم در مرکز درمانی بستری بود. شب حادثه صدای مشاجره او و مادرش را شنیدم که مادرش می‌خواست او قرص‌هایش را بخورد اما وی امتناع می‌کرد.   اعتراف به قتل پسر جوان که وضعیت روحی خوبی نداشت در رابطه با جنایتی که مرتکب شده بود، گفت: مادرم مدام می‌گفت تو دیوانه‌ای و باید قرص‌هایت را بخوری. این کلمات مرا تحریک کرد. حس بدی به من دست داده بود و صداهایی می‌شنیدم که از من می‌خواست از مادرم انتقام بگیرم.   وقتی داخل آشپزخانه بود به سمتش رفتم و چاقو و پیچ گوشتی را از آشپزخانه برداشتم و به او حمله کردم. مادرم فرار کرد و من دنبالش دویدم و او را زدم بعد روی جسد بنزین ریختم و آن را به آتش کشیدم.   با دیدن شعله‌های آتش تازه متوجه شدم که چه‌کار کرده‌ام. پشیمان شدم و تصمیم گرفتم با اسید خودم را بکشم. به سراغ ظرفی رفتم که داخل آن اسید بود. من نمی‌توانستم بدون مادرم زندگی کنم.

در بررسی محتویات بطری، مشخص شد که داخل بطری جوهر نمک بوده اما متهم تصور می‌کرده که داخل آن اسید است. پسر جوان که وضعیت روحی مناسبی نداشت به دستور بازپرس جنایی بازداشت و برای بررسی سلامت روانی به پزشکی قانونی منتقل شد. کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • فرار زن جوان از دست مرد شیطان‌صفت | مرا به بیابان‌های اطراف شهر کشاند و...
  • پسر روانی مادر پیرش را کشت و در خانه آتش زد
  • پسر جوان مادرش را در خانه آتش زد
  • بیمار روانی مادرش را در خانه آتش زد
  • گزارش گاردین از سربازان فراری اوکراین؛ «نمی‌خواهیم بمیریم»
  • روشی ساده برای به دام انداختن مار کبری (فیلم)
  • صدایی که دستور جنایت صادر کرد! | مادرم گفت تو دیوانه ای و شنیدن این جمله موجب شد تا من ...
  • بعد از رسوایی بزرگ: فرار ستاره سیتی به عربستان!
  • تکرار گناه فرصت‌ تعالی را از انسان می‌گیرد
  • عریانی مقدمه بی‌حیایی است