Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - ماهنامه هنر موسيقي - مژگان زرين نقش: هنرمندي از جنس صفاي مردمان و طبيعت دالاهو، از مبدأ مقامات تنبور باستاني؛ راوي و خالق نواهاي ماندگار تنبور. ماندگاري تنبور و مقاماتش و فرهنگ کپي مرتبط با آن دغدغه هميشگي علي اکبر مرادي، مقام دان، مقام خوان و نوازنده چيره دست و صاحب سبک تنبور است.

شايد همين امر باعث شد پس از ثبت مقامات تنبور در قالب آلبوم هاي صوتي و نت نگاري آنها، 12 سال پيش در زادگاهش روستاي بان زلان در نزديکي گپواره در استان کرمانشاه دست به ساخت بنايي به نام «خانه تنبور» بزند و همه درآمد حاصل از فروش آلبوم مقامات زنبور را به همراه پاداش بازنشستگي خود از آموزش و پرورش وقف ساختن اين مرکز کند و افزون بر اين، وجه حاصل از فروش زمين هاي پدري خود در منطقه گوران کرمانشاه را نيز که به دليل ساخت سد آزادي زير سد مي رفت، به اين کار اختصاص دهد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


به گفته وي در ابتدا مسئولان فرهنگي استان کرمانشاه از وي حمايت کردند و حتي ماشين آلات راه سازي و ساختماني در اختيار وي قرار دادند، اما پس از مدتي در حالي که پروژه 60 درصد پيشرفت فيزيکي داشت، جلوي ادامه کار گرفته شد و به وي اطلاع دادند که پروژه نبايد ادامه يابد؛ ولي او با وجود همه مخالفت ها و کارشکني ها به کار خود ادامه داد و خانه تنبور را شهريورماه امسال با حضور استادان موسيقي ايران، در مراسم اختتاميه نخستين دوره جشنواره تنبورنوازي «کهن آوازهاي تنبور» افتتاح کرد.
استاد مرادي که دليل خلقت خود را خدمت به هنر و فرهنگ تنبور مي داند و مي گويد هر کاري براي تنبور انجام داده از سرِ عشق بوده است و چيزي جز عشق نبوده، درباره اين که چه رازي در منطقه يارسان وجود داشته که استعداد و نبوغ او را در شش سالگي به جوش آورده مي گويد: «من فکر مي کنم به آن نبوغ نمي شود گفت، ولي استعداد چرا؛ من آن را به حساب شانس مي گذارم. البته جايي که در آن به دنيا آمدم منطقه اي بکر و مهد مقامات تنبور است. ولي بيشتر يک شانس بود. شش سال داشت که پدرش تنبور براي خودش خريد اما انگار قرار بوده است که او با آن بنوازد پس با تشويق پدر و پدربزرگش در اين وادي مي افتد.
مي گويد: «همه چيز خيلي راحت برايم فراهم شد، هم ساز، هم استاد و هم تمام کساني که خدمت شان تلمذ و شاگردي کردم. عاشقانه کار کردم و هيچ رنجي نبود، مسيرم راحت و پر گل بود و هيچ مانعي که باعث خستگي و آزارم بشود، وجود نداشت.»
علي اکبر مرادي در طي سال هاي فعاليت هنري خود تلاش هاي قابل توجهي در جهت ثبت، ضبط، انتشار و تدريس روايت هاي اصيلي موسيقي کردي و مقامات تنبور کرده است اما تاسيس خانه تنبور را مي توان نقطه عطفي در کارنامه هنري او دانست. به بهانه ادامه ساخت اين خانه پس از توقفي دوازده ساله و افتتاح آن با ايشان گفتگويي انجام داديم که در پي مي خوانيد.

جناب مرادي! در ابتدا به شما براي افتتاح خانه تنبور در دالاهوي کرمانشاه و برگزاري نخستين جشنواره کهن آوازهاي تنبور در اواخر تابستان گذشته تبريک و خسته نباشيد مي گوييم؛ قبل از اين که در مورد کم و کيف اين جشنواره صحبت کنيم، به خانه تنبور بپردازيم. شما سال ها بود که در پي ساخت و تاسيس اين خانه بوديد؛ بديهي است هدف شما از تاسيس اين خانه پيشرفت مباحث تخصصي با محوريت تنبور بوده است، چه برنامه يا اساسنامه اي براي اين خانه در نظر داريد؟
- مي دانيد که ساز تنبور در اصل يک ساز شرقي و ايراني است و سابقه مستند پنج تا هفت هزار ساله دارد اما حدود هزار سال است که نه تنها خود ساز بلکه مقامات و ته رزهايي که با اين ساز نواخته شده اند، توسط کُردهاي يارسان حفظ شده اند، و حتي به دليل اين که اين مقامات در طي زمان شخصيتي آئيني يافته اند از بي مهري برخي از افرادي که موسيقي را مناسب نمي دانستند نيز رسته است. در واقع از هزار سال قبل که اين ساز مبارک شاه يا شاه خوشين لرستاني در قرن چهارم هجري (تقريبا هم عصر باباطاهر همداني)، مقدس و ساز آييني يارسان مي شود. خوشبختانه هيچ گاه به ساز تنبور به چشم نامطلوب نگريسته نشده است. اتفاقا برعکس، به خصوص در کردستان و ساير استان هاي مجاورش هميشه به عنوان يک ساز آئيني مقدس شناخته شده و هر کس هم اين ساز را مي نواخته مورد عزت و احترام بوده است.
حتي مردم براي سازهاي هم خانواده تنبور هم چنين ارزشي قائل بوده اند، به طور مثال در بلوچستان به نوازنده تنبورک پهلوان مي گويند يا در خراسان به نوازنده تنبور، بخشي و در آذربايجان، عاشيق و در کردستان درويش. به هر حال اين ساز نه تنها پيشينه فرهنگي يک قوم بلکه پيشينه فرهنگي يک ملت است و به حمدالله خود ساز و بسياري از مقامات اين ساز به آن شکل پيشين خود باقي مانده است. ضمن اين که من معتقدم اين ساز فقط يک ساز نيست بلکه ارائه کننده و رواي يک نوع موسيقي است که حتي با موسيقي کُردي کنوني هم متفاوت است و موسيقي است که از موسيقي سنتي ايران و حتي از موسيقي که امروز به عنوان موسيقي دوران عبدالقادر مراغه اي مي شناسيم نيز کهن تر است.
اين مختصر را گفتم که بگويم دليل من براي احداث خانه تنبور در اين منطقه اين است که اين ساز توسط مردمي که در دامنه هاي دالاهوي استان کرمانشاه زندگي مي کرده اند تاکنون حفظ شده است. در اين منطقه بيشتر استادان برجسته اين ساز زندگي مي کردند و مقامات تنبور از اينجا در ميان مردم گسترش يافته است. ماموستا مه حوي شاعر عارف کُرد مي گويد: «به جي نايي ده بي رو کينه سارا/ شه رحي ئادابي مه جنوني له شارا» بدين معني که آداب مجنوني و عشق و شيفتگي در شهر حاصل نمي شود، بايد آنها را در صحرا جست.
بنابراين بهتر ديدم خانه تنبور در مهد خود بماند، ضمن اين که من هم اهل همين منطقه هستم و مسلما امکاناتي که در اينجا وجود دارد (مثل آن طبيعت زيبا و زميني که براي خانه تنبور لازم داشتم) را شايد جاي ديگر نمي توانستم در اختيار داشته باشم. محل زيبايي که بر فراز يک تپه است و تا بيکران از هر طرف منظره دارد و درياچه اي که در پايين آن قرار گرفته و مهم تر از آن مردمي که به اين فرهنگِ سازي آگاه هستند و به آن احترام مي گذارند در اين منطقه زندگي مي کنند.
همه اين موارد باعث شد تا خانه تنبور را در دالاهو بنا کنم و آرزو دارم مشابه چنين کاري براي سازهاي ديگر مقامي کشورمان هم شکل بگيرد مثل تشکيل خانه سرنا، خانه دوتار، خانه قيچک، خانه ساز عاشقي آذربايجان، خانه کمانچه لُري و ... يعني براي هر سازي در زادگاه خودش خانه يا مرکزي درست شود که بتواند فرهنگ آن ساز را حفظ کند.

اين بنا چه وسعتي دارد و چه کاربري هايي براي آن در نظر گرفته ايد؟
- اين ساختمان در حدود 900 متر زيربنا دارد. در طبقه بالاي آن سالن بزرگي براي برگزاري جشنواره ها و مسابقات در نظر گرفته ايم که حدودا 250 تا 300 نفر جا دارد و نيز دو اتاق ديگر براي کارهاي اداري. طبقه پايين هم داراي نُه اتاق است که براي برگزاري کلاس هاي مختلف آموزش موسيقي مناسب است و تعدادي اتاق هم براي استراحت و اسکان هنرجويان و مدرساني که از راه دور مي آيند تعبيه شده است.
البته اگر اين مدرسه با استقبال بيشتري مواجه شود، مي توانيم جاي خواب و استراحت بيشتري را در نظر بگيريم. هدف من اين است که اگر ديگر استادان موسيقي تمايل به تدريس در آنجا را حتي براي دوره محدودي – مثلا 15 روز – داشته باشند، بتوانيم امکانات لازم را براي شان فراهم کنيم، به طوري که هنرجويان علاقه مند بتوانند در آنجا ساکن شوند و در ممارست با استادشان درس موسيقي و ساز و اخلاق بگيرند. ضمن اين که ما در حال تدارک يک سايت اينترنتي هستيم که خبرهاي خانه تنبور را روي آن قرار دهيم.
اين که در کرمانشاه يک مدرسه موسيقي زير نظر شما و با ديدگاه مکتب خانه اي تاسيس شده که در آن هنرجو و هنرآموز مي توانند در کنار درس ساز و موسيقي و اجرا، با يکديگر ممارست نيز داشته باشند اتفاق بسيار خوبي است.
- بله. من فکر مي کنم اگر غير از اين باشد، آن چيزي که مد نظر داشته ام حاصل نمي شود. من در تهران هم کلاس دارم ولي هنرجوياني که اينجا مي آيند، به ويژه در کلاس هاي انفرادي، نيم ساعت مي نشينند و درس مي گيرند و درس خود را پس مي دهند و مي روند؛ حالا اگر کلاس عمومي باشد، بيشتر از دو ساعت طول نمي کشد، ولي در خانه تنبور هدف آن است که هنرجو و معلم با هم باشند، ساز بزنند، در کنار درياچه قدم بزنند، آتش روشن کنند، غذا تهيه کنند، صحبت کنند، در مورد هنر بحث کنند و ... ما البته در نظر داريم يک کتابخانه کوچک هم با محوريت ادبيات و هنر در آنجا اضافه کنيم.
بنابراين به تعداد استادان و هنرجويان بايد ساز هم تدارک ديده شود، آيا کارگاه سازسازي هم در آنجا داير خواهيد کرد؟
- خوشبختانه يکي از بزرگ ترين و قديمي ترين کارگاه هاي ساخت و توليد تنبور در نزديکي اين مدرسه قرار دارد. کارگاه گهواره حدود 33 کيلومتر با خانه تنبور فاصله دارد. پنج برادر هستند که در اين کارگاه فعاليت مي کنند. در شماره هاي پيشين مجله «هنر موسيقي» نيز مطلبي درباره اين کارگاه منتشر شده است. ما از آنها خواهيم خواست که هفته اي يک روز به خانه تنبور بيايند و همانجا مشغول ساخت تنبور شوند تا هنرجويان و علاقه مندان به سازسازي با شيوه ساخت تنبور آشنا بشوند. البته سازندگان جوان ديگري هم هستند که تنبورهاي خوبي مي سازند و مي توانيم از آنها هم بخواهيم در ايامي که در مدرسه، جشنواره اي برگزار مي شود بيايند و به طور نوبتي حجره اي داير کنند.
اما من بيش از هر چيز به بچه هاي روستا فکر مي کنم؛ کودکاني که پيش از اين از امکانات پيشرفته روز محروم بوده و هستند. در نظر داريم اتاقي مخصوص اين کودکان به صورت جداگانه اختصاص بدهيم که با هماهنگي مسئولين مدارس، هر هفته يکي از مدارس روستايي به خانه تنبور بيايند و از اساتيد خوشنويسي، نقاشي و موسيقي بهره بگيرند. همچنين از بانوان هنرمند روستايي با هماهنگي ميراث فرهنگي دعوت کنيم که دستبافت هاي خود را بياورند و به هنرجويان نشان بدهند. در واقع هدف من اين است که خانه تنبور دالاهو مرکزي شود براي زندگي و اشاعه فرهنگ و هنر.

در حال حاضر رشته تربيت معلم به صورت آکادميک در حيطه هنر وجود ندارد، آيا در خانه تنبور براي اين موضوع هم فکري کرده ايد؟
- بله، اين مهم نيز بايد صورت پذيرد.
چه مراحلي را براي تاسيس اين خانه طي کرديد؟ زمينِ آن متعلق به خودتان است؟
- بله، زمين آن متعلق به خودم و در واقع زمين پدري ام بود. شروع کار براي تاسيس خانه تنبور در آخرين سال رياست جمهوري آقاي خاتمي (دولت هشتم) آغاز شد. در آن زمان من آلبوم هاي مقامات تنبور که شامل چهار سي دي بود را در فرانسه منتشر کرده بودم و حدود چهار ميليون تومان پول به دستم رسيده بود که با همان پول کار را شروع کردم. دولت هم از اين پروژه استقبال کرد و به آن روي خوش نشان داد. حتي به من گفتند مي توانم وام بگيرم اما من فکر کردم براي کاري که هنوز درآمدي ندارد چه وامي بگيرم که در بازپس دادن آن دچار مشکل شوم.
خوشبختانه وقتي کارِ تاسيس بنا را شروع کرديم، حدود 20 هکتار ديگر از زمين هاي پدري ام را سازمان آب خريداري کرد تا سدي احداث کند و نزديک به 200 ميليون تومان پول به من دادند. من همه اين پول را براي اين بنا هزينه کردم. پس از آن هم مبالغي که از کنسرت ها، فروش سي دي ها و حتي پاداش بازنشستگي ام از آموزش و پرورش دريافت کردم، براي آنجا خرج کردم.
چه شد که اين پروژه 12 سال به طول انجاميد؟
- بعد از پايان دولت هشتم و روي کار آمدن دولت نهم ما همچنان مشغول پيش بردن ساخت خانه تنبور بوديم که تلفني به من زده شد و به ما گفتند کار را متوقف کنيد! با اين که همه چيز بر روال قانوني پيش رفته بود. علت را جويا شدم اما علتي براي اين توقف گفته نمي شد و حتي به من گفتند چرايش به شما مربوط نيست! در نهايت کار را تعطيل کردند و سه روز پس از آن حکم تخريب بنا را آوردند. جالب است که به من گفتند چون آدم خوبي هستي بنا را خودت خراب کن و مصالحت را جمع کن و بفروش تا کمتر متحمل ضرر بشوي. به آنها گفتم من ضرري نکرده ام، براي من نفع و ضرر وجود ندارد، من مي سازم و شما اگر مي خواهيد آن را خراب کنيد. به هر حال پس از آن به اداره هاي زيادي مراجعه کردم و در نهايت نيز به ديوان عدالت شکايت کردم تا اين که تخريب صورت نگرفت. البته در دولت دهم و يازدهم برخي از مسئولين دولتي در استانداري، فرمانداري و ارشاد تا جايي که براي شان ممکن بود از ما حمايت کردند اما در نهايت پروژه متوقف شد و کار به همان شکل خود باقي ماند. جالب است که پس از 12 سال در اوايل تابستان امسال از ديوان عدالت حکم آمد که حکم تخريبي که در آن زمان صادر شده بود، غيرقانوني بوده است.

پس خبر ادامه انجام پروژه خانه تنبور اتفاق خوبي بود؟
- باور کنيد وقتي با من تماس گرفتند و گفتند که مي توانيم دوباره کار را شروع کنيم من اصلا خوشحال نشدم. چون بيش از 10 سال از شروع اين پروژه گذشته بود و اتفاق هاي زيادي در اين مدت افتاده بود. در جامعه و بالطبع در زندگي داخلي من تغييرات زيادي رخ داده بود؛ همسرم در اين مدت از دنيا رفت، گرفتاري هاي جديدي به وجود آمده بود مثل افزايش قيمت ها و ... به همين دليل سه، چهار ماه صبر و تأمل کردم. ضمن اين که پولي هم براي ادامه کار نداشتم تا اين که استاندار به من گفت شما که اين همه سال به دنبال انجام اين کار بودي چرا آن را ادامه نمي دهي؟
بنابراين يادداشتي نوشتم و از مردم تقاضاي کمک کردم و الحق که بسياري پا پيش گذاشتند و کمک کردند و کار دوباره جريان پيدا کرد. حالا تا اينجاي کار را با کمک دوستان پيش برده ايم اما اجراي اهداف خانه همچنان باقي مانده که بايد با کمک دوستان آنها را نيز به مرحله عمل برسانيم تا خانه تنبور مرکزي بشود براي هر ايراني که به فرهنگ و هنر و موسيقي اين مرز و بوم علاقه دارد.
نخستين جشنواره کهن آواهاي تنبور شهريور امسال در همين مکان برگزار شد؛ برگزاري چنين جشنواره هايي حتما مسائل و مشکلات زيادي به همراه دارد، اما مهم ترين مسئله آن، تداوم برگزاري آنهاست. براي تداوم اين جشنواره ها چه تدابيري انديشيده ايد؟
- برگزاري اين جشنواره هم از آن کارهاي خوبي بود که به خواست خدا پيش آمد. ما به هر حال بايد خانه تنبور را افتتاح مي کرديم ولي چه بهتر از اين که با يک رويداد خوب اين افتتاح انجام شد. سه ماه قبل از افتتاح اين مرکز به کمک اداره هاي ارشاد کرمانشاه و دالاهو قرار بر اين شد که چنين جشنواره اي براي افتتاح خانه تنبور ترتيب داده شود و خوشبختانه به خوبي برگزار شد. مسلما تداوم جشنواره اهميت زيادي دارد و اين جشنواره تا زماني که من زنده هستم به طور مرتب برگزار خواهد شد و اميدوارم پس از من هم ادامه داشته باشد. من همين جا از کساني که دلسوزند و به برگزاري چنين جشنواره هايي علاقه مندند، دعوت مي کنم که در اين کار به ما بپيوندند و ما را حمايت کنند.
نظرتان در مورد کم و کيف اين جشنواره چه بود؟
- اين جشنواره با حضور 13 گروه در سه رده سني: الف (10 تا 16 سال)، ب (17 تا 22 سال) و ج (23 تا 29 سال) مدر ساختار مسابقه مقام نوازي برگزار شد. گروه بندي هاي جشنواره هم بر اساس ملودي ها و آهنگ سازي ها نوع موسيقي خاص انجام شد. در روز افتتاحيه هم از استادان ناظري، عليزاده، درويش، شکارچي و کلهر دعوت کرديم که همه اين اساتيد لطف کردند و با وجود همه گرفتاري هاي شان بر بنده منت گذاشتند و آمدند و شور و حال خاصي به آن مراسم بخشيدند. ما حتما در ادامه فعاليت مان از نظرات اين اساتيد هم استفاده خواهيم کرد. حدود پنج هزار نفر نيز به اين مراسم آمده بودند و به لطف خدا مراسم شکوهمندي برگزار شد.

آيا اين جشنواره به صورت سالانه برگزار خواهد شد يا دو سالانه؟ سطح نوازندگي شرکت کنندگان در اين جشنواره چگونه بود؟
- ما به دنبال اين هستيم که اين جشنواره مرتب و سالانه برگزار شود و هر سال نيز بر کيفيت آن افزوده شود. اما در مورد سطح کيفي شرکت کنندگان بايد بگويم به طور کلي در جشنواره ها شرکت کنندگاني که تحت نظر استاد تعليم ديده اند به ويژه در رده هاي سني الف و ج، معمولا کيفيت نوازندگي شان بهتر است ولي مشکلي که در بخش تنبورنوازي در جشنواره جوان تهران ديدم، در اين جشنواره هم به چشم مي خورد و آن بخش خوانندگي نواهاي تنبور بود.
در طي برگزاري جشنواره موسيقي جوان نيز شاهد بوديم که شما به اين نکته اشاره کرده بوديد. علت اين که در اجراي مقامات کلامي تنبور، کلام را روي صحنه اجرا مي کنند چيست؟ آيا چنين رويکردي از جانب همکاران خودتان است؟
- بله، البته من به هيچ کس ايراد نمي گيرم چون در هر جامعه اي افراد با عقايد و سلايق مختلفي وجود دارند ولي سوال من اين است، کساني که به چنين تفکري معتقدند که کلامِ چنين مقاماتي نبايد روي صحنه اجرا شود و نبايد بخوانند چرا در جشنواره ها شرکت مي کنند؟! اگر فکر مي کنند کلام مربوط به قوم خاصي است و معتقدند نبايد کسي آنها را بشنود، چرا به روي صحنه مي آيند؟! من به تفکرشان ايرادي نمي گيرم، ايراد من به آنها بر دليل شرکت شان در جشنواره هاست. شرکت در جشنواره و تنبورنوازي بدون کلام، براي معرفي نوازندگان و تشويق شدن است، حال اگر فکر مي کنند کلام موهبت والايي است و بايد در حريم و خلوت خاصي اجرا شود، پس به چه دليلي در جشنواره ها شرکت مي کنند؟
اگر کسي عارف است يا رياضت مي کند، که بسيار هم با ارزش است، پس نبايد به روي صحنه اجرا که محل عرضه و مکاني زميني است بيايد زيرا صحنه محل عرفان و رياضت نيست! به نظر من اين که روبروي مردم بايستيد و به مردمي که براي شنيدن موسيقي آمده اند بگوييد شما نامحرم هستيد و ما براي شما نمي خوانيم، درست نيست.
علت اين که نوجوانان و جوانان تنبورنواز به مقامات کلامي تنبور احاطه ندارند چيست؟
- در جشنواره تنبورنوازيِ «کهن آوازهاي تنبور»، به هنرجويان شرکت کننده مقاماتي اعلام شد که آنها را اجرا کنند اما دقيقا بحث من در مورد خواندن اين مقامات است که چرا هنرجويان نمي توانند آنها را خوب بخوانند. مسلما ما به عنوان مدرسان تنبور، از اين بخش غافل بوده ايم و به هنرجويان فقط ساز زدن را ياد داده ايم. نوازنده خوب تنبور زماني نوازنده خوبي خواهد بود که خواندن را هم بلد باشد، زيرا وقتي آن را آموزش ديده باشد به جان و مقصد کلام احاطه پيدا مي کند. من قبل از همه به خودم اين ايراد را وارد مي کنم اما حالا که به اين اِشکال واقف شده ايم بايد براي رفع آن بکوشيم و آن را جبران کنيم.

آيا براي برگزيدگان با استعداد اين جشنواره در خانه تنبور برنامه خاصي داريد؟ يکي از ايرادهايي که معمولا به جشنواره ها وارد مي شود اين است که شرکت کنندگان مي آيند و جايزه اي مي گيرند و مي روند.
- خانه تنبور هم براي هنرجوياني است که خوش درخشيده اند و هم براي کساني که خوش ندرخشيدند. ما هنرجويان را رها نمي کنيم؛ به همين دليل هم نامش را خانه تنبور گذاشتم و آرزو دارم که خانه کمانچه و ديگر سازهاي مقامي هم تاسيس شود. در کرمانشاه به غير از رشته تنبور، در رشته هاي ديگر هم افراد با استعداد زيادي وجود دارد. در جشنواره موسيقي جوان اکثر برندگان از تهران هستند چون بهترين امکانات و استادان در تهران متمرکز شده است، اما وقتي خانه سازهاي ديگر مقامي نيز در مناطق خودشان تاسيس بشود اين اشکالات برطرف مي شود و علاوه بر حفظ موسيقي مقامي در سراسر ايران، هنرجويان با استعداد هم کشف مي شوند و در مسير صحيح آموزشي قرار خواهند گرفت.
اميدواريم خانه تنبور تلنگري باشد براي تاسيس خانه ديگر سازه هاي مقامي در سراسر ايران.
- اميدوارم؛ ببينيد تکليف امثال ما روشن هست، ما انسان هاي فرهنگي هستيم که نه به دنبال قدرت هستيم و نه به دنبال ثروت. وقتي صحبت از تهاجم فرهنگي مي شود چگونه بايد جلوي آن ايستاد؟ تنها با صحبت کردن؟ خير، اين يک کار عملي است، حال اگر کساني مي خواهند بدون هيچ چشمداشتي کار فرهنگي انجام بدهند، نبايد مسئولين دستان شان را ببندند. اين خانه هاي دوتار، تنبور، کمانچه و ... در واقع همان پايگاه هاي مقاومت در برابر تهاجم فرهنگي هستند.
نظرتان در مورد جشنواره موسيقي جوان امسال به ويژه در بخش تنبورنوازي چه بود؟
- جشنواره موسيقي جوان چند سالي است که برگزار مي شود. در ابتدا تنها سازهاي کلاسيک غربي و سازهاي موسيقي سنتي ايراني در آن حضور داشت و از سازهاي مقامي که تعدادشان در ايران کم هم نيست، خبري نبود. بنده جزو اولين کساني بودم که به اين مسئله اعتراض کردم و مقاله نوشتم و پيگير اين قضيه شدم. وقتي کتاب من در مورد آموزش تنبور (صد درس) کتاب سال شد، در آن جمع دوباره اعتراض خودم را مطرح کردم. خوشبختانه پس از آن به من اطلاع دادند که از دوره بعد، سازهاي مقامي و تنبور نيز در جشنواره حضور خواهند داشت. الان سه دوره از آن زمان گذشته است و امسال سومين دوره اي بود که سازهاي مقامي نيز در جشنواره موسيقي جوان حضور داشتند.

به نظر من جشنواره ملي موسيقي جوان يکي از رخدادهاي بزرگ در جهت شکوفايي استعدادهاي درخشان موسيقي در سطح کشور بوده است. برگزاري کنسرت، کلاس و ... در جهت رشد موسيقي بسيار مهم و موثر هستند اما هيچ کدام به مهمي اين رويداد نيستند. مسلما هنوز در برگزاري اين جشنواره کم و کاستي هايي ديده مي شود از جمله مسئله اسکان هنرجوياني که از شهرستان ها مي آيند. من در آخرين ديداري که با اعضاي انجمن موسيقي و دبير جشنواره آقاي اسعدي داشتم، اين مسئله را مطرح کردم. تعدادي از هنرجويان که از روستاها و شهرهاي ديگر به تهران مي آيند تمام راه را با اتوبوس سفر کرده اند و نخوابيده اند. صبح به تهران مي رسند و عصر همان روز بايد به روي صحنه بروند؛ معلوم است که نمي توانند همه توانايي هاي شان را ارائه بدهند. بنابراين مقرر شد از سال آينده مسابقات در مناطق مختلف کشور انجام بشود و نفرات برگزيده اول تا سوم با هماهنگي و مشخص بودن هتل و امکانات ديگر، به تهران بيايند و در مسابقات و مراسم اختتاميه شرکت کنند.
استاد مرادي؛ بخشي از فعاليت شما به آموزش تنبور بر مي گردد، شما در طي سال هاي گذشته علاوه بر اجرا و کنسرت و ضبط آثارتان به آموزش هنرجويان تنبور پرداخته ايد و کتاب آموزشي نيز براي اين ساز تاليف کرده ايد. شما به عنوان يک نوازنده و مدرس تنبور اگر بخواهيد از ضعف هاي آموزشي در حيطه عملي يعني نوازندگي و اجرا در ساز تنبور، چه در کلاس هاي خصوصي و آموزشگاه ها و چه در مراکز رسمي و دانشگاهي، نام ببريد چه مواردي را متذکر مي شويد؟
- متاسفانه مهم ترين معضل موسيقي ما همان وضعيت آموزشي ماست. در سطح کشور مجوزهاي زيادي براي آموزشگاه هاي موسيقي صادر شده است و همچنان نيز صادر مي شود، در صورتي که معلوم نيست چه کساني قرار است در اين آموزشگاه ها تدريس کنند؛ متاسفانه مشخص نمي شود که چه کساني از نظر علمي و موسيقايي مورد تاييد هستند و چه کساني مورد تاييد نيستند. پس از صدور اين مجوزها وضعيت کيفي آموزش در آموزشگاه ها کنترل نمي شود. حتي در مورد مدرسان با سابقه مي بينيم که برخي از آنها در يک روز 40 شاگرد درس مي دهند که اين مسئله حتما بر کيفيت آموزش تاثير مي گذارد يا به طور مثال در بسياري از آموزشگاه ها مدرسي که تنبورنواز نيست و احتمالا معلم تار يا ساز ديگري است، از روي يک کتاب، تنبور تدريس مي کند!
اين فاجعه است! متاسفانه بسياري از مدرساني که صلاحيت تدريس ندارند با اين شرايط کار مي کنند. من با شاگردان زيادي مواجه بوده ام که سه سال نزد معلمي شاگردي کرده اند اما چيزي ياد نگرفته اند. علاوه بر اين که نحوه نواختن ساز و دست شان هم خراب شده و چه بسا نکات غلط و اشتباهي از آن معلم ياد گرفته اند که ممکن است هيچ گاه از ذهن آنها پاک نشود. من اين نکته را به آقاي مرادخاني (معاونت هنري) هم گفته ام؛ جالب است بدانيد در خانه موسيقي نوازنده هاي سازهاي تار و کمانچه و حتي سازهاي غربي مثل کلارينت از نوازندگان تنبور براي صلاحيت آموزش تنبور امتحان مي گيرند و مجوز و کارت تدريس صادر مي کنند! همه اين مسائل است که به مسير نادرست وضعيت آموزش مي انجامد و به اين که يک نظام آموزشي بد در موسيقي کشورمان داشته باشيم دامن مي زند. در دانشگاه ها هم وضعيت از اين بهتر نيست. بيشتر علاقه مندان به موسيقي معمولا از کلاس هاي اساتيدي که بيرون از دانشگاه ها هستند، استفاده مي کنند.
اساتيد موسيقي ايراني نظرات متفاوتي در مورد سيستم آموزش موسيقي از جهت فرهنگ شفاهي (سينه به سينه) و غربي (نت نگاري) دارند و معتقدند نت نويسي يا آوانويسي هيچ سنخيتي با موسيقي ما ندارد و نت نويسي را بيشتر براي ثبت اين موسيقي و بيشتر کمک آموزشي مي دانند. اين نکته براي سازي مثل تنبور بيشتر قابل تأمل است زيرا سازي است مقامي که در طي سال ها مقام هايش به صورت شفاهي به نسل هاي بعدي منتقل شده است. شما مقام هاي تنبور را به نت در آورده و منتشر کرده ايد، کتاب آموزش مقدماتي «صد درس»؛ شيوه «تنبورنوازي» در سال 1390 و به تازگي نيز کتاب «ته رزهاي باستاني تنبور» براي ثبت مقامات مجلسي، در واقع شما که به عنوان پلي بين فرهنگ شفاهي و نت نويسي براي ساز تنبور هستيد، در اين مورد نظرتان چيست؟ آيا نت نويسي اين مقام ها بيشتر جنبه ثبت و حفظ آنها را دارد يا در بخش آموزش هم موثر است؟
- 70 سال پيش سازهاي ديگر مثل تار و سه تار هم همين وضعيت اخير کشور را داشته اند. معلم ممکن است همه جا در دسترس نباشد و اگر هم باشد ممکن است به همه چيز آگاه نباشد. به نظر من اگر کتابي براي آموزش يک ساز وجود داشته باشد که هنرجويان را به سمت درست نواختن و به ذهنيت لازم براي فرهنگ سازي راهنمايي کند، بسيار خوب است. قصد من از کتابي که براي آموزش تنبور نوشته ام چنين بوده است. من در کتاب «صد درس»؛ شيوه تنبورنوازي، مقامات تنبور را به صورت ساده با ملودي هاي مختلفي که بر اساس آن مقام ها نوشته مي شود، نوشته ام که هنرجو با آموزش چند درس مي تواند اين مقامات را بياموزد، ضمن اين که تکنيک هاي نواختن تنبور را هم ياد مي گيرد.

پس از حدود يک سال هنرجويان درست نواختن و تکنيک هاي لازم تنبورنوازي را ياد مي گيرند و البته بعد از اين آموزش مقدماتي، حتما ضرورت دارد که براي رسيدن و دستيابي به جان کلام، روبروي استاد بنشينند و به صورت کلامي نيز مقامات تنبور را ياد بگيرند. نت نگاري اين مقامات همان طور که اشاره کرديد علاوه بر ثبت، بيشتر جنبه کمک آموزشي دارد. هنرجو ممکن است هنگام آموزش نتواند قطعه را به ذهن خود بسپارد يا گوش او ضعيف باشد. بنابراين با مراجعه به نت نوشته ها مي تواند اشکالات خود را برطرف کند.
اما در مورد پاسخ پرسش شما بايد بگويم من شخصا در مبحث آموزش هر دو روش شفاهي (سينه به سينه) و مراجعه به نت نگاري را در کنار هم توصيه مي کنم و اين نکته را بايد اضافه کنم که صرفا با نت، هنرجو به اصل مطلب آگاه نمي شود، زيرا بسياري از حالت هاي اجرايي موسيقي ايراني، به ويژه موسيقي مقامي را نمي توان نوشت و حتي اگر هم نوشته شود ممکن است برداشت هاي مختلف داشته باشد، پس بايد در حضور يک استاد متخصص، اصل آن را شنيد و ياد گرفت. اما من معتقدم مخالفت کردن با امانات و مظاهر جديد تمدن کار اشتباهي است و بايد آنها را در مسير صحيح آموزش و متناسب با سازهاي ملي خودمان به کار بگيريم. ضمن اين که سيستم مکتوب موسيقي ايراني و مقامي به شکل کتاب هاي آموزشي به همراه سي دي هاي آموزشي براي کساني که در مناطق دور افتاده هستند، بسيار مفيد است.
مدتي پيش شخصي از گناباد با تلگرام من تماس گرفته بود که من عاشق تنبور هستم و معلمي هم براي تنبور در اين شهر وجود ندارد. در اينترنت کتابي به نام شما ديده ام تحت عنوان «صد درس»، آيا اين کتاب واقعا متعلق به شماست يا اين که تقلبي است؟ به او گفتم از روي همين کتاب با کمک دو سي دي همراهش شروع کن و هر وقت به تهران آمدي مي تواني به دوستاني که به شما معرفي مي کنم مراجعه کني. بنابراين اگر کتاب معتبري براي آموزش هر سازي وجود داشته باشد و همراهش سي دي صوتي هم داشته باشد، علاقه مندان زيادي مي توانند از آن استفاده کنند.
آيا براي علاقه مندان غير ايراني که با نت آشنايي دارند اين کتاب ها و سي دي هاي آموزشي مي تواند مفيد باشد؟
- بله، اتفاقا خاطره اي در همين مورد دارم. مدتي پيش آلمان بودم که در آنجا کلاس و کنسرت کوچکي برگزار کردم. از ميان کساني که در آن کلاس شرکت کرده بودند، خانم 85 ساله اي حضور داشت که قبلا در ارکستر سمفونيک برلين ساز مي زد. او کتاب را که ديد آن را برداشت و همان جلسه اول 30 درس آن را زد. سازهاي ايراني را چنانچه مي دانيد نمي توان با دياپازون کوک کرد، به همين دليل آن خانم عذرخواهي کرد و گفت چون کوک اين ساز کاملا بر اساس دياپازون نيست کار من طول کشيد، زيرا بايد آن را در ذهنم تبديل کنم وگرنه همه را مي زدم.
در مورد مقامات تنبور، ريتم هاي آنها، ملودي ها و آهنگ سازي هايي که بر اساس آنها انجام مي شود توضيحاتي بفرماييد.
- مقامات تنبور، مقامات کهن ايراني اند و روايت هاي بسياري وجود دارد که حتي به شاهنامه و داستان هاي ملي کهن ما مي رسد. به طور مثال ما مقامي داريم به نام مقام سه رته رز که اعتقاد بر اين است همان مقامي است که رستم در خوان چهارم آن را نواخته است. وقتي رستم در خوان چهارم شروع به نواختن تنبور و در اشعارش از يزدان ياد مي کند، جادوگري که خودش را به شکل يک زن زيبا به رستم نمايانده است، به صورت خود واقعي اش بر مي گردد و رخ ديو مانند خود را نشان مي دهد. بنابراين رستم اين پرده دري را توسط موسيقي و تنبور انجام مي دهد. اين تفکر و ديدگاه زيبايي براي يک ساز و موسيقي آن است. مقام ديگري مثل ته رز روسم را هم مي گويند وقتي رستم توسط شغاد در چاه مي افتد، زال در وفات او نواخته است.

اما از نظر تخصصي مقامات تنبور را به سه بخش تقسيم مي کنند. مقامات کلام که همان سرودهاي آئيني مردم يارسان هستند و ريتم هاي مختلفي از جمله ريتم هاي 10 تايي، پنج تايي، چهارتايي، شش تايي و نُه تايي دارند. البته تعداد زيادي از مقام ها هم هستند که دُور دارند، مثلا دورهاي 48 تايي، 60 تايي، 24 تايي و 11 تايي که همه اينها بيشتر در مقامات کلامي وجود دارند.
بخش دوم مقامات مجلسي يا باستاني هستند که بيشتر آوازي هستند و بسياري از اين آوازها را در شهرها و مناطق ديگر ايران و با سازهاي ديگر هم خوانده اند مثل قه تار، الله ويسي، هجراني، غريبي و ... اما اين مقامات جزو مقامات تنبور هستند. بخش ديگري از مقامات تنبور هم مقامات مجازي هستند که اين مقامات به زندگي روزانه مردم از قبيل صلح، دوستي، جنگ و پايکوبي و ... مربوط مي شوند. من معتقدم مقامات مجازي از مقامات ساز سرنا به تنبور آمده اند يعني ابتدا با سرنا اجرا مي شده اند و بعد به موسيقي تنبور پيوسته اند.
در مورد ملودي سازي و آهنگ سازي هايي که بر اساس مقامات تنبور انجام مي شوند، درباره کارهاي خودم مي توانم بگويم که من هرگز قصد نکرده ام که براي تنبور آهنگي بسازم ولي گاهي اوقات در حالاتي ملودي هايي به ذهنم رسيده اند و چون پس زمينه فکري من تنبور است بنابراين وقتي چنين اتفاقي مي افتد حتما ارتباطي با يکي از مقامات تنبور خواهد داشت. به نظر من زماني که هنرمند نمي داند چه مي نوازد، همان زماني است که دارد خوب مي زند و اگر شانس بياورد ملودي ها به يادش مي ماند، آنها را ضبط و روي آن کار مي کند و آهنگي ساخته مي شود.
تسلط شما بر موسيقي رديفي در کنار شناخت از نغمه هاي اصيل مناطق کُردنشين باعث شد کارهاي مشترک شما با هنرمنداني چون کيهان کلهر، اردشير کامکار، پژمان حدادي و ... آثار ماندگاري باشند، چه شد که به سمت موسيقي تلفيقي رفتيد؟
- ببينيد در اصل خيلي از مقامات موسيقي رديفي يا موسيقي سنتي ايران به اندازه موسيقي تنبور کهن نيستند و جمع آوري اين رديف ها هم در حدود يکصد سال پيش توسط خانواده فراهاني انجام شد که بعدها آن را به صورت رديف پشت سر هم آوردند و در واقع رديف کردند. اما مقامات به يکديگر شباهت دارند و بي ارتباط با هم نيستند. ما در يک گستره جغرافيايي هستيم که فرهنگ هاي مان خيلي به هم نزديک اند، مثل قيافه ها، عادت ها و حتي زبان؛ زبان کُردي و فارسي واژه هاي مشابه زيادي دارند.
من از آن جهت که با موسيقي دستگاهي ايران آشنايي داشتم خيلي از مقامات مثلا بيات ترک را وقتي مي شنيدم مثل اين بود که در تنبور صداي ساروخاني را بشنوم يا صداي شاه خوشيني يا فرضا مقام گل وه خاک مثل عراق است، يا عراق قديم و خيلي مقامات ديگر مثلا سحري يا قه تار شبيه شور هستند، اما هدف من اين بوده است که موسيقي رديف را در خدمت موسيقي مقامي تنبور بگيرم. کسي که با تنبور هم نشين مي شود مقامات آن بيش از هر موسيقي ديگر به دلش مي نشيند، اما از طرف ديگر براي علاقه منداني که در اين راه تازه وارد هستند ممکن است سنگين باشد بنابراين اين کارهاي تلفيقي براي معرفي و جذب چنين مخاطبيني خوب است تا اين که آرام آرام به اصل ماجرا برسند.

به نظر شما نسل جوانِ نوازنده تنبور تا چه حد به اصول و سبک هاي نسل پيش از خود پايبند هستند؟
- تنور هم مثل بقيه سازهاست، وقتي کميت تغيير مي کند معمولا در کيفيت هم مشکلاتي به وجود مي آورد اما در مورد سازهايي که قدمتي پنج، شش هزار ساله دارند هنوز هم کساني هستند که چراغ را روشن نگه دارند و مي توان اميدوار بود. امروزه راه براي ترقي هموارتر از گذشته است، زمان ما چنين امکاناتي وجود نداشت بنابراين نسل جوان بايد از اين امکانات و فناوري بهترين استفاده را بکنند. خوشبختانه هنوز هم هستند جواناني که پايبند سنت و فرهنگ اند و انشاءالله همين ها در مقابل هجمه هايي که هيچ ربطي به فرهنگ ما ندارد، از آن پاسداري مي کنند.
در مورد وضعيت اجتماعي امروز موسيقي نظرتان چيست؟
- نکته اي که بايد به آن توجه کرد اين است که ما چقدر به فکر پيشينه ملي و فرهنگي و هنري خودمان هستيم. ما به عنوان پدر و مادر، مسئول يا ... معمولا اولويت آموزش را به چيزهاي ديگر مي دهيم و وقتي صحبت از ادبيات و موسيقي و فرهنگ و هنر مي شود، اينها آخرين اولويت هاي ما هستند و حتي ممکن است اصلا فرصتي براي فعاليت فرزندان مان در اين حوزه ها فراهم نکنيم. درست است که همه اين اولويت بندي ها به شرايط اقتصادي هم مربوط مي شود اما اين وظيفه اي است که بر دوش کساني که مي توانند کاري انجام دهند. اگر ما در حد خودمان بتوانيم کوچه اي، محله اي، خياباني را براي فعاليت هاي فرهنگي پوشش بدهيم يقينا وضعيت بهتر مي شود. من واقعا اميدوارم که موسيقي بومي ما از بين نرود و معتقدم بيشتر بايد مراقب آن باشيم. مشکل اين است که فرهنگ ما در خانواده ها در معرض تهديد است زيرا خانواده ها هستند که بايد فرزندان شان را به سوي موسيقي صحيح سوق بدهند. در غير اين صورت وجود ماهواره و موسيقي هاي فريبنده، ذهن آسان پسند نوجوانان را به طرف خود مي کشاند.
به طور مثال چرا در زندگي روزمره ما در باشگاه هاي ورزشي، مردم با موسيقي غربي ورزش مي کنند در صورتي که سازهاي بادي ما در حال از بين رفتن هستند؟ من مدت هاست پيشنهاد کرده ام بياييد مراکزي درست کنيم که براي ورزشي مثل ايروبيک، به جاي موسيقي غربي که در باشگاه ها پخش مي شود، دو نوازنده با يک ساز بادي و يک ساز کوبه اي بيايند و موسيقي زنده اجرا کنند و مردم هم با آن موسيقي ورزش کنند. اين اصلا چيز عجيب و غريبي نيست. وقتي گوش مان با فرهنگ موسيقي خودمان آشنايي پيدا کند، مسلما در بقيه شئونات زندگي مان هم به سمت آن فرهنگ ميل پيدا خواهيم کرد.

و نکته پاياني؟
- موضوع ديگري که لازم مي دانم بگويم موضوع سوء استفاده از سازهايي مثل تنبور و دف است. اين سازها به دليل اين که جزو سازهاي آئيني هستند برخي عارف نماها با حرف ها و کارهايي عجيب افرادي را که به موسيقي، به ويژه اين سازها، علاقه مندند مورد غفلت قرار مي دهند و شگفتا با وجود اين که ما سال هاست اين مسائل را براي آگاهي مردم مطرح مي کنيم اما ظاهرا در ميان مردم کساني هستند که دوست دارند سرشان کلاه برود!
يا همان طور که در مورد مقامات کلامي تنبور گفتم افرادي هستند که مي گويند کلام را نبايد نزد نامحرم گفت و خواند زيرا اين مقامات خفيه هستند و نبايد اين اسرار را فاش کرد (!) آيا همه مردم بندگان خدا نيستند؟ چه کسي مي تواند تشخيص دهد که فردي محرم و ديگري نامحرم است؟ من در مورد اين افراد مي گويم آيا آنها خود، کلام مقام هاي تنبور را مي دانند؟ شايد به دليل عدم آگاهي است که چنين مي گويند؛ پس مردم بايد در چنين مواردي آگاه باشند.
از شما سپاسگزاريم.

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۲۵۷۶۳۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

انتشار فراخوان هفدهمین جشنواره ملی موسیقی جوان


به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، هفدهمین جشنوارۀ ملی موسیقی جوان در چهار بخش اصلی؛ «موسیقی دستگاهی ایران»، «موسیقی نواحی»، «موسیقی کلاسیک»، «آهنگسازی» و یک بخش ویژه؛ «شناخت و حفظ ردیف» با مشارکت گستردۀ استادان برجستۀ موسیقی کشور توسط انجمن موسیقی ایران، با حمایت دفتر موسیقی معاونت امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، برگزار خواهد شد.

این جشنواره برای سه گروه سنی «الف» ۱۵ تا ۱۸ سال: متولدین سال‌های ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۷، «ب» ۱۹ تا ۲۳ سال: متولدین سال‌های ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۳ و «ج» ۲۴ تا ۲۹ سال: متولدین سال‌های ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۸ طراحی شده است؛ متقاضیانی که سن آنها از ۱۵ سال کمتر است، درصورت آمادگی و تمایل، می¬توانند آثار خود را برای بررسی در گروه «الف» ارسال کنند.

برای شرکت در جشنواره ارسال اجرای رپرتوارِ مشخص شده برای هر بخش به صورت ضبط ویدئویی و در موعد مقرر (از یکم تا ۲۶ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳) از طریق سامانۀ «بامک» به دبیرخانۀ جشنواره ملاک قرار می‌گیرد.

پس از بررسی و ارزیابی آثار ارسالی، توسط هیئت¬های داوران، در صورت لزوم، از پذیرفته¬شدگان برای‌شرکت در مرحلۀ نهایی دعوت به عمل خواهد آمد. بخش موسیقی نواحی ایران، آهنگسازی، پیانو (ایرانی) و ویلن (ایرانی) با تعیین رپرتوار‌های تفکیکی به صورت تک‌مرحله‌ای و بخش موسیقی کلاسیک و دستگاهی به صورت دو مرحله‌ای برگزار می‌شود.

علاقمندان می‌توانند برای کسب اطلاعات بیشتر به متن کامل فراخوان (فایل پی‌دی‌اف) در سایت انجمن موسیقی ایران به آدرس www.nay.ir و سایت جشنواره ملی موسیقی جوان به آدرس www.nfym.ir مراجعه کنند.

دیگر خبرها

  • انتشار فراخوان هفدهمین جشنواره ملی موسیقی جوان
  • فراخوان هفدهمین جشنواره موسیقی جوان منتشر شد
  • فراخوان هفدهمین جشنواره ملی موسیقی جوان منتشر شد
  • فراخوان هفدهمین جشنواره موسیقی جوان منتشر شد/اضافه‌شدن چند بخش
  • معرفی بازیگران «مجنون آن لیلی»/ رشید کاکاوند راوی شد
  • معرفی بازیگران نمایش «مجنون آن لیلی»/ رشید کاکاوند راوی شد
  • معرفی بازیگران «مجنون آن لیلی»/ رشید کاکاوند راوی شد
  • جشنواره کنسرت موسیقی پاپ در انزلی برگزار می‌شود
  • انتشار یک کتاب موسیقایی در روزهای پایانی سال
  • شنیدن یک صدای روح نواز در «نجوای جان»/این نام در تاریخ ماندگار شد