گلپا: انقلاب که شد، از خوديها خورديم
تاریخ انتشار: ۳۰ بهمن ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۷۲۸۲۵۷۵
خبرگزاري آريا - روزنامه همدلي - علي نامجو: شهر خلوت مي شد و مغازه دارها، کرکره ها را پايين مي کشيدند تا زودتر برسند به خانه و راديو را بگيرند و گلها را بشنوند. همان گلهايي که گلپا آوازش را مي خواند. تصور اين صحنه حتي براي بازي تيم ملي فوتبال در جام جهاني هم شايد غيرممکن باشد اما روزگاري صداي گلپا بازار را مي توانست تعطيل کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اگر بگذريم استعفاي آقاي پيرنيا از مديريت برنامه گلها و انتصاب آقاي ابتهاج به عنوان مسئول اين برنامه و تغييرات وسيع در چيدمان هنرمندان راديو در آن سالها، بعد از انقلاب بود که ديگر صداي گلپا، ديگر ستاره هاي آواز و چهره هاي فراموش نشدني نوازندگي و آهنگسازي موسيقي ايراني ديگر مجالي براي شنيده شدن در راديو و تلويزيون رسمي ايران نيافت و اين گروهِ به انزوا کشيده شدهِ (البته نه از سوي مردم)، در اوج پختگي و توانايي شدند صداهاي ممنوع. جريان حاکم موسيقي در آن دوره تصميم گرفته بود به احيا و گسترش موسيقي رديفي و دستگاهي دوره قاجار اما شايد هيچ گاه کسي نپرسيد آيا مردم هم با اين تصميم موافقند؟
اکنون چهار دهه از آن روزگار گذشته و بسياري از افراد همان گروه خاص امروز از نوآوري در موسيقي ايراني، سليقه و انتخاب مردم حرف مي زنند. استاد بزرگي در اين عرصه مي گويد دوران ما گذشته و اين نسل حق شنيدن آثار تازه دارد. با کمال احترام و ادب چرا در روزهاي ابتدايي انقلاب کسي از نسل جوان و حقوق و سليقه اش حرفي نزد؟ چرا در آن دوره تعدادي معدود (هرچند کارشناس و خبره و استاد تمام! ) به جاي همه مخاطبان تصميم گرفتند؟
اگر ملاک سليقه و انتخاب جوانان بود، چرا در دو دهه ابتدايي امکان حضور صدايي تازه فراهم نشد و همه رفتند به سوي تقليد از شيوه خوانش و نوازندگي همان گروه خاص. امروز سال هاست از آن روزگار گذشته و بسياري از نام آوران و خاطره سازان موسيقي ايراني ديگر نفس نمي کشند اما همان اندک نفراتي که هنوز در ميان ما حضور دارند همچنان در انزوا هستند و مدافعان همان گروه خاص گاهي به درد دلهاي «نسل ممنوع شده» چنان واکنش هاي تندي نشان مي دهند که انگار تجربه کرده اند چهل سال خانه نشيني را، آن هم نه به انتخاب مردم که به انتخاب رفقايي که روزگاري با هم همنشين بودند. امروز هشتاد و چهارمين بهار زندگي اکبر گلپايگاني(گلپا) خواننده موسيقي ايراني است که مرد حنجره طلايي موسيقي ايران لقب گرفته است. با او به بهانه تولدش گفت و گويي انجام داده ايم که در ادامه مي خوانيد:
در ذهن بسياري از علاقه مندان موسيقي در ايران يکي از نامهاي جاودان گلپا است. آقاي گلپايگاني روز تولد هشتادوچهار سالگي براي مردم ايران چه حرفهايي داريد؟
مي خواهم به همه هموطنانم بگويم مردم سرزمينم را دوست دارم و با هيچ آدمي دشمني ندارم اما اگر کسي پايش را روي دستانم بگذارد، دردم ميگيرد بنابراين ناچارم بگويم آخ! اين واکنش اصلا نه دليل بر دشمني من با کسي است و نه به سياست ربطي دارد، فقط نشان دهنده درد گرفتن دستان من است! من به وضع امروز موسيقي ايران معترضم. مگر من همان کسي نيستم که روزگاري مردم کشورش را با آواز آشتي داد؟ از آدم هايي که در دوره انتشار «مست مستم ساقيا دستم بگير»، زندگي ميکردند، بپرسيد: آن قطعه چقدر شنيده شد؟ مردم حتي روي دوچرخه هايشان هم اين قطعه را زمزمه ميکردند.
حدود پانزده سال است که دهم بهمن ماه در خانه شما جشن تولدتان برگزار ميشود. چرا اينقدر به حضور هنرمندان و ورزشکاران در اين جشن علاقهمنديد؟
ابتدا اين نکته را بايد بگويم که امسال اين روز با آغاز ايام فاطميه مصادف شده است. براي احترام به اين ايام و چون در جشن تولد، هنرمندان حضور دارند و نواختن ساز و خواندن آواز جزئي از برنامه است، بهتر است چند روز ديرتر اين جشن را برگزار کنيم. همان طور که ميدانيد گاهي عده اي دنبال نکته ميگردند تا از يک اتفاق سوءاستفاده کنند. از سوي ديگر چون بسياري از هنرمندان، ورزشکاران و شخصيتهاي محترم براي اين جشن به خانه من ميآيند و ساعاتي را کنار هم مينشينيم و به گفت و گو و ديد و بازديد مشغول ميشويم، براي اين عزيزان ممکن است حاشيهاي ايجاد شود. بنابراين قرار شد 10روز اين برنامه را به تعويق بيندازيم. در اين جشن، خانم پرتويي، پريسا، صالح، آقاي ظريف، فرهت، روحاني و تعداد ديگري از هنرمندان ارزشمند عرصههاي مختلف و گروهي از ورزشکاران حضور خواهند داشت. ناگفته نماند که جشن تولد مرا پنجشنبه هفته قبل در خارج از کشور در سالن معروف پالاديوم امريکا برگزار کردهاند. اين خبر را هم به مردم ايران هرجاي دنيا هستند، ميدهم که يکي از قطعات جديدم با نام «راز و نياز» امروز منتشر شد.
در روز تولد ظاهرا رسم جالبي وجود دارد که در آن ميشود يک آرزو را بر زبان آورد. شما در هشتاد و چهارمين بهار زندگي آرزويي نداريد؟
راستش به جاي آرزو در اين لحظه از کساني که در اين سالها نگذاشتند يا نخواستند مردم ايران آثار اکبر گلپايگاني را بشنوند، سئوال ساده اي دارم. ميخواهم بپرسم نقطه ضعفهاي من گلپا چيست؟ تا بدانم و بروم خودم را اصلاح کنم. لطفا نقاط ضعف مرا بگويند تا ببينم کدام يک از کارهايي که براي مردم در عرصه موسيقي انجام دادم، بد بود و اثرگذاري نداشت؟ يکي از دوستان گفت اين موضوع را چرا بايد مطرح کرد؟ گفتم چون ميخواهم دلايل و آدم هايي که بر اساس اين دلايل با من نامهرباني کردند، بشناسم. کاش بيايند و به من بگويند چرا نخواستند براي مردم ايران بخوانم؟ در اين سالها از هرکدام از مسئولين که اين سئوال را پرسيده ام، جواب تکراري به من ميدادهاند. ميگويند ما در اين ماجرا نقشي نداشتهايم، شما از رفقاي خودتان بپرسيد که کدامشان اين کار را بدعت گذاشتند؟ من ميخواهم اين دوستان نزديک را بشناسم و از آنها فقط بپرسم چرا با من و مردم ايران اين کار را کرديد؟ نميخواهم با اين دوستاني که در مقابل من و بسياري از بزرگان موسيقي دشمني کردند، مسير دشمني را دنبال کنم بلکه ميخواهم به جبران اين بي مهريها به آنها محبت کنم. اما تاکنون کسي دليل اين رويه را به من نگفته و سالهاست فکر ميکنم اين راه راه درستي نبوده است.
امروز فکر ميکنيد چه کاري را دوست داشتيد اما نتوانستيد انجامش دهيد؟
سي و نه سال از انقلاب گذشته است. اگر هر سال يک کار خوانده بودم، امروز سي و نه کار از من منتشر شده بود اما نگذاشتند و به مردم ايران ظلم کردند. من آن کاري که توانش در وجودم بود انجام دادم و امروز لااقل شرمنده نيستم که چرا همه تلاشي را که امکانش بود، انجام ندادم؟ اين خاطره را قبل از اين هم بارها بازگو کرده ام اما شايد خوانندگان اين گفت و گو هم بخواهند درباره اش بدانند. روزي که قرار بود براي خواندن راست پنجگاه در ارکستر گلها در راديو به استوديو بروم، مرحوم حبيب الله مشير همايون شهردار که در راهرو راديو ايستاده بود، از من پرسيد کجا ميروي؟ گفتم ميروم اين آواز را که کمتر خوانده شده، اجرا کنم. ايشان همان جا گفت آواز مُرد، آن را بايد بروي پشت مرده بخواني، بيا مثل ويگن «خنچه بياريد، لاله بکاريد، خنده برآريد، ميره به حجله، شاه دوماد» را بخوان. گفتم من اين طور خواندن را بلد نيستم.
آن زمانها هم ميگفتند مردم ديگر به موسيقي ايراني علاقه ندارند اما اوضاع طور ديگري شد و مست مستم ساقيا دستم بگير روزگاري واقعا در ميان مردم غوغا به پا کرد. موسيقي ايران در دوران آقاي پيرنيا و برنامه گلها موسيقي فاخري بود اما مسير اين هنر از جاده اصلي خارج شد. عده اي آمدند و نگاه و قرائت خودشان را به آيندگاني که ميخواستند وارد موسيقي ايراني شوند، تحميل کردند. به گمان من تحميل کنندگان آن نگاه باعث و باني نابودي موسيقي ايران هستند. من نميتوانم در اين باره سکوت کنم و آنچه ميدانم براي مردم ايران که وارثان فرهنگ و هنر ايرانياند، بازگو خواهم کرد. جشن هنر شيراز روزگاري شده بود سيبلي براي برخي از آقايان. همان هايي که ميگفتند گلپا براي شاه آهنگ خوانده و با او رفيق بوده، خودشان در جشن هنر شيراز دست خانم فرح را هم بوسيدند.
فيلمهاي آن دست بوسي هم هست بنابراين نميتوانند کتمانش کنند.
اوضاع و احوال موسيقي به خصوص موسيقي ايراني را در اين روزگار چطور ارزيابي ميکنيد؟
ايجاد انحصار در موسيقي در دوره اي دلزدگي نسلهاي بعد را به دنبال داشت و نتيجه اش به انزوا رفتن موسيقي ايراني بود. اما امروز جوانان ايراني در عرصه موسيقي دارند تلاششان را ميکنند. به گمان من بايد آنها را تشويق کنيم.
به قول برخي از اهالي موسيقي، اگر بزرگان موسيقي اين جوانان را هدايت نکنند، اين احتمال وجود ندارد که بيش از موسيقيهاي خوب، زمينه توليد آثار بد فراهم شود؟
موسيقي هنري است که از جانب خداوند ميآيد بنابراين نميتواند بد باشد. به گمان آن کساني که موسيقي را به بد و خوب تقسيم ميکنند، خودشان در دل بدي دارند. عشق و محبت است که موسيقي را خلق ميکند، چطور فرزند چنين موهبتهاي خداوندي ميتواند بد باشد. جوانها دارند کار ميکنند. اين ما هستيم که بايد زير پر و بالشان را بگيريم و حمايتشان کنيم. پرويز ياحقيها و حسن کساييها و جليل شهنازها و فرهنگ شريفها و حبيبالله بديعيها از ميان همين جوانها سر بر ميآورند.
با وجود تنگناها و موانعي که براي فعاليت هنري شما در اين سالها وجود داشته، آيا امکان حمايت و هدايت جوانان برايتان فراهم هست؟
تلاشم را ادامه ميدهم و ميدانم ماه پشت ابر نميماند. شاگردهاي توانمند و با استعدادي دارم که حمايتشان ميکنم و تا امروز حتي ريالي پول از آنها نگرفته ام. منتها عده اي اين ثروتهاي هنري را تا امروز اذيت کرده اند و مجوز فعاليتشان را نميدهند و ميگويند برويد نجاري ياد بگيريد. اين کارها گناه است. موسيقي هيچ وقت بد نميشود خودشان بد هستند و بايد خودشان را اصلاح کنند و از مردم و کساني که در حقشان جفا کردند عذر خواهي کنند. من امروز شاگردي دارم که اگر اجازه فعاليتش را بدهند تن شنوندگان را به لرزه مياندازد اما حيف که نميگذارند هنر مسير خودش را طي کند.
خبر انتشار قطعه راز و نياز در ابتداي گفتوگو شايد تعداد زيادي از طرفداران موسيقي ايراني را ذوق زده کرده باشد. آيا مجوز انتشار اين قطعه را هم برايتان صادر کرده اند؟
من احتياجي به مجوز ندارم. کاري هم ندارم که بگذارند يا نگذارند در فضاي تحت نظرشان آثارم را منتشر کنم يا براي مردمم کنسرت بگذارم. گلپا آوازه خوان مردم ايران در سراسر دنيا است. شبکههاي مجازي هم امروز به ياري کساني آمده اند که صدايشان در رسانههاي داخلي جايي ندارد. بنابراين کار را ادامه خواهم داد و تا روزي که زنده هستم براي مردمم نفس ميکشم و اگر خدا بخواهد کار ميکنم. خوشبختانه مردم از طريق تلگرام با من در ارتباط هستند و سايتها و شبکههاي بين المللي ماهواره اي هم آثار و کنسرتهايم را پخش ميکنند.
تاکنون بارها جرياني که از سالهاي ابتدايي دهه پنجاه در موسيقي راديوي ملي فعال شد، مورد انتقاد شما و آهنگسازان و نوازندگاني قرار گرفته اند که روزگاري در ارکستر گلها حضور داشتند. مسائل شخصي در اين جهت گيري چقدر اثرگذار بوده است؟
خوب است اين تغييرات را کمي توضيح بدهم. دوستاني که در آن گروه ميخواندند و مينواختند در کنار شاعري به نام آقاي ابتهاج تصميم به کنار گذاشتن تعداد زيادي از فعالان عرصه موسيقي گرفتند. هرچند درباره رفتار اين آقايان با خودم نيز گله دارم اما چرا با استاداني همچون حسن کسائي، جليل شهناز، پرويز ياحقي، حبيب الله بديعي و همايون خرم اين طور رفتار کردند؟ اگر اجازه ميدادند موسيقي راه خودش را برود و آنها هم ميآمدند و آن موسيقي که دنبالش بودند ارائه ميکردند، الان اين حرفها نبود اما آنها با در نظر گرفتن سليقه و منافع شخصي در کنار گذاشته شدن و خانه نشيني هنرمندان فعال در راديو پيش از انقلاب بيشترين اثر را داشتند. پس از انقلاب هم تنها به خودشان امکان حضور در جريان رسمي داخلي را دادند و عملا راهي را آغاز کردند که به دلزدگي عمومي از آثارشان رسيد و به نام تمام شدن موسيقي ايراني هم از آن ياد شد.
در اين سالها از فرزند آقاي شجريان آثاري منتشر شده که آخرينش ظاهرا در جشن خانه موسيقي با عنوان برآمده از موسيقي ايراني برگزيده شد. در يک ويديوي تصويري هم آقاي شجريان موسيقي خودشان را مربوط به دو نسل قبل معرفي کردند و گفتند: همايون و طرفداران موسيقي او حق دارند چون هر نسلي از سنت نسل پيش از خودش عبور ميکند. مگر موسيقي راديو دهه پنجاه (پس از گلها)، چاووش و دو دهه بعد از انقلاب در ايران صداي دوره خودش بود؟
روزگاري با شعار رجعت به اصالت و احياي سنت، هنرمندان شناخته شده آن دوره را از برنامههاي راديو کنار گذاشتند، سالها بعد کل سيستم مديريت داخلي موسيقي را به دست گرفتند و هيچ صدايي امکان عرض اندام پيدا نکرد و تنها آن کساني که شيوه مطلوب آقايان را تقليد ميکردند، امکان حضور پيدا کردند آن هم نه در مرکز توجهات که دور و برشان و نتيجه اش هم شد تک صدايي که در دهههاي بعد به دلزدگي مردم از موسيقي ايراني تعبير شد. اين جوان کارش پاپ است، چطور نامش ميشود موسيقي بيرون آمده از دل موسيقي اصيل ايراني. اولا مگر گلها بر پايه موسيقي سنتي ايران نبود و مگر آثار توليد شده در آن دوران به جز آواز نام ديگري ميتواند داشته باشد؟
دوم اينکه چه اتفاقي افتاده که پس از گذشت چهل سال از آن زمان و اجبار به حضور نوع خاصي از به اصطلاح موسيقي، حالا اين ترانهخوانيها که فاصله زيادي با موسيقي اصيل ايراني دارد، ميشود برآمده از موسيقي ايراني؟ متاسفانه در اين سالها به موسيقي ما خيانت شد. اين هنر را که در فرهنگ و تاريخ ما ريشه دارد، به تعزيه و روضه تبديل کردند. البته روضه و تعزيه بسيار ارزشمند است اما نه اينکه جاي موسيقي ايراني را بگيرد. اتفاقا مدتي است باخبر شده ام که وزارت فرهنگ و ارشاد به مداحان و روضهخوانها هم مدرک ليسانس اعطا ميکند. شايد مدتي بعد مدرک دکترا هم به اين گروه بدهند.
شما معمولا بين ترانه خواني و آوازه خواني تفاوت قائل ميشويد. لطفا درباره فرق ميان اين دو کمي برايمان بگوييد...
ترانه خوان ميرود دنبال کسي که آهنگي را ساخته و بايد مجري مسيري باشد که او طراحي کرده، اما آوازه خوان است که نوازندگان را با خودش همراه ميکند و در اصطلاح ابداع کننده است. ملک الشعراي بهار وقتي با عارف قزويني اختلاف پيدا کرد، به او گفت تو تصنيف خواني نه آوازهخوان. اين جمله فارغ از مسائل پيش آمده بين اين دو چهره هنري، حرفهاي بسياري در خود دارد. امروز اما بعضي از خوانندگان يکي دو ترانه ميخوانند و در اصطلاح مدتي هم ميتوانند موفقيت هايي مالي هم داشته باشند. به هر شکل من برايشان آرزوي موفقيت دارم. انشاءلله سربلند باشند. به هر شکل ترانه خواندن از بيکاري
بهتر است.
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۲۸۲۵۷۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
گزارشهای غیررسمی: بیش از ۴۰ میلیون ایرانی همچنان کاربر اینستاگرام هستند
اعتماد نوشت: اینستاگرام از همان آغاز راهاندازیاش در سال ۲۰۱۰ برای همه مردم در هرجای جهان شبکه اجتماعی جذابی بود، اما جذابیت ویژهاش را در ایران مدیون یک چیز بود: فیسبوک که یکی از بزرگترین فضاهای اجتماع مجازی ایرانیان بود، فیلتر بود و مسدودنبودن اینستاگرام خیلی زود کاربران ایرانی را از فیسبوک بیرون کشید.
البته اینستاگرام هم سالها بعد فیلتر شد، اما وقتی که دیگر قاعده بازی عوض شده بود. اینستاگرام آنقدر در زیست روزمره مردم ایران جا گرفته بود که با فیلترشدنش هم کسی جایی نرفت؛ ماندند و پس گرفتند.
گزارشهای غیررسمی میگویند بیش از ۴۰ میلیون ایرانی کاربر اینستاگرام هستند و این شبکه، پرمخاطبترین شبکه اجتماعی در ایران است.
یافتههای دیتاک نشان میدهد در سال ۱۴۰۱ از ۶ میلیون اکانت پابلیک ایرانی در اینستاگرام ۴۵۰ میلیون پست منتشر شده و کاربران ایرانی در هر ثانیه بیش از ۲۵ هزار بار پستهای اینستاگرام را میبینند.
کانال عصر ایران در تلگرام