Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش ایکنا؛ فیلسوفان مسلمان قائل به هماهنگی عقل و وحی‌اند، اما به هیچ وجه عقل‌گرای حداکثری نیستند و برای عقل محدودیت قائل‌اند. فیلسوفان مسلمان ضمن اینکه به محدود بودن عقل معترف‌اند، به میزان توانایی این گوهر نورانی نیز باور داشتند. آنان به خوبی می‌دانستند که وحی الهی در بیان آمده و آنچه در بیان می‌آید، برای عقل قابل ادارک خواهد بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اینکه فیلسوفان مسلمان با در ارتباط با عقل و وحی چه رویکردی داشتند، موضوعی است که در گفت‌وگو با هادی فنایی اشکوری، استاد حکمت و فلسفه و مدیرگروه معارف دانشگاه بین‌المللی امام خمینی(ره) قزوین به بحث گذاشتیم که اکنون متن آن پیش روی شماست:

ایکنا: شایع است که نهضت ترجمه به‌ویژه ترجمه‌های فلسفی که در دوران مأمون عباسی آغاز به کار کرد، به جهت مقابله با علم و مقام علمی امامان معصوم(ع) بوده است، نظر شما در این باره چیست؟

همان طور که مستحضرید نهضت ترجمه از عصر بنی‌امیه آغاز شد و البته در این دوره غالب رویکرد نهضت ترجمه در خصوص مسائل اداری و اسناد بود، اگرچه در تاریخ و به‌ویژه تاریخ تمدن آمده است که در عصر سفیانیان، خالد بن یزید به دلیل آن که وی فردی طماع بود و قصد داشت از فلزات پست، فلزات‌گرانبها تهیه کند، به ترجمه کتبی که امروز می‌توان آنها را کتب دانش شیمی نامید و آن دوره از آن به عنوان علم کیمیا یاد می‌شد، روی آورد.

بنابراین در عصر بنی‌امیه رویکرد غالب، ترجمه اسناد اداری به اضافه مباحث مربوط به علم کیمیا بود. اما در عصر عباسیان در حقیقت حس کنجکاوی مسلمانان موجب شد که به ترجمه آثار تمدن‌های پیشین بپردازند. اسلام در قرن هفتم میلادی ظهور کرد و پیامبر(ص) در این زمان به رسالت مبعوث شدند در واقع در رسالت نبی اعظم اسلام(ص) در پایان تاریخ رخ داد. بدیهی است پیش از مسلمین و دوره اسلامی تمدن‌های بودند مانند تمدن ایران، هند، چین،  مصر، یونان و ... آنها نیز تحقیقات و علوم و دانش‌هایی داشتند؛ وقتی حکومت اسلامی (تشکیل حکومت عباسی) شکل گرفت، جهان اسلام همجوار با تمدن‌ها شد.

آمد و شد و اختلاط مسلمین با کشورها و تمدن‌های مجاور موجب شد که حس کنجکاوی مسلمانان نسبت به تراث معنوی پیشینیان تحریک شود و به دستاوردهای تمدن‌های پیشین روی آورند؛ برای مثال در این دوره بود که ریاضیات هند و یونان ترجمه شد، همان‌طور که آثار فلسفی و طبی یونان نیز ترجمه شد. به گونه‌ای که امروزه در محافل علمی گفته می‌شود فلسفه در جهان اسلام از یونان باستان و عرفان از هند گرفته شده است. اگر بخواهیم با احتیاط سخن بگوئیم، این طور بیان می‌کنیم که بن مایه‌های عرفان هندی و ریشه‌های حکمت اسلامی یونانی است، البته بیشتر علموم در تمدن‌های پیشین دوره صباوت خود را می‌گذراندند.

بعد از ترجمه این طفلان علم در مهد تمدن اسلامی کماً وکیفاً تغیر کردند؛ به عنون مثال آثار بطلیموس و بقراط در طب ترجمه شد ولی به دست امثال ابن سینا فربه شد و به صورت کتاب علمی درآمد و قابلیتی پیدا کرد که تا چند قرن به عنوان کتاب درسی در دانشگاه‌های معتبر اروپا تدریس می‌شد؛ بنابراین ما شاهد هیچ نوع گزینشی در ترجمه آثار تمدن‌های گذشته نیستیم تا این که گفته شود فلسفه یونان به این دلیل ترجمه شد تا مردم را با آن سرگرم کنند و نگذارند که از علوم اهل بیت(ع) بهره مند گردند. فلان علم به فلان دلیل و انگیزه ترجمه شده تا مردم را از مراجعه به قرآن باز دارند؛ بنابراین در دوره عباسیان به انگیزه کنجکاوی علوم مختلفی ترجمه شد که می‌توان از این میان به آثار فلسفی بزرگانی نظیر ارسطو و افلاطون و سقراط نیز اشاره کرد که مورد اقبال دانمشمندان علوم عقلی در ایران بزرگ قرار گرفت.

ناگفته نماند در دوره‌های اخیر مترجمین و روشنفکران ایرانی رویکرد غالبشان ترجمه کتاب‌هایی است که به نوعی نگاه نقادانه به دین دارند. برخی از دانشمندان قرون وسطی و یا دوره جدید که نگاه دینی دارند ترجمه نمی‌شود، گویی می‌خواهند فضای فلسفی جهان غرب را یک سره ملحد و یا معترض و منتقد به دین و خدا نشان دهند. این ترجمه‌ها قطعاً گزینشی است و نوعی معارضه مقابله با اندیشه دینی و اسلامی است، اما برخی از نواندیشان مکتب تفکیک در خراسان معتقدند آثاری فلسفی که در این دوره ترجمه شد، به دلیل آن بود که درِ خانه اهل بیت(ع) بسته شود تا مردم نتوانند از علوم ایشان استفاده ببرند.

به دلیل اینکه بر این باورند تمام نیاز بشر در کتاب و سنت آمده است اگر علمی در کتاب و سنت نباشد معلوم می‌شود بشر به آن نیاز ندارد، چون اگر نیاز داشت حتما باید در کتاب و سنت می‌آمد. در آثار بعضی از این‌ها آمده است پردازش به هر علمی به جز کتاب و سنت عدول از سنت دینداری واشتغال به امر بیهوده است. نظیر چنین اندیشه‌ای را می‌توان در میان سنت‌گرایان و نص‌گرایان مسیحی نیز یافت. آنان نیز معتقد بودند تمام نیاز بشر در کتاب مقدس آمده است وظیفه انسان تفسیر همین کتاب است و بس.

اگر معتقد به چنین نظری باشیم، اینجا این سوال مطرح می‌شود که علوم دیگر از جمله هندسه، ریاضیات، مکانیک، شیمی و ... چطور؟ و اگر شما قائل هستید که همه علوم در خانه اهل بیت(ع) وجود دارد، بنابراین باید نسبت به علوم ریاضیات و شیمی و هندسه و امثال آن نیز باید همین شبهه مطرح باشد. آیا ترجمه این علوم موجب بسته شدن باب علم اهل البیت(ع) می‌شود؟ آیا این علوم را می‌توان از کتاب و سنت استخراج کرد؟ آیا مفسران کاتب و سنت در تفسیرشان علوم ریاضی و فنی و طبیعی را از دل کتاب و سنت بیرون می‌کشند؟

البته برخی از همین نواندیشان دینی معتقدند تکنولوژی و صنعت نیز مباح نیست، زیرا اگر مباح بود اهل بیت(ع) به ساختن آن روی می‌آورند. لازمه منطقی‌اش این است که استفاده کردن از تکنولوژی نیز مباح نباشد. گرچه تصریح نیز می‌کنند، منتها بر این عقیده‌اند که از باب اضطرار چاره‌ای نیست جز اینکه از ابزار تکنولوژی استفاد شود، گرچه حکم اولیه آن حرمت باشد.

باید اذعان کرد که هیچ بیانی از معصومین(علیهم السلام) به‌ویژه حداقل از عصر امام هشتم(ع) تا زمان امام حسن عسکری(ع) که دوره اوج ترجمه و نشر و بسط علوم عقلی وارداتی بود مشاهده نمی‌کنیم که ایشان ترجمه آثار فلسفی و منطقی یونانیان را تخطئه کرده باشند یا استفاده از دستاوردهای علمی بشر را نهی کرده باشند، بالعکس ترغیب کرده‌اند که علم صحیح و مفید را هر کجا پیدا کردید اخذ نمایید. اگر علم با دو صفت صحیح و نافع مقرون بود، گم شده مومن است.

نکته دیگر این که اگر ادعا شود که این آثار برای به اصطلاح بسته شدن در خانه اهل بیت(ع) و برای این که ایشان مهجور بمانند، ترجمه شد، بالاخره باید در جایی معصومین(ع) نسبت به این مسأله واکنش نشان داده و معترض می‌شدند، اما هیچ سخن اعتراض‌گونه در تاریخ اسلام از اهل بیت(ع) نقل نشده، ما شاهد اعتراضی از ایشان نیستیم که بیان کنند یکی از ظلم‌های عباسیان نسبت به ما این بود که با ترجمه آثار فلسفی، مقابل دانش ما ایستادند و ما را مهجور قرار دادند، لذا حتی یک سند نیز در این زمینه وجود ندارد. همچنین می‌دانیم در این زمینه امامان تقیه نکردند و مانعی در اعتراض و منع و تحریم وجود نداشت.

بنابراین این ادعایی که نواندیشان مکتب تفکیک بیان می‌کنند صرف احتمال است و صرف احتمال نیز نمی‌توان مطلبی را به تاریخ نسبت داد ضمن آن که اگر فلسفه عبارت است از تعقل و اندیشیدن و منطق یعنی روش درست فکر کردن و مصون ماندن ذهن از خطا در اندیشه، لذا این مسئله اساسی‌ترین نیاز اندیشوران جهان و بهترین مطلوب و خواسته هر متفکری است و همچنین از توصیه‌های اهل بیت(ع) است. آیا پیامبر(ص) نفرموده‌اند به دنبال علم بروید اگر چه در چین باشد؟ حال این سوال مطرح می‌شود که آیا مگر در چین، علوم الهیات وجود داشت که اهل بیت(ع) توصیه می‌کردند برای کسب علم حتی به چین بروید! به همین سبب هیچ دلیلی تاریخی وجود ندارد که که اثبات کند کتب منطقی و فلسفی در دوران عباسی برای جلوگیری از نشر علوم اهل بیت(ع) ترجمه شده است، بعلاوه چنین ادعای صرفاً یک احتمال و حدس و گمان بی‌پایه است.

پیروان مکتب تکفیک که مخالف با فلسفه هستند، حق ندارند برای این ادعای خود، مهجورشدن معصومین(ع) را بهانه قرار دهند و از این موضع به فلسفه بتازند. اگر ترجمه و تدریس و بسط و نشر فلسفه مانع و حاجبی بود برای مفتوح ماندن خانه امامان معصوم(ع)، به طور حتم ایشان نسبت به این مسئله اعتراض می‌کردند و مخالفت خود را به طور صریح بیان می‌کردند یا حتی به عنوان شکوائیه به یک فرد اعلام می‌کردند، اما چنین چیزی نه در احادیث دیده می‌شود و نه در تاریخ اهل بیت(ع).

برفرض که تراث فلسفی یونان برای جلوگیری از علوم اهل البیت(ع) باشد چرا کسانی نظیر ابن‌سینا، فارابی، کندی، ابن‌رشد و سایر فیلسوفان بدان اشاره‌ای نکرده‌اند! آیا آنها نفهمیدند که این علوم برای مبارزه با ائمه(ع) است! در هیچ جایی از آثار این فیلسوفان مشاهده نمی‌شود که اشاره‌ای شده باشد راز آن که این کتب ترجمه شد،‌ به دلیل آن است که با وحی یا احادیث مخالفت کنیم. در هر صورت ابن‌سینا، فارابی و امثال ایشان افراد کوچکی نیستند و به طور حتم اگر ترجمه با چنین انگیزه‌ای انجام می‌شد، قطعا در آثار این افراد اشاره‌ای بدان می‌شد و ما هیچ شاهد و قرینه‌ای بر این ادعا نداریم که این قسم از ترجمه برای سرکوب و انزوای دانش اهل بیت(ع) صورت گرفته باشد.

نکته دیگری را که نباید از آن غافل بود این است که هر مطلبی که از مکتب سقراط، افلاطون، ارسطو و ... ترجمه شده، این گونه نیست که تماماً و به طور کلی مورد قبول و پذیرش فیلسوفان مسلمان واقع شده باشد؛ به طور کلی علوم وارداتی به دست اندیشمندان مسلمان نقادی و فربه شد. حال می‌توان در اینجا این سؤال را مطرح کرد که انصافا عامه مردم در عصر ابن سینا یا فارابی به این قبیل دانش‌ها توجه داشتند، به گونه‌ای که پردازش به این علوم موجب شد که به سمت اهل البیت(ع) نروند؟

اگر چنین باشد باید در عصر صادقین(ع) در خانه اهل البیت(ع) برای فراگیری علوم به سوی مردم کاملا باز باشد در حالی که مردم برای پرسیدن یک مسئله فقهی در لباس دوره گرده‌ها و پیشه‌وران به سمت خانه امام می‌رفتند. در عصر امام رضا(ع) و امامان بعدی، نیز هیچ واکنشی در این زمینه از ایشان مشاهده نمی‌کنیم لذا این ادعای مطرح شده، صرف گمانه‌زنی بیش نیست که پیروان مکتب تفکیک آن را مطرح کرده‌اند و در آثار پیشینیان چنین مسئله‌ای وجود ندارد.

راز مهجور شدن علوم اهل بیت(ع) مکتب‌های فقهی معارضی بود که مورد حمایت خلفای عباسی قرار داشت. به عبارت دیگر علمای دربار مانع نشر معارف اهل بیت(ع) بودند نه فیلسوفان. نکته مهم‌تر ازهمه این است، گرچه تراث فکری یونان در عصر معصومین ترجمه شد اما در قرون پس از اهل بیت(ع) مورد اقبال امثال فارابی و ابن سینا قرار گرفت. تنها فیلسوف معاصر اهل البیت(ع) ـ کندی ـ فیلسوف عراق است.

او نیز کار خودش را می‌کرد و عنادی با اهل بیت(ع) نداشت. باید اضافه کرد در تاریخ فلسفه جهان اسلام ما هیچ فیلسوفی نداریم که خود را بی‌نیاز از علوم اهل بیت(ع) بداند کسانی مانند صدرالمتألهین، حاجی سبزواری، در دوره معاصر علامه طباطبایی در عین حال که فیلسوف متضلعی بودند از مرابطین و مرزبانان علوم اهل البیت(ع) نیز بودند.

ایکنا: علاوه بر این نکاتی که بیان کردید، دو نکته را می‌توان در این مجال مطرح کرد نخست آن‌که احادیثی به نظرم از امام صادق(ع) داریم که اشاره به ارسطو و دیگر فیلسوفان یونان دارد که این موضوع تاییدی نسبت به آن‌ها تلقی می‌شود. از سوی دیگر آیا اندیشه‌های یونانیان نهایت علم بود که مثلا ائمه معصومین(ع) نتوانند با آن اندیشه‌ها مقابله کنند و اتفاقا آن ایده و اندیشه موجب می‌شد علم اهل بیت(ع) بیش از پیش نمایان شود، این گونه نیست؟

بله! صحیح است و به طور قطع می‌توان گفت اگر در آن مکاتب عقلانی و فلسفی مباحثی بود که با مذاق شریعت ناسازگار بود، معصومین نسبت به آنها موضع نقادی می‌گرفتند و اساسا تضارب آراء مطرح می‌شد. به عبارت دیگر اگر اهل بیت(ع) نیست به آن مسائل ایراد و اشکالاتی وارد می‌‌دیدند، قطعا با گفت‌وگو و مباحثات به تضارب آرا می‌پرداختند و این موضوع موجب گشایش بابی می‌شد که برای ما بسیار مفید بود. من سال‌هاست به این موضوع می‌اندیشم اما نفیاً و اثباتاً نسبت به این مسئله از معصومین(ع) سخنی ندیدم.

نکته مهم دیگری که در این زمینه وجود دارد آن است که علمای اسلام در دانش دینی، عقل را به عنوان یک منبع می‌شناسند، همان گونه که عقل را به عنوان ابزاری برای فهم دین و مسائل غیردینی به شمار می‌آورند. به عبارت دیگر عقل فاعل شناسا است. از طرفی افرادی همچون سقراط، افلاطون و ارسطو به گفته علما جُودت در عقل داشته و واجد عقل نیز بودند و سرآمد عاقلان آن روزگار محسوب می‌شدند، لزوما ارتباط اهل بیت(ع) با چنین افرادی، ارتباط حسنه‌ای خواهد بود به دلیل آن که منزلت عقل و عقلا در نزد ائمه(ع) بسیار عظیم است.

اصولا پیامبر اعظم(ص) و اهل البیت(ع) در شکوفاسازی عقل مردم نقش مهمی داشتند «اثاره دفائن عقول» کار انبیاء است. آنگاه چگونه ممکن است با بزرگان عقل مخالفت کنند؟ در نصوص دینی ما سخن از «ارتباط عقل و نقل» داریم و عقل در مقابل نقل است؛ به قول حضرت آیت‌الله العظمی جوادی آملی عقل حکایت از ربوبیت تشریعی پروردگار می‌کند؛ همان طور که نقل (یعنی وحی) حاکی از علم الهی است، آواز عقل نیز چنین است.

این سوال اینجا به ذهن می‌رسد اگر شریعت برای عقل و عاقل چنین جایگاه مهمی قائل است و اگر یکی از منابع فقه، عقل محسوب می‌شود، آیا سیره اهل بیت(ع) با عاقلانی همچون ارسطو و افلاطون و اساسا مکتب عقلانی آنها می‌تواند مخالفتی داشته باشد؟، البته وقتی صحبت از مکتب فلسفی یونان به میان می‌آید، مقصود از آن روش‌شناسی بوده و ممکن است آن‌ها نیز درهستی‌شناسی دچار خطاهایی شده باشند، لیکن مشی عقلی آنان و روش تعقلی‌شان را نباید یک‌سره مردود دانست.

بنده پیش از این مقاله‌ای در خصوص ارتباط عقلانی خداوند با جهان نوشته بودم و وقتی به کتاب مابعدالطبیعه ارسطو مراجعه کردم، در کمال تعجب مشاهده کردم آنچه که ما در خصوص توحید و هستی‌شناسی می‌گوییم، انطباق بسیاری با این کتاب دارد، ضمن آنکه قبول داریم در آن زمان که ظاهرا عصر عتیق بوده، وحی گستردگی آن چنانی نداشته و هنوز عهد جدید را درک نکرده بودند و در آن روزگار مباحث توحیدی و خداشناسی آن چنان بسط و گسترش نیافته بود که امثال ارسطو و مکتب یونانی به مباحث وحیانی بپردازند.

در عین حال در دستگاه فلسفی آنان مباحث عمیقی در حوزه‌های مختلف معرفتی آمده است که با آموزه‌های وحیانی می‌تواند انطباق داشته باشد. برخی از فیلسوفان مسلمان از جمله صدرالمتالهین وقتی از ارسطو یاد می‌کند، از او به عنوان ارسطو الهی نام می‌برد. در برخی منابع آمده است که آن‌ها از شاگردان انبیاء بوده‌اند و اگر هم شاگردان انبیاء نبودند، ولی تحت تاثیر آموزه‌های ایشان در آن عصر بوده‌اند. صرف نظر از این بحث، ما تابع برهان هستیم. آنچه را که ارسطو و افلاطون و هر کسی در مکتب یونان گفته باشد و با موازین عقل سازگار باشد، هیچ گاه دین با آن مخالفتی ندارد. در بحث عقل و دین یا علم و دین می‌گوییم رابطه عقل و دین، رابطه تعامل است و مکمل یکدیگر هستند، البته مکمل نه به معنای آن که وحی ناقص است بلکه این دو توأمان برای کشف حقیقت هستند.

همان طور که مستحضرید، آثار ارسطو به دست امثال ابن سینا بسط داده شده، به صورت کمی و کیفی اضافاتی بر آن نگاشته شده که در محل خود جای بحث دارد. نکته دیگر آن که نمی‌توان به جنگ تعقل و اندیشه رفت و به قول غزالی که فردی ضد فلسفه است، عقل سلطانی است که هیچ گاه منعزل نمی‌شود، لذا ما نباید به جنگ عقل برویم. معتقدم روش‌شناسی مکتب یونان، روش‌شناسی معتبری در حوزه قیاس و در همان مکتب عقلانی مفید است اما این بدان معنا نیست که هر آنچه آنها گفته‌اند ما باید صد در صد بپذیریم. به دلیل آن که الهیات یا اگر الهیات نگوییم، مابعدالطبیعه آن عصر، بر اساس طبیعت شناسی آن زمان بوده و این دو بر یکدیگر تاثیر متقابل داشته‌اند و ما هرگز افراد دگمی نیستیم که گمان کنیم آنها مصدر اصلی هستند و ما نباید حرفی بزنیم اما حرفهایی که آن‌ها نیز زده‌اند، اساس اندیشه است؛ به قول یک از فیلسوفان – آلفرد نورث وایتهد – تمام تفکر فیلسوفانه غرب، حاشیه‌هایی است بر اندیشه افلاطون.

از سوی دیگر اگر ما نگاهی بر نهایة الحکمه علامه طباطبایی بیندازیم، حضور افلاطون را به صورت برجسته در این اثر می‌توان مشاهده کرد این در حالی است که علامه هم نسبت به وحی و هم مسائل عقلانی، انسان قوی و بی نظیری است و نمی‌توان گفت اصحاب مکتب تفکیک نسبت به وحی غیوراند ولی علامه طباطبایی، که صاحب تفسیر المیزان است، نسبت به تراث شیعی بی‌تفاوت است. از سوی دیگر وقتی علامه آثار پیشینیان را در آثار خود می‌گنجاند، این نشان از قوت اندیشه یونانیان گذشته را دارد.

 ایکنا: درباره پیامبر بودن سقراط مسائلی مطرح است مثلا وصیت نامه‌ای که افلاطون از سقراط ذکر می‌کند نشان می‌دهد که رفتار، گفتار و سلوک او شبیه به پیامبران است یا داستان غیب گوی معبد دلفی!

بله! اگر هم پیامبر نبوده، به طور حتم تحت تاثیر آموزه‌های انبیاء بوده و همان گونه که مستحضر هستید یونان به خاورمیانه و شهر قدس – که موطن انبیاء است - نزدیک بوده و به لحاظ جغرافیایی از هم دور نبوده و چه بسا مطابق با آیه هفتم سوره رعد که می‌فرماید: «وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هٰادٍ»، شاید یک هادی نیز از سرزمین فلسطین به یونان رفته و آموزه‌های انبیاء را به آن مکان برده باشد؛ البته این سخنان نیاز به دلیل دارد. از سوی دیگر اگر کسی هم بخواهد این ادعا را نفی کند، باید دلایل خود را داشته باشد. نکته دیگر این است که لازم نیست انسان حتما پیامبر باشد تا حرف حسابی بزند، خداوند عقل را رزق همگان کرده است. برخی نیز مانند افلاطون و ارسطو حظِّ بیشتری داشتند از این جهت اندیشه ای صائب تر نصیبشان گشت.

 ایکنا: بنابراین اگر نگوییم سقراط، پیامبر بوده، حداقل می‌توان ادعا کرد او فردی وارسته و شایسته همچون لقمان حکیم بوده است، این طور نیست؟

ببینید فردی که سخن او بیش از 2000 سال اعتبار دارد و هنوز آثار او در مراکز علمی تدریس می‌شود و هنوز هیچ فیلسوفی بی‌نیاز از او نیست، معلوم است عبد خدا بوده و پروردگار عالم این عقل را به او داده و اگر هم نبوت تشریعی نداشته، نبوت عقلانی و انبائی داشته است، به این معنا که خداوند عقلی پابرجا و استوار به او داده است و در سایه این عقل می‌توند به معارف متعالی دست یابد. بنده در یکی از نوشته‌هایم از منظر احادیث اثبات کرده‌ام که امکان دستیابی به معارف وحی‌گونه برای احدی از اولیای خاص خداوند ممکن است.

صدرالمتالهین در یکی از آثارش حدیثی نقل می‌کند که مضمونش این است برخی ازبندگان خدا با این که پیامبر نیستند به مقاماتی می‌رسند که انبیاء به آنها غبطه می‌خورند. بله! بدفهمی نشود نبوت تشریعی و رسالی به حکم قرآن و دلایل خاتمیت پایان پذیرفته است، ولی ارتباط عرش و فرش برقرار است. صدرالمتالهین از یکی اولیاء الهی نقل می‌کند که من معارفم را از مردگان نمی‌گیرم بلکه «انا آخذ عن الحی الذی لایموت» یعنی مباشرتا و مستقیما از خدا می‌گیرم. بله! در این عالم اسرار زیادی هست کسی که اهلش نیست، نیابد آنها تخطئه نکند، حداقل باید آنها را در بقعه امکان قرار دهد.

منبع: ایکنا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت iqna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۴۲۲۱۵۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ماندن توماس توخل در بایرن مونیخ، احتمالی که دیگر نمی‌توان آن را رد کرد

صحبت‌های دیروز توماس توخل باعث ایجاد شایعات جدیدی شده است

طرفداری | در حالی که گزینه‌های بایرن مونیخ برای نشستن روی نیمکت این تیم در فصل آینده یکی پس از دیگری منتفی می‌شود، به نظر نمی‌رسد احتمال ماندن توماس توخل در این باشگاه دیگر به صورت کامل منتفی نیست.

به گزارش فلوریان پلتنبرگ از اسکای آلمان؛ توماس توخل می‌تواند تصور کند پس از این فصل نیز در بایرن مونیخ بماند. هر چند باشگاه تاکنون هیچ صحبتی در این‌باره با او نداشته اما مکس ابرل عضو هیئت مدیره و کریستوف فرویند مدیر ورزشی باواریایی‌ها نیز می‌توانند ادامه یافتن همکاری‌شان با این سرمربی را متصور شوند.

بیش‌تر بخوانید: توماس توخل: ماندن در بایرن مونیخ؟ احتمال رخ دادن هر اتفاقی وجود دارد

در هر حال برای اولین‌بار، گزینه ماندن توخل دیگر به صورت 100 درصد توسط هیئت مدیره نادیده گرفته نمی‌شود. همچنین برخی بازیکنان کلیدی مانند مانوئل نویر نیز در صحبت‌های داخلی از توخل حمایت کرده‌اند.

با این حال برای ماندن توخل باید تکلیف چیزهای زیادی مشخص شود و وضعیت بسیار پیچیده است. اتفاقات زیادی رخ داده که از جمله آن‌ها می‌تواند به صحبت‌های اولی هونس و اتهاماتش به توخل اشاره کرد. توخل در کنفرانس خبری پیش از بازی مقابل اشتوتگارت، درها را باز کرد و باید دید آیا مدیران بایرن نیز به او نزدیک می‌شوند یا خیر.

از دست ندهید ????????????????????????

جای خسرو حیدری بودم پیشنهاد منچسترسیتی را قبول می‌کردم! مرد هزار چهره؛ یورگن کلوپ مشاور مالی شد (فیلم) خوشحالی باورنکردنی جیمی کرگر در دیوار زرد! (فیلم) لیونل مسی در شکل‌وشمایلی که هرگز ندیده‌اید! (عکس)

دیگر خبرها

  • چگونه آنفلوآنزای اسپانیایی ۱۹۱۸ جهان را دگرگون کرد
  • ترجمه عکس و متن «فصل‌های درون» منتشر شد
  • اطرافیان توماس توخل: احتمال ماندن این سرمربی در بایرن مونیخ وجود دارد
  • معلق ماندن مردم در تاب پارک سیرجان در پی قطع برق
  • کریستوف فرویند: هیچ شانسی برای ماندن توماس توخل در بایرن مونیخ وجود ندارد
  • اشغالگران با پایان جنگ در چارچوب هر توافقی با حماس مخالف هستند
  • ماندن توماس توخل در بایرن مونیخ، احتمالی که دیگر نمی‌توان آن را رد کرد
  • انتشار کتابی از عدنان غُریفی در اولین سالگرد درگذشتش
  • مسوولان از ظرفیت نیروهای متخصص و متعهد شمال فارس نیز استفاده کنند
  • ببینید | لحظه در هوا ماندن کامیون حین تخلیه بار!