علم به دینی و غیر دینی تقسیم نمیشود
تاریخ انتشار: ۱۲ اسفند ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۷۴۹۵۳۱۱
خبرگزاری شبستان: آیتالله رشاد گفت: ما وجود علوم دینی مانند تفسیر، فقه و اصول را میپذیریم، اما علم را به دینی و غیر دینی تقسیم نمیکنیم.
به گزارش خبرنگار قرآن و معارف خبرگزاری شبستان، حجتالاسلام والمسلمین علیاکبر رشاد رییس شورای حوزه علمیه استان تهران و تولیت حوزه علمیه امام رضا(ع)، امروز در جلسه درس اخلاق که در همین حوزه علمیه برگزار شد، گفت: این ایام، بحث جدیدی مطرح شده که احتمالا اذهان طلاب را هم درگیر کرده باشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی افزود: گاهی در رسانهها و از زبان چهرههای شناخته شده چنین مطرح میشود که علم و دین دو وادی جدای از هم هستند و سنخیتی با هم ندارند. علم، چیزی و دین، چیزی دیگر است. در نتیجه نمیتوانیم چیزی به نام علم دین و علم دینی داشته باشیم در حالی که علم، علم است و معنا ندارد علمی را دینی و دیگر علم را غیر دینی خطاب کنیم.
گاهی برخی سخنان مصرف سیاسی دارد
آیتالله رشاد در ادامه تصریح کرد: ما وجود علوم دینی مانند تفسیر، فقه و اصول را میپذیریم، اما علم را به دینی و غیر دینی تقسیم نمیکنیم. علم، تابع روش خود است. اگر روشمندی حاکم بود علم شکل میگیرد در غیر این صورت علم نیست. روش هم انواع گوناگون ندارد. یا با روش معینی به سراغ پرسشها میرویم و یا پاسخی ارائه میکنیم. یا بدون روش و با روش غلط به سراغ پرسش میرویم و اصلا به جواب نمیرسیم و یا پاسخ غلطی دریافت میکنیم. از طرفی تفاوتی میان علوم انسانی و طبیعی وجود ندارد؛ بنابراین اصطلاح علوم انسانی اسلامی معنی دار نیست.
وی افزود:این نظر را بعضی از آقایان که اهل فلسفه و دانشگاه هستند در این روزهای اخیر مطرح کردهاند. به تبع این اندیشمندان، بعضی از سیاسیون هم با خاطری آسوده و به پشتوانه این نظر ارائه شده، آن را تکرار کردهاند که اصلا علم دینی نداریم، و گفتهاند: مگر میشود قرآن را در داشبورد خودرو گذاشت و گفت این خودرو اسلامی است، حالا ما کاری با مردان سیاست نداریم که به اقتضای شرایط سیاسی یا عدم تخصص در حیطههای علمی مطالبی را میگویند. در واقع گاهی بعضی سخنان مصرف سیاسی دارد.
رییس شورای حوزه علمیه استان تهران اضافه کرد: مسئله ما این مطلب اساسی است که اگر از منظر فلسفه علم بحث کنیم؛ آیا میتوانیم علوم را به دینی و غیر دینی تقسیم کنیم، سوال دیگر آنکه اصلا تولید علم مدیریت پذیر است یا خیر، که ما به شخصی یا جمعی بگوییم شما علم تولید کنید، یا اینکه تولید علم خود به خود اتفاق میافتد. و اگر به جمعی یا دستگاهی بگوییم شما علم تولید کنید؛ این سیاسی کاری و بخشنامهای میشود و سیاست هم نباید در کار علم دخالت کند.
پیش فرض های منکرین علم دینی
تولیت حوزه علمیه امام رضا(ع) با بیان اینکه برخی افراد بر اساس پارهای پیش فرضهای ذهنی، سخن میگویند که آن پیش فرضها محل تأمل دارد، اظهار داشت: برای مثال یکی از این پیش فرضها آن است که علم همان چیزی است که غربیها میگویند و جز این، علم نیست. علمی هم که الان موجود و محقق است براساس تجربه و روش حسی تولید شده است. حالا اگر ما بخواهیم با همین روش و همین منبع یا ابزار، علم تولید کنیم باز هم محصول، همان چیزی است که الان وجود دارد. و اگر غیر این حاصل شود دیگر علم نیست.
این مفسر قرآن کریم در ادامه با اشاره به دومین پیش فرض، عنوان کرد: پیش فرض بعدی آن ست که موضوع علم، همین طبیعیات، نظیر شیمی و فیزیک است. حال اگر این موضوع را دینی یا غیر دینی بررسی کنیم؛ تفاوتی در نتیجه فرایند علمی رخ نمیدهد. مثلا در علوم انسانی، موضوع ما، مطالعه انسان است. روش مطالعه ما هم خواه دینی باشد و خواه غیر دینی؛ تاثیری در یافتههای ما نخواهد گذاشت.
وی افزود: از طرف دیگر غایت هم ثابت است. بالاخره این علوم برای گره گشایی آمدهاند. و به فرض، گزارهها و نظریههای اداره بانکداری در علم اقتصاد برای اداره بانکها پدید آمدهاند. از این رو اسلامی و غیر اسلامی ندارد. همین که بانکها مدیریت شوند و چرخ اقتصاد بچرخد غایت ما محقق شده است.
آیتالله رشاد در ادامه با اشاره به پیش فرض دیگر، گفت: پیش فرض دیگرشان این است که این علوم متعلق به عصر مدرنیته است و مشکلات بشر را دارند حل میکنند. بنابراین ضرورتی باقی نمیماند که سررشته را رها کنیم و به سراغ علم دیگری برویم. اصولا اگر بخواهید علم دیگری داشته باشید باید عالَم دیگری داشته باشید. علم، تابع عالَم شماست. حال که در عالم مدرن هستیم پس از علم مدرن هم بهره میگیریم. اگر میخواهید علم دیگری داشته باشید باید عالَم خود را تغییر دهید. شما که تحت سیطره عالم مدرن هستید باید به همین علم هم پایبند باشید. اگر علم دیگری بیاید معضلات این عالم را نمیتواند حل کند. آن سان که اگر علوم فعلی در دوره سنت طرح میشد؛ پاسخگوی مشکلات آن عصر نبود. این پارادایم علمی حاکم بر جهان، پارادایم دوره مدرن است. این پارادایم در دوره سنت جوابگو نبود آنگونه که ممکن است در پسامدرن هم به کار نیاید. اصولا علم، بازتاب عالم زیستی ماست. از خود، بنیه و بنیاد و زیرساخت ثابت ندارد. بلکه تحت تأثیر عالَم آدم تولید میشود؛ از این رو غیر مستقل است. از این قبیل پیش فرضها، توسط بعضی طرح میشود.
این استاد درس اخلاق با طرح این پرسش که آیا دین به علم ستم کرده است یا خیر، اظهار داشت: یک اشکال تاریخی و ذهنیت تاریخی که وجود دارد این است که دین در یک دورهای وارد عرصه علم شد و آن را نابود کرد. تفتیش عقاید پیش آمد؛ محاکمه گالیله اتفاق افتاد. و آن زندانها و شکنجهها روی داد. خب؛ این ستمها نباید در حق علم و عالِم شود. بخصوص بعد از رنسانس، برای اینکه چهره دین را سیاه و مشوه کنند؛ دوره قرون وسطی را خیلی سیاه و تاریک نشان دادند. گرچه اخیرا برگشتهاند و آن ده قرن قرون وسطی را انکار میکنند. که چه کسی گفته است ما شکنجه کردهایم. با این همه، اگر به موزههای غربیها سر بزنید صحنههای بسیار دردناکی را به تصویر کشیدهاند. برای مثال مجسمهای را گذاشتهاند که میلهای فلزی از پایین تنه فرد وارد شده و از کلهاش خارج شده است و اینها را نماد و نمونه کسانی میدانند که بر خلاف گزارههای دینی دم از یافتههای علمی زدهاند و امروز در حال انکار آن هستند که اصلا مسیحیت اینطور نبوده است. پاپ هم فتوا داده است که تعارضی میان علم و دین وجود ندارد. آنها مانند ما نیستند که معتقدیم به خاطر واقع نما بودن عقاید، نمیتوان در آن، فتوا داد. از این رو در عقاید هم فتوا میدهند. برای مثال فتوا میدهند که بعد از این توحید باشد یا تثلیث. چون باور دارند که بر پاپ وحی نازل میشود. مسیح را خودِ وحی و به برداشتی دیگر، کلمه الله میدانند. و پاپ را در هر زمانی که باشد دریافت کننده وحی می دانند. ولی ما قائل به خاتمیت وحی در زمان خاتم الانبیاء هستیم. جالب است بدانید در سال 1963 میلادی، سندی توسط واتیکان سوم تولید شد و کل عقاید را تغییر دادند. الان هم بعد از اینکه دیدند در ماجرای سرکوب دانشمندان توسط کلیسا، روسیاهی به بار آمد و مسیحیت بی آبرو شد و مردم فهمیدند که چقدر غربیها وحشی بودهاند الان بنا را بر توجیه و انکار رفتار کلیسا در آن دوران گذاشتهاند.
وی درباره پیشاپیش انگارههای علم دینی، ابراز کرد: این بحثها مطرح میشود ولی عموم این پیش فرضها مخدوش است. ما در فصل اول کتاب «علم دینی»، چهارده پرسش چالشی را از مطرح کردهایم که از همین قبیل پیش فرضها هستند. پرسشهای ماقبل مبادی یا به تعبیر ما، پیشاپیش انگاره است. یعنی پیش از آنکه وارد علم دینی شویم باید به آنها پاسخ دهیم. که مثلا آیا تنها روش علم، همان روش حسی است، آیا هر آنچه آزمودن پذیر نیست علم نیست، آنها میگویند آنچه آزمون پذیر نیست یا تأیید پذیر نیست یا به تعبیری دیگر، آنچه ابطال پذیر نیست این عبارات، از نظریه های فلسفه علم است، علم نیست. در مبنای آزمون پذیری علم، قضایای فلسفی را که نمیتوان در آزمایشگاه بررسی کرد علمی نمیدانند؛ بلکه شبه قضیهاند و معنادار نیستند. قضایای اخلاقی و مدعیات دینی را هم شبه قضیه خواندهاند؛ که از نظر صورت قضیه هستند؛ نه اینکه به صورت واقعی قضیه باشند. و بنا به نظر تجربه گراها، تنها قضایای تجربی را که میتوان آزمود و آنها قضیه حقیقیه هستند. در مرحله بعد گفتند: قضایای علمی باید تأیید پذیر باشند. در این اواخر گفتند: باید ابطال پذیر باشد. یعنی هر زمان باید این انتظار را داشت که قضایای علمی ابطال شوند. این نظریه پوپر است. که امثال آقای سروش از مقلدین وی هستند.
حس؛ منبع علم یا ابزار آن
تولیت حوزه علمیه امام رضا(ع) با طرح این پرسش که حس منبع علم است یا ابزاری برای رسیده به علم به شمار میرود، بیان داشت: این پیش فرض قابل بحث است که چه کسی گفته است طریق دست یابی به حقیقت، تنها از حس میگذرد، بلکه باید گفت: اصلا حس، منبع نیست. حس، ابزار است نه منبع، حس، مولد استدلال نیست. برای مثال اگر هزار عدد پرنده را ببینیم که تک تک آنها تخم گذار هستند؛ نمیتوان نتیجه گرفت که پرنده هزار و یکم هم تخم میگذارد. آنچنان که به یک باره به خفاش میرسیم میبینیم بچه زا است. همه آن هزارتا پرنده، هزار قضیه جزئیه را میسازند. حس، محدود است لذا نمیتواند حکم کلی تولید کند. حکم کلی زمانی ساخته میشود که عقل به میدان بیاید و بگوید همه این هزار نوع پرنده، تخم گذارند؛ پس پرنده ها تخم گذار هستند. این «پس» را عقل میگوید. اما این هم، ظنّی است. چون عقل نمیتواند درباره پرنده هزار و یکم حکمی صادر کند. وقتی عقل، از منبع حس استفاده کند و به آن اعتماد سازد نمیتواند بی پشتوانه حسی حکمی تولید کند. بنابراین ما به کسانی که می گویند حس، تنها طریق و منبع است پاسخ میدهیم اصلا حس، منبع نیست، بلکه فقط یک ابزار است، این عقل است که طریق است، همان عقلی که به قضایایش شبه قضیه می گویید، آقای پوزیتوویست، شما میگویی من مشاهده میکنم که این پرنده هم تخم گذار است. ما میگوییم از کجا این قضیه را میگویی، آقای کانت میگوید: ما در تمام عمر خود، در یک قطارنشستهایم و هر یک، دنیا را از پشت عینک رنگی خودمان نگاه میکنیم. در واقع، مبتلا به یک خطای روشمند هستیم، در هستی شناسی و معرفت شناسی خود خطا بین هستیم ولی چون روشمند است متوجه این خطا نیستیم. کسی پیدا نشد به آقای کانت بگوید: از کجا معلوم، شما دارید صحیح میبینید و چگونه و با چه برهانی همه انسانها را متهم به خطای روشمند می کنید، چه شده است که تنها شما سر از این قطار بیرون آوردهاید، مگر خود شما محکوم به همین قاعده کلی انسانها نیستید، این است که تکیه به یک روش واحد، محل تأمل است. برای ما محرز است که بسیاری از حقایق را نمیتوان با حس درک کرد و اگر بپذیریم که بسیاری از حقایق را با حس درمییابیم، باز هم ظن آور است و یقینی تولید نمیشود چون درباره ندیدهها نمیتوان قاطعانه حکم کرد، چه بسا خلاف باشد، اما میدانیم که طرق فراوان دیگری وجود دارد که میتوان از طریق آنها به حقایق دست یافت. به فرض که حس هم یک منبع باشد اما چرا نتوان از دیگر طرق به یقین دست یافت بسیاری از واقعیتها را با اینکه ندیدهایم اما میپذیریم. آیا کسی عقل را دیده است، اصلا عقل، قابل مشاهده است، این همه حقایق غیر قابل مشاهده و مشاهده ناشده را چگونه می پذیرید.
وی با طرح چهار پرسش از امکان، جواز، فاینده مندی و ضرورت علم دینی، گفت: بنده در فصل اول کتاب علم دینی، چهار پرسش اساسی را مطرح کردهام که از آنها به پیشاپیش انگارهها تعبیر کردهام. نخست شامل امکان علم دینی است؛ بسیاری میگویند که علم دینی ممکن نیست. دوم جواز علم دینی؛ در این باره هم مثلا می گویند ما حق نداریم قرآن را پای این حرف ها بیاوریم. چرا که در قرون وسطی، دین خود را به پای علم آوردند و بعد از اینکه گزارههای علمی مسیحیت خطا درآمد آبروی دین رفت و در دین خود سست شدند. من این مطلب را قبول ندارم، این مطلب را در دانشگاه الهیات دانشگاه سوئیس هم گفتهام، این دانشگاه، مرکز پروتستانهاست و مجسمههای موسسان و بانیان پروتستانتیسم را در آنجا گرد آوردهاند. سوابق و بقایای تاریخی دوران نهضت پروتستانتیسم در آنجاست. آنجا به رئیس دانشکده گفتم اگر یک گزاره علمی و یک آیه از انجیل با هم در تعارض باشند کدام را مقدم میکنید گفت معلوم است که باید طرف علم را بگیریم که حقیقت نماست، گفتم، اگر در دو سه جا تکرار شود هم میپذیرید گفت: بله. گفتم اگر در چند جا اینگونه شد دیگر چه اطمینانی دارید که موارد بیشتری از اعتقادات و شرایع انجیلی خطا نباشد او گفت: ممکن است دیگر؛ آنجا برای من جای تعجب بود که اینها چقدر راحت از سنگر دین خود، عقب نشینی میکنند. وقتی بیرون آمدم با اندیشمندی به نام «طارق» مواجه شدم که اخیرا هم در لبنان وزیر شد و ده جلد تفسیر قرآن هم نوشته است. او میگفت: اینها نسبت به این مسائل، بی توجهاند. اگر به آنها بگویی، خب؛ حالا که در دین شما اینقدر خطا وارد است چرا پیروی میکنید میگویند: ایمان است دیگر، لازم نیست با عقل جور در بیاید. الان نگاه چهرههای برجسته و نخبگان ادیان غیراسلامی چنین است. با همین جرج جرداق مسیحی مباحثات بسیاری پیرامون ایمان گرایی داشتم، او معتقد بود عقل نباید وارد حوزه دین و ایمان شود. این حرفهای مسلمانها که میگویند علم از دین جداست و نباید وارد حوزه ایمان شود تماما گرته برداری از حرفهای آنهاست.
وی افزود: در فصل اول کتاب علم دینی، پرسش از امکان، جواز، فایده مندی و ضرورت علم دینی را به چهارده سوال خُرد تقسیم کردهایم، که به نام چهارده چالش- پرسش در علم دینی طرح شده، در این فصل به صورت مفصل به پاسخ شبهات علم دینی، پرداخته شده است. که بعید میدانم کسی به این تفصیل به موضوع علم دینی نگریسته باشد، در فصل دوم از این کتاب، بحثهای دیگری را پیرامون چرایی علم دینی طرح کردهایم.
آیتالله رشاد درباره جهان بینی انسان، مبنای نگاه به علم، گفت: متاسفانه بعضی آقایان سیاسی، دریافت درستی از دینی یا غیر دینی بودن علم ندارند. اینکه بزرگواری بگوید اگر قرآن را در داشبورد خودرو بگذاریم خودرو اسلامی می شود؛ دریافت دقیقی از علم دینی ندارد. این گونه حرف ها عامیانه و نوعی مغالطه است. یا شما می پذیرید که انسان یک موجود دو ساحتی است که هم روح دارد و هم جسم. و یا ممکن است قائل به فیزیکالیسم باشید و وجود انسان را به همین بدن مادی تقلیل دهید. حال اگر دیدگاه اول، مبنای یک علم قرار بگیرد؛ در آن علم با توجه به اصالت دادن به جنبه روح و روان انسان، اقتضائات روح هم مطرح می شود؛ یعنی قائل به توحید و معاد و اخلاق می شویم. اما اگر مبنای جسمانی صرف بودن انسان را بپذیریم و بگوییم انسان صرفا یک حیوان است.- البته به فرض اینکه حیوانات روح نداشته باشند- مطالعات شما در هر کدام از این دو مبنا، سمت و سویی متفاوت به خود خواهد گرفت. اگر به تربیت انسانی صرفاً مادی بیندیشید؛ گویی می خواهید اسبی را تربیت کنید؛ لذا به ورزیدگی و رشد و چابکی آن حیوان فکر می کنید. اما اگر به انسان به عنوان موجودی دو ساحتی نگاه کنید که رویه ی اصلی او همان روح و روان اوست قضیه فرق دارد. شما نگاه کنید؛ در اینجا موضوع مطالعه ما با دیدگاه دیگر متفاوت است. پرسش ها هم تفاوت دارد. پاسخ هایی که می خواهیم به این پرسش ها بدهیم هم کاملا فرق می کند. وقتی موضوع تغییر کرد؛ پرسش ها، پاسخ ها و غایت آن علم تغییر اساسی می کند. تربیت انسان در هر کدام از دو دیدگاه به گونه ای متفاوت خواهد بود. اگر وحی را به عنوان یک منبع و کاشف از واقع بپذیرید تا اینکه کاشف ندانید یا اصلا قبول نداشته باشید؛ عقل را حجت بدانید یا ندانید؛ همه و همه در یافته های شما موثرند. کسی که عقل را حجت می داند برای اثبات حقایق و گزاره ها طور دیگری استدلال می کند. اما اگر کسی حجت نداند؛ عقل را نمی فهمد و گزاره های عقلی را فقط شبه قضیه می داند. گزاره های دینی را هم شبه قضیه می داند. الله موجودٌ. این شبه قضیه است؟! تعجب می کنم از کسی که می گوید: چه تفاوتی می کند؟ چه تفاوت می کند؟! همه چیز تفاوت می کند. کسی که همه قضایای عقیدتی و اخلاقی را شبه قضیه بداند سکولار یا ملحد خواهد بود. این کجا و آنکه همه چیز را معنی دار ببیند.
مولفه های رکنی و غیر رکنی علم
آیتالله رشاد درباره مولفههای رکنی و غیررکنی علم، گفت: مولفه های رکنی یک علم، وقتی وارد گود می شوند آن علم را رقم می زنند. در هر علمی هم مولفه های رکنی داریم و هم غیر رکنی. مولفه های رکنی شامل: موضوع، غایت، منطق، مسائل و مبادی علم هستند. مولفه های غیر رکنی شامل: بستر تاریخی و بستر تمدنی است. علمی که در بستر تمدنی توحیدی به وجود آمده با علمی که در بستر تمدنی الحادی به وجود آمده متفاوت است. فلان فیلسوف می گوید: اگر ما در بستر تمدنی مدرن نبودیم یا نخواهیم باشیم آنگاه می توان علم دیگری ایجاد کرد. یعنی امکان را در بسترهای فرهنگی و تمدنی محدود می کند. حال آنکه بسترهای تمدنی و فرهنگی، عامل های رکنی تولید علم نیستند. بله، منکر این نیستیم که این بسترها هم جهت دهنده اند.
تولید علم اتفاقی نیست!
تولیت حوزه علمیه امام رضا(ع) با بیان اینکه تولید علم اتفاقی نیست، ابراز کرد: فصل سوم کتاب علم دینی، مربوط به طبقه بندی علوم است. آنجا مبنا و نظریه ای را در طبقه بندی علوم طرح کرده ایم. در طبقه بندی علوم، مولفه های رکنی، شاخص های اصلی طبقه بندی علوم هستند. و مولفه ها و عناصر غیر رکنی در نوبت بعدی موثرند. اجمالا عرض کنم که اگر کسی اهل نباشد ممکن است از سر جهل، مطلبی را در این زمینه طرح کند. و اگر کسی اهل باشد نمی دانم از سر چه چیزی می خواهد این اشکالات را طرح کند. چون اگر کسی پایبند به وجود قواعد و ساختاری نباشد دیگر حتی وزارت علوم هم بی معنا خواهد بود. اگر بناست که علم بدون مدیریت و برنامه ریزی تولید شود تأسیس دانشگاه هم بی معناست. بگذارید بشر به صورت خودرو به جلو برود. اصلا دیگر برای چه این همه تشکیلات منظم کار علم را به پیش ببرد. آقای استاد! دیگر برای چه به دانشجویی که از پایان نامه خود دفاع می کند می گویید: نوآوری پایان نامه ات کو؟ مگر دست آن دانشجو است که بخواهد نوآوری داشته باشد؟ دست کسی نیست. بلکه علم فقط اتفاق می افتد. اگر مبنای شما آقایان این است چرا از دانشجو نوآوری طلب می کنید؟! مگر با مبنای شما کسی از روی اختیار خود می تواند علمی تولید کند؟ آنگاه یک آدم عوام تری هم مطلب می نویسد: چند می گیری علم تولید کنی؟ این حرف های ساده لوحانه که امیدوارم صرفا مبتنی بر جهل باشد.
وی افزود: اینکه می گویید بخشنامه ای نمی شود تولید علم کرد چرا به سند نقشه جامع علمی کشور رأی می دهید؟! وقتی به این نقشه در شورای عالی انقلاب فرهنگی رأی می دهید؛ یعنی می توان این علم را مدیریت کرد. باید چنان علمی تولید کرد و چنان تولید نکرد. و چرا ستاد راهبرد نقشه جامع علمی کشور را در شورای عالی انقلاب فرهنگی گذاشته اید؟ مگر دست ماست که تولید علم را راهبری کنیم؟ رها کنیم تا مثل جنگلی بکر، یکی تناور شود یکی نحیف بماند یکی میوه بدهد آن یکی بخشکد. اگر این حرف ها را می زنید چرا عملا به آن پایبند نیستید؟
مانند هرمونوتیسین های افراطی...
آیتالله رشاد با بیان اینکه مثل این هرمونوتیسین ها که می گویند فهم ما تابع پیش فرض ها، پیش دانسته ها، پیش یافته ها و توهمات ما و تصورات ماست. آنگاه در مقام عمل حرفی غیر از آنچه بدان قائلند را برنمی تابند، گفت: اینها می گویند: هیچ متنی معنای واحدی ندارد حتی مولف هم تعیین کننده نیست. نظریه مرگ مولف همین است. بعضی از این آقایان نظیر شبستری که مشغول ترویج هرمونوتیک افراطی متن محور یا مفسر محورند؛ قائل به مرگ ماتن هستند. مثلا اگر حافظ عارف می گوید:« الا یا ایهاالساقی ادر کاسا و ناولها...» می گویند: این همان حرف یزید را زده است. ما می گوییم: آقاجان! ایشان می گوید: ای جبرئیل جامهای وحی را... می گویند: نه! این تنها یک تفسیر از ده تفسیر این بیت است. مابقی تفسیرها هم با این تفسیر برابرند. برای اینکه متون قرائت پذیرند و معنای متعینی ندارند. لذا تو یک چیزی می فهمی؛ فلانی چیزی دیگر می فهمد. با این دیدگاه اگر بگویی: حسن آقا بیا! حسن آقا می تواند بگوید: قرائت من اینست که حسن آقا نیا! اینها می گویند: ماتن، مرده است. متن هم درون تهی است و فقط من مفسر هستم که با متن دیالوگ می کنم و به او می گویم چه بگوید. مفسر دیگر، چیز دیگری در دهان متن می گذارد. اما در عمل، همین هرمونوتیسین های افراطی تابع بخش نامه ها و ضوابط هستند.
وی افزود: این آقایان هم می گویند علم، دینی و غیر دینی ندارد؛ علم بخش نامه ای نمی شود. ولی عملا دائما بخش نامه می کنند. اصلا همین که در جمعی می گویند: علم، دینی و غیر دینی ندارد و می خواهند دیگران هم بپذیرند تکذیب حرف خودشان است. برای اینکه نمی شود چیزی را به دیگران القا کرد. تو برای خودت داری حرف می زنی! در هر صورت گفتن این مطالب شایسته نیست و مایه تأسف است.
با پای در کفش خودمان حرکت کنیم!
تولیت حوزه علمیه امام رضا(ع) درباره اینکه هر کس باید در رشته خاص خود سخن بگوید، اظهار داشت: باید هر کسی چه مقام مسئول و چه عالم یک رشته خاص علمی، در حوزه تخصص خود سخن بگوید و نظر بدهد. نه اینکه اگر به مقامی رسید تا می تواند در شریعت و فرهنگ سخن سرایی کند ولی همین فرد به طب که می رسد مقلد محض است و به پزشک مراجعه می کند. البته دیوار طب را هم نباید کوتاه دید. مثلا بعضی طلبه ها وارد مسائل طبی می شوند و از رشد در علوم انسانی اسلامی باز می مانند. طلبه باید به دنبال فلسفه و فقه و اصول و تفسیر برود. و در حوزه علوم انسانی اسلامی مطالعه کند. اگر یک جلد حجیم روایات طبی را ببینید؛ شاید یکی دوتا روایت دارای سند بیابید. با چه اطمینانی به نام دین، این روایات را ترویج می کنید؟! این شبه همان کاری است که مسیحیان انجام دادند. اینکه فلان طبیب، با اطمینان می گوید که این دارو در طب الصادق و طب النبی آمده است بخور بهبود پیدا می کنی! بیمار هم می خورد اما خوب نمی شود. خب؛ به دین بدبین می شود. بله؛ تجویز آیه یا روایت صحیحی که اثر معنوی و متافیزیکی دارد خوب است. اما اگر براساس خبر واحد حسن و صحیح هم دارویی را تجویز کنیم و بیمار ما بعد از مصرف، مبتلا به مرضی شود ما ضامنیم. این رویه بدی است که در حوزه ها نشر پیدا کرده است.
منابع تولید علوم دینی
وی درباره منابع تولید علوم دینی ابراز کرد: اینکه ما علم دینی را مطرح می کنیم منظورمان این نیست که همه چیز را براساس آیه و روایت بسازیم. فلان منتقد، می گوید اینها منظورشان این است. چه کسی چنین گفته است؟ ما می گوییم آیات و روایات هم با حفظ شروطشان جزء منابع هستند. آنچنان که در فقه این همه در سندو دلالت یک حدیث مداقه می کنیم؛ اگر دم از علم دینی هم می زنیم بیش از فقه باید به مداقه بپردازیم. به خاطر اینکه مثلا در فقه، خبر واحد موثق، حجت است. ولی در اینجا خبر حسن هم اگر واحد باشد حجت نیست. در فقه با اعتبارات مواجهیم ولی در تولید علوم دینی با حقایق روبرو هستیم لذا با خبر واحد نمی شود علم تولید کرد. اما از آن طرف هم اگر بگوییم با وحی و سنت نبوی نمی توان علم تولید کرد غلط است. منابع ما کتاب، سنت، عقل و شیوه های درست تجربی است. علم نباید تک ساحتی و تک منبعی باشد. که از جمله نقص های علم کنونی همین تک ساحتی بودن آن است. عقل را کنار گذاشته ایم ولو اینکه از روی بی توجهی در بسیاری از موارد عقل را هم به کار می گیرند. مطلب دیگر انکه علم تحزیب پذیر نیست.بلکه باید روی مبانی معین و منطق مشخصی تولید شود. اینکه بگوییم بخشی از آن را دریافت کنیم و بخش دیگر را رد کنیم- که به نظریه تحزیب معروف است- قبول نداریم.
پایان پیام/487
منبع: شبستان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت shabestan.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «شبستان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۴۹۵۳۱۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آیتالله مظاهری: روش مواجهه با جوانان، دهنکجی و رَمی به بیعقلی و بیدینی نیست
رئیس حوزه علمیه اصفهان به مسئولان و دلسوزان کشور توصیه کرد، «با نهایت جدّیّت و صداقت، تمام مساعی خود را در رفع معضلات اقتصادی مردم و خصوصاً مشکلات پیش روی جوانان به کار گیرند تا به امید خداوند تعالی همگان به ویژه نسل جوان در این کشور اسلامی، برخوردار از یک زندگی آبرومند و سرافراز باشند و خدای ناخواسته، تعلّق و پیوند آنان با دین و معارف دینی، و نیز علاقه و دلبستگی آنان به کشور و وطن، پایمال ناتوانیها و ضعفها و خطاها و بیعملیهای ما نشود، که در اینصورت هم شاهد هجرت و قهر آنان از دین و هم نظارهگر مهاجرت و ترک آنان از وطن خواهیم بود؛ و این مسلّماً شایستۀ نظام اسلامی نیست.»
آیت الله العظمی حسین مظاهری در پیامی به هجدهمین دورۀ همایش «حکمت مطهّر» نوشتند:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
قالَ الله سُبحانَه و تَعالی: «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُه»
به رغم گذشت چهل و چهار سال از شهادت اسفناک متفکّر عالیمقام و اندیشمند بزرگ مرحوم آیت الله شهید مطهّری «قدسسرّهالشّریف»، هم ثُلمه و خلأ فقدان آن استادِ اسلامشناسِ برجسته، هنوز در جامعۀ اسلامی محسوس و ملموس است که: «ثُلِمَ فِی الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا یَسُدُّهَا شَیْءٌ»؛ و هم به فضل خداوند متعال، آثار بنان و بیان آن دانشمند پرتلاش، همچنان مورد استفادۀ فرهیخنگان و حقجویان است که: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ تُؤْتی أُکُلَها کُلَ حینٍ بِإِذْنِ رَبِّها».
همایش با سابقۀ «حکمت مطهّر» که با هدف زنده نگاه داشتن یاد و نام و آثار علمی این شهید والامقام برگزار میشود، و از این جهت باید به اهتمام نیکوی متصدّیان و دستاندرکاران آن آفرین گفت، اینک و در هجدهمین دورۀ خود، موضوع بسیار با اهمیّت «جوانان» را مطمح نظر قرار داده است، موضوعی که یکی از مهمترین و بلکه باید گفت اساسیترین نقطۀ هدفگذاری مرحوم شهید مطهّری «رضواناللهتعالیعلیه» در عموم تلاشهای علمی و فکری ایشان بوده است.
آن متفکّر زمانشناس، به حق، یکی از موفقترین اندیشمندان و مصلحان اسلامی بود که با روحیّات و نیازهای فکری نسل جوان در زمانۀ خود، آشنایی کامل داشت و علاوه بر این زبان آن نسل تکاملخواه و جستجوگر را به خوبی میدانست و با گوش جان، پیامها و خواستههای به جای این نسل را میشنید و متناسب با آن نیازهای فکری و نظری، به موقع و بدون فوت وقت، به وسیلۀ آثار ارزشمند خود با جوانان، ارتباط مؤثّر و تعامل سازنده برقرار مینمود.
آن استاد فهیم و نکتهپرداز به نیکی دریافته بود که اگر اذهان و ضمائر جوانان حقطلب، با حقایق، سیراب نگردد، با مطالب ناحق پر خواهد شد، و از اینرو تمام سعیِ مشکور خود را بر این نقطۀ اساسی متمرکز کرده بود که نسل جوانِ آن دوره را که از سویی با هجوم افکار مادی و الحادی مواجه بودند و از سوی دیگر تحت سیطرۀ فرهنگ غربگرایی رژیم طاغوت قرار داشتند، به روشهای متین علمی و فکری، با حقایق اسلام و معارف انسانساز قرآن و عترت آشنا سازد و چه بسیار جوانان و محافل جوان که به دستِ قدرتمندِ دانش و بینش این استاد متفکّر، در سرتاسر ایران و خارج از مرزهای این کشور، از خطر الحاد مارکسیستی و انحطاط لیبرالیستی و التقاط دینیِ گروهکهای پر سر و صدای آن دوران، نجات پیدا کرده و با آشنایی با حقایق نورانی قرآن کریم و عترت طاهره «سلاماللهعلیهم»، به رشد فکری و دینی دست یافته و به حیات طیّبه نائل گشتند و سپس در مهمترین مقاطع دوران معاصر یعنی در نهضت و انقلاب شکوهمند اسلامی و سپس در تأسیس نظام جمهوری اسلامی و پس از آن در بزنگاههای خطیر این نظام، نظیر دفاع مقدّس و نظایر آن و همچنین در عرصۀ حوزههای علمیّه و دانشگاهها و متن جامعۀ اسلامی و محافل جوانان، نقش برجسته و سازندۀ نظری و عملی ایفاء کردند و اثرات گسترده و عمیق مجاهدتهای فکری آن استاد فکور را در مقام عمل و نظر به منصۀ ظهور درآوردند و هنوز نیز آن برکات بزرگ، بحمدالله و المنّه استمرار دارد و بیجهت نبود که امام بزرگوار «اعلیاللهمقامه» توصیه فرمودند: «کتابهای این استاد عزیز را نگذارند با دسیسههای غیراسلامی فراموش شود».
رحمت بیکران و رضوان بیپایان حقتعالی بر روح آن استاد شهید متفکّر باد که بیتردید، حقّ بزرگی بر نسل جوان این کشور در آن دوره و دورههای پس از آن تا به امروز دارد و بیسبب نبود که استادان عظیمالشّأن او یعنی امام راحل بزرگوار و حضرت علّامه طباطبایی «قدّساللهتعالیسرّهما» در شهادت و فقدان اسفناک او، همچون پدرِ فرزند از دست داده، گریستند و ملّت فهیم ایران نیز در غم مصیبت او یکپارچه عزدار شد: «وَ سَلَامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوتُ وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا».
در این فرصت کوتاه و به مناسبت طرح مسألۀ مهمّ «جوانان» لازم میدانم بر دو نکتۀ اساسی، در این محفل فکری و فرهنگی تأکید نمایم:
نکتۀ اول اینکه: همانگونه که مرحوم شهید مطهّری «طابثراه» به خوبی دریافته بود، برخورد و مخاطبه با نسل جوان، بسیار خطیر و حسّاس است و باید براساس منطق و استدلال و واقعبینی در همۀ ابعاد مسائل نظری و مشکلات عملی جوانان، تنظیم و ساماندهی شود، زیرا اگر به سؤالات نظری و پرسشهای نسل جوان که چه بسا، بسیار اندیشهسوز و ذهنآزار نیز باشد، و همچنین به احساسات و عواطف این نسل پرتکاپو و نیز به خواستههای به حق و به جای آنان، پاسخ منطقی و صحیح داده نشود، قطعاً موجب سرخوردگی و ناامیدی و بیاعتمادی و در نهایت طغیانگری این نسل مطالبهگر خواهد شد و زیان آن برای جامعۀ انسانی، بسیار وسیع و عمیق خواهد بود.
روش مخاطبه و مواجهه با جوانان، روش دهنکجی و انتقاد و سرزنش و رَمی به بیعقلی و بیدینی نیست، و با چنین روشی محال است که بتوانیم جلوی انحرافات دینی و کجرویهای اخلاقی را در نسل جوان بگیریم. اگر خواهان هدایت و رشد نسل جوان هستیم، تنها راه متین و صحیح آن این است که: اولاً باید از نزدیک با درد و رنج جوانان آشنا شد و ثانیاً با زبان منطق و عطوفت و مهربانی با آنان، تعامل سازنده برقرار کرد، چنانکه در آن بیانِ بلندِ رییس مذهب جعفری، حضرت امام صادق «سلاماللهعلیه»، که این روزها در آستانۀ سالروز شهادت آن امام به حق ناطق، قرار داریم، آمده است که به بعضی از اصحاب خود که دربارۀ مخالفان عقیدتی در آن روزگار از آن امام همام پرسیده بود، فرمودند: «فَلَا تَخْرَقُوا بِهِمْ أ مَا عَلِمْتَ أَنَ إِمَارَةَ بَنِی أُمَیَّةَ کَانَتْ بِالسَّیْفِ وَ الْعَسْفِ وَ الْجَوْرِ وَ أنَّ إِمَارَتَنَا بِالرِّفْقِ وَ التَّأَلُّفِ وَ الْوَقَارِ وَ التَّقِیَّةِ وَ حُسْنِ الْخُلْطَةِ وَ الْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ فَرَغِّبُوا النَّاسَ فِی دِینِکُمْ وَ فِیمَا أَنْتُمْ فِیهِ»: با آنان خشونت نورزید، مگر نمیدانید که فرمانروایی و خلافت بنیامیّه، مبتنی بر زورِ شمشیر و فشار و ستم بود، ولی حکمرانی و ولایت ما مبتنی بر ملایمت و دوستی و متانت و تقیّه و رفتار نیکو و پارسایی و کوشش فراوان است، پس کاری کنید که مردم به دین شما و مسلکی که دارید رغبت و گرایش پیدا کنند.
قرآن کریم با اینکه دین و معارف تابناک آن را «حق و مطابق با حقیقت» معرّفی میکند و آن را «حنیف و منطبق بر فطرت» برمیشمارد و «قیّم و پایدار و به دور از هرگونه سستی» قلمداد میکند، ولی با همۀ این اوصاف، به پیامبر رحمت و محبّت و دانایی، که سراسر وجودش، سرشار از عطوفت و مهربانی و نرمخویی با مردمان بود و برخلاف پارهای از تفکّرات اعوجاجی، ذرّهای تلخی و تندی و خشونت در آن راه نداشت، به طور مکرّر تصریح میفرماید که در ارائۀ دین و تعالیم دینی نباید تحمیل و اکراه و اجبار وجود داشته باشد: «فَذَکِّر إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ، لَّستَ عَلَیهِم بِمُصَیطِرٍ» «وَمَا أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِجَبَّارٍ فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ یَخَافُ وَعِیدِ» و آیاتِ بیّنات متعدد دیگر.
و، امّا نکتۀ دوم که آن نیز برخوردار از اهمیّت جدّی است این است که: خواستههای به حقّ نسل جوان برای برخورداری از یک زندگی سرافراز و آبرومند، باید در رأس توجّه مسئولان و کارگزاران کشور قرار گیرد و همگان باید به این آسیب اساسی، توجّه کنیم که اگر این مطالبات و انتظارات، به درستی پاسخ داده نشود و جوانان ما با معضلات بزرگی نظیر فشارِ بیکاری و افسانۀ مسکن و بحرانِ افزایش سنّ ازدواج و فقر و تبعیض و فساد و اعتیاد و سایر آسیبهای شکنندۀ اجتماعی مواجه بوده و خود را در مقابلۀ با این مشکلات خانمانسوز، بیپناه ببینند، قطعاً ما با بحران سرمایۀ اجتماعی بزرگی مواجه خواهیم شد که کمترین نتیجۀ خسارتبار آن کاهش مشارکتهای ملّی و اجتماعی است.
تعالیم دینی و نیز تجربۀ تاریخ بشری به خوبی نشان میدهد که مردمی که با غول فقر، دست و پنجه نرم کنند، در جهات فرهنگی و دینی هم، قوّت و قدرت خود را از دست میدهند، چرا که به مصداق آن سخن والای تکاندهنده که ائمّۀهدی «سلاماللهعلیهم» از رسول خدا «صلیاللهعلیه وآله و سلّم» نقل کردهاند که: «کَادَ اَلْفَقْرُ أَنْ یَکُونَ کُفْراً»، فقر، هممرز با بیایمانی است. پیامبر اکرم که به تعبیر خداوند متعال، تمام وجود مبارکش آکنده از نهایت دلسوزی برای ایمان مردمان بود، ولی به خوبی دریافته بود که تنگنای نان و گردباد اقتصاد ناسالم و معضلات طاقتفرسای معیشتی، چگونه دین و ایمان آدمی را در مینوردد و از اینرو با تضرّع به پیشگاه خداوند مهربان عرضه میداشت: «اَللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِی اَلْخُبْزِ وَ لاَ تُفَرِّقْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ فَلَوْ لاَ اَلْخُبْزُ مَا صُمْنَا وَ لاَ صَلَّیْنَا وَ لاَ أَدَّیْنَا فَرَائِضَ رَبِّنَا عَزَّ وَ جَلَّ!»
این بیان هشداردهندۀ رسول خدا «صلواتاللهعلیه وآله» باید نصب العین و در منظر دیدِ هر روزۀ مسئولان کشور و همۀ دلسوزان این مرز و بوم و همۀ دغدغهمندان برای نسل جوان باشد و با نهایت جدّیّت و صداقت، تمام مساعی خود را در رفع معضلات اقتصادی مردم و خصوصاً مشکلات پیش روی جوانان به کار گیرند تا به امید خداوند تعالی همگان به ویژه نسل جوان در این کشور اسلامی، برخوردار از یک زندگی آبرومند و سرافراز باشند و خدای ناخواسته، تعلّق و پیوند آنان با دین و معارف دینی، و نیز علاقه و دلبستگی آنان به کشور و وطن، پایمال ناتوانیها و ضعفها و خطاها و بیعملیهای ما نشود، که در اینصورت هم شاهد هجرت و قهر آنان از دین و هم نظارهگر مهاجرت و ترک آنان از وطن خواهیم بود؛ و این مسلّماً شایستۀ نظام اسلامی نیست.
هر دو نکتهای که به اجمال بیان شد، چه نکتۀ اول که مربوط به ساحت اندیشه و فکر و نظر بود، و چه نکتۀ دوم که مربوط به عرصۀ اجرا و عمل میشود، مطمح نظر همۀ متفکّران دینی و مصلحان اجتماعی از جمله مرحوم آیةالله شهید مطهّری «اعلیاللهمقامه» بوده و امید است همۀ اندیشهورزان و نیز همۀ مجریان و سیاستمداران، بدان توجّه بیش از پیش نمایند. انشاءالله.
از خداوند تعالی علوّ درجات استاد شهید مطهّری «قدّسسرّه» و نیز صلاح و سداد نسل جوان و سرافرازی و تأیید ملّت ایران را مسألت مینمایم. انّه ولیّ الهدایة و التّوفیق.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته.
حسین المظاهری
۹ / اردیبهشت / ۱۴۰۳،
۱۹ / شوال / ۱۴۴۵