در سرزمین قد کوتاهان/ یادداشتی از سروش دباغ
تاریخ انتشار: ۱۲ اسفند ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۷۵۰۶۳۸۴
فرهنگ > دین و اندیشه - اخیرا مجالی یافتم و مقالات منتشر شده در صفحۀ اندیشۀ روزنامۀ « شرق»، به تاریخ پنجم اسفند ماه، از جمله دو مقالۀ همکاران گرامی، سید نصرالله موسویان و امیر صائمی تحت عناوین «سخن را چنین خوار مایه مدار» و «ما و آسیاب های بادی فلسفی» را خواندم.[۱] این دو فلسفه پژوه جدی و کاردان، با استشهاد به برخی از آثار منتشر شدۀ عبدالحسین خسروپناه، به درستی استدلال کرده و نشان داده اند که مکتوبات وی مشحون از استنادات و تحلیل های فلسفی آشفته و ناموجه است؛ چه هنگامی که از « فلسفۀ فلسفه اسلامی» سخن میگوید، چه وقتی به « معناشناسی گزاره های دینی» می پردازد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
فروغ فرخزاد: « من از سلالۀ درختانم/ تنفس هوای مانده ملولم می کند..../ نهایت تمامی نیروها پیوستن است، پیوستن/ به اصل روشن خورشید/ و ریختن به شعور نور/ طبیعی است/ که آسیاب های بادی می پوسند.../ در سرزمین قد کوتاهان/ همیشه معیارهای سنجش/ بر مدار صفر سفر کرده اند»
چنانکه پیشتر نوشته ام، خسروپناه ورودی به مباحث فلسفۀ تحلیلی جدید ندارد و فضل اندک او در این وادی بر اهل فنّ مکشوف است؛[۲] در عین حال عنایت نداشتم تا این حد، دست و انبان او تهی است و حتی مقدماتی را که عموم دانشجویان فلسفه از آن مطلع اند، نمی داند. مقالۀ « معناشناسی گزاره های دینی» وی که در نشریۀ علمی- پژوهشی « کلام اسلامی»، منتشر شده و محل نقد امیر صائمی قرار گرفته، از این حیث، سندی ماندگار و آیتی عبرت آموز است. جای انتقاد جدّی از مسئولان و داوران این نشریۀ « علمی- پژوهشی» باقی است که چطور به چنین مقالۀ نازلی اجازه انتشار داده اند. در فقراتی از مقاله آمده است :
« فلسفه زبان: مانند سایر فلسفههای مضاف به موضوعشناسی یعنی جنبههای عمومی زبان و تأمل و تحقیق در آن، با روش عقلانی میپردازد. زبانشناسی، قواعد عام زبان را که از روش تجربی به دست آمده، بیان میکند و فلسفه زبانشناسی با نگاه درجه دوم به دانش زبانشناسی میپردازد.... فلسفه تحلیلی یا تحلیل زبانی: فلسفه تحلیلی یا فلسفه زبانی یکی از فلسفههای غرب است که توسط ویتگنشتاین و دیگران در مقابل پوزیتیویسم منطقی مطرح گردید....نتیجه اینکه بر طبق دیدگاه پوزیتیویستهای منطقی که مبتنی بر اصل تجربهپذیری بود، نهتنها اغلب عبارات معهود فلسفه، بلکه همه گزارههای متداول در متافیزیک، اخلاق، الهیات و دین، نه صادقند و نه کاذب، بلکه بیمعنا بوده و هیچگونه محتوای واقعی و معنای محصلی را در بر ندارد. مکتب پوزیتیویسم از سوی طرفداران خود، ویتگنشتاین متأخر و پوپر در معرض نقد و انتقادهای شدیدی قرار گرفت. برخی از این نقدها به شرح زیر است: الف) نظریه تکاملی و سهمرحلهای آگوست کنت».
نه فلسفۀ زبان نسبتی با زبان شناسی دارد، که اولی پژوهشیِ عقلی- فلسفی است و دومی دانشی تجربی؛ نه فلسفۀ زبان، معادل و هم ارز فلسفۀ تحلیلی است، بلکه شاخه و دیسیپلینی است در میان دیگر رشته های سنت فلسفه تحلیلی، نظیر فلسفۀ دین، فلسفۀ اخلاق، فلسفۀ هنر و فلسفۀ ذهن و نسبت آن با فلسفه تحلیلی، « عموم خصوص مطلق» است، نه « تساوی»؛ نه فلسفۀ زبان با ویتگنشتاین متقدم آغاز می شود، بلکه پیش از او فرگه، راسل و مور در انتهای قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیستم در این باب فتح باب کردند و زبان را به ابژۀ فلسفی بدل نموده و دربارۀ حدود و ثغورمعناداری نظریه پرداری کردند، چنانکه ویتگنشتاین در مقدمۀ « رساله منطقی- فلسفی» از دِین خود به فرگه راسل سخن می گوید[۳]؛ نه مباحث فلسفی ویتگنشتاین در مقابل پوزیتیویسم منطقی طرح شد، بلکه در مقابل، پوزیتویست های منطقی عمیقا متاثر از آراء ویتگنشتاین متقدم بودند؛ نه آموزۀ محوری پوزیتیویسم منطقی[۴]، « اصل تجربه پذیری» بود، بلکه « اصل تحقیق پذیری»[۵] است؛ نه اگوست کنت که ایده های خود را در دهه های نخست سدۀ نوزدهم طرح کرده و نیمۀ قرن نوزدهم از دنیا رفته، قاعدتا می توانسته منتقد ایده های پوزیتیویست های منطقی ای نظیر کارنپ و شلیک و رایشنباخ باشد که در دهۀ سوم قرن بیستم در شهر وین دور هم می نشستند و متاثر از تراکتاتوس ویتگنشتاین و علم تجربی زمانه، تاملات فلسفی خود را با یکدیگر به بحث می گذاشتند؛ پوزیتیویست هایی که بیانیۀ « نگرش علمی»[۶] خود را در سال ۱۹۳۱ منتشر کردند، هفتاد و اندی سال پس از وفات اگوست کنت. همچنین باید میان پوزیتیویسمِ اگوست کنتی قرن نوزدهم و پوزیتیویسم منطقیِ حلقۀ وینیِ قرن بیستم تفکیک کرد، امری که مغفول واقع شده و ازعدم آگاهی نویسنده در این باب و خلط میان پوزیتیویسم و پوزیتیویسم منطقی حکایت می کند.
در فقراتِ نقل شده از مقاله، اشتباهات فاحشی به چشم می خورد؛ اشتباهاتی که از سوی دانشجوی دورۀ لیسانسی که درس دو واحدیِ « فلسفه تحلیلی» را خوانده ، سر نمی زند؛ چه رسد به کسی که ادعای نظریه پردازی دارد و عنوان استادی دانشگاه را یدک می کشد. اسباب تاسف است که فردی با چنین درک مغشوش و معوجیّ از تاریخ فلسفۀ معاصر، بر مسند ریاست « مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران» تکیه زده است:
جای آن است که خون موج زند در دل لعل
زین تغابن که خزف میشکند بازارش
از پرداختن به دیگرِ فقرات این مقالۀ پاشان و پریشان، به مصداق:
باقی این غزل را ای مطرب شریف زین سان همی شمار که زینسانم آرزوست
در می گذرم. در حیرتم، این اعتماد به نفس کاذب از کجا آمده و چگونه سربرآورده است. چطور کسی که به گواهی آثارش، مقدمات لازم برای پرداختن به چنین بحث فلسفی ای را ندارد، در این عرصه قلم می زند و آثاری با این کیفیت منتشر می کند و در منظر و مرئای دیگران قرار می دهد؟ نیک می دانم کثیری از فلسفه پژوهان داخل کشور، به فقر علمی و فلسفیِ عمیق جناب خسروپناه واقف اند و بدان اذعان دارند، اما به سبب موقعیت سیاسی و مستظهر بودنِ وی به پشتیبانیِ نهادهای خارج از وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، صرفا به گفتن آنها در خلوت بسنده کرده و جرات ابراز آنرا در جلوت و علن ندارند.
پس از خواندنِ مقالات منتشر شده در روزنامۀ «شرق»، با خود می اندیشیدم که باید خون گریست به حال مؤسسات پژوهشی فلسفیِ دولتی ای که امثال عبدالحسین خسروپناه مدیریت آنرا بر عهده دارند؛ کم مایگان و قد کوتاهانی که در سیاست گذاری های رسمی آموزش عالی کشور مدخلیت دارند[۷] و نقش آفرینی می کنند و به دانشجویان مظلوم و بی پناه این مرز و بوم، به اصطلاح «فلسفه» تدریس می کنند.
طنز روزگاراست؛ کسی که منصوب شدن و تکیه زدنش بر مسند ریاست « مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران» در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد، امری تماما سیاسی بود، فردی که رشد خود در عرصۀ فرهنگ را مدیون اهالی سیاست و نیروهای امنیتی است؛ وقتی با انتقادات علمیِ جدی اهل نظر مواجه می شود، منتقدان خود را به سیاسی کاری متهم می کند؛[۸] شگردی که قرار است قلتِ بضاعت علمی و ضعف تحلیلیِ خسروپناه را جبران و رفو کند؛ اما در ترازوی تحقیق وزنی ندارد و دلی را نمی رباید و به کار فروبستۀ او نمی آید:
جاهلان سرور شدستند و زبیم
عاقلان سرها کشیده در گلیم
هین روان کن ای امام المتقین
این خیال اندیشگان را تا یقین
منابع مورد اشاره:
[۱] جهت خواندن این مقالات به لینکهای زیر مراجعه کنید:
http://www.sharghdaily.ir/Default.aspx?NPN_Id=2523&pageno=8
http://www.sharghdaily.ir/Default.aspx?NPN_Id=2523&PageNO=9
http://www.sharghdaily.ir/Default.aspx?NPN_Id=2523&PageNO=10
[۲] نگاه کنید به :
http://www.begin.soroushdabagh.com/pdf/536.pdf
http://www.begin.soroushdabagh.com/pdf/537.pdf
[۳] برای آشنایی با تاریخ فلسفه تحلیلی، به عنوان نمونه نگاه کنید به :
سروش دباغ، در باب فلسفه تحلیلی: با محوریت ویتگنشتاین، لندن، نشر اچ اند اس، شهریور ۹۶٫
[۴] Logical Positivism
[۵] Verifiability principle
[۶] Scientific Worldview
[۷] علی اکبر صادقی رشاد، رئیس پژوهشگاه «فرهنگ و اندیشه اسلامی» هم از این سنخ مدیران است. چند سال قبل در نوشتار « بضاعت فلسفی و پلورالیسم دینی»، به سخنان نانسجیده و سطحیِ ایشان دربارۀ «پلورالیسم دینی» پرداختم. نگاه کنید به :
http://www.begin.soroushdabagh.com/pdf/210.pdf
اکنون در: سروش دباغ، در باب فلسفه تحلیلی: با محوریت ویتگنشتاین.
[۸] به عنوان نمونه، نگاه کنید به پاسخ عبدالحسین خسروپناه در کانال تلگرامی اش به مقالات انتقادی اخیرِ منتشر شده در روزنامۀ «شرق» در: khosropanah_ir
/6262
منبع: خبرآنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۵۰۶۳۸۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رسیدن به فلسفه زندگی از راه خودشناسی
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، درگیری بیش از اندازه همه انسانها به فضای مجازی و کمرنگ شدن ارتباطات میان فردی در جوامع مختلف از آن دست مسائلی است که در سالیان اخیر توجه بسیاری از تحلیلگران و جامعهشناسان را به خود جلب کرده است. از طرفی بسیاری از هنرمندان و نویسندگان نیز از این شرایط استفاده کرده و سوژه اصلی آثار هنری و ادبیشان را به مواجهه با این فضای جدید اختصاص دادهاند.
در سینما و ادبیات کشورمان نیز هستند هنرمندانی که به این مسئله توجه نشان دادند و آثاری را مرتبط با این فضا تولید کردهاند. یکی از جدیدترین آثار این ژانر در زمینه داستاننویسی کتاب «چشمها تنها برای دیدن نیستند» است، اثری در ژانر اجتماعی و مفهومی که ۱۰۶ صفحه دارد و انتشارات سیب کال در خوزستان آن را منتشر کرده است.
این کتاب را مصطفی عظیمیفر به رشته تحریر درآورده است و داستان کلی آن در رابطه با یک نویسنده است که تصمیم میگیرد یک روز کامل از زندگی را بصورت تحلیلی و نگاه عمیق به محیط پیرامون و جامعه سپری کند. او از ابتدای صبح تا اواخر شب به این سبک از زندگی ادامه میدهد. عظیمی فر در این کتاب توانسته از دل کارهای روزمره زندگی مفهومات و پیامهای مفیدی را بیرون بکشد. به بهانه انتشار این کتاب گفتوگویی با نویسنده آن ترتیب دادهایم.
عظیمیفر در رابطه با ایده اصلی که باعث نگارش کتاب «چشمها تنها برای دیدن نیستند» شد، گفت: با توجه به فراگیر شدن دنیای مجازی و پیشرفت تکنولوژی احساس کردم آدمها کمتر از گذشته ( قبل از همهگیر شدن فضای مجازی) رای به با خود بودن و دوستی عمیق با خود میدهند. از این رو تصمیم گرفتم کتابی بنویسم که بتواند مخاطب را دعوت به با خود بودن و وقت گذاشتن بیشتر برای خود درونی دعوت کند.
وی در مورد چالشهای مربوط به نوشتن کتابی با این ایده خاص هم عنوان کرد: در طول یک سالی که برای نوشتن این کتاب وقت گذاشتم با توجه به سبک کتاب مجبور بودم ارتباط عمیقتری با خود برقرار کنم. از این رو مجبور بودم بیشتر در محیط پیرامون شنونده باشم. فرقی هم نمیکرد این شنیدن شامل شنیدن صحبتهای آدمها باشد یا حتی گوش دادن به صدای یک رودخانه، به هر حال برای بهتر شدن کار باید هر چه بیشتر شنونده باشم. این سبک زندگی در طول یک سال برای من سختیهای زیادی داشت اما خب نتیجه کار باعث شده تا خستگی از تن من تا حدودی خارج شود.
نویسنده این کتاب با اشاره به جزئیات این اثر درخصوص سختترین بخش نوشتن کتابش هم اظهار کرد: با توجه به اینکه کتاب در قالب یک داستان بلند یک پارچه طراحی شده، فکر میکنم مرتبط ساختن مفاهیم و موضوعات مختلف در قالب یک خط داستانی مستقیم سختترین کار هنگام نوشتن کتاب بوده است.
عظیمیفر در پایان سخنانش در خصوص حسی که کتاب «چشمها تنها برای دیدن نیستند» در مخاطب ایجاد میکند نیز گفت: فکر میکنم مخاطب پس از مطالعه کتاب به این موضوع فکر کند که چقدر در انجام کارهای معمول روزمره فلسفه و مفهوم نهفته است و شاید خود نیز تا حدودی به این سبک از زندگی روی بیاورد و برای او جذاب باشد.
در بخشهایی از این کتاب آمده است:
آنقدر غرق فکر کردن هستم که متوجه نمیشوم چه زمانی کنار اجاق گاز رسیدهام. آرام آن را خاموش میکنم و دوباره راهی نانوایی میشوم. در کودکی مسیر خانه تا نانوایی بسیار دور بود. اما در جوانی و میانسالی نزدیک است. ولی در دوران پیری دوباره دور خواهد شد.
این یعنی قبل از پیر شدن باید مسیرهای طولانیتری را طی کنم تا به مقصدهای تازهتر و زیباتری برسم. زیرا اگر چنین نکنم و به مسیرهای نزدیک اکتفا کنم، روزی همین مسیرها بر من چیره خواهند شد و طی کردنشان آرزویی غیر ممکن میشود.
بعد از چند دقیقه پیادهروی به نانوایی که مشتری همیشگی آن هستم میرسم. ولی در کمال تعجب با کرکرهای تا انتها پایین آمده مواجه میشوم! یعنی چه اتفاقی میتواند افتاده باشد؟ نکند امروز روز تعطیل نانوا است و من بیخبر هستم؟ صبر کنید صبر کنید یک پیرمرد در حال آمدن است...
کتاب «چشمها تنها برای دیدن نیستند» در قطع رقعی و با کاغذ بالک (نخودی رنگ) از طرف انتشارات سیب کال منتشر شده است. بهای کتاب نیز 250 هزار تومان است.
انتهای پیام/