از حجره شماره 9 تا اتاق شماره 305
تاریخ انتشار: ۱۶ اسفند ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۷۵۶۸۹۳۶
توی کتابخانه مدرسه ابراهیمیه آن روز اما کتابی دستم افتاد که زندگیام را متحول کرد: روی جلد سفید و شیری رنگ کتاب با خطی بین ثلث و معلی نوشته شده بود ملکوت تکلم... و عنوان نویسنده اثر را با نستعلیقی رقصان نوشته بودند: احمد عزیزی... کتاب نسبتا قطوری بود. کتاب را باز کردم... بیت اول، بیت دوم... بیت سوم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
من شعرم را با احمد عزیزی شروع کردم و اتفاقا آن اوایل فقط مثنوی میگفتم. احمد عزیزی خدابیامرز و علی معلم و محمدکاظم کاظمی و محمدعلی جوشایی شاعر بمی و همشهریام از کسانی بودند که مثنوی هایشان همیشه مرا به جایی بردهاند که دلشان خواسته است... آن سالها، سالهای آزمون و خطای من بود. ملکوت تکلم را خواندم بعد نوبت کفشهای مکاشفه بود و بعد شطحیات و بعد آثار دیگر.
میخواندم و مینوشتم، آن سالها فکر میکردم شاعرها مینویسند و میسرایند و بعد میگذارند در یک گنجه و بعد که فوت شد، میفهمند مرحوم شعر هم میگفته.
کمکم فهمیدم که انجمن شعر هم وجود دارد و شاعران مینشینند برای هم از کارهایشان میخوانند.
پایم به انجمن باز شد و کمکم سری توی سرها درآوردم. یک روز در تابلوی اعلانات نمازخانه مدرسهمان در کرمان یک پوستر دیدم.
فراخوان سراسری کنگره شعر طلاب... سه غزلم را خوشخط نوشتم و پست کردم. آن سالها از پست الکترونیک خبری نبود و اگر هم بود من بلد نبودم. شعر را ارسال کردم و چندی بعد زنگ زدند که بیا. پدرم 20 هزارتومان خرجی راه داد.
جشنواره در قم برگزا ر میشد. سر میز شام در پچ پچهای شاعرانه یک نفر را اشاره کردند که احمد عزیزی است. رفتم سلام کردم و عرض ادب. نگذاشت دستش را ببوسم. گفتم میخواهم بیایم پیشتان شعر بخوانم آخر شب، فرمود تا دو سه ساعت دیگر بر میگردم تهران. همین الان یک غزل بخوان. یک غزل خواندم بغلم کرد و شانهام را بوسید و گفت تو شاعر خوبی میشوی پسر...! توی شانههایم مور مور کرد. دوبال در حال جوانه زدن بود.
از هتل زدم بیرون یک تاکسی گرفتم به سمت حرم. از اولین مغازه یک دوربین و فیلم بیست وچهارتایی و باتری خریدم به قیمت 9700 تومان از پول خرجی راه مرحمتی پدر و گلوله برگشتم هتل. از پذیرش شماره اتاقش را گرفتم؛ اتاق شماره 305. رفتم به سمت اتاقش، در زدم. متواضعانه در گشود. گفتم آمدهام یک عکس بگیریم. گفت بیا تو بنشین شعر بخوان. شعر خواندم و در کامهای عمیق سیگار بیتهای خوب را میگفت هووووم و بیتهای بد را میگفت نه نچ. آخر شب هم چند تا عکس انداختیم و ایشان عازم تهران شدند. آن آلبوم در زلزله بم زیر آوار خاطره شد.
قصه این که امروز سالمرگ کسی است که زلف من را به زلف ادبیات گره زد و ارادتم به او هیچگاه نخ کش نخواهد شد. احمد آقای عزیزی نازنین... ممنون که برای من ویزای روستای ادبیات گرفتید...
حامد عسگری - شاعر
منبع: جام جم آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۵۶۸۹۳۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مختومقلی فراغی از محورهای وحدت در گلستان است
سیدعلی مهاجر شامگاه چهارشنبه در جلسه کمیسیون اقوام، فرق و مذاهب گلستان با محوریت مراسم بزرگداشت دویست و نود و یکمین سالروز تولد مختومقلی فراغی، گفت: اهتمام به آداب و رسوم اهل سنت در برنامهریزی برگزاری مراسم این شاعر ضروری است تا بستری برای سوء استفاده معاندین و دشمنان برای ایجاد تفرقه قرار نگیرد.
وی بابیان اینکه بهرهگیری از آموزههای دینی در همگرایی اقوام اهمیت بسیاری دارد، اضافه کرد: از نقطه نظرات و دیدگاههای علما و روحانیون اهل سنت در برگزاری مراسم دویست و نود و یکمین سالروز تولد مختومقلی استفاده شود.
مهاجر ادامه داد: پرهیز از سلیقهگرایی ضروری است با مدیریت و دوری از افراط و تفریط باید در راستای توسعه فرهنگ غنی اقوام ایرانی اسلامی گام برداشت.
مختومقلی فراغی شاعر و عارف ترکمن که به فردوسی این قوم مشهور است، در سال ۱۷۳۳ میلادی برابر با سال ۱۱۱۲ شمسی در روستای «حاجی قوشان» از توابع بخش مرکزی گنبدکاووس متولد شد و پس از ۵۷ سال زندگی در کنار «چشمه عباساری» در دامنه رشته کوه «سونگی داغی» بین ایران و ترکمنستان درگذشت و پیکرش به روستای «آقتوقای» مراوهتپه منتقل و در جوار آرامگاه پدرش «دولتمحمد آزادی» به خاک سپرده شد.
آرامگاه این شاعر و عارف شهیر ترکمن و پدرش «دولتمحمد آزادی» در مسیر جاده شهر مراوهتپه به «داشلیبرون» گنبدکاووس و در روستای «آقتوقای» قرار دارد و هرساله تعداد زیادی از مردم منطقه و مسافران و گردشگران بر مزار این شاعر حضور مییابند.
همچنین در دهه سوم اردیبهشت ماه هر سال مراسم بزرگداشت مختومقلی فراغی باحضور شخصیتهای فرهنگی و سیاسی ملی، استانی و منطقهای و حتی برخی کشورهای همجوار در محل آرامگاه این شاعر برگزار میشود.
منبع: ایرنا