Web Analytics Made Easy - Statcounter

روزنامه اعتماد با بهزاد نبوی گفت وگویی انجام داده است. که بخشهایی از این مصاحبه را در ادامه می خوانید:

به نظر شما مهم‌ترين و صحيح‌ترين كنش اصلاح‌طلبان چه چيزي بايد باشد؟

اگر اصلاح‌طلبي را در معناي سياسي آن حركتي قانوني، مسالمت‌آميز و تدريجي در جهت تبديل وضع موجود به وضع مطلوب بدانيم، اينكه در حال حاضر ما بايد چه كاري انجام دهيم، استراتژي يا راهبرد فعلي اصلاح‌طلبان را مشخص خواهد كرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

مي‌دانيم در حال حاضر شرايط كشور شرايط مناسبي نيست. مهم‌ترين دغدغه تمامي اصلاح‌طلبان، اصولگرايان و مستقلين كه انقلاب و اصل نظام را قبول دارند و به منافع كشور و ملت مي‌انديشند، بايد حفظ منافع ملي و تلاش براي جلوگيري از لطمه و ضربه خوردن به منافع كشور باشد. به نظر من در حال حاضر هيچ طيفي، از جمله اصلاح‌طلبان نبايد خواسته‌هاي جناحي خود را مطرح كنند. امروز بايد همه خواسته‌ها ملي و در جهت حل مشكلات و بحران‌هاي كشور و ملت باشد.

تعريف منافع ملي از ديد افراد و گروه‌هاي مختلف سياسي متفاوت است. بدين معنا كه- مثلا- شما مي‌توانيد خواستار تغيير قانون اساسي باشيد با هدف حفظ منافع ملي يا مي‌توانيد خواستار بسط نظارت استصوابي باشيد آن هم با هدف حفظ منافع ملي. اين منافع ملي كه مد نظر شماست، داراي چه ويژگي‌هايي است؟

منافع ملي مدنظر من از درون يك گفت‌وگوي ملي بيرون مي‌آيد. به دليل اينكه مشكلي را كه شما مي‌گوييد پيش نيايد، بايد طيف‌هاي مختلف فكري و سياسي كه به سرنوشت كشور و ملت اهميت مي‌دهند و قبول دارند كه كشور و ملت وضعيت مناسبي ندارند، با يكديگر به گفت‌وگو بنشينند و بر سر همين موضوع هم تفاهم كنند كه مشكلات كشور و راه‌حل آنها چيست. با مشخص كردن مشكلات كشور و راه‌حل‌هاي آنها، منافع ملي هم تبيين مي‌شود. ممكن است مفهوم حفظ منافع ملي براي بعضي طيف‌ها، حذف يك يا چند طيف از عرصه سياسي كشور باشد، ولي من معتقدم با توجه به شرايط كشور تعريف منافع ملي هم بايد از درون يك گفت‌وگوي ملي بيرون بيايد. گفت‌وگوي ملي، يعني گفت‌وگوي همه طيف‌هايي كه معتقد به انقلاب و اصل نظام هستند و به وجود مشكلات در كشور اذعان دارند و معتقدند كه براي حل اين مشكلات بايد همه با هم دست به دست يكديگر بدهند تا اين مشكلات حل شوند. مفهوم اين حرف من اين نيست كه طيف‌ها و تفكرات مختلف، موجوديت و ماهيت خودشان را از دست بدهند، بلكه بايد با حفظ موجوديت، ماهيت و ديدگاه‌هاي خاص خود، مشتركات شان را بيابند. ببينند آيا براي حل مشكلات كشور و ملت، مشتركاتي بين آنها مي‌تواند ايجاد شود يا خير؟ اگر انجام شد، آن مشتركات بخشي از منافع ملي خواهد بود و بايد به خاطر آن تلاش كرد.

از زماني كه بحث آشتي ملي مطرح شد در عمل اتفاقي نيفتاده است. پالس جدي و قابل اعتنايي از جناح مقابل نيامده و از اين سو دايما موضوعاتي مانند صلح دوفاكتو يا گفت‌وگوي ملي را مطرح مي‌فرماييد، هرچه وجود دارد از اين سمت است. ظاهرا در آن سمت خودشان را بي‌نياز از اين گفت‌وگو مي‌دانند.

حوادث يكي، دو ماه اخير و همچنين مشكلات موجود در كشور، شايد همه طيف‌ها را به فكر وادار كند. حداقل فكر مي‌كنم كه همه طيف‌ها در وجود مشكلات خيلي مهم در اقتصاد كشور هم نظر باشند و اگر رويدادهاي يكي، دو ماه اخير را ناشي از مشكلات اقتصادي بدانند، ممكن است اين موضوع باعث هم‌انديشي شود. اين اتفاق نيفتد، به هر حال ما بايد حرف خودمان را بزنيم و پيشنهادهاي خودمان را مطرح كنيم. اميدوارم همه متوجه وخامت اوضاع بشوند و توجه كنند كه حل مشكلات موجود بسيار بااهميت‌تر از منافع گروهي و جناحي است. اگر همه ميانه‌روها و اعتدالگرايان اعم از اصولگرا، مستقل و اصلاح‌طلب بايد مشكلات را مطرح كرده و ايجاد آنها را ناشي از عملكرد طيف‌هاي ديگر ندانند كه خود اين موضوع موجب اختلاف جديد نشود. به عنوان مثال مشكلات را ناشي از عملكرد دولت يا قوه قضاييه يا شوراي نگهبان يا فلان نهاد ندانند، بلكه تلاش كنند همه طيف‌ها وجود مشكلات را قبول كرده و براي راه‌حل‌ها به نتيجه مشترك برسند. چنان كه اين اتفاق نيفتد، احتمال تكرار ناآرامي‌هاي اخير وجود دارد كه قطعا به نفع كشور و ملت نيست. به همين دليل در ناآرامي‌هاي اخير، اصلاح‌طلبان و ده‌ها ميليون مردم معترض به وضع موجود، با معترضان همدردي كردند، اما همراهي نكردند.

به نظر شما آيا رييس‌جمهور، با توجه به جايگاه حقوقي‌اش، مي‌تواند مبدع گفت‌وگوي ملي باشد؟ آيا چنين خواسته‌اي را مي‌توانيم از ايشان داشته باشيم؟

رييس‌جمهور حتما از همه طيف‌هاي ديگر و شخصيت‌هاي طيف‌هاي آنها موثر‌تر مي‌تواند، اين كار را انجام دهد. اينكه تا چه اندازه موفق شود، نمي‌دانم. چون اين گفت‌وگوها شبيه ميزگرد راديو و تلويزيوني نيست. گفت‌وگوي ملي با مناظره و ميز گرد تلويزيوني متفاوت است. گفت‌وگوي ملي ممكن است كه ماه‌ها در پشت درهاي بسته انجام گيرد و حتي لازم هم نباشد كه بگويند گفت‌وگويي انجام شد. من نمي‌دانم، شايد آقاي رييس‌جمهور در حال حاضر مشغول انجام اين كار هستند. علي‌القاعده ايشان خيلي بهتر از همه مي‌توانند اين كار را انجام دهند. البته شخصيت‌هاي ديگري هم، خصوصا در ميان اصولگرايان و مستقلين ميانه‌رو كه حساسيت تندروها نسبت به آنان كمتر است، مي‌توانند كمك كنند و در سامان دادن گفت‌وگوي ملي موثر باشند. در مجموع نيروهاي معتدل و ميانه‌رو، كه در تشخيص بخش مهمي از مشكلات كشور، با يكديگر همفكر و همنظر هستند، مي‌توانند به صورت فردي، جمعي، با واسطه يا بدون واسطه زمينه‌هاي گفت‌وگوي ملي را فراهم كنند. در اين زمينه بوق و كرنا هم لازم نيست.

مي‌تواند به صورت غيررسانه‌اي انجام شود؟

رسانه‌اي و علني شدن اين مسائل، مانع پيشرفت اين گفت‌وگوها خواهد شد.

مشابه اين نوع گفت‌وگوها را در سال‌هايي كه سياست‌ورزي كرده‌ايد، در مجلس يا دولت در خاطر داريد؟

بله، به خاطر دارم كه در دهه ٨٠ اين نوع گفت‌وگوها وجود داشته است. اصلاح‌طلبان با بعضي از اصولگرايان، ارتباط داشتند. در ارتباط با فعاليت مجدد خانه احزاب من با دوستان اصولگرا جلساتي داشته‌ام. دوستان ديگر كه با دوستان اصولگرا ديدار و گفت‌وگوهايي را داشته‌اند. مرحوم عسگر اولادي با آقاي رضا خاتمي نامه‌هايي را با يكديگر رد و بدل كردند. البته نمي‌دانم كارشان به گفت‌وگو انجاميد يا خير. من با مرحوم عسگراولادي گفت‌وگوهايي داشته‌ام. البته اولا اين گفت‌وگوها مستمر و مداوم نبودند. بلكه به صورت مقطعي و موردي بود. ثانيا مسائل و مشكلات كشور، به بزرگي مسائل و مشكلات امروز نبود. شايد هيچ كسي اهميت و ضرورت گفت‌وگو را مانند امروز درك نمي‌كرد.

در بين صحبت‌هاي خودتان به اتفاقاتي كه در يكي، دو ماه اخير پيش آمده اشاره كرديد، اتفاقا بيشترين هجمه به اصلاح‌طلبان در همين يكي، دو ماه وارد شد. اصلاح‌طلبان در كدام قسمت اين معادله بودند كه مورد نقد و تخريب قرار گرفتند. دليل آن چه چيزي بود؟

سه طيف يا گروه، عليه اصلاح‌طلبان موضع گرفتند، يا از موضع‌گيري عليه اصلاح‌طلبان بهره‌مند شدند. تندروهاي داخلي بيشتر سعي كردند كه بهره‌برداري كنند. برخي دوستان داخلي خود ما هم فكر مي‌كردند به جاي همدردي بايد با اين حركت‌ها همراهي كنيم. برخورد عاقلانه اصلاح‌طلبان اين بود كه به هيچ‌وجه با اين حركت‌ها همراهي نكردند. حركت‌هاي غيرقانوني و تخريبي را هم محكوم كردند و از خواسته‌هاي بحق دفاع كردند. طيف ديگري كه عليه اصلاح‌طلبان موضع گرفتند، «براندازان در هدف و اصلاح‌طلبان در روش» بودند كه به شكل گسترده در صفوف اصلاح‌طلبان جاي دارند. آنها از عدم همراهي اصلاح‌طلبان با اعتراضات كه بسيار عاقلانه بود، خيلي برآشفته شدند. اما به هر حال اين كار سبب شد كه آنها هم وارد همراهي نشوند. دسته سوم هم ضد انقلاب و براندازان خارج نشين بودند كه اصلاح‌طلبان را مانع اصلي در جهت تحقق اهداف‌شان مي‌دانند. احتمالا بايد بدانيد كه مسعود رجوي اولين كسي بود كه بعد از جنبش دوم خرداد اصلاح‌طلبان را با طرح «فتنه خاتمي» فتنه‌گر ناميد.

مخالفان و منتقدان شما مي‌گويند كه در سال ٨٨ با حضور در خيابان و پيگيري مطالبات، مخالفتي نداشته‌ايد. ولي چرا الان با حضور عده‌اي ديگر در خيابان براي پيگيري مطالبات‌شان مخالفت مي‌كنيد؟ آيا اين موضع‌گيري، يك بام و دو هوا نيست؟

پاسخ به اين سوال شما قدري دشوار است. من با آن نحوه حضور در سال ٨٨ هم مخالف بودم. مطلع هستيد كه من بيست و سوم خرداد ٨٨ بازداشت، بيست و چهارم آزاد و بالاخره بيست و پنجم مجددا بازداشت شدم. من هم در راهپيمايي بيست و پنجم خرداد حضور پيدا كردم. حدود يك ربع الي ٢٠ دقيقه در اين راهپيمايي حضور داشتم. همين اتهام اخلال در نظم ترافيك هم به دليل همان يك ربع حضور در راهپيمايي سكوت بود كه به من وارد شد؛ لذا من اصلا در شكل‌گيري آن حركات و تجمعات نقشي نداشتم. تقريبا مي‌شود گفت كه هيچ كدام از اصلاح‌طلبان نقش نداشتند. آقاي مهندس موسوي هم كه در روز بيست و پنج خرداد درخواست راهپيمايي داد، وقتي كه وزارت كشور مخالفت كرد، راهپيمايي را پيگيري نكرد. راهپيمايي واقعا خودجوش بود. آيا اين را قبول داريد؟ فكر نمي‌كنم هيچ كسي بتواند اصلاح‌طلبان را متهم كند و اينقدر قدرت براي آنها قائل شود كه دو الي سه ميليون نفر را در تهران بتوانند به ميدان بياورند. بنابراين آنچه اتفاق افتاد در اختيار و در كنترل اصلاح‌طلبان و مهندس موسوي نبود. من به مدت يك ربع الي بيست دقيقه در راهپيمايي شركت كردم. واقعا مدني‌ترين اعتراضي بود كه من در عمر خود ديده بودم. مردم حتي شعار هم نمي‌دادند. فقط در اعتراض به يك موضوع، راه مي‌رفتند. اگر الان اصلاح‌طلبان از حق اعتراض مردم حمايت نمي‌كردند يك بام و دو هوا مي‌شد. الان هم از حق اعتراض حمايت مي‌كنند. آن موقع هم از حق اعتراض حمايت مي‌كردند. بدون دعوت اينها و بدون دعوت مهندس موسوي، مردم با جمعيت دو الي سه ميليون به خيابان‌ها آمدند و راهپيمايي سكوت كردند. چرا بايد به آنها اعتراض كنيم؟ در ارتباط با موارد بعدي، تا آنجا كه اطلاع دارم درخواست اصلاح‌طلبان و مهندس موسوي باز هم نبود. به جز بيست و پنج بهمن ٨٩ بود و وقتي كه موافقت نكردند، مهندس موسوي سكوت كرد. آن راهپيمايي هم مسالمت آميز نبود و به خشونت كشيده شد. چون برخورد طرف مقابل هم تند بود.

در ٩٦ همراهي نداريم. ولي در ٨٨ تا حدي و به صورت دست‌كم، همراهي هم داريم.

همراهي به دليل اينكه اولا اعتراض مدني، مسالمت‌آميز و قانوني است. خلاف نيست و در ثاني تخريب و حركت‌هاي خشونت‌آميز و حركت‌هايي كه اصل نظام و انقلاب را زير سوال ببرد، اصلا در آنها مشاهده نمي‌شود.

يعني كساني كه تخريب مي‌كنند از شما نبودند؟

بله. همان روز اول كه من را به زندان اوين مي‌بردند، در بلوار بيست و چهار متري سعادت‌آباد كه پرنده‌اي پر نمي‌زد، مشاهده كردم كه سطل‌هاي زباله در حال سوختن بودند. معلوم بود كه اين كار معترضين نبود. كساني اين كارها را انجام مي‌دادند تا به نام معترضين تمام كنند. بعد هم فهميديم كه واقعا همين طور بوده است. چون هدف ضربه زدن به اصلاح‌طلبان بوده است، مي‌خواستند همه اينها را به حساب اصلاح‌طلبان بگذارند. نكته ديگر اينكه تجربه ٨٨ براي ما مفيد است. آدم دو بار از يك سوراخ گزيده نمي‌شود. تجربه ٨٨ مفيد است اينكه آدم بداند مي‌شود اين بهره‌برداري‌ها و سوءاستفاده‌ها حتي از يك حركت مسالمت‌آميز اعتراضي انجام بشود. نكته سوم، يك خاطره است. در زندان و حدود يك ماه بعد از انتخابات من را براي بازجويي بردند. يك سوال مكتوب روبه‌روي من قرار دادند. «شوراي نگهبان نتايج انتخابات را تاييد كرده است، نظر شما چيست؟» پاسخ مكتوب دادم: «با وجود اعتراضي كه به نتايج انتخابات دارم، با توجه به اينكه شوراي نگهبان عالي‌ترين مرجع رسيدگي و تصميم‌گيري در مورد انتخابات است، به نظر آن شورا تمكين مي‌كنم. » نه اينكه آن را قبول دارم، بلكه تمكين مي‌كنم. بعد از اين ماجرا، يك الي دو نفر از بازجوياني كه از من بازجويي كردند، به من گفتند كه راه‌حلي را براي مشكلات موجود پيدا كنم. راه‌حلي كه برد برد باشد. هيچ يك از طرفين احساس باخت نكنند. من در جهت همان پاسخي كه به آن سوال داده بودم، پيشنهاد مكتوبي به آنها دادم كه خوب است، رهبري خيلي جدي و محكم از مجلس بخواهد قانون انتخابات را بررسي كند و مشكلاتي كه آزادي انتخابات را مخدوش و محدود مي‌كند، برطرف كنند و با يك رويكرد مثبت مشكل نظارت استصوابي را حل كند. در مقابل آقايان موسوي، خاتمي و كروبي و ساير معترضين اعلام كنند؛ ضمن اينكه به نتايج انتخابات اعتراض دارند، اما با توجه به تاييد نتايج انتخابات از سوي شوراي نگهبان، به نتايج تمكين مي‌كنند. مساله انتخابات جمع بشود و تغييرات جدي در جهت دموكراتيك شدن و بهتر كردن قانون انتخابات صورت بپذيرد. اين پيشنهاد را ارايه دادم و در ابتدا هم خيلي مورد استقبال قرار گرفت، اما ظاهرا از طرف مقامات بالا استقبال نشد. كلا اين نظر من در مورد چگونگي خاتمه دادن به اعتراضات سال ٨٨ بود.

آيا دراعتراضات دي ماه امسال، شما قائل هستيد به اينكه بخشي از بدنه اصلاحات به سمت اپوزيسيون ريزش داشته و بعضي جريان‌هاي اصلاح‌طلبي نااميد شده‌اند؟

در حال حاضر نمي‌توانم راجع به اين موضوع قضاوتي داشته باشم. در اعتراضات اخير، آمارهاي رسمي مي‌گويند كه در ٨٠ شهرستان معترضين اعتراض كرده‌اند، جمع كل جمعيت در اين ٦٠ الي ٨٠ شهرستان ١١٠ الي ١١٥ هزار نفر بوده است. البته ممكن است كه اين اعداد كمي جابه‌جا شده باشند. مثلا پانصد هزار نفر باشند، اما كسي مدعي نيست كه تعداد آنها چند ده ميليون نفر بوده است. كسي اينها را به عنوان تظاهرات ميليوني مردم نمي‌داند. گزارش‌هاي تصويري هم اين آمار را تاييد مي‌كند. با توجه به اين توضيحات نمي‌توان ريزش در بدنه اصلاحات را خيلي جدي تلقي كرد.

به هر حال خودتان اهل اين كار هستيد و انقلاب كرده‌ايد. حساب و كتاب دست‌تان است.

بله، مسلما اين اعتراضات ميليوني نبوده و پراكنده و جمعا كمتر از ٢٠٠ هزار نفر بوده است، ولي آيا معترضين به وضع موجود همين تعداد هستند؟ من معتقدم كه شايد تعداد آنان چند ده ميليون هستند. نظرسنجي‌ها هم احتمالا همين را نشان مي‌دهد. در همدردي با معترضين هم معتدلين و ميانه‌رو‌ها را مي‌توان يافت و هم تندروها را؛ البته هر دسته با انگيزه و ديدگاه‌هاي خود با معترضين همدردي مي‌كنند. به هر حال اينكه ده‌ها ميليون با اين اعتراضات همراهي نكرده‌اند، مي‌تواند پاسخ سوال شما را منفي كند.

البته نمي‌توان به طور قطع پاسخ داد آيا اين كساني كه در اين ماجرا، سكوت يا حداكثر همدردي كرده‌اند، از اصلاح‌طلبان بريده‌اند؟ و آيا اگر از اصلاح‌طلبان بريده‌اند، از اصلاح‌طلبي هم بريده‌اند؟ آيا ديگر بعد از اين پاي صندوق‌هاي راي نخواهند رفت؟ ضمن اينكه معتقدم خصوصا دو طيف در جهت نااميد كردن مردم به صندوق‌هاي راي، دست به دست هم داده‌اند. اول تندروهاي طرفدار حاكميت، ديگري اپوزيسيون ضد انقلاب خارج از كشور كه از نظر فكري پيوندهايي هم در داخل كشور ممكن است داشته باشد. انتخابات براي هر دو طيف، سم مهلك است زيرا دسته اول در صورت حضور گسترده مردم در انتخابات راي نمي‌آورند. براي دسته دوم هم انتخابات مانع بزرگي در جهت براندازي است. بي‌دليل نبود همان طور كه پيش‌تر گفتم مسعود رجوي پس از خرداد سال ٧٦، جنبش اصلاحي را «فتنه خاتمي» ناميد. لذا فضاي مجازي و حملاتي كه به اصلاح‌طلبان از جانب آن طيف‌ها صورت گرفته و مي‌گيرد و در پاسخ‌هاي قبلي عنوان كردم، عرصه را خصوصا بر جوانان اصلاح‌طلب تنگ كرده است. آنان احساس مي‌كنند كه از همه طرف مورد تهاجم هستند و اصلاح‌طلبي در حال از بين رفتن و نابود شدن است. اما اگر كمي عميق‌تر نگاه كنيم، شايد اينگونه نباشد. كساني كه با اعتراضات همراهي نمي‌كنند، به چه دليل همراهي نمي‌كنند، در حالي كه خودشان هم معترض هستند؟ هر گروه هم به گوشه‌اي معترضند. حتي تندروهاي طرفدار نظام كه در مشهد ماجرا را شروع كردند، به دولت معترض بودند. چرا آمدن به خيابان را ادامه ندادند؟ چون متوجه شدند كه ممكن است كسان ديگري از آن شرايط بهره‌برداري كنند. حاميان اصلاح‌طلبان هم متوجه شدند كه نتيجه اين كار به كجا منتهي خواهد شد. تصور مي‌كنم اگر احساس مي‌كردند كه نتيجه‌بخش است، بايد در اعتراضات شركت مي‌كردند. اگر شركت نكردند، شايد به راه‌حل‌هاي اصلاح‌طلبانه كه از مهم‌ترين آن اميد به صندوق‌هاي راي است، نا اميد نشده‌اند، حتي اگر از درون صندوق راي، تحولات و تغييرات خيلي كوچكي حاصل شود. به خاطر داريد كه بعد از دوم خرداد ٧٦ همين اتفاق افتاد. در آن زمان هم سعي شد كه مردم نااميد شوند و دوره‌اي هم عملا مردم با صندوق‌هاي راي قهر كردند. نتيجه آن انتخابات دور دوم شوراي شهر شد. ولي به نظر مي‌رسد كه مردم امروز هوشيارتر و آگاه‌تر شده‌اند. اميدوارم كه رويدادهاي دي ماه سبب نشود مردم از راه‌حل‌هاي اصلاح‌طلبانه نااميد نشوند. مردم بايد راه‌حل‌هاي اصلاح‌طلبانه را در مقابل راه‌حل‌هاي براندازانه و دخالت خارجي بگذارند. اگر آن دو را با توجه به نمونه‌ها و شواهد زيادي كه در اطراف خودشان مي‌بينند، نفي كنند. هرچقدر هم معترض باشند باز هم بايد به سراغ اصلاح‌طلبي و راه‌حل‌هاي اصلاح‌طلبانه رفت.

اگر مردم از صندوق نا اميد بشوند، چه اتفاقي مي‌افتد؟ چه پيامدي دارد؟ آيا اتفاقات گذشته تكرار مي‌شود؟

اگر قرار بود كه نتيجه مخرب گرفته شود، علي‌القاعده بايد در همين ماجرا و اعتراضات اخير گرفته مي‌شد، مگر اينكه استعداد نظام به گونه‌اي باشد همين مردمي را كه معترض بودند ولي با اعتراضات خياباني همراهي نكردند به سمت همراهي بكشانند. يعني همان گفته مرحوم بازرگان، كه انقلاب ما دو رهبر داشت يكي امام و ديگري شاه بود. يعني اگر نظام ما نقش نظام گذشته را ايفا كند كه ان‌شاءالله چنين كاري نخواهد كرد، ممكن است با وجود تمام توصيه‌هايي كه ميانه‌رو‌ها و اصلاح‌طلبان مي‌كنند، دوباره مردم به دنبال انقلاب بروند. البته مشخص نيست كه آن حركت فرجامي داشته باشد زيرا كه امروز سال ٥٧ نيست. فرجام آن حركت‌ها را در جاهاي ديگر مشاهده مي‌كنيم. اينكه اگر موفق هم بشود، چه خواهد شد معلوم نيست. اگر موفق نشود، خونريزي، كشت و كشتار سوريه و يمن خواهد بود. موفق هم بشود، ليبي يا در بهترين شكل آن، تونس خواهد بود.

آيا شما هم معتقد هستيد كه سرنوشت نظام، وابسته به سرنوشت دولت حسن روحاني است؟

من نمي‌دانم اين سوالي را كه از من مي‌پرسيد، آيا تحليلي است كه در جايي آن را مطالعه كرده‌ايد يا اينكه يك سوال مقدر است.

آقاي حجاريان مي‌گويد عبور از روحاني به‌شدت و به سرعت منجر به عبور از رهبري و نظام مي‌شود. اينگونه نيست كه تصور كنيد اگر از آقاي روحاني عبور كرديد، پشت سر ايشان هم خالي خواهد بود. ذيل اين موضوع نظر خود را بفرماييد.

من اين صحبت را به شكل ديگري در يك مصاحبه ديگر عنوان كرد. كه منتشر شده يا قرار است كه منتشر شود. عنوان كرده‌ام آنهايي كه در حوادث اخير به دنبال سقوط روحاني يا حداقل ناكامي برجام بودند، احتمالا تصور مي‌كنند كه با توجه به اينكه سه الي سه سال و نيم بيشتر از عمر دولت روحاني باقي نمانده است؛ خوب است در كارهاي او كارشكني مي‌كنيم كه هيچ نتيجه‌اي نگيرد. مهم‌ترين كار روحاني برجام است. كاري كنيم كه از برجام هيچ نتيجه مثبتي نگيرد. بعد از سه سال كه رفت، مشكلات را خودمان حل مي‌كنيم. من دو مطلب را در اين زمينه عنوان كرده‌ام. اول اينكه معلوم نيست اين سه سال و نيم براي كشوري كه دچار مشكلات جدي است، فرصت كمي باشد، كه ما سه سال و نيم آن را در برزخ نگاه داريم. مشكلات ممكن است آن قدر زياد شوندكه نه تنها روحاني بلكه كل حاكميت را در معرض خطر قرار دهد. ثانيا به فرض كشور سه سال و نيم دوام آورد. روحاني هم در اين سه سال و نيم هيچ كاري در جهت حل مشكلات و معضلات كشور نتوانست انجام دهد، مشكلات و معضلات اقتصادي جز با سرمايه‌گذاري خارجي قابل حل نخواهد بود. حال اگر دولت معتدل و ميانه‌رو روحاني نتواند سرمايه خارجي را به كشور جلب كند، به طريق اولي دولت‌هاي تندرو و راديكال در اين كار ناموفق‌تر خواهند بود، مگر اينكه دست از تندروي‌ها بردارند كه ممكن است دير شده باشد؛ ضمن اينكه طرف‌هاي مقابل هم به راحتي اين تغيير مواضع را نمي‌توانند بپذيرند. لذا شايد فرمايش برادر عزيزمان آقاي حجاريان به واقعيت نزديك باشد، اگر روحاني به هر دليلي شكست بخورد، معلوم نيست كه آلترناتيو او بتواند توفيقي به دست بياورد و كشور، ملت، نظام و انقلاب از هر مشكلي مصون بمانند.

منبع: فرارو

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۶۱۲۷۹۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مهدی نصیری; زیر تیغ اصلاح‌طلبان و اصولگرایان/ توهم یا شوخی یا پروژه هدفمند؟! +جدول

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، واکنش ها به جنجال اخیر «مهدی نصیری» سوپر حزب اللهی دیروز و سوپر منتقد این چند ماه اخیر، ادامه دارد. او که در دهه ۶۰ و سال های حضورش در کیهان، در قامت یک چهره تند و افراطی جناح راست فعالیت می کرد، این روزها از منتهی الیه حکومت به منتهی الیه اپوزیسیون شیفت کرده است.

بنا بر آنچه عباس سلیمی نمین فعال سیاسی اصولگرا که سابقه همکاری با او را داشته است، روایت می‌کند او آن سال های ابتدایی بعد از انقلاب مواضع افراطی داشته و مواضع این روزهایش تلاش او برای پاک کردن آن مواضع از ذهن مردم است.

مصاحبه نصیری با بی بی سی فارسی و نسخه پیچی او برای اصلاح طلبان را باید در راستای همین مشی او تفسیر کرد. وی در این گفتگو خواستار آن شده که اپوزیسیون، شکاف بین مصطفی تاج‌زاده و رضا پهلوی را با یک اتحاد پر کند. او مدعی است که پادشاهی مشروطه و جمهوری‌خواهی می‌توانند متحد شوند. نصیری از میرحسین موسوی، مصطفی تاج‌زاده، نرگس محمدی و فائزه هاشمی به عنوان افراد اصلاح‌طلبی نام برده که می‌توانند این جریان جدید را پوشش بدهند و برای رفع مشکلات کشور با سلطنت‌طلبان چاره‌اندیشی کنند.

ایده او در گفتگو با بی بی سی که یک هفته بعد از خروجش از ایران و حضور در کانادا، بیان شده است به سرعت واکنش اصلاح طلبان را به دنبال داشت.

سید محمد علی ابطحی، عضو مجمع روحانیون مبارز، در یادداشتی در شبکه اجتماعی ایکس، با تاکید بر اینکه مهدی نصیری سوپر افراطی حزب اللهی دیروز حق دارد نظراتش تغییر کند و سوپر اپوزیسیون امروز شود، نوشت: «گفته اند شکاف تاجزاده و شاهزاده باید برداشته شود. خودش می داند نه شاهزاده می تواند به تاجزاده نزدیک شود و نه تاجزاده علاقه مند به همکاری با شاهزاده است.»

همچنین غلامحسین کرباسچی، مدیرمسئول روزنامه هم‌میهن، در واکنش به این مصاحبه، با اشاره به اینکه وی اصلا مهدی نصیری را فرد متعادلی نمی‌داند، گفته؛«نصیری یک آدم افراطی است که نه آن طرف حرف‌هایش درست بود و نه این طرف حرف صحیحی زده که بخواهد نمایندگی کسی از اصلاح‌طلبان را برعهده داشته باشد. در آن طرف هم، اگر کسی از مخالفین نظام سوابق ایشان را بررسی کنند، می‌فهمند که ایشان آدم متعادلی نیست.»

محمد مهاجری نیز در نقد حرف های نصیری در یادداشتی نوشته است؛«چه شده که شاهزاده را همسنگ تاج زاده و دیگران می دانید؟ صنمی با مصطفی تاجزاده ندارم، اما یک موی گندیده تاجزاده به همه هیکل شاهزاده کثیفی که وطن فروشی کمترین جرمش است و همه حامیانش شرف دارد. با برخوردهایی که با برخی چهره های سیاسی منتقد و حتی مخالف در داخل ایران شده بشدت مخالفم ، اما اینها چه دخلی دارند به آن شاهزاده بدنام بدکار؟»

سکوت اصولگرایانه؟

عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاح‌طلب، اما موضعی متفاوت گرفت و سکوت اصولگرایان در این ماجرا را به چالش کشید. او در گفتگو با خبرآنلاین تاکید کرد؛«واقعیت این است که در این مورد خاص اصولگرایان عزیز هستند که باید موضع‌گیری صریحی می‌کردند، آنان که درباره همه چیز برای اعلام موضع پا به رکاب هستند در این مورد سکوت کرده‌اند. ولی چون نمی‌خواهند به انتساب گذشته ایشان اشاره شود یا به این علت که به درستی گمان می‌کنند موضع‌گیری آنان فاقد نفوذ است زحمت این کار را بر دوش اصلاح‌طلبان انداخته‌اند.»

این نقد عبدی با واکنش روزنامه اصولگرای جوان روبرو شد. این رسانه به نوعی مسئولیت این اظهارات نصیری را متوجه اصلاح طلبان کرده و با حمله به چپ گرایان نوشته است؛« مهدی نصیری «باطن» اصلاح‌طلبان است که «ظاهر» شده است و حالا اصلاح‌طلبان که سال‌هاست با باطنی غیر از شخصیت متظاهرشده خود با مردم و نظام روبه‌رو شده‌اند، از اینکه یک تازه‌وارد قواعد بازی را رعایت نکرده (یا هنوز نیاموخته) و باطن آنان را آشکار کرده است، به‌شدت دلخور و هراسان شده‌اند و در اقدامی سیستمیک هر روز یکی از آنان، تکذیب و رد و تکفیر نصیری را برعهده می‌گیرد. اصلاح طلبان چندین سال است تریبونی برای اظهارات او شده‌اند، اما حالا که یک‌باره نصیری به صحرای سلطنت و براندازی و ضدانقلابی‌گری محض زده است، دیگر کسی از اصلاح‌طلبان نمی‌پذیرد که نصیری را از خود ندانند.»

در جدول زیر مروری بر اظهارات انتقادی اشخاص و رسانه های مطرح اصلاح طلب و اصولگرا، به مصاحبه مهدی نصیری با بی بی سی، داشته‌ایم؛

ردیف

نام/ گرایش سیاسی

اظهارات

۱

محمد علی ابطحی/ فعال سیاسی اصلاح‌طلب

* آقای مهدی نصیری سوپر افراطی حزب اللهی دیروز حق دارد نظراتش تغییر کند و سوپر اپوزیسیون امروز شود. اما هم برای دیروزش و هم برای امروزش توهم مضر است.

* نه بولتن نویسی واظهار نظرهای تند حزب اللهی اش در گذشته توانست ریشه اصلاح طلبی را برکند و نه مواضع فعلی اپوزیسیونی اش مورد قبول اپوزیسیونی قرار میگیرد که چهل سال است در تلاش براندازی هستند و نیازی به تازه وارد از راه دور آمده ندارند.

۲

عباس عبدی/ فعال سیاسی اصلاح طلب

* مشکل آقای نصیری این است که به دلائل پیش‌گفته و سوابق موجود، احتمال کمی وجود دارد که افکار عمومی با گزاره‌های اعلام شده ایشان همدلی کند، لذا همه در پی یافتن طرح و برنامه‌ای پیچیده در پشت ماجرا هستند. با این حال باید منتظر بود تا حقیقت روشن شود.

*دنیای سیاست بیش از این که دنیای ایده‌ها باشد دنیای قدرت است. میان قدرت و ایده باید رابطه نزدیکی باشد. این حرف‌ها را دیگرانی هم در خارج زده‌اند ولی بسرعت به حاشیه رفته‌اند. در شرایط کنونی همان کسانی که علیه آنان حرف می‌زد، قدری از این فضا بهره‌مند می‌شوند. به نظرم یک دو راهی قرار خواهد داشت که هر دو سویش زیان است. ولی ایده او بیشتر ناشی از این است که سیاست به امری شخصی تقلیل یافته و گویی اراده‌های افراد به تنهایی منشأ اثرات تعیین کننده است. بعلاوه براندازی قابل جمع با اصلاح‌طلبی نیست.

۳

محمد مهاجری/ فعال رسانه‌ای اصولگرا

* چه شده که شاهزاده را همسنگ تاج زاده و دیگران می دانید؟ صنمی با مصطفی تاجزاده ندارم، اما یک موی گندیده تاجزاده به همه هیکل شاهزاده کثیفی که وطن فروشی کمترین جرمش است و همه حامیانش شرف دارد.

*برگردید آقای نصیری! منظورم برگشتن به تهران و قم نیست. این حق شماست که هرجای عالم می خواهید زندگی کنید. عده‌ای خوشحال می‌شوند که شما در مغرب زمین بمانید و به قول آنها تمام شوید. گروهی می‌گویند شما پلهای پشت سرتان را خراب کرده اید و برنمی‌گردید. من، اما پیش بینی ام این نیست.‌

۴

غلامحسین کرباسچی/ فعال سیاسی اصلاح طلب

* آقای نصیری یک آدم افراطی است که نه آن طرف حرف‌هایش درست بود و نه این طرف حرف صحیحی زده که بخواهد نمایندگی کسی از اصلاح‌طلبان را برعهده داشته باشد. در آن طرف هم، اگر کسی از مخالفین نظام سوابق ایشان را بررسی کنند، می‌فهمند که ایشان آدم متعادلی نیست.

*نصیری آن زمانی هم که در کیهان و پیش آقای شریعتمداری بود و جاهای عمومی کشور در دست آنان قرار داشت، فضاحتی علیه شخصیت‌های ملی، مذهبی و فرهنگی به وجود آورد و آن همه توهین، ناسزا و تهمت علیه آن افراد زد که آن زمان هم معلوم بود که ایشان تعادل ندارد. در حال حاضر هم به دنبال همان مسیر است فقط ورق را برگردانده است. می‌داند که کسی به او وقعی نمی‌گذارد و جایگاهی ندارد، می‌خواهد این سمت افراط را بگیرد تا دیگران به حرف او گوش بدهند.

*به نظر من آقای نصیری نه جایگاهی در محافل اصلاح‌طلب‌ها دارد، با توجه به سوابق ایشان، براندازها می‌فهمند که فقط به درد همین تبلیغات در رسانه‌هایی مانند ‌بی‌بی‌سی می‌خورد که مثلا حرف تازه‌ای زده شود. در هر صورت ایشان جایگاهی ندارد.

۵

علی باقری/فعال سیاسی اصلاح‌طلب

* از "شاهزاده" تا "تاجزاده"، فاصله‌ای به وسعت و عظمت مردمی‌ترین انقلاب تاریخ معاصر وجود دارد. ولو آنکه تحقق اهداف بلند انسانی و آرمانی آن انقلاب، دستخوش دست‌اندازی "نااهلان" و "نامحرمان" قرار گرفته باشد.

۶

محمود صادقی/ نماینده مجلس دهم

* اساسا بین تاجزاده، به عنوان یک اصلاح‌طلب دموکراسی‌خواه مخالف با قدرت متمرکز فردی و شاهزاده به عنوان نماد بازگشت به سلطنت موروثی فرد محور هیچ‌ وجه اشتراکی وجود ندارد. آقای نصیری ترسم نرسی به کعبه‌ ای اعرابی! کاین ره که تو می‌روی به ترکستان است.

۷

جواد امام/فعال سیاسی اصلاح‌طلب

* نصیری یک چهره اصولگرای تند و رادیکال است که در رزومه او فعالیت در روزنامه کیهان درج شده است. امروز حسین شریعتمداری وارث دیدگاه‌هایی است که قبلا توسط مهدی نصیری‌ها پایه‌گذاری شده بود. در عین حال مشخص نیست آیا اظهارات نصیری در راستای یک پروژه تعریف شده، مطرح شده یا پای موارد دیگری در میان است.

۸

شهاب‌الدین طباطبایی/فعال سیاسی اصلاح طلب

* اظهارات مهدی نصیری تکرار یک شوخی بی‌مزه و توهمی است که ۱۴۰۱ هم براندازان خارج نشین برایشان ایجاد شده بود. نه مردم و نه نخبگان سیاسی هیچکدام نگاهشان به بیرون از کشور نیست.

۹

حمیدرضا جلایی‌پور/فعال سیاسی اصلاح طلب

* این طرح نه جدید و نه جدی است و قبلا توسط آقای رضا علیجانی و یکی از سخنرانان همایش نجات ایران مطرح شده بود. اما دربارهٔ طرح مجدد این ایده توسط آقای نصیری، به طور خاص نقد اصلی دارم.

*آقای نصیری چه زمانی که در کیهان بنیادگرایانه و اقتدارگرایانه علیه مصلحان می‌نوشتند و بعد با گرایشی شبه‌تفکیکی هر گونه مدرن‌شدن و همهٔ دستاوردهای علمی و عرفانی بشر را تخطئه می‌کردند و چه امروز که طرفدار نوعی انقلاب آرام شده‌اند و پیشنهاد چنین ائتلافی را می‌دهند در دیدن واقعیت و پیچیدگی‌اش ضعف شدیدی داشتند و با رویکردی هیجانی که بلوغ شناختی ندارد، به خاطر شیفتگی به ایده‌ها و تغییرات رادیکال در نظر از روی واقعیت می‌پریدند.

*به نظر من رضا پهلوی با شکست شدید «همبستگی»اش و حمایت بی‌شرمانه از نتانیاهو نمی‌تواند، حتی در آینده، مورد حمایت اکثریت ایرانیان قرار بگیرد و در این چندماه اسرائیل‌شیفتگی‌اش و به ویژه بعد از عملیات وعدهٔ صادق و روشن شدن امتناع آمریکا و ناتوانی اسرائیل در حملهٔ نظامی به ایران ضربهٔ کاری‌ای خورده است. عجیب است که بعد از این افول شدید آقای نصیری به فکر احیای او و ائتلاف با او افتاده است.

10

عباس سلیمی‌نمین/ فعال سیاسی اصولگرا

* آقای نصیری مجبور است که این‌ کار را برای فراموش شدن مواضع تند و افراطی خود در گذشته انجام دهد. روز به روز مواضع افراطی‌تری اتخاذ خواهد کرد تا اینگونه پذیرفته شود. هیچ‌کس نمی‌تواند به او اعتماد کند و در این وادی بیشتر سقوط خواهد کرد. بنابراین، فاجعه‌ای رخ خواهد داد که در رابطه با منافقین و سایر نیروهای افراطی رخ داد.

* قبلا مواضع افراطی داشتند الآن تفریطی. ایشان بر این باور بود که زن برای لذت‌بخشی به مرد آفریده شده است. هرچی به ایشان گفته می‌شد که این دیدگاه با نظر اسلام نمی‌خواند و نظرات امام خمینی(ره) و رهبری این‌گونه نیست، حرف خودش را می‌زد. در بحث تکنولوژی هم یک دیدگاه بسیار عقب‌افتاده داشت که این‌ها نشانه مدرنسیم است و نباید استفاده کنیم.

* شما یک وقتی جریان اصلاح‌طلب را نقد می‌کنید، اشکالی ندارد و خوب است، یک عده‌ هم اصولگرایان را نقد می‌کنند و بسیار خوب است اما هتاکی و حرمت‌شکنی هرگز نقد نیست. در گذشته یک‌بار آقای مخملباف درباره زندگی خودش در یک جلسه خصوصی توضیحاتی ارائه کرد و یک بحثی را درباره مادرش بیان کرد. من هر چه به آقای نصیری گفتم که این حرف در جلسه خصوصی بیان شده و درز پیدا کردن آن خلاف اخلاق است، شما یک موضع و نقدی را به نسبت به آقای مخملباف نسبت به کارهای هنری دارید، اما نباید به مادر او پرداخته و در روزنامه منعکس کنید، غلی رغم تذکر جدی که به ایشان داده شد، این مطلب را منعکس کرد.

11

حسین نورانی‏‌نژاد/ قائم‌‏مقام دبیرکل حزب اتحاد ملت

* مرور یکی از اتفاق‌های اخیر برای شناخت فضای سیاسی کشور خالی از لطف نیست. چند روز پیش آقای مهدی نصیری در مصاحبه بی‌بی‌سی فارسی پیشنهاد شاذ «جبهه‌ای از شاهزاده تا تاجزاده» داد. شاذ از آن جهت که قرابتی بین این دو در جزء و کل سیاست نیست. از تبار و خاستگاه که بگذریم، یکی استقلال از دولت‌های خارجی را اصل می‌داند و دیگری در پی تجمیع نیروهای خارجی علیه حاکمیت با هدف قدرت گرفتن خودش است.

* یکی در پی گذار به دموکراسی است و دیگری در پی گذار به خودش. اساساً طبیعی است که ائتلاف با «شاهزاده» معنایی ندارد جز پذیرش سروری شاهزاده و حداکثر یافتن جایی ذیل دم و دستگاه او. شاه که با کسی فالوده نمی‌خورد. کما اینکه در پی تلاش برای مصادره اعتراضات ۹۶ و ۹۸ شعارهای سلطنت‌طلبانه حتی در شکل واکنشی داده نشد، اما رضا پهلوی با عده‌ای دیگر شورایی ائتلافی درست کرد که به چند ماه نکشیده برچیده شد.

* به هرحال، این پیشنهاد عجیب از جانب آقای نصیری داده شد. پیشنهادی که برای یک برانداز که تنها به «گذار از» با هر هزینه‌ و هر سرانجامی فکر کند شاید معنادار باشد، اما برای آنکه «گذار به» و چگونگی آن را اصل می‌داند، نمی‌تواند معتبر باشد.

* آقای نصیری که عضو هیچ جریان سیاسی خاصی محسوب نمی‌شود که آن مجموعه را در مظان اتهام و پاسخگویی قرار دهد. پس این همه موضع‌گیری و مصاحبه‌ها و یادداشت‌های قطاری که با شدت و حدت خاصی هم بیان می‌شوند، به چه معناست؟ به‌خصوص که حاصل این هیاهو چیزی جز جدی کردن این ایده و مشابه آن در آینده نیست. اما به نظر می‌رسد که این محاسبات در موضع‌گیری‌ها ملاحظه نشده است.

* می‌توان پذیرفت که برخی افراد در نتیجه فضای شکل‌گرفته در این باره ورود کرده و حرفی زده باشند. اما نوع ادبیات به‌کاررفته و غلظت آن و تعداد زیاد مواضع، با عرض پوزش از بسیاری از افراد محترمی که در این باره ورود کردند، نشان از نوعی انجام وظیفه و ریاکاری سیاسی دارد. شاید بیان غیرمستقیم اما روشن تاج‌زاده که در پی این هیاهوها و بعد از ملاقات هفتگی با خانواده، فایل صوتی مناظره‌اش با مراد ویسی در نقد سلطنت‌طلبی را بازنشر و در کانالش دیده شد، نمونه‌ای از یک واکنش کافی باشد.

12

سید عبدالجواد موسوی/ روزنامه نگار اصلاح طلب

تحلیلی که من بر اساس شناختم از مهدی نصیری دارم. او هر پروژه ای را که در این سال ها کلید زده از عدالتخواهی تا دشمنی با فلسفه و عرفان، و عصر حیرت، خیلی زود به نقطه جوش رسانده. یعنی در همه این موارد تا ته خط رفته. روزی هم که شروع کرد به انتقادهای بی پروا و صریح از حاکمیت، من و چندتن از دوستانی که او را تا حدودی می شناختیم حدس می زدیم کار به این جاها بکشد. فعلا در نقد تئوری اتحاد شاهزاده و تاجزاده چیزی نمی گویم جز این که این تئوری زاییده آن شتابِ منحصر به فرد است.

13

روزنامه سازندگی/ رساانه اصلاح طلب

* مهدی نصیری در سال‌های اخیر به ناگهان مسیر سیاسی خود را از چپ رادیکال انقلابی به راست افراطی و سلطنت‌طلب تغییر داد و با راه‌اندازی یک کانال تلگرامی آنچنان مطالب تند و تیزی علیه حاکمیت نوشت که برای کسانی که او را می‌شناختند، حیرت‌انگیز بود. کسانی که کیهان اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ را می‌خواندند، فراموش نکردند که وی چگونه به یک فیلمساز ایرانی به دلیل تراشیدن ریش‌هایش خرده گرفت و او را از دایره حزب‌الله خارج خواند و در گام بعدی مادر آن فیلمساز را صیغه‌ای خواند و با این جمله جنجالی به پا کرد.

* اکنون مردی با آن سوابق در رادیکالیسم از این سو افتاده است. او چندی مطالب تند و تیزی را علیه حاکمیت منتشر کرد بی‌آنکه بازداشت شود. در حالی که دیگران با مطالبی خفیف‌تر از آنچه نصیری می‌نوشت، بازداشت و دادگاهی می‌شدند. حال وی بی‌هیچ مانعی به خارج از کشور رفته و در گفت‌وگو با بی‌بی‌سی، رضا پهلوی را شاهزاده می‌خواند و او را پیشاپیش بر سریر پادشاهی می‌نشاند و از جانب کسانی که در دوره سلطنت شکنجه شدند، زندان افتادند و ستم و ظلم دیدند، سخن می‌گوید و خواهان یک اتحاد نامقدس می‌شود. آقای مهدی نصیری «این تذهبون»؟ به کجا چنین شتابان؟ شما آیا نماینده مهندس میرحسین موسوی هستید که از جانب او که سال‌ها در حصر است، سخن می‌گویید؟ شما آیا نماینده جمهوری‌خواهان ایرانی هستید و سخنگوی آنها شده‌اید؟ تاج‌زاده اگر قرار بود پیوندی با رضا پهلوی داشته باشد که در ایران نمی‌ماند. از افکار فائزه هاشمی علیه سلطنت‌طلبان خبر دارید؟ نرگس محمدی چیزی در این خصوص نوشته که شما باور کردید باید چنین پیشنهادی بدهید؟

14

روزنامه فرهیختگان/ رسانه اصولگرا

* در نگاه اول مشخص است نصیری دیگر توان فکر کردن یا ایده تازه‌ای به همراه ندارد و سرخورده از وضعیت فعلی به رادیکالیسمی تند روی آورده است. قرار دادن پهلوی و تاج‌زاده دقیقا همان پازلی است که برخی از رسانه‌های حکومت هم سال گذشته به آن اشاره داشتند و حالا نصیری آن را به‌صراحت بیان می‌کند و به‌وضوح مشخص می‌کند همایش آینده ایران دقیقا طراحی و پازل دستگاه‌های غربی برای براندازی بوده است. آنچه رسانه‌های حکومت بیان می‌کردند فقط یک تحلیل نبوده و کاملا مصادف است با صحنه‌ای واقعی؛ چراکه یکی از سخنرانان اصلی آن جلسه مهدی نصیری بوده است.

* اما به نظر بحث نصیری دارای فرامتن پراهمیتی است. نصیری در واقع با زدن چنین حرف شاذی نشان می‌دهد که اپوزیسیون ایران نه از شکست‌های گسترده در سال‌های اخیر بلکه از تحولات جهانی که در حال شکل‌گیری است هم حیرت‌زده شده‌اند و نمی‌دانند چطور خود را از وضعیت به‌شدت سختی که در آن قرار گرفته‌اند نجات دهند.» واکنش تند و انتقادی چهره‌های شناخته‌شده اصولگرا و اصلاح‌طلب به سخنان نصیری و خط جداکننده‌ای که خیلی پررنگ روی این مرز کشیدند، نشان از تمیز دادن خط‌مشی چهره‌های شناخته‌شده اصلاح‌طلبی و اصولگرا از آنچه نصیری در خیال خود می‌پروراند، دارد و به او گوشزد می‌کند با چنین سخنانی نمی‌تواند برای خود یار بخرد و هم‌تیمی جذب کند و حالا باید دید سریال سرنوشت این نواپوزیسیون تازه‌مهاجرت‌کرده از کشور تا کجا ادامه خواهد داشت.

15

روزنامه جوان/ رسانه اصولگرا

* مهدی نصیری «باطن» اصلاح‌طلبان است که «ظاهر» شده است و حالا اصلاح‌طلبان که سال‌هاست با باطنی غیر از شخصیت متظاهرشده خود با مردم و نظام روبه‌رو شده‌اند، از اینکه یک تازه‌وارد قواعد بازی را رعایت نکرده (یا هنوز نیاموخته) و باطن آنان را آشکار کرده است، به‌شدت دلخور و هراسان شده‌اند و در اقدامی سیستمیک هر روز یکی از آنان، تکذیب و رد و تکفیر نصیری را برعهده می‌گیرد.

* نصیری عین اصلاح‌طلبان است، بلکه خود اصلاح‌طلبان است. باطن ظهوریافته شماست. همان حرف‌های پشت‌صحنه را که از او می‌پسندیدید، به تریبون کانادا آورده است. تنها درسی را که از شما نیاموخته همین است که نباید این قدر صریح بود. این را هم آرام آرام می‌آموزد و نیازی نبود که یک مهره سفارش‌شده تاج‌زاده را به این زودی بسوزانید! شما اکنون ترسیده‌اید و یک به‌یک به صحنه می‌آیید و نصیری را تکفیر می‌کنید. اما مگر می‌شود سابقه خود را در «استاد نواندیش و متفکر دینی و روزنامه‌نگار برجسته» خواندن او به این آسانی پاک کنید؟! پس اگر تکفیر می‌کنید خودتان را تکفیر می‌کنید که نصیری باطن ظهوریافته شماست.

* سرنوشت نصیری عبرتی است برای کسانی که به امیدی و طمعی از سابقه خود می‌برند و به اردوگاه اصلاح‌طلبی می‌زنند. نمی‌دانند که آنجا اگر خبری از عهد و وفا بود، سرنوشتی چنین مغموم پیدا نمی‌کردند که از آن دولت و حمایت‌ها به جایی برسند که اکنون حرف مشترک‌شان نداشتن پایگاه اجتماعی باشد! و یک نصیری به‌تعبیر آنان نامتعادل و متوهم چنین آبی در خوابگه مورچگان اصلاحات بریزد!

16

روزنامه صبح نو/ رسانه اصولگرا

* سخنان مهدی نصیری در مصاحبه با بی‌بی‌سی فارسی واکنش برانگیز شده است. او در این مصاحبه از ضرورت اتحاد اپوزیسیون جمهوری اسلامی سخن گفته؛ یعنی اتحاد شاهزاده با تاج‌زاده. جمهوری‌خواهان با هواداران سلطنت. این سخنان چندان قابل نقد نیست، نه از آن باب که سخن بسیار دقیق و فکر شده‌ و ایده‌ای است که از عطاری هیچ‌کس جز عطاری نصیری نمی‌توانسته بیرون بیاید، نه از تاج‌زاده که از شاهزاده تا مسیح هم نتوانستند چند ماهی دور یک میز بنشینند و امروز به یکدیگر فحش‌های مثبت ۱۸ می‌دهند. بنابراین امتناع این ایده از روز روشن‌تر است. و باز نه جای تعجب که نصیری چنین سخنانی را بر زبان رانده که جای تعجب نیست؛ چراکه مسیر هر فرد رادیکالی، افتادن در چرخه رادیکالیسم است.

* باید مسیر طی شده و جریان روشنفکری ایرانی نقد شود که امروز مهدی نصیری در این نحله خود را قرار داده است. نقد روشنفکران نه از باب غرض با این جماعت، بلکه از فرط بیگانگی است که با جامعه دارند و رؤیاهایی که این‌ها در دویست سال اخیر به جای فکر، ایده و اندیشه پیشرفت به‌عنوان جنس بنجل به مردم ایران فروخته‌اند و به جای پیشرفت و توسعه برای مردم ایران، وضعیتی ایجاد کردند که بعد از دویست سال دوباره ایده بازگشت به وضعیت دویست سال گذشته را تئوریزه می‌کنند.

* روشنفکر ایرانی ۲۰۰ سال است که اسیر این توهم است، از مردم سخن می‌گوید؛ اما فهمی از مردم ندارد. روشنفکر ایرانی که علیه سلطنت شورید و امروز دوباره به سلطنت رسیده است. زمانی مخالف شهر بود و زندگی در روستا را تئوریزه می‌کرد و امروز مقلد غرب و مدرنیته شده است.


۲۷۲۱۹

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901698

دیگر خبرها

  • مهدی نصیری; زیر تیغ اصلاح‌طلبان و اصولگرایان/ توهم یا شوخی یا پروژه هدفمند؟! +جدول
  • روحانی: برجام بازدارندگی‌مان را افزایش داد | امروز دعوا بر سر ساخت مسجد است | ساکت ننشینیم، مردم را به پشتیبانی از نظام تشویق کنیم | مگر در انقلاب با زور مردم را باحجاب کردیم؟
  • اصلاح طلبان در کدام حوزه های انتخابیه کاندیدا دارند؟
  • جوان: مهدی نصیری «باطن» اصلاح‌طلبان است که «ظاهر» شده
  • اولین واکنش یک روزنامه اصولگرا به موضوع مهدی نصیری: او مهره تاج زاده است
  • افشاگری روحانی درباره دلایل ردصلاحیتش
  • ثبت تصویری از خودروی عجیب یک روحانی در شهر قم
  • کرباسچی: مهدی نصیری تعادل ندارد؛ او فقط به درد تبلیغات بی‌بی‌سی می‌خورد
  • مرغ آمریکایی‌ها غاز است!
  • مصباحی مقدم : کنترل بانک‌ها از خرداد در اختیار بانک مرکزی قرار می‌گیرد