آبی یا صورتی مساله این نیست
تاریخ انتشار: ۱۹ اسفند ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۷۶۲۰۹۴۷
تهران- ایرنا- نمایش «آبی مایل به صورتی» تازیانه حقیقتیست تلخ بر پیکر جامعه ای که هیچ از رنج زیستن بیماران اختلالات جنسی نمی داند یا نمی خواهد که بداند.
به گزارش ایرنا، درام اجتماعی پژوهش محور «ساناز بیان» (نویسنده و کارگردان) منهای روابط و احساسات انتزاعی نمایش، تئاتر مستندی محسوب می شود که حاصل مطالعه عینی زندگی بیماران اختلالات جنسی و مصاحبه با بیش از 80 نفر است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
**نقد بی رحمانه اجتماع در «آبی مایل به صورتی»
زنی به نام «شهرزاد» به قتل می رسد ... . نمایش با صدای ضبط شده زنی آغاز می شود که آخرین لحظات زندگی مشقت بارش را با صدایی خفه و در حال جان دادن زیر ضربات چاقوی قاتل، روایت می کند. زندگی هزارتوی شهرزاد خود قصه هزار و یک شبی از رنج آدم های شبیه به او می شود. ماجرای اصلی درام ساناز بیان زندگی شهرزاد است و زندگی آدمهایی با مشکل او ماجرهای فرعی نمایشنامه را می سازند. این ماجراهای فرعی در مهارت صرف شده برای پیچیدگی و شخصیت پردازی دست کمی از ماجرای شهرزاد ندارند.
تماشاگران در مقابل صحنه ای با پله های میله ای در جایگاه تماشا و قضاوت همیشگی و گاه ویران کننده خویش قرار می گیرند تا از درد بزرگ بیمارانی بشنوند که در جامعه کوچک همنوعان خود منزوی شده اند و جز یکدیگر پشتیبانی ندارند؛ هیچکس جز خودشان آنان را به لیوانی «چای گرم» میهمان نمی کند.
بازیگران در فضای تاریک و یکدست سیاه دکور پلکانی با لباس های مشکی، با قامتی خمیده از ناامیدی و شاید سوگوار آینده و زندگی از دست رفته و بلاتکلیف خود، می آیند و می روند و با مهارتی خیره کننده ماجرای خود و شهرزاد را تعریف می کنند. تنها روشنایی، نوری است که از بالا بر صحنه می تابد.
قرار نیست کسی از دیدن این تئاتر سرگرم شود. تماشاگری که به سالن می آید همان تماشاگری نیست که از سالن خارج می شود. تماشاگران جامعه اند، همان ها که تا امروز جز قضاوت و افزودن زخمی بر بدن و روح رنجور بیماران اختلال جنسی کاری نکرده اند، برای شنیدن صدای رنجی می آیند که فراتر از مرزهای تابو زندانی شده است.
در «آبی مایل به صورتی» هر قصه از واکنش جامعه و خانواده بیماران تازیانه ای می شود بر بدن همه تماشاچیانی که باز در جایگاه قضاوت خویش تکیه زده اند و اشک و ناله های بازیگران سیلی دردناک حقیقتی است که خواسته و ناخواسته چشم بر سیاهی اش بسته شده است.
بیان می گوید: در «آبی مایل به صورتی» جنبه نقد و اعتراض و شماتت بیرحمانه را مدنظر قرار دادم. گاهی ما به اشتباه میافتیم و فکر میکنیم این جنس تئاتر برای تماشای مدیران و مسئولان است در حالی که اینگونه نیست. من پیش از هر چیز منتقد خودم و تماشاگری هستم که رو به روی من نشسته است.
**هنر به مثابه ابزار آگاهسازی
رسالت هنر متعهد آگاهی رسانی و واکنش فعالانه در مورد معضلات جامعه است و «آبی مایل به صورتی» به پشتوانه واقعیت و اسناد جمع آوری شده، هنرمندی و اجرای زیبا بازیگران و نیز هنر نگارش مدرن روایت غیر خطی به خوبی رسالت خویش را به انجام رسانده است. دکور ساده علاوه بر نمایش فراز و فرودهای زندگی و بالا و پایین رفتن آدم های قصه گاه هیجان زده، گاه خسته و از پا افتاده، تمام حواس تماشاچی را به ماجرا و روایت آن معطوف می کند. هیچ فضای مخفی و پشت صحنه ای وجود ندارد. همه چیز به عیانی حقیقت وجود بیماران اختلال جنسی در مقابل تماشاچی وجود دارد. آن ها حتی زمانی که روی صحنه نیستند از لابه لای پله های میله ای دیده می شوند. آن ها هستند و این بار نمی توان نادیده شان گرفت.
تمرکز این نمایش بر نقد جامعه، نقد نمایش را به نقد از نوع اجتماعی آن سوق می دهد با این حال نمی توان از بررسی کیفیت اجرا و برجسته شدن عناصر نمایشی آن نیز غافل شد. تعلیق و شخصیت پردازی به عنوان مهمترین عناصر نمایش در کنار مهارت اجرای بازیگرانی که در بیشتر موارد نقش جنس مخالف و یا فردی با اختلال درمان نشده جنسی را ایفا می کردند، نمایشی کامل از منظر درام نویسی و کارگردانی حرفه ای به نمایش می گذاشت. این اجرا در کنار عنصر تعلیق که با سکوت و انتظار برای بالا آمدن بازیگران از پله ها به اوج خود می رسد، نمایشی تاثیرگذار و البته تاثر برانگیز را به روی سن می برد.
اجرای این نمایش به شیوه غالب مونولوگ، فعالانه تماشاچی را درگیر ماجرا می کند؛ تماشاچی مستقیم طرف صحبت و درد دل قرار می گیرد و همین امر تاثیرگذاری نمایش را دوچندان می کند. در پایان، تماشاچیانی که آرام اشک می ریختند قاتل شهرزاد را می شناختند و بخشی از تارک ترین لحظه های زندگی «آبی های مایل به صورتی و صورتی های مایل به آبی» را شنیده بودند.
مسلما هدف این نمایش برانگیختن حس ترحم نبوده و نیست، هدف آگاه کردن جامعه از وجود افرادی است که قربانی جهش ژن ها شده اند، اختلالی که هیچکس به روشنی دلیل بروز آن را نمی داند.
این نمایش تلنگری بر وجدان جامعه، نهادهای مدنی و سازمان های دولتی است تا همراهی با این بیماران را وظیفه خود بدانند.
این نمایش بیانگر حقیقت تلخ دیگری نیز هست: تابو و نگاه سنتی، فرهنگ و تحصیلات نمی شناسد. چه بسیار بیمارانی که در خانواده های تحصیل کرده و از طبقات بالای جامعه با این اختلال متولد می شوند اما بیش از بیماران دیگر رنج می کشند و با مشکل پذیرفته نشدن در خانواده خود مواجه می شوند.
«آبی مایل به صورتی» نمایش برگزیده هیات داوران سی و ششمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر تا 26 بهمن ماه در تماشاخانه پالیز به روی صحنه می رود.
فراهنگ**9053**1055
منبع: ایرنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۶۲۰۹۴۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پدر مددکاری اجتماعی ایران: تعطیل کردن نمایش خانگی دردی از بحرانهای اجتماعی دوا نمیکند
معضلات اجتماعی که دسته بزرگی از مسائل مختلف را در برمیگیرند، مدتهاست که به بخش گریزناپذیری از پرداخت به واقعیتها تبدیل شده و انعکاس آنها در فیلم و سریالها از ملزومات شکل دادن به داستانی بر مبنای حقیقت محسوب میشود. اتفاقی که البته اغلب مورد نقد قرار گرفته و بخشی از شیوع همان معضلات به گردن آن انداخته میشود. اما مصطفی اقلیما پدر مددکاری اجتماعی ایران، جامعهشناس و استاد دانشگاه نظری خلاف این موضوع دارد و معتقد است که نباید بار همه مسائل را بر گردن فضایی مثل نمایش خانگی انداخت، فضایی که بیپردهتر، از آنچه در جامعه شاهدش هستیم میگوید. اقلیما در گفتگو با جوان آنلاین، در خصوص دخیل بودن رسانههای مختلف از جمله شبکه نمایش خانگی در اشاعه معضلی مثل اعتیاد یا مصرف دخانیات که در برخی از آمار به آن اشاره میشود، بیان کرد: زمانی که از یک مسئله اجتماعی حرف میزنیم، باید حواسمان باشد که آن معضل یک روزه به وجود نیامده و اشاعه آن به دست کم چند سال زمان نیاز دارد. در واقع نمیتوان گفت که، چون در فلان سریال بازیگری سیگار میکشد، پس او باعث افزایش مصرف دخانیات شده است، بلکه تمام این آثار معلولی از علت اصلی هستند. او با تأکید به لزوم رفع علت هر معضلی از پایه و اساس آن افزود: در این چرخه اگر به عنوان مثال دزدی را گرفتند، نمیتوان گفت، چون پلیس حواسش نبود، او دزد شده چرا که تبدیل یک انسان به فردی که دزدی میکند در یک لحظه اتفاق نمیافتد، بیکاری، گرانی و موارد دیگری هستند که به هم متصلاند و در نهایت باعث میشوند تا یک نفر دست به دزدی بزند. در سوی دیگر اگر به من بگویند فردی دو سال است که درگیر اعتیاد شده، من آن را نمیپذیرم و مثلا اگر آن فرد ۲۲ ساله باشد، میگویم او ۲۲ سال است که اعتیاد دارد چرا که از بدو تولد او تا این سن موارد گوناگونی مثل شرایط اجتماعی، مدرسه، محیط، جامعه و ... در رشد او و سوق دادنش به این سمت دخیل بودهاند، تا جایی که او دیگر طاقت نیاورده و درگیر این جریان شده است. به همین دلیل است که قبل از ارائه هر آماری باید ریشه آن را پیدا و حل کرد. عدم وجود آمار متقن هم یکی دیگر از مواردی بود که اقلیما با اشاره به آن گفت: هر کسی که درباره موضوعی آماری را ارائه داد، قابل قبول نیست و باید دلیل و مدرک داشته باشد چرا که در واقعیت ما به معنی واقعی کلمه آمار دقیقی از اشاعه معضلات مختلف نداریم. در این میان هر فردی به خودش اجازه میدهد تا حرف بزند و آمار بدهد، جریانی که در کلِ مملکت ما اغلب به چشم میخورد و باعث شده تا هر کسی در هر فضایی پیرامون جریانی که تخصصش را ندارد، نظر بدهد. مصطفی اقلیما پدر مددکاری اجتماعی ایران، جامعهشناس و استاد دانشگاه این جامعهشناس افزود: گاهی میگویند اگر جوانان گرایش بیشتری به سیگار و دخانیات پیدا کردهاند، به دلیل نمایش آن در سریالها است، در صورتی که همانطور که اشاره کردم، این انعکاس معلول علت اصلی آن است. یک جوان سیگار میکشد، چون بیکار است، حوصلهاش سررفته یا درگیر فشارهای روانی شده که همین جامعه به آن وارد کرده است. این قیاس هم مثل چسباندن عنوان افسردگی به هر بیماری است که حال خوبی ندارد. جالب است بدانید هیچ روانشناس و روانپزشکی در زمینه افسردگی به معنای واقعی در ایران کار و تحقیق منسجم نکرده است و از طرفی به هرکسی که میگوید حالم خوش نیست، عنوان افسرده را میدهند! این در حالی است که اتفاقا ما چندان افسرده واقعی نداریم، کسی که افسرده است نمیتواند بارها با خانوادهاش بحث کند یا حتی فعالیت خاصی داشته باشد، اما مثل خیلی از موارد، این عنوان یعنی افسردگی را به هرکسی که به دلایل مختلفی خوب نیست، اختصاص میدهند. اقلیما با بیان اینکه نمیشود با پاک کردن صورت مسئله، جلوی مردم را گرفت، عنوان کرد: در ادامه همین جریان است که در خصوص فضایی مثل نمایش خانگی چنین آماری مطرح میشود تا بهانهای باشد برای تعطیل کردن آن، اما نمیشود جلوی مردم و اشاعه معضلات اجتماعی را به این صورت گرفت و این اقدامات تنها دخالت در کار دیگری محسوب میشود. ما در این موارد به علتها فکر نمیکنیم و تنها معلول را میبینیم. میگوییم نمایش خانگی به بعضی بحرانها دامن میزند، پس باید آن را جمع کرد! غافل ازینکه با این اقدام مشکل را ده برابر کردهایم، زیرا بعد این سوال به وجود میآید که اگر مردم این سریالها را نبینند، پس چه چیزی را تماشا کنند؟ تلویزیونی را که هیچ برنامهای ندارد و تنها معطوف به خبر و چند برنامه گفتوگو محور است یا ماهواره و رسانههای دیگر را؟ مردم نمایش خانگی و سریالها را دنبال میکنند، چون قصه دارد و در جایی مثل تلویزیون این اتفاق وجود ندارد. پدر مددکاری اجتماعی ایران در پایان خاطر نشان کرد: در تمام جوامع با مطرح کردن مشکلات به دنبال حل آن میروند، این اتفاقی است که باید به آن پرداخته شود نه آماری که در واقع وجود ندارد و یا دقیق و درست نیست. آمار باید برگرفته از تحقیقی مدون باشد نه اینکه بر مبنای نظر یک یا چند نفر شکل بگیرد و ارائه شود. ما این شکل از آمار را نداریم، چون هزینه زیادی میطلبد و امروز استاد دانشگاه و محقق ما، راننده اسنپ شده، اما این بودجه در اختیارش قرار نمیگیرد، چون اگر بخواهد روی یک موضوع کار کند، باید هزینه زیادی صرف آن شود و وقتی این اتفاق نمیافتد، یک نفر صحبتی را مطرح میکند و دیگری با اعلام اینکه مثلاً شیوع اعتیاد را بررسی کردهایم آن را مطرح میکند. علاوه بر این ما با آسیبهای زیادی دست و پنجه نرم میکنیم که همه و همه عامل شکلگیری معضلاتی مثل اعتیاد، بزهکاری و... میشوند. در این میان هم اغلب کسی پاسخگو نیست. کانال عصر ایران در تلگرام