Web Analytics Made Easy - Statcounter

شیراز- کتاب شعر «اوی من» سروده فرنگیس شنتیا، توسط امین فقیری ادیب پیشکسوت فارس نقد شد. به گزارش  خبرنگار مهر، امین فقیری ادیب پیشکسوت فارس کتاب کتاب  شعر «اوی من» سروده فرنگیس شنتیا  روزنامه نگاری و شاعر شیرازی را نقد کرد. در این نقد آمده آست: شعرهای تغرلی در زمینه عشق و واقع نگری که گه گاه رومانتیسمی زیبا نیز از بین آن ها سر بر می کند هر چه که هست شیفتگی  ست.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

حل شدن در وجود معبود و یک نوع فرمانبرداری بی چون و چرا و محض!

آیا می توان شاعر را به خاطر این همه خاکساری شماتت نمود؟! آیا عشق این چنین می طلبد ؟ یا این که در آوردگاه دیگر نیز می توان این چنین کوچک گشتن را تحمل کرد ؟ جواب معلوم است . عشق است که به آدمی اجازه چنین سرسپردگی را می دهد. عشق است که حافظ را « ملامتی » می طلبد. 

من ار چه در نظر یار خاکسار شدم

رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند

حل شدن در چیزی به نام عشق که ظاهرا شکل خاصی ندارد شاید فقط کلمه ای باشد با ظاهری سه حرفی . از دنیایی صحبت به میان می آورد که ملموس نیست . نمی توان آن را به چیز خاصی تشبیه نمود یا از آن توقعی داشت که از عناصر گیاهی و خوراکی امید داریم. تندیسی نیست که صبح تا صبح تعظیمش کنیم و به سر کارمان برویم یا اینکه آن تندیس دست در جیب کند و جیره عشق آن روزمان را تحویلمان دهد. اگر کم آوردیم چه ؟ اگر جیره کافی نبود ؟ اگر همانند آن شاعر نتوانستیم این گونه مکنونات قلبی خود را بر روی صفحه کاغذ بیاوریم ؟

گر ماه شوی من آسمان خواهم شد

گر سبزه شوی آب روان خواهم شد

یعنی که بجویمت هر آن گونه که هست

گر بوسه شوی لب و دهان خواهم شد

حال با این مقدمه چینی به شعر «شیدایی» از دفتر اوی من نظری می اندازیم.

چنان می خواهمت

که مرغ در حال جان کندن آب را

که ساقه کمر شکسته درخت را

که باغ سرما زده آفتاب را

چنان می خواهمت

که گودال خشکیده قطره های باران را

که کودک قحطی زده یک تکه نان را

که اعدامی رو به احتضار بخشایش را

چنان می خواهمت

که عشق ، آزادی را

که قلب ، شادی را

که انسان رستگاری را

آیا توقع دیگری از شاعر داریم؟آیا شاعر حجت را تمام نکرده است ؟ سعدی تمام این ها را در یک بیت خلاصه نموده است:

چنانت دوست می دارم که گر روزی فراق افتد

تو صبر از من توان کرد و من از تو صبر نتوانم

تمامی اشعار «اوی من» تغزلی است . شاعر آنچه را می پسندیده ، گفته است و خود را به این در و آن در نزده است .در نهایت حساب تمام معادله ها و جواب آن ها به عشق می رسد. نتیجه این که  کار کس یا کسانی که می خواهند مطلبی روی چند و چون کتاب بنویسند سخت می شود. برای نگارنده هیچ چاره ای نمانده بود تا طرز برخورد و تلقی شاعر را در مواجهه با عشق کشف کند. آن چه در این تقسیم بندی ها دلمشغولی من شد این تکه تکه کردن هاست که نمی دانم صواب است یا ناصواب .

 غزل اندوه

از سر تا سر این غزل ها اندوه می بارد که می توان خستگی و بیهودگی را نیز به آن افزود. خاطرات توانفرسایی که یادآوری شان جز حسرت و ناکامی چیزی به بار نمی آورد.

شعر ضیافت:

از چشم هایم دست به کار شدم/

که چون فانوس های خاموش روی سنگ قبر

مرده جوان آن سوی آیینه را

به گریه می انداخت

رفتم سراغ دهانم

سیاهچاله ای که سال ها

ناله های غریب از آن برمی خاست

دست بردم به سمت دامنم

با علف های هرزی

که به ساق پاهایم چسبیده بود

یادم افتاد به موهایم

و تارهای عنکبوتی

که سی سال شانه خورده بود

صدای آمدنش می آمد

ومن چند قطره اشک

چند پاره پوست

و دیگر بقایای خودم را

با جارو به زیر فرش کشاندم

میهمان عزیزی داشتم

که از هر چه زیبا نبود

می ترسید

شاهکار شعر گره ای است که در پایان آن تنیده شده است. از میهمان عزیز گرفته تا مفهوم کلی زیبایی همه و همه شعرنابند. حتما باقی مصرع های شعر به خاطر این سروده شده است تا ما را به ستایش و تقدیس زیبایی رهنمون کند.

شعر رهسپار:

رفتم

اشک هایم سردتر از لب هایم

قلبم شکسته تر از کمرگاهم

و خودم

تهی تر از چمدان هایم

روزی اگر جامانده های مرا ورق زدی

آن پاییز خوشبخت اتفاقی را

پای هیچ تقویم بی مناسبت زندگی ام نگذار

مرده ای بودم که به ناگاه در همسایگی خویش

صدای کندن گوری شنیده بود

از گروه غزل های اندوه می توان به غزل های «فقدان» ، «نشد» ، «درد» ، «طلب»، «سرگردان» ، «جانانه» ، «عشق تو» و «بمان» نیز اشاره داشت.

مساله مهم در کار شنتیا کشاندن تمامی احساس خواننده به پایان کار است. او همیشه ضربه نهایی را در پایان کار وارد می کند و خود همراه با خواننده اش های های می گرید.

شیفتگی شاعر به نفس عشق و خودباختگی در برابر آن اعجاب انگیز است . این اوست که وجودش را فنا شده احساس می کند ، فنا در برابر عشقی که بدان ایمان دارد. او به داشتن چنین عشقی مفتخر است و بدان می بالد.

شعر رسیدن:

من از تنگ ترین گورهای جهان به تو رسیدم

از تاریک ترین تقویم اشتباه این قرن خورشیدی

از بی چراغ ترین گوشه دنیا

و در زیر پیراهنم

پرنده ای پنهان بود

که تو را می دید و به گریه می افتاد...

 اگر بخواهیم شعرهای دفتر «اوی من» را همانند کاری که برای غزل اند

وه

برشمردیم ، دسته بندی کنیم به موضوعاتی چون حدیث نفس ، رها شدگی در ساحت عشق ، عمومیت دادن به عشق و درد ، کابوس ها ، طرح و تصویر و شعرهای برگرفته از اندیشه های نابی برمی خوریم که می توان برای هرکدام نمونه هایی کمال وار ارائه داد.

 شعر کابوس:

سرنداشت/ قلب هم نداشت / فقط یک دهان بود و یک روده بزرگ / و انگشتان استخوانی درازی / که عادت داشتند از پشت سر شلیک کنند/ یا کارد بر گلو بگذارند/ به گمانم که نامش انسان بود/ هنوز هم وقتی به خوابم می آید/ و هر چه شادی و هر چه لبخند را / در خون حل می کند و فرو می بلعد / رد پای انسان از خودش بر جای می گذارد.../

 حدیث نفس 

شعر جان پناه :

اگر تو نبودی باید چه می کردم ؟ / سال های سر بریدن بود/سال های به خانه ریختن/ سال های شلاق بر استخوان کشیدن / و شهر بی فریاد / گلو درد چرکی داشت / اگر تو نبودی / چه کسی می خواست جای دندان های ریخته من گندم بکارد؟ / و درد کبود مشت های مکرر را / در فصل ممنوعه پرواز شفا بخشد؟ /

مرا جان پناهی ببخش / تو را به هر نام اعظمی که به چشم های روشنت می آید/ مرا در همین حوالی پر ازدحام آغوشت / دوباره جان پناهی ببخش / من زخم های وخیم تری هم دارم / که نمی دانی 

رها شدگی در ساحت عشق 

دردهای مگو

 ...اسرار مگوی تو بسیارند/ دریاها /جاده ها/ ساحل ها/ دکمه به دکمه پیراهنت/ سفرهای زیرزمینی ات/ سر و دست شکستنت/ برای اسکلت های مراسمی آویزان/ سر خم کردنت/ در برابر هر چه که بوی انسان نمی داد/ دردهای مگوی من بسیارند/ اما نترس/ پای هیچ کدام از این ناله های سرد/ امضای نام و نشان داری از تو نیست

طرح و تصویر 

شعر همسایه دیوار به دیوار:

همسایه دیوار به دیوارم بود و نمی دانستم/ هرگز ندیده بودمش / نه وقتی که سقوط بی هیاهوی یک برگ / دهان این پنجره را به آب می انداخت / نه لحظه ای که تمنای تماشای آسمان / با سیلی محکمی به خاک می افتاد/یادم نمی آید/ موسم مسلخ خوانی کدام پرنده بی سر بود / که این درهای هزار ساله گشوده شد/ و در تنفس آزاد این چند استخوان / تجلی سایه اش / مرا به شهود عینی آدمیت برد / می دیدمش که فضیلت غم بود و تنهایی / و چنان بوی گمشده ای از انسان می داد/ که با نام مستعار به او دست کشیدم/ و با نام مستعار عاشقش شدم

منبع: مهر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۶۳۳۶۶۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

دختر شاعر فلسطینی مانند پدرش کشته شد

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از رسانه‌های جهان، شیما رفعت الاریر دختر شاعر فلسطینی، چهارماه پس از مرگ پدرش در حمله‌ای مشابه، روز جمعه در حمله هوایی اسراییل به خانه‌ای در غرب شهر غزه، در کنار خانواده‌اش کشته شد.

به گفته شاهدان عینی و دوستان خانواده، شوهر الاریر و پسر دو ماهه آنها نیز در این موشک‌باران جان باختند. طبق این‌روایت سه موشک رژیم صهیونیستی به خانه‌ای که این خانواده در آن پناه گرفته بودند اصابت کرد.

نیروی دفاعی اسراییل درباره این حمله به شبکه سی‌ان‌ان گفت از قوانین بین‌المللی پیروی می‌کند و تلاش می‌کند «آسیب غیرنظامیان را کاهش دهد».

شیما دختر رفعت الاریر شاعر فلسطینی بود. این شاعر همراه چند تن دیگر از اعضای خانواده‌اش در حمله هوایی اسراییل به خانه‌شان در محله شجایا در ماه دسامبر کشته شد.

الاریر اکتبر با سی‌ان‌ان صحبت کرده بود و در آن زمان در حال بررسی بود که آیا در خانه خود در شهر غزه بماند یا همراه همسر و ۶ فرزندش به سمت جنوب فرار کند. در آن زمان، این نویسنده و چهره دانشگاهی ۴۴ ساله گفت که چاره‌ای جز ماندن در شمال ندارند، زیرا «جای دیگری برای رفتن ندارند».

ساکنان محله الریمال گفتند شیما و خانواده اش چهار ماه پیش از خانه خود در شجاعیه آواره شده بودند.

مصعب ابوطها، شاعر فلسطینی اهل غزه و دوست رفعت که اکنون در قاهره آواره است، نیز گفت شیما به تازگی در پیامی خبر مادر شدن خود را منتشر کرده بود و نوشته خود خطاب به پدر مرحومش را به اشتراک گذاشت.

وی نوشت: پدر، این نوه تو عبدالرحمن است، اما هرگز تصور نمی‌کردم تو را به این زودی و حتی قبل از اینکه او را ببینی از دست بدهم.

به گفته دفاع غیرنظامی فلسطین در غزه، شب جمعه در حمله اسراییل به اردوگاه پناهجویان نصیرات در مرکز غزه، حداقل ۱۵ نفر کشته شدند و حداقل دو کودک زیر آوار مفقود هستند.

کد خبر 6090755

دیگر خبرها

  • دختر شاعر فلسطینی مانند پدرش کشته شد
  • درخشش تکواندوکاران کرمانی در المپیاد استعداد‌های برتر منطقه ۶ کشور
  • درخشش تکواندوکاران کرمانی در المپیاد استعداد‌های برتر منطقه ۶ کشو
  • شایعه عجیب درباره «شهریار»؛ با عالم غیب در ارتباط است!
  • شکایت باشگاه پرسپولیس از ۲ پرسپولیسی!
  • افتتاحیه نمایشگاه «در ستایش سعدی» در موزه خوشنویسی ایران
  • آیا می توان چراغ خطی را در کف نصب کرد؟
  • استقبال شاعر «سلام فرمانده» از غزل رهبر انقلاب
  • کارگردان پیشکسوت درگذشت
  • ابراز همدردی خبرنگار ایران اینترنشنال با غم و اندوه صهیونیست‌ها