اجتماعیسازی فقه در مواجهه با مسائل معاصر بر مبنای فقه جواهری
تاریخ انتشار: ۲۱ اسفند ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۷۶۵۴۶۵۵
رویکرد صحیح به اصول فقه همان رویکرد شهید صدر است، طرح دقیقترین مطالب عقلی و ظریفترین احتمالات و بررسی آنها در مقام بحث اصولی.
به گزارش خبرنگار مهر، مهدی کریمی دانشجوی دکتری فلسفه اسلامی، پژوهشگر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در یادداشتی به امکان اجتماعی سازی فقه در مواجهه با مسائل معاصر بر مبنای فقه جواهری پرداخته است:
فقه نیز مانند همه علوم دیگر در مسیر تطور و پیشرفت قرار دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
از اینرو امام صادق(علیه السلام) به شاگرد صدیق خود ابان بن تغلب فرمود اجلس فی مسجد المدینة و أفت الناس، فانی أحب أن یری فی شیعتی مثلک، در مسجد مدینه بنشین و فتوای بده که من دوست دارم مانند تو را در میان شیعیانم ببینم.(الامام الصادق و المذاهب الاربعة، ج۲، ۵۵۴) یا در روایت معروف دیگر میفرماید؛ إنّما علَینا أنْ نُلْقیَ إلَیکُمُ الاُصولَ ، وعلَیکُم أنْ تُفَرِّعوا؛ برماست که اصول را برای شما بیان کنیم و بر شماست که فروع را از آن اصول استخراج کنید.(السرائر، ۲۰، ۵۷)
همت اصحاب صادقین(علیهما السلام) و دیگر اصحاب پیشوایان معصوم بر حفظ احادیث که در حقیقت منبع متین احکام بوده است و در کنار آن توجه به جنبه نوآوری فقهی و استخراج اجتهادی از اصول بیان شده توسط ائمه طاهرین، همه بر اهمیت عنصر اجتهاد در عصر ائمه دلالت دارد. امام صادق علیه السلام به مثابه رهبری دینی، ظرفیت اجتهاد را در زمان خود گسترش داد و احکام نورانی اسلام را در قالب اصول و فروع اجتهادی به شاگردان خود میآموخت. در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است لوددت ان اصحابی ضربت روسهم باسیاط حتی یتفقهوا. من دوست دارم با تازیانه بر سر اصحابم زده شود تا عالم و فقیه شوند(کافی، ج۱، ص۸). این سخن امام اهمیت فقه و میزان اهمیت آن را در اسلام و در نگاه دینی نشان میدهد.
برخی بر این باورند که اساساً فقاهت در مذهب شیعه از عصر بعد از ائمه طاهرین علیهم السلام شکل یافته است. اما با اندک تأملی در روایات گوناگونی که از معصومین علیهم السلام رسیده است در مییابیم که تحریض به اجتهاد و حرکت به سمت آن در زمان معصومین آغاز شده و برخی اصحاب مانند فضل بن شاذان در این خصوص تألیفاتی نیز دارند. حرکت فقه در بستر اصول فقه با شروع غیبت ادامه یافت و هر روزه بر مسائل آن افزوده شد. اصول فقه به مثابه مبنایی محکم در تبیین و توجیه احکام شریعت نیز در کنار فقه توسعه یافت. امروزه برخی از تورم در اصول فقه سخن میگویند و انبوه مسائل اصولی را لازم برای مباحث فقهی نمیشمارند. اساسا لازم است توجه داشته باشیم که توسعه یافتگی امری مهم است. حال این توسعه در علوم پایه و یا علوم کاربردی باشد.
توسعه در اصول فقه شیعه نیز امری است که در حقیقت نکته امتیازی برای فقه شیعه بوده و فقه شیعه را توانمند میسازد. اصول فقه امروزه بر مبانی محکم و غیر قابل خدشه بزرگانی چون وحید بهبهانی و شیخ انصاری رضوان الله علیهما است. ساختار اصول فقه نوین با تکیه بر مبانی دقیق عقلی و نقلی، ساختاری محکم و نظاممند است که میتواند مایههای اصلی تشکیل یک فقه جامع باشد. بعد از شیخ انصاری، بزرگانی چون میرزای نائینی، محقق اصفهانی، آقا ضیاء عراقی، مرحوم بروجردی، امام خمینی، محقق خویی و شهید صدر با پذیرش نظامواره شیخ انصاری و نوآوریهایی در جزئیات مباحث، بر عظمت و غنای اصول فقه شیعه و در نتیجه بر عظمت فقه شیعه افزودند.
امروزه با اصول متورم روبرو نیستیم، بلکه با اصولی نظاممند که قالبی نو و قابل طرح در مجامع علمی دارد و به تعبیر دیگر دارای هندسهای از مبانی، مبادی و غایات است روبروییم. اصولی اینچنین منقح شده میتواند مبنای محکمی برای فقهی قرار گیرد که مسئولیت طرح ریزی نظامواره رفتاری انسان مدرن را بر عهده دارد. اصول فقه بر این مبنا در عین پیچیدگی و محل آراء و نظرات بزرگان بودن که خاصیت همه علوم این است، ساده و بیپیرایه است، چنانکه میتوان حاصل مطالعات حدود دویست سال اصول فقه معاصر شیعه را در چند صفحه خلاصه کرد و در ذیل چند اصل کلی بیان داشت، گرچه برای تبیین همین اصول ساده، مباحث طولانی در جریان است، اما پیچیدگیِ بحثی، زیانی به سادگی مبنایی وارد نمیسازد.
از اینرو به نظر میرسد طرح اصول متورم و مباحث زائد درعلم اصول فقه، طرحی نابجا است. دلیل سخنم آن است که همان مباحثی که زائد به نظر میرسد، خود به لحاظ مبنایی میتواند راهگشای مطالب مهم و پیچیدهای باشد. میتوان این ویژگی اصول فقه را به مسائل ریاضی و فیزیک تشبیه کرد، بسیاری از مسائلی که در ریاضی بررسی میشود، فقط حیثی علمی دارد و هرگز در مطالعات کاربردی فیزیک بهکار نمیآید، اما این، از ضرورت و اهمیت آن مسائل نمیکاهد، چه بسا اندیشمندی در آیندهای نه چندان دور همین دستاوردهای محض را بستری برای طرح مسائل جدیدی کند. بنابراین، توسعه اصول فقه نه تورم و زائد بلکه لازم، ضروری و قوتی برای حوزه قم و در کل برای فقه شیعه است.
بنابراین رویکرد صحیح به اصول فقه همان رویکرد شهید صدر است، طرح دقیقترین مطالب عقلی و ظریفترین احتمالات و بررسی آنها در مقام بحث اصولی، اما این تنها بخشی از منظومه وسیع فقه است. رسالت فقه را میتوان در دو قلمرو تصور نمود، قلمرو نخست، رسالت فردی فقه است، همان وظیفهای که از زمان ائمه طاهرین تا امروز بیشتر مباحث و مطالب فقهی حول آن در جریان بوده است. مسائل این مباحث به خوبی بحث شده و سید در عروة الوثقی با صورتبندی جدیدی، این مسائل را طرح و دیگر فقیهان در حواشی دقیق خود، مبناءً و بناءً، عقلاً و نقلاً به تنقیح این مسائل پرداختند، اما این تنها قلمرو فقه نیست، چرا که ساحت فردیت تنها ساحت انسان نیست. قلمرو دیگر حیات انسان، ساحت اجتماع و حکومت است.
میتوان تحلیل فقهی این حوزه را در چند محور دستهبندی کرد: ۱-فقه اجتماعی ۲- فقه حکومتی ۳-فقه تمدنی و برنامه ریز، در فقه اجتماعی احکام فردی با توجه به جایگاه فرد به عنوان یک عضو مسئول در نظام اجتماعی مورد توجه است. ممکن است بر اساس این جایگاه احکام فردی گاه تحت الشعاع قرار گیرد و افراد مسئولیتهایی فراتر از مسئولیتهای فردی پیدا کنند، کتاب قضاء، امر به معروف و نهی از منکر و دیگر ابواب فقهی برای بررسی این حوزه از مسائل فقهی مورد توجه است. مضاربه حکمی فقهی است اما وقتی در صورتی فردی دیده میشود به گونهای است و زمانی که در فقه اجتماعی بدان نگریسته میشود، صورت دیگری مییابد.
فقه حکومتی نیز همینگونه است، باز تعریف فقه در عرصه حکومت به معنای نگرشی نو به احکام فردی و اجتماعی است، مسئولیتهای حکومت در برابر مردم و مردم در برابر حکومت و تطبیق آن بر شرع مقدس رسالت این فقه است. در فقه حکومتی حاکم نسبت به معاش و معاد مردم مسئول است و واجب و حرامهای خاص و متعددی برای حاکم اسلامی تعریف میگردد.
فقه برنامهریز یا همان فقه تمدنی نیز، رویکرد فعلیِ فقه و نه انفعالی آن است، این فقه در نظام واره اندیشه تمدنی به برنامه ریزی برای اداره جامعه و دادن طرحهای دقیق فقهی برای آیندهای که قرار است تمدن اسلامی به مرحله تکامل خود برسد میپردازد. در اینجا فقه برنامهریز است و وظیفه برنامهریزی کلان جامعه معاصر را بر عهده میگیرد. این سه حوزه از فقه را در جنبه اجتماعی آن ذکر کردم برای تبیین این سخن که حوزه فقه و رسالت آن بسیار وسیعتر از خصوص جنبههای فردی فقه است و رسالت امروز حوزه قم، نه اصول زدایی یا دست برداشتن از تبیین دقیق مسائل فردی است بلکه رسالت فقه معاصر، علاوه بر پرداختن به فقه در قلمرو فردی، مواجهه با مسائل اجتماعی و تبیین این مسائل در سه حوزه اجتماعی، حکومتی و برنامهریزی است.
با توجه به این نگرش نگاهمان به فقه و اصول شیعه بیش از آنکه حذفی باشد، تکامل بخش است. میراث گرانقدری را که حاصل تلاشهای فقیهان بزرگ است حفظ میکنیم و بر مبنای همان مبانی محکم شالوده تفکرات اجتماعی و حل فقهی مسائل روز را پی میریزیم.
اساسا رویکرد فقیهان ما در گذشته نیز چنین بوده است، شیخ انصاری در مواجهه با اخباریگریِ فزایندهای که در عصر خود با آن روبرو شد، مبانی گذشته عقلی را احیاء کرد و با تجدد در سنت اصول بر غنای آن افزود. امام خمینی در همین سنت اصولی و فقهی و با استفاده از همین مبانی دقیق، نظریه اسلام سیاسی خود را پایهریزی کرد، مرحوم بروجردی در همین فضای فقهی، طرحواره وحدت و ایجاد امت واحده را مطرح کرد و دیگر بزرگان که هر کدام در مواجهه با مسائل زمانه خود با نوآوری و با استفاده ازمیراث اصولی و فقهی و وارد شدن در حوزههای اجتماعی، بر غنا وعمق این میراث افزودند.
حاصل این نوشتار آنکه ۱-غنای مباحث اصولی به معنای تورم و زائد بودن آن مباحث نیست بلکه همه دقائقی علمی است که در مسیر رشد علم ضروری و با اهمیت است و اساساً معنای رشد علم همین است. ۲-اصول فقه شیعه نقطه قوت فقه شیعه و مبنایی قابل ارائه در همه مسائل فقهی و از جمله در مسائل اجتماعی است. ۳-اصول فقه شیعه میتواند علاوه بر توجه به قلمرو فردی، مبنایی برای پاسخ به مسائل روز در سه حوزه فقه اجتماعی، فقه حکومتی و فقه برنامهریز باشد. ۴-تلاش فقیهان بزرگی مانند مرحوم امام رضوان الله علیه همین بوده است و با مشرب فقهی جواهری در صدد طرح و حل مسائل اجتماعی و سیاسی زمانه خود بوده اند. ۵-با وجود کارهای گستردهای که در مواجهه با این مسائل، در تاریخ تکون فقه شیعه در خصوص فقه اجتماعی صورت پذیرفته و فقیهان در این مسیر گامهای مهمی برداشتهاند، کماکان در این مسیر کاستیهای زیادی دیده میشود. بنابراین لازم است با طرح این مسائل و عرضه آنها به اصول و فقه شیعه، پاسخهای دقیق برای این مسائل از کتاب و سنت جستجو کرد. رویکرد شهید صدر و امام به مقوله فقه و اصول نمونه موفقی از این تلاشها همراه با حفظ میراث ماندگار فقیهانِ گذشته است.
امکان اجتماعی سازی فقه در مواجهه با مسائل معاصر بر مبنای فقه جواهری
رویکرد صحیح به اصول فقه همان رویکرد شهید صدر است، طرح دقیقترین مطالب عقلی و ظریفترین احتمالات و بررسی آنها در مقام بحث اصولی، اما این تنها بخشی از منظومه وسیع فقه است.
به گزارش خبرنگار مهر، مهدی کریمی دانشجوی دکتری فلسفه اسلامی، پژوهشگر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در یادداشتی به امکان اجتماعی سازی فقه در مواجهه با مسائل معاصر بر مبنای فقه جواهری پرداخته است:
فقه نیز مانند همه علوم دیگر در مسیر تطور و پیشرفت قرار دارد. سیر فقه از آغازین روزهای حرکت دینی رسول خدا صلی الله علیه و آله آغاز شد و تا امروز ادامه یافته است. تجلی فقه در دوران حضور معصومین در قالب بیان روایات و بحث بر سر موضوعات فقهی و تطبیق کلیاتی که در روایات بیان میشده است بر عناوین خارجی بوده است، بر این اساس فقه بستری از بیان احکام توسط اصحاب و محدثین ائمه توسعه یافته و در کنار آن امامان معصوم به پرورش قوه اجتهاد در میان یاران صدیق خویش تأکید داشتهاند.
از اینرو امام صادق(علیه السلام) به شاگرد صدیق خود ابان بن تغلب فرمود اجلس فی مسجد المدینة و أفت الناس، فانی أحب أن یری فی شیعتی مثلک، در مسجد مدینه بنشین و فتوای بده که من دوست دارم مانند تو را در میان شیعیانم ببینم.(الامام الصادق و المذاهب الاربعة، ج۲، ۵۵۴) یا در روایت معروف دیگر میفرماید؛ إنّما علَینا أنْ نُلْقیَ إلَیکُمُ الاُصولَ ، وعلَیکُم أنْ تُفَرِّعوا؛ برماست که اصول را برای شما بیان کنیم و بر شماست که فروع را از آن اصول استخراج کنید.(السرائر، ۲۰، ۵۷)
همت اصحاب صادقین(علیهما السلام) و دیگر اصحاب پیشوایان معصوم بر حفظ احادیث که در حقیقت منبع متین احکام بوده است و در کنار آن توجه به جنبه نوآوری فقهی و استخراج اجتهادی از اصول بیان شده توسط ائمه طاهرین، همه بر اهمیت عنصر اجتهاد در عصر ائمه دلالت دارد. امام صادق علیه السلام به مثابه رهبری دینی، ظرفیت اجتهاد را در زمان خود گسترش داد و احکام نورانی اسلام را در قالب اصول و فروع اجتهادی به شاگردان خود میآموخت. در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است لوددت ان اصحابی ضربت روسهم باسیاط حتی یتفقهوا. من دوست دارم با تازیانه بر سر اصحابم زده شود تا عالم و فقیه شوند(کافی، ج۱، ص۸). این سخن امام اهمیت فقه و میزان اهمیت آن را در اسلام و در نگاه دینی نشان میدهد.
برخی بر این باورند که اساساً فقاهت در مذهب شیعه از عصر بعد از ائمه طاهرین علیهم السلام شکل یافته است. اما با اندک تأملی در روایات گوناگونی که از معصومین علیهم السلام رسیده است در مییابیم که تحریض به اجتهاد و حرکت به سمت آن در زمان معصومین آغاز شده و برخی اصحاب مانند فضل بن شاذان در این خصوص تألیفاتی نیز دارند. حرکت فقه در بستر اصول فقه با شروع غیبت ادامه یافت و هر روزه بر مسائل آن افزوده شد. اصول فقه به مثابه مبنایی محکم در تبیین و توجیه احکام شریعت نیز در کنار فقه توسعه یافت. امروزه برخی از تورم در اصول فقه سخن میگویند و انبوه مسائل اصولی را لازم برای مباحث فقهی نمیشمارند. اساسا لازم است توجه داشته باشیم که توسعه یافتگی امری مهم است. حال این توسعه در علوم پایه و یا علوم کاربردی باشد.
توسعه در اصول فقه شیعه نیز امری است که در حقیقت نکته امتیازی برای فقه شیعه بوده و فقه شیعه را توانمند میسازد. اصول فقه امروزه بر مبانی محکم و غیر قابل خدشه بزرگانی چون وحید بهبهانی و شیخ انصاری رضوان الله علیهما است. ساختار اصول فقه نوین با تکیه بر مبانی دقیق عقلی و نقلی، ساختاری محکم و نظاممند است که میتواند مایههای اصلی تشکیل یک فقه جامع باشد. بعد از شیخ انصاری، بزرگانی چون میرزای نائینی، محقق اصفهانی، آقا ضیاء عراقی، مرحوم بروجردی، امام خمینی، محقق خویی و شهید صدر با پذیرش نظامواره شیخ انصاری و نوآوریهایی در جزئیات مباحث، بر عظمت و غنای اصول فقه شیعه و در نتیجه بر عظمت فقه شیعه افزودند.
امروزه با اصول متورم روبرو نیستیم، بلکه با اصولی نظاممند که قالبی نو و قابل طرح در مجامع علمی دارد و به تعبیر دیگر دارای هندسهای از مبانی، مبادی و غایات است روبروییم. اصولی اینچنین منقح شده میتواند مبنای محکمی برای فقهی قرار گیرد که مسئولیت طرح ریزی نظامواره رفتاری انسان مدرن را بر عهده دارد. اصول فقه بر این مبنا در عین پیچیدگی و محل آراء و نظرات بزرگان بودن که خاصیت همه علوم این است، ساده و بیپیرایه است، چنانکه میتوان حاصل مطالعات حدود دویست سال اصول فقه معاصر شیعه را در چند صفحه خلاصه کرد و در ذیل چند اصل کلی بیان داشت، گرچه برای تبیین همین اصول ساده، مباحث طولانی در جریان است، اما پیچیدگیِ بحثی، زیانی به سادگی مبنایی وارد نمیسازد.
از اینرو به نظر میرسد طرح اصول متورم و مباحث زائد درعلم اصول فقه، طرحی نابجا است. دلیل سخنم آن است که همان مباحثی که زائد به نظر میرسد، خود به لحاظ مبنایی میتواند راهگشای مطالب مهم و پیچیدهای باشد. میتوان این ویژگی اصول فقه را به مسائل ریاضی و فیزیک تشبیه کرد، بسیاری از مسائلی که در ریاضی بررسی میشود، فقط حیثی علمی دارد و هرگز در مطالعات کاربردی فیزیک بهکار نمیآید، اما این، از ضرورت و اهمیت آن مسائل نمیکاهد، چه بسا اندیشمندی در آیندهای نه چندان دور همین دستاوردهای محض را بستری برای طرح مسائل جدیدی کند. بنابراین، توسعه اصول فقه نه تورم و زائد بلکه لازم، ضروری و قوتی برای حوزه قم و در کل برای فقه شیعه است.
بنابراین رویکرد صحیح به اصول فقه همان رویکرد شهید صدر است، طرح دقیقترین مطالب عقلی و ظریفترین احتمالات و بررسی آنها در مقام بحث اصولی، اما این تنها بخشی از منظومه وسیع فقه است. رسالت فقه را میتوان در دو قلمرو تصور نمود، قلمرو نخست، رسالت فردی فقه است، همان وظیفهای که از زمان ائمه طاهرین تا امروز بیشتر مباحث و مطالب فقهی حول آن در جریان بوده است. مسائل این مباحث به خوبی بحث شده و سید در عروة الوثقی با صورتبندی جدیدی، این مسائل را طرح و دیگر فقیهان در حواشی دقیق خود، مبناءً و بناءً، عقلاً و نقلاً به تنقیح این مسائل پرداختند، اما این تنها قلمرو فقه نیست، چرا که ساحت فردیت تنها ساحت انسان نیست. قلمرو دیگر حیات انسان، ساحت اجتماع و حکومت است.
میتوان تحلیل فقهی این حوزه را در چند محور دستهبندی کرد: ۱-فقه اجتماعی ۲- فقه حکومتی ۳-فقه تمدنی و برنامه ریز، در فقه اجتماعی احکام فردی با توجه به جایگاه فرد به عنوان یک عضو مسئول در نظام اجتماعی مورد توجه است. ممکن است بر اساس این جایگاه احکام فردی گاه تحت الشعاع قرار گیرد و افراد مسئولیتهایی فراتر از مسئولیتهای فردی پیدا کنند، کتاب قضاء، امر به معروف و نهی از منکر و دیگر ابواب فقهی برای بررسی این حوزه از مسائل فقهی مورد توجه است. مضاربه حکمی فقهی است اما وقتی در صورتی فردی دیده میشود به گونهای است و زمانی که در فقه اجتماعی بدان نگریسته میشود، صورت دیگری مییابد.
فقه حکومتی نیز همینگونه است، باز تعریف فقه در عرصه حکومت به معنای نگرشی نو به احکام فردی و اجتماعی است، مسئولیتهای حکومت در برابر مردم و مردم در برابر حکومت و تطبیق آن بر شرع مقدس رسالت این فقه است. در فقه حکومتی حاکم نسبت به معاش و معاد مردم مسئول است و واجب و حرامهای خاص و متعددی برای حاکم اسلامی تعریف میگردد.
فقه برنامهریز یا همان فقه تمدنی نیز، رویکرد فعلیِ فقه و نه انفعالی آن است، این فقه در نظام واره اندیشه تمدنی به برنامه ریزی برای اداره جامعه و دادن طرحهای دقیق فقهی برای آیندهای که قرار است تمدن اسلامی به مرحله تکامل خود برسد میپردازد. در اینجا فقه برنامهریز است و وظیفه برنامهریزی کلان جامعه معاصر را بر عهده میگیرد. این سه حوزه از فقه را در جنبه اجتماعی آن ذکر کردم برای تبیین این سخن که حوزه فقه و رسالت آن بسیار وسیعتر از خصوص جنبههای فردی فقه است و رسالت امروز حوزه قم، نه اصول زدایی یا دست برداشتن از تبیین دقیق مسائل فردی است بلکه رسالت فقه معاصر، علاوه بر پرداختن به فقه در قلمرو فردی، مواجهه با مسائل اجتماعی و تبیین این مسائل در سه حوزه اجتماعی، حکومتی و برنامهریزی است.
با توجه به این نگرش نگاهمان به فقه و اصول شیعه بیش از آنکه حذفی باشد، تکامل بخش است. میراث گرانقدری را که حاصل تلاشهای فقیهان بزرگ است حفظ میکنیم و بر مبنای همان مبانی محکم شالوده تفکرات اجتماعی و حل فقهی مسائل روز را پی میریزیم.
اساسا رویکرد فقیهان ما در گذشته نیز چنین بوده است، شیخ انصاری در مواجهه با اخباریگریِ فزایندهای که در عصر خود با آن روبرو شد، مبانی گذشته عقلی را احیاء کرد و با تجدد در سنت اصول بر غنای آن افزود. امام خمینی در همین سنت اصولی و فقهی و با استفاده از همین مبانی دقیق، نظریه اسلام سیاسی خود را پایهریزی کرد، مرحوم بروجردی در همین فضای فقهی، طرحواره وحدت و ایجاد امت واحده را مطرح کرد و دیگر بزرگان که هر کدام در مواجهه با مسائل زمانه خود با نوآوری و با استفاده ازمیراث اصولی و فقهی و وارد شدن در حوزههای اجتماعی، بر غنا وعمق این میراث افزودند.
حاصل این نوشتار آنکه ۱-غنای مباحث اصولی به معنای تورم و زائد بودن آن مباحث نیست بلکه همه دقائقی علمی است که در مسیر رشد علم ضروری و با اهمیت است و اساساً معنای رشد علم همین است. ۲-اصول فقه شیعه نقطه قوت فقه شیعه و مبنایی قابل ارائه در همه مسائل فقهی و از جمله در مسائل اجتماعی است. ۳-اصول فقه شیعه میتواند علاوه بر توجه به قلمرو فردی، مبنایی برای پاسخ به مسائل روز در سه حوزه فقه اجتماعی، فقه حکومتی و فقه برنامهریز باشد. ۴-تلاش فقیهان بزرگی مانند مرحوم امام رضوان الله علیه همین بوده است و با مشرب فقهی جواهری در صدد طرح و حل مسائل اجتماعی و سیاسی زمانه خود بوده اند. ۵-با وجود کارهای گستردهای که در مواجهه با این مسائل، در تاریخ تکون فقه شیعه در خصوص فقه اجتماعی صورت پذیرفته و فقیهان در این مسیر گامهای مهمی برداشتهاند، کماکان در این مسیر کاستیهای زیادی دیده میشود. بنابراین لازم است با طرح این مسائل و عرضه آنها به اصول و فقه شیعه، پاسخهای دقیق برای این مسائل از کتاب و سنت جستجو کرد. رویکرد شهید صدر و امام به مقوله فقه و اصول نمونه موفقی از این تلاشها همراه با حفظ میراث ماندگار فقیهانِ گذشته است.
منبع: مهر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۶۵۴۶۵۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آیتالله مظاهری: روش مواجهه با جوانان، دهنکجی و رَمی به بیعقلی و بیدینی نیست
رئیس حوزه علمیه اصفهان به مسئولان و دلسوزان کشور توصیه کرد، «با نهایت جدّیّت و صداقت، تمام مساعی خود را در رفع معضلات اقتصادی مردم و خصوصاً مشکلات پیش روی جوانان به کار گیرند تا به امید خداوند تعالی همگان به ویژه نسل جوان در این کشور اسلامی، برخوردار از یک زندگی آبرومند و سرافراز باشند و خدای ناخواسته، تعلّق و پیوند آنان با دین و معارف دینی، و نیز علاقه و دلبستگی آنان به کشور و وطن، پایمال ناتوانیها و ضعفها و خطاها و بیعملیهای ما نشود، که در اینصورت هم شاهد هجرت و قهر آنان از دین و هم نظارهگر مهاجرت و ترک آنان از وطن خواهیم بود؛ و این مسلّماً شایستۀ نظام اسلامی نیست.»
آیت الله العظمی حسین مظاهری در پیامی به هجدهمین دورۀ همایش «حکمت مطهّر» نوشتند:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
قالَ الله سُبحانَه و تَعالی: «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُه»
به رغم گذشت چهل و چهار سال از شهادت اسفناک متفکّر عالیمقام و اندیشمند بزرگ مرحوم آیت الله شهید مطهّری «قدسسرّهالشّریف»، هم ثُلمه و خلأ فقدان آن استادِ اسلامشناسِ برجسته، هنوز در جامعۀ اسلامی محسوس و ملموس است که: «ثُلِمَ فِی الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا یَسُدُّهَا شَیْءٌ»؛ و هم به فضل خداوند متعال، آثار بنان و بیان آن دانشمند پرتلاش، همچنان مورد استفادۀ فرهیخنگان و حقجویان است که: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ تُؤْتی أُکُلَها کُلَ حینٍ بِإِذْنِ رَبِّها».
همایش با سابقۀ «حکمت مطهّر» که با هدف زنده نگاه داشتن یاد و نام و آثار علمی این شهید والامقام برگزار میشود، و از این جهت باید به اهتمام نیکوی متصدّیان و دستاندرکاران آن آفرین گفت، اینک و در هجدهمین دورۀ خود، موضوع بسیار با اهمیّت «جوانان» را مطمح نظر قرار داده است، موضوعی که یکی از مهمترین و بلکه باید گفت اساسیترین نقطۀ هدفگذاری مرحوم شهید مطهّری «رضواناللهتعالیعلیه» در عموم تلاشهای علمی و فکری ایشان بوده است.
آن متفکّر زمانشناس، به حق، یکی از موفقترین اندیشمندان و مصلحان اسلامی بود که با روحیّات و نیازهای فکری نسل جوان در زمانۀ خود، آشنایی کامل داشت و علاوه بر این زبان آن نسل تکاملخواه و جستجوگر را به خوبی میدانست و با گوش جان، پیامها و خواستههای به جای این نسل را میشنید و متناسب با آن نیازهای فکری و نظری، به موقع و بدون فوت وقت، به وسیلۀ آثار ارزشمند خود با جوانان، ارتباط مؤثّر و تعامل سازنده برقرار مینمود.
آن استاد فهیم و نکتهپرداز به نیکی دریافته بود که اگر اذهان و ضمائر جوانان حقطلب، با حقایق، سیراب نگردد، با مطالب ناحق پر خواهد شد، و از اینرو تمام سعیِ مشکور خود را بر این نقطۀ اساسی متمرکز کرده بود که نسل جوانِ آن دوره را که از سویی با هجوم افکار مادی و الحادی مواجه بودند و از سوی دیگر تحت سیطرۀ فرهنگ غربگرایی رژیم طاغوت قرار داشتند، به روشهای متین علمی و فکری، با حقایق اسلام و معارف انسانساز قرآن و عترت آشنا سازد و چه بسیار جوانان و محافل جوان که به دستِ قدرتمندِ دانش و بینش این استاد متفکّر، در سرتاسر ایران و خارج از مرزهای این کشور، از خطر الحاد مارکسیستی و انحطاط لیبرالیستی و التقاط دینیِ گروهکهای پر سر و صدای آن دوران، نجات پیدا کرده و با آشنایی با حقایق نورانی قرآن کریم و عترت طاهره «سلاماللهعلیهم»، به رشد فکری و دینی دست یافته و به حیات طیّبه نائل گشتند و سپس در مهمترین مقاطع دوران معاصر یعنی در نهضت و انقلاب شکوهمند اسلامی و سپس در تأسیس نظام جمهوری اسلامی و پس از آن در بزنگاههای خطیر این نظام، نظیر دفاع مقدّس و نظایر آن و همچنین در عرصۀ حوزههای علمیّه و دانشگاهها و متن جامعۀ اسلامی و محافل جوانان، نقش برجسته و سازندۀ نظری و عملی ایفاء کردند و اثرات گسترده و عمیق مجاهدتهای فکری آن استاد فکور را در مقام عمل و نظر به منصۀ ظهور درآوردند و هنوز نیز آن برکات بزرگ، بحمدالله و المنّه استمرار دارد و بیجهت نبود که امام بزرگوار «اعلیاللهمقامه» توصیه فرمودند: «کتابهای این استاد عزیز را نگذارند با دسیسههای غیراسلامی فراموش شود».
رحمت بیکران و رضوان بیپایان حقتعالی بر روح آن استاد شهید متفکّر باد که بیتردید، حقّ بزرگی بر نسل جوان این کشور در آن دوره و دورههای پس از آن تا به امروز دارد و بیسبب نبود که استادان عظیمالشّأن او یعنی امام راحل بزرگوار و حضرت علّامه طباطبایی «قدّساللهتعالیسرّهما» در شهادت و فقدان اسفناک او، همچون پدرِ فرزند از دست داده، گریستند و ملّت فهیم ایران نیز در غم مصیبت او یکپارچه عزدار شد: «وَ سَلَامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوتُ وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا».
در این فرصت کوتاه و به مناسبت طرح مسألۀ مهمّ «جوانان» لازم میدانم بر دو نکتۀ اساسی، در این محفل فکری و فرهنگی تأکید نمایم:
نکتۀ اول اینکه: همانگونه که مرحوم شهید مطهّری «طابثراه» به خوبی دریافته بود، برخورد و مخاطبه با نسل جوان، بسیار خطیر و حسّاس است و باید براساس منطق و استدلال و واقعبینی در همۀ ابعاد مسائل نظری و مشکلات عملی جوانان، تنظیم و ساماندهی شود، زیرا اگر به سؤالات نظری و پرسشهای نسل جوان که چه بسا، بسیار اندیشهسوز و ذهنآزار نیز باشد، و همچنین به احساسات و عواطف این نسل پرتکاپو و نیز به خواستههای به حق و به جای آنان، پاسخ منطقی و صحیح داده نشود، قطعاً موجب سرخوردگی و ناامیدی و بیاعتمادی و در نهایت طغیانگری این نسل مطالبهگر خواهد شد و زیان آن برای جامعۀ انسانی، بسیار وسیع و عمیق خواهد بود.
روش مخاطبه و مواجهه با جوانان، روش دهنکجی و انتقاد و سرزنش و رَمی به بیعقلی و بیدینی نیست، و با چنین روشی محال است که بتوانیم جلوی انحرافات دینی و کجرویهای اخلاقی را در نسل جوان بگیریم. اگر خواهان هدایت و رشد نسل جوان هستیم، تنها راه متین و صحیح آن این است که: اولاً باید از نزدیک با درد و رنج جوانان آشنا شد و ثانیاً با زبان منطق و عطوفت و مهربانی با آنان، تعامل سازنده برقرار کرد، چنانکه در آن بیانِ بلندِ رییس مذهب جعفری، حضرت امام صادق «سلاماللهعلیه»، که این روزها در آستانۀ سالروز شهادت آن امام به حق ناطق، قرار داریم، آمده است که به بعضی از اصحاب خود که دربارۀ مخالفان عقیدتی در آن روزگار از آن امام همام پرسیده بود، فرمودند: «فَلَا تَخْرَقُوا بِهِمْ أ مَا عَلِمْتَ أَنَ إِمَارَةَ بَنِی أُمَیَّةَ کَانَتْ بِالسَّیْفِ وَ الْعَسْفِ وَ الْجَوْرِ وَ أنَّ إِمَارَتَنَا بِالرِّفْقِ وَ التَّأَلُّفِ وَ الْوَقَارِ وَ التَّقِیَّةِ وَ حُسْنِ الْخُلْطَةِ وَ الْوَرَعِ وَ الِاجْتِهَادِ فَرَغِّبُوا النَّاسَ فِی دِینِکُمْ وَ فِیمَا أَنْتُمْ فِیهِ»: با آنان خشونت نورزید، مگر نمیدانید که فرمانروایی و خلافت بنیامیّه، مبتنی بر زورِ شمشیر و فشار و ستم بود، ولی حکمرانی و ولایت ما مبتنی بر ملایمت و دوستی و متانت و تقیّه و رفتار نیکو و پارسایی و کوشش فراوان است، پس کاری کنید که مردم به دین شما و مسلکی که دارید رغبت و گرایش پیدا کنند.
قرآن کریم با اینکه دین و معارف تابناک آن را «حق و مطابق با حقیقت» معرّفی میکند و آن را «حنیف و منطبق بر فطرت» برمیشمارد و «قیّم و پایدار و به دور از هرگونه سستی» قلمداد میکند، ولی با همۀ این اوصاف، به پیامبر رحمت و محبّت و دانایی، که سراسر وجودش، سرشار از عطوفت و مهربانی و نرمخویی با مردمان بود و برخلاف پارهای از تفکّرات اعوجاجی، ذرّهای تلخی و تندی و خشونت در آن راه نداشت، به طور مکرّر تصریح میفرماید که در ارائۀ دین و تعالیم دینی نباید تحمیل و اکراه و اجبار وجود داشته باشد: «فَذَکِّر إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ، لَّستَ عَلَیهِم بِمُصَیطِرٍ» «وَمَا أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِجَبَّارٍ فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ یَخَافُ وَعِیدِ» و آیاتِ بیّنات متعدد دیگر.
و، امّا نکتۀ دوم که آن نیز برخوردار از اهمیّت جدّی است این است که: خواستههای به حقّ نسل جوان برای برخورداری از یک زندگی سرافراز و آبرومند، باید در رأس توجّه مسئولان و کارگزاران کشور قرار گیرد و همگان باید به این آسیب اساسی، توجّه کنیم که اگر این مطالبات و انتظارات، به درستی پاسخ داده نشود و جوانان ما با معضلات بزرگی نظیر فشارِ بیکاری و افسانۀ مسکن و بحرانِ افزایش سنّ ازدواج و فقر و تبعیض و فساد و اعتیاد و سایر آسیبهای شکنندۀ اجتماعی مواجه بوده و خود را در مقابلۀ با این مشکلات خانمانسوز، بیپناه ببینند، قطعاً ما با بحران سرمایۀ اجتماعی بزرگی مواجه خواهیم شد که کمترین نتیجۀ خسارتبار آن کاهش مشارکتهای ملّی و اجتماعی است.
تعالیم دینی و نیز تجربۀ تاریخ بشری به خوبی نشان میدهد که مردمی که با غول فقر، دست و پنجه نرم کنند، در جهات فرهنگی و دینی هم، قوّت و قدرت خود را از دست میدهند، چرا که به مصداق آن سخن والای تکاندهنده که ائمّۀهدی «سلاماللهعلیهم» از رسول خدا «صلیاللهعلیه وآله و سلّم» نقل کردهاند که: «کَادَ اَلْفَقْرُ أَنْ یَکُونَ کُفْراً»، فقر، هممرز با بیایمانی است. پیامبر اکرم که به تعبیر خداوند متعال، تمام وجود مبارکش آکنده از نهایت دلسوزی برای ایمان مردمان بود، ولی به خوبی دریافته بود که تنگنای نان و گردباد اقتصاد ناسالم و معضلات طاقتفرسای معیشتی، چگونه دین و ایمان آدمی را در مینوردد و از اینرو با تضرّع به پیشگاه خداوند مهربان عرضه میداشت: «اَللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِی اَلْخُبْزِ وَ لاَ تُفَرِّقْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ فَلَوْ لاَ اَلْخُبْزُ مَا صُمْنَا وَ لاَ صَلَّیْنَا وَ لاَ أَدَّیْنَا فَرَائِضَ رَبِّنَا عَزَّ وَ جَلَّ!»
این بیان هشداردهندۀ رسول خدا «صلواتاللهعلیه وآله» باید نصب العین و در منظر دیدِ هر روزۀ مسئولان کشور و همۀ دلسوزان این مرز و بوم و همۀ دغدغهمندان برای نسل جوان باشد و با نهایت جدّیّت و صداقت، تمام مساعی خود را در رفع معضلات اقتصادی مردم و خصوصاً مشکلات پیش روی جوانان به کار گیرند تا به امید خداوند تعالی همگان به ویژه نسل جوان در این کشور اسلامی، برخوردار از یک زندگی آبرومند و سرافراز باشند و خدای ناخواسته، تعلّق و پیوند آنان با دین و معارف دینی، و نیز علاقه و دلبستگی آنان به کشور و وطن، پایمال ناتوانیها و ضعفها و خطاها و بیعملیهای ما نشود، که در اینصورت هم شاهد هجرت و قهر آنان از دین و هم نظارهگر مهاجرت و ترک آنان از وطن خواهیم بود؛ و این مسلّماً شایستۀ نظام اسلامی نیست.
هر دو نکتهای که به اجمال بیان شد، چه نکتۀ اول که مربوط به ساحت اندیشه و فکر و نظر بود، و چه نکتۀ دوم که مربوط به عرصۀ اجرا و عمل میشود، مطمح نظر همۀ متفکّران دینی و مصلحان اجتماعی از جمله مرحوم آیةالله شهید مطهّری «اعلیاللهمقامه» بوده و امید است همۀ اندیشهورزان و نیز همۀ مجریان و سیاستمداران، بدان توجّه بیش از پیش نمایند. انشاءالله.
از خداوند تعالی علوّ درجات استاد شهید مطهّری «قدّسسرّه» و نیز صلاح و سداد نسل جوان و سرافرازی و تأیید ملّت ایران را مسألت مینمایم. انّه ولیّ الهدایة و التّوفیق.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته.
حسین المظاهری
۹ / اردیبهشت / ۱۴۰۳،
۱۹ / شوال / ۱۴۴۵