پاسخ فرزند ارشد آیتالله کاشانی به ادعای بی بی سی
تاریخ انتشار: ۲۱ اسفند ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۷۶۶۲۰۱۹
"آنچه «آرشیو ملی ایالات متحد» نامیده شده است هیچ ارتباطی به دولت ایالات متحد آمریکا ندارد و یک آرشیو خصوصی است که از سوی مَلکُم بِرن، از هواداران سیاست انگلستان منتشر شده است."
خبرگزاری تسنیم: سید محمود کاشانی استاد حقوق دانشگاه شهید بهشتی و فرزند ارشد آیتالله کاشانی رهبر نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران، در یادداشت اختصاصی به ادعای بی بی سی فارسی درباره «پیام مخفیانه ابوالقاسم کاشانی به آیزنهاور» پاسخ داد.بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
متن کامل یادداشت محمود کاشانی به شرح زیر است:
روز ۱۵ بهمن ۱۳۹۶ مقالهای با عنوان «مُزد خیانت» منتشر کردم و در آن نشان دادم این ادعاها که مصدق نفت را ملی کرد و یا با یک کودتا سرنگون شد دروغهای تاریخی هستند و هم او بود که در اجرای برنامه ریزی انگلستان، مجلس شورای ملی دوره هفدهم را که انتخابات آن را خود او برگزار کرده بود با یک رفراندوم نمایشی، خلاف قانون اساسی و با پشتیبانی حزب توده منحل کرد تا زمینه قانونی صدور فرمان نخست وزیری زاهدی از سوی محمدرضا شاه فراهم شود. منحل کردن مجلس شورای ملی دوره هفدهم که دستاورد نهضت ملی ایران بود در مرداد ماه سال ۱۳۳۲ از سوی نمایندگان شجاع این مجلس به درستی «خیانت تاریخی مصدق»، «قیام علیه حکومت ملّی» و «قیام علیه مشروطیت ایران» خوانده شد.
پیامد شوم و جبران ناپذیر این اقدام ضدمیهنی و خلاف مصالح ملی مصدق نیز از دست رفتن آزادی و دموکراسی در ایران و برقرار شدن دوبارة کنترل انگلستان بر منابع عظیم نفتی کشور ما بوده است. به دنبال انتشار این مقاله در سایتهای خبری، بی بی سی فارسی که نمیتواند در برابر این دلایل روشن تاریخی به گونه مستقیم از مصدق دفاع کند، با تقسیم کار! دفاع از مصدق را به دوستان داخلی خود واگذار کرده و در سایت خود در نوشتهای روز ۲۵ بهمن ۱۳۹۶ زیر عنوان «پیام مخفیانه ابوالقاسم کاشانی به آیزنهاور» و یک رشته تهمت های ناروا، راه ترور شخصیت آیت الله کاشانی و تکرار دروغ تاریخی کودتا علیه مصدق را در پیش گرفته است.
۱- ترور شخصیت آیتالله کاشانی
بی بی سی فارسی روز ۲۵ بهمن ۱۳۹۶ با منتشر کردن یک سند ادعایی و تفسیرهایی خلاف واقع از آن، دست به تبلیغات مسموم علیه آیت الله کاشانی در سایت خود و شبکه های اجتماعی زده است که این تبلیغات تازگی ندارد. شخص مصدق نیز در ماه های پایانی نخست وزیری خود برای در هم شکستن رهبری نهضت ملی ایران و اجرای برنامه ریزی انگلستان، تعدادی از روزنامه نگاران مزدور را بهکار گرفت و با راه انداختن امواج ترور شخصیت علیه آیتالله کاشانی و نمایندگانی که با همه توان به دفاع از مجلس شورای ملی پرداخته بودند و با گمراه کردن ملت ایران و توسّل به زور و کشتار مردم بی گناه، رفراندوم خلاف قانون اساسی و ضدمیهنی خود را به مورد اجرا گذارد.
۲- تکرار ادعای کودتا
بی بی سی تا آن جا در تکرار ادعای کودتا علیه مصدق پیش رفته که آن را به نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران تبدیل کرده است. برای نمونه در مقدمه سناریوی خود نوشته است: «کاشانی چند سال بعد از سرنگونی مصدق در کودتای ۲۸ مرداد، در شرایطی که با حکومت پهلوی اختلاف پیدا کرده و خانه نشین شده بود به دوایت آیزنهاور، رئیس جمهوری ایالات متحد نامه ای تظلم خواهانه نوشت...».
بی بی سی در این نوشته با تلاش برای تثبیت دروغ تاریخی کودتا علیه مصدق چنین وانمود میکند که آیت الله کاشانی با شخص محمدرضا شاه اختلاف پیدا کرده بوده است. این در حالی است که او به قانون شکنیهای دولتهایی که در پی شکست نهضت ملی ایران روی کار میآمدند اعتراض می رد و نه به شخص محمدرضا شاه؛ بنابراین این گفته بی بی سی نیز خلاف واقع و تحریف مبارزات آیتالله کاشانی است؛ و در بخش دیگری نوشته است: «این روحانی مُتنفّذ حدود سه سال قبل از کودتا در یکی از دیدارهای خود با مقامات سفارت در تهران خواهان کمک مالی سرّی امریکا شده بود»؛ و در جای دیگری افزوده است: «سازمان سیا از حدود دو سال قبل از کودتا]! [ در این فکر بود که این روحانی مُتنفّذ را به طرف خود جذب کند».
در زمینه این ادعاها در بخشهای آینده توضیح خواهم داد، ولی باید بگویم چیزی نمانده است که بی بی سی فارسی، دروغ تاریخی «کودتا علیه مصدق» را سرآغاز رویدادهای تاریخ جهان به شمار آورد و برای نمونه بگوید میلاد حضرت مسیح، ۱۹۵۳ سال پیش از کودتا علیه مصدق بوده است. یا اشغال ایران از سوی متفقین در جنگ جهانی دوم، ۱۲ سال پیش از کودتا علیه مصدق رُخ داده است و یا نیل آرمسترانگ، فضانورد امریکایی نخستین انسانی بود که ۱۶ سال پس از کودتا علیه مصدق گام به کُره ماه گذارد!
این در حالی است که کارگردانان بی بی سی فارسی بیشتر و بهتر از همه می دانند که در مرداد ۱۳۳۲ هیچ کودتایی علیه دولت مصدق انجام نشده است. این حقیقت نیز برای آنان روشن است که تسلیم قدرت دولتی از سوی مصدق به زاهدی حداقل از خرداد ماه ۱۳۳۲ برنامه ریزی شده و منحل کردن مجلس شورای ملی دورة هفدهم از سوی مصدق نیز در راستای فراهم کردن زمینه قانونی صدور فرمان نخست وزیری زاهدی از سوی شاه انجام شده است. این سند بسیار مهم تاریخی نیز که تا سال ۱۳۷۳ خورشیدی کلیشة آن در دسترس نبود در دسترس عموم است که بر پایه آن مصدق با دریافت فرمان شاه مبنی بر برکناری خود در ساعت ۱۱ شب ۲۴ مرداد با دو ساعت تأخیر رسید آن را به خط خود چنین نوشت «ساعت یک بعد از نصف شب ۲۵ مرداد ماه ۱۳۳۲، دستخط مبارک به این جانب رسید. دکتر محمد مصدق».
نه تنها مصدق با دادن این رسید و حذف عنوان «نخست وزیر» از کنار امضای خود، فرمان شاه را پذیرفت، از آن جا که صدور فرمان نخست وزیری زاهدی تنها و منحصراً با منحل کردن مجلس و در راستای برنامه ریزی خود او انجام شده بود، روزهای ۲۵ تا ۲۸ مرداد که همچنان قدرت را در دست داشت و تظاهر به نخست وزیری میکرد کمترین اعتراضی به فرمان شاه و برکناری خود نکرد؛ و این در حالی بوده است که در خلال همین روزها مصدق تصمیمگیری هایی به انگیزه هموار کردن راه به دست گرفتن قدرت دولتی از سوی زاهدی داشته و سرانجام صبح روز ۲۸ مرداد با منصوب کردن برادرزاده خود سرتیپ محمد دفتری به ریاست شهربانی کل کشور و فرمانداری نظامی که پیش از آن، روز ۲۴ مرداد حکم ریاست شهربانی او از سوی زاهدی صادر شده بود، زمینه تسلیم نیروهای نظامی و شهربانی را بعدازظهر روز ۲۸ مرداد به زاهدی نخست وزیر منصوب شاه فراهم کرد؛ بنابراین تکرار دروغ تاریخی کودتا علیه مصدق فلسفه ویژه خود را دارد. بی بی سی از اثربخشی معجزه آسای این ضرب المثل فرانسوی آگاه است که «یک دروغی که ۱۰۰ بار تکرار شود تبدیل به حقیقت می شود». از این رو از تکرار این دروغ تاریخی با هر دستاویزی فروگذار نمی کند. با این حال پافشاری بر کودتا علیه مصدق در سال ۱۳۳۲ در یک رسانه خارجی همچون بی بی سی به تنهایی برای جا انداختن این دروغ تاریخی در ذهن و ضمیر ملت ایران کارساز نبوده است.
این برخی روزنامهها و نشریات داخلی هستند که در چهار دهه گذشته به کمک بی بی سی شتافته و برای سرپوش گذاردن بر مداخله انگلستان در امور داخلی ایران و شکست نهضت ملی ایران دائماً دروغ تاریخی کودتا علیه دولت ملی! مصدق را تکرار میکنند. بالاتر از آن، صدا و سیما اشخاصی، چون آبراهامیان، مَلکُم بِرن و مارک گازیورُسکی را که در راستای تبلیغات بی بی سی به تحریف دلایل ناکامی نهضت ملی ایران می پردازند به هر مناسبتی روی پرده تلویزیون ظاهر میکند.
فاجعه آمیزتر این است که مارک گازیورُسکی زبان پارسی نمیداند و آگاهی او از تاریخ معاصر ایران در حد صفر است، ولی دشمنی او با کشور ما تا آن جاست که پس از حملات تروریستی القاعده به برج های مرکز تجارت جهانی در نیویورک در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ برای منحرف کردن ذهن مردم آمریکا و ملتها در جهان از ریشه های فکری تروریسم که کانون آن وهابیت عربستان سعودی است، در تاریخ ۹ جولای ۲۰۰۳ برابر با ۱۸ تیر ۱۳۸۲ و چهار ماه پس از تجاوز نظامی امریکا به عراق، به نام یک ایران شناس!
در برابر کمیسیون ملی بررسی حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر حضور یافت و زیر عنوان «پشتیبانی ایران از تروریسم»، شهادت داد و با برانگیختن احساسات ایران هراسی برای انجام اقدامات خصمانهای علیه کشور ما زمینه چینی کرد. به رغم دشمنی آشکار گازیورُسکی با کشور ما، صدا و سیما در گزارشهای تاریخی رویدادهای سالگرد انقلاب در ۲۲ بهمن ماه سال جاری چهرههای آبراهامیان، مَلکُم بِرن و گازیورُسکی را به نمایش گذارد و آنان نیز با تفسیرهای خلاف واقعیت های تاریخی به تکرار و جا انداختن ادعای کودتا علیه مصدق پرداختند.
۳- سند مورد ادعای بی بی سی
بی بی سی فارسی در ادامه تحریف رویدادهای تاریخ نهضت ملی ایران به سندی از «آرشیو ملی ایالات متحد امریکا» استناد کرده و با نقل مواردی از این سند حتی برخلاف مندرجات آن، اتهام هایی را به آیت الله کاشانی نسبت داده است. خوانندگان این متن گمان میکنند این سند مربوط به سازمان های رسمی اطلاعاتی امریکاست. ولی واقعیت این است که آنچه «آرشیو ملی ایالات متحد» نامیده شده است هیچ ارتباطی به دولت ایالات متحد آمریکا ندارد و یک آرشیو خصوصی است که از سوی مَلکُم بِرن، از هواداران سیاست انگلستان که درباره کودتا علیه مصدق تبلیغ میکند منتشر شده است.
از همین رو این سند ادعایی در مجموعه اسناد وزارت خارجه امریکا که در سال ۱۹۸۹ میلادی برابر ۱۳۶۸ خورشیدی انتشار یافت و در برگیرندة ۵۰۸ سند سرّی و یا محرمانه مربوط به رویدادهای دوران نهضت ملی ایران است بازتاب ندارد. همچنین در مجموعه ۳۷۵ سند تکمیلی که از سوی وزارت خارجه امریکا و سازمان اطلاعات مرکزی امریکا (سیا) در ۱۵ جون ۲۰۱۷ برابر با ۲۵ خرداد ۱۳۹۶ منتشر گردید چنین سندی وجود ندارد؛ بنابراین این سند اعتبار ندارد و مندرجات آن نیز قابل استناد نیست. با این حال بی بی سی با استناد به همین سند ادعایی دروغهایی را به آیت الله کاشانی نسبت داده است که حتی در متن آن اثری از آن ها به چشم نمی خورَد.
به نوشته بی بی سی فارسی: «ابوالقاسم کاشانی گفت که توان آن را دارد که ارتشی یک میلیونی از افرادی مانند سید حسین امامی، عضو جمعیت فداییان اسلام و قاتل عبدالحسین هژیر (وزیر دربار) و احمد کسروی (پژوهشگر و حقوقدان) تأسیس بکند تا ایران را از شرّ همة خائنان و دزدانی که بر آن حکومت می کنند نجات بدهد».
از یک رسانه وابسته به دولت انگلستان شگفت آور است که چنین نسبت های خلاف واقع و دروغ پردازی هایی را که حتی در سند مورد ادعای بی بی سی وجود ندارد به آیت الله کاشانی نسبت دهد. روشن است که این تبلیغات مسموم و ترور شخصیت آیت الله کاشانی تنها با انگیزه دفاع از مصدق و سرپوش گذاردن بر اقدامات ضدمیهنی او در به شکست کشانیدن نهضت ملی ایران دامن زده می شود. در توضیح خلاف واقع بودن این نسبتها همین بس که یادآور شوم قتل احمد کسروی در هنگامی انجام شد که آیت الله کاشانی از سوی نیروهای نظامی انگلستان در کرمانشاه در یک کمپ نظامی زندانی بود و قتل عبدالحسین هژیر وزیر دربار نیز هنگامی انجام شد که ایشان در تبعید لبنان بسر می برد.
۴- دیدارهای آیت الله کاشانی با مقامات امریکایی
در بخشی از نوشته سایت بی بی سی در زمینه دیدار آیتالله کاشانی با مقامات سفارت آمریکا چنین آمده است: «اسناد همچنین نشان می دهد این روحانی متنفّذ حدود سه سال پیش از کودتا، در یکی از دیدارهای خود با مقامات سفارت در تهران، خواهان کمک مالی سرّی امریکا شده بود. بنا بر یک سند آرشیو ملی ایالات متحده، ابوالقاسم کاشانی در روز ۱۸ ژوئن سال ۱۹۵۰ (۲۸ خرداد ۱۳۲۹) طی دیداری با یک دیپلمات امریکایی (جرالد دوهر) خواهان دریافت کمک سرّی امریکا شده، کمکی که معتقد بود می تواند او را به قوی ترین نیرو در خاورمیانه در برابر گسترش نفوذ شوروی کمونیستی تبدیل کند».
آن چنان که از همین سند بر میآید دیدار آیتالله کاشانی با جرالد دوهر، کارمند سیاسی سفارت امریکا در تهران با حضور سلیمان شاملو نماینده محلی خبرگزاری آسوشیتدپرس انجام شده است، ولی در این سند هرگز درخواست «کمک مالی سرّی از امریکا» به چشم نمیخورد و این یک تحریف آشکار بی بی سی از همین سند ادعایی و ادامه ترور شخصیت آیت الله کاشانی است. همچنین اثری از این عبارت که کمک دولت امریکا «میتواند او را به قویترین نیرو در خاورمیانه در برابرگسترش نفوذ کمونیزم تبدیل کند» وجود ندارد.
از سوی دیگر این دیدار از نظر زمانی یک هفته پس از بازگشت آیتالله کاشانی از تبعید لبنان و پس از استقبال با شکوه مردم از فرودگاه مهرآباد تا خانه وی برگزار شده است. آیا معقول است که با انتخاب آیت الله کاشانی به نمایندگی دوره شانزدهم مجلس در حالی که در تبعید بسر میبرد و با این پشتیبانی بی مانندِ ملت ایران از او، خواستار کمک امریکا شده باشد برای آن که قویترین نیرو در خاورمیانه شود؟ بی بی سی فارسی در بخش دیگری از نوشتههای ۲۵ بهمن ۱۳۹۶ خود افزوده است: «مجموعه اسناد دولت امریکا نشان می دهد که کاشانی قبل از وقوع کودتا]! با سفارت امریکا در تماس بوده، ولی این اسناد ثابت نمی کند که او به طور مستقیم در طرح کودتا شرکت داشته یا از امریکایی ها پولی دریافت کرده باشد».
این نوشته هم که به ظاهر بی طرفانه میآید از جهات گوناگون در راستای شبهه افکنی در ذهن خوانندگان است. آیت الله کاشانی هرگز هیچ تماسی با سفارت امریکا در ایران و یا هیچ سفارت خانه دیگری نداشته است. ولی مقامات امریکایی به مناسبت های گوناگون به دیدار وی می شتافته اند. برای نمونه آورِل هریمن، فرستاده ویژه رئیس جمهور آمریکا روز ۲۳ تیر ۱۳۳۰ برای کمک به حل اختلاف ایران و انگلیس بر سر موضوع نفت به ایران آمد و دیداری با مصدق روز ۲۴ تیر داشت. هریمن روز ۲ مرداد نیز دیداری دو ساعته با آیت الله کاشانی در خانه یکی از دوستان وی در قلهک داشت.
روزنامههای «ایران ما» در ۲ مرداد و «شاهد» در ۶ مرداد ۱۳۳۰ متن کامل گفتگوهای هریمن با آیتالله کاشانی را منتشر کردند. آیتالله کاشانی در بخشی از سخنان خود گفت: «در هر صورت ما از شما هیچ چیز نمی خواهیم و هیچ کمکی توقع نداریم. جز این که در کار مملکت ما مداخله نکنید و به خصوص با انگلیس ها که به کشور ما فشار وارد می کنند همکاری و مساعدت ننمائید...».
لوی هندرسن سفیر امریکا در ایران نیز بارها از جمله روزهای ۲۹ مرداد ۱۳۳۱ و ۷ آبان ۱۳۳۱ با آیتالله کاشانی دیدار کرده است که خبرهای آن در روزنامه های کشور بازتاب دارند. هندرسن در بخشی از گزارشی که از دیدار خود با آیتالله کاشانی به وزارت خارجه امریکا فرستاده و در سند شماره ۱۴۰ به تاریخ ۹ نوامبر ۱۹۵۲ برابر با ۱۸ آبان ۱۳۳۱ و در برگهای ۳۹۸ تا ۴۰۰ اسنادی که در ۱۵ جون ۲۰۱۷ برابر با ۱۵ خرداد ۱۳۹۶ از سوی وزارت خارجه امریکا انتشار یافت بازتاب دارد چنین گفته است:
«به رغم زبان ناخویشتن دار، کاشانی از شخصیتی دارای روحیه دوستانه برخوردار است و گاهگاه در گفتگوی خود ملایم و همراه با جوک گویی و داستان های خنده آور است. من نمیدانم قصد او در گفتگوهای بعدی چیست. چند روز پیش جواد بوشهری که پیش از این عضو کابینه مصدق بود و روابط دوستانهای با کاشانی دارد با اشاره به من فهماند که کاشانی خشنود خواهد بود اگر ایالات متحد در هزینههای سفر مالی پارهای از شخصیت ها را که در کنفرانس اسلامی شرکت میکنند کمک کند. با این حال کاشانی هیچ گونه اشارهای که نشان دهد خواستار چنین کمکی باشد نکرد».
این واقعیت تاریخی را نیز نمیتوان نادیده گرفت که دولت آمریکا قانون ملی کردن نفت در ایران را تأیید کرد و از انگلستان نیز خواست این قانون را به رسمیت بشناسد و انگلستان نیز که نیازمند همکاری امریکا در ایران بود این قانون را در مرداد ۱۳۳۰ به رسمیت شناخت. به ویژه در دوران نهضت ملی ایران که جنگ سرد میان ایالات متحد امریکا و دولت اتحاد شوروی وجود داشت و دولت امریکا تلاش می کرد توسعه طلبی شوروی را در ایران مهار کند با ارائه پیشنهادهایی به مصدق به دنبال آن بود که اختلاف ایران و شرکت نفت انگلیس را درباره غرامت مورد ادعای این شرکت حل و فصل کند و با صدور نفت ایران به بازارهای جهانی کشور ما را از بحران مالی برهاند.
در همین راستا پیشنهاد مثبت و بسیار سودمندی در اسفند ۱۳۳۱ به شخص مصدق داد که در چارچوب قانون ملی کردن صنعت نفت و کمک بزرگی به حل و فصل عادلانه موضوع غرامات موضوع ادعای شرکت نفت انگلیس و در راستای صدور نفت ایران به بازارهای جهانی بود. ولی مصدق از این فرصت بهره نگرفت و حتی به رغم تأکید مشاوران نفتی او بر این که این پیشنهاد را به مجلس ارائه دهد آن را مخفی نگاه داشت و چندی بعد هم از وزارت امور خارجه امریکا خواست به تلاش خود برای حل و فصل موضوع نفت ایران ادامه ندهد که همین امر اوضاع مالی کشور را بحرانی ساخت.
مصدق با برانگیختن نارضایی عمومی مردم در جهت سیاستهای انگلستان گام برداشت و سرانجام با اقدامات خلاف قانون اساسی و با یک رفراندوم نمایشی که با توسّل به زور آن را برگزار کرد و با منحل کردن مجلس شورای ملی دوره هفدهم زمینه انتقال قدرت دولتی و شکست نهضت ملی ایران را فراهم ساخت.
به این واقعیت تاریخی نیز باید توجه کرد که دولت آمریکا برخلاف انگلستان سابقه استعماری در ایران و دیگر کشورهای جهان نداشت و پیشگامان نهضت ملی ایران عموماً و شخص آیتالله کاشانی به رغم انتقادهایی که به عملکرد دولت امریکا داشتند نسبت به سیاست ایالات متحد امریکا در ایران بدبین نبودند.
آیتالله کاشانی پس از منحل کردن مجلس شورای ملی دوره هفدهم که سنگر دفاع از حقوق مردم و امنیت ملی کشور بود به دست مصدق و به شکست کشانیدن نهضت ملی ایران، با صدور اعلامیههایی، اعتراضهای شدیدی به دخالت دولت زاهدی در انتخابات مجلس دوره هجدهم داشت و در همین راستا نامه ای به دبیرکل وقت سازمان ملل نوشت.
وی همچنین اعتراضهای گوناگونی به قرارداد کنسرسیوم نفت که در سال ۱۳۳۳ در مجلس مطرح بود انجام داد. آیت الله کاشانی سرانجام در آستانه برگزاری انتخابات فرمایشی دوره نوزدهم در دی ماه سال ۱۳۳۴ برای پیشگیری از مبارزات سیاسی او بازداشت گردید. نامهای هم که در سال ۱۹۵۷ برابر ۱۳۳۶ خورشیدی به دوایت آیزنهاور رئیس جمهور وقت امریکا با استقبال خطر از تهدیدهای داخلی نوشت سند ارزشمندی در مبارزات سیاسی وی می باشد که در این نوشته کوتاه فرصت پرداختن به مندرجات آن نیست. لینک کوتاه خبر: farda.fr/003KK8
منبع: فردا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.fardanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فردا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۶۶۲۰۱۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اسرائیل جرأت نشان دادن خسارتهای عملیات ایران را نداشت
عملیات وعده صادق،عبور از بازدارندگی خودساخته و توهمی رژیم صهیونیستی بود که تصور میکرد با تکیه بر امریکا بازدارندگیاش تضمین شده است.موشکهای پر قدرت ایران دو مرکز نظامی نواتیم و شلاخیم را درهم کوبید.
به گزارش مشرق، سردار غلامعلی رشید از فرماندهان عملیات «وعده صادق» در گفتوگویی مطرح کرد: دیگر هیچ چیز به قبل از طوفان الاقصی و اقدام مستقیم نظامی جمهوری اسلامی ایران علیه رژیم صهیونیستی بر نمیگردد.
عملیات ۷ اکتبر حماس را چگونه ارزیابی میکنید و فکر میکنید مهمترین دستاورد این عملیات چه بود؟
مهمترین دستاورد این عملیات این است که پوشالی بودن اسرائیل نمایان شد. پایههای ارتش اسرائیل به عنوان نیرویی که به این شکل پرمدعا و این ارتش دروغگو که طی این هفتاد سال ادعا میکرد من بیحریفم؛ من کسی بودم که ارتش مصر را شکست دادم ارتش اردن را شکست دادم، ارتش سوریه را شکست دادم، فروریخت؛ رژیمی جعلیای که در این سالهای اخیر هم مأموریت دارد که علیه ما رجز خوانی کند. این نکته بسیار مهمی است. شهید حاج قاسم سلیمانی میگفت هر دولتی در عالم یک ارتش دارد اما در اسرائیل برعکس است؛ یک ارتش وجود دارد که آن ارتش یک دولت جعلی ساخته است، یعنی ما فقط با یک نیروی نظامی مواجهیم و نه چیزی بیشتر. اینها آمدند و چیزی را در اینجا کاشتند که به خیال خودشان از آن یک کشور به وجود بیاید؛ اسرائیل مفهومی شبیه ایمپلنت در دندانپزشکی است که انگلیسیها و کشورهای غربی آن را کاشتهاند و حیات اسرائیل هم به غرب وابسته است. یعنی اگر روزی غرب نباشد، اسرائیل یک شبه فرو میپاشد و برعکس هم هست؛ یعنی اگر اسرائیل فروبپاشد، غرب هم فرومی پاشد. اسرائیل در ایران سفارت ندارد، اما تمام سفارتخانههای غربی به او کمک میکنند. از اطلاعات و هر کمکی اعم از سیاسی، نظامی، رسانهای و... نیاز داشته باشند، در اختیارشان قرار داده میشود.
جمهوری اسلامی ایران بارها به وضوح بیان کرده است که اسرائیل غاصب و اشغالگر باید از بین برود؛ این آرمان در عرصه واقعیت تا چه اندازه دست یافتنی است؟
این نکته را اینجانب عرض کنم که متأسفانه برخی از اساتید دانشگاه و روشنفکران مغالطه کردهاند که جمهوری اسلامی ایران، گفته ما میخواهیم اسرائیل غاصب را نابود کنیم؛ در حالی که رهبری و مقامات جمهوری اسلامی همیشه گفتهاند که جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک نظام سیاسی به کمک همه دولتها و ملتهای مسلمان باید اسرائیل غاصب و متجاوز را که قبله اول مسلمین و سرزمین ملت مسلمان فلسطین را اشغال کرده، شکست دهد و نابود کند. چیزی که برای فرماندهان ارتش اسرائیل آزار دهنده است و مایه کابوسشان است، همین شکننده بودنشان است؛ و کابوس آزاردهنده برای فرماندهان اسرائیل این است که اینها میگویند فقط ۱۱۰۰ نفر به ما حمله کردند و ما را به این شکل به هم ریختند؛ حماس ۳۰ هزار رزمنده دارد؛ اگر ۱۰ هزارنفر از این رزمندگان بار دیگر غافلگیرانه به ما حمله کردند، به همراه ۱۰ هزار نفر از رزمندگان حزبالله لبنان و ۲ یا ۳ هزار نفر از این جوانان کرانه غربی، کار اسرائیل تمام میشود. تازه این رقم بخش کوچکی از قوای آنهاست.
اسرائیل سرزمین بسیار کوچکی دارد؛ یک بار در خردادماه سال گذشته در یکی از جلسات مستمری که با فرماندهان ارشد نیروهای مسلح سپاه و ارتش داشتیم با اشاره به عملیات بیت المقدس مقایسهای بین شیوه اقدام ما در این عملیات و وضعیت اسرائیل انجام دادم؛ وسعت عملیات بیت المقدس ما در جنگ در برابر عراق ۶۰۰۰ کیلومتر مربع بوده است. یعنی ما وسعت جغرافیایی فلسطین اشغالی را در این عملیات آزاد کردیم؛ ما نقشه این منطقه را روی نقشه جغرافیایی فلسطین اشغالی گذاشتیم؛ از مرزهای جنوب لبنان یعنی نیمه شمالی خاک فلسطین اشغالی را پوشاند تا اطراف کرانه غربی و تا اشدود را پوشاند؛ یعنی تا جنوب تل آویو. یعنی ما دیدیم که مراکز حکومتی، مراکز نظامی، مراکز جمعیتی و مراکز اقتصادی همگی در این منطقه قرار میگیرند؛ مابقی مناطق جنوب اسرائیل عمدتاً بیابانی است؛ مناطقی مثل صحرای نقب و اطراف غزه تا بندر عقبه همگی بیابان هستند و جمعیت قابل توجهی در آنجا وجود ندارد. عمده جمعیت یهودی و اعراب قدیم ۱۹۴۸ در این منطقه هستند؛ همه شهرهای اسرائیل، همه مراکز حکومتی، وزارت دفاع، ستاد ارتش، مراکز صنعتی و... آن حرفی که فرمانده ارتش ما برادر عزیزم امیر سرلشکر موسوی زد، حرف محاسبه شدهای بود؛ خبرنگاری قبلاً از امیر موسوی پرسیده بود که اگر جنگی بین ایران و اسرائیل اتفاق بیفتد، ارتش، سپاه و نیروهای مسلح ایران چگونه میتوانند اسرائیل را شکست دهند؟ او در پاسخ گفته بود که اگر شرایطی و امکانی به وجود بیاید که ارتش و سپاه در کنار هم در مقابل ارتش اسرائیل قرار بگیریم، فقط با یک عملیات و نه بیشتر در همان مقیاس عملیاتهایی مثل فتح المبین و بیت المقدس کار اسرائیل را تمام میکنیم؛ یعنی اگر از جنوب لبنان، از جولان و از همین کرانه غربی و از خود غزه نیرویی در حد همین رزمندگان فتح المبین به اسرائیل حمله کنند، کار آنها تمام است و ارتش اسرائیل نابود میشود و واقعه ۷ اکتبر هم نمونهای از این مسأله بود؛ اسرائیل نتوانست حتی در مقابل یک گروه چریکی و نه یک ارتش منظم به درستی عمل کند؛ آن هم حملهای که فقط حدود ۱۶ تا ۲۰ ساعت به طول انجامید پس این ارتش پر مدعا تصویری که از خودش میسازد دروغین است.
وضعیت کنونی اسرائیل را از حیث مؤلفههای جغرافیایی و جمعیتی چگونه میبینید؟ فکر میکنید بحرانهای مختلفی که رژیم اسرائیل با آنها روبهرو است تا چه اندازه این کشور را شکننده و ضعیف کرده است؟
ما نباید فکر کنیم که اسرائیل همان چیزی است که خودش و رسانههای غربی به تصویر میکشند. بعضی وقتها اسرائیل میآید در ایران کاری انجام میدهد و مثلاً دانشمند هستهای ما را ترور میکند یا اقدام انفجاری در یک نقطه محدود انجام میدهد و بعد این کار خودش را بسیار بزرگتر از چیزی که بوده نشان میدهد؛ کل امپراطوری رسانهای غرب هم از او پشتیبانی میکند؛ چون اسرائیل با کمکهای مستقیم امریکا و اروپا سرپاست، همه امکانات را به رایگان در اختیارش قرار میدهند؛ پول، تجهیزات، پیشرفتهترین سلاحها و هر نوع کمکی که بخواهد. در حال حاضر فرمانده سنتکام در تلآویو قرارگاه عملیاتی برپا کرده و از نزدیک در حال فرماندهی میدان جنگ است. سربازان فرانسوی، انگلیسی و امریکایی در کنار سربازان اسرائیلی میجنگند؛ یعنی اسرائیل چنین رژیم جعلی است.
کتابی هست به نام جغرافیای سیاسی خاورمیانه و شمال آفریقا که آلاسدایر درایسدل و جرالد هنری بلیک که دو جغرافیدان انگلیسی هستند، آن را در دهه ۸۰ میلادی نوشتهاند و توسط خانم درّه میرحیدر ترجمه شده و خواندن آن را به شما پیشنهاد میکنم؛ در بخش دوم کتاب تحت عنوان «جداسازی و سیر تکامل نظام دولتها» وارد بحث اسرائیل شده و نوشته است: اسرائیل یک پارادوکس است و ثمره یک ایدئولوژی افراطی به نام صهیونیسم است؛ مسائل بسیار حادی دارد و هرگز قادر به واحدسازی این مردمی که از سراسر دنیا گرد آورده، نیست. در این کتاب آمده که جمعیت یهودیهای اسرائیل از سراسر دنیا از ۱۰۲ کشور مختلف آورده شده و در اینجا جمع شدهاند و این جمعیت گردآوری شده، چند زبانه است و حداقل به ۱۵ زبان تکلم میکنند (عبری - عربی - انگلیسی - لهستانی - روسی - آلمانی - ایرانی - اسپانیایی - آفریقایی و...). دلیل این شکستی که متوجه اسرائیل شد و قادر به ترمیم آن نخواهد بود، چیزی نیست جز اینکه این ارتش و این دولت جعلی اسرائیل و جامعهای که در آن سرزمین اشغالی جمع شدهاند، بیهویتاند و فاقد علت وجودی هستند که عامل مهم تشکیلدهنده یک دولت و ملت است ـ هویت ملی ندارند - پیوستگی فرهنگی ندارند و هیچکدام از عناصر و مؤلفههای مهم را که یک دولت و ملت باید داشته باشند، ندارند.
اینها هویتی ندارند؛ نه هویت فرهنگی دارند و نه هویت ملی و نه به هم پیوستهاند؛ یعنی انسجام و پیوندی میان آنها وجود ندارد. وضعیت این جمعیت با وضعیت مردم ایران اصلاً قابل قیاس نیست؛ مردم ایران پیوندهای مستحکم و قوی با یکدیگر دارند؛ عواملی مانند تجانس مذهبی، تجانس نژادی، تجانس زبانی و تجانس قومی که در ایران هست در کمتر جایی از دنیا وجود دارد. دشمنان و رسانههای معاند غرب سعی دارند القا کنند که تنوع قومیتی در ایران سبب شکاف میان جامعه ما شده است، در حالی که در واقعیت اینگونه نیست؛ درست است که در ایران تنوع فرهنگی و قومی وجود دارد، اما مردم ایران از این تفاوتها در راستای همدلی خود استفاده میکنند و اتفاقاً این تنوع و تفاوت، صمیمیتها را بیشتر کرده است. همه این قومیتها و گروههای متنوع در جامعه ایران هر زمان که ذرهای احساس خطر میکنند، یک دل و یک زبان کنار هم میمانند و برای دفاع از ایران با هم متحد میشوند. عوامل موقعیت راهبردی و فضا، وحدت سرزمینی، ریشه کهن تاریخی، تجانس زبان، مذهب و دین و نژاد و قومیت، ساختار فرهنگی، آرمان سیاسی و حکومت قدرتمند مرکزی از عوامل درونزا و تهدیدات خارجی (به تحریک استکبار جهانی) از عوامل برونزا هستند که در ایجاد و افزایش همبستگی و وحدت و پیوستگی میان ساکنان سرزمین ایران مؤثرند و اما در اسرائیل چنین چیزی وجود ندارد؛ هیچ کدام از این پیوندها وجود ندارد؛ اسرائیل هیچ کدام از مؤلفههایی را که علت وجودی یک کشور است و بر اساس آنها یک کشور تشکیل میشود، ندارد.
درباره عملیات وعده صادق توضیح دهید و ابعاد داخلی و بینالمللی آن را برای مخاطبان خارجی بیان کنید.
دو عملیات «طوفان الاقصی» که توسط حماس انجام شد و عملیات «وعده صادق» که اقدام نظامی مستقیم ایران علیه رژیم بود، بهوضوح نشان داد که اسرائیل بشدت آسیبپذیر است. دیگر هیچ چیز به قبل از طوفان الاقصی و اقدام مستقیم نظامی جمهوری اسلامی برنمیگردد. هر شکل از پاسخ رژیم برای رهایی از باتلاقی که در آن گرفتار شده، باعث فرورفتگی بیشتر خواهد شد. محورهای مقاومت دست برتر را دارند و افق ده سال آینده محور مقاومت دیدن دارد. تاریخ از نو بازخوانی خواهد شد.
ملتهای مظلوم منطقه بویژه ملت مظلوم و مسلمان فلسطین و لبنان در برابر اشغالگر صهیونیستی راه مقاومت را آموختهاند و به فضل پروردگار بر رژیم اشغالگر صهیونیستی به کمک همه دولتها و ملتهای مسلمان از جمله جمهوری اسلامی ایران غلبه خواهند کرد و او را شکست خواهند داد. مشخصههای امریکا و رژیم صهیونیستی را در منطقه همه ملتها میبینند؛ اشغال سرزمین ملتی مسلمان، آواره کردن ملت فلسطین، زورگویی، باجخواهی، جنایت و نسلکشی و کشتار طی ۷۰ سال ادامه دارد و ملت مسلمان فلسطین حاضر به تسلیم شدن در برابر امریکا و رژیم صهیونیستی نیستند.
مهمترین برجستگی عملیات وعده صادق ظهور اراده و تصمیم رهبری ایران بود که همه دشمنان را غافلگیر کرد؛ اسرائیل که تصور میکرد یک دژ نظامی نفوذناپذیر است، مورد تهاجم و نفوذ موشکها و پهپادها قرار گرفت و نفس اراده و تصمیم ملت بزرگ ایران که در رهبری انقلاب متجلی شد، اهمیت استراتژیک دارد. اینکه چه میزان از شلیکهای ایران بر اهداف اصابت کرده، به مراتب اهمیت کمتری دارد. عملیات وعده صادق، عبور از بازدارندگی خودساخته و توهمی رژیم صهیونیستی بود که تصور میکرد با تکیه بر قدرتهای امریکا و ناتو، بازدارندگیاش تضمین شده است. وقتی که دیدند رهبری ایران تصمیم قاطع خود را برای تنبیه متجاوز اسرائیلی گرفته است، همه با هراس به کمک اسرائیل آمدند. امریکا با حمایت کامل و گلچینی از قدرتهای ناتو بویژه انگلیس و فرانسه و برخی کشورهای منطقه، لایههای دفاعی متعددی در برابر قدرت تهاجمی موشکی و پهپادی ایران ایجاد کردند و در جغرافیایی به وسعت حداقل یک میلیون کیلومتر مربع بر فراز فضاهای عراق، اردن، شمال عربستان، دریای سرخ، شرق مدیترانه، قبرس و فلسطین اشغالی آرایش دفاعی گرفتند و علیرغم این دیوارهای دفاعی در حمایت از رژیم صهیونیستی، موشکهای پر قدرت ایران از سپرهای دفاع موشکی عبور کرد و دو مرکز نظامی نواتیم و شلاخیم را درهم کوبید. رژیم صهیونیستی جرأت نکرد تصاویری از این دو پایگاه نظامی را به دنیا نشان بدهد؛ اگر امریکاییها، انگلیسیها و فرانسویها و سنتکام به کمک رژیم صهیونیستی نمیآمدند، قطعاً ۸۰ درصد از پرتابههای ایران، پایگاههای نظامی رژیم صهیونیستی را درهم میکوبیدند.
با عملیات وعده صادق، آرایش استراتژیک یکبار دیگر به سود جمهوری اسلامی ایران تغییر کرد و این تغییر در شرایطی اتفاق افتاد که امریکا اعلام کرد «ما کنار اسرائیل با اراده آهنین ایستادهایم!» امریکا و رژیم صهیونیستی و سایر قدرتهای غربی که به کمک اسرائیل آمدند، در طول عملیات، ۱۰ ساعت در هراس و اضطراب و دلهره بسر بردند و شاهد تحمیل اراده ملت ایران و شکست بازدارندگی اسرائیل بودند. قدرت ایران را همگان تحسین کردند که بدون غافلگیری و با اعلام قبلی، رژیم صهیونیستی را تنبیه کرد و در حقیقت، سیلیها و مشتهای محکمی به لات گستاخ و جنایتکار منطقه زد و او را سر جایش نشاند.
این عملیات تهاجمی را در پاسخ به جنایت رژیم صهیونیستی علیه فرماندهانش در کنسولگری و سفارت ایران در دمشق انجام داد که به درخواست دولت سوریه در آنجا مستقر شدهاند؛ عملیات تهاجمی وعده صادق را بخشی از نیروی هوا فضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برعهده داشت که این بخش کوچک، تنها ۲۰ درصد توان تهاجمی خود را به کار گرفت و در مقابل، امریکا و ناتو و سنتکام و رژیم صهیونیستی با ۲۴۰ فروند هواپیمای جنگنده و سامانههای متعدد ضد موشکی مستقر بر ناوهای امریکا در مدیترانه و دریای سرخ و سامانههای ضد موشکی رژیم صهیونیستی با هراس به دفاع برخاستند و آن بخش کوچک نیروی هوا فضای سپاه با ۸۰ درصد توان تهاجمی خود آماده بود تا بنا به دستور موجهای بعدی حمله را آغاز کند؛ اما فرماندهان ایران تشخیص دادند که تنبیه رژیم صهیونیستی در همین حد کفایت میکند و حمایت این گونه از رژیم صهیونیستی از سوی امریکا، انگلیس، فرانسه و دولتهای اروپایی، انسان را یاد جنگهای صلیبی میاندازد.
امریکا و دولتهای اروپایی شریک قطعی جنایات رژیم صهیونیستی در فلسطین اشغالی هستند و هرگز این هزینههای راهبردی که امریکا و دولتهای اروپایی برای حمایت از رژیم صهیونیستی میپردازند، مورد قبول ملتهای غربی نیست. آیا انسانهایی حکیم و عاقل در جامعه غرب پیدا خواهد شد تا به کمک ملتهایشان، مانع سیاستهای دولتهای خود در حمایت از نسلکشی و ویرانگری اسرائیل غاصب علیه ملت مظلوم فلسطین بشوند؟
بــــرش
یعنی واقعیت اسرائیل با آنچه در رسانهها از خود به نمایش میگذارد، یکی نیست؟
خیر. تصویری که اسرائیل از خودش در رسانهها میسازد، هرگز با تصویر واقعی اسرائیل در داخل سرزمین فلسطین اشغالی انطباق ندارد. تصویر دروغین از خودش میسازد؛ اینکه من بیحریفم و حریف ندارم.
در عملیات ۷ اکتبر تمام هیمنه دروغینش شکسته شد؛ توسط ۱۱۰۰ یا ۱۲۰۰ نفر از رزمندگان یک گروه چریکی که همه نظامیان میدانند این تعداد، استعداد رزمی و مانوری یک تیپ پیاده است. ۱۱۰۰ نفر به این ارتش پرمدعا حمله کردند؛ بعضی از رزمندگان حماس میگویند که اسرائیلیها خواب بودند، شراب خورده بودند؛ همه در تانکها و در قرارگاهها، خواب بودند؛ اصلاً باورمان نمیشد که ارتش اسرائیل با یک عملیات چند ساعته ما تا این اندازه فرو بپاشد. خود امریکاییها هم میگویند؛ بلینکن که وزیر خارجه امریکاست و به کشورهای عربی رفت و آمد میکند، به منطقه که آمده بود، به نخستوزیر عراق گفته بود که ارتش اسرائیل فروپاشیده بود و کارش تقریباً تمام بود؛ ما رفتیم و به آنها کمک کردیم و این ارتش را از زمین بلند کردیم و نگهاش داشتیم تا به طور کامل از بین نرود و سعی کردیم آنها را مجاب کنیم تا ایستادگی کنند و با تکیه به ما کارشان را ادامه دهند. بنابراین رژیم صهیونیستی از نظر اقتصادی و نظامی به کمک حمایتهای مستقیم امریکا و اروپا سر پا ایستاده است و به رایگان هر امکانی را که نیاز داشته باشد، در اختیارش قرار میدهند حتی سلاح کشـــــــــتار جمعی یعنی بمب اتم!
منبع: روزنامه ایران