«باغ خرمالو»، روایت داستانی متفاوت از رضاخان
تاریخ انتشار: ۸ فروردین ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۷۸۴۴۶۴۵
به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛، کتاب «باغ خرمالو» رمانِ نوجوان، آخرین اثر هادی حکیمیان نویسنده اهل یزد است. این کتاب اواخر سال ۹۵ توسط موسسه فرهنگی، هنری شهرستان ادب منتشر شد و در کمتر از یکسال به چاپ چهارم رسید. موضوع رمان ماجرایی جذاب در حیطه تاریخِ سال های پیش از انقلاب، مربوط به دوره پهلوی اول، رضا خان است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
برای تمام کسانی که رمان «برج قحطی» را خوانده باشند، چه موافق و چه مخالف، این خبر که هادی حکیمیان رمان نوجوان نوشته است، خبر غافلگیرکنندهای است. در این کتاب ویژگیهایی چون، زبان سالم و اصیل، نثر خوشآهنگ و درست و روایت روان را میبینیم. توصیف فضا و معماری روستایی یزد خیلی جذاب است و به خوبی در کتاب آمده است. دیالوگهای شیرین و از همه مهمتر سوژه بکر و غافلگیرکننده رمان بسیار خلاقانه است و نصف راه را برای رمان پیش می برد.
سوژه رمان « باغ خرمالو » بسیار بکر و خاص است، قصه، قصه رضاخان است، اما نه آن قرائت تاریخی که ما رضاخان را در دربار ببینیم، نه قرائت رسمی که رضاخان را به عنوان یک چهره منفور یا دستنشانده اجنبی و آن چیزی که در کتابهای درسی است، ببینیم و نه ضد قرائت رسمی که الان در فضای مجازی، درباره تطهیر دوره پهلوی و رضاخان میبینیم.
هوشمندی نویسنده این است که خودش را از همه این قرائتها و روایتها کنار میکشد. این کتاب صرفا برای مخاطب قصه میگوید و اتفاقا موفق هم هست. مخاطب را بدون قضاوت و پیشداوری و در دل قصه مخاطب را در یک روستا در کنار رضاخانی قرار میدهد که دیگر آن رضاخان قلدر و پادشاه ایران نیست بلکه رضاخان قابل ترحم است.
بنابر این گزارش، ما با یک شخصیت مولف و جریانساز مواجهایم که به تنهایی یک جریان نگارش رمان و قصه تاریخی را فارغ از هم قرائت رسمی و هم قرائت ضدرسمی پیش میبرد و خودش قرائت منصفانه و هم مبتنی بر تاریخ است، هم تحقیق و پژوهش و هم هنر داستاننویسی ارائه میکند و این نشان میدهد که حکیمیان با همین چند کتاب، خودش یک جریان فرهنگی است که اتفاقا غبار را از روی نکاتی که از بس گفته شده میزداید. در کل این رمان شسته رفته، قابل توصیه و دارای چند مقطع هیجانانگیز و جذاب در مسیر قصه است.
علاوه بر این، در رمان باغ خرمالو با نویسندهای روبهرو هستیم که کارش را حرفهای دنبال میکند. به روابط و قواعد آشناست. نویسندهای است که مطلع و آگاه است. رمان نوجوان جای شعار دادن، حکم صادر کردن و نصحیت کردن نیست. میداند که جان روایت چیست چون اگر نویسنده سطحینگر باشد، به تکنیک اهمیت ندهد، برای دنیای نویسندگی خود حرمت قائل نشود و اگر تاریخ نخواند، حاصل کار اثری سطحی، سفارشی و ضعیف است که بهتاریخ هم خیانت میکند. «باغ خرمالو»، یک کار سفارشی نیست بلکه یک کار جوششی است که بر مبنای علاقههای روایتی نویسنده شکل گرفت.
حکیمیان نویددهنده شکلگیری نثر نویسندههای پس از انقلاب است که با تکنیک روایت حقیقت، تاریخ را نشان میدهد و اثبات میکند. ما به جایی رسیدیم که میتوانیم قاطعانه بگوییم، نویسندگانی داریم که فارغ از هر تفکر، هر سفارش، هر ملاحظهای و بهخاطر اینکه خود را ساختند و تلاش کردند، حاصل کارشان چیزی مثل باغ خرمالو است.
در باغ خرمالو ما با یک حقیقت تاریخی روبهرو میشویم بدون اینکه در سطح حرکت کنیم یا شعاری رفتار کنیم و پیام خشک و خالی بدهیم. اگر تکنیک با تعهد، صداقت و روشبینی آمیخته شود، حاصل آن باغ خرمالو میشود. یعنی رمانی که میتوانیم به معلمان پیشنهاد دهیم در بیان این بخش از تاریخ، این رمان را مطالعه کنند.
انتهای پیام/
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: معرفی کتاب موسسه شهرستان ادب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۸۴۴۶۴۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کتابی پر ازجاهای خالی!
دیوید برنز در کتاب «از حال بد به حال خوب» نگرش جدیدی به زندگی دارد و نوعی روش درمانی را پیشنهاد میدهد تا در زمان روبهرو شدن با افسردگی و اضطرابهای ناشی از مشکلات به آن پناه ببریم. «شناخت درمانی» موضوع اصلی این کتاب است؛ روشی که به ما میآموزد این افکار، احساسات و بهتر بگویم ذهن ماست که این حال ناخوش روانی را برای ما در طیفهای مختلف فراهم میکند و رنگوبوی زندگی را به سمت ناامیدی و افسردگی میکشاند، نه اتفاقهای بیرونی. راستش را بخواهید خودم هم به پیشنهاد یکی از دوستانم این کتاب ۶۱۸صفحهای را خریدم و آن را خواندم. مهدی قراچهداغی راحت و روان ترجمهاش کرده و گرافیک ساده و در عین حال پرمعنای صفحه روی جلد هم خوب از آب درآمده اما جذابیت اصلی این کتاب که باعث شده چاپ پنجاهونهم آن به دست من برسد، این است که این کتاب پر از جاهای خالی است که نویسنده آن را برای خواننده خالی گذاشته تا او هم دستبهقلم شود و ازافکار واحساساتش بنویسد.گویی خواندن بهتنهایی برای درک دانستههای این کتاب کافی نیست و توی خواننده نیز باید کنار نویسنده بنشینی، قلم به دست بگیری وجرأت نوشتن از احساسات وافکارت را پیدا کنی،حالا این توهستی که برای بهتر شدن حالت، همهجانبه تلاش میکنی؛ هم میخوانی و هم مینویسی.آنجایی که خطاهای شناختی را میشناسی و یاد میگیری در برابر افکار اتوماتیک که هر لحظه در ذهنت میگذرد، واکنش منطقی نشان دهی و احساساتت را بهتر کنی؛ اضطرابهای اجتماعیات را بپذیری و یاد بگیری چطور با آنها سر یک سفره بنشینی و راهحل جدیدی برای کاهش آن بیابی.این کتاب را به کسی که دوست ندارد خودش را با همه نقاط قوت و ضعف بشناسد، توصیه نمیکنم، چون در آن دکتر دیوید برنز خیلی تلاش کرده به ما بفهماند دست از جنگ با خودمان برداریم و خودمان را بپذیریم.
همچنین تکرار تمرینها وقتی میگوید اتفاق ناراحتکننده امروزت را بنویس و احساس خودت را اضافهکن خیلی جالب است؛ انگار تمرین خوشنویسی انجام میدهی تا ابتدا خطخطیهای ذهنت را پاک کنی و به جایش با خط خوانا از زندگی بنویسی.
یکی از نکات جالب دیگر این کتاب آن است که دست از شعار دادن و پیامهای انگیزشی برداشته و اتفاقا تو را با افکار حالبههمزن خودت روبهرو میکند، افکار سرزنشآمیز، درشتنماییها، پیشگوییها، ذهنخوانیها و... .
اما طولانیبودن این کتاب شاید یکی از دلایلی باشد که خیلیها حالش را نداشته باشند که آن را بخوانند و تکالیفش را انجام دهند اما انگیزه ادامهدادن این کتاب زمانی بیشتر میشود که احساس میکنی با مثالهایی که نویسنده آورده او هم مثل خواننده، این مشکلات را داشته و دانای کل نیست، همچنین میتوانی هر روز بخشی از این کتاب را دریابی و عجلهای برای تمامشدنش نداشته باشی.
خلاصه وقتی این کتاب را میخوانی، انگار سر کلاس درس دکتر برنز نشستهای و هر روز با بخشی از خودت که از دیدهها پنهان است، روبهرو میشوی تا بالاخره یاد بگیری با خودت، خوش بنشینی، دوستش داشته باشی و حال خوب را تجربه کنی.