روایتی از زندگی دانشجویان نفتکش سانچی که با آن به دریا زدند/ مزاری در دل آبهای اقیانوس آرام!
تاریخ انتشار: ۱۱ فروردین ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۷۸۷۳۰۶۸
حالا تقریبا سه ماهی میشود که در دل آبهای اقیانوس آرام، آرام گرفته است. «سانچی» را میگویم همان داغ بر دل نشستهای که پس از هشت روز سوختن بر روی آب، سر آخر غرق شد و ۳۲ خدمه اش را با خود به کام مرگ برد.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو-زینب امیدی، حالا تقریبا سه ماهی میشود که در دل آبهای اقیانوس آرام، آرام گرفته است.بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
غروب سانچی...
نفت کش سانچی روز شنبه ۱۶ دیماه ساعت هشت شب به وقت محلی با یک کشتی فله بر تحت پرچم هنگکنگ و با خدمه چینی برخورد کرد. در این حادثه، سانچی با ۳۰ تبعه ایرانی و دو بنگلادشی دچار حریق و انفجارهای سنگین شد و کار امداد رسانی در منطقه را از همان ساعات ابتدایی با مشکل مواجه و در برخی مواقع ناممکن کرد.
۳ ماهی میشود که از حادثه آتشین کشتی سانچی در دلتای یانگ تسه میگذرد، آن زمان ۱۰ روزی میشد که خانواده ٣٢ دریانورد در بیم و امید بودند؛ امید به بازگشت پسران، همسران و پدرانشان. میگفتند ٣١ خدمه کشتی در جایی داخل کشتی در حال نفس کشیدن هستند و در انتظار امدادرسانی؛ اما روز یکشنبه ٢۴ دی ماه امیدشان ناامید شد. آتش نفتکش سانچی خاموش نشد و شعلههای آن تا ارتفاع ١٠٠ متری رسید و این نفتکش سوزان، در عمق دریا غرق شد.
با پایان یافتن تراژدی سانچی، مردان دریا در عمق ١١٠ کیلومتری اقیانوس آرام برای همیشه آرام گرفتند و چشم انتظاری خانوادههایشان با ماتم و اندوه گره خورد. ٣ پیکر بیجان خدمه کشتی از غول ٢٧۴ متری بیرون کشیده شد، اما مزار ٢٩ مرد دریا در همان دلتای یانگ تسه ماند. حالا خانوادهها ماندهاند بدون هیچ نشانی از مرگ عزیزانشان. حتی نمیدانند دریانوردانشان چگونه جان باختند و کجای این دریای بیکران غروب کرده اند.
تو را میسپارم به دامان دریا
درمیان اسامی خدمه سانچی، نام سه دانشجو به نامهای سعید دهقانی، پوریا عیدیپور و سجاد عبداللهی وجود داشت که هر سه دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی واحد خارک بودند و برای گذراندن کارورزی در رشته مهندسی دریانوردی بهعنوان بورسیه در شرکت ملی نفتکش ایران مشغول به کار شده بودند.
از این سه نفر، دو تن با یکدیگر پسرخاله بودند. «پوریا» و «سجاد» دو پسرخاله، دو همدانشگاهی، دو رفیق و دو همکار بودند. دو پسر ٢٢ سالهای که از بچگی با هم بزرگ شدند و با هم تصمیم گرفتند که با نفتکش سانچی به سفر دریایی بروند. هر دو از شهرستان «نورآباد ممسنی» استان فارس بودند، از روستای «تل مشکی». خانوده هایشان مراسم خاکسپاری را گرفتند، اما بدون نشانهای از پسرانشان. آرامگاه ابدی آنها حالا فرسنگها آن طرفتر در اعماق آب ها، بین ژاپن و چین است.
«هنوز هم باورمان نمیشود که بچهها دیگر برای همیشه رفته اند؛ هنوز هم هر صبح به امید اینکه پوریا ما را برای نماز بیدار کند، چشمانمان را میبندیم؛ هنوز هم به هر ارگان و سازمانی زنگ میزنیم، ما را به نام سجاد عبدالهی میشناسند؛ هنوز هم مسافران هتل یزدی منتظرند صبحانه شان را سعید آماده کند؛ هنوز منتظریم تا بچهها از آب برگردند و دوباره اتاق خوابگاه شور و نشاط گذشته را پیدا کند.» اینها را فردین ندری، هم اتاقی و یکی از دانشجویان فعال بسیج دانشجویی دانشگاه خارک در گفت و گو با خبرنگار ما مطرح میکند.
ندری که برای برگزاری مراسم ترحیم پوریا و سعید خودش را به روستای عالی وند محل زندگی سعید رسانده است، ادامه میدهد: سجاد و پوریا با هم نسبت فامیلی دارند و از قبل هم با هم رفیق بودند. سجاد عاشق دریانوردی بود و خودش تعریف میکرد که برای انتخاب رشته مدام سایتهای مختلف را جست و جو میکرده تا دانشگاههایی را که رشته دریانوردی دارند شناسایی کند و در این بین دانشگاه خارک را برای تحصیل انتخاب میکند.
سجاد عاشق دریانوردی بود
وی افزود: پوریا هم با تشویق سجاد وارد رشته دریانوردی شد. سعید هم که از یزد به دانشگاه ما آمده بود. سجاد رفتارهای خاصی داشت و مدام سعی میکرد به افراد قشر ضعیف کمک کند، او از لحاظ مالی به شدت در مضیقه بود و به همین دلیل دو شیفت کار میکرد. سجاد با او طرح رفاقت ریخت و او هم به جمع سجاد و پوریا اضافه شد. آنقدر رفاقت این سه نفر زیاد شده بود که وقتی سعید برای بورسیه شدن نیاز به سند خانه داشت و کسی نبود برای او سند بگذارد، سجاد و پوریا به او کمک و برای او سند مهیا کردند، آنها مثل برادر بودند.
این فعال دانشجویی در ادامه میگوید: ما چهار نفر خیلی با هم نزدیک بودیم. پوریا و سعید و سجاد ورودی سال ۹۳ بودند و من ورودی سال ۹۵ به همین دلیل آنها زودتر از من دریا میرفتند. از سال ۹۵ با تشویق پوریا به عضویت بسیج درآمدم و از نزدیک با فعالیت بچهها در بسیج دانشجویی آشنا شدم؛ آنقدر با نشاط و فعال بودند که باعث شده بود همه بچهها آنها را بشناسند و تعداد زیادی نیز جذب بسیج شدند. با این که آنها مدت زیادی نبود که به عضویت بسیج درآمده بودند؛ اما به دلیل فعالیت زیادشان، مسئولیت گرفته بودند و مجموع فعالیت آنها سبب شده بود بسیج دانشگاه خارک زبانزد باشد.
وی در مورد خصوصیات اخلاقی دوستانش گفت: هر چه از بچهها بگویم کم گفته ام. سجاد خوش رو و خوش خنده و به شدت پرجنب و جوش بود. همه دانشگاه او را میشناختند؛ در سیستمها و کارهای دانشجویی فعال بود و به دلیل پیگیری فعالیتهای دانشجویی همه ارگانهای شهر نیز دیگر او را شناخته بودند.
سعید دوشیفت کار میکرد تا خرج خانواده را بدهد
این فعال دانشجویی ادامه داد: پوریا از همه درس خوانتر بود تا آنجا که میتوانست به همه کمک میکرد و مسئول نیروی انسانی بسیج نیز بود. اما سعید از همه زحمت کشتر بود از ساعت ۷ صبح در تعمیرگاه کار میکرد و عصرها به هتل میرفت و تا صبح هم آنجا میماند تا بتواند هزینه خانواده اش را تامین کند. آنقدر بزرگ منش بود که حتی گاهی بچهها پیش او میآمدند و میگفتند چه قدر لباست زیباست، میدانستند که بدون لباس از آن اتاق بیرون نمیروند.
ندری در ادامه در مورد اینکه وضعیت دانشگاه و بچهها در روزهایی که خبر آتش گرفتن کشتی رسیده بود، گفت: مرتب پیش خودمان رویا میبافتیم و مطمئن بودیم که آنها زنده اند، لحظه لحظه دعا میکردیم آنها زنده برگردند؛ بسیاری از کاپیتانهایی که میشناختیم، میگفتند که کشتی به یک باره آتش نمیگیرد و از آنجایی که ممکن است آتش ذره ذره سرایت کند، احتمال زنده ماندن بچهها داده میشد؛ به همین دلیل مدام فکر میکردیم، آنها زنده هستند.
باور نداریم همان لحظه انفجار از دنیا رفته باشند
وی با اشاره به اینکه هنوز هم باور نداریم که آنها در لحظه اول جان باخته باشند، افزود: هیچ کدام از ما و اعضای خانواده این بچهها باور ندارند که آنها در لحظه اول از دنیا رفته باشند؛ زیرا براساس تجربه و صحبتهای کاپیتانهای کشتیهای مختلف براساس دستورالعمل کشتیها افراد کم تجربه و بی سابقه در چنین مواقعی به مکان امنی مانند موتورخانه هدایت میشوند که این حادثه نیز از این قاعده مستثنی نبوده است و احتمال انتقال بچهها به موتورخانهها وجود دارد و از سوی دیگر با فرض اینکه کل کشتی در لحظه اول آتش نگرفته آنها فرصت این را داشته اند که با خود کپسول هوا و غذا به موتورخانه منتقل کنند. در موتورخانه نه آب نفوذ میکند نه گازهای سمی به همین دلیل همه متخصصان و کارشناسان معتقد بودند که در صورت انتقال بچهها به موتورخانه آنها زنده میمانند و ما مطمئنیم این اتفاق رخ داده است.
این فعال دانشجویی با اشاره به اینکه براساس گفته کارشناسان، کشتی بعد از غرق شدن به عمق ۱۵۰ متری یا ۲۰۰ متری سقوط کرده است، ادامه داد: در این فشار آب هیچ غواصی نمیتواند وارد شود؛ زیرا فشار آب در آنجا بسیار بالاست و به همین دلیل هیچ امید دیگری برای دسترسی به جنازه آنها نیز وجود ندارد و این مسئله غم از دست دادن دوستانمان را بسیار بیشتر کرده است.
آقای حسینی دایی پوریا و سجاد در مصاحبهای در خصوص حادثه تلخ سانچی میگوید: این نخستین سفرشان بود. هم نخستین سفر دریایی و هم نخستین سفر خارجیشان. سجاد از سال ٩٣-٩٢ وارد هلالاحمر شد. من هم جزو نیروهای هلالاحمر هستم به همین خاطرخواهرزادههایم را تشویق کردم تا وارد هلالاحمر شوند. پوریا هم تصمیم داشت وارد هلالاحمر شود. در ماموریتهایی که میرفتم معمولا همراهمان بودند. سجاد دورههای مختلف امدادی را گذرانده بود و خودم بارها با او به ماموریتهای مختلف رفتم.
دایی پوریا و سجاد: تا قبل از این سفر انقدر شاد ندیده بودمشان
دایی این دو دانشجو در پاسخ به این سوال که آخرین صحبتهایشان پیش از سفر چه بود؟ میگوید: خیلی خوشحال بودند. تا پیش از سفر آنها را اینقدر شاد ندیده بودم. بیشتر از هر وقت دیگری میخندیدند. عید عروسی برادر سجاد بود. میخواست سریعتر این سفر را برود تا عید در خانه باشد. میگفت: دو تا سه ماه این سفر طول میکشد باید زودتر برویم تا عروسی در خانه باشیم. با ما تماس میگرفتند. عکس میانداختند و ارسال میکردند. از حال و هوای دریا میگفتند و اینکه چقدر این سفر برایشان خوب بوده؛ تجربه پیدا کرده بودند. باورمان نمیشد، هنوز هم نمیشود. چشم از تلویزیون برنمیداشتیم؛ اما خبرها کوتاه بود و در حد زیرنویس. اصلا فکر نمیکردیم یک فاجعه باشد. فکر میکردیم زنده بیرون میآیند. فکر میکنیم خدمه روزی زنده به خاک کشورمان برمیگردند.
وی در خصوص حال روحی مادر و پدران این دو جوان گفت: اشکشان خشک شده و بغضشان تمامی ندارد. واقعا باید مثل کوه باشی تا این درد اثر نگذارد. پوریا تنها یک برادر کوچکتر داشت که ورزشکار است. سجاد هم دو برادر بزرگتر داشت و یک خواهر کوچکتر که همه عزادار هستند. همه برای تسلی ٢ خانواده به خانههایشان آمدهاند، اما درد کمی نیست.ای کاش اثری از این دریانوردان بود. بدون هیچ نشان و اثری سوگواری کردن سخت است. ما از مسئولان خواهش میکنیم پیکر عزیزانمان را به ما برگردانند.
عموی سعید دهقان: سعید به فکر خانوده اش بود و سعی میکرد از لحاظ مالی ساپورتشان کند
عموی سعید دهقانی در گفت و گو با خبرنگار ما در خصوص برادر زاده اش میگوید: سعید پسر بزرگ خانواده بود. چند سال پیش، پای پدر سعید بر اثر سانحه قطع شد و به همین دلیل خرج خانواده و تحصیل خواهر و برادرهای کوچکتر بر عهده سعید بود. او در کنار درس خواندن دو شیفت کار میکرد. مکانیکی میرفت و با همان لباس که به خانه میآمد، غذا نخورده خودش را به هتل میرساند و تا صبح کار میکرد. او برای بیش از ۴۰۰۰ نفر صبحانه حاضر میکرد در واقع کارگر هتل بزرگ یزد بود. سعید به فکر همه ما بود، حتی زمانی که میرفت، سعی میکرد از لحاظ مالی خانواده اش را در مدتی که نیست، ساپورت کند.
آخوندی: باید از حادثه سانچی درس بگیریم!
در ۲۴ دی ماه خبر جان باختن همه کارکنان و غرق شدن تانکر نفتکش ایرانی «سانچی» اعلام شد و رهبر معظم انقلاب اسلامی در این زمینه پیام تسلیتی صادر کردند و هیات دولت نیز روز دوشنبه (۲۵ دی) را به این مناسبت، عزای عمومی اعلام کرد. در میان، اما کسی آقای آخوندی را ندید! در حالی که مردم انتظار داشتند وزیر راه پیگیر این مساله باشد، رئیس جمهور وزیر کار را برای بررسی ابعاد حادثه به منطقه حادثه سانچی فرستاد. آخوندی در مراسمی که به مناسبت بزرگداشت سانچی در مدرسه عالی شهید مطهری برگزار شده بود در جمع خبرنگاران گفته بود: «باید از حادثه نفتکش سانچی درس بگیریم تا از تکرار این حوادث در آینده جلوگیری شود.»
این اظهارات آخوندی در حالی مطرح شد که هنوز مشخص نشده بود مسئولیت حمل و نقل نفتکش سانچی با کدام ارگان بوده است و بسیاری از کارشناسان وزارت راه و شهرسازی، شخص آخوندی را مسئول حمل و نقل و ترانزیت بین المللی میدانند و معتقدند به جای ربیعی باید آخوندی حادثه را پیگیری میکرد.
رئیس دانشگاه خارک:هر سه عهد کرده بودند بورسیه شرکت نفت شوند
حسین سهولی زاده، رئیس دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم دریایی خارک در خصوص از دست دادن سه تن از دانشجویان این دانشگاه در حادثه سانچی به خبرنگار خبرگزاری دانشجو میگوید: یک هفته ای، بچههای دانشگاه شمع روشن میکردند، دعای ندبه و دعای کمیل میخواندند و امید داشتند که دوستانشان از این سفر پر آب و آتش برگردند. سعید دهقانی، سجاد عبدالهی و پوریا عیدی پور، سه دانشجوی ممتاز دانشگاه بودند که به تازگی بورسیه شرکت ملی نفتکش ایران شده بودند. این بچهها برای بورسیه شدن خیلی تلاش میکردند حتی چند وقت پیش یکی از این بچهها به دفتر من آمد و گفت: شرایط مالی ام به نحوی است که تمام تلاشم را میکنم که بتوانم بورسیه شوم.
سهولی زاده با اشاره به اینکه بورسیه شدن در واقع خواست بیشتر دانشجویان رشته صنایع دریایی است، ادامه داد: دانشگاه علوم دریایی سبب شده است که ما از نظر حمل و نقل دریایی خودکفا شویم و به همین دلیل بیشتر بچهها جذب شرکتهای بزرگ دریایی و نفتی میشوند و این دانشجویان نیز از اینکه توانسته بودند، بورسیه شرکت ملی نفتکش ایران شوند، خیلی خوشحال بودند.
یادبودی به جای سنگ قبر...
پیکر هیچ یک به وطن باز نگشت، اما دانشگاه یادبود آنها را کنار بنای یادبود شهدای گمنام احداث خواهد کرد تا ماندگارتر شوند. در حادثه سانچی به غیر از سه دانشجویی که از آنها نام برده شد، چهاردانش آموخته دانشگاه چابهار به نامهای مجید قصابی عروجی، کاپیتان، حسین جهانی هل آباد، افسر دوم، میلاد عنایتی، افسر سوم، احسان ابولی قاسم آبادی افسر دوم نیز حضور داشتند. همچنین محمد پیریائی دانشجوی دانشگاه صنعت نفت دانشکده علوم دریایی محمودآباد نیز از جانباختگان سانچی به شمار میرود که چندی پیش بعنوان کارآموز در کشتی سانچی راهی آب شده بود.
منبع: خبرگزاری دانشجو
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۸۷۳۰۶۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
یولیا زوتوا: عروس ایرانی ها شدم و بسیار خوش شانس هستم
عضو هیات علمی دانشگاه آزاد و بانویی اهل کشور روسیه هستند که اکنون سالها از زندگی ایشان در جامعه ایران و در کنار خانواده های ایرانی می گذرد.
به گزارش مشرق، یولیا زوتوا، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد و بانویی اهل کشور روسیه هستند که اکنون سالها از زندگی ایشان در جامعه ایران و در کنار خانواده های ایرانی می گذرد.
وی در گفتگو با خبرنگار اسپوتنیک به بیان تجربیات خود پیرامون آداب، رسوم و فرهنگ ایران و جامعه ایرانی پرداخت.
سرنوشت من بسادگی با ایران پیوند خورد!
همسرم در دوره دکتری دانشگاه لامانوسوف شهر مسکو مشغول به تحصیل بودند و ما با یکدیگر در روسیه آشنا شدیم. پس از ازدواجمان ابتدا یک سفری را به ایران داشته و بعد از یکسال برای ادامه زندگی به ایران آمدیم. اگرچه ما بصورت دائمی ساکن ایران نیستیم و حدود هفت سال هم در کشور فرانسه زندگی کردیم، اما در مجموع حدود پانزده سال است که در این کشور زندگی می کنیم.
خانواده همسرم من را خیلی تحویل گرفتند
یولیا با خنده ادامه داد، شاید وقتی که به عنوان یک عروس روس وارد خانواده همسرم شدم حقیقا شانس آوردم، چراکه خانواده شوهرم به من احترام زیادی قائل بوده و من را خیلی تحویل گرفتند. خداروشکر هیچگاه با مشکل خانوادگی جدی مواجه نشدم، در حالیکه اغلب برای دختران روسی که با افراد خارجی ازدواج می کنند مشکلات خانوادگی متعددی رخ می دهد. بزودی موفق به یافتن شغل شدم و در دانشگاه به عنوان استاد زبان روسی مشغول به کار شوم، ما روسها مثلی داریم که می گوید: هرکجا کار است، مکان زندگی همانجاست. بنابراین تجربه زندگی من در ایران بسیار خوب و به آرامی پیش فت.
دانشجویان ایرانی خوب هستند اما سیستم ایرانی خیر!
از نظر من بیشتر دانشجویان ایرانی افراد پرتلاش و باهوش هستند که بسیار علاقمند به درس خواندن می باشند. اما اگر بخواهم به عنوان یک استاد که با دانشجویان ایرانی در ارتباط مستقیم است را با دانشجویان کشورهای دیگر مقایسه کنم باید بگویم، اگر نقصی هم وجود دارد، نقص در سیستم است نه کوتاهی دانشجویان و بیشتر سیستم حاکم نواقصی را در بر دارد. چراکه از سویی دانشجوها بسیار خوب و پیگرانه تحصیل می کنند، اما از سوی دیگر بعد از فارغ التحصیلی امکان بهره برداری از تحصیلات خود را ندارد و به خاطر مشکل بیکاری در کشور امید خود را از دست می دهند.
مسئله دیگری که اغلب خارجی ها متوجه آن می شوند، تمایل همه بچه ها برای ادامه تحصیل در دانشگاه است، در بیشتر خانواده ها بچه ها یا می خواهند دکتر شوند یا مهندس، که این به نظر من خیلی جالب است.
یکی دیگر از ویژگیهای دانشجویان ایرانی این است که اینقدر که نمره برای آنها اهمیت دارد، شاید اصلا مهم نباشد که چقدر تحقیق کرده و چه چیزهایی را فراگرفته اند.
فرهنگ روسها به ایرانی ها نزدیکتر است تا غربی ها
فکرمی کنم به عنوان یک فرد روس که هم تجربه زندگی در ایران را داشته و هم تجربه زندگی در غرب را، به نظرم فرهنگ روسیه به ایران و جامعه ایرانی بیشتر نزدیک است، روسها و ایرانی ها خیلی خوب و راحتر یکدیگر را درک می کنند. ایرانی ها فرهنگ چندین هزار ساله و تاریخ بسیار غنی دارند.
من ادبیات و زبان روسی درس می دهم و هر فردی که تنها اندکی با دبیات سروکار داشته باشد می داند که ادبیات بزرگ ایرانی برای همه الگوست. چیزی که من را بسیار متعجب می نماید اینکه نه تنها در میان خانواده های روشنفکر ایرانی و افراد تحصیلکرده، بلکه در خانواده های عموم مردم اشعارناب و جهان پسند ایرانی زنده است و با افتخار اشعار حافظ و فردوسی خوانده می شود. این علاقه مردم از نظر من خیلی عجیب و بسیار خوب است.
عید نوروز بهترین رسم ایرانی ها
البته که یکی از بهترین رسوم ایرانی ها برگزار عید نوروز است و من هم در میان تمام آداب و رسوم ایرانی که بیشتر آنها جالب و ریشه دار است بیش از همه هید نوروز را دوست دارم و اکنون که در روزهای پیانی سال نو هستیم می خواهم پیشاپیش عید نوروز را به همه ایرانی تبریک بگویم.
در روسیه بودن من را خوشحال می کند
خوشبختانه اکنون در دنیایی زندگی می کنیم که دیگر مسافت دور مانند نیم قرن پیش معنای جدی نداشته و یا سخت باشد، یا اینکه اگر روزی فردی به کشور دیگر مهاجرت نمود دیگر هرگز نتواند به سادگی باز گردد. باور کنید که من اصلا احساس نمی کنم که از روسیه رفته ام و با تکنولوژی های روز دنیا می توانم بسادگی با دوستان و خانواده ام صحبت نموده و در تماس باشم و براحتی در سفر باشیم. اگر روزی فرصتی پیش آید که برای همیشه و یا برای مدت کوتاهی در روسیه زندگی کنم بسیار خوشحال خواهم شد، اما این تصمیم من منوط به توافق خانوادگی بوده و همگی باهم باید تصمیم بگیریم.