دو جمله جاودانه از شیرزن کربلا
تاریخ انتشار: ۱۲ فروردین ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۷۸۹۰۲۷۵
به گزارش جهان نيوز، وقتی حضرت زینب (س) در قتلگاه بدن قطعه قطعه شده حسین (ع) را دید بجای ضعف در برابر دشمن غدار، بدن برادر را کمی بلند کرد و رو به آسمان گفت: اللهم تقبل منا هذا قلیل القربان. خداوندا! این قربانی اندک را از ما بپذیر!!
سبحان الله!...که این قربانی "قلیل" ست!!.....
در مجلس ابن زیاد هم هنگامی که او از روی شماتت به زینب علیهاالسلام گفت: "دیدی که خداوند با برادر و خاندانت چه کرد؟" زینب علیهاالسلام در پاسخ فرمود: "ما رأیت الا جمیلا.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او در روز یازدهم محرم وقتی که در گوداب قتلگاه کنار بدن پاره پاره برادرش امام حسین علیه السلام آمد، بجای ناله و ضعف و با استواری وعظمت در برابر دشمن غدار و وحشی آن بدن را با دست هایش اندکی بلند نمود و عرض کرد: "الهی تقبل منا هذا القربان(علامه سید عبدالرزاق مقرم، مقتل الحسین، ص379.)؛ خدایا! این قربانی را از ما بپذیر."
و در روایتی دیگر آمده، عرض کرد:"اللهم تقبل منا هذا قلیل القربان(علامه بیرجندی، کبریت الاحمر، ص376.)؛ خداوندا! این قربانی اندک را از ما بپذیر!"
این تعبیر نشاندهنده نهایت فروتنی و سپاسگزاری حضرت زینب سلام الله علیها در پیشگاه خدا است، و در عین حال تیری همچون شهاب ثاقب بر قلب دشمن است که هان ای دشمنان سنگدل هرگز نپندارید که ما خوار شده ایم، بلکه ما سرافراز هستیم، چرا که برای خدا قربانی داده ایم.
بر همین اساس، در مجلس ابن زیاد در کوفه, ابن زیاد با گستاخى و بى ادبى در حضور بازماندگان شهیدان به زینب(س) گفت: ((حمد و سپاس خداوندى را که شما را رسوا کرد و دروغ شما را آشکار نمود.)) اگر این سخن گستاخانه بى جواب مى ماند, به روحیه بازماندگان شهیدان آسیب مى رسید و اثر منفى مى گذاشت, ولى زینب(س) با کمال قاطعیت در پاسخ او فرمود: ((انما یفتضح الفاسق و یکذب الفاجر و هو غیرنا; فقط شخص فاسق رسوا مى شود, و بدکار دروغ مى گوید و او دیگرى است, نه ما.))
و باز او از روی شماتت به زینب سلام الله علیها گفت: "دیدی که خداوند با برادر و خاندانت چه کرد؟" در پاسخ فرمود: " مَا رَاَیتُ إِلاَّ جَمِیلا ...؛ جز زیبایی چیزی ندیدم، اینان افرادی بودند که خداوند مقام ارجمند شهادت را سرنوشتشان ساخت، از این رو داوطلبانه به آرامگاه های خود شتافتند، و بزودی خداوند بین آنان و تو جمع کند، تا تو را به محاکمه بکشند، اکنون بنگر در آن محاکمه چه کسی پیروز و چه کسی شکست خورده و درمانده است؟ مادرت به عزایت بنشیند، ای پسر مرجانه."(علامه طبرسی، اعلام الوری، ص247/ کامل ابن اثیر، ج4، ص82.)
صاحب خام این خامه می گوید :(( مَا رَاَیتُ إِلاَّ جَمِیلا ... یعنی جز زیبا چیزى ندیدم ، در اوج بلا تنها دیدن زیبایی توحید نیست بلکه بالاتر از آن دیدن جلوه ذات " جمیل" جل وعلا است و این مرتبه ای است که اوحدی از افراد و کمل اولیاء به آن رسیده اند...
تحلیلی بر کلام حضرت زینب (ع) که فرمود: «ما رأیت الا جمیلا» / جز زیبا چیزی ندیدم
آنچه دیده زینب اندر کربلا زیبایی است
سختی و رنج و بلا نامش مگو شیدایی است(جواد محدثی)
اگر گاهی «عظمت در نگاه است، نه در چیزی که بدان می نگرند.» ، آنگونه که برخی گفته اند، گاهی هم زیبایی در نگاه و دید انسان است، نه در دیدنی ها.
آنکه به چشم «نظام احسن » به همه هستی می نگرد، از این نگاه، خیلی چیزها هم «دیده » می شود، هم «زیبا» دیده می شود، تا چه عینکی بر چشم زده باشیم و از کدام زاویه به هستی و حوادث بنگریم.
«زیبا بینی » هستی و حیات، هم آرامش روح و وجدان می بخشد، هم صلابت و پایداری و پایمردی می آفریند و هم قدرت تحمل ناگواری ها را می افزاید.
از این نگاه، «عاشورا» همانگونه که زینب کبری (ع) فرمود، جز «زیبایی » نبود.
آنچه زینب قهرمان در مقابل طعنه و طنز دشمن نسبت به این حادثه، بر زبان راند (ما رأیت الا جمیلا) (1) ، - جز زیبا ندیدم - پیشتر آرزوی حسین بن علی (ع) بود که در طلیعه این سفر، آرزو و اظهار امیدواری کرده بود که آنچه پیش می آید و آنچه اراده خداست، «خیر» برای او و یارانش باشد، چه به صورت «فتح » ، چه به شکل «شهادت »:
«ارجو ان یکون خیرا ما اراد الله بنا، قتلنا ام ظفرنا» (2)
زیبا دیدن خواهر و خیر دیدن برادر، مکمل یکدیگرند.
جلوه های زیبایی و نمادهای جمال در آینه کربلا بسیار است، که به برخی از آن ها اشاره می شود:
1 . تجلی کمال آدم:
این که انسان تا کجا می تواند اوج بگیرد، زلال شود، خدایی گردد، فانی در خدا شود، در «میدان عمل » روشن می شود . کربلا نشان داد که سقف تعالی انسان و آستانه رفعت روحی و تصعید وجودی و ظرفیت کمال جویی و کمال یابی او تا کجاست . پرونده آن حماسه نشان داد «که تا چه حد است مقام آدمیت » . این نکته برای جویندگان ارزش ها بسی زیباست و معیار!
2 . تجلی رضا به قضا:
در مقامات و مراحل عرفانی و سلوک، رسیدن به مقام «رضا» بسی دشوار و بس ارجمند است . اگر حضرت زینب، حادثه کربلا را زیبا می بیند، به خاطر بروز این شاخصه متعالی در عملکرد ولی خدا سیدالشهداست و یاران و دودمانش .
براستی که حسین بن علی (ع) در میان آنان که یکی به درد یا درمان و یکی به وصل یا هجران می اندیشند و آن را می پسندند، «آنچه را جانان پسندد» می پسندید . کربلا تجلیگاه رضای انسان به قضای خدا بود . حسین بن علی (ع) در واپسین لحظات حیات در قتلگاه چنین زمزمه می کرد: «الهی رضی بقضائک » . خواهر خویش را نیز به همین نکته توصیه کرده بود: «ارضی بقضاء الله ».
این مرحله از عرفان، یعنی خود را هیچ ندیدن و جز خدا هیچ ندیدن و در مقابل پسند خدا اصلا پسندی نداشتن . در آغاز حرکت از مکه به سوی کوفه نیز در خطبه ای فرموده بود: «رضا الله رضانا اهل البیت » ، (3) رضا و پسند ما خاندان، همان پسند خدا است!
این مبنای جانبازی و عشق حسین است و زینب عزیز، این را زیبا می بیند و این منطق و مرام را می ستاید.
آن روز که جان خود فدا می کردیم
با خون به حسین اقتدا می کردیم
چون منطق ما منطق عاشورا بود
با نفی «خود» ، اثبات «خدا» می کردیم (4)
3 . رسم الخط حق و باطل:
از زیبایی های دیگر عاشورا، خط کشی میان حق و باطل و تبیین منطقه حضور و عمل انسان های «دد منش » و «فرشته خو» ست.
وقتی خوبی و بدی و حق و باطل به هم در آمیزد، تیرگی باطل حق را هم غبار آلود و ناپیدا و مشوه جلوه می دهد . در ظلمت آبادی این چنین، گمراهی اندیشه ها و انسان ها طبیعی است و کفر نقابدار، مسلمانان ساده لوح و سطحی نگر را به شبهه می افکند . زیبایی کار امام حسین (ع) آن بود که مشعلی روشن کرد، تا راه، روشن شود، تیرگی ها بگریزد، چهره ها در آن هوای گرگ و میش فتنه و دروغ، نمایان و باز شناسانده شود، تا دیگر فریب و نقاب، بی اثر شود . آیا این زیبا نیست؟
عاشورا یک رسم الخط بود، ترسیم روشن خطی که حق و باطل را جدا کرد و مسلمان ناب را از مسلمان نمای مدعی باز شناساند، پیروان رحمان و جنود شیطان هر کدام در یک سو به عیان دیده شدند . حق، پی برده و صریح، به نبرد باطل آمد که عیان و بی نقاب به کربلا لشکر کشیده بود و مزورانه بر طبل «یا خیل الله ارکبی » می کوبید . اگر هم اندک تردیدی در «شناخت » باقی مانده بود، خطبه های زینب در کوفه و شام، آن را زدود . این از زیبایی های بس قیمتی حادثه خونین عاشورا بود .
4 . تبلور فتح ناب:
از زیبایی های دیگر عاشورا، مفهوم تازه ای از «پیروزی » است .
عده ای به غلط، پیروزی را تنها در «غلبه نظامی » می پندارند وشکست را در مظلومیت و شهادت . عاشورا نشان داد که در اوج مظلومیت هم می توان «فاتح » بود و با کشته شدن هم می توان دفتر و کتاب پیروزی را نگاشت و با خون هم ترسیم «تابلوی ظفر» میسر است . پس فاتح معرکه کربلا حسین (ع) بود و چه فتح زیبایی!
این همان «پیروزی خون بر شمشیر» است که در سخن امام راحل (قدس سره) هم جلوه گر شد و فرمود: «ملتی که شهادت برای او سعادت است، پیروز است . . . ما در کشته شدن و کشتن پیروزیم .» (5) و این همان آموزش قرآنی «احدی الحسنیین » است که فرهنگ مبارزان الهی است .
کسی که به «تکلیف » عمل کرده باشد، در هر حال پیروز است، آن هم پیروزی ناب .
گر چه از داغ لاله می سوزیم
ما همان سر بلند دیروزیم
چون به تکلیف خود عمل کردیم
روز فتح و شکست پیروزیم (6)
این دیدگاه را، هم امام حسین (ع) داشت، هم امام سجاد، هم حضرت زینب . با این دید، همه آن حوادث تلخ، چون پیامدی به سود اسلام و حق داشت، جمیل و شیرین بود . وقتی ابراهیم بن طلحه از امام زین العابدین پرسید: «چه کسی غالب شد؟» حضرت فرمود: آنگاه که وقت نماز فرا می رسد، اذان و اقامه بگو، خواهی فهمید که چه کسی پیروز شد! (7)
و آیا این، در حادثه کربلا زیبا نیست؟ پیروزی، حتی در صورت کشته شدن و شهادت!
5 . حرکت در مسیر مشیت خدا:
زیباترین جلوه این است که انسان، یک عمل و حادثه را در بستر «مشیة الله » و همسو با «خواست خدا» ببیند . اگر سالار شهیدان و یارانش به خون نشستند و اگر زینب و دودمان مصطفی به اسارت رفتند، این در لوح مشیت الهی رقم خورده بود و چه جمالی برتر از این که کارگروهی با جدول مشیت خدا هماهنگ گردد؟!
مگر به حسین بن علی (ع) از غیب، خطاب نیامده بود که خواسته خدا آن است که تو را کشته ببیند؟ «ان الله شاء ان یراک قتیلا» و مگر مشیت خدا آن نبود که عترت پیامبر در راه نجات دین و آزادی انسان، به اسارت بروند؟ «ان الله شاء ان یراهن سبایا» پس چه غم از آن شهادت و این اسارت؟
هر دو، هزینه ای بودند که برای بقای دین و افشای طاغوت، می بایست پرداخته می شدند، آن هم عاشقانه، صبورانه و قهرمانانه!
برای زینب بزرگ، که پرورده دامان وحی و تربیت شده مکتب علی (ع) است، این حرکت در بستر مشیت الهی، اوج ارزش ها و زیبایی هاست . وی مجموعه این برنامه را از آغاز تا انجام، زیبا می بیند، چون تک تک صحنه ها را منطبق با آن «خواسته ربوبی » می بیند.
آیا با این تحلیل و نگاه، حادثه عاشورا زیبا نیست؟
6 . شب قدر عاشورا:
این صحنه، از درخشان ترین جلوه های زیبایی است . کسانی که در سر دوراهی رفتن و ماندن، «ماندن » را که نشان «وفا» و «ایثار» است بر می گزینند و «زندگی بدون حسین » را ذلت و مرگ می شمارند.
آن خطبه امام، آن ابراز وفاداری یاران، آن سخنان و سؤال امام با قاسم، آن شب بیداری اصحاب تا سحرگاهان، آن زمزمه تلاوت قرآن و نیایش از خیمه ها، آن اعلام وفاداری یاران در حضور زینب کبری و امام حسین (ع)، هر کدام برگی زرین از این «کتاب جمال » است . چرا زینب، عاشورا را زیبا نبیند؟
آنچه در کربلا اتفاق افتاد، به یک «بنیاد» تبدیل شد، برای مبارزه با ستم در طول تاریخ و در همه جای زمین . آیا این زیبا نیست؟
لحظه لحظه های عاشورا، به صورت یک «مکتب » در آمد، که به انسان «آزادگی » ، «وفا» ، «فتوت » ، «ایمان » ، «شجاعت » ، «شهادت طلبی » ، . . . و «بصیرت » آموخت . آیا این زیبا نیست؟
خون های مطهری که در آن دشت بر زمین ریخت، سیلی شد و بنیان ستم را ویران کرد . آیا این زیبا نیست؟
هر بساطی را که عمری شامیان گسترده بود
نیم روزی این حسین بن علی برچید و رفت
و . . . آیا این زیبا نیست؟
فاجعه آفرینان کوفه و شام، فکر می کردند با قتل عام اصحاب حق، خود را جاودانه می سازند . ولی در نگاه ژرف زینب، آنان گور خویش را کندند و چهره نورانی اهل بیت روشن تر و نامشان جاودان و دین خدا زنده و کربلا یک دانشگاه شد.
زینب قهرمان و عارف، این ها را می دانست و از ورای قرون می دید . این بود که در مقابل سخن نیشدار و زخم زبان والی کوفه، که با طعنه خطاب به این بانوی اسیر گفت: کار خدا را با برادر و خاندانت چگونه دیدی، فرمود: ما رأیت الا جمیلا . . . جز زیبا چیزی ندیدم!
پی نوشت ها:
1 . بحارالانوار، ج 45، ص 116 .
2 . اعیان الشیعه، ج 1، ص 597 .
3 . موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 328 .
4 . از نویسنده .
5 . صحیفه نور، ج 13، ص 65 .
6 . از نویسنده .
7 . اذا دخل وقت الصلاة فاذن و اقم، تعرف من الغالب (امالی شیخ طوسی، ص 66).
منبع: جهان نيوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jahannews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جهان نيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۸۹۰۲۷۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۶ اردیبهشتِ زیبا؛ روز زیبای سنه نازار
شاید هیچ روزی بهتر از یکی از روزهای اردیبهشت زیبا سزاوار نبود که پای نام سنندج؛ این شهر تاریخی و کوهستانی بنشیند؛ روز ششم اردیبهتشت که یکی از زیباترین شهرهای ایران را به زیباترین ماه سال پیوند زده؛ روز "سنه نازار"؛ روزی برای جشن و شادمانی سنندجیها - اخبار استانها -
به گزارش خبرگزاری تسنیم از سنندج، امروز؛ ششم اردیبهشت، در سال 1397 با تصویب شورای فرهنگ عمومی کردستان، به نام سنندج نامگذاری شد و به دنبال آن هر ساله در این روز برنامهها و جشنهای مختلفی برگزار میشود.
شهرداری سنندج چند سال پیش فراخوانی را برای انتخاب روز سنندج ارائه داد که همانزمان شش اردیبهشت انتخاب شد و دلیل این انتخاب این بود که تاریخ تأسیس شهر سنندج به دست سلیمان خان اردلان در سیام ذیالقعده سال 1046 هجری قمری بوده و این تاریخ دقیقاً ششم اردیبهشت میشود که مصادف است با سال 1637 میلادی و 1016 شمسی؛ این تاریخ در کمیسیون فرهنگی شورای شهر و سازمان فرهنگی شهرداری و شورای فرهنگ عمومی استان کردستان تصویب و به عنوان روز شهر سنندج نامگذاری شد.
یک هفته شاد و مفرح در هفته سنندج
از ششم تا دوازدهم اردیبهشت به عنوان هفته فرهنگی شهر سنندج نامگذاری شده و برنامههای متنوعی در طول مدت این یک هفته برگزار میشود.
امروز همزمان با ششم اردیبهشت ماه برنامههای متنوعی در سنندج برگزار میشود. مراسم افتتاحیه ساعت 17 عصر در پردیس سینما بهمن سنندج آغاز و نمایشگاه کتاب با همکاری ادارهکل کتابخانههای استان کردستان به مدت یک هفته در بوستان کتاب شهر سنندج دایر خواهد بود.
فردا دومین جشنواره ورزش پهلوانی همزمان با دومین روز از هفته سنه با همکاری هیئت پهلوانی، در روز هفتم اردیبهشت از ساعت 15 تا 19 در پارک روجیار و اکران فیلم کارگردانهای سنندجی به مدت یک هفته در پردیس سینما بهمن سنندج شروع خواهد شد. اجرای چندین گروه تئاتر خیابانی هم به مدت یک هفته هر روز از ساعت 18 تا 19 در محل پارک شانو سنندج اجرا میشود.
برپایی کارگاه و نمایشگاه نقاشی و برپایی ایستگاه نقاشی دیواری کودکان در سومین روز از هفته سنه در بوستان سپیدار سنندج؛ نمایشگاه صنایع دستی، مشاغل خانگی و صنعتکاران به مدت یک هفته صبح و بعدازظهر از هشتم اردیبهشت در محل عمارت خسروآباد سنندج؛ نمایشگاه عکسهای قدیمی شهر سنندج نیز به مناسبت روز سنه از هشتم اردیبهشت به مدت یک هفته در محل گالری سوره حوزه هنری؛ رونمایی از کتاب و پنل تخصصی موسیقی با همکاری دبیرخانه شهر خلاق از روز نهم اردیبهشت از ساعت 16 تا 20 بعدازظهر در محل فرهنگسرای شهرداری جنب پارک شهدا؛ کارگاه حکایتگویی، قصهگویی، موسیقی کودک و نقاشی کودک با همکاری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان در روز دهم اردیبهشت در آمفیتئاتر کانون پرورش فکری و همایش مستوره اردلان با همکاری ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی از ساعت 16 تا 20 از دیگر برنامههای این هفته است.
مراسم مولودیخوانی سنتی سنندج و تجلیل از خاندان قرآنی نیز در ششمین روز از این هفته ساعت 17 الی 20 یازده اردیبهشت ماه در عمارت خسروآباد سنندج، برگزاری دومین جشنواره عکاسی و برپایی نمایشگاه به صورت ملی و بینالمللی با موضوع هفته فرهنگی (سنه) با همکاری انجمن عکاسان از دیگر برنامههای هفته سنندج است.
همچنین امروز بازدید عموم مردم از موزه مردمشناسی خانه کُرد(عمارت آصف)، موزه باستانشناسی سنندج(عمارت ملالطفالله) و کاخموزه خسروآباد از ساعت تا ساعت 20 شب رایگان است.
درباره "سنه نازار"
سنندج به کردی (سنه یا سنه دژ) مرکز استان کردستان در غرب ایران است. سنندج در ارتفاع 1500 متری از سطح دریا و در منطقه کوهستانی زاگرس واقع شده و آب و هوایی سرد و نیمهخشک دارد. این شهر از سوی غرب به کوه آبیدر، از شمال به کوه شیخ معروف از جنوب به کوه سراجالدین و از شرق به کوه خاتون شیشهری و گردنه لیلاخ محدود شده و در منطقهای به وسعت 73688 هکتار گسترده است.
سنندج در جمع 245 شهر شبکه شهرهای نوآور جهانی یونسکو و 28 شهر نوآور موسیقی جهان قرار دارد. این شهر به لحاظ موقعیت جغرافیایی و فعالیتهای شهرسازی عصر صفوی و قاجار، از بافت شهری سنتی باارزشی برخوردار است که سازههای مسکونی و عامالمنفعه متعددی مانند حمام، مساجد و بازار در آن باقی مانده است.
سنندج را به علت واقع شدن در دامنه کوه، در گذشته سنه میخواندند و چون دژ آن از لحاظ نظامی اهمیت زیادی داشته، آن را سنهدژ (دژی در پای کوه) مینامیدند که کمکم به سنندج بدل شد. ژاک دمورگان که در اواخر پادشاهی ناصرالدینشاه به ایران آمده، همهجا از این شهر با نام سنه یاد کرده است.
مردم کردستان و خود سنندجیها به شهر سنندج «سنه» میگویند و با القابی همچون سنه باوان (خانه پدری) و سنه نازار (بسیار عزیز) نامش را میبرند، سنه هر سال در ششم اردیبهشت زاده میشود و مردم تولدش را جشن میگیرند.
ریشه نام سنندج
بابا مردوخ روحانی در کتاب خود درباره ریشه نام سنندج آورده است: خود کُردها سنندج را «سنه» میخوانند و نام اصلی آن گویا همین بوده است؛ اما بعد از بنای برج و باروی حکومتی آن را «سنهدژ» گفتهاند که سنندج تحریف و تعریبی از آن است. برخی معتقدند که اصل آن «سانان دژ» بوده به معنی قلعه و محل سانها، زیرا سان در لهجه کردی گورانی، معنی سلطان میدهد، چنانکه «کانی سانان» نیز به معنی محل سلاطین است. سابقه سکونت در محل کنونی شهر سنندج (سنه یا سنهدژ) به گذشتههای دور بازمیگردد.
با این وجود شهر جدید سنندج در دورهٔ صفوی و در روزگار شاهصفی در سال 1046 هجری قمری توسط سلیمانخان اردلان پایهگذاری شده است. نام سنه به احتمال زیاد از ریشه اوستایی گرفته شده است. تا پیش از دوره قاجار از این شهر بهعنوان سنه یاد میشده است اما پس از این دوره به سنندج تغییر نام یافت.
ارتفاع این شهر از سطح دریا 1480 متر و متوسط بارندگی آن بیش از 500 میلیمتر در سال است، شهر سنندج به دلیل وضعیت خاص توپوگرافی یکی از شهرهای زیبای ایران است به طوریکه پیرامون این شهر از کوههای زیبا و بلند و داخل شهر به صورت تپه ماهور از تپههای متعددی تشکیل شده و برفراز هر تپهای منظرهای زیبا از شهر نمایان است.
تعدادی از این تپهها مانند توسنوذر، تپهروسی، تپه شرفالملک و.. از لحاظ تاریخی و مذهبی با اهمیت بوده و همچنین کوه زیبای آبیدر، کوه کوچکهرش (سنگ سیاه) در دو طرف شهر، زیبایی بیشتری به این شهر داده و در حاشیه شرقی شهر رودخانه قشلاق جاری است که بر زیبائی هرچه بیشتر شهر افزوده است.
بر اساس گفته زاهد کریمی یکی از کارشناسان حوزه باستانشناسی و گردشگری قدمت شهر سنندج به هزاره چهارم پیش از میلاد (دوره مس و سنگ میانی) برمیگردد، به طوریکه بررسیهای باستان شناسی انجام شده در دو تپه واقع در ضلع شرقی شهر سنندج و در جوار رودخانه گریاشان، در اراضی شهرک دگایران که با مساحتی بیش از دو هکتار به همدیگر متصل هستند نشاندهنده قدمت شش هزار ساله شهر سنندج (دوره مس و سنگ میانی) است.
این کارشناس میگوید: با توجه به پراکندگی سطحی دادههای فرهنگی (سفال) و بررسی آثار به دست آمده در این مکان این آثار مربوط به دوران کالکولتیک میانی (مس و سنگ میانی) مربوط میشود که شاخصی از دوره دالما - عبید بوده و سفالها دارای نقوش هندسی هستند. با توجه به استقرار این منطقه در حاشیه شرقی شهر سنندج که اکنون بافتی از شهر محسوب میشود میتوان به پیشینه این شهر در ادوار گذشته دست یافت. در ضلع شرقی این تپه آثار سطحی از دوره اشکانی و اسلامی نیز به دست آمده که با ساخت و سازهای صورت گرفته در این قسمت، بخش زیادی از محوطه مربوط به این دوران از بین رفته است.
گذشته سنندج
پس از نابودی دژ حسنآباد در سال 1046 هجری قمری در زمان حکومت شاهصفی، سلیمانخان اردلان پسر تیمورخان اردلان از بستگان مورد اعتماد شاهصفی به کردستان آمد، مرکز ایالت کردستان را از حسنآباد به سنندج انتقال داد و شهر سنندج را در محل روستای سینه پی نهاد و دژ حکومتی را بر بالای تپهای به بلندای 20 متر در کنار روستای سینه (که امروزه به باشگاه افسران معروف است) ساخت و در بیرون و پیرامون دژ؛ خانه، گرمابه، بازار و مسجدی ساخت و رشته کاریزی نیز در دشت «سرنوی» پی نهاد و آب آن را به شهر و میان دژ آورد.
دژی را که «سلیمانخان» بنا نهاد «سنهدژ» نامیدند که بر اثر گذشت زمان و تلفظهای گوناگون به «سنهدج» و سپس «سنندج» دگرگون شد. سازهٔ اصلی آن از زمان خسروخان اول تا اماناللهخان اول طول کشید. حسنعلیخان اردلان، والی سنندج در سال 1116 هجری قمری درمیان دژ حکومتی چند تالار و عمارت بنا میکند و سپس مسجد و مدرسهای بزرگ در شهر سنندج بر پا میکند که دو منار بلند داشته است. این دو منار یکصدسال پابرجا بود تا اینکه «اماناللهخان اردلان» والی کردستان که مردی سخت مذهبی و تندرو بود، آن را ویران کرده و به جایش مسجد و دو منار و باغی به نام فردوس ساخت.شهر سنندج مقر طوایفی از اردلان، جاف، مردوخیها، صادق وزیری، ناهید، کامکارها، کمانگرها، نقشبندی، شیخ الاسلامی، اردلان، وزیری، وکیل، تیمون، هاشمی، لله خانی، قطبی، میربابان، بابان، سروش، گله داری (گله خانی) و طلائی بوده است.
ساکنان سنندج، کرد هستند که به زبان کردی به گویش اردلانی تکلم میکنند. لهجه رایج در استان کردستان لهجه اردلانی (شاخه ای از زبان کردی) نام دارد که در سنندج و شهرهای اطراف رایج است اما مکریانی گویش دیگر از کردی است که در شهرستانهای پیرانشهر، مهاباد، بوکان، بانه، سردشت و اشنویه رایج است.
اقلیتهای مسیحی (کاتولیک) و کلیمی نیز وجود داشته که طی چند سال گذشته از کشور مهاجرت کردهاند. در گذشته ارمنیها و آشوریها نیز در این شهر زندگی میکردند اما با گذشت زمان از سنندج مهاجرت کردند. مدارس آلیانس در سال 1316 هجری قمری در سنندج مانند شهرهای همدان، اصفهان، شیراز و کرمانشاه که بیشترین تعداد یهودیان را داشتند، تأسیس شدن یک محله کامل برای یهودیان وجود داشته و قسمت اعظم تجارت منطقه را در دست داشتند.
در زمانهای قدیم، 3 یا 4 کنیسه وجود داشت ولی هماکنون دو کنیسه فعال است. یک کنیسه قدیمی هم در سنندج وجود دارد که در حدود 150 سال قدمت دارد. در کنیسه سنندج، میتوان قدیمیترین نسخ سفر تورات را یافت، که نابترین پوست آهو را دارد و جوهر آن از جوهر چینی است. شغل یهودیان قدیمی در سنندج، پارچهفروشی و خرازی بوده است.
انتهای پیام/481/