تمام اتهامات «پایتخت»
تاریخ انتشار: ۱۶ فروردین ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۷۹۳۹۹۱۹
سریال پایتخت چگونه به مصاف حواشی بی شمار رفت؟ آفتابنیوز : «سریال پایتخت به کارگردانی سیروس مقدم را از پربینندهترین سریالهای تلویزیون بعد از انقلاب میتوان خواند. سریالی که به دلیل اقبال عمومی مخاطبان تلویزیون کارش به دنبالهسازیهای پشت سر هم رسیده؛ تا حدی که امسال پنجمین سری این سریال روی آنتن رفته و تا همینجا هم از پربینندهترین برنامههای تلویزیون در سال جدید بوده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پنجمین سری پایتخت که هر شب از شبکه اول تلویزیون پخش میشود، فضا و داستانی تا حدی شبیه به چهارسری قبل را دستمایه فیلمنامه خود قرار داده و این بار نیز بسان سریهای قبل با سفر به یک منطقه جدید (این بار ترکیه) داستانش را پیش میبرد؛ که البته سفر به ترکیه به خصوص در یک سری از رسانههای سیاسی خاص انتقاداتی را باعث شده و این گروه پایتخت را با این بهانه که دارد یک منطقه توریستی خارج از کشور را تبلیغ میکند، زیر اخیه بردهاند. تفاوت این سری با قسمتهای قبل اما در این است که پایتخت در پنجمین دوره روی آنتن رفتنش با حاشیههای ریز و درشتی مواجه شده؛ و بر خلاف همیشه مطالب نوشته شده درباره سریال بیش از این که درباره ارزشها و جذابیتهای سریال باشند، حواشی بیشمار پایتخت را مورد اشاره قرار دادهاند. حواشی که بیشترشان به نظر میرسد نوعی بهانهجویی افراطی است که چون سرمایهگذار پایتخت پنج موسسه فرهنگی ایدئولوژیک اوج بوده، درباره این سریال ابراز و اعلام میشود...
حذف رقص در تکرار سریال
این نخستین حاشیه پایتخت امسال بود؛ البته اگر بدبینیهای -البته طبیعی- بیشماری را که پیش از آماده شدن سریال، درباره انجام محتوم همکاری با موسسات ایدئولوژیک سفارش دهنده به وجود آمده و ابراز شده بود، جزو این حواشی حساب نکنیم. این نخستین حاشیه هم زمانی ایجاد شد که در بازپخش قسمت سوم سریال، صحنهای که در آن ارسطو با شادی میرقصد، حذف شد و این قضیه باعث بروز واکنشهای فراوانی در شبکههای اجتماعی شد. محسن تنابنده هم در اینستاگرام از صداوسیما خواست به مردم احترام بگذارد.
تلویزیون علیه نویسنده
حاشیه دوم زمانی ایجاد شد که در قسمت چهارم سریال نام امیرحسین قاسمی که در سه قسمت قبلی بهعنوان نویسنده درج شده بود، حذف شد. این قضیه واکنش امیرحسین قاسمی را موجب شد که در اینستاگرام نوشت: حذف اسم من از تیتراژ!!! بنا به مصلحت فقط تا پایان پخش سریال پایتخت سکوت میکنم. خیلیها این موضوع را به انتقادهای قاسمی ربط دادند. اما ظاهرا اصل جریان چیز دیگری بود؛ چنان که الهام غفوری، تهیهکننده سریال پایتخت گفت: آقای قاسمی تنها در نگارش سه قسمت ابتدایی سریال به خواست محسن تنابنده به عنوان کمک به گروه نویسندگان اضافه شد و با حضور خشایار الوند عملا همکاری ما با این دوست جوان به پایان رسید.
این همان پاسخی است که خشایار الوند هم در گفتوگو با «شهروند» داد- که فردا مشروح آن را خواهید خواند.
شبکه جم در رسانه ملی
وقتی در یکی از بخشهای مربوط به ترکیه بازیگری به نام نگین میرزایی به تصویر کشیده شد؛ معلوم بود که این اتفاق حاشیهها و جنجالهایی را در فضای مجازی بهپا خواهد کرد. به هر حال این چهره بارها و بارها در شبکه جم دیده شده بود و چهره آشنایی برای مردم بود. البته حسین تنابنده خیلی زود به این حواشی واکنش نشان داد و گفت که «شناختی نسبت به پیشینه کاری این خانم نداشتیم و نمیدانستیم در شبکه جم کار میکرده است. این خانم بازیگر، صدام حسین نبوده که خیلی قیافهاش آشنا باشد و ما او را بشناسیم تا از او در سریال استفاده نکنیم»
تبلیغ ترکیه و سبک زندگی غربی!
این یکی از کودکانهترین انتقاداتی بود که به عمل آمد که البته عاملان این انتقادات بیشتر سایتهای ارزشی بودند. مثلا در سایت تابناک در یادداشتی مفصل نوشته شد: پایتخت، که پیشتر با حمایت از یوز و پلنگ ایرانی خودش را در دل مردم ایران جا کرد، هم اکنون برای ترکیه، تابلویی تبلیغاتی به بلندای فاصله چند صد کیلومتری شهر آدانا تا استانبول بلند کرده است. در بخشی دیگر هم آمده بود: اصرار بازیگران مرد سریال بر پوشیدن شلوارک، تیشرت و پیراهن و گریمهای عجیبتر روی صورت و مو در کنار دیالوگهای قابل تأملی که در بخشهای مختلف سریال نمایش داده میشود، این پیام را القا میکند که میتوانید با سفر به این شهر، اوقات لذتبخش و سراسر شادی را تجربه کنید...
این بار استانی دیگر؟
تقریبا در تلویزیون ایران تمام سریالها اعتراض و انتقادات اقوامی خاص را تجربه کردهاند. این نکته اما به هیچ وجه به تصور نمیآمد که سریالی در پنجمین دوره ساخته شدنش باعث انتقاد نماینده استانی شود که این سریال پنج دوره با محوریت شخصیتها و زبان و لهجه و فرهنگ آن ساخته شده است. اما این اتفاق نیز رخ داد و نماینده بهشهر در مصاحبهای درباره پایتخت گفت: قسمتهای پخششده سریال پایتخت ٥، این موضوع را القا میکند که مردم مازندران دور از مدنیت، سطحینگر، عقبمانده، دنیاندیده و در زبان عامه خارجنرفته، سادهلوح و ناآشنا به فناوریها و علوم و فنون روز هستند.
فکر نمیکنم بشود پاسخی به این انتقاد داد!
... و اما حاشیه اصلی این بحث که در روزهای اخیر پررنگترین انتقادات و اعتراضات را به بار آورده؛ زمانی آغاز شد که یکی از شخصیتهای سریال بحث ازدواج سارا و نیکا، دو شخصیت نوجوان این سریال را مطرح کرد؛ تا یکی از پردامنهترین حواشی درباره یکی از مسائل اجتماعی کلید بخورد.
بعدتر در قسمتهای بعدی با اینکه خواستگاری از سارا و نیکا از سوی پدر و مادر این دو نوجوان با ممانعت روبه رو شد؛ اما فعالان حقوق کودک و حقوق زنان معتقدند که صرف باز کردن چنین بحثی در صداوسیما با مخاطبان میلیونیاش در شبهای عید با وجود رواج در بین بخش بزرگی از جامعه و قانونی بودن ازدواج، چندان مناسب نبوده و صداوسیما باید در قبال این امر واکنش مناسبتری نشان میداد...
در حقیقت انتقادات کنشگران حقوق کودک و کاربران شبکههای اجتماعی ناظر به این واقعیت بود که وقتی قانون در جلوگیری از ازدواجها در سنین پایین گامی برنمیدارد؛ حتی طرح چنین مواردی هم میتواند به معنای مشروعیت بخشیدن به چنین نگاهی باشد.
به گفته کنشگران حقوق زنان و کودکان چون عامل رضایت و تعقل در ازدواج کودکان وجود ندارد؛ به همین دلیل هم حتی اشاره گذرا به این قضیه نیز در تلویزیون که تنها رسانه رسمی کشور در ایام تعطیلات است میتواند ترویج این امر مناقشهبرانگیز قلمداد شود. هادی شریعتی، حقوقدان و فعال حقوق کودک یکی از این افراد است که میگوید: پرداختن به موضوع خواستگاری و ازدواج دو دختر کمسنوسال نیاز به حساسیت بسیار بیشتری دارد. هر چند گروهی از بینندگان معتقدند که قسمتهای پایانی همراه با پیام اخلاقی و نکوهش ازدواج کودکان خواهد بود، اما حتی با چنین پایانی هم متاسفانه نویسندگان برای پیام اخلاقی موردنظرشان، شیوه مناسبی را انتخاب نکردهاند.
محسن تنابنده اما به عنوان مغز متفکر پایتخت نگاهی متفاوت به این قضیه دارد و با اشاره به اینکه «دختر و پسر باید در شرایطی به فکر ازدواج بیفتند که عقلرس شده باشند» میگوید: «نگرش من به مسأله ازدواج کودکان اینطور است که احساس میکنم بالاخره باید جایی این موضوع مطرح میشد تا بتوان به آسیبشناسی آن پرداخت. این مسأله روشن شود کهچرا برخی بر این باورند ازدواج نباید در سنین پایین صورت بگیرد. به هر حال مسأله ازدواج در سنین پایین یکی از معضلات اجتماعی ما به شمار میرود و برای من هم موضوعی حساس است.»شهروند
منبع: آفتاب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۹۳۹۹۱۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نقدی بر سریال افعی تهران ساخته سامان مقدم/ به جای سرکوب معلول باید علتها واکاوی شوند
با توجه به کم حوصله شدنم سعی میکنم سریالها مخصوصا آثار نمایش خانگی را بعد از پایان هر فصلشان شروع به دیدن کنم و سریال «افعی تهران» ساخته سامان مقدم را بر اساس همین دیدگاه هنوز ندیده بودم تا چند روز گذشته که خبر اعلام جرم علیه عوامل این سریال به دلیل اهانت به جامعه معلمان رسانهای شد و کنجکاو شدم تا آن را قبل از اتمام فصلش ببینم.
قسمت اول که تمام شد احساس کردم حرفی برای گفتن دارد روی فیلمنامه و سوژه داستان با وسواس بیشتری تمرکز کردم و در فیلمنامه و ساختار آن به لحاظ گره داستانی و شخصیتپردازی برخلاف فیلمها و سریالهایی که در سینما و تلویزیون باب شده تفاوت اساسی دیدم. این که فیلمنامه با توجه به پیرنگ اصلی که برایش تعریف شده آنقدر محکم هست که خرده داستانهایی که در طول اثر میبینیم در خدمت آن قرار دارند و هیچ سکتهای در روند کار ایجاد نمیکنند. نکته دیگر، شخصیت پردازی در فیلمنامه این سریال است که کاراکترها را در این مسیر همراه قصه کرده و به قوام و دوام آن کمک شایانی میکند. تا جایی که بیراه نیست اگر بگویم بر خلاف اکثر فیلمها و سریالها که کنشها و گرههای داستانی بر اساس اتفاقهای تحمیلی نویسنده رخ میدهد در «افعی تهران» شخصیت پردازی بگونهای است که اتفاقات بر اساس زیسته کارکترها در خانواده و جامعه و همچنین با نگاهی روانشناسانه و جامعه شناختی پیش میرود. گرههایی که برای خیلی از مخاطبان ملموس است و موجبات همزاد پنداری را در آنان بر میانگیزد و برای برخی که با مشکلات تولید یک اثر نمایشی آشنا نیستند تصویر درستی از روند ساخت در این روزهای پر چالش در عالم سینما و تلویزیون ارائه میدهد. البته که در طول این سریال میبینیم سازندگان خیلی ظریف و اما محتاطانه با این معضلات برخورد میکنند و داستان به گونهای پیش میرود که سیاست سانسور توسط برخی نهادها و از طرفی پافشاری سازنده اثر برای حفظ اصل فیلمنامهاش و ناراحتی او از اختلالی که در قصه و هدفش از به تصویر کشیدن جنایت به وجود میآید منطقی هستند و هر دو طیف بر اساس وظیفه و دغدغهای که دارند درست عمل میکنند که به نظرم این کشمکش بر جذابیت این سریال افزوده است. به تصور من سریال خوش ساخت است و بازیگران به خوبی از عهده نقش خود بر آمدهاند بخصوص پیمان معادی که به دلیل نگارش فیلمنامه «افعی تهران» روی سوژه و کارکتر اشراف کامل دارد و مسلطتر جلوی دوربین ظاهر شده است و در حفظ و تداوم حس شخصیت روشنفکری که از محیط اطرافش پر از خشم است و پریشانی ذهنی دارد به خوبی عمل میکند. در طول سریال تدبیر کارگردان و تدوینگر در فلاشبکهایی که ذهن شخصیت بیانی را به هم میریزد کلیدواژهای است که به انتقال حس در کلیت داستان کمک میکند و اتفاقا همین فلاشبکها هستند که مخاطب را در درک بهتر چرایی رفتارهای بیانی که به مرور در حال تحول است کمک میکنند و توهین او به معلمش در سکانسی که او را از ماشین بیرون میاندازد قابل فهم میشود. چرا که شخصیت او در طول کودکی و نوجوانی در خانواده و همچنین مدرسه شکل گرفته است. او هنوز کتکهایی که خورده و بیمهریهایی که دیده را نتوانسته فراموش کند و با آن کنار نیامده است. او هنوز در قسمت هشتم و سکانس مورد بحث به تحول شخصیتی نرسیده و نمیتواند معنای جمله لذتی که از بخشیدن میتواند بدست میآورد را نسبت به انتقام درک کند. با توجه به تعریفی که از شخصیت بیانی در طول 8 قسمت شده اگر رفتاری غیر از این به تصویر کشیده میشد حتما سکتهای در روند کار و دو گانگی در شخصیت او ایجاد میکرد و باید بدانیم که او فقط از معلمی که کتکش میزده متنفر است نه از جامعه معلمان. کما اینکه در قسمت دهم این سریال شاهد هستیم وقتی بیانی در رستوران نشسته و خانمی بابت سر و صدای ایجاد شده بابت جشن تولدش از او عذرخواهی میکند، بیانی تولد او را تبریک گفته و ادامه میدهد «خوش باشید». این رفتار باعث تعجب همراهش میشود و میپرسد «چون شناختت برات حل شد؟» و بیانی در جواب میگوید « نه، چون شعور معذرت خواهی داشت.» پس او که زخم خورده دوران گذشته و حتی در بعضی موارد زمان حال است از معلمی که تنبیه را از اساس انکار میکند، انتظار عذرخواهی دارد تا آبی ریخته شود بر آتش خشمش. به نظرم این رفتار را مشاوران تربیتی مدارس میتوانند تحلیل کنند که یک دانش آموز چگونه و چرا از خانواده و شاید معلمش دچار خشم شده و پرخاشگر میشود. بخصوص که این درد در ذهن او کهنه شده و مانند دملی چرکین در رفتارش مشاهده میشود. فراموش نکنیم که او هنوز تحت درمان است و در دیالوگی تاکید دارد که از همه دنیا بدش میآید و از خودش کمتر. او حتی از خودش هم بدش میآید پس تصور نگارنده این است به جای آن که به دنبال تقبیح رفتار یک شخص باشیم و معلول را سرکوب کنیم باید علتها واکاوی شود که به نظرم فیلمنامه «افعی تهران» بر اساس وظیفه ذاتی یک اثر نمایشی تلنگری میزند و دقیقا درگیرهمین موضوع و مطرح کردن علت و معلول است و این کارشناسان روانشناس و جامعهشناس هستند که باید در این باره اظهار نظر بهتری ارائه و علتها را موشکافی کنند و در جهت فرهنگسازی رفتار درست در جامعه و خانواده کوشا باشند. *منتقد سینماوتلویزیون ۵۷۵۷ برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1904427