وقتی خواستند من را شکلات پیچ کنند
تاریخ انتشار: ۱۹ فروردین ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۷۹۶۹۵۸۴
رفتند پلاستیک هم آوردن و پهن کردند که من را درونش شکلات پیچ کنند. اما سید محمد میگفت: «بابا پاهاش هنوز داغه این شهید نشده.» با اصرار شهید سید محمد من را برای مداوا به عنوان مجروح عقب فرستادند و زخمهایم را بستند.
به گزارش ایسنا، حاج قاسم غلامرضایی از رزمندگان تخریبچی لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) در خاطره ای پیرامون عملیات «کربلای ۸» روایت میکند: در جریان این عملیات روزی شهید سید محمد زینال حسینی فرمانده گردان تخریب لشکر با عجله پیش ما آمد و گفت: «سوار شوید بریم خط، وضع خط خیلی آشفته است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
من، شهید صادقیان و شهید سید محمد زینال حسینی جلوی وانت سوار شدیم. همچنین شهید حمیدرضا دادو و هادی کَسکنی هم پشت وانت و به سمت خط مقدم رفتیم.غوغایی بود. از زمین و آسمان گلوله میریخت. آنقدر گلوله توپ و خمپاره زمین خورده بود و چاله انفجار درست کرده بود که ماشین توی چالهها میافتاد و به زحمت بیرون میآمد. سید محمد چالههای کم عمق را با فشار دادن گاز رد میکرد. اما کمی جلوتر ماشین توی یک چاله توپ عمیق افتاد. هرچه گاز دادیم ماشین بالا نیامد.
آمدیم پایین که چرخ ماشین را دورن لوک بگذاریم تا چرخ دندههایش تقویت شوند که یک خمپاره کنار ماشین به زمین خورد. من و شهیدصادقیان کنار ماشین بودیم. با انفجار هر دو تاییمان به هوا پرتاپ شدیم. به خودم آمدم و متوجه چیزهای غیر طبیعی درون خودم شدم . حس کردم پاهایم را نمیتوانم تکان بدهم. گفتم: «پاهام قطع شد!!!» دیدم دستم هم در اختیارخودم نیست. دستم هم شکست. کمرم هم بالا نمیآمد.
چشمهایم را باز کردم دیدم اصغرصادقیان در کنارم به صورت افتاده است. هرچه صدایش کردم جواب نداد. سیدمحمد با کمک شهید دادو و هادی، من را داخل یک سوله بردند
داخل سوله پر بود از جنازههای عراقیها. یک ماشین برای خط وسایل میبرد. هنگام بازگشت من را سوار این ماشین کردند. پاهایم بالا مانده بود و هیچ حرکتی نداشتم. سید مدام بالای سرم بود. رسیدیم پست امداد خط و بچهها من را دوره کردند. میشنیدم به آقا سید میگفتند این بنده خدا شهید میشه ما کاری نمیتوانیم بکنیم.
رفتند پلاستیک هم آوردند و پهن کردند که من را درونش شکلات پیچ کنند. اما سیدمحمد میگفت: «بابا پاهاش هنوز داغه این شهید نشده.» با اصرار شهید سید محمد من را برای مداوا به عنوان مجروح عقب فرستادند و زخمهایم را بستند. توی این سرو صداهای درون بهداری داخل خط، دیدم وشنیدم که آقا سید دو دستی میزد توی سرش و میگفت: «امیدم رفت،مسئول محورم رفت.» سید داشت در غم از دست دادن شهید صادقیان بیتابی میکرد. آن شب من به شدت مجروح شدم و علیاصغر صادقیان بهشتی شد.
سردارشهید حاج سیدمحمد زینال حسینی فرمانده گردان تخریب لشکر۱۰ سیدالشهدا (ع) و شهید حمیدرضا دادو در تیر ماه ۶۶ آسمانی شدند.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۹۶۹۵۸۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
وداع با شکوه ایلامی ها با پیکر پاک شهید محمد شفیع فیضی زاده
پیکر مطهر شهید سرافراز محمد شفیع فیضی زاده از شهدای تازه تفحص شده دفاع مقدس امروز پس از ۴۱ با حضور قشرهای مختلف مردم تشییع و به خاک سپرده شد. به اشتراک بگذارید: https://tn.ai/3080075 درباره ما ارتباط با ما آرشیو اخبار ؛ جدیدترین اخبار لحظه به لحظه امروز پیوندها بازار پربینندهترین اخبار قیمت ارز و طلا لیگ ایران و جهان ما را دنبال کنید: RSS تلگرام اینستاگرام توییتر آپارات سروش آیگپ گپ بله روبیکا ایتا
All Content by Tasnim News Agency is licensed under a Creative Commons Attribution 4.0 International License.