Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «الف»
2024-05-03@04:43:40 GMT

گفت‎وگو با قربانی اسید پاشی در تبریز

تاریخ انتشار: ۲۱ فروردین ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۸۰۱۰۴۱۷

سرم را از شیشه‎ی ماشینش داخل بردم و گفتم «چی کار داری؟ مگه نگفتم من دیگه با تو کاری ندارم، دست از سرم بردار». به محض این که این را گفتم با دستانش موهایم را که بلند بودند گرفت و به زور مرا داخل ماشین کشید...

آنچه خواندید، بخشی از گفت‎وگوی خبرنگار ایسنا با «معصومه‎ جلیل پور»، دختر 26 ساله‎ی تبریزی است که دوستانش او را به نام «مهسا» می‎شناسند، مهسا در آخرین نفس‎های اسفند ماه سال گذشته قربانی اسیدپاشی یک خواستگار سمج شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

 

 به گزارش ایسنا، وارد بخش سوختگی زنان که می‎شوی، اتاق بستری او جزو مناطق ممنوعه است و پزشکان، ملاقات با او را به دلیل سوختگی شدید درجه سه از ناحیه‎ی صورت و گردن، ممنوع کرده‎اند. 

 از صورتش چیزی به جز بانداژ مشخص نیست و با گلوی سوخته از روزهای سختی که می‎گذراند، می‎گوید.

** چه شد که قربانی اسیدپاشی شدی؟ 

اسید پاش، خواستگارم بود و هر روز به محل کارم که یک سالن آرایشگری بود، می‌آمد. خانواده‌ام از خواستگاری او باخبر بودند و طی چند ماه اخیر، سمج‎‌تر شده بود و هر روز مقابل خانه‎مان می‎ایستاد و ماردم را که می‌دید به او می‎گفت «من مهسا رو دوست دارم» و از او خواهش می‎کرد که وساطت کند تا من پیشنهاد ازدواج او را قبول کنم. زندگی قبلی‌ام با شکست مواجه شده بود، به همین دلیل مادرم حق انتخاب را به خودم داده بود. 

طبق ادعاهای خودش، پدرش خلافکار بود و به من می‎گفت «راه من از پدرم جداست و در کارهای خلاف او شریک نمی‎شوم». در ابتدا هیچ حسی به او نداشتم، اما بعد از پافشاری‎های مدامش، برادرم شروع به تحقیق درباره‎ی او کرد و کسانی که او را می‎شناختند، در باره‎ی او گفتند «کم از پدرش نداره و هر دو خلاف کار هستند، چندین پرونده دارند و خفت گیری می‎کنند»! 

بیست و هفتم اسفند ماه بود که دوباره دم در خانه‎ی ما سبز شد، با شنیدن حرف‎های برادرم و تایید نشدن او در تحقیقات، قاطعانه به او گفتم  «دور من رو خط بکش، من قصد ازدواج ندارم». مقابل چشمان من با دو خانم تماس گرفت و رو به من گفت «همانطور که می‌بینی دور و بر من شلوغه، اما من تو رو می‎خوام». در جوابش گفتم «تو اگر الماس هم باشی، بعد از این حرکات دیگه نگاتم نمی‎کنم».  

28 اسفند بود و داشتم با مادرم برای خرید عید بیرون می‎رفتم، خانه‎مان در طبقه‎ی سوم بود و قبل از آماده شدن مادرم پایین آمدم و به مادرم گفتم پایین منتظرش هستم، غافل از این که «محمد» آن بیرون ایستاده بود، در را که باز کردم با او مواجه شدم و از من خواست تا به ماشین او بروم. به من گفت «یه لحظه بیا کارت دارم».سرم را از شیشه‎ی ماشینش داخل بردم و گفتم «چی کار داری؟مگه نگفتم من دیگه با تو کاری ندارم، دست از سرم ندارم». به محض این که این را گفتم با دستانش موهایم را که بلند بودند گرفت و به زور مرا داخل ماشین کشید.مستقیم به سمت اتوبان حرکت کرد و گفت «دو تا سوال ازت دارم». شروع کرد به التماس که «اگر پیشنهادمو قبول کنی، همون می‎شم که تو می‎گی».

گفتم «من تو رو نمی‎خوام»، از میدان فهمیده دور زد و ماشین را کنار خیابان نگه داشت، قمه‌ی بزرگی را درآورد و تهدید کرد که سر من را می‎برد. دستم را برای محافظت از خودم جلو بردم و قمه را روی انگشتانم و دستم کشید، اگر پتو را کنار بزنی می‎بینی، تاندون‎های انگشتم قطع شده است. 

 صندلی ماشین را خواباند و روی سینه‌ام نشست، از پشت سرش یک بطری برداشت. اول فکر کردم، آب است و می‌خواهد بترساندم، بعد اسید را وحشیانه روی من ریخت و با پایش پرتم کرد کنار اتوبان و گفت «حالا که قبول نکردی، نباید کسی دوستت داشته باشه و تو رو بگیره، حالا دیگه کسی سراغت نمیاد». ماشین را راند و دور شد و رفت. 

 بعد از آن چه کردید، خانواده‌تان چگونه با خبر شدند؟ 

حدود بیست دقیقه در آن وضعیت در اتوبان تنها بودم و کاری از دستم برنمی‎آمد، تمامی لباس‌هایم را اسید سوزانده بود و با لباس‎های سوخته و نیم تنه منتظر بودم تا کسی نجاتم دهد. یک آقا و خانم ماشین را نگه داشته و کمک کردند، صورتم را با آب شستند، خانم یک چادر به من داد تا خودم را با آن بپوشانم و به اورژانس زنگ زدند، شماره تماس خانه‌ی خواهرم را به اورژانس دادم. 

 گوشی و کیفم در ماشین او جا مانده بود، با مادرم تماس گرفته و گفته بود «مهسا را کشتم، برید پیداش کنید» و مادرم که فشار خون و قند بالایی دارد، تا حد مرگ پیش رفته بود. 

 اکنون با گذشت 22 روز از این حادثه چه حسی دارید؟ 

چه حسی می‎توانم داشته باشم!؟، دستانم، بازوهایم زخمی هستند، سینه، سر و صورت و گردنم سوخته است، تمامی موهایم را از دست داده‎ام و موهایم را از ته تراشیدند. دکترها قول‎ داده‎اند هر کاری توانستند برایم انجام دهند، چشمانم تار می‎بینند و اکنون روی چشمهایم پرده گذاشته‎اند.  

22 روز است هر روز شکنجه می‌شوم، تا قعر جهنم می‎روم و برمی‎گردم، پوستم می‎ریزد، از شدت درد نمی‎توانم به چیزی فکر کنم و با چند آرامبخش به خواب می‎روم و کابوس می‎بینم. قیافه‎ام خراب شده و از دست رفته، بدنم، دستانم را از دست داده‎ام.

به دلیل این که نیت ازدواج با او را نداشتم، قربانی شدم، من بی‎گناه بودم، این حق من نبود. می‏‌خواهم حق رعایت شود و دختر دیگری به سرنوشت من گرفتار نشود. 

فقط می‎خواهم عدالت اجرا شود، والسلام.

بر اساس این گزارش؛ این اسید پاشی روز 28 اسفند رخ داد و فرد اسید پاش در کمتر از دو ساعت توسط نیروهای پلیس دستگیر شده و با تشکیل پرونده‌ی قضائی تحویل مقام قضائی شده است.

منبع: الف

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۰۱۰۴۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مست عشق ؛ علیرضا قربانی

تعداد بازدید : 0 کد ویدیو دانلود فیلم اصلی کیفیت 480 کیفیت 284

تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را
نفسی یار شرابم نفسی یار کبابم
چو در این دور خرابم چه کنم دور زمان را
ز همه خلق رمیدم ز همه بازرهیدم
نه نهانم نه پدیدم چه کنم کون و مکان را
ز وصال تو خمارم سر مخلوق ندارم
چو تو را صید و شکارم چه کنم تیر و کمان را
چو من اندر تک جویم چه روم آب چه جویم
چه توان گفت چه گویم صفت این جوی روان را
چو نهادم سر هستی چه کشم بار کهی را
چو مرا گرگ شبان شد چه کشم ناز شبان را
چه خوشی عشق چه مستی چو قدح بر کف دستی
خنک آن جا که نشستی خنک آن دیده جان را
ز تو هر ذره جهانی ز تو هر قطره چو جانی
چو ز تو یافت نشانی چه کند نام و نشان را
جهت گوهر فایق به تک بحر حقایق
چو به سر باید رفتن چه کنم پای دوان را
به سلاح احدی تو ره ما را بزدی تو
همه رختم ستدی تو چه دهم باج ستان را
ز شعاع مه تابان ز خم طره پیچان
دل من شد سبک ای جان بده آن رطل گران را
منگر رنج و بلا را بنگر عشق و ولا را
منگر جور و جفا را بنگر صد نگران را
غم را لطف لقب کن ز غم و درد طرب کن
هم از این خوب طلب کن فرج و امن و امان را
بطلب امن و امان را بگزین گوشه گران را
بشنو راه دهان را مگشا راه دهان را

بازدید 4 مست عشق قطعه‌ای از علیرضا قربانی است که متکی بر یکی از غزلیات دیوان شمس مولانا برای فیلم مست عشق به کارگردانی حسن فتحی، خوانده است. موزیک ویدیویی که متکی بر تصاویر همین فیلم ساخته شده را می‌بینید و می‌شنوید.

دیگر خبرها

  • مست عشق ؛ علیرضا قربانی
  • واکسیناسیون دامی به میزان ۸۰۰ هزار دز در میامی انجام شد
  • خوراکی‌هایی که بهتر است با معده خالی خورده نشوند
  • این ویتامین‌هادر کاهش یبوست موثر هستند
  • اگر معده درد یا رفلاکس معده دارید، این مطلب را بخوانید
  • معمای اتوبان
  • عملیات سم‌پاشی علیه حشره ناقل مالاریا در سیب و سوران آغاز شد
  • پهپاد کشاورزی ایرانی مورد توجه بازدیدکنندگان خارجی ایران اکسپو
  • سمپاشی دقیق‌تر و کم هزینه‌تر با پهپاد کشاورزی ایران ساخت
  • جدال پدر و دختر بر سر خواستگار آمریکایی | رضایت نمی‌دهم مگر به شرط...