او آموخت چگونه میتوان بیمنت کار کرد، بیچشمداشت/بر پیکر استاد گرانقدرمان تعظیم میکنیم+عکس
تاریخ انتشار: ۲۲ فروردین ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۸۰۲۷۱۹۶
به گزارش خبرنگار ایلنا، مراسم بدرقهی پیکرِ محمدابراهیم جعفری (نقاش و شاعر پیشکسوت کشور) صبح امروز (چهارشنبه 22 فروردینماه) در دانشگاه هنر با حضورِ بخش بزرگی از جامعهی تجسمیِ معاصر ایران و افرادی چون منوچهر معتبر، قباد شیوا، عباس مشهدیزاده، لیلی گلستان، نادر سیحون، کوروش گلناری، حسین محجوبی، محمدحسین عماد، زهرا موسوی، مهدی حسینی، خسرو سینایی، معصومه مظفری، بابک اطمینانی، رضا بانگیز، همایون سلیمی، حسینعلی ذابحی، مدیرکل ارشاد استان تهران، نماینده معاون فرهنگی زیباسازی شهرداری تهران، ابراهیم حقیقی، غلامرضا نامی، مجید ملانوروزی، فریدون میرزالو، معاون فرهنگستان هنر، علی فرامرزی، پری ملکی، توکا ملکی، ایرج اسکندری، رضوان صادق زاده، بهرنگ صمدزادگان، اسماعیل بنیاردلان، محمدحسین حلیمی، بهزاد شیشهگران، علیمحمد زارع و .
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در ابتدای این مراسم، اکرمی (رئیس دانشگاه هنر) گفت: آنچه مسلم است همه رفتنی هستیم و مرگ حقیقیترین مسالهای است که در همه آحاد انسانی اتفاق میافتد. مهم این است که شعاع دایره حیات چقدر میتواند گسترده باشد. ما امروز خوشحال هستیم که استاد گرانمایهای همچون استاد جعفری در بینمان داشتیم. آنچه ماندگار است زندگی روحانی و معنوی ایشان است که همیشه جاودانه است.
او افزود: امیداوریم همه هنرمندان این اوج را طی کنند و فرهنگ بالنده ایران این حرکت را ادامه دهد و همه همچون ایشان با رسالت خودشان که آموزش است شاگردانی را تربیت کنند که پا جا پای هنرمندانی مثل استاد جعفری بگذارند. امیدوارم همیشه یاد این استاد بزرگ گرامی و جاودانه باشد.
در ادامهی مراسم، معصومه مظفری (نقاش و رئیس انجمن هنرمندان نقاش ایران) با قرائت متنی از همیاریها و همدلیهای مرحوم جعفری گفت: من میخواهم از محمدابراهیم جعفری سخن بگویم که عضو افتخاری انجمن هنرمندان نقاش ایران بود و از زمان شکلگیری این انجمن یعنی از 20 سال پیش حتی یکبار هم همراهی و همیاریاش را از ما دریغ نکرد. هر زمانی که در گردهمایی، مجمع و یا جلسهای نیاز بود از او میخواستیم تا سخن بگوید و شور و همدلی بیافریند که راه و کار آسان شود و او همیشه پذیرا بود، بیهیچ منتی.
وی ادامه داد: امروز انجمن دوست، حامی و همراه خوب خود را از دست داده و به سوگ نشسته است. به فردا میاندیشد و خستگیها و دلسردیها که از راه میرسند و این بار بیوجود گرمابخشش چه باید کرد؟ به آموزههایش روی آوریم چراکه او آموزگاری یگانه بود. امروز او را از اینجا بدرقه میکنیم چون او این مکان را دوست میداشت، مکانی که در آن دانشجویانش و دوستانش حضور دارند. یعنی جوانانی که او دلبستهشان بود و برایشان تلاش میکرد و همنسلانش که به او تسلای دوستی میدادند.
مظفری اضافه کرد: یک بار به من گفت: «خیلی مهم است که در مجمع آتی انجمن، همسن و سالان من حضور داشته باشند.» وقتی مجمع برگزار شد، نگاهی به حاضرین انداخت و با رضایت خاطری گفت: «خوب است.» امروز با انتخاب این مکان آموختم چه گفت. اینکه آینده را دریاب و برایش برنامهریزی کن و به پشت سرت نگاه کن و قدردان آنهایی باش که راه را هموار کردند.
رئیس انجمن هنرمندان نقاش ایران گفت: از او آموختیم که میتوان صبور بود. میتوان لبخند زد، امیدوار بود. میتوان امید داشت و قدردان بود. میتوان خلاق بود و شور و نشاط آفرید. میتوان بیمنت کار کرد، بیچشمداشت. میتوان اندکی مانند او شد؛ مانند محمدابراهیم جعفری نقاش، شاعر، معلم، دوست، همراه، و همدل. یادش گرامی.
معصومه مظفری، در پایان دوستاران مرحوم جعفری را به مراسم بزرگداشتی که به همتِ انجمن هنرمندان نقاش ایران در ششم اردیبهشتماه در خانه هنرمندان به یاد این هنرمند برگزار خواهد شد، دعوت کرد.
اسماعیل بنیاردلان (رئیس دانشکده علوم نظری و مطالعات عالی هنر) از دیگر سخنرانان این مراسم بود، که با اشاره به ویژگیهای اخلاقی مرحوم جعفری اظهار داشت: اگر بخواهیم از تاریخ فرهنگ خودمان بگوییم، زیستن بر مبنای مهر، شادکامی و خوش اخلاقی از ارکان آن است. افتخاری که ما داریم به عنوان انسان در این جامعه این است که فرهنگ ما، ما را به داشتنِ روی خوش و اخلاق نیک دعوت میکند. مصداق این اوصاف محمدابراهیم جعفری است. او همیشه یک تکیه کلام داشت: «زندگی کنیم، مهر بورزیم، شاد باشیم و دیگران را شاد کنیم.»
وی بیان کرد: در 30 سالگی که ایشان را میشناختم یک لحظه اخم در او ندیدم؛ حتی این اواخر هم که کسالت داشت روی خوش همیشگیاش را حفظ میکرد. همه ما از بودن و حضور او شاد میشدیم و انرژی میگرفتیم. او به همه ما اخلاق را میآموخت.
وی در پایان گفت: همچنان در خاطر ما شادیها، لبخندهای او و گذشتهایش پابرجا است. به جامعه ایران و به ویژه جامعه فرهنگ و هنر، به یک معنا هم باید تسلیت گفت و هم تبریک؛ چراکه این چنین زیبا زندگی کردن را هر کسی توفیق ندارد.
در ادامهی مراسم، خسرو سینایی (کارگردان سینما) همچنان که اشک میریخت، گفت: من نمیتوانم بگویم محمدابراهیم جعفری. او همیشه «ممد من» بود. ممد! نگاه کن. درست است که اینجا خوابیدهای، ولی فرشتهها این بالا دارند میرقصند. یک عمر ما را شاد کردی و به زندگی ما رنگ بخشیدی. تو بودی که میگفتی «همه میخندند، من میگریم. همه میگریند، من میخندم. عاقلان میگویند من هنرمندم».
وی افزود: او 10 روز از من بزرگتر بود و ما 40 سال زندگیمان را با شادی، دوستی و خلاقیت در کنار هم گذراندیم. باید از زندگی خودم ممنون باشم که این سعادت را به من داد که با تو باشم. تو شادی و شوق را برای همه ما آوردی. ممنون که بودی.
در ادامه، رضوان صادقزاده (نقاش و عضو هیات علمی دانشگاه هنر) با اشاره به تحرک و شادیآفرینیِ همیشگیِ مرحوم جعفری، با بیان خاطرهای از این هنرمند به گفتهی خود پایان داد: من نمیدانم چرا فکر میکردم از همه به آقای جعفری نزدیکتر بودم و فکر میکنم بسیاری از دوستان ایشان نیز چنین حسی دارند. پاریس که رفته بودم و در خانه دختر آقای جعفری، سایه خانم بودم؛ آنقدر سر و صدا بود که یکبار بالاخره گفتم «آقای جعفری میشود ساکت باشید؟» ایشان برگشت گفت «هرگز. من زمانی که حرف میزنم از زمانی که نفس میکشم هم بیشتر است.»
آخرین سخنران، ایرج اسکندری (نقاش) بود که با خوانشِ شعری از شفیعی کدکنی، گفت: خیلی به خودم فشار آوردم تا بتوانم احساساتم را کنترل کنم، ولی جعفری کسی نیست که ما راحت بتوانیم در موردش صحبت کنیم و راحت از او بگذریم. پدر ما بود در گروه نقاشی. حداقل 40 سال در این مکان رفت و آمد داشت و همه کسانی که امروز درس هنر میخوانند و درس میدهند شاگرد ایشان بودند.
وی ادامه داد: من دلم میخواهد از گروه نقاشی دعوت کنم در اینجا برای قدردانی از حضار تشریف بیاورند. این گروه نقاشی، همه ما شاگردان استاد بودیم و همه ما سالها با ایشان زندگی کردیم و امروز نمیدانیم چگونه میتوانیم تنهایی را در نبودن ایشان طاقت بیاوریم.
اسکندری در پایان ضمن تشکر از تمامی کسانی که پیام تسلیت ارسال کردهاند، گفت: افراد زیادی پیام دادند و تشکر کردند. از مهندس میرحسین موسوی که پیام دادند، تشکر میکنم. همچنین دختر و داماد ایشان که اینجا حضور دارند و هر دو از دانشجویان این دانشگاه بودند. ما گروه نقاشی بر پیکر این استاد گرانقدرمان، تعظیم میکنیم.
سپس، عطاالله امیدوار (نقاش و موسیقیدان) آوازی را با یاد و خاطره محمد ابراهیم جعفری خواند. همچنین در این مراسم، سیدحسن سلطانی (رئیس دانشکده تجسمی) و بهنام کامرانی؛ به نمایندگی از گروه نقاشی دانشگاه هنر سخنرانی کوتاهی داشتند.
در پایان، نماز میت به امامت حجتالاسلام دعایی بر پیکر محمدابراهیم جعفری خوانده شد.
پیکر این نقاش و شاعر پیشکوت از دانشگاه هنر به سمت بهشت زهرا(س)، قطعه ۸۰ ردیف ۶۹، شماره ۳۱ بدرقه شد و در خاک آرام گرفت.
محمدابراهیم جعفری در آخرین دقایقِ 18 فروردینماه در اثر خونریزی مغزی در سن 78 سالگی درگذشت.
منبع: ایلنا
کلیدواژه: دانشگاه هنر محمدابراهیم جعفری مراسم تشییع محمدابراهیم جعفری
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.ilna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایلنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۰۲۷۱۹۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مرد نقاش، راز آتش زدن همسر و فرزندش را فاش کرد
آفتابنیوز :
به دنبال این گزارش، تیم تحقیق راهی محل شده و در بررسیها مشخص شد که ساعاتی قبل این زن را به همراه شوهر و پسر 11 سالهشان که همگی دچار سوختگی شده بودند به بیمارستان منتقل کردهاند.
زن جوان ساعاتی بعد به علت شدت سوختگی جانش را از دست داد. این در حالی بود که پسر 11 ساله نیز دو روز بعد با وجود تلاش کادر درمان فوت کرد اما مرد میانسال که از ناحیه دو دست دچار سوختگی شده بود، پس از بهبودی تحت بازجویی قرار گرفت و راز قتل همسر و فرزندش را برملا کرد.
او در تحقیقات گفت: نقاش ساختمان هستم و مدتهاست که با همسرم اختلاف داشتم. روز حادثه از پسرم خواستم که با من به محل کارم بیاید اما او مخالفت کرد و سر همین مسأله بحثمان شد وقتی همسرم وارد دعوا شد با عصبانیت کنترلم را از دست دادم و روی خودم و همسر و فرزندم بنزین ریختم. آن زمان اصلاً متوجه نمیشدم که چه کار میکنم. ناگهان کبریت را کشیدم و آنها شعلهور شدند. خودم نیز دستانم دچار سوختگی شد. به دنبال صدای فریاد و کمکخواهی همسر و فرزندم، همسایهها به کمکمان آمدند و با حضور امدادگران، آتش خاموش شد و ما به بیمارستان منتقل شدیم.
به دستور بازپرس جنایی، متهم 49 ساله پس از ترخیص از بیمارستان در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار خواهد گرفت و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.