استعانت از قرآن و اهل بیت (ع) برای نجات از فتنه های عصر غیبت
تاریخ انتشار: ۲۳ فروردین ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۸۰۴۳۲۸۹
سعید امانی محقق علوم دینی و تربیتی گفت: بهترین وسیله و عملی که میتواند ما را از فتنه نجات دهد و به ساحل آسایش و آرامش برساند معرفت امام و حجت خدا است.
خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه-زمانه راستگو: عصری که در آن زندگی میکنیم، عصر غیبت و عصر شدت فتنه است. آزمونهای سختی که تنها انسان های وارسته، پیروزمندانه از آن بیرون می آیند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
*به مناسبت سالروز امام کاظم (ع)، لطفا در مورد جایگاه و مقام امام معصوم بفرمایید؟
یکی از نعمتهایی که خدای مهربان به همه ما عطا فرموده است دعای عظیم الشأن افتتاح است که از ناحیه امام عصر(عج) بنابر نقلی که بزرگان فرمودهاند صادر شده است این دعا برای عصر ما که عصر غیبت امام عصر است حاوی نکات بسیار عظیمی است در مورد نحوه زندگی در عصر غیبت امام عصر(عج) کلماتی در این دعا آمده من جمله فرمودهاند:
اللّهُمَّ إنّا نَشْکو إلَیْک فَقْدَ نَبِیِّنا و بعد از شکوه از فقد پیامبر اکرم(ص) که فقط عظمت این فقد را امیرالمؤمنین(ع) میدانند که فرمودند «اصبنا بک» به واسطه شما مصیبتی به ما وارد شده است «حیث انقطع عنا الوحی» از این جهت که وحی از ما قطع گردیده است. این اوج مصیبت فقد نبی است. پس از آن فرمودهاند «و غیبه ولینا» غیبت حجت بالغه الهی، ولی مطلق خدا. این غیبت ولی خدا چه آثاری داشته است؟ از اینجا آثارش را حضرت حجت(عج) بیان میکند «وَ شِدّةَ الْفِتَنِ بِنا، وَتَظاهُرَ الزَّمانِ عَلَیْنا»، اگر اینجا بهاین کلمه دقت کنید مشکلات عصر غیبت برای شیعه به خوبی در دو کلمه بیان شده است شِدّةَ الْفِتَنِ بِنا.. کلمه فتنه آن. زیر تنور را اگر دیده باشید، تنورهایی که در قدیم آتش گیره هم داخلش قرار میدادند یا جایی که آتش باشد، آهنی را داخل آتش بکننداین آهن را وقتی داخل آتش کنند که ناخالصیاش ذوب و آب شود و ریخته شود. این را در لسان عربی میگویند فتنه. فتنه یعنی حرارت شدیدی به یک آهنی بدهند ناخالصیهایش برود. شِدّةَ الْفِتَنِ بِنا... عصر غیبت عصر شدت فتن است. نسبت به ما بعد حضرت فرمودهاند وَتَظاهُرَ الزَّمانِ عَلَیْنا حالا سؤال اگر عصر غیبت عصر شدت فتن است به تعبیر وجود مبارک امام عصر(عج) در دعای افتتاح.
*اکنون ما در عصر غیبت به سر می بریم، چگونه می توانیم از این فتنه ها رها شویم؟ آیا روایات در این خصوص چاره ای نشان می دهند؟
حال در عصری که عصر شدّت فتنه است، بهترین وسیله و عملی که میتواند ما را از فتنه نجات دهد و به ساحل آسایش و آرامش برساند معرفت امام و حجت خدا است، البته باید بیان کنیم که مراد از معرفت، شناختی فراتر از شناخت شناسنامهای و تاریخی نسبت به ولی مطلق الهی و امام معصوم(ع) میباشد، زیرا شناخت حقیقی امام و کسی که به این شناخت نایل شود، در رتبه و مرتبهای قرار میگیرد که شناخت او از نماز و حج و صدقه و روزه به مراتب بهتر میباشد و بلکه نزدیک شدن او به پروردگار عالم بوسیله اعمال منوط به این شناخت و معرفت اوست. ابن ابی عمیر که از حواریون اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین و از اصحاب خاص ایشان میباشد نقل میکند که امام صادق(ع) خطاب به شیعیانشان فرمودند:
« بعضی از شما بیش از بعض دیگر نماز میخوانید، بعضی بیش از بعض دیگر حج بجا میآورید و بعضی بیش از بعض دیگر صدقه پرداخت میکنید و بعضی بیش از دیگران روزه میگیرد، امّا بالاترین و بهترین شما کسی است که معرفت او بیشتر باشد»( بحار الانوار، ج(ص)،ص۱۴)
یا رسول خدا(ص) فرمودند: «بالاترین شما از نظر ایمان کسی است که بالاترین معرفت و شناخت را داشته باشد.»
چرا که معرفت امام معصوم و حجت خدا اصل اساسی تمام اصول دین است
بعد از بیان این مقدمه باید عرض کنم امروز که روز شهادت مولانا حضرت موسی بن جعفر (ع) میباشد، مهمترین نکتهای که باید به آن پرداخته شود، این است که او کیست؟
برای جواب به این سؤال بسیار مهم که جواب درست آن تضمین کننده سعادت دنیا و آخرت انسان است، قبل از پاسخ این سوال، سوال مهم تری مطرح است و آن اینکه گفته شد بهترین راه نجات از فتنه، شناخت امام معصوم(ع) و حجت خداست.
- این شناخت و معرفت را باید از کجا تحصیل کنیم یا به تعبیری راه نجات از این فتنهها چیست؟
خود اهل بیت در اینجا دو تا دستور فرمودهاند؛ دستور اول از وجود مبارک نبی مکرم(ص) کهاین روایت را اهل سنت در تمام کتب خود نقل کردند. جناب هندی در کنز العمال، در جلد اول فضل القرآن و در جلد دوم از کتاب پانزده جلدی خود نقل کرده و بزرگان شیعه هم نقل فرمودهاند که وجود مطهر رسول اکرم (ص) فرمودهاند اذا اعرض علیکم الفتن وقتی بر شما فتنههای مختلف عرضه میشود کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ مثل قطعههای شب بسیار تاریک که اصلا نمیشود هیچ چیز را تشخیص داد نمیتوانیم ببینیم چه کسی از دور میآید انسان یا حیوان؟ چه حادثهای در پیش است ؟هیچ فضایی شناخته نمیشود. در این فضا چه کار کنیم؟ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرْآنِ این دستور اول، بر شما باد به قرآن کریم!
دستور دوم که در سوره مبارکه بقره اصلِ این دستور آمده و عجیب است. این روایتی که میخواهم عرض کنم، غیر از منابع شیعه کتب معتبرهای مثل لیالی اهل سنت هم نقل کردهاند که پیغمبر اکرم (ص) فرمودهاند من اراد سلامه من الفتن... هرکس اراده کرده است جانش، ایمانش، حقیقت وجودش از فتنهها در سلامت کامل به سر ببرد، فالیتمسک بولایت علی ابی طالب صلوات الله و سلامه علیه... باید تمسک کند به ولایت امیرالمومنین صلوات الله وسلامه علیه! این دستوری است که وجود مبارک پیغمبر اکرم(ص) داده اند.
البته در نهج البلاغه امیرالمؤمنین(ع) یه تعبیر خیلی لطیفی فرمودهاند :شقو الفتن، شق یعنی بشکافید فتن را بِسُفُنِ النَّجَاةِ به کشتیهای نجات، جالبه سُفُن که جمع سفینه هست ، سفینه اون تیزی کشتی را میگویند سَفن سُفُن تیزی سر کشتی که امواج دریا را میشکافد و جلو میره نمی گذاره کشتی در این اموج سهمگین قرار بگیره تا کشتی داخل امواج میچرخه بهش میگن فلک در حدیث عظیمالشأن کسا هم خواندهاید وَلا فَلَکاً یَدُورُ ... خود یدور حالت فلک است ، دور میزند در این امواج. اینجا تعبیر فلک نیست... شقو الفتن بِسُفُنِ النَّجَاةِ ... فتنهها را بشکافید به کشتیهای نجات که اشاره به کربلای معلا و وجود مبارک حضرت سید الشهدا (ع) دارد. سفینة النجاه را هم در صلوات ماه شعبان میخوانید و هم در زیارت امام عصر در روز جمعه السَّلامُ عَلَیْکَ یا سَفِینَةَ النَّجاةِ ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا عَیْنَ الحَیاةِ
پس راه نجات از فتنه و راه معرفت دقیق و حقیقی از طریق قرآن و اهل بیت میباشد.
*امام موسی بن جعفر(ع) که امروز روز شهادت آن امام است، چگونه انسانی هستند؟
برای جواب به این سؤال به سراغ منبع اصلی معرفت که قرآن است میرویم، قرآن کریم در آیات ۲۰ تا ۴۰ سوره نمل وقایعی که بین حضرت سلیمان(ع) و آن پرنده مخصوص ایشان هدهد و ملکه سبأ که بلقیس نام داشته را نقل میکند، که خلاصه آن اینچنین است که روزی حضرت سلیمان(ع) سراغ هدهد را گرفتند و فرمودند مرا چه شده که هدهد را نمیبینم، بعد از زمان اندکی وقتی هدهد پیدا شد به حضرت سلیمان گفت: من به چیزی آگاهی یافتم که تو بر آن آگاهی نیافتی، من از سرزمین سبأ یک خبر قطعی برای تو آورده ام، و گفت: به راستی من زنی را یافتم که بر آنان حکومت میکند و همه چیز در اختیار دارد، به خصوص تخت عظیمی دارد.
تا آیات قرآن به اینجا میرسد که حضرت سلیمان(ع) نامهای به آن ملکه سبأ نوشتند و او را دعوت کردند تسلیم ایشان شود.
حضرت سلیمان(ع) تمام اطرافیان و اجنه و شیاطین که همگی تحت فرمان ایشان بودند را جمع کردند و گفتند ای سران و اشراف کدام یک از شما تخت بلقیس را از فاصله ۵۰۰ فرسخی برای من میآورد.
یکی از جنیان کاردان و تیز هوش گفت: من آن را پیش از آن که از مسند خود برخیزی نزد تو میآورم و من بر این کار توانا و امینم اما حضرت سلیمان زودتر میخواستند.
خواهشمندم از اینجا بیشتر دقت کنید تا امام خود حضرت موسی بن جعفر(ع) را بهتر بشناسیم.
شخص بعدی که لبیک به درخواست حضرت سلیمان گفت. قرآن کریم اسم او را نمی آورد، بلکه صفت او را میگوید، که آوردن صفت مشعر بر علت آن مطلب است ،قرآن کریم میفرماید : قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتاب شخصی آنجا بود که مقداری از علم الکتاب (به تعبیری لوح محفوظ) در اختیار او بود، به سلیمان گفت: من تخت را برای شما از فاصله ۵۰۰ فرسخی حاضر میکنم قبل از اینکه سیاهی چشمت به گوشهی چشم رود یعنی قبل از ثانیه.
چرا چنین قدرتی داشت، چون مقداری از علم الکتاب را دارا بود. این شخص که در روایات نام او عاصف بن برخیا، وزیر حضرت سلیمان بود، مقداری از علم الکتاب را داشت و ثمره داشتن این علم چنین قدرت خارق العادهای بود.
اما قرآن کریم وقتی میخواهد اهل بیت از جمله امام موسی بن جعفر (ع) را توصیف کند درباره این خانواده در آخرین آیه سوره رعد میفرماید اینها کسانی هستند که تمام علم الکتاب را دارند.
امام صادق میفرمایند: مثال علم عاصف بن برخیا در مقابل علم ما اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین، مثل این است که شما سوزنی را درون دریای آب بکنید و خارج کنید، چه مقدار آب به سر سوزن میماند، آن مقدار علم عاصف است که چنین کرد در مقابل دریای آب که علم ما اهل بیت است.
این امامی که امروز روز شهادت ایشان است چنین علمی و قدرتی خدا به ایشان عنایت کرده است، که اگر ما این امام را اینگونه بشناسیم ثمره آن اینست که اولاً امام را با کسی از خلایق حتی انبیاء الهی مقایسه نمیکنیم، و مقام ولی مطلق الهی را از مقام تمام خلایق حتی انبیاء اولی العزم که به نص قرآن چنین علم و قدرتی نداشتهاند برتر و بالاتر میدانیم و سر تعظیم و ادب به این آستان فرود میآوریم.
دومین ثمره این شناخت قرآنی این است که انسان مدعیان دروغین امامت و آن کسی که واقعاً و حقیقتاً از طرف خدا امام و خلیفه الهی است فرق میگذارد، و دچار نیرنگ این مدعیان نمیشویم.
و ثمره سوم این است که روایاتی که در فضائل اهل بیت و امور خارق العادهای که از ایشان سرزده برای ما بیان میشود را به راحتی باور میکنیم و انجام چنین اموری را بسیار ساده و آسان برای امام و حجت خدا میدانیم.
منبع: مهر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۰۴۳۲۸۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
امام صادق(ع) و عبور از دوگانههای باطل
یکی از ابعاد مهم در سیره امام صادق(ع)، نهضت علمی و فرهنگی گستردهای بود که توسط ایشان جریان پیدا کرد. امام صادق(ع) نهضتی را که پدر بزرگوارش، امام محمد باقر(ع) آغاز کرده بود، به اوج رساند. عصر امام صادق(ع) یکی از پرتحولترین دورههای تاریخ اسلام است. این دوران با تضارب افکار و اندیشهها و پیدایش نحلههای مختلف و انواع انحرافها و بدعتها و عقاید باطل در جامعه همراه بود. بسیاری از این جریانهای فکری، دوگانههای باطلی بود که در برابر یکدیگر شکل گرفته بود و امام صادق(ع) با عبور از هر دو جریان، جریان سومی را به عنوان خط اصیل معارف اسلامی تبیین کردند.
اکنون برخی از این دوگانههای انحرافی و نحوه عبور امام صادق(ع) از آنها و تبیین جریان سوم و اصیل را بازگو میکنیم.
برخی از دوگانههای انحرافی در زمان امام صادق(ع)
جریان «اهل حدیث» یکی از جریانهای فکری دوران حضرت بود که تمرکز خود را روی روایات قرار داده و تعقل را کنار گذاشته بود، در مقابل این جریان «اهل رأی» بودند که در عقلگرایی افراط داشتند و به متون وحیانی توجهی نداشتند.
جریانی دیگر به نام «جبریه» قائل به جبر بودند و اختیار انسان را با استناد به توحید عملی زیرسؤال میبردند و در مقابل این جریان، «مفوّضه» انسان را بهصورت کامل مختار دانسته و عملاً سلطه و اراده الهی نسبت به افعال انسان را زیرسؤال میبردند. همچنین در رویکردهای تفسیری، جریانی بود که بهصورت کلی امکان تفسیر قرآن را زیرسؤال برده و قرآن را قابل تفسیر نمیدانست و جریانی دیگر بدون هیچ چارچوب مشخصی، به تفسیر قرآن میپرداخت تا جایی که کار به تفسیر رأی کشیده میشد.
در مباحث خاصتر و جزئیتر کلامی، جریانی در بحث خداشناسی و صفات الهی، قائل به تعطیل بود و «معطله» نام داشت. در برابر آن، جریان «مشبهه» و یا «مجسمه» بود که خدا را به مخلوقاتش تشبیه میکرد و برخی از آنها برای خدا جسم قائل بودند.
مقابله با دوگانههای انحرافی با تبیین جریان سوم
گفتیم اهل حدیث، کسانی بودند که عقل و علم را بهطور مطلق انکار کرده و تنها بر ظواهر قرآن و حدیث تکیه میکردند. این جریان درواقع اهل «جمود بر نص» بود و هرگونه تعقل در متن را کنار میگذاشت. در مقابل این جریان، جریان اهل رأی بود که عقلگرایی افراطی را دنبال میکرد و در استنباطهای فقهی نیز به جای تکیه بر متون دینی، اهل قیاس و استحسان بود. این جریان نیز در واقع اهل «اجتهاد در برابر نص» بود. امام صادق(ع) در برابر این دو جریان، جریان سومی را مطرح کرد که عبارت است از: «اجتهاد در نص». به این معنا که امام صادق(ع) نوعی جریان فقاهتی را تثبیت کرده و توسعه داد که در آن، تکیه بر منابع اصیل دینی و نصوص کتاب و سنت با رویکرد اجتهادی و بهکارگیری تعقل در استفاده از نصوص دینی محوریت داشت. این جریان از یک طرف مرزبندی با جریان اهل حدیث داشت، چرا که تعقل را به کار میگرفت و از طرف دیگر مرزبندی با جریان اهل رأی داشت، از این نظر که مبنا را منابع شرعی قرار میداد. این جریان سوم، عبور از دوگانه باطل جمود بر نص و اجتهاد در برابر نص بود.
در بحث توحید و امکان شناخت صفات خداوند، گفتیم اهل تعطیل معتقد بودند عقل آدمی راهی به شناخت اوصاف الهی ندارد و عملاً مانع هرگونه قضاوت درباره صفات خدا میشدند. در مقابل نیز اهل تشبیه معتقد بودند میان اوصاف الهی و انسان به لحاظ معنایی تفاوتی نیست و اوصاف خالق را به اوصاف مخلوقات تشبیه میکردند. امام صادق(ع) منظر کلامی متفاوت و نگاه سومی را به عنوان «اثبات بلاتشبیه» مطرح کرد. به این بیان که عقل میتواند صفات خدا مانند وجود، علم، قدرت و حیات را اثبات کند؛ اما نمیتواند به کُنه صفات الهی راه پیدا کند. پس ما صفات جمال و جلال خداوند را اثبات میکنیم؛ بدون اینکه خدا را به مخلوقاتش تشبیه کنیم.
یکی دیگر از مباحث کلامی، بحث مهم و پیچیده جبر و اختیار است. عدهای قائل به جبر شدند و با اتکا به توحید عملی، هرگونه اختیار را برای انسان نادیده گرفتند. به این معنا که ما اگر موحد هستیم، باید همه افعال را فعل خدا بدانیم و افعال انسان نیز مخلوق خداست و انسان در آن نقشی ندارد. در این نگاه هرگونه اراده و اختیاری برای انسان نفی میشود. در مقابل آن، جریانی قائل به تفویض بودند. به این معنا که میگفتند انسان در افعال خود کاملاً مختار و آزاد است و خدا نیز سلطهای بر افعال او ندارد. پس افعال انسان صرفاً با اراده و اختیار انسان انجام میشود.
امام جعفر صادق(ع) اینجا نیز در برابر هر دو جریان انحرافی، جریان سومی را با عنوان «امر بین الامرین» مطرح کرد. حدیث معروف «لاجبر و لاتفویض بل امرٌ بین الأمرین» اشاره به همین جریان سوم دارد. ما با وجدان خودمان درک میکنیم که قطعاً مجبور نیستیم و دارای اراده و اختیار هستیم. از طرفی قول به جبر، ظلم به خدای متعال است. اینکه ما انسان را مجبور بدانیم و در همین حال، او را مکلف بدانیم، معنا ندارد. تکلیف و عقوبت انسان بهواسطه فعلی که اختیاری دخصوص آن نداشته، ظلم و قبیح است و چنین چیزی نسبت به خدای متعال، محال است.
از سوی دیگر اگر اختیاری داریم، خدا این اختیار را به ما داده و ما به اذن او است که میتوانیم افعال خودمان را انجام دهیم، نه اینکه خدا دیگر بر ما سلطهای نداشته باشد. پس نه جبر درست است و نه تفویض و این همان امرٌ بین الأمرین است. همچنان که بزرگان دین فرمودهاند انسان در هر رکعت نمازش با جمله «بِحَولِ الله وَ قُوَّتِهِ اَقُومُ وَ اَقْعُد» نفی جبر و تفویض میکند. در واقع با عبارت «اقوم و اقعد» نفی جبر میکنیم و با عبارت «بحول الله و قوته» نفی تفویض.
در بحث تفسیر قرآن نیز اشاره شد عدهای هرگونه تفسیر قرآن را منع کرده و بر این باور بودند امکان فهم قرآن برای انسان وجود ندارد. به اعتقاد آنان قرآن یک متن معماگونهای است که فقط باید تلاوت شود. در برابر آنها، جریان دیگری نیز آنچنان در تفسیر آیات افراط میکردند که عملاً هیچ چارچوبی برای تفسیرشان وجود نداشت و هر چه به ذهنشان میرسید در مورد آیات قرآن گفته و رسماً تفسیر به رأی میکردند. امام صادق(ع) در برابر هر دو جریان، جریان سومی را به نام «تفسیر اجتهادی» که تفسیر بر مبنای حجت بود، بیان کرد. اکنون نیز مفسران شیعی از همین مبنا برای تفسیر آیات الهی پیروی میکنند. به این معنا که قرآن قابل فهم است و امکان تفسیر قرآن نیز وجود دارد؛ اما در چارچوب علم یا دلیل علمی. به بیان دیگر، ما باید برای هر برداشت تفسیری، حجت و دلیل معتبر داشته باشیم. این همان روش تفسیر اجتهادی است.
امام صادق(ع)، پایهگذار کلام، فقه و تفسیر شیعه
دوگانههای باطل جمود بر نص و اجتهاد در برابر نص، تعطیل و تشبیه، جبر و تفویض، منع از تفسیر و جواز تفسیر به رأی، همگی نمونههایی از جریانهای انحرافی و باطلی بود که در دوران امامت امام صادق(ع) رواج داشت و امام با نهضت علمی و فرهنگی همهجانبهای که به راه انداخت و معارف فراوانی که عرضه کرد و شاگردان فراوانی که پرورش داد، خط اصیل معارف اسلامی را تبیین و تثبیت کرد.
ما امروز میراثدار همان خط اصیلی هستیم که امام صادق(ع) در برابر این جریانهای انحرافی ترسیم کرد. کلام شیعه و فقه شیعه و تفسیر شیعه، محصول تبیین همهجانبه امام صادق(ع) و مرزبندی با جریانهای فکری انحرافی و دوگانههای باطل است.
منبع: روزنامه قدس