Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،  نویسنده عراقی در سال ۱۹۷۳ میلادی در شهر موصل به دنیا آمد و پس از فراغت از تحصیل در رشته حقوق ۸ سال به وکالت مشغول بود. اما پس از آن به شغل روزنامه نگاری روی آورد.

در روزنامه های مختلف عراقی از جمله «وادی الرافدین» و «مستقبل العراق» و پیش از مهاجرت از عراق در سال ۲۰۱۴ میلادی در «المدی» مشغول به کار شد و سپس به همراه خانواده اش به نروژ مهاجرت کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در آنجا نیز در روزنامه های مختلفی که به زبان عربی منتشر می شد، شروع به کار کرد و کتاب «شظایا فیروز» (بازمانده های فیروزه) سومین کتاب داستان وی درباره تصرف شهر موصل و مناطق اطراف آن به دست گروه تروریستی تکفیری «داعش» شمرده می شود که در آن به نقل آنچه در زمان اسارت بر سر دختران «ایزدی» آمده می پردازد.

در قسمت های قبل گفتیم که «مراد» تنها پسر تحصیلکرده شیخ حامد موسس روستای «ام نهود» که ناامنی های سال ۲۰۱۴ میلادی به فاصله چند ماه پیش از تصرف موصل توسط داعش او را به روستایش باز می گرداند تا دست سرنوشت مراد را با دختر ایزدی به نام «فیروزه» قرار می دهد و به فاصله اندکی پس از آن موصل و مناطق گسترده ای از استان «نینوی» از جمله روستاهای کوه «سنجار» و روستای فیروزه به دست داعش سقوط تصرف می کند. با تصرف روستای فیروزه، او با عمه، دو خواهرش و دیگر زنان و دختران روستا اسیر شده به موصل برده شوند. مراد برای نجات فیروزه تنها راه چاره را در پیوستن ظاهری به صفوف داعش ملاحظه می کند و به این ترتیب در این گروه رخنه می کند.

فیروزه و همراهانش تا زمان تقسیم بین عناصر داعش در یکی از مدارس شهر «تلعفر» بازداشت می شود و از آن سو، مراد پس از نفوذ در صفوف داعش اجازه می یابد، در دو بازار فروش برده های ایزدی شرکت کند.

در حراج اول ۱۷ دختر و زن ایزدی با قیمت پایه ۵۰ دلار و در حراج دوم ۹ ایزدی دیگر به قیمت تمام ۲۰۰ دلار فروخته شدند. تا در ادامه روایتی از روزهای سخت زنان و دختران ایزدی در زندان‌ های داعش داشته باشیم و اینکه چگونه این زنان و دختران برای حفظ عفت و پاکدامنی خود و نجات از نگاه‌ های ناپاک داعشی ها، دست و پاهایشان را می ‌شکستند!

کتاب بازمانده های فیروزه به قلم نوزت شمدین

و حالا ادامه داستان:

صبح روز بعد درب سلول های ما را باز نکردند تا بر سر کارهایمان برویم ... درحالی که عمه ام زیر لب زمزمه می کرد که بلاخره خدا دعاهایش را مستجاب کرده و او را از شر شستن لباس ها راحت کرده، همه ما می دانستیم، باید در انتظار خبر ناخوشایندی باشیم.

ظهر بود که «ابو عایشه العفری»، مسئول زندان به همراه سه مرد مسلح که برای اولین بار آنها را می دیدیم، وارد سلول امان شد و به آن سه مرد دستور داد، زنانی که دست های اشان شکسته اند، را از ما جدا کرده به سلول دیگری ببرند و به آنها لباس های نارنجی رنگ بدهند تا به تن کنند، چون دادگاه شرع حکم اعدام آنها را به این جهت که هیچ سودی برای خلافت اسلامی ندارند، صادر کرده است ... با شنیدن این حرف صدای ضجه زنان و کودکان به آسمان برخاست ... با این حال گفت که تمام تلاش خود را می کند تا حکم اعدام را تغییر دهد.

عصر بود که ابو عایشه به همراه مرد دیگری که عمامه سفید بزرگی به سر داشت، به زندان بازگشت و به ما خبر داد که با درخواست اش موافقت شده و خلیفه «ابو بکر البغدادی» این زنان را مشمول عفو خود قرار داده، مشروط به اینکه همه شما اسلام آورید، در غیر این صورت علاوه بر اعدام این زنان، با الباقی زنان و دختران به عنوان کنیز برخورد خواهد شد و به مردان مسلح اهدا خواهیم شد.

با این حرف دیگر چاره ای جز تغییر دین امان نداشتیم، لذا با تکرار کلماتی که آن مرد عمامه به سر می گفت، نشان دادیم که به خواست خلیفه تن داده و مسلمان شده ایم.

***********

زنان و دختران ایزدی

شیرین از وضعیت آن روز ما که در سلول هایمان زندانی شده بودیم، استفاده کرد و با سرگرم کردن آن پزشک پاکستانی که برای ویزیتش به سلولش رفته بود، یکی از آمپول ها را برداشته، زیر لباس هایش پنهان می کند تا با رفتن پزشک نقشه ای را که در سر داشت، عملی کند.

***********

وقتی به سلولش رسیدم، درب سلول باز بود ... پاهایم توان حرکت را از دست داده بودند و در دل دعا می کردم، با آنچه به ذهنم خطور کرده بود، مواجه نشوم ... وقتی بالا سرش رسیدم، قلبم به درد آمد، بدن بی جانش وسط سلول به پشت افتاده بود ... نزدیک تر شدم، نگاهم به دست چپش افتاد که پر از جای زخم بود ... خون جای جای سلول را فرا گرفته بود ... اما لبخندی شیرین مثل نامش روی صورتش دیده می شد ... او مرگ را بر اسارت در دست داعش و تاراج عفت و شرافتش ترجیح داده بود.

*************

«وضاح» در سالن تئاتر «ابن الاثیر» موصل زیر نور چراغ های سن، در برابر سرکردگان و امرا و فرماندهان و قضات شرع داعش خودنمایی می کرد ... صحبتش را با اماکن دینی و مزارهای مقدس موصل و نابودی آنها به دست داعش شروع کرد و در ادامه گریزی به آثار باستانی و تاریخی شهر زد و درحالی که پراژکتور روی پرده نمایش سالن، آثار باستانی و تاریخی بسیار ارزشمند و گران قیمت موصل که به عنوان غنیمت نزد خلافت اسلامی نگه داشته می شد، را نشان می داد، وضاح توضیح داد که این آثار بعد از اینکه خلیفه ابو بکر اجازه داد، دخل و تصرف در آن صورت می گیرد و به جهت اینکه فروش آنها به دلیل ثبت در یونسکو با مشکلات بسیاری مواجه هست و ارزش بسیار بالایی هم دارند، لذا عایدات حاصل از فروش عایدات آنها به حساب خزانه خلافت اسلامی یا همان بیت المال واریز می شود.

وی در ادامه از برادران خواست، از پخش فیلم هایی که تخریب و نابودی این آثار را نشان می دهد، نیز خودداری کنند، چون به اعتقاد وی این فیلم ها موجب کاهش بازار تقاضا برای آثار تاریخی و باستانی در دست خلافت اسلامی خواهد شد و این ذهنیت را در اذهان خریداران شکل خواهد داد که آثار مزبور طی تخریب آسیب دیده و یا تقلبی هستند.

به همین دلیل وضاح از یکی از قضات شرع دعوت کرد، با آمدن روی سن، فتوایی در زمینه عدم انتشار چنین فیلم ها و ویدئو کلیپ هایی برای شهروندان خلافت اسلامی صادر کند و به ظن و گمانش، از یک طرف خیال خود و خلافت را با ابزار فتوا راحت کند و از طرف دیگر شک و شبهه ای در دل شهروندان درباره پاکی و درستی خلافت از حیث رسیدگی به مردمانش ایجاد نکند.

حاج خلیل که می دید با بالا رفتن سن اش دیگر توان سابق را برای ثبت فوتی های خلافت اسلامی ندارد، مراد را فرصت خوبی دید تا از او را به عنوان کارمند نزد خود استخدام کند.

مراد هم که رویای دسترسی به پرونده های حاج خلیل را در سر می پروراند، تمام تلاش خود را به کار می بست تا هرچه بیشتر به وی نزدیک شود و خود را مشتاق این کار نشان دهد.

لذا به محض اینکه حاج خلیل پیشنهاد کار در دفترش را به وی داد، مراد بدون از دست دادن فرصت پذیرفت و به این ترتیب رسما به استخدام حاج خلیل درآمد. آموزش مراد با فوت و فن کار چندان سخت نبود و او خیلی زود با نحوه ثبت آمارها آشنا شد. در دفاتر ثبتی حاج خلیل به هر فرد یک برگه اختصاص داده شده بود که در آن علاوه بر نام و نام خانوادگی فرد، مشخصات دیگری همچون نام پدر، مادر، جنسیت، محل تولد، تاریخ تولد، تاریخ فوت، محل فوت، دلیل فوت، نحوه فوت، شماره شناسنامه و محل و مکان دفن هم نیز ثبت می شد.

در خصوص افراد مجهول الهویه نیز تلاش می کرد، نشانه و اثری در بدن آنها یافته و یا اگر پلاک شناسایی به همراه داشته باشند، اطلاعات پلاک را در دفتر خود ثبت کند.

این افراد در گورستان های خاصی دفن می شدند و روی سنگ قبر آنها به جای نام و نام خانوادگی شماره ای نوشته می شد که حاج خلیل در دفتر ثبتش به آنها اختصاص می داد.

***********

تعدادی از مردم شهر بدون توجه به بارش باران، در میدان «باب الطوب» در مرکز شهر موصل جمع شده بودند تا شاهد اجرای حکم اعدام علیه یکی از جوانان شهر باشند که بنابر ادعای دیوان حسبه یا همان پلیس دینی داعش به جاسوسی برای کفار متهم شده بود.

به همین دلیل برای ثبت فوت از حاج خلیل خواسته شده بود که در محل اجرای حکم حضور یابد. حاج خلیل و مراد، خود را به میدان باب الطوب رسانده بودند و چون ساعتی به زمان اجرای حکم باقی مانده بود، وارد یکی از قهوه خانه های دور میدان شدند تا نفسی تازه کرده و استکان چایی بنوشند.

میدان اصلی شهر و زمان اجرای حکم توسط داعش

حاج خلیل به مراد گفت که تا زمانی که حکم اجرا نشده و از مرگ محکوم اطمینان حاصل نکرده، نمی تواند نام وی را به عنوان فوتی وارد دفتر کند ... پس از اجرای حکم نیز باید خود بالای سر محکوم حاضر شده و از مرگ وی اطمینان حاصل کند و بعد حصول اطمینان نام و نشان وی را وارد دفتر کند.

لذا پس از اجرای حکم اعدام علیه آن جوان بیچاره بر سرش حاضر شد و پس از حصول اطمینان از مرگش به مراد دستور داد تا نام و نشان وی را وارد دفتر ثبت فوتی ها کند.

***********

ماموریت آن روز مراد و حاج خلیل مراجعه به پزشکی قانونی داعش در بیمارستان مرکزی و قدیمی شهر بود، چون خبر رسیده بود که ۲۰ جنازه جدید از مردان مسلح داعش به بیمارستان رسیده و باید نام و نشان آنها در دفتر فوتی ها ثبت می شد.

تابعیت همه جناره ها اروپایی و غیر عربی بود که در خلافت اسلامی به آنها «جیش العسره» می گفتند و منظور اروپایی‌ها و غیر عرب‌هایی بودند که از کشورهای خود به سرزمین خلافت اسلامی مهاجرت و در آن اقامت کرده بودند و برای دفاع از آن به مجاهدین پیوسته بودند.

دیوان جنگ و سربازگیری داعش اطلاعات زیادی درباره این افراد به حاج خلیل نمی داد و همیشه در قبال این افراد از او می خواست، آنها را تحت عنوان غیر نظامی در دفاتر خود ثبت کند، به همین دلیل درباره ثبت نام و نشان این ۲۰ جنازه هم از وی خواسته شد، آنها را تحت عنوان غیر نظامیانی که طی ۲۴ ساعت گذشته فوت کرده بودند، ثبت کند.

حاج خلیل در مسیر سر صحبت را برای اولین بار با مراد باز کرد:

- همیشه سعی دارن، میزان و حجم خسارت ها به خصوص کشته ها رو کم کنن، به همین دلیل آمار و ارقام مذکور در گزارش های ماهیانه دیوان مرکزی اطلاع رسانی خلافت دقیق و درست نیست و این کار رو برام سخت می کنه چون مجبور میشم، برای گرفتن آمار دقیق و درست خودم در بسیاری از محل ها حاضر بشم

مراد پرسید:

- چرا این کار رو می کنن

- چون از مرگ و مردن می ترسن

حاج خلیل جلوی ماشینی که در مسیر با آن مواجه شده بود، را گرفت و به شیشه راننده که آن را بالا کشیده بود، چند ضربه زد ... راننده شیشه را پایین کشید ... سرش را بیرون آورد، نگاهش به مراد دوخته شده بود، درحالی که حاج خلیل همچنان به صحبت هایش ادامه می داد:

- اغلب کسایی که از چار گوشه دنیا به اینجا اومدن هدف اول و اخرشون پیدا کردن و استفاده از فرصتی هست که تغییر و تحولی توی زندگی یه نواخت اشون ایجاد کنه

بعد از اینکه از راننده خواست، اجازه بدهد، ما سوار ماشین اش شویم و با او تا جایی که هم مسیر هستیم، همراه باشیم، افزود:

- البته در میون این افراد، هستن کسایی که به خاطر داشتن سوابق جنایی و کیفری از کشورهاشون فرار کردند و به سرزمین های خلافت اسلامی مهاجرت کردن یا مهاجران و پناه جویانی هستن که نتونستن توی کشوری پناهندگی بگیرن و البته میون اونا هم هستن کسایی که دنبال مال و ثروت و زنان و دختران زیبا رو هستن

حاج خلیل نگاهش را به مراد دوخت که با دقت بسیار به حرف هایش گوش می کرد و انگار وی را تشویق به سخن گفتن بیشتر و بیشتر می کرد، به همین دلیل صحبت را از سر گرفت و ادامه داد:

- اینجا توی موصل کسی رو نمی تونی پیدا کنی که فی سبیل الله کار کنه ... حتی انتحاری ها ... اونایی که خودشونو با کمربندهای انفجاری یا ماشین های بمبگذاری شده منفجر می کنن یا به اسم جهاد در جبهه ها می جنگن ... همه یه هدف دارن ... توی اسمونا به چیزایی برسن که روی زمین بهش نرسیدن

راننده که حرف های حاج خلیل را می شنید، خندید و رو به حاج خلیل کرد و گفت:

- تو هم حاجی یکی از اونایی یادت رفته ... اگه غنایم و حور العین اونا رو پس میزدی به خاطر نافرمانی نزدیک بود، به زندان بندازنت

داعش در موصل

راننده برگشت و نگاهی به مراد کرد و مثل کسی که در دادگاه شهادت می دهد، گفت:

- من یکی که دست روی قران میزارم، توی زندان می پوسیدم و می مردم، اگه وساطت حاج ... نبود و منو از زندان بیرون نمی اورد

به اسم حاجی که رسید، نام را جویده جویده گفت، گویی نمی خواست، متوجه نام وی شوند ... صحبت هایش که به اینجا رسید، حاج خلیل بار دیگر رشته صحبت را در دست گرفت و گفت:

- برای جذب افراد خلافت اسلامی توی سایت های اینترنتی دنیای رویایی و خیالی برا این افراد ترسیم می کنه ... به اونا وعده های طلایی و بزرگی میده و اونا رو اینطوری سعی می کنه فریب بده ... اما وقتی این افراد وارد سرزمین و دنیای خلافت میشین و واقعیت ها رو می بینن شوکه میشین ... از طرفی خلافت هم چنان اونا رو می ترسونه که تنها کاری که از دستشون برمیاد، اینه که چشم به اسمون بدوزن و از خدا طلب نجات کنن ... برا همینه که وقتی میمیرن بالا سرشون که حاضر می شی می بینی، چشماشون به اسمون دوخته شده ... این به خاطر تضرع و ایمان و خوف از خدا نیست، نه، به خاطر طلب نجات و ترس و وحشت از مرگه

راننده بار دیگر خنده ای کرد ... حرف های حاج خلیل مراد را به فکر فرو برده بود ... راست می گفت ... خودش را می دیدید که از مرگ می ترسید و ترس از مرگ موجب شده بود تا از قوانین نفرت انگیز خلافت اسلامی در بلند کردن ریش ها و لباس های بلند و گشادی که می پوشید و از آنها نفرت داشت، تبعیت کند.

حاج خلیل افزود:

- این افراد بعد از اینکه همه رویاهای خود را بر باد رفته می بینن، ترس و وحشت از خلافت تمام وجودشون رو فرا می گیره، به خصوص که کوچک ترین مخالفت و تمرد با مجازات مرگ مواجه میشه ... من خیلی خوب می تونم، این ترس و وحشت رو توی چشماشون بخونم ... اینکه توی برزخ هستن ... نه دنیا رو دارن ... نه اخرت رو ... زندگی و جونشون رو دوست دارن و نمی خوان بمیرن

************

مراد خیلی زود متوجه شد، بر خلاف چهره ظاهری حاج خلیل که مردی بی رحم و خشن نشان می داد، در باطن روح نرم و لطیفی دارد، به گونه ای که می توانست، هر چیزی از جمله مرگ را به سخره بگیرد.

همچنین دریافت که قدرت بسیار زیادی در خواندن باطن افراد دارد، به همین دلیل بسیاری از مردم از نگاه مسقیم به وی ترس داشتند ... علاوه بر آن هرچه بیشتر با افکار و باورها و اعتقادات اش آشنا می شد، بیش از پیش از شیفته او می شد و از میان این افکار و اندیشه ها بیشتر از همه دیدگاه هایش درباره داعش را می پسندید ... به خصوص که برخلاف ظاهرش به شدت مخالف قوانین و مقررات داعش بود.

بیشتربخوانید : 

حکایتی تکان دهنده از فروش دختران ایزدی در اولین بازار برده فروشان

حقایقی دردناک از روزهای سخت زنان در زندان‌های داعش/دخترانی که برای نجات از نگاه‌های ناپاک، دست و پاهایشان را می‌شکستند+تصاویر

منبع : مشرق

انتهای پیام/

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: داعش خواندنی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۰۸۶۹۳۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

فال انبیا فردا دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

فال انبیا یا فال انبیا الهی یکی از قدیمی‌ترین فال‌ها میان ایرانیان از گذشته تا امروز است. روزانه بسیاری از افراد برای انجام کار‌های روزانه به فال انبیا الهی رجوع می‌کنند. افرادی که باور عمیقی به انبیا الهی دارند با گرفتن این نوع فال در تصمیم‌گیری روزانه مسیر درست را پیدا می‌کنند و هم از نظر آرامش روانی، تسکین‌خاطر پیدا می‌کنند. 

به گزارش «زی‌سان»، در فال انبیا شما نتیجه فال خود را با توجه به یکی از ۲۶ انبیا الهی شامل: حضرت آدم، حضرت ابراهیم، حضرت ادریس، حضرت اسحاق، حضرت اسمائل، حضرت الیاس، حضرت ایوب، حضرت خضر، حضرت داوود، حضرت زکریا، حضرت سلیمان، حضرت شعیب، حضرت شیث، حضرت صالح، حضرت عیسی، حضرت محمد، حضرت موسی، حضرت نوح، حضرت هارون، حضرت هود، حضرت یحیی، حضرت یعقوب، حضرت یوسف و حضرت یونس خواهید دید.

فال انبیا برای آینده‌نگری و پیشبرد امورات در آینده نیز بسیار پر کاربرد است. آن‌چه در ادامه خواهد آمد فال انبیا الهی واقعی دوشنبه ۱۷ اردیبهشت است.

فال انبیا ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ برای متولدین فروردین 

حضرت سلیمان

ای صاحب فال ، اگر در فکر جمع مال و دولت بی زوال هستی، بدان که با استعانت از ذات پروردگار بی همتا و ابراز لیاقت و همت بلند به آنچه می‌خواهی، خواهی رسید،چون کرم خداوند بیش از آن است که در تصور آید. به کرم یزدان پاک دل خوش دار و از اندیشه بد و پندارهای ناصواب پرهیز کن که خداوند با پرهیزکاران است و تو را از لغزش‌ها مصون خواهد داشت، انشاءالله

فال انبیا ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ برای متولدین اردیبهشت

حضرت الیاس

ای صاحب فال مژده باد تو را که آن قصد و آرزویی که سال‌ها در دل داری به زودی به تو می‌رسد ان شاء الله. باید که شکر کنی، سفری در پیش داری که از آن نفع بسیار به تو خواهد رسید و زود به سلامت بر می‌گردی و اگر نیت پیوند داری بدون مشورت عمل نکن که پشیمان شوی و خدای تعالی تو را حج روزی کند و زیارت پیغمبر (ص) دریابی. روز شنبه و پنجشنبه برای تو مبارک است و کاری که می‌کنی راست می‌آید و تندی مکن و صبر کن که کارها به صلاح تو آید اما چون ماه نو بینی بر روی خوش صورت نگاه کن تا بر تو خوش بگذرد و چیزی از غیب به تو برسد که روشنایی تو می‌باشد و از جائی که امید نداری به مراد دل برسی انشاء الله تعالی. از حال همسایه‌ها پرسش کن و اگر حاجتی داری انجام ده.

فال انبیا ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ برای متولدین خرداد

حضرت داوود

ای صاحب فال! بشارت باد تو را که بر سه قوم مهتری کنی و جمله در فرمان تو باشند. این چند روزه در اندوه بودی صبر کن و خود را نگه دار و راز با کسی مگو. امسال رنجی به تو رسیده است و خدا تو را نگاه داشت و به خیر گذشت. تا چند روز دیگر خشنود می‌شوی و اگر غایبی داری خبر او می‌رسد و کارها به مراد تو خواهد شد ان شاالله. در نماز کوشا باش و از مردم پست و گناه کار دوری کن.

فال انبیا ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ برای متولدین تیر

حضرت یحیی

ای صاحب فال ، برتو بشارت باد که به زودی اسباب آسایش تو فراهم می‌گردد و از غم و اندوهی که داری خلاص می‌شوی و اگر هر قصدی داشته باشی اسباب آن فراهم می‌شود. سعی کن تصمیم عجولانه نگیری و راز خود را به نامحرم نگویی و هر روزی که گذشت غصه آن را نخوری و از آن روز برای بهبود فردای بهتر، بهتر بگیری و هرروزت را بهتر از روز پیش گردانی و شکر خدای به جای آری که موفق و درستگار خواهی شد، انشاءالله.

فال انبیا ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ برای متولدین مرداد

حضرت هارون

ای صاحب فال در اثرمساعدت و نزدیکی با یکی از بستگان، رونقی در زندگی تو حصل می‌گردد که سرمایه کارت بالا می گیرد و جزو، سرمایه داران بزرگ می‌شوی، پس شکرانه خداوندی را به جای آور و از آن سرمایه به دیگران انفاق کن. از بخل و حسد بپرهیز و از اندوختن مال جداً خودداری کن تا در دنیا و آخرت رستگار شوی، انشاءالله.

فال انبیا ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ برای متولدین شهریور

حضرت موسی

ای صاحب فال! بدان که در فکر چیزی هستی که در آن فرومانده و عاجز شده‌ای، غم مخور که همه مرادت حاصل شود؛ پیش از این تو را بسیار غم و اندوه رسیده بود و نزدیک شده که ستاره تو به روشنایی آید باشد که کارت به سرانجام رسد. خداوند به تو عوض خیر دهد و کارت به زودی بالا گیرد و دلت به سبک باری مشغول است. با کسی عهدی خواهی کرد، بکن که خوب است و اگر غایبی داری خبر خوشی به تو رسد و کار تو به اتمام رسد و اگر دست بر خاک زنی زر شود. در نماز کاهلی مکن هر چند توانی صدقه بده تا از خوف ایمن باشی و به مقصد برسی. انشاء‌الله.

فال انبیا ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ برای متولدین مهر

حضرت عیسی

ای صاحب فال! بدان و آگاه باش با این نیت که داری از غم خلاص شوی و عمرت دراز باشد و کارت بالا گیرد و دشمنانت مقهور گردند و هر روز عزت یابی. با آدم خوب هم‌نشینی کن و سفری در پیش داری برو که نیک است و نعمت بسیار یابی. هیچ غم مخور که خیانت در دل تو نیست و از برکت دعای پدر و مادر حق تعالی تو را نگه می‌دارد و اگر کسی در غربت داری به زودی برسد با دولت و سعادت و امسال بر تو مبارک باشد و بر دشمن ظفر یابی و هر نیت که داری خوب است به مراد دل برسی. در نماز اول وقت کوشا باش.

فال انبیا ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ برای متولدین آبان

حضرت ذوالقرنین

شما فردی با همت و اراده هستید اگر از این استعداد استفاده کنید به توفیقات خوبی دست می‌یابید. در زندگی شما سفرهای دور دیده می‌شود با خطرهایی در زندگی مواجه می‌شوید. افراد زیادی مطیع شما یا تحت پوشش شما قرار خواهند گرفت. سفر حج را در طالع دارید اگر قصد جهانگردی دارید اقدام کنید کارهای سخت برای شما آسان می‌شود آنچه را که مقصود دارید اگر مصلحت باشد انجام خواهد شد از جانب عده‌ای خطری شما را تهدید می‌کند که به یاری خدا رفع خواهد شد.

فال انبیا ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ برای متولدین آذر

حضرت صالح

ای صاحب فال، عده ای (طالح) مردانی بدکار و تبهکار با ترفند یعنی: مکر و حیله و تزویر، قصد فریب تو را دارند که بهتر است بی خیال باشی و بروی خود نیاوری که به لطف عنایت پروردگار. کاری از پیش نمی‌برند و به تو گزندی نتوانند زد و تو از مکر آن‌ها مطلع می‌شوی و آنها رسوا می‌شوند، توکل به خدا کن و در انتخاب دوست دقت کن و به هرکس زود اعتماد مکن و راز خود را با کسی مگو تا موفق و کامیار باشی، انشاءالله.

فال انبیا ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ برای متولدین دی

حضرت خضر

ای صاحب فال بشارت باد بر تو که در دولت به روی تو باز گردیده است و بعد از این شاد و خرم خواهی شد و کارت رونق خواهد گرفت. سفری در پیش داری که حاجت تو را روا کند، از دیدار دوستان محبت پیدا شود و تو را یاری کنند. زنهار راز دل خود را به کسی نگو شخصی دشمن تو است و تو را ناراحت می‌کند اما تو با کسی دشمنی نداری خاطر آشفته مکن تا صدمه از کسی نبینی. روزها ی شنبه و پنج شنبه بر تو مبارک است دل در آرزوی چیزی بسته‌ای که به زودی میسر شود و به مراد دل برسی و حاجت روا گردی. دعای چشم زخم با خود نگه دار تا از شر دشمنان در امان باشی انشا الله.

فال انبیا ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ برای متولدین بهمن

حضرت محمد  

ای صاحب فال! بشارت باد تورا که دشمنان تو مقهور شوند و مراد دل حاصل شود و فرمان خدا را انجام دهتا خداوند یار تو باشد و یکی تورا دوست می دارد و شب و روز در حق تو دعا می کند و از برکت دعای او عمرت دراز شود و کارت بالا گیرد و خداوند تو را نگاه می‌دارد و در کار خود صبر کن وراز دل با کسی نگو تا ایمن باشی. روز شنبه و دوشنبه بر تو مبارک است و اگر غایب داری خبر خوش بشنوی و به مراد دل برسی. ازدروغو غیبت حذر کن تا عاقبتت نیکو گردد. انشاء الله تعالی.

فال انبیا ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ برای متولدین اسفند

حضرت شعیب

ای صاحب فال! بدان که چنین می بینم با کسی پیوندی خواهی داشت واز آن نفع بسیاری به تو می‌رسد و کار تو خوب خواهد شد؛ چند روزصبر کن و شتاب مکن . بعضی از مردم با تو دشمن اند، اما ظفر نخواهند یافت ودر نماز کاهلی مکن و صدقه بده و آن را فراموش نکن که حق تعالی آفتها از تو بگذراند واز جهت زن، غم مخور که کار به مراد رسد و تو را فرزندی باشد که قدمش مبارک است . باید که تو راز دل خود را به کسی نگویی تا کارت بالا گیرد و نصرت یابی و اگر غایبی داری خبر خوشی به تو می‌رسد؛ چنان که شادمان شوی . انشاء الله.

tags # فال انبیا ، فال سایر اخبار (تصاویر) این گوسفند غول‌پیکر چینی از پورشه هم گران‌تر است! قارچ‌های زامبیِ سریال آخرین بازمانده (The Last Of Us) واقعی هستند! (تصاویر) عجیب و باورنکردنی؛ اجساد در این شهر خود به خود مومیایی می‌شوند آخرین حسی که افراد در حال مرگ از دست می‌دهند، چه حسی است؟

دیگر خبرها

  • عکس‌های تکان‌دهنده از سردر یک باشگاه لیگ برتری؛ بافت فرسوده یا ساختمان باشگاه صنعت نفت آبادان؟
  • فیلم/ بخشی از ترورهای کور داعشی‌های دهه ۶۰
  • فال انبیا فردا دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
  • ببینید | ادعای تکان‌دهنده میرسلیم درباره ترفند افراد صادق خلخالی برای ریختن داخل خانه‌ها؛ پرت کردن مواد مخدر!
  • اعترافات تکان‌دهنده؛ ۳ جنایت خانوادگی در ۲۴ ساعت
  • اعترافات تکان‌دهنده همسرکُش‌ها / ۳ جنایت خانوادگی در ۲۴ ساعت
  • اعلام وضعیت انسانی اضطراری در سودان / مردم از گرسنگی علف می خورند/ گزارش های تکان دهنده از تعرض جنسی به آوارگان
  • اعترافات تکان‌دهنده همسرکُش‌ها | ۳ جنایت خانوادگی در ۲۴ ساعت رخ داد + تصاویر قاتلان و صحنه‌های قتل
  • (ویدئو) لحظه تکان‌دهنده خودکشی یک زن در سالن تیراندازی
  • ببینید | لحظه تکان‌دهنده خودکشی یک زن در سالن تیراندازی / حاوی تصاویر ناراحت‌کننده