خانه ای که همدم تنهایی های 40 دختر کم توان ذهنی است !
تاریخ انتشار: ۲ اردیبهشت ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۸۱۸۳۳۸۰
موسسهای که از سال 1373 برای حمایت از دختران بیسرپرست و کمتوان ذهنی در روستای وینسار استان کردستان تاسیس شد و آغاز بهکار کرد و اکنون بیش از 40 مددجوی دختر را حمایت میکند و برای ارتقا کیفیت خدمات خود تلاش میکند.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از کردتودی، دوران بیخیالی کودکی در کنار تمام شیرینیهایش حُسن بزرگی داشت و آن داشتن دل بیکینه بود که باعث میشد در طول روز بارها با همبازیهایمان قهر و آشتی کنیم و بعد از گذشت دقایقی دعواها به فراموشی سپرده میشد و بازی را از سر میگرفتیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
تغییر شیوه زندگی و رشد روزافزون انسانهایی که برای ادامه زندگی نیازمند کمکهای همنوعان خود هستند شرایطی را به وجود آورده که دولتها نمیتوانند به تنهایی از مددجویان حمایتهای لازم را بهعمل آورد و دست نیاز به سمت مردمی دراز میکنند که دغدغه حمایت از همنوعان خود را دارند.
در این بین تلاش خیرانی که عشق به انسان را در دل خود زنده نگاه میدارند و موسسات خیریهای را بنا مینهند تا در راستای حفظ امید همنوعان خود و فراهم کردن بهداشت روانی و جسمی برای کودکان، جوانان و کهنسالان تلاش کنند قابل ستایش است.
کمبود حمایت از مددجویانی که به دلیل فقدان وسایل فنی، منابع مالی و حامیان انسانی از جامعه دور ماندهاند و دولت نیز نمیتواند همهآنها را با کیفیت لازم نگهداری کند خلاهایی را بهوجود آورده است که پر کردن آن کارکرد موسسات خیریهای است که روزبه رو نیاز به افزایش آنها در جامعه احساس میشود.
شاید ندانید تنهایی چقدر سخت است. اینجا پر از تنهایی است، تنهایی در اتاق ها، سالن ها و... نشسته است و به ما نگاه می کند.
یکی از موسساتی که توانسته با حمایتهای خیران سرپا بماند و پس از 24 سال همچنان در راستای اهداف خود گام بردارد، موسسه خیریه خدیجه الکبری است. موسسهای که از سال 1373 برای حمایت از دختران بیسرپرست و کمتوان ذهنی در روستای وینسار استان کردستان تاسیس شد و آغاز بهکار کرد و اکنون بیش از 40 مددجوی دختر را حمایت میکند و برای ارتقا کیفیت خدمات خود تلاش میکند.
در حالی که شرایط سخت و نفس گیر است و کاملا مبهوت تقدیر و مشیت الهی هستیم با آقای فرهاد زارعی رئیس هیئت امنای مرکز معلولین ذهنی دخترانه وینسار گفتگو می کنیم که وی به خبرنگار ما می گوید: این مرکز در سال ۱۳۷۳ در روستای وینسار تاسیس شده است.
وی گفت: در این مرکز 40 دختر عقب مانده ذهنی و جسمی که متعلق به استان کردستان و شهرها و روستاهای مختلف استان است نگهداری می شوند و پرسنل که اکثر آنها نیز زن هستند با گذشت و ایثار و از خود گذشتگی همچون مادرانی دلسوز شب و روز از این معلولان معصوم نگهداری می کنند.
وی با بیان اینکه کار در اینجا عشق بازی با خداست و ایثار و فداکاری دل می خواهد، گفت: نگهداری این معلولان هزینه در بر دارد که بخشی از آن از سوی بهزیستی و بخش دیگری از آن نیز توسط خیرین نوعدوست به صورت نقدی و غیر نقدی پرداخت می شود.
وی افزود: اما برکت و روزی این افراد همواه از سوی خدا تامین می شود و با کمک خیران بارها و بارها بسیاری از نذورات نقدی و کالایی و غذایی به سوی این مرکز هدایت شده است.
فرهاد زارعی ادامه داد: پرسنل های زن در این مرکز به صورت شیفتی عاشقانه این معلولان معصوم و بی گناه را در آغوش کشیده و تر و خشک می کنند و گاهی نیز خانواده های خیرین و نیکو کار به همراه بچه های خودشان روزها و ساعت ها را در این مرکز سپری می کنند تا تلنگری باشد برای راهشان و زمینه ای باشد برای نزدیکی بیشتر به خدا.
وی سن این دختران معلول در این مرکز توانبخشی را بین 22 تا 72 سال عنوان کرد و گفت: توفیق خدمت به جامعه معلولین نصیب هر شخصی نخواهد شد و باید این فرصت الهی را مغتنم شمرد و با همت عالی و مضاعف حقوق انسانی و اخلاقی را رعایت کرد تا این افراد از شرایط مناسب زندگی برخوردار باشند.
چنان فضای غریبی در کنار تمامی دردها و معصومیت و نگاه عاشقانه این دختران فراموش شده در زندگی برما حاکم شده بود که با دیدن آنان، گویی دل سنگ ها نیز برای مظلومیت جسمی این دختران می سوزد
وقتی خدمت در قالب بهزیستی باشد باید هر لحظه و در هر کجا از این دنیای پهناور «دختران مظلوم» را دید. باید چشمها دردها را ببیند و دستها اشکها را پاک کند و دلها آنقدر بزرگ و آسمانی باشد تا بتواند تمام دردهایی را که میبیند در خود جای دهد و گوشها آنقدر صبور باشند تا شنیدنیها را بشنوند. احسان و مهربانی و دستگیری از نیازمندان، توفیق الهی است که تنها نصیب عدهای میشود که سزاوار لطف پروردگارند.
و خداوند چه زیبا میفرماید: «زمانی که بندهام با انجام کردار نیک به من نزدیک شود آنگاه به او عشق میورزم. وقتی به او عشق میورزم گوش او میشوم که با آن میشنود، چشم او میشوم که با آن میبیند. دست او میشوم که با آن میگیرد و پای او میشوم که با آن راه میرود و این است هدف نهایی عشق...»
نه دروغی، نه ریایی، نه ظلمی و نه گناهی و چه زیباست تنفس در این دنیای معکوس....
انتهای پیام/
منبع: دانا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۱۸۳۳۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روحانیون و طلاب قم، لباس نظامی پوشیده اند برای جنگ با که؟ با زنان و دختران این سرزمین؟!
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، آنگونه که عصرایران روایت کرده، تصاویر منتشره از تجمع طلاب و روحانیون در قم در حمایت از برخوردهای انتظامی در مقولۀ حجاب از این منظر مورد توجه قرار گرفته که روحانیون حاضر لباس نظامی پوشیدهاند. به این بهانه چند نکته را میتوان طرح کرد:
۱. سابقه داشته که افرادی کفن بپوشند یا روحانیون بلندمرتبه در جبهه لباس نظامی بر تن کنند و مشهورترین تصاویر مورد اخیر مربوط به دهه ۶۰ و حضور آیتالله خامنهای به عنوان نماینده امام در شورای عالی دفاع و بعد رییس این شورا به اقتضای ریاست جمهوری و مرحوم هاشمی رفسنجانی به عنوان جانشین فرمانده کل قوا در جبهههاست اما این شکل سابقه ندارد. خاصه اینکه به جای عبا لباس نظامی پوشیدهاند. به عنوان رزمنده البته پیشینه داشته اما به منظور تأکید بر تلفیق رزمندگی و تبلیغ بوده یا سلاح و صلاح با هم. در این فقره اما آن حس منتقل نمیشود. همچنین میدانیم پوشیدن لباس نظامی نیاز به اجازه و هماهنگی دارد. در جبهه حاوی پیام ایثار و از جان گذشتگی بود و اینجا وجه زور و اجبار آن می چربد.
۲. لباس نظامی یعنی آمادۀ جنگایم. اما جنگ با که؟ با زنان و و دختران این سرزمین که به هر دلیل پوشش و سبک زندگی دیگری دارند و الزاما انگیزه سیاسی هم ندارند؟ آن هم در حالی که شخص سردار رادان فرمانده کل نیروی انتظامی به صراحت گفته است این طرح جنبه امنیتی و نظامی ندارد و بیشتر فرهنگی است و حتی مایل نیست صرفا انتظامی معرفی شود؟ از این منظر نقض غرض نیست؟
۳. اگر طرح، طرح نور است و برگرفته از آیه سورۀ نور که قاعدتا باید از نماد نور استفاده شود و اگر «نور» نیست و «زور» است دیگر چرا از قرآن و نور مایه می گذارند؟
۴. اگر منظور روحانیون محترم این است که از نیروهای پلیس حمایت میکنند چرا لباس کامل آنها را نپوشیدهاند؟ آیا تصور نمیکنند تلفیق لباس نظامی با عمامه در تاریخ شیعه سابقه نداشته باشد؟ حتی شهید محراب آیتالله اشرافی اصفهانی با آن سن و سال وقتی در جبهه جنگ با صدام حسین لباس سپاه پوشید کامل پوشید از کلاه استفاده کرد نه عمامه.
۵. هر صنفی باید با زبان خود آن و در مواردی با لباس خاص خود آن شناخته شود. این که طلاب که غالبا به خدمت سربازی نرفته اند یا نمی روند لباس نظامی بپوشند آن هم نه برای مقابله با اسراییل که در حمایت از برخورد با زنان و دخترانی که پوشش مطلوب آنان را رعایت نمیکنند چه تصویری از آنان در ذهن شماری از مردم خاصه زنان و دختران مورد نظر در این «جنگ»! ترسیم میکند؟
۶. این نکته البته قابل درک است که بعد از آن که جمعیت قابل توجهی در حمایت از طرح نور در تهران گرد نیامد چون بسیاری از خانمهای چادری مثل سابق مایل نیستند در حمایت از برخوردهای پلیسی تجمع کنند جای دیگر این تجمع را شکل دادند و نه با محوریت خانم ها بلکه با روحانیون لباس نظامی پوشیده که طبعا وجه صنفی و طبقه ای دارد و قاعدتا در موضوع مرتبط با زنان اگر خانمها حمایت کنند موثرتر است تا مردان آن هم با تلفیق لباس نظامی و روحانیت.
۷. برداشت نویسنده این است که طرح جاری تنها برای آن است که تلقی مخالفت علنی با حکومت درنگیرد و در این حد رعایت کنند کفایت می کند تا جایی که به لطیفه گفته می شود اگر می توانستند عکس مهسای طفلک را به عنوان حجاب کنونی مقبول منتشر میکردند به همین خاطر فرماندهی کل نیروهای انتظامی اصرار دارد موضوع نظامی و انتظامی و پلیسی نیست و فرهنگی است و آن وقت وسط این معرکه طلاب آمدهاند و لباس نظامی پوشیدهاند!
۲۷۲۱۸
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1900067