شطرنج ایران پیشرفت محسوسی داشته است/ نباید زحمات فدراسیون نادیده گرفته شود
تاریخ انتشار: ۵ اردیبهشت ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۸۲۴۰۰۹۶
رویداد۲۴- احسان قائممقامی در گفتوگوی درباره درخشش پرهام مقصودلو و قهرمانی در رقابتهای مسترز شارجه اظهار داشت: پرهام یکی از بازیکنان نسل جدید شطرنج ایران است که پیشرفت فوقالعادهای به ویژه در ماههای اخیر داشته است. این موفقیت اهمیت ویژهای برای او داشت، چون میتواند اُفق دیدش را برای داشتن آیندهای موفقی، وسعت ببخشد و مدارج ترقی را طی کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی افزود: خوشبختانه در ایران جوانان خوبی همچون مقصودلو، فیروزجا، طباطبایی، مصدقپور و ... حضور دارند که میتوانند سالهای سال بدرخشند، اما مسیر قهرمانی پر فراز و نشیب است و باید برای آنها بستری فراهم شود که در محیطی بدون فشار به تلاش خود ادامه بدهند. در واقع نباید فضایی ایجاد شود که شطرنجبازان تحت قشار قرار بگیرند. باید خیلی مراقب این موضوع باشیم، چون ممکن است به لحاظ روحی و روانی و حتی فنی مشکلاتی ایجاد شود.
کاپیتان تیم ملی شطرنج ادامه داد: حضور در رقابتهای سطح بالا و قرار گرفتن در کنار بزرگان شطرنج دنیا و تماشای برد و باخت آنها باعث میشود که شطرنجبازان جوان ایران بتوانند از سبک رفتاری و حرفهایگری بزرگان این رشته الگو بگیرند که این بسیار ارزشمند است.
قائممقامی با انتقاد از فضای به وجود آمده علیه فدراسیون گفت: متاسفانه صحبتها بهگونهای مطرح میشود که انگار فدراسیون هیچ کاری نکرده و همه موفقیتها سهم کامل شطرنجبازان است. بسیاری از بازیکنان جوان ایران در دو سال گذشته در جام ستارگان مقابل بزرگان دنیا پشت میز نشستند و این مسئله باعث ریخته شدن ترس آنها شد. در واقع فدراسیون با برگزاری این تورنمنت به صورت سالانه تاثیر زیادی در رشد ورزشکاران این رشته داشته است که نباید از کنار آنها به سادگی عبور کرد. به عنوان یک بازیکن میگویم که شطرنج در دوره اخیر فدراسیون پیشرفت محسوسی داشته که از جمله موارد قابل ذکر میتوان به ارتقای رنکینگ در آسیا و جهان، افزایش تعداد استادان بزرگ، میزبانیهای بینالمللی بیشتر، حمایت از حضور جوانان در رویدادهای مختلف بینالمللی، برگزاری مسابقات متعدد، تربیت داوران و مربیان و استفاده بیشتر از ظرفیتهای بخش خصوصی برای پیشرفت این رشته اشاره کرد.
وی در مقایسه شرایط کنونی شطرنج با دورانی که خودش در 18 سالگی به درجه استادبزرگی رسید، عنوان کرد: زمانی که من استادبزرگ شدم، فقط یک مربی خواستم، اما شرایط در آن زمان سخت بود و این فرصت برایم مهیا نشد. آن زمان یک مربی برای چندین نفر وجود داشت، اما حالا حتی اگر مربی هم نباشد، میتوان با کمک اینترنت و کتابهایی که در آن وجود دارد، در حوزه فنی رشد کرد. حالا هم باید شرایط را در نظر گرفت. بودجه فدراسیون شطرنج فقط برای سفرهای رسمی کفاک میدهد. باید نکتهای را بگویم؛ در دنیا همین اندازه که در ایران هزینه میشود، کمکی صورت نمیگیرد. فقط در چندین کشور است که حمایتها از شطرنجبازان خوب است. اگرچه انتظار داریم وزارت ورزش حمایت خود را از شطرنج در حد و اندازه مطلوبی توسعه بدهد.
عضو تیم ملی شطرنج ایران گفت: قرار است سوکولوف برای هدایت و کمک به ملیپوشان به ایران بیاید. همچنین در کنار تیمهای اعزامی به رقابتهای جوانان جهان و همچنین المپیاد جهانی هم مربی حضور خواهد داشت که این اتفاق خوبی است. اینکه هر شطرنجبازی توقع یک مربی اختصاصی برای خودش از سوی فدراسیون را داشته باشد، درست نیست؛ چرا که فدراسیون با بودجه فعلی قادر به این کار نخواهد بود و باید بودجهاش حداقل 3 برابر شود. بنابراین باید از امکاناتی که در اختیار است، بهترین استفاده صورت بگیرد تا شطرنجبازان به تلاش و حرکت رو به جلوی خود ادامه بدهند.
قائممقامی تصریح کرد: به نظرم ورزشکاران باید در این باره توجیه شوند. اینکه یک نفر با کسب یک قهرمانی، خواستههای خارج از توان فدراسیون داشته باشد، خوب نیست. ضمن اینکه باید امکانات کنونی را با گذشته که تقریباً چیزی وجود نداشت، مقایسه کرد تا وضعیت مشخص شود. شطرنج ایران در سال 97 چندین رویداد مهم را پیشرو دارد که با توجه به درخششهای ورزشکاران این رشته، نیاز به حمایت وزارت ورزش بیش از همیشه احساس میشود.
منبع: رویداد24
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rouydad24.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رویداد24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۲۴۰۰۹۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چرا شادترین شاعر ایران سالها نادیده گرفته شد؟
به گزارش قدس آنلاین به نقل از ایسنا، محمدعلی اسلامی ندوشن متولد ۱۳۰۴ در ندوشن یزد بود که برای دیدار با فرزندانش به کانادا رفت و بعد بهخاطر عوارض کهولت سن و کرونا آنجا ماندگار شد و پنجم اردیبهشت سال ۱۴۰۱ چشم از دنیا فروبست و خانواده پیکرش را همانجا به امانت به خاک سپردند تا در فرصت مناسب، طبق وصیت خودش به ایران برگردد و در نیشابور در جوار آرامگاه عطار و خیام آرام گیرد؛ هرچند زادگاهش یزد بود و از ندوشن برخاسته بود.
پیکر اسلامی ندوشن ۲۸ آبان ۱۴۰۲ به ایران بازگشت و بعد از تشییع در دانشگاه تهران، یزد و نیشابور در خانه ابدیاش آرام گرفت.
این نویسنده و پژوهشگر دانشآموخته حقوق بینالملل از فرانسه بود و استاد پیشین دانشگاه تهران، که علاوه بر درسهای حقوقی، به تدریس نقد ادبی، سخنسنجی و ادبیات تطبیقی نیز میپرداخت. او سالها زندگی خود را صرف تحقیق در آثار علمی و ادبی ایران و ترجمه آثار نویسندگان جهان کرد و آثارش بهصورت کتاب در بیش از ۵۰ جلد در زمینههای گوناگون اعم از ادبی، فرهنگی و اجتماعی به چاپ رسیده است.
همزمان با سالروز درگذشت محمدعلی اسلامی ندوشن در اردیبهشت که با نام سعدی گره خورده و در هفته بزرگداشت این شاعر قرار داریم، بخشهایی از جستار او را درباره سعدی که در کتاب «چهار سخنگوی وجدان ایرانی» (چاپ سوم - ۱۳۸۰) منتشر شده است میخوانیم. اسلامی ندوشن در این کتاب سعدی را حاضرترین فرد در متن جامعه ایرانی میداند و از این شاعر به عنوان اولین معلم و یک مصلح اجتماعی یاد میکند و او را «سخنگوی ضمیر آگاه ایرانی» میخواند که در دورههایی کمتر به او توجه شده و کمتر درباره او حرف زده شده است.
اسلامی ندوشن در این کتاب نوشته است:
ز خلق، گوی لطافت تو بردهای امروز
به خوبرویی و سعدی به خوبگفتاری
سعدی تقریباً شادترین شاعر ایران است. شاعری است که کمتر ما را در دستاندازهای زمین و آسمان میاندازد، و یا در دستاندازهایی که وجدان ما را به تب و تاب افکند. خیلی آرام بیان میکند و در واقع میخواهد ما را آرام به راه راست بیاورد. نزدیک هفتصد سال سعدی در ایران معلم اول بوده. به عنوان «مصلح اجتماعی» میتوان گفت که درسدهنده به همه خانوادهها بوده. اگر درسش را گوش نکردهاند، موضوع دیگری است. او درس خود را داده، مردم هم خواندهاند و تکرار کردهاند، از مکتبخانهها تا بالاترین مجامع ایران. چه شد که طی این هفتصد سال، حاضرترین فرد در متن جامعه ایران بوده است؟ و چه شد که طی این پنجاه سال اخیر آنطور که میبایست، به مقام سعدی توجه نشد؟ کسان دیگری به عللی بیشتر در متن توجه بودند، بیشتر کتاب دربارهشان نوشته شد، بیشتر بحث و حرف درباره آنها صورت گرفت، مثل حافظ و مولوی و فردوسی. از این چهار بزرگ، از سعدی کمتر حرفش زده شد. برای این موضوع چند علت هست:
یکی اینکه از زمانی که بیشتر سیاسی شدیم، یعنی از شهریور ۲۰ که ایران در اشغال قرار گرفت، قشری از جامعه ایران یکدفعه سیاسی شد، گروههای مختلف، مرامها و حزبهای مختلف و زیر و بمهای مختلف پیش آمد و کسانی که خود را «پیشرو» میدانستند، سعدی خیلی به مذاقشان خوش نمیآمد؛ زیرا او را چنان که باید قاطع نمیدیدند که یک جهت را در پیش بگیرد؛ مثلا تکلیف با مولانا روشنتر است، یا فردوسی، یا حتی حافظ. سعدی چون همهجانبه است، همه مسائل بشری را مطرح کرده، هیچ جهتی را به تنهایی نگرفته و قصدش واقعا تربیت ساده اجتماعی برای جامعه بوده، باب طبع کسانی که بیشتر یکجهتی فکر میکردند، نبوده. سیاستْ قاطع است. یک حزب میگوید این باید بشود و آن نباید بشود، یک مرام نیز همینگونه فکر میکند. فکر یکجهتی باعث میشود که انسانها پیشوایان فکری خود را آسانتر در جهت معینی انتخاب کنند، تا آنها کمک کنند به نظریهای که آن حزب یا آن دسته و گروه به آن دلبسته است. این است که سعدی چنان که باید، باب طبع چپروها و کسانی که اندیشه تند را دنبال میکردند و خواه ناخواه روی نظریاتشان تعصب داشتند، نبود. آنها هم چون تبلیغات وسیعی داشتند، در دیگران و بهخصوص جوانها اثرگذار شدند. البته پیش اهل نظر همیشه سعدی، سعدی بوده؛ اما نزد کسانی که با سیاست تند سروکار داشتهاند، کمی نادیده گرفته شده و حتی کسانی سبکسرانه این جسارت را به خود دادند که لطیفترین سخنور زبان فارسی را «ناظم» بخوانند، نه شاعر!
علت دوم این بود که سعدی جامعه ایرانی را واگو و ترجمانی میکند؛ یعنی آینهای است در برابر ما. بدیهی است که او به این بسنده نمیکند. «مایی» که او میخواهد، آن است که بهتر از آنچه هست باشد، عیبهایش تا حد امکان کاهش گیرد. البته او اینقدر واقعبین هست که بداند بشر بیعیب نمیشود. کمال وجود ندارد و هر انسانی یک مقدار در معرض لغزش است؛ اما تا حد ممکن میخواهد جامعه را اصلاح کند؛ بنابراین آینه وجودی جامعه ایرانی است. عیبها و حسنهایش، هر دو را میگوید و ما البته در این پنجاهساله که دگرگونی سیاسی میخواستهایم، این را خیلی خوش نداشتهایم. گذشتگان ما قدر این سخنها را میدانستند و برایشان مسألهای نبود. ما که در معرض فرهنگ غرب و چپ قرر گرفته بودیم و عوارض بعدیاش را هم به نوعی دیدیم، خوش نداشتیم که قیافه خودمان را در آینه سعدی نظاره کنیم! گرایش بر آن بود که اندیشههای حزبی و سیاسی جامعه را پیش ببرد، تا اینکه یک فرد اخلاقی بخواهد آن را اصلاح کند.
سومین نکته این است که اصلاحکردن فردی خود، قدری مشکلتر است تا دنبالهروی از یک مرام و یک روش. این یکی آسانتر است؛ زیرا افراد جمع میشوند، دنبال هم راه میافتند، چند شعار را مدنظر قرار میدهند و امید دارند که فکر خود را بر کرسی بنشانند، در حالی که اصلاح فردی و اخلاقی کار آسانی نیست. انسان باید قدری تحمل محرومیت بکند، تحمل انضباط بکند، برای خود مقداری حفاظ اخلاقی قرار دهد تا بتواند انسان بهتری بشود، و چون این کار آسان نبوده، مردم آنطور که باید به طرف سعدی نرفتند.