حضرت آیت الله خامنهای
تاریخ انتشار: ۵ اردیبهشت ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۸۲۴۱۶۹۱
به گزارش پارس نیوز،
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار دستاندرکاران همایش حکیم تهران (نکوداشت مرحوم آقاعلی مدرس زنوزی) که در تاریخ 3 اردیبهشت 97 برگزار شده بود، صبح امروز در محل این همایش منتشر شد.
حضرت آیت الله خامنهای در این دیدار با ابراز خرسندی از رونق علوم عقلی در حوزههای علمیه پس از انقلاب اسلامی، نقادی و نوآوری را موجب ترویج و اعتلاء این شاخه از علوم برشمردند و افزودند: از خصوصیات برجسته مرحوم آقاعلی زنوزی همین روحیه نقادی و بیان حرف نو در علوم عقلی است و اینگونه بزرگداشتها صرفاً بزرگداشت یک شخص نیست بلکه در واقع تکریم و ترویج یک جریان فکری و اندیشهورزی است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ایشان با یاد کردن از برخی بزرگان فلسفه و تأکید بر لزوم شناساندن شخصیت و آراء آنان به جامعه علمی، اهمیت تدوین خلاصهای قابلفهم از نظرات فلسفی و عمیق این بزرگان را یادآور شدند و گفتند: دعوت جوانان به علوم عقلی و توجه حوزههای علمیه به علوم عقلی و بویژه فلسفه بسیار مهم است.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: حذف فلسفه از حوزه علمیه قم موجب خواهد شد افرادی سطحی و کمعمق، متصدی تبیین و تدریس این علم شوند، بنابراین فلسفه باید در حوزه علمیه قم و همچنین حوزه علمیه تهران که روزگاری مرکز فلسفه بوده است، رواج پیدا کند.
ایشان همچنین از مدرسان فلسفه و مجمع عالی حکمت اسلامی و حضرات آیات جوادیآملی، سبحانی و مصباحیزدی که هدایت و نظارت بر این مجمع را برعهده دارند، تقدیر و تشکر کردند.
متن کامل بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در این دیدار به شرح زیر است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم (1)
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علىٰ سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّةالله فى الارضین.
خیلی خوش آمدید آقایان محترم و بزرگان و فضلای عزیزِ بخش علوم عقلی، و خیلی ممنون و متشکّریم از جناب آقای فیّاضی که واقعاً ایشان وجود بابرکتی هستند و توانستند در قم این مجموعه(2) را تشکیل بدهند و راه بیندازند که با این تفاصیلی که آقایان فرمودند خیلی باارزش است. خوشبختانه در دوران جمهوری اسلامی علوم عقلی رونق گرفته. خب، در قبل از انقلاب در قم خبری نبود؛ زمانی که ما بودیم، مثلاً فرض کنید یک درس آقای طباطبائی(3) با یک عدّهی معدود مثلاً چهل پنجاه نفره بود؛ امّا حالا مثلاً جناب آقای جوادی(4) که سالها [است] در این زمینه [فعّالند]، جناب آقای مصباح،(5) جناب آقای سبحانی(6) و تشکیلاتشان در زمینهی مسائل کلامی، و درسهای متعدّد فلسفهای که شنیدم در قم هست، اینها زمینهی ترویج و اعتلای علوم عقلی را به انسان مژده میدهد که چنین زمینهای به وجود آمده.
همین کاری که آقای فیّاضی و آقایان فرمودند که حرف جدیدی یا تقریر جدیدی یا برهان جدیدی برای یک مطلبِ اثباتشده -مثلاً- یا ردّ جدیدی برای یک حرف غلط مطرح میشود و بحث میشود، این خیلی باارزش است، خیلی خوب است؛ اینها پیشبَرندهی علوم عقلی است. از جملهی خصوصیّات مرحوم آقا علی مدرّس این است که ایشان نقّاد ملّاصدرا است یعنی به همین اندازه، ایشان فلسفه را پیش برده یعنی حرفهایی دارد در نقد ملّاصدرا؛ این کار بایستی انجام بگیرد؛ اشاره به نقدِ ملّاصدرا نمیخواهم بکنم، [بلکه] میخواهم عرض بکنم بحثِ نقّادی و بحث حرفِ نو به میان آوردن و بهاصطلاح نوآوری در علوم عقلی، یک مسئلهی بسیار مهمّی است. گاهی هست که یک مکتبی یا یک فکری، چند تفسیر دارد؛ کمااینکه الان در این کار، غربیها [فعّالند] -چون غربیها در زمینهی تبلیغات و روابط عمومی واقعاً با ما قابل مقایسه نیستند، خیلی قویتر و پیشرفتهتر از ما هستند در این زمینه؛ شما فرض کنید راجع به هگل،(7) مِنبابِمثال، تفاسیر متعدّد از حرفهای او و از کتابها و متونی که او نوشته میبینید- یعنی برداشتهای گوناگون را بیان میکنند؛ خودِ این کمک میکند به پیشرفت فکر و منطق و عقلانیّت در حوزهی علوم عقلی. بنابراین [این کار] بسیار کار خوبی است و من امیدوارم که انشاءالله این مجموعهای را که جناب آقای فیّاضی سرپرستی میکنند و جناب آقای جوادی، جناب آقای مصباح و جناب آقای سبحانی هم -آنطور که فرمودند(8)- نظارت میکنند یا هدایت میکنند، این را هرچه قویتر پیش ببرند؛ این بسیار کار مهم و لازمی است که [باید] انجام بگیرد.
در مورد بزرگداشتها؛ این کار، کار مهمّی است. ما به بزرگداشت کسی مثل آقا علی مدرّس نباید به این چشم نگاه کنیم که حالا یک آدم بزرگی را داریم معرّفی میکنیم؛ نه، این معرّفیِ یک جریان فکری است، مطرح کردن یک اندیشه و یک اندیشهورز بزرگ است. آقایان [عنوان کنگره را] نوشتید مدرّسِ تهران، حکیم تهران؛ خب بله، ایشان در تهران بودهاند و حکیم تهران هم هستند، منتها حکیم تهران، فقط مرحوم آقا علی مدرّس نیست. من الان همینطور که آقایان صحبت میکردید، چند اسم راجع به همین حکمایی که در صدسال اخیر در تهران بودهاند [به ذهنم آمد]؛ از میرزا ابوالحسن جلوه، تا آقا محمّدرضای قمشهای که در [زمینهی] عرفان است، تا مرحوم هیدَجی،(9) تا مرحوم میرزا عبدالله زنوزی. میرزا عبدالله زنوزی پدر ایشان است و آقا علی شاگرد پدرش است؛ هر دو شاگرد ملّاعلی نوری اصفهانند. مرحوم ملّاعلی نوری هم یکی از آن بزرگان این -بهاصطلاح- مِضمار(10) و این میدان است؛ یعنی اینها کسانی هستند که فلسفهی ملّاصدرا را احیاء کردند. فلسفهی ملّاصدرا بعد از یک برههای از زمان، مورد تهاجم شدید قرار گرفت و افول کرد؛ بعد یک کسانی در اصفهان پیدا شدند [و آن را احیاء کردند] که همهی آنها هم در اصفهانند؛ البتّه غالباً هم اصفهانی نیستند؛ مثل ایشان که اصفهانی نیست، مثل خیلی از آقایان و بزرگانی که اسمشان آورده میشود؛ اینها اصفهانی هم نیستند لکن مرکز، اصفهان بوده؛ این نشاندهندهی این است که اصفهان مرکز علوم عقلی بوده. بعد این پدر و پسر -مرحوم میرزا عبدالله زنوزی و مرحوم آقا علی حکیم- منتقل میشوند به تهران و آنوقت، تهران مرکز علوم عقلی میشود. بههرحال اینها خیلی شخصیّتهای بزرگیاند؛ تا این اواخر که میرسد به مثلاً مرحوم آمیرزا مهدی آشتیانی، آمیرزا احمد آشتیانی، مرحوم شاهآبادی.(11) آمیرزا مهدی خیلی معروف است لکن آمیرزا احمد آشتیانی بهعنوان یک حکیم، معروف نیست؛ درحالیکه ایشان فلسفهدان بزرگ و واقعاً حکیم بوده؛ [همینطور] مرحوم آشیخ محمّدتقی آملی که ایشان خب شرح منظومه دارد -ملاحظه کردهاید- یعنی حکیم بوده؛ [البتّه] فقیه است، فقیه بزرگی است، در حدّ مرجع تقلید است امّا حکیم است یعنی دارای [تخصّص] علوم عقلی است. به نظر من اینها را یکییکی باید از کُنج انزوا و آن خلوت گمنامیشان بیرون کشید و اینها را مطرح کرد؛ اینها حرف دارند، مطلب دارند.
خب، حالا شما کتاب بدایع الحِکَم مرحوم آقا علی حکیم را مثلاً در اینجا چاپ کردید؛ خب باید کسی بنشیند این کتاب مفصّل را بخواند تا بفهمد که آقا علی چه میگوید؛ چند نفر آماده هستند که بخوانند این کتاب را؟ چند نفر دارید که توانایی این کار را داشته باشند؟ این احتیاج دارد به همان [کاری] که دربارهی مرحوم ملّاصدرا من گفتم(12) -و یک کار کوچکی هم البتّه شده؛ بد نیست- که یک جمعی یا یک هیئتی بنشینند و لبّ فلسفهی آقا علی حکیم را دربیاورند و اصلاً بگویند ایشان چه میگوید، حرفش چیست، مطلب موردنظرش چیست. یکوقتی حضرت آقای جوادی(13) یک کتابی را از آقا علی -به نظرم یک کتاب یا رسالهای از رسالههای ایشان بود- آوردند به من نشان دادند که «ایشان اینجا در جواب این مطلب، این را گفته»؛ الان آن حرف یادم نیست امّا میدانم که حرف مهمّی بود. خب اینها استخراج بشود، بیرون بیاید از ضمن کتابهای ایشان یا رسائل ایشان. ایشان یک رساله در «وجود رابطی» ظاهراً دارد؛ رسالههای متعدّدی آقا علی حکیم دارد؛ بنشینند اینها را تدوین کنند تا ناگهان تهران -که شما میگویید مرکز حکمت در یک دورهای بوده- احساس کند که ایشان یک فکر فلسفیِ عمیقِ قویای را در مثلاً فرض کنید صد و چند سال پیش که ایشان از دنیا رفته -ظاهراً حدود 1307 ایشان از دنیا رفت- یکچنین فکری را در تهران مطرح کرده؛ یعنی خلاصهگیری بشود و تبیین بشود آن مکتب ایشان و حرف ایشان و مبنای ایشان. و همچنین دیگرانی که هستند [مثل] مرحوم آمیرزا ابوالحسن جلوه (رضوان الله علیه)؛ ایشان حواشی زیادی بر اسفار دارد؛ خیلی هم خوشخط بوده. میگویند ایشان نسخههای مختلف اسفار را که تدریس میکرد، هر نسخهای که دستش بود، در هرجایی ایشان یک حاشیهای همانجا مینوشت؛ یکی از این نسخههای اسفار -که اسفاری است با حواشیِ دستنوشتهی مرحوم میرزا ابوالحسن جلوه یا حاج میرزا ابوالحسن جلوه؛ نمیدانم مکّه هم رفته بوده یا نه- دست بنده افتاد و آن را اهدا کردم به کتابخانهی مؤسّسهی آقای مصباح که الان آنجا باید باشد و قاعدتاً هست. خب ایشان حرف دارد؛ میدانید که میرزا ابوالحسن جلوه جزو منتقدین ملّاصدرا است یعنی جزوِ افرادی است که در بسیاری از مبانیِ ملّاصدرا ایشان حرف دارد، استدلال دارد، مثل خود آقا علی؛ ایشان هم همینجور [است]؛ خب ببینیم حرفهای ایشان چیست؛ یک نفری استخراج کند این حرفها را، دربیاورد، مطرح کند. اینها به نظر من کارهای بسیار مهمّی است که زمینمانده است؛ ما دیر به این فکر افتادهایم و باید همهی اینها را انجام بدهیم.
بههرحال دعوت جوانهای ما به علوم عقلی، بسیار مهم است؛ توجّهِ حوزهها به علوم عقلی و بخصوص فلسفه، خیلی مهم است. بعضی از آقایانِ بزرگوار و محترمی که خیلی مورد تکریم و احترام ما هستند، اشکال داشتند به اینکه درسهای فلسفه و عرفان و این حرفها در قم زیاد شده؛ بنده به آن آقایان گفتم که اگر چنانچه فلسفه را شما از قم بردارید، کسانی در جاهای دیگر، متصدّیِ تبیین فلسفه و تدریس فلسفه میشوند که اهلیّت و صلاحیّت این کار را ندارند؛ کمااینکه الان میبینیم بعضی از افرادی که در غیر قم بهعنوان فلسفهدان شناخته میشوند و مطرح میشوند، اطّلاعاتشان از فلسفه سطحی است؛ نه اینکه اطّلاع ندارند امّا اطّلاعاتشان عمیق نیست، سطحی است؛ یک چیزی خواندهاند و یک اصطلاحی را بر زبان جاری میکنند؛ خب این خوب نیست؛ خوب است که در خود قم باشد، در حوزهی علمیّه باشد. تهران هم همینجور؛ حوزهی علمیّهی تهران هم که یک روزی مرکز علوم عقلی بوده، امروز اگر چنانچه تدریس فلسفه و تدریس علوم عقلی در آن رواج پیدا بکند، این به نظر ما یک چیز بسیار خوب و مفیدی خواهد بود انشاءالله.
من اینجا اسم میرزا هاشم اشکوری را نگفتم؛(14) یا مرحوم آسیّد کاظم عصّار؛ [البتّه] اینها که بعضی در دانشگاه تدریس میکردند، بعضی بیرون تدریس میکردند، اینها متأخّرینند و شاگردهایشان هستند، [امّا] اینهایی که ما گفتیم، قبل از این نسل [هستند].(15) هرجا مکتب تهران گفته میشود، اینها را میخواهند بگویند، یعنی این آقایانِ پدر و پسر؛(16) [البتّه] شما از مرحوم میرزا عبدالله زنوزی هیچ اسمی نیاوردید و توجّهی نکردید؛ ایشان لابد آثاری باید داشته باشند و باید کارهای ایشان -مرحوم میرزا عبدالله زنوزی- مطرح بشود، [چون] آقا علی شاگردِ پدرش است؛ این آقایان هستند که معروف به مکتب تهران هستند.
بههرحال ما از آقایان تشکّر میکنیم، بهخاطر این زحمتی که کشیدید و این کاری که شروع کردید، این معرّفی چهرههای فلسفه. انشاءالله که خداوند به وجود شماها برکت بدهد، و آقایان مدرّسین بزرگِ فلسفه در قم -که الحمدلله آدم میبیند برکات وجود آنها چقدر زیاد است- خداوند انشاءالله تأییدشان کند، محفوظشان بدارد و برکاتشان را ادامه بدهد. و همچنین شما آقایانی که متصدّیِ این کارها هستید، انشاءالله مشمول توفیقات الهی و تأییدات الهی و هدایت الهی انشاءالله باشید. انشاءالله موفّق باشید.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
1) در ابتدای این دیدار -که در چهارچوب دیدارهای دستهجمعی برگزار شد- حجج اسلام غلامرضا فیّاضی (رئیس هیئت مدیرهی مجمع عالی حکمت اسلامی و رئیس همایش)، حسن معلّمی (دبیر مجمع عالی حکمت اسلامی و دبیر همایش)، محمّدباقر خراسانی (مدیر اجرائی مجمع عالی حکمت اسلامی و دبیر اجرائی همایش)، گزارشهایی ارائه کردند. همایش ملّی حکیم طهران به همّت مجمع عالی حکمت اسلامی و همکاری جمعی از دستگاههای علمی و فرهنگی و اجرائی کشور، در روزهای پنجم و ششم اردیبهشت سال جاری بترتیب در تهران و قم برگزار میشود.
2) در پی دیدار جمعی از فضلای حوزهی علمیّهی قم با رهبر معظّم انقلاب اسلامی (1382/10/29) و تأکید معظّمٌله بر تشکیل مجموعهای برای رشد و ترویج و تعمیق جریان علوم عقلی در حوزههای علمیّه، مجمع عالی حکمت اسلامی از سال 1384 فعّالیّت خود را آغاز کرد و از فعّالیّتهای آن میتوان به تشکیل گروههای علمی، برگزاری نشستهایی برای ارائهی مطالب نو و نقّادی آنها، تجلیل و بزرگداشت بزرگان علوم عقلی و احیای آثار آنها اشاره کرد.
3) علّامه سیّدمحمّدحسین طباطبائی
4) آیتالله عبدالله جوادیآملی
5) آیتالله محمّدتقی مصباحیزدی
6) آیتالله جعفر سبحانی
7) فیلسوف آلمانی
8) در گزارش رئیس همایش به این مطلب اشاره شد که حضرات آیات جوادیآملی، مصباحیزدی و سبحانی سه ناظر عالی این مجمع هستند.
9) حکیم ملّا محمّدعلی هیدجی
10) میدان
11) آیتالله میرزا محمّدعلی شاهآبادی
12) بیانات در دیدار با دستاندرکاران برگزاری کنگرهی ملاصدرا (1380/9/8)
13) آیتالله جوادی آملی
14) حضّار به نام تعدادی دیگر از فلاسفهی معاصر تهران از جمله مرحوم آسیّدکاظم عصّار اشاره کردند.
15) حجّتالاسلام والمسلمین علیاکبر صادقیرشاد (رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی): بعضی، از این افراد تعبیر به «مکتب تهران» میکنند.
16) میرزا عبدالله و ملّاعلی زنوزی
منبع: پارس نیوز
کلیدواژه: رهبر معظم انقلاب اسلامی فلسفه پارس شهر قم پارس نیوز حضرت آیت الله خامنه ای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.parsnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارس نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۲۴۱۶۹۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مجتهدی فلسفه غرب را در بستر تاریخ غربی و ایران آموزش میداد
خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه-سارا فرجی: مرحوم استاد کریم مجتهدی در دورهای که ایران درگیر تغییر و تحولات سیاسی مستبدانه رضاخان بود در شهر تبریز در خانوادهای به دنیا آمد که شخصیت بزرگی همانند آیت الله میرزا جواد آقا مجتهد تبریزی داشت. وی در ۱۸ سالگی برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و در دانشگاه «سوربن» پاریس که مهمترین دانشگاه فرانسه است، به تحصیل فلسفه پرداخته است. در آن زمان تنها ایرانی بوده است که از عهده امتحان عمومی ورودی «پروپتودیک» برآمده است و در سالهای بعد به جای چهار «سرتیفیکا» لازم برای اخذ درجه کارشناسی، هفت «سرتیفیکا» گرفته است. استاد راهنمای دکترای او پروفسور «گوندیاک» بوده است. رساله او جنبه فلسفه تطبیقی داشته و با فلسفههای شرق مربوط بوده است.
از این لحاظ بعد از مشورت با پروفسور «هانری کربن» فیلسوف و شرقشناسی فقید، دو رساله از «افضلالدین کاشانی» را به زبان فرانسه ترجمه کرده و در یک شرح تفصیلی در ضمن به مقایسه افکار نوافلاطونیان متاخر با سنتهای اسلامی پرداخته است. برخی از متفکران افلاطونی دوره متاخر از لحاظ فرهنگی واقعاً مرز مشترک میان فلسفههای شرق و غرب محسوب میشوند.وی در سال ۱۳۴۳ موفق به اخذ درجه دکترای خود شده و همان سال به ایران بازگشت. از آثار دکتر کریم مجتهدی میتوان به فلسفه نقادی کانت؛ انتشارات امیرکبیر، فلسفه در قرون وسطی؛ انتشارات امیرکبیر، فلسفه تاریخ؛ انتشارات سروش، دکارت و فلسفه او؛ انتشارات امیرکبیر، پدیدارشناسی روح بر حسب نظر هگل؛ انتشارات علمی و فرهنگی دونس اسکوتوس و کانت به روایت هیدگر؛ انتشارات سروش، سیدجمالالدین اسدآبادی و تفکر جدید؛ انتشارات تاریخ ایران، فلسفه و تجدد؛ انتشارات امیرکبیر اشاره کرد.
چندی پیش همزمان با روز معلم، مراسمی با عنوان «یک عمر معلم» ویژه بزرگداشت فیلسوف معاصر و غربشناس کریم مجتهدی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
در این مراسم تعدادی از اعضای پژوهشگاه علوم انسانی و اهالی فلسفه درباره یکی از آثار مجتهدی سخنرانی کردند. آنچه در ادامه میخوانید گزیده ای از یادداشتها و سخنرانی این پژوهشگران درباره آثار مکتوب مرحوم کریم مجتهدی است.
عبدالمجید مبلغی / کتاب «فلسفه و تجدد»
آثار مرحوم مجتهدی یک ویژگی برجسته دارد و آن هم رخدادنگاری برای اندیشه است. او ذهن تبارشناسانه داشت و سرآمد رخدادنگاران در حوزه اندیشه است. او نه تنها رخدادنگاری اندیشه انجام میداد بلکه اندیشهنگاری رخداد هم میکرد. وی در مواجهه و مراجعه با مناسبتهای بیرونی جانمایه های نامتناجس موقعیتها را لحاظ میکرد. کتاب «فلسفه و تجدد» وی دقیقاً این ویژگی را دارد. ما در این کتاب شاهد ضرباهنگ گسترش آگاهی در جوانب مختلف قرن ۱۸ هستیم. قرنی که زادگاه اتفاقات بسیار مهمی است و مجتهدی میکوشد نشان دهد که این قرن را چگونه باید فهمید.
مجتهدی در کتاب «فلسفه و تجدد» سرشت انباشتگرا را به خوبی نشان میدهد. در دورهای که تجددگرایان پرشور و منورالفکران فرانسوی برآن بودند که خود را فیلسوف بدانند مجتهدی نسبت به این جریان انتقاد دارد و تلاش میکند نشان دهد که چرا این افراد و جریان فلسفه نیستند. مجتهدی علمزده و حاصل اندیشه تحصلگرا بود. مجتهدی در این کتاب از اصطلاح سو استفاده از فلسفه برای این افراد و جریان استفاده میکند و میگوید این افراد چنین کاری با فلسفه میکنند و درست در همین جاست که مجتهدی فراتر از رخداد اندیشه نگار، اندیشه نگاری رخداد میکند.
حجت الاسلام رضا غلامی / کتاب «فلسفه و فرهنگ»
مرحوم مجتهدی را اغلب افراد به عنوان استاد، نقاد و محقق فلسفه مدرن و غربی میشناسند اما ایشان فلسفه اسلامی هم خیلی خوب میشناختند و مطالعات و پژوهشهای خوبی در حوزه فلسفه اشراق، صدرایی و تاریخ یونان باستان انجام داده بودند و درک خوبی از فلسفه اسلامی داشتند.
در کتاب «فلسفه و فرهنگ» ایشان که در سال ۱۳۸۹ منتشر شده مقالات و سخنرانیهای ایشان در دو حوزه فلسفه و فرهنگ آمده که بسیار سودمند است. مجتهدی فیلسوفان را از دوجهان متفاوت (غرب و اسلام) دعوت کرده و این جهانها را باهم مقایسه کرده و به نوعی بیان کرده که ریشه هردو فلسفه از یونان باستان گرفته شده و عاملیت اندیشه ورزی در هردو جهان (اسلام و غرب) انسان است و ذات انسان هم که یکی است.
ایشان نگاه والا و ابداعات خوبی نسبت به فلسفه اسلامی داشت به خصوص در حوزه فلسفه «اشراق» و موضوع «نور». مجتهدی سخنان شوق انگیزی درباره سهروردی داشت و همین بدیع نگری و نوع نگاه نسبت به فلسفه صدرایی هم وجود داشت و در چندین جا عظمت نظرات ملاصدرا را هم متذکر میشوند.
بنده ادامه مسیر مجتهدی را به نفع هردو فلسفه (غرب و اسلامی) میدانم و به عقیده من تلقی فعلی از مدرنیسم که در تعارض با سنت است یک رویکرد کاریکاتوری و بیهوده است. این درحالیست که اگزیستانس هایدگری هم نتوانسته ذات گرایی انسان را نفی کند
به عقیده من این جنس مقایسههای نظریات فلسفی بیش از همه راه رشد فلسفه اسلامی و امکان نوآوری در این فلسفه را فراهم میکند و اگر این مطالعات تطبیقی تداوم پیدا کند پنجرههای جدیدی در فلسفه اسلامی باز میشود.
فلسفه اسلامی در جهان خودش از رشد لازم بازمانده و حتی افرادی مثل علامه طباطبایی هم اگر نوآوری در فلسفه اسلامی داشتند به خاطر مواجههشان با فلسفه غربی است.
هادی وکیلی / کتاب «داستایوفسکی، آثار و افکار»
مرحوم مجتهدی داستایوفسکی را داستایوفسکی هم مینامند چون به عقیده وی این نویسنده الهامبخش ادبیات مدرن قرن بیستم است. ظاهراً اولین مواجهه مرحوم مجتهدی با داستایوفسکی به سال ۱۳۲۴ و مجله «سخن» برمیگردد. تا قبل از این ادبیات فرانسه و انگلیسی خیلی مد بوده اما از اوایل جنگ جهانی دوم ادبیات روس هم رایج میشود و در نهایت مرحوم مجتهدی در سال ۱۳۸۶ تصمیم به نگارش کتابی درباره داستایوفسکی میگیرد.
علاقه مجتهدی به داستایوفسکی سه دلیل دارد: توجه خودآگاهانه مجتهدی به ارتباط تفکر ادبی و فلسفی، توجه ناخودآگاهانه ناشی از علاقه استادانش به داستایوفسکی در دانشگاه سوربن و عِرق شرقی بودگی مجتهدی.
از نظر مجتهدی صاحب یک تفکر را نمیتوان یک فیلسوف دانست چون فیلسوف واقعی باید دانشگاهی باشد اما داستایوفسکی برای او استثناست و ظاهراً مشکلی ندارد فیلسوف بنامدش. مجتهدی، داستایوفسکی را فیلسوف فاجعه و پیروزی نامیده است.
مجتهدی در بخش پایانی کتاب «داستایوفسکی، آثار و افکار» مطالبی درباره شخصیت داستایوفسکی گفته که به نظرم میتوان به جای همه ضمایری که برای داستایوفسکی استفاده کرده نام خودش را گذاشت.
محمدعلی فتحاللهی / کتاب «مغولان و سرنوشت فرهنگی ایران»
«مطالعات میانرشتهای» گمشده علوم انسانی امروز در جامعه به ویژه در دانشگاهها است. مرحوم مجتهدی فیلسوف بود اما وارد حوزههای دیگر هم میشد. کتاب «مغولان و سرنوشت فرهنگی ایران» کتاب خیلی مهمی است چون مجتهدی در آن مثل یک مورخ وارد مباحث تاریخی شده با اینکه خودش را مورخ نمیداند به بیان دیگر مجتهدی در این کتاب با تأمل فلسفی به موضوع تاریخ پرداخته است.
مجتهدی در این کتاب، تاریخ را بیان گذشته و فلسفه را طراحی آینده دانسته و به نوعی خواسته میان این دو ارتباط بنیادین برقرار کند. علاوه بر این، نویسنده در بخشی از کتاب به مساله «هویت» پرداخته و بیان کرده که موضوع «هویت» یک ماهیت میانرشتهای دارد و موضوع هویت ایرانی یک موضوع بسیار جدی است. وی در این کتاب هویت را همان اراده دانسته و تعبیر جالبی که درباره مغولان دارند اینکه با مغول زدایی نمیتوان عظمت به دست آورد بلکه باید از تأثیرات آن آگاه شد و از آنها استفاده کرد. به عقیده مرحوم مجتهدی هویت ایرانی در استمرار تاریخ خودساخته است.
این نوع نگاه میان رشتهای مجتهدی فلسفه و تاریخ را به هم نزدیک میکند. با خواندن این کتاب به اهمیت جایگاه عالم خیال در زندگی سیاسی و اجتماعی پی میبریم، موضوعی که باید به آن پرداخته شود. افرادی چون دکتر داوری نیز به این موضوع پرداختند.
مصطفی شهرآئینی / کتاب «دکارت و فلسفه او»
رساله دکتری مرحوم مجتهدی ترجمهای از بابا افضل کاشانی است و بابا افضل کاشانی در جایی گفته که ما از فلسفه بیداری مردم دانشجو را میخواهیم و به عقیده من مرحوم مجتهدی تجسم همین جمله است.
مرحوم مجتهدی میان معلمی و دانشجوی دیالکتیک فعال قائل بود و همیشه اصرار داشت تا خودش را یک معلم ساده معرفی کند. همچنین همیشه به پیوند میان فلسفه و تاریخ بسیار تاکید داشتند.
ایشان فلسفه غرب و دکارت را در بستر تاریخ غربی و ایران کانونی آموزش میداد و آثاری از دکارت را آموزش میدادند که معمولاً خیلی آنها را جدی نمیگیریم. علاوه بر این توجه دکتر مجتهدی به مساله «زبان» بسیار مهم و آموزنده است. چون به عقیده ایشان آشکارترین نماد فرهنگ، زبان است و به همین دلیل هم به زبان فارسی هم اندازه فلسفه اهتمام داشتند و وقتی میگفتند فرهنگ ما بیمار است منظورشان زبان فارسی بود.
عبدالرحمن حسنیفر / کتاب «فلسفه تاریخ»
این کتاب از جمله آثار دکتر مجتهدی در حوزه فلسفه به طور عام و فرهنگ پروری به طور خاص بود؛ بنابراین توجه و پرداختن به این اثر از موضوع تا عنوان میتواند از منظر پذیرش مورد در توجه قرار گیرد؛ از این کتاب میتوان برای حل معضلات امروز بهره برد؛ دکتر مجتهدی در کتاب خود معطوف به تعریفی که از فلسفه تاریخ دارد مطالب مربوط به آن را مطرح میکند، در این کتاب به فرهنگ سنتی چین و هندوستان و بعد فرهنگ باستانی یونان و رم و سپس سنتهای اسلام و مسیحیت و یهود میپردازد.
ایشان در کتاب دو معنا برای فلسفه تاریخ قائل هستند؛ یکی معنای عام فلسفه تاریخ که عمومی است و دیگری معنای خاص آنکه از قرن ۱۷ درباره تاریخ مکتوب شکل گرفته و تا قرن ۱۹ هم ادامه پیدا کرده است.
از نظر مجتهدی اصطلاح فلسفه تاریخ جدید است و در مورد دوره باستان باید مسائل فلسفه تاریخ را به دقت مورد توجه قرار داد، به عقیده ایشان فلسفه تاریخ، پرسش در مورد مسائل تاریخ است که مهمترین ویژگی آن پیچیدگی است، چراکه فرهنگها در طول تاریخ در حال صیرورت هستند و قرار گرفتن فلسفه قبل از تاریخ صرفاً در راستای دور نگه داشتن ذهن از سطحیاندیشی بوده است، فلسفه تاریخ نظرگاه فرهنگی را در اختیار انسان قرار میدهد و از نظر مجتهدی مقوم فلسفه تاریخ، تاریخ فرهنگ و اعتقادات اقوام در طول تاریخ است.
طاهره کمالی زاده / کتاب «سهروردی و افکار او»
مرحوم مجتهدی استاد و متخصص فلسفه غرب بود اما ارتباط خوبی با سهروردی و آثار او داشت. موضوع رساله دکترایشان در سوربن هم درباره بابا افضل کاشانی است ک این رساله هیچ وقت چاپ نشد اما مقالات مختلفی از آن منتشر شد و از جمله «هانری کربن» در یکی از آثار خود به این مقاله مجتهدی ارجاع داده است.
رویکردی که ایشان به سهروردی دارند بسیار متفاوت است و در کتاب «سهروردی و افکار او» سیر سلوک سهروردی را از سهرورد تا حلب روایت میکند و او را یک فیلسوف سالک میداند نه یک فیلسوف متفکر. علاوه بر اینکه مسیر انتقال جربان معنوی به سهروردی را هم بیان و تفکرات سهروردی را ریشهیابی میکند.
مجتهدی در این کتاب از چهار منظر فکری (حکمت ایرانیان باستان، حکمت الهی یونان، حکمت مشا و قرآن مجید) به سهروردی میپردازد و در این بین جنبه حکمت ایرانیان باستان را مورد توجه قرار میدهد، ضمن اینکه مسیریابی تاریخی دکتر مجتهدی در این اثر را نمیشود انکار کرد و گفت تصادفی بوده است، از سوی دیگر مجتهدی در این کتاب از مستشرقانی که سهروردی را به جهان غرب معرفی کردند را نام برده است.
کد خبر 6096729 سارا فرجی