Web Analytics Made Easy - Statcounter


اول اردیبهشت‌ماه سالروز اقدام تاریخی جامعه مدرسین در سلب مرجعیت از آیت‌الله کاظم شریعتمداری است؛ تسنیم در گفت‌وگوهای جداگانه‌ای با ۶ تن از شاگردان و اصحاب ایشان به بررسی رفتارها و انحرافات سیاسی وی پرداخته است.

گروه سیاسیامتداد نیوز ــ عباس کلاهدوز و محمدعلی سافلی: یکم اردیبهشت ماه مصادف با بیانیه تاریخی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم مبنی بر عدم صلاحیت آیت الله شریعتمداری برای مرجعیت و سلب اجازه تقلید از اوست.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

بیشتر بخوانید

چرا آیت‌الله شریعتمداری توسط مدرسین حوزه سلب مرجعیت شد؟

سید کاظم شریعتمداری مرجع تقلید و مؤسس حزب جمهوری خلق مسلمان ایران و دارالتبلیغ اسلامی بود که در پی  همکاری  با صادق قطب‌زاده معدوم در  طراحی کودتای نوژه با بیانیه تاریخی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که بعدها در منشور روحانیت امام خمینی(ره) نیز مورد تأیید ایشان  قرار گرفت، از مقام مرجعیت خلع شد.

خبرنگاران امتداد از ماه‌ها پیش در سلسله‌‌گفت‌وگوهایی در قالب پرونده “نهضت؛ نگاهی‌نو” که همچنان ادامه دارد با شاگردان مرحوم آیت الله بروجردی و امام خمینی(ره)، کاوشی نو در نهضت بنیان‌گذار انقلاب اسلامی داشته و در این بین به بیان ناگفته‌ها و کمترگفته‌شده‌هایی از تاریخ انقلاب اسلامی پرداخته‌اند.

در خلال این گفت‌وگوها، شاگردان برجسته آیت‌الله بروجردی و امام خمینی(ره) درباره شخصیت آیت‌الله شریعتمداری و عواملی که موجب انحراف و در نهایت خلع لباس وی از سوی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم شد، صحبت کردند که بخش‌هایی از این مصاحبه‌ها را در ذیل می‌خوانید.

طاغوتی‌های پولدار اطراف آیت‌الله شریعتمداری را گرفتند

آیت‌الله سیدباقر میردامادی (از شاگردان امام خمینی و آیت الله بروجردی):  مرحوم آقای شریعتمداری اوایل نهضت انقلابی بود و فعالیت انقلابی هم داشتند، مجتهد و باسواد بودند و اول انقلاب هم به‌دیدن آقای خمینی رفت و با ایشان همکاری می‌کرد منتها بعد برنامه‌هایی پیش آمد که ایشان را واقعاً فریب دادند.

مقلدان ایشان خیلی متعصب بودند، سالها برای ایشان پول و وجوهات می‌فرستادند بعد یک‌سری از این طاغوتی‌های پولدار اطراف ایشان را گرفتند و اجمالاً کمی متأثر کردند اما پسرش از امام خمینی انتقاد می‌کرد الآن هم خارج است و علیه نظام فعالیت می‌کند. خود آقای شریعتمداری مرد باسواد و ملایی بود اما پسرش ایشان را گول زد و مریدهایی هم که آمدند پیش ایشان حساب و کتاب کنند، اینها هم سید را فریب دادند.

در آخر هم عده‌ای آمدند در قم و به اسم آقای شریعتمداری شروع کردند علیه امام توهین کردن، نتیجه‌اش این شد که ایشان نتوانست از خانه بیرون بیاید. (متن کامل مصاحبه)

روایت آیت‌الله‌ وحیدی از نحوه تأسیس دارالتبلیغ توسط شریعتمداری

آیت‌الله محمّد تقی وحیدی گلپایگانی (از مبارزان پیش از انقلاب و شاگرد آیت‌الله بروجردی): بنده ابداً در جلسات درس آقای شریعتمداری شرکت نمی‌کردم، چراکه از همان ابتدا حس خوبی نسبت به وی نداشتم حتی در نمازهای ایشان هم شرکت نکردم. به‌یاد دارم یک روز از آیت‌الله العظمی گلپایگانی، قصه آقای شریعتمداری و دارالتبلیغی را که ساخته بود پرسیدیم چون یک سری حرف‌هایی در این باره شنیده بودم. این سؤال را خصوصی از آیت‌الله گلپایگانی پرسیدیم، ایشان فرمودند که “قبل از اینکه بروند سراغ‌ آقای شریعتمداری سه یا چهار نفر آمدند سراغ من و معلوم بود که این‌ها از طرف شاه مأمور شده‌اند که مسئولیت دارالتبلیغ را به من بدهند. من که فهمیدم جریاناتی پشت این است قبول نکردم و بعد از من رفتند سراغ آقای شریعتمداری که فوراً قبول کرده بود”. (متن کامل مصاحبه)

روحیه مقاومت امام در آیت‌الله شریعتمداری نبود

آیت‌الله سید جمال‌‌الدین دین‌پرور (شاگرد آیت‌الله شریعتمدار و عضو جامعه روحانیت مبارز): در مورد‌ آقای شریعتمداری باید عرض کنم ایشان همه را خوب می‌پنداشتند؛ اطراف ایشان افراد ناجوری بودند و آن روحیه مقاومتی که در امام(ره) بود در ایشان نبود. اگر چند تا از تجار بازار می‌رفتند پیش ایشان و مسائلی را می‌گفتند ایشان می‌پذیرفتند و قدرت مقاومت نداشتند. یکی از ویژگی‌های حضرت امام قاطعیت ایشان  و بینش ویژه‌ای بود که بر سر تشخیص خود می‌ایستادند.

در زمان انقلاب عده‌ای از تجار و بازاری‌های تهران پیش امام رفتند و یک ساعت صحبت کردند اما آخرسر امام فرمودند وظیفه همین است. آقای شریعتمداری در بعضی سخنرانی‌ها علیه رژیم صحبت می‌کرد اما قاطعیت نداشت و رئیس مجلس سنا که تبریزی بود پیش ایشان می‌رفت و حرف می‌زد و نظرش برمی‌گشت لذا عده‌ای دور ایشان را گرفتند و از راه منحرفش کردند حتی پای درس هم آقای شریعتمداری قدرت مخالفت نداشت. (متن کامل مصاحبه)

دعای شیخ حامی شریعتمداری برای “شاه” و نفرین انقلابیون

آیت‌الله شیخ احمد منتظری موحد (از شاگردان امام خمینی(ره) و عضو دفتر امام در نجف): در بندرشاه ما به حسینیه‌ای رفتیم و دیدم عکس رضاخان و پسرش همه‌جاست، گفتم “شما مگر مقلد آقای شریعتمداری نیستید؟”، گفتند چرا، گفتم “آقای شریعتمداری گفته که جایی که عکس اینها باشد کراهت دارد انسان نماز بخواند”. خلاصه رفتند و عکس شاه را پاره کردند. من با اینکه ممنوع المنبر بودم روی زمین می‌نشستم و یک کتابی هم از شریعتمداری برمی‌داشتم و مطالبی را که بنا بود بگویم می‌گفتیم و موعظه و نصیحت می‌کردم و اینها هم دور ما حلقه می‌زدند. ما حسینیه را در آنجا مسجد کردیم و الآن نوشته‌اند مسجد آذربایجانی‌های بندرشاه. یک شیخی در آنجا بود به‌نام بحرالعلوم که از طرفداران آقای شریعتمداری و دعاگوی شاه بود. دعاهای خیلی تندی برای شاه می‌کرد و مثلاً می‌گفت “خدایا، اعلی‌حضرت همایونی را بر ما مستدام بدار و مخالفین او را در هر لباسی هستند نابود بفرما”.

من مختصری در درس آقای شریعتمداری رفته بودم و از نظر درسی بد نبود اما از نظر سیاسی مبنایشان با مبنای امام فرق داشت و وقتی این را متوجه شدم درس ایشان را نرفتم. می‌گفت “مبنای من با آقای خمینی بد نیست اما روش‌مان مختلف است. من یک جور سلیقه‌ای دارم و ایشان سلیقه‌اش جور دیگری است”.

وقتی مدرسه رضویه را می‌ساختیم یکی از طرفداران آقای شریعتمداری آنجا آمد و گفت “چکار می‌کنید؟”، گفتم “مدرسه را می‌خواهیم بسازیم”. گفت “می‌خواهید بانی بیاورم؟”، گفتم “اگر بیاورید اشکالی ندارد و خیلی هم خوب است.”، گفت “مشروط است و شرط آن این است که مدرسه برای آقای شریعتمداری باشد.”، گفتم “من اینجا با آقای گلپایگانی که در کنار ماست این حرف را نزدم. اینجا برای خمینیست‌ها است نه شریعتمداریها”. ( متن کامل مصاحبه)

مرحوم «شریعتمداری» و «منتظری» فریب اطرافیانشان را خوردند

آیت‌الله شیخ خلیل مبشر کاشانی (از مبارزان پیش از انقلاب): بالاخره همه باید به خدا پناه ببریم. یک نفر رفته بود نجف زیارت و می‌گفت “بعد از زیارت رفتم خدمت امام که امام آنجا تبعید بود. گفتم «آقا، نصیحتم کنید؟»، گفت «من دفعه اول است می­‌آیم نجف و کربلا، از خدا چه بخواهم؟»، امام خمینی سرش را بالا آورد و گفت: «فقط عاقبت‌به‌خیری، عاقبت­‌به‌خیری»”. ما این 30 سال بحث عاقبت­‌به‌خیری را دیدیم. خیلی‌ها زحمت کشیدند، آقای منتظری کم برای انقلاب زحمت نکشید، خیلی خون دل خورد، پسرش شهید شد، خودش شکنجه شده بود و رنج­ها و مشقت­‌ها کشیده بود، یک سادگی باعث شد از مهدی هاشمی دفاع کرد و کار خراب شد و در داستان مهدی هاشمی فریب خورد. در علم هم واقعاً ملا بود، خدایی، از نظر علمی لیاقت رهبری را داشت اما از حیث مدیریتی و ذکاوت و هوشیاری کمبود داشت.

مثلاً شریعتمداری مرجعی بود که علامه طباطبایی معتقد به علمیت او بود ولی یک چنین شخصیتی که شاید ۵ میلیون در ایران مقلد هم داشت در عین حال می­‌بینیم بر اثر یک اشتباه فریب فرزندش را خورد. یکی از امور مهم این است که ما هرچه تحلیل کردیم، تحقیق کردیم، تدبر کردیم در آقایانی که زمین خوردند دیدیم از بیت خودشان زمین خوردند یا پسرش یا دامادش یا مسئول دفترشان. می‌گفتند امام پیش خواهد رفت چون از کسی فریب نمی‌خورد و نظر خودش را انجام می­‌دهد. مرحوم شریعتمدار فریب فرزندش را خورد، منتظری هم فریب دامادش را خورد. باید دعا کنیم برای عاقبت‌­به‌خیری­‌مان.

«شریعتمداری» تقوای مرجعیت نداشت

آیت‌الله محمد علی فیض گیلانی (شاگرد امام خمینی(ره) و عضو ارشد جامعه مدرسین): مرحوم شریعتمداری یک مقدار گرفتاری­‌هایی هم داشت و آن‌طور نبود که یک رجل باتقوایی باشد و نمی­­‌بایست آقای شریعتمداری مرجع تقلید می‌شد. اگر هم کاری برای انقلاب کرده برای پیشرفت کار خودش کرده نه اینکه بخواهد با امام همکاری کند.

من در یکی از اسنادی که بعد از انقلاب منتشر شد، خواندم که در بیت وی دستگاه شنود گذاشته بودند. آیت‌الله شریعتمداری به رئیس دفترش می‌گوید “زنگ بزن رئیس ساواک بیاید”. رئیس ساواک قم آمد و آقای شریعتمداری گفت “با ما چه کردید؟ من که با شاه صمیمی هستم، فلان سرهنگ و فلان تیمسار رابط من با شاه است. چرا با من این کار را کردید؟”، رئیس ساواک گفت “این کار دشمنان شماست”. شریعتمداری گفت “من دشمنی ندارم که با من این کار را بکند؛ این کار شماست”. (متن کامل مصاحبه)

انتهای پیام/*

true برچسب ها : اخبار سیاسی true

منبع: امتداد نیوز

کلیدواژه: نهضت نگاهی نو اخبار سیاسی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.emtedadnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «امتداد نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۲۴۴۱۲۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مطهری امام

دوازدهم اردیبهشت 1358 ش درحالی که تنها دو_ سه ماهی از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی می گذشت ، یکی از تلخ ترین و خسارت بار ترین حوادث نا گوار برای رهبر انقلاب وآینده نظام جمهوری اسلامی به دست اشقیای از جنس خوارج رقم خورد و «متفکر و فیلسوف و فقیه عالی‌مقام » حضرت آیت الله مرتضی مطهری (أعلی الله مقامه ) با تیر جهالت و عداوت به شهادت رسید .

مقامی که برای آن عالم ربانی غایت آمال بوده ولی برای رهبر واستاد بزرگ او مصیبتی بسیار سنگین و برای ایران و نظام نوپای آن خسارتی غیر قابل جبران بوده است.

درباره شخصیت ذو ابعاد و جان پاک و افکار و اندیشه متقن و روشنگر استاد شهید بسیار گفته شده و نوشته شده و البته همچنان جامعه و جوانان و همگان نیازمند اندیشه زلال اسلامی او می باشند . اما در این مجال و مقال به نسبت و ارتباط و ارادت و علاقه و اعتماد آن اسلام شناس بزرگ و امام خمینی پرداخته می شود.

استاد شهید سیزدهم بهمن 1298ش متولد شده و در دامن مادر و پدری مؤمن و پاک سرشت و اهل عبادت و خدمت بالید. او در سنین کودکی به مکتب خانه رفت و مراحل اولیه آموزش را آغاز کرد و در حدود سیزده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت کرد و حدود دو سال در آن محیط تحصیلات مقدماتی علوم اسلامی را فرا گرفت .

وضعیت حوزه های علمیه در آن دوران گرفتار دیکتاتوری مذهب ستیز رضا خانی بود و سرو سامان مناسبه نداشت و به همین خاطر مرتضای جوان و تشنه ی معارف و حقایق به فریمان برگشتو حدود دو سال با بهره گیری از کتابخانه پدر به تأمل و تفکر واندوختن اطلاعات مذهبی و به ویژه مطالعه تاریخ اسلام اشتغال داشت.

«اغلب کتاب دستش بود و فقط مطالعه می کرد. بعد ها در قم می گفت من هرچه مایه مطالعات تاریخی دارم، مربوط به همان دو سالی است که از مشهد به فریمان برگشتم» (پاره ای از خورشید،صفحه76)

در همان دوران سخت و سیاه که ترکیب دیکتاتوری رضا خان و تحولات سلطه جویانه و زیاده خواهانه جهانی ، جنگ جهانی دوم را رقم زد و ایران به اشتغال متجاوزین در آمد و ملت ایران نمی دانست از فرار شاه ظالم خوشحال باشد و یا از اشغال کشور و قحطی عمومی ناراحت باشد؛ مرتضای جوان در جستجوی دست یابی  یا بی گوهری بود که فطرت او بدان سو هدایتش می کرد. یکای از برادران استاد می گوید:« ایشان شش- هفت ماه بعد از فوت مرحوم آیت الله حائری به قم رفت .» (همان، صفحه 76 )

رحلت آیت الله حائری دهم بهمن 1315 بوده و با این حساب آیت الله مطهری در پاییز 1316 به همرا دایی خود مرحوم شیخ علی روانه قم شد و از اینجا بود که عنصر کلیدی اساتید و مربیان بزرگ در شکل دهی به شخصیت این جوان جویای حقیقت و طالب کمال و سعادت به ایفای نقش پرداخت .

سه عنصر والدین - ژنتیک، معلمان و مربیان و محیط که سازنده شخصیت آدمی هستند، برای استاد مطهری به بهترین نحو مهیا گردید و او از پدر و مادری مؤمن و وارسته برخوردار بود که همانها محیطی ایمانی و معنوی برای زندگی این کودک و نوجوان فراهم کردند و به رغم نامناسب  بودن محیط عمومی کشور، محیط خانه وخانواده برای مرتضای جویای حقیقت مطلوب و سازنده بود تا اینکه «هجرت» سازنده او به قم رقم خورد و او از پاییز 1316 تا پاییز 1331 به مدت پانزده سال مراحل تحصیل و تهذیب را سپری کرد و از برترین و بهترین الهی مردان در طبقه اساتید کسب فیض کرد. وی گرچه از بزرگانی چون آیت الله حجت و آیت الله محقق داماد هم استفاده علمی کرده است ؛ ولی اثر گذاران اصلی بر شخصیت علمی و معنوی استاد شهید مطهری  حضرات آیات: بروجردی، امام خمینی، علامه طباطبایی و میرزا علی آقا شیرازی بوده اند.

آوازه فقاهت آیت الله بروجردی چنان انتشار یافته بود که بعضی از جویندگان فقاهت از حوزه علمیه قم به بروجرد و محضر آن فقیه محقق می رفتند که یکی از آنها استاد مطهری بود که تابستان 1322 از قم به بروجرد رفت و تحصیلات حوزه علمیه قم را به تحصیل در بروجرد بدل کرد، چنانچه پس از هجرت آیت الله بروجردی به قم از سال 1323تا سال 1331 که در قم اقامت داشته در درس های فقه و اصول آن استاد شاگرد پرور شرکت می کرد و از برجستگان محضر آن فقیه بزرگ بوده است .

استاد مطهری گرچه به صورت رسمی از سال 1329تا1331  و تنها فلسفه مشاء - بخشی از الهیات شفاء بوعلی – را در کلاس درس علامه طباطبائی شاگردی کرد و در جلسات مخصوص «اصول فلسفه و روش رئالیسم» حضور می یافت ، ولی از همان زمان تا پایان عمر خود ارتباط علمی با ایشان و بهره گیری از محضرشان داشت شرح و تبیین  کتاب اثر گذار اصول فلسفه و روش رئالیسم و نیز بهره گیری از تفسیر عظیم المیزان در بیانات و تألیفات ایشان مشهود است.

آشنائی و ارتباط و ارادت طرفینی  او با آیت الله میرزا علی آقا شیرازی هم اتفاق غریبی است . او خود می نویسد :

« تابستان سال 1320 پس از پنج سال که در قم اقامت داشتم، برای فرار از گرمای قم به اصفهان رفتم . تصادف کوچکی مرا با فردی آشنا با «نهج البلاغه» آشنا کرد . او دست مرا گرفت و اندکی وارد «نهج البلاغه» کرد... از آن پس چهرۀ « نهج البلاغه»  در نظرم عوض شد ، مورد علاقه ام قرار گرفت و محبوبم شد.  گویی کتاب دیگری است غیر آن کتابی که از دوران کودکی آن را می شناختم ... به خود جرئت می دهم و می گویم او به حقیقت « عالم ربانی» بود... او هم فقیه بود و هم حکیم و هم ادیب و هم طبیب .

فقه و فلسفه و ادبیات عربی و فارسی و طب قدیم را کاملاً می شناخت و در برخی متخصص درجه اول به شمار می رفت... او با « نهج البلاغه» می زیست،با «نهج البلاغه» تنفس می کرد، روحش با این کتاب همدم بود، نبضش با این کتاب می زد و قلبش با این می تپید ... راستی مرد حق و حقیقت بود.» (سیری در نهج البلاغه، صفحه12-7).

اما استاد شهید آیت الله مطهری که باید کل دوران تحصیلات بسیار مؤفق و با برکت او را در حوزه علمیه مشهد و قم بیست سال دانست، طولانی ترین مدت شاگردی و نیز تنوّع دروسی که استفاده کرده بود، شاگردی در محضر امام خمینی بوده است. او که از همان مشهد شیفته حکمت الهی و حکمای ربانی شده بود، آغاز آشنایی و ارتباط خود با حضرت امام را چنین روایت کرده است :

«پس از مهاجرت به قم، گمشدۀ خود را در شخصیتی دیگر یافتم . فکر کردم که روح تشنه ام از سرچشمۀ زلال این شخصیت سیراب خواهد .

اگر چه در آغاز مهاجرت به قم، هنوز از مقدمات فارغ نشده بودم و شایستگی ورود به معقولات را نداشتم اما درس اخلاقی که به وسیلۀ شخصیت محبوبم در هر پنج شنبه و جمعه گفته می شد و در حقیقت درس معارف و سیر سلوک بود، نه اخلاق به مفهوم خشک علمی، مرا سرمست می کرد.

بدون هیچ اغراق و مبالغه ای، این درس مرا آنچنان به وجد می آورد که تا دوشنبه و سه شنبۀ هفتۀ بعد، خودم را شدیداً تحت تأثیر آن می یافتم.

بخش مهمی از شخصیت من در آن درس و سپس در درس های دیگری که در طی دوازده سال از اسناد الهی فرا گرفتم، انعقاد یافت و همواره خود را مدیون او دانسته و می دانم . راستی که او «روح قدس الهی » بود.» (علل گرایش به ما دیگری،صفحه9-8).

متفکر شهید در طول این دوازده سالی که گفته، درس های اخلاق که توصیفش نمود و حکمت متعالیه و اصول فقه و فقه را از محضر این اسناد الهی تحصیل کرد و علاوه بر تسلط و تخصّص فوق العاده در این رشته های اصلی علوم اسلامی، جان و روح خود را صیقل داده و همانند این اساتید بزرگ و سازنده خود، بی مبالغه از علمای ربانی گردید و با همین سرمایه علم و دانش والا و روح و جان  تهذیب شد،مؤفق به آن همه خدمت فکری و تربیتی طی دهها سال وآثار ماندگار او همچنان منشأ روشنگری و هدایت می باشند.

درس اخلاق معروف حضرت امام از سال 1315تا سال1323 به مدت هشت سال در حوزه علمیه قم مجمع مشتاقان کمال بوده و البته معلوم نیست شهید مطهری از چه سالی در آن درس حضور می یافته ولی شاید قید دوازده سال دلالت کند که از حدود سال 1318 یا 1319 این توفیق را داشته که یکی از شاگردان آن درس باشد واما درس دیگری که او از محضر امام خمینی فرا گرفته بود، حکمت متعالیه بوده است . اهل این رشته می دانند که طالبان فلسفه اسلامی در حکمت متعالیه دو کتاب محوری را تحصیل می کنند؛ شرح منظومه ملا هادی سبزواری و اسفار صدر المتألهین.

استاد مطهری آخرین دوره تدریس شرح منظومه امام خمینی را درک کرد و در واقع خلاصه و عصاره حکمت متعالیه را بر محور این کتاب از ایشان که بیش از دو دهه  استاد برجسته و شناخته شده حکمت صدرائی و عرفان نظری و عملی بوده، استفاده کرده است .

حضرت امام به موازات درس شرح منظومه و دروس دیگری که داشت، اسفار را نیز برای شاگردان سطح بالاتر تدریس می کرد و آیت الله مطهری و تعدادی از شاگردان درس شرح منظومه پس از اتمام آن کتاب از استاد اجازه گرفته و در درس اسفار شرکت کردند و کتاب نفس اسفار را از محضر او بهره بردند و به گفته هم مباحثه یازده ساله او مرحوم آیت الله منتظری دیگر بخش های اسفار را با توجه به آشنائی و تسلط بر حکمت متعالیه، مباحثه کردند و بدین صورت استاد حکمت صدرائی آنها تنها امام خمینی بوده است.

آنان همچنین در دهه بیست علاوه بر شرکت در درس فقه و اصول آیت الله بروجردی، از استاد فلسفه و اخلاق خود – امام خمینی – در خواست کردند درس اصولی برای آنها داشته باشد و به مدت هفت سال مباحث أمارات و و اصول علمیه دانش اصول را به صورت بسیار تحقیقی فرا گرفتند، درسی که هم استاد و هم شاگردان اصلی، آن را بسیار جدّی گرفته بودند و محصول آن درس هفت ساله به قلم امام دو جلد انوار الهدایه، یک جلد استصحاب و یک جلد تعادل و ترجیح و اجتهاد و تقلید و نیزرساله لا ضرر شده است.

در درس فقه نیز مدت چند ماه مقداری از «کتاب الزکاه» را فرا گرفتند .

دوران دیگر از ارتباط و همراهی این استاد و شاگرد در آغاز نهضت امام خمینی بوده که منجر به دستگیری و زندانی شدن این دست پرورده حضرت امام شده بود،اما مهم تر اینکه این ثمره فاخر اساتید برجسته حوزه علمیه قم در دهه های سی،چهل و پنجاه در تهران و محیط دانشگاه و حلقه های فکری اهل فکر اسلامی، با قلم توانا و بیان رسای خود سخنگوی اسلام قرآن و نهج البلاغه کرده بود و در این عرصه علاوه بر محدودیت ها و مزاحمت های حکومت ضد اسلامی و دیکتاتوری، با «تحجر» و «التفاط» مواجه بود که به مثابه دو لبه یک قیچی آن اسلام شناس بزرگ را مورد آزار و اذیت و مزاحمت قرار می دادند .

عده ای با افکار متحجرانه و قیافه مقدس مآ بانه تحمل دیدن کتاب «مسئله حجاب» و «نظام حقوق زن در اسلام » را نداشتند و حتی به شکوه پیش امام در نجف گفتند آقای مطهری با نوشتن کتاب «مسئله حجاب»موجب بی حجابی زنان شده است و از طرف دیگر اهل التقاط پندارها  و یافته های خود را به نام اسلام عرضه می کردند که مقدمه کتاب « علل گرایش به ما دیگری» استاد شهید شکوه از این طیف است.

آیت الله مطهری در اوج غربت پدید آمده از این طیف ها و هجمه های آنان ، در سال 1356 نامه ای تاریخی به استاد و مربی خود می نویسد و در این نامه حتی لب  به شکوه می گشاید :

« استاد و مقتدای بزرگوارم ! حوادث ناگوار پی در پی برای اسلام از یک طرف و روشن بینی ها و اقدامات مثبت و منفی به موقع و صحیح آن استاد بزرگواراز طرف دیگر، موجب شده که روز به روز جدّی تر و با خلوص و صمیمیت بیشتر آرزو کنم از خداوند متعال مسألت نمایم که وجود مبارک آن رهبر عظیم الشأن را برای همه مسلمانان مستدام بدارد... خدا را گواه می گیرم که کمتر اتفاق می افتد که در حال یا مقام و موقف دعایی این وظیفه را فراموش کنم و امیدوارم که مشمول دعوات خیریه شما بوده باشیم .»(سیری در زندگانی استاد مطهری، ص219).

استاد شهید در این نامه از جریان های : مارکسیستی ، مجاهدین، مخالفین روحانیت جریان شریعتی نام برده و به معرفی آنها پرداخته و به رهبر خود می گوید:

« گروه های چهار گانه فوق با من به حساب اینکه تا اندازه ای اهل فکر ونظر وبیان و قلم هستم به شدت مبارزه می کنند؛ شایعه برایم می سازند، جعل و افترا می بندند به طوری که خود را مصداق آن شعر فارسی می بینم که محقق اعظم خواجه نصیرالدین طوسی در آخر شرح اشارات به عنوان زبان حال خود آورده است :

به گردا گرد خود چندان که بینم               بلا انگشتری ومن نگینم

 

ولی به لطف و عنایت پروردگار و توجهات اولیاء دین هراسی به خود راه نخواهم داد.این مقدار بثّ شکوی را جز به مثل حضر تعالی که استاد عالیقدرم و به جای پدرم هستید نمی کنم. من الان مرکز ثقل حملات این گروه ها هستم ... بار دیگر تکرار می کنم من جداً از خداوند متعال طول عمر برای شما می خواهم و فوق العاده نگرانم که اگر خدای ناخواسته پای حضرت عالی که تنها شخصیتی هستید که همه این گروه ها از او حساب می برند از میان برود اوضاع فوق العاده ناراحت کننده خواهد بود .»

به موازات افزایش دیکتاتوری رژیم پهلوی و وابسته تر شدنش به آمریکای سلطه گر، آگاهی های ملت ایران با رهبری امام خمینی ارتقاء یافت و موج انقلاب اسلامی آغاز گردید و توطئه شاه و صدام، حضرت امام را وادار به هجرتی سرنوشت ساز نمود و همان چهار ماه سرنوشت ساز اقامت ایشان در پاریس به مثابه شب قدر مبارزات ملت ایران، به پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط رژیم دیکتاتوری و تأسیس نظام مردمی – اسلامی جمهوری اسلامی منجر شد. در مدت اقامت رهبر مبارزات در پاریس استاد مطهری جزء اولین شخصیت هایی بود که به دیدار و زیارت امام شتافت و او خود می گوید :

«من که قریب به  دوازده سال در خدمت این مرد بزرگ تحصیل کرده ام باز وقتی که در سفر اخیر به پاریس به ملاقات و زیارت ایشان رفتم، چیزهایی از روحیه او درک کردم که نه فقط بر حیرت من، بلکه بر ایمانم نیز اضافه شد.» (پیرامون انقلاب اسلامی، صفحه 21)

در همین دوران استاد شهید با بیان رسا و تبیین های گویای خود به مثابه سخنگو و ترجمان فکر و اندیشه امام خمینی عمل می کرد و در تلاش شبانه روزی در کنار دوستان و همرزمان دیگر خود مانند شهیدان بهشتی و با هنر و مرحومان هاشمی رفسنجانی و مولوی اردبیلی در کنار چند تن از رجال مذهبی – سیاسی غیر روحانی هسته اولیه شورای انقلاب را طبق نظر و مأموریت امام خمینی شکل دادند و تظاهرات های عظیم میلیون ها تن از ملت را هدایت و مدیریت کردند و به خصوص او اندیشه پیشنهادی امام خمینی درباره نظام جایگزین نظام سلطنتی؛ یعنی «جمهوری اسلامی» را تشریح می کرد، به اینکه این نظام سیاسی جایگزین به معنای مدیریت و گزینش مدیران نظام جدید با رأی و نظر و انتخاب واقعی و نه نمایشی ملت ایران خواهد بود و در چنان نظامی احکام و موازین اسلام به مثابه « مواد» این «صورت» خواهد بود تا از ترکیب این دو به تباهی ها و عقب ماندگی ها و وابستگی ها خاتمه داده شود چرا که تحلیل عمیق خودشان از تحولات دوران معاصر ایران چنین بوده است :

« ملت ایران در طول تاریخ خود، به استثنای فترتهای  کوچک و محدود، در زیر چکمه استبداد به سر برده و از این رو با اینکه به اعتراف اهل بصیرت یکی از باهوش ترین و با استعداد ترین ملل جهان است  نتوانسته است در عرصه بین المللی استعداد های خود را بروز دهد .

در هفتاد و اندی سال پیش که از استبداد به ستوه آمده بود به رهبری روحانیونی آگاه و مجاهد و پایمردی مجاهدینی مسلمان کوشش کرد رژیم آزادی و دموکراسی را در ایران برقرار سازد، ولی این دولت مستعجل نپایید و کودتای 1299که با کودتای 1332 تأکید شد بساط آزادی و دموکراسی را برچید و حکومت فردی و استبدادی را بار دیگر برقرار کرد.» ( نامه ها و ناگفته ها، صفحه 199 )

به اعتقاد استاد متفکر، « اگر آزادی و دموکراسی محفوظ می ماند ملت ایران امروز در ردیف مترقی ترین کشور های جهان بود، در صورتی که پس از سه ربع قرن هنوز از نظر فقر و بی سوادی و فرهنگ و تمدن در ردیف عقب مانده ترین کشور های جهان است .

اختناق سیاسی و اجتماعی و محرومیت از آزادی و مشارکت در تعیین سرنوشت خود یکی از موجبات خشم و نفرت این مرد است.» (همان)

البته هدفی که آن استوانه و رکن فکری انقلاب اسلامی برای مبارزات در نظر داشت و جامعه ای را که انتظاری می کشید چنین بوده است :

« برچیده شدن حکومت استبدادی و برقراری نظام دموکراسی بر طبق موازین اسلامی و رسیدن به آزادی که شرط اصلی رشد و تکامل انسانی و اجتماعی است، اعم از آزادی بیان، آزادی قلم، آزادی اجتماعات همراه با امنیت وواقعی قضایی و اجتماعی و بدون دخالت و مزاحمت های رنگارنگ دستگاه های انتظامی .» (همان،صفحه 202).

در نگاه استاد شهید بُعد اسلامی جمهوری « با الهام از روحانیون طراز اول آشنا به مقتضیات زمان» قابل اجرا می باشد. دو وصف « طراز اول » و «آشنابه مقتضیات زمان» بسیار جای تأمل و تفکر دارد و باید دید آیا در این زمینه طبق این معیار ها عمل شده و یا عمل می شود و برترین عالمان دینی و آگاه ترین آنها به زمان و اقتضائات و نیاز های زمان و زمانه نقش دارند و یا تنزل سطح، تنها به مؤید ها میدان داده می شود ؟!

استاد شهید  از حیث اقتصادی جامعه ساخته شده در جمهوری اسلامی را چنین جامعه ای می داند : « اجرای برنامه اقتصادی نوین بر اساس مبارزه صادقانه با فواصل طبقاتی و بالا ترین سطح تولیدات کشاورزی و صنعتی کردن کشور با برنامه صحیح و جلوگیری از اسراف وتبذیر بودجه عمومی به عناوین مختلف.»(همان،صفحه203 )

باید پس از گذشت چهار دهه از عمر نظام جمهوری اسلامی صادقانه ومنصفانه به کارنامه اقتصادی آن با چنین هدفی که ترسیم شده بود نمره داد که چه وضعیتی داریم و معاش ملت چه جایگاهی دارد؟!

استاد شهید در پایان این مکتوب خود که در سال 1357 نوشته بود تصریح می کند که :« بار دیگر تأکید می کنم که اجرای همه این خواسته ها فرع بر این است که اولین خواسته اجرا شود [ یعنی برچیده شدن حکومت استبدادی و بر قراری نظام دموکراسی بر طبق موازین اسلامی و رسیدن به آزادی که شرط اصلی تکامل انسانی و اجتماعی است]  بدون آن هیچ چیز دیگر عملی نیست و اگر عملی شود مانند همیشه جز صورت سازی و اغفال نخواهد بود.» (همان)

این مطهری بود که داغ شهادت او امام خمینی را داغدار و گریان کرد و آن مربی بزرگ و مقتدای او آن گونه از او سخن گفته که برای هیچ یک از بزرگان بزرگوار دیگر نگفته است :

« ضایعه أسف انگیز شهید بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالی‌مقام مرحوم آقای حاج شیخ مرتضی مطهری قدس سره را تسلیت و تبریک عرض می کنم ؛ تسلیت در شهادت شخصیتی که عمر شریف و ارزنده خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرد و با کج روی ها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد؛ تسلیت در شهادت مردی که در اسلام شناسی و فنون مختلفه اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود. من فرزند بسیار عزیزی را از دست داده ام و در سوگ او نشستم که از شخصیت هایی بود که حاصل عمرم محسوب می شد . در اسلام عزیز به شهادت این فرزند برومند و عالم جاودان ثلمه ای وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست .» (صحیفه امام، ج،ص؟ )

حضرت امام مطهری عزیز خود را چنین وصف می کند :

« مطهری که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بود.»

و او از شخصیت هایی می داند که  با فداکاری « در زندگی و پس از آن با جلوه خود نور افشا نمی کرده و می کنند.» و « با شعاع فروزان خود مردگان را حیات می بخشند و به ظلمت ها  نور می افشانند.» چنین بود که امام او را «فرزند عزیز» و « پاره تن» خود می نامد و در اولین سالگرد شهادت او پیام می دهد، کاری که برای دیگر شهیدان و الاقدر تکرار نشد و نوشت :

« مطهری فرزندی عزیز برای من و پشتوانه ای محکم برای حوزه های دینی و علمی و خدمتگزاری سودمند برای ملت و کشور بود .... من به دانشجویان و طبقه روشنفکران متعهد توصیه می کنم که کتاب های این استاد عزیز را نگذارند با دسیسه های غیر اسلامی فراموش شود.»(صحیفه امام ،ج،ص )؟

امام خمینی این متفکر بزرگ را « اسلام شناس عظیم الشأن » می نامد و همینجا است که باید از حوزه های علمیه و حکومت  جمهوری اسلامی می پرسید که با تفکر و اندیشه والا و روشنگر این « اسلام شناس عظیم الشأن » در حوزه ها و ارکان حکومت چگونه برخوردی شده و می شود ؟!

آیا در این چهار دهه حوزه های علمیه سعی کردند محصولات آنها اسلام شناسانی از سنخ و جنس مطهری باشند یا وضعیت به گونه ای دیگر رقم خورده وپیش می رود ؟!

آیا در ارکان حکومت و بخش های مختلف تقنینی و اجرائی و قضائی و در دانشگاه ها و مراکز علمی و پژوهش نظام جمهوری اسلامی دغدغه ها و اهدافی که آن مغز متفکر ترسیم کرده بود پیگیری می شود و یا اینکه افکار دیگری از سر غفلت و یا با اهدافی خاص جایگزین شده است؟!

آنچه در این مختصر آمده ترسیمی شتاب زده از شخصیتی بزرگ و اسلام شناسی عظیم الشأن بوده که اسلام را در مکتب اهل بیت با دو ویژگی و فصل مقوّم  « عقلانیت » و « عدالت » شناخته بود و به همان صورت معرفی می کرد و تفکر شیعی در اندیشه استاد شهید مطهری حول دو عنصر « عقل » و «عدل» می چرخید و اینجاست که باید وضعیت و کارنامه نظام جمهوری اسلامی را با این دو معیار سنجید و آسیب شناسی کرد و انحرافات و اشتباهات را اصلاح کرد و تمام سعی و تلاش معطوف به این باشد که این ثمره مجاهدات و وعده های امام خمینی و بزرگانی چون استاد شهید مطهری واقعاً مایه افتخار و الگو قرار گرفتن باشد و مبادا که عبرت آیندگان گردیم.

دیگر خبرها

  • مطهری امام
  • پخش فیلم «رابطه» با بازی خسرو شکیبایی
  • دهه کرامت به یک اقدام روتین تبدیل نشود
  • ناشر هندی بابت اقدام وهن‌آمیز به امام خمینی(ره) عذرخواهی کرد
  • اقدام پسندیده شاگردان حسینی پس از پرسپولیس(عکس)
  • تأکید رئیس قوه قضائیه بر تدوین پیوست رسانه‌ای در آرا و تصمیمات قضائی
  • تاکید رئیس قوه قضائیه در راستای عدم تأثیرپذیری از فضاسازی‌ها
  • بازخوانی کارنامه 8 تیم برتر جام حذفی؛ 3 قهرمان در کنار 5 مدعی
  • عملیات «وعده صادق» ابهت پوشالی و شکستنی اسراییل را اثبات کرد
  • حمایت آیت‌الله مکارم از اقدام پلیس در اجرای طرح نور