افغانستان آبستن فتنههای جدید؛ حذف و اضافه در کلاس جنگ «عموسام»
تاریخ انتشار: ۶ اردیبهشت ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۸۲۵۶۲۷۷
به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در «دوشنبه»، حمله تروریستی 22 آوریل سال جاری در «کابل» که منجر به کشته شدن بیش از 30 نفر شد، بیانگر این مهم است که افغانستان از ثبات و امنیت فاصله دارد.
برخی کارشناسان به دنبال «زبیگنف بزژینسکی» مشاور سابق امنیت ملی آمریکا بازیهای ژئوپلیتیک را با صفحه شطرنج مقایسه میکنند اما در این بازی نقش مهرهها را شخصیتهای زنده، احزاب و گروهها ایفا میکنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در همین حال، واقعیات در خصوص تلاشها برای استفاده از مهرههایی که حامل ایدئولوژی و اعمال تروریستی خطرناک میباشند، هشدار میدهد.
این ایده را میتوان در مثال آمریکا و روابط آن با «داعش» به خوبی دید.
واضح است که این گروه تروریستی خود به خود ظهور نکرده و کسی از آن حمایت کرده تا در سوریه و عراق تا این حد قوی شود.
در عین حال، روشن است که فعالیت داعش پاسخ گوی منافع آمریکا بود که تلاش به خرج میدهد خاورمیانه و آسیای مرکزی را طبق خواست و منافع خود تغییر دهد.
بعد از شکست داعش در سوریه و عراق تروریستهایی که در این مناطق گرد هم آمده بودند مجبور شدند اماکن جدیدی برای اقامت خود جستجو کنند.
با این حال، فرماندهان و شبه نظامیانی که تحت پرچم و شعارهای اپوزیسیون سوریه فعالیت میکردند توسط هواپیماهای آمریکایی از این مناطق خارج شدند.
در مارس سال 2018 میلادی گزارشاتی در برخی رسانهها منتشر شد که در آن به طور واضح و دقیق به حمایتهای آمریکا از داعش در سوریه اشاره شد.
در این گزارشات همچنین عکسی منتشر شد که در آن سران گروه تروریستی داعش از جمله «ابوبکر البغدادی» همراه با آمریکاییها از جمله سناتور «جان مک کین» حضور داشتند.
جان مککین و ابوبکر البغدادی
ابتدا مسیرهای انتقال تروریستها روشن نبود اما اخیراً از فعالیت این گروه تروریستی در افغانستان گزارشاتی منتشر میشود.
بر اساس آمار کارشناسان، آمریکا در تلاش است پروژه «طالبان» در این کشور را به «داعش» تغییر دهد.
برای دستیابی به این هدف، آمریکا بیشتر به گروههایی مانند داعش نیاز دارد زیرا برنامههای این گروه به یک کشور محدود نمیشود اما طالبان متمرکز به مرزهای افغانستان است.
گروههای جداگانه داعش در سال 2015 میلادی در افغانستان ظهور کردند و عمدتا متشکل از گروههای محلی افغان و پاکستانیهای فعال در مناطقی بودند که از سوی دولت «کابل» کنترل نمیشدند.
اما در سال 2017 میلادی نیروهای اصلی تروریستها به مناطق شمالی این کشور و همجوار با تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان مهاجرت کردند.
در این مورد میتوان به وضوح در خصوص تغییر ترکیب قومی داعش در افغانستان اشاره کرد.
در صفوف این گروه تروریستی نمایندگان منطقه آسای مرکزی، قفقاز، روسیه، کشورهای عربی و حتی اروپایی افزایش یافته است.
بنابه اظهارات «آلیس ولز» معاون اول وزیر امور خارجه آمریکا، در افغانستان حدود 3 هزار داعشی وجود دارد و بنابه اطلاعات منابع دیگر تعداد آنان 4500 نفر است.
انتقال این افراد همراه با تروریستهای خارجی نمیتوانست بدون مشارکت یا بی خبری و بی عملی کابل و ائتلاف نظامی تحت ریاست ناتو و آمریکا صورت گیرد.
همزمان در افغانستان در خصوص پرواز هلیکوپترهای بدون علامت در فضای مناطقی که تحت کنترل تروریستها است خبرهایی منتشر میشد.
در نهایت بازیهای پشت صحنه آمریکاییها چنان واضح شد که حتی «حامد کرزی» رئیس جمهور سابق افغانستان در نوامبر سال 2017 میلادی ضمن صحبت با «برلینر زیتونگ» یک رسانه آلمانی تاکید کرد که فعالیت داعش در این کشور نتیجه سیاست آمریکا و حضور این کشور در خاک افغانها است.
پیش از این در ماه می وی همچنین در شبکه تلویزیونی «فاکس نیوز» داعش را یک پروژه آمریکایی عنوان کرده بود.
تعدادی از نخبگان برجسته سیاسی به طور مستقیم آمریکا را به کمک به گروههای ترویستی در قلمرو افغانستان متهم میکنند.
برای مثال در ماه فوریه سال 2018 میلادی «حاج ظاهر قادر» نماینده پارلمان افغانستان از ولایت «ننگرهار» بار دیگر به طور رسمی در خصوص شواهد موجود در مورد دست داشتن آمریکا در حمایت از داعش اطلاعاتی منتشر کرد.
در پاسخ به این اظهارات «حاج ظاهر قادر» دیگر نمایندگان پارلمان افغانستان به جای مطالعه این شواهد با عجله وی را مخالف و دشمن دولت خواند.
جای تعجب نیست که این نماینده پارلمان افغانستان بعد از اظهارات خود بارها و بارها تهدید به قتل از سوی تروریستهای داعشی شد.
اظهارات مشابهی همچنین توسط «جاوید کوهستانی» کارمند سابق نیروهای مسلح افغانستان و همچنین «ناهید فرید» نماینده منطقه «هرات» در خصوص حمایت داعشیها از سوی مقامات رسمی این کشور در مناطق «پکتیا»، «قندهار» و «غور» شده بود.
در خصوص حمایت آشکار آمریکا از داعش همچنین «ذبیح الله مجاهد» سخنگوی طالبان اظهار نظر کرده است.
وی در سخنانی گفته بود که در جریان درگیری اخیر طالبان با داعش در یکی از مناطق ننگرهار نظامیان آمریکایی به حمایت از داعش مواضع طالبان را با هواپیما بمباران کردند.
تهدید داعش در افغانستان به طور جدی کشورهای همسایه را نگران کرده است.
آیت الله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی ایران نیز ضمن سخنانی در این خصوص فرمودند: نیروهایی که داعش را برای خشونت و جنایت علیه مردم سوریه و عراق ایجاد کردند، اکنون، بعد از شکست در این 2 کشور، به دنبال انتقال شبه نظامیان داعشی به افغانستان میباشند و کشتارهای اخیر، در واقع، آغاز اجرای این برنامهها است.
رهبر انقلاب اسلامی با بیان اینکه هدف آمریکا از این بیثباتیها تمدید حضور خود در منطقه میباشد، آمریکاییها را دلیل واقعی بیثباتی در افغانستان برشمرد.
در حال حاضر واشنگتن با بیثباتی تلاش میکند حضور خود در این کشور را به منظور دستیابی به اهداف سیاسی و اقتصادی، تضمین کند.
اما با وجود این اطلاعات در خصوص تقویت داعش در افغانستان، آمریکاییها که مسئولیت تامین امنیت در این کشور را بر عهده گرفتند همراه با دولت کابل سعی دارند در مورد محدوده واقعی تهدید داعش از جمله با دستکاری تعداد تروریستها، سکوت کنند.
کشورهای همسایه افغانستان از فعالیتهای پنهانی آمریکا در این کشور و نادیده گرفتن منافع آنها ابراز نگرانی میکنند.
باید به طور جدی نقش سرویسهای نظامی و ویژه آمریکا در خصوص استفاده از داعش در افغانستان را بررسی کرد.
آمریکا سعی دارد با استفاده از ساختارهای غیر دولتی و ماموران مخفی همکاری خود با ترویستها را پنهان کند.
برای مثال، میتوان به «مایکل سیمپل» کارشناس امور افغانستان و پاکستان اشاره کرد.
وی از سال 2004 الی 2007 میلادی در سمت معاون نماینده ویژه اتحادیه اروپا در افغانستان فعالیت کرده است.
در این دوره وی به انتقال مبالغی به تروریستها در شهر «موسی قلعه» منطقه «هلمند» متهم شده و توسط دولت افغانستان از این کشور اخراج شد.
مایکل سیمپل در حال حاضر نیز ارتباطات خود با داعش را قطع نکرده و از شهر «کراچی» پاکستان با این گروه در تماس است.
سیمپل در فعالیت انتقال شبه نظامیان داعش از عراق و سوریه از طریق مسیرهای دریایی به شهر کراچی پاکستان دست دارد.
با ظهور داعش در افغانستان گروههای تروریستی «حرکت اسلامی ازبکستان» (ازبکستان)، «جماعت انصارالله» (تاجیکستان)، «حرکت اسلامی ترکستان شرقی» (سینک یانگ چین) و تعدادی دیگر از از گروههای ترویستی کمتر شناخته شده قرقیزی و قزاقی که با رهبر داعش بیعت کردند، فرصتی را برای خودنمایی به دست آوردند.
علاوه بر این چند سال قبل مقامات افغانستان کمپینی را برای انتقال نیروی کاری عمدتا متشکل از اقوام پشتو به جنوب و شمال این کشور را تشکیل دادند.
این امر باعث اعتراض مردم محلی به حضور اعضای گروههای تروریستی و افراطی از جمله جانبداران داعش را به دنبال داشت.
به نظر میرسد که مقامات رسمی دولت افغانستان و حامیان خارجی آن به هر بهانهای سعی دارند افراد مورد نیاز خود را به شمال این کشور منتقل کنند.
بنابه ارزیابی تعدادی از کارشناسان، مسیر تروریستها در شمال به نفع کابل و آمریکا است زیرا موقعیت اقلیتهای قومی ساکن در این مناطق را که رهبران آن «محمد عطا نور» تاجیک، «عبدالرشید دستم» ازبک و «محمد محقق» هزاره میباشند، تضعیف میکند.
این امر همچنین در آستانه انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری افغانستان سالهای 2018 – 2019 از اهمیت ویژهای برخوردار میباشد.
همچنین حملات تروریستی در افغانستان که مسئولیت آن را گروه تروریستی داعش بر عهده گرفته بیانگر تلاش این گروه برای حمله به اقلیتهای قومی در این کشور است.
علاوه بر حمایت از تروریسم، در افغانستان نارضایتی از فعالیتهای نظامیان آمریکایی رو به افزایش است و بارها تحت حملات هواپیماهای آمریکایی در این کشور مردم بی گناه محلی کشته شدند.
منبع: آزادگان
انتهای پیام/ح
منبع: فارس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۲۵۶۲۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فتنه با لباس مشکی تا انحراف در دین/تقیه سازو کار امام صادق بود
به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا ـ ونوس بهنود: زندگی امام صادق به واسطه تقارن با حکومت ۱۰ خلیفه اموی و دو خلیفه عباسی همراه با سیلاب بلاها و فتنهها از سوی دشمنان بوده است. موضوعی که موجب شده نحوه برخورد امام با پرسش همراه شود. پرسشی که پاسخ آن راهگشای امت اسلام در بلایای معاصر نیز هست.
امام جعفر صادق امام ششم شیعیان است که به واسطه جایگاه ویژه علمی در نزد شیعه به عنوان رئیس مذهب جعفری شناخته میشود. دوران امامت وی مصادف با تغییر حکومت ها، آشوبها و فتنههای عیان و پنهان بوده که عرصه را بر وی و یارانش تنگ میکرد. در بررسی سیره زندگی این امام بزرگوار پای صحبتهای مدرس حوزه و دانشگاه و کارشناس مذهبی، حجت الاسلام والمسلمین محمد باقر علم الهدی نشستیم.
چرا امام صادق با وجود زندگی در شرایط بحرانی و شورشهای متعدد و سرنگونی بنیامیه سیاست دوری از جنگ را اتخاذ کرد؟
لازم است روش و منظومه فکری امام صادق را در مدیریت جامعه مسلمان آن زمان و تعامل امت اسلام و وجود مقدس وی برای برون رفت از معضلات پیش رو به صورت عمیق تحیل شود. موضوعی که میتوان از آن تحت عنوان مهندسی فرهنگی حضرت امام صادق نام برد. از زیربناییترین مسائل هر جامعهای موضوع مسائل فرهنگی است که تشکیل شده است از فرهنگ عمومی مردم، اعتقادات، باورها و گرایشات و دین که بیشترین تأثیر را در جوامع مختلف بشری داشته است.
اهل بیت به عنوان رهبران دینی و به ویژه امام صادق که از فرصت به وجود آمده به خوبی استفاده کردند پرچمداران اصلاح رفتاری جامعه اسلامی آن زمان بودند و نقش مهمی در پویایی و شکوفایی فرهنگ شیعی و اهل بیتی داشتند.
فرصتی که در اختیار امام صادق قرار گرفت دوران گذار بنیامیه به بنیعباس بود و عباسیان در ماهها و سالهای اول حکومت خود برای تکیه بر قدرت مجبور بودند برخی از رفتارهای ددمنشانه خود را به تعویق بیندازند تا بتوانند در ابتدا جای پای خود را سفت کنند و بعد برای اهداف دنیاگرایانه خود برنامهریزی کنند.
دراین فرصت امام صادق ساختار فکری جامعه اسلامی را سامان داد و در تمامی شئون امت اسلام و به تعبیر دقیقتر شیعیان، مهندسی خاصی را اعمال کرد که تا به امروز ادامه داشته است. از جمله کانون توسعه و تشکیل وکلای شیعه بوده است. از زمان امام صادق این موضوع آغاز شده و به مرور زمان که عباسیان قدرتمند شدند، وکلای اهل بیت نقش پاسخگویی به پرسشهای مردم و گرفتن پاسخ از اهل بیت را داشتند. این مهندسی الگوی عملی قابل توجهی برای ساماندهی و سازماندهی جامعه اسلامی بود.
امام صادق با هدف توسعه اسلام ناب برای توسعه جامعه دینی برنامه ریزی کرد و همین برنامه ریزی باعث تحول عظیم در ابعاد اجتماعی میشود که مهمترین آن توسعه تشیع، رشد کمی و کیفی شیعیان، بسط و گسترش مرجعیت علمی امام صادق است.
وی این عرصه و قلمرو ارزشمند را در اختیار امت اسلام گذاشت و دشمن هم به دلیل ضعف و ناتوانی در ابتدای حکومت بنی عباس، مجبور بود با رفتارهای امام صادق در ابتدا همراهی کند ولی امام به عنوان رهبری پخته و آگاه و سیاستمداراین کشتی طوفان زده امت اسلام که به دست نابهخردترین حکام یعنی بنیعباس میخواست مدیریت شود را آسیب شناسی و برنامه ریزی میکرد تا دشمن مبادا بتواند خللی بر پیکره امت اسلام وارد کند.
روایت است امام سجاد میفرماید در مکه و مدینه ۲۰ نفر بیشتر دوستدار نداریم وحمران ابن اعین زمانی که به امام باقر تعداد شیعیان کوفه را گزارش میکرد میگوید اگر همه شیعیان را سر یک سفره جمع کنند و یک گوسفند غذای آن سفره باشد، این گوسفند زیادی است و باز غذا باقی میماند.
امام صادق با یک تحول فرهنگی نسبت به همه طبقات اجتماعی آن زمان اتفاقات ارزشمندی خلق کرد تا جایی که فقط در کوفه ۹۰۰ راوی از امام صادق نقل روایت میکنند؛ و اینها تازه عالمان و فرهیختگان بودند و اگر به افراد دیگر جامعه با مشاغل دیگر اضافه کنیم میبینیم که فعالیت ارزشمند وی چقدر تحولآفرین بوده است. در کلاسهای درس امام افراد ویژه و سخنوری پرورش یافتند که دارای موقعیتهای اجتماعی خاصی بودند واینها در مناظرات با دشمنان حاضر میشدند و جوابگوی شبهاتی شدند که دشمنان برای بی مقدار کردن اهل بیت طراحی میکردند. در همین شهر کوفه افرادی مانند آل اعین حود ۶۰ فقیه مشغول ترویج معارف اهل بیت در زمان امام صادق شده بودند. این جامعه از آن فقر فرهنگی حکومت بنیامیه به جایی رسیده که فقط در یک قبیله ۶۰ فقیه پرورش یافته است.
ابوحنیفه که از بزرگان بود و مکتب حنفیه را به وجود آورد میگفت اگر دو سال شاگردی امام صادق نبود حتماً از بین رفته بودم.
دراین شرایط آنچه به عنوان مهمترین اصل برای رهبری، چون امام صادق مطرح است حفظ امت اسلامی از آسیبهای دشمنان است. در واقع مهمترین عاملی که موجب توسعه این جامعه شد، تدابیر امام صادق برای مدیریت جامعه پیراپیرامون خود بود.
با وجود زندگی در دوران ۱۰ خلیفه اموی و دو خلیفه عباسی چگونه با جریانهای مخالف شیعه مقابله میکرد؟
در دوره خلافت منصور عباسی، پایههای حکومت بنیعباس مستقر و تثبیت شد و تازه فهمیدند که امام صادق تا چه درجه برای بسط و گسترش معارف خود را به عنوان مرجع علمی معرفی کرده بود.
منصور عباسی با همکاری افرادی مادیگرا به فکر مبارزه با اندیشههای امام صادق بر آمد و با تولید شبهات زمینه بیدینی و لاابالیگری را فراهم میکردند واینجا بود که امام احساس کرد باید با حضور وسیعتر و گستردهتر و با همکاری شاگردان خود به جنگ فرهنگی با بنی عباس وارد شود. فرمایشات وی زبان به زبان و سینه به سینه نقل میشد.
همین امر موجب شد بنیعباس از سوی امام احساس خطر کند و به همین دلیل برای از میان برداشتن وی تلاش میکردند. دشمن میدید که جماعت ارادتمند به امام صادق روز به روز افزایش مییابد و از سویی امام با هر برخورد نظامی مخالفت میکند. در مقابل دشمن علناً نمیتوانست دلیلی برای مبارزه با امام پیدا کند. به همین دلیل منصور عباسی یک سری جاسوس گذاشته بود تا افرادی که نزد امام میروند شناسایی کند. تا جایی که یارانش به سختی به دیدنش میآمدند. به عنوان مثال افرادی مثل زراره در عین حال که مرد خطیب، فقید و ثروتمندی بود برای رسیدن به خدمت برای مخفی ماندن هویتش، امام سبد خیاری تهیه میکند و در کوچههای شهر مشغول فروش میشود که امام متوجه میشود و به خدمتکارش میگوید این فرد را به خانه هدایت کنید تا با او صحبت کنم.
گاهی منصور عباسی به دنبال تهمت زدن به امام بود. یک بار به وی اتهام از قیام شخصی به نام نفس زکیه به عراق فراخواند و منصور عباسی معلی بن خنیس را دستگیر میکند تا اسامی یاران و شیعیان امام را از طریق او به دست آورد.
گرچه دشمن گاهی با شهادت یاران امام تلاش میکرد بازوان یاریگر وی را تضعیف کند، شرایط خفقان و امنیتی دوران بین عباس بر امام ایجاب میکرد که حضرت طرح نویی را برای حفظ کیان شیعیان به راه اندازد. از مهمترین اقدامات این بود که امام تلاش کرد در برههای از زمان از ورود در گردابهای سیاسی آن زمان دور کند.
نسل جوان مسلمان آن زمان تحت احساسات و حرکات جذاب مسلحانه بنی عباس به راحتی جذب حکومت میشدند، چون هم شعار عباسیان جذابیت داشت و در برخی شعارها پیروزی حق بر باطل و پیروزی بر قاتلان امام حسین مطرح میشد. به واسطه همین شعارها خیلی از مسلمانان حتی از خاندان خود وی فریب خورده بودند.
بنی عباس با بهره گیری ازاین شور و احساسات به اخبار و اطلاعات دست مییافتند. خود امام هم مصلحت نمیدید به صراحت بنیعباس را رد کند و اگر چنین میکرد مسلمانان بیبصیرت قطعاً نمیپذیرفتند. امام همواره از راههای دیگری برای معرفی بنی عباس استفاده میکرد. ضمن اینکه فعالیتهای سیاسی پنهانی نیز داشتند.
در آن مقطع زمانی بهترین شیوه مقابله با بنی عباس را ترویج و توسعه فرهنگ اهل بیت قرار داده بودند.
امام صادق با برخی انحرافات مانند جریان غالیان مخالفت کرد، اما در مقابل برخی گروهی او را متهم به سکوت و گروهی اعتراض عنوان میکنند. دلیل این منش رفتاری چه بود؟
در دوره منصور بحث قیام قائم آل محمد مطرح میشد. برخی تلاش داشتند که فرزند پیامبر اکرم را مطرح و دلیل بر ادعای امامت خود عنوان کنندو امام باید جریانسازی مهدویت در عصر خود را نابود میکرد. منصور نام فرزندش را مهدی گذاشته بود تا به لحاظ اسمی انطباق پیدا کند و مردم پیرو فرزندش شوند. امام صادق با اطلاع از این فتنه، با بیان ویژگیهای قیام آخر زمان به شیعیان میگفتند مراقب امامزمان سازی باشند.
حتی گاهی عباسیها لباس مشکی را در عزای امام حسین به تن میکردند تا مردم را به سمت خود جذب کنند و خود را پیرو امام حسین نشانمی دادند. امام برای مقابله تعابیر جالبی دارند واینکه درایام عزا لباس سیاه به تن کردن را درست عنوان کرد و به غیر از آن ایام لباس اهل دوزخ و لباس فرعون خطاب کرد و این توصیف یعنی به بنی عباس ملحق نشوید. بهاین ترتیب مبارزه منفی میکردند.
امام بارها به شیعیان میگفتند مراقب گفتههای خود باشید. زیرساخت صحبتهای وی سیاسی و با هدف بالا بردن فهم و بصیرت آنها عنوان میشد. شیعیان را از گردابها نجات میداد تا فرصت اعمال مهندسی فرهنگی را فراهم سازد.
برنامه بعدی ایشان برای صیانت و حفاظت از امت اسلام داشت این بود که وی همواره تلاش میکرد وحدت امت را همواره درهالهای از ابهام در مقابل دشمن به نمایش گذاشته شود. برای اینکه از فشارهای دولت عباسی بر ارادتمندان به اهل بیت بکاهند نمایش تفرقه و اختلاف ظاهری را در بین صفوف را شکل میدادند که مثلاً شیعیان انسجام اجتماعی لازم را ندارند.
امام به عنوان فرمانده میدان این طرح زیربنایی را آنچنان مدبرانه مدیریت میکرد که دشمن به این باور رسیده بود که ارادتمندان اهل بیت چنان که باید و شاید برای آنها خطرناک نیستند. تقیه از اصول دینی برای حفظ دین است، اما اجرای آن نیاز به سیاست خاصی دارد. به عنوان مثال امام از برخی اصحاب برائت میجستند نمونه آن مواردی در خصوص برائت ازراه دور بود.
گفته میشود امام صادق رئیس مذهب شیعه است، اما منابع فقهی که به او منسوب است با انحراف و روایتهای ضد و نقیض همراه شده. کدام منابع موثق است؟
گاهی امام برای نشان دادن نمادین اختلاف بین شیعیان فتواها و دستورات مختلف صادر میکردند. به عنوان مثال در بین اصحاب رکعات نماز مستحب را ۲۷ و گاهی ۳۴ عنوان کردهاند و امام خود اذعان میدارد که این اختلاف برای سلامت امت از دشمنان است. ما ازاین احکام متفاوت در فرمایشات واصله از امام به وفور داریم. امروز یکی از بحثها صحت سنجی و انطباق با قرآن و خانواده حدیث است. امام تاکید داشت آنچه با قرآن یا خانواده حدیث همخوانی دارد باید پذیرفته شود.
طبیعی است اختلاف در روایات در زبان فقها و در رفتار مردم تصویر مشتت باقی میگذاشت و لذا حساسیت در نزد بنیعباس کمتر و جان شیعیان محفوظتر بود. چراکه عباسیان به دنبال کوچکترین بهانه بودند.
راهبرد دیگر نوعی خاص از تعاملات بود تا حساسیت به کمترین حد برسد. حضرت میفرمودند با عامه مردم گرم و صمیمی برخورد کنید. حضرت تلاش میکردند آستانه تحمل شیعیان را بالا ببرند تا کمتر چالش ایجاد شود و این همان چیزی است که امروز تحت عنوان وحدت اسلامی، جامعه اسلامیایران تعقیب میکند. امام تلاش میکردند ارادتمندان اهل بیت با سایر مسلمانان مانند برادر ارتباط داشته باشند. این سلوک اجتماعی امام بود که رفتار اجتماعی شیعیان را مهندسی میکرد تا هربهانه برای هجوم بنیعباس به خانه شیعیان را از دست آنها بگیرد.
همچنین نوع تعامل امام با خلفای بنیعباس نیز قابل توجه بود و حضرت در موقعیتهای مختلف رفتارهای متفاوتی داشتند تا ازاین رهگذر جلو گزندهای احتمالی به شیعیان گرفته شود. امام در دورههای مختلف زیستند که دوره اول امامت آن حضرت مقارن با ضعف امویان بود که به دلیل همین ضعف امام از خطرها مصون بود؛ اما در دوره آخر زندگی امام بهانه جوییهایی برای برخورد با امام شروع شده بود واینجا حفظ جان نیازمند برنامه ریزی خاصی بود. منصور با دو حربه با امام برخورد میکرد یکی نرمشهای ظاهری بود که در محافل از او به عنوان پسر عمو نام میبرد و دومین آن تهدید در خفا بود. در عین حال که امام، با رفتارهای خود منصور عباسی را فردی دنیاپرست معرفی میکرد هرگز عبارتهای تحریک آمیز را مطرح نمیکرد. بااین وجود منصور بارها تلاش کرده بود که امام را به قتل برساند. اما امام با رفتار خود کاری میکند که منصور مجبور شود راه را برای امام باز بگذارد.
عملکرد امام در دورهای به شدت تحت کنترل بود واین تصور که امام در آرامش بوده درست نیست.
چرا امام در خصوص قیامهای آن دوره نیز موضعگیریهای متفاوتی داشت؟
شکل موضع گیری در قیامهای مختلف از سوی امام قابل توجه است. یک سری تحرکات نظامی توسط ارادتمندان اتفاق افتده مانند قیام زید یا محمد نفس زکیه. موضع امام در مقابل اینها چیست؟ روایت است که از روی تقیه موضع خاصی نداشتند. گاهی اینطور تصور میشود که امام نظر مساعدی نداشتند، اما در شهادت رهبران این قیامها اظهار تأسف میکنند. این مواضع در راستای حفظ و حراست اهل بیت بوده است.
در کناراین رفتارهای سیاسی امام به دنبال نظاممند کردن باورهای شیعی بود و از رشد و ارتقا سطح علمی و باورهای مردم غافل نبود. امام میدید که دشمن با نحلههای کلامی به دنبال ایجاد انحراف در بین نسل جوان شیعه است. به همین دلیل در مسائل کلامی مانند قضا و قدر، صفات پروردگار، عدل، جبر و تفویض، تنزیه و تشبیه، ورود کرده و مباحث کلامی را به شاگردان را مطرح میکنند تا هر یک بعدها استادی باشند که در مناظرات شرکت کرده و به بهترین شکل ازاین مجالس بیرون بیایند.
خیلیها تصورشان این است که امام باید همواره دست به شمشیر باشد و به شهادت برسد، اما همیشه عبور از جوی خون پاسخی برای رسین به پیروزی نیست. در زمان امام حسین به دلیل گرفتاری مردم به غفلتی فزاینده احتیاج به شهادت امام بود تا از غفلت بیدار شوند. اما بعد از امام حسین، امام سجاد و فرزندانش روش مبارزه را تغییر دادند.
انتهای پیام/