Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ورزش 3»
2024-04-28@13:02:07 GMT

بهداد سلیمی: آنقدر داد زدم که گلودرد گرفتم

تاریخ انتشار: ۹ اردیبهشت ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۸۳۱۱۰۹۴

بهداد سلیمی: آنقدر داد زدم که گلودرد گرفتم

وزنه بردار مطرح کشورمان یکی از نفراتی بود که در ورزشگاه تختی حضور یافت. بهداد سلیمی می گوید آنقدر برای نساجی داد زدم گلویم درد گرفته است!

به گزارش "ورزش سه"، بهداد سلیمی یکی از مطرح ترین هواداران تیم نساجی بود که امروز در ورزشگاه تختی تهران حضور یافته بود. وزنه بردار مطرح ایران می گوید از کودکی هوادار نساجی بوده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

او درباره این بازی و صعود به لیگ برتر گفت: به همه قائمشهری های عزیز تبریک می گویم. تیم ما امروز یک بازی تماشایی را به نمایش گذاشت و در نهایت توانست به برتری برسد. البته راه آهن هم واقعا مردانه جنگید و امیدوارم این بازی آنها در لیگ برتر نیز ادامه داشته باشد.


او دراین باره ادامه داد: نساجی سال ها تلاش کرد و قطعا یکی از تیم هایی بود که امسال لایق صعود به لیگ برتر بود. ما چند سال اخیر تا نزدیک لیگ برتر آمدیم و با اینکه همه تلاش خود را به کار بستیم تا بتوانیم لیگ برتری شویم علیرغم لیاقت تیم، این اتفاق نیفتاد. اما خداراشکر امسال شرایط به گونه ای دیگر رقم خورد و ما توانستیم لیگ برتری شویم.


سلیمی درباره وضعیت نساجی در لیگ برتر گفت: البته تیم باید برای حضور در لیگ برتر تقویت شود اما همین الان هم بازیکنان بسیار خوب و با غیرتی داریم. هم کادر فنی عالی و هم هواداران حامی. این ها فاکتورهاییست که به همراه تقویت تیم می تواند باعث نتایج خوب نساجی در بازی های لیگ برتر شود.


او در مورد هواداری خود از نساجی هم گفت: من از دوران کودکی عاشق تیم نساجی بودم و همیشه به عنوان هوادار از این تیم حمایت می کردم . امروز هم آنقدر داد زدم که گلویم درد گرفته است. اتفاقی که در لیگ برتر هم می افتد و در آن بازی ها هم برای تشویق این تیم در ورزشگاه حضور پیدا می کنم. امروز یکی از بهترین روزهای زندگی من بود که باعث صعود نساجی به لیگ برتر شد.

وزنه برداری بهداد سلیمی

منبع: ورزش 3

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.varzesh3.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ورزش 3» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۳۱۱۰۹۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

قصه عبرت آموز یک دزد!

روزی که اولین نخ سیگار را لای انگشتانم گرفتم و با غرور خاصی نزد دوستانم به آن پک می زدم هیچ گاه باورم نمی شد که روزی برای تامین هزینه های اعتیادم به اموال مردم دستبرد بزنم اما ...

به گزارش خراسان، این ها بخشی از اظهارات سارق حرفه ای قطعات و محتویات خودروهای مردم در حاشیه خیابان هاست که با تلاش شبانه روزی نیروهای گشت نامحسوس کلانتری شفای مشهد به چنگ قانون افتاد. او که مدعی بود سرگذشت عبرت آموزی دارد درباره قصه تلخ زندگی خود به مشاور ومددکار اجتماعی کلانتری گفت:پدرم به دلیل ابتلا به بیماری های ریوی و قلبی در سن 40 سالگی از دنیا رفت و این گونه مادرم سرپرستی خانواده را به عهده گرفت.

او جوانی اش را گذاشت و همه سختی ها  وتلخکامی ها را به جان خرید تا ما آینده را در خوشبختی تجربه کنیم. خلاصه او با کارگری و خیاطی هر3 خواهرم را به دانشگاه فرستاد و آن ها اکنون ازدواج کرده اند و در ادارات دولتی  استخدام شده اند اما من مسیر خلافکاری را در پیش گرفتم و بدبختی هایم را به تماشا نشستم.

آن روزها زمانی که 7 سال بیشتر نداشتم در شهرستان تربت جام به مدرسه رفتم. با آن که چندان علاقه ای به تحصیل نداشتم اما به هر طریقی بود تا مقطع دبیرستان درس خواندم. خلاصه 17 ساله بودم که روزی با ترغیب و تشویق دوستانم،اولین نخ سیگار را لای انگشتانم گرفتم چراکه غرورم اجازه نمی داد در برابر آن ها کم بیاورم به همین دلیل سعی می کردم پک های عمیقی به سیگار بزنم که با تشویق و جلب توجه آن ها روبه رو شوم . در همین شرایط خیلی زود پای بساط شیره و تریاک  هم نشستم و دورهمی های لذت بخش دوستانه ام آغاز شد .

چنان در عالم هپروت سیر می کردم که هیچ گاه به ذهنم نمی رسید  این لذت های زودگذر فرجامی وحشتناک دارد. آن روزها فقط همین غرورهای جوانی و تعریف و تمجیدهای دیگران را می دیدم و مدام در پارتی ها و شب نشینی ها شرکت می کردم. نصیحت های مادرم نیز فایده ای نداشت چراکه من هم مانند همه معتادان که مصرف تفریحی را شروع می کنند، خودم را فریب می دادم که من مانند دیگران نیستم و هر روزی که اراده کنم دیگر مصرف نمی کنم.

حتی گاهی برای چند روز نزد دوستانم نمی رفتم تا چنین وانمود کنم که من اراده ای قوی دارم  و آلوده مواد افیونی نمی شوم. مادرم از رفتارهای من زجر می کشید و گریه می کرد اما من هیچ توجهی به اطرافم نداشتم تا این که بالاخره باورم شد دیگر معتاد شده ام .

چند بار مادرم با سختی های بسیار مرا در مراکز ترک اعتیاد بستری کرد  اما فایده ای نداشت تا این که به خودم آمدم و با کمک یکی از دوستانم که مرا راهنمایی می کرد چند سال از چنگ مواد مخدر گریختم و در سن 30 سالگی به توصیه مادرم ازدواج کردم تا شاید مسیر درست زندگی را بیابم اما بعد از ازدواج دوباره دوستان هم بساطی ام به سراغم آمدند و با وسوسه های لذت آنی و تعریف و تمجیدهای آنان از پک های عمیق سیگار و مصرف زیاد مواد مخدر ،باز هم به منجلاب مواد افیونی افتادم ولی این بار شیوه ای خطرناک را در پیش گرفتم و مصرف هروئین را شروع کردم . حالا همسرم زجر می کشید و با اشک هایش تلاش می کرد تا مرا از بیراهه هولناک بازدارد.

چند بار دیگر در مراکز ترک اعتیاد بستری شدم ولی چون در زمینه پوشاک فعالیت داشتم و با افزایش قیمت ها در بازار به وضعیت خوبی رسیده بودم هنوز توان خرید هروئین را داشتم اما دیگر نمی توانستم به خاطر خماری های مواد مخدر صنعتی در محل کارم بمانم به گونه ای که مجبور شدم مغازه ام را تعطیل کنم.

در این شرایط پس انداز هایم نیز به پایان رسید و خانواده ام برای نان شب محتاج شدند. همه دوستانم از من فرار می کردند چراکه دیگر پولی نداشتم مانند گذشته مقدار زیادی شیره و تریاک را پای بساط آن ها بگذارم وباید از هروئین های آنان مصرف می کردم. این گونه بود که با ترس و لرز برای اولین بار از یک خودرو در حاشیه خیابان سرقت کردم و با فروش باتری و ضبط و پخش آن هزینه  های یک روز اعتیادم تامین شد ولی می ترسیدم آشنایان و بستگانم مرا درحال سرقت مشاهده کنند و آبروریزی شود این بود که تصمیم گرفتم به مشهد بیایم و سرقت هایم را در این شهر ادامه بدهم .

بارها در مناطق مختلف شهر مشهد به خودروهای شهروندان دستبرد زدم و با فروش اموال سرقتی هزینه های اعتیادم را تامین کردم تا این که شب گذشته هنگام عبور از بولوار ابوطالب چشمم به پرایدی افتاد که به راحتی می توانستم به آن دستبرد بزنم چراکه هیچ گونه امکانات امنیتی و ضد سرقت نداشت اما هنوز مشغول بازکردن در خودرو بودم که ناگهان خودم را در محاصره افسران گشت کلانتری شفا دیدم و آن ها در حالی مرا دستگیر کردند که چندین بسته حاوی هروئین نیز به همراه داشتم . حالا بسیار پشیمانم و می دانم آینده ام را نابود کرده ام اما ای کاش ...

با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد احسان سبکبار(رئیس کلانتری شفای مشهد) تحقیقات گسترده افسران کارآزموده دایره تجسس برای ریشه یابی سرقت های دیگر این جوان وارد مرحله جدیدی شد تا شهروندانی که اموال آن ها توسط این سارق جوان به یغما رفته است شناسایی شوند .

دیگر خبرها

  • حضور نیکی کریمی و حامد بهداد در جمع داوران جشنواره فیلم اقوام
  • برخی پروژه هایی که رئیس جمهور در سفرهای استانی افتتاح می کند، آنقدر کوچک است که توسط بخشدار محل هم قابل افتتاح است
  • قصه عبرت آموز یک دزد!
  • پرسپولیس بدون کاپیتان نمی‌برد
  • نساجی با یک بازیکن جدید برابر ذوب آهن
  • ناکامی تکراری سرمربی پرسپولیسی مقابل استقلال؟
  • آرتتا: آرسنال در کورس قهرمانی لیگ برتر حضور دارد؛ می‌دانیم که برای قهرمانی باید چه کاری انجام بدهیم
  • محک پرسپولیس و سپاهان پیش از ال‌کلاسیکو
  • محک پرسپولیس و سپاهان پیش از ال‌کلاسیکو/ تراکتور به دنبال انتقام
  • نویدکیا: یک تیم داغان را تحویل گرفتم!