Web Analytics Made Easy - Statcounter

فیلم، باتوجه به حال و هوای مفرحش ظرفیت اکران نوروزی را داشت و احتمالا خیلی بیشتر از این‌که دارد می‌فروشد، در گیشه می‌فروخت. میزان فروش تگزاس طی دو هفته نمایش و تا اینجا حدود چهار میلیارد تومان بوده است. با این حال در گفت‌وگو با اطیابی، سعی کردیم جدا از بحث سرگرمی، نگاه چالشی هم به فیلم داشته باشیم و درباره نقدهای وارده به آن نیز حرف بزنیم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

جالب اینجاست که این مصاحبه برخلاف بسیاری از گفت‌وگوها با سوال مصاحبه شونده از مصاحبه‌کننده شروع می‌شود.

شما که «تگزاس» را دیدید، بگویید واقعا این فیلم مبتذل است؟

نه! اتفاقا فکر می‌کنم نسبت به خیلی از فیلم‌های کمدی از جمله یک فیلم در حال اکران، اثر مودب تری است.

واقعا این فیلمی است که نمی‌توان آن را با خانواده دید؟

من خودم فیلم را با خانواده دیدم و خندیدم.

تعجب می‌کنم چرا برخی حتی قبل از این‌که فیلم را دیده باشند، نقدهای غیرمنصفانه و غرض ورزانه‌ای درباره آن مطرح می‌کنند. ما همه در این کشور زندگی می‌کنیم و قوانین را می‌دانیم. عده جدیدی آمده اند و فکر می‌کنند، انقلاب کار اینها بوده است! انگار از صدر اسلام بوده‌اند و تصمیمات مهم را اینها گرفته‌اند! مشکل اینجاست که درباره فیلم دروغ می‌نویسند. شما فکر کنید همین تگزاس را اگر فیلمساز دیگری می‌ساخت، چقدر می‌توانست موقعیت‌های جنسی خلق کند و فیلم را به مسیر دیگری ببرد، درحالی‌که ما اصلا سراغ آن فضا نرفتیم. ما از ابتدا هیچ ادعایی درباره این فیلم نداشتیم و می‌خواستیم فیلمی سرگرم‌کننده و سالم بسازیم. آیا این اشکالی دارد که به خاطر آن فیلم ما را از اکران عید محروم کردند؟ تگزاس را زمانی اکران کردند که بیشتر مناسب اکران فیلم‌های سنگین‌تر است. شاید اگر «مصادره» را الان اکران می‌کردند، بازتاب بهتری داشت. اگر فیلم ما را نوروز اکران می‌کردند، یک عیدی سرگرم کننده برای مردم محسوب می‌شد. اکران نوروزی تگزاس، هم حق فیلم بود و هم حق مردم.

در کارنامه شما به عنوان کارگردان، تنوع عجیب مضمونی و ساختاری به چشم می‌خورد و از کمدی و فیلم ضدجنگ (خاک و مرجان که درباره افغانستان بود) تا فیلم‌های اجتماعی. این تجربه کردن ژانرهای مختلف به علایق خودتان برمی گردد یا جبر فیلمسازی در ایران است؟

به علاقه خودم برمی گردد؛ آدمی نیستم که بخواهم خودم را در فضای خاصی محدود کنم. ضمن این‌که حالا دیگر ژانر و گونه فیلم خیلی مهم نیست. بحث هنر بودن سینما مهم است، اما من به سینما به‌عنوان یک صنعت نگاه می‌کنم. به نظرم نفوذ جنبه صنعتی سینما بیشتر و موثرتر است. وقتی از این جنبه نگاه کنیم، سینما عامه پسندتر می‌شود و تاثیر آن بر عموم جامعه بیشتر خواهد بود. البته هیچ صنعتی دور از هنر نیست، مثل صنعت خودروسازی که اولین مطلب آن زیبایی‌شناسی است؛ هر صنعتی برای تاثیرگذاری باید همراه با هنر باشد، سینما که دیگر جای خود دارد.

پس تنوع کارنامه شما هم مبتنی بر همین نگاه صنعتی است؟

بله، معتقدم جهان‌بینی فیلمساز باید در آثار او مستتر باشد. جهان‌بینی و نگاه فیلمساز هم متاثر از جامعه است، حالا اثرات نگاه به جامعه می‌تواند در قالب فیلم کمدی خودش را نشان دهد یا در قالب یک درام سنگین اجتماعی. در واقع این تنوع کارنامه، حاصل انتخاب من است. البته اگر بپرسید کدام ژانر را بیشتر دوست دارم، باید بگویم کمدی.

قبلا با «خروس جنگی» ـ کمدی موفق و پرفروشی با بازی رضا عطاران و مریلا زارعی ـ نشان دادید که فیلم پرفروش ساختن را بلدید. چه شد دوباره هوس ساخت یک فیلم پرفروش کردید؟

وقتی از صنعت سینما حرف می‌زنم، یعنی همین. اصلا کارگردانی که در کارنامه اش، فیلم پرفروش نداشته باشد، فیلمساز حرفه‌ای نیست. این‌که شما ده فیلم بسازید و هیچ‌کدام از آنها قدرت برگرداندن سرمایه را نداشته باشد، یک فیلمساز حرفه‌ای به حساب نمی‌آیید. فیلمساز حرفه‌ای، فیلمسازی است که گاهی یکی از فیلم‌هایش پرفروش باشد. پرفروش شدن هم در هر اجتماعی، مولفه‌های خودش را دارد.

یعنی فرمول خاصی برای پرفروش شدن است؟

البته فرمول و مولفه، متفاوت هستند. وقتی از مولفه حرف می‌زنیم، همچنان کارگردان می‌تواند با شناخت از اجتماعش، فیلم‌هایی بسازد که تناسبش را با مشتری، مخاطب و مردمش حفظ کند. شناخت از مردم و اجتماع هم نگاه‌های مختلفی دارد. اما فرمول چیزی مثل دودوتا چهارتا و ترکیبی از چیزهاست. از این فرمول‌ها هم می‌توان استفاده کرد تا فیلم مخاطب داشته باشد، اما ممکن است این فرمول‌ها مورد پسند مخاطب قرار نگیرد و او از فیلم رضایت نداشته باشد. وقتی از واژه مولفه استفاده می‌کنم، برای این‌که کارگردان با شناخت از جامعه و مردم، امکان رضایت تماشاگران از فیلم را هم افزایش دهد. هم در خروس جنگی مخاطب از فیلم راضی بود و هم خوشبختانه در تگزاس. حساب مردم از آن چند منتقد که قلم اخمو دستشان است و غرض ورزانه درباره فیلم می‌نویسند، جداست. وقتی جشنواره‌ای هم نیست و مردم موقع تیتراژ پایانی عمومی فیلم، آن را تشویق می‌کنند، یعنی با فیلم ارتباط برقرار کردند و آن را دوست داشتند. سینمادارها هم می‌گویند مردم پس از دیدن این فیلم از سینما راضی بیرون می‌روند. این در حالی است که ما هنوز دست به تبلیغ تلویزیونی نزدیم و تیزرهای اندک آن را هنوز پخش نکرده‌ایم و سعی داریم آن را مدیریت و در زمان مناسب، پخش کنیم.

فکر می‌کنید چرا فیلم پرفروش ساختن در سال‌های اخیر جسارتا نوعی ناسزا محسوب می‌شود و دست کم چندان حسن به‌شمار نمی‌آید به ویژه این نگاه میان تماشاگران جدی و پیگیر سینما و برخی منتقدان وجود دارد.

این نگاه خودشان است، به نظرم بلاتکلیف هستند. اگر فیلم کم فروش باشد، به فیلمساز حمله می‌کنند که فیلمت نفروخت. اگر هم پرفروش باشد، حمله می‌کنند که چرا فروخت! این‌که این بلاتکلیفی از کجا ناشی می‌شود، نیاز به یک روان‌شناسی و جامعه شناسی دارد. الان چون فیلم آقای مجیدی (آن‌سوی ابرها) کم فروش است، می‌گویند چرا نمی‌فروشد. اما قطعا فیلم بدی نیست. اگر می‌فروخت، طور دیگری به آن حمله می‌کردند.

شاید یکی از دلایل این نگاه بدبینانه، سطح پایین بسیاری از فیلم‌های کمدی و پرفروش باشد.

سینما به همه گونه فیلمی نیاز دارد و اگر فیلم‌های سطح پایین نباشد، فیلم‌های سطح بالا دیده نمی‌شود. فیلمساز وقتی شروع به ساخت فیلمی می‌کند، با هندوانه دربسته‌ای سروکار دارد و نمی‌داند شیرین می‌شود یا نه. فیلمساز تمام تلاش خود را برای یک محصول خوب و دستیابی به هندوانه‌ای شیرین انجام می‌دهد. همه فیلمسازان هم قصد ساخت فیلم خوب دارند و هیچ کس قصد ساخت فیلم بد ندارد. اما هزار و یک دلیل و مساله همچون انتخاب بازیگر، انتخاب لوکیشن، شرایط مالی و... باعث می‌شود فیلمی ضعیف‌تر یا قوی‌تر شود.

ساخت تگزاس و فیلمبرداری در برزیل کار راحتی نبود و ما به عنوان غریبه با خیلی از قوانین آنجا آشنا نبودیم. فیلم ما هم صحنه‌های خیابانی کم نداشت، چون نمی‌خواستم کوتاهی کنم.

یکی از امتیازات فیلم این است که فقط به ظواهر برزیل و کمدی کلامی بسنده نمی‌کند و با اثر مفرح اکشن و اکتیو و مهیجی سروکار داریم.

تجربه فیلمبرداری در زمان جنگ و در جبهه که باید صحنه‌ها را شکار می‌کردیم و تجربه دشوار فیلمبرداری خاک و مرجان در افغانستان، در برزیل و موقع ساخت تگزاس به کمکمان آمد.

احیانا موفقیت «خوب بد جلف» شما را به فکر استفاده از مثلث فرخ‌نژاد، درخشانی و جمشیدی انداخت؟

از اول به این فکر نمی‌کردیم. اتفاقا نظرمان روی ترکیب‌های مختلف بازیگری بود، اما مجوز فیلمبرداری ما در برزیل یک محدوده زمانی داشت؛ یعنی اگر می‌خواستیم آن را تمدید کنیم، به زحمت می‌افتادیم. تعدادی از بازیگرانی که برای این فیلم آنها را مدنظر داشتیم، سر کار بودند یا برخی از آنها هم امکان آمدن به برزیل را نداشتند. نهایتا به این ترکیب رسیدیم. با این حال هم من و هم خود این بازیگران، می‌خواستیم از ترکیب بازیگری خوب بد جلف فرار کنیم، اما سرانجام فیلم با همین بازیگران کلید خورد.

البته این را به عنوان یک اشکال مطرح نکردم، چه ایرادی دارد یک مثلث موفق بازیگری درصورت فیلمنامه‌ای خوب به راه خود در فیلم‌های بعدی هم ادامه دهند.

بله، وقتی با همکاران هم مشورت کردیم، نظرات متفاوت بود و عده‌ای می‌گفتند ممکن است فیلم شکست بخورد و عده‌ای هم نظرشان این بود که اتفاقا خوب است و این ترکیب تثبیت می‌شود. به نظر من هم ایرادی ندارد و شاید بشود با برخی از ترکیب‌ها، ده‌ها فیلم ساخت.

طی این چند سال، فیلم‌هایی در کشورهای خارجی با تکیه بر جذابیت بصری آنها ساخته شده است؛ آثاری با یک ایده یک خطی کمدی و بامزه که در آنها به‌صورت ترکیبی از بازیگران ایرانی و خارجی استفاده می‌شود. شاید بتوان به دلیل حضور یک خانم بازیگر خارجی در میان بازیگران ایرانی، به شوخی از آنها به عنوان «ژانر بازیگر خارجی» یاد می کنند! اگرچه این فیلم‌ها فعلا گیشه موفقی دارند و طبق فرمول خاصی ساخته می‌شوند، فکر نمی‌کنید این وضعیت ادامه دار نباشد و نتوان در درازمدت روی آنها حساب باز کرد؟ فقط منظورم به «تگزاس» نیست و درباره دسته‌ای از فیلم‌ها با این مشخصات صحبت می‌کنم.

ما فیلم‌های خیلی زیادی داریم که در همین فضای مورداشاره شما و خارج از کشور ساخته شده و بازیگر خارجی و همه چیز هم دارد، اما نفروخته و حتی فروشش به صد میلیون تومان هم نرسید. نه این که فیلم‌های بدی باشند، اما فروش را تضمین نمی‌کنند. بعد هم خیلی بد است بخواهیم این‌گونه فکر کنیم و بگوییم تماشاگر برای دیدن یک خارجی به سینما می‌رود. به نظرم این پایین‌تر فکر برای یک نقد سینمایی است! بالاخره وقتی شما خارج می‌روید، آنها فرهنگ متفاوتی دارند و طبق فرهنگ خودشان ملزم به رعایت حجاب نیستند. این همه فیلم پرفروش ایرانی هم داریم که قصه اش در داخل می‌گذرد و همه هم با حجاب هستند. ضمن این که تعداد فیلم‌های ایرانی که در خارج ساخته شده و پرفروش هم شده‌اند، خیلی کم است. به نظرم مردم و خانواده‌های ما هم این طوری نیستند که برای دیدن یک دختر خارجی بلیت بخرند و به سینما بروند. خوشبختانه مشتری‌های ما اکثرا خانواده‌ها هستند و به خاطر سالم و مفرح بودن فیلم تگزاس به سینما می‌روند. دلیل افزایش مخاطب خانواده برای «تگزاس»، سلامت درونی فیلم است. خانواده‌ها می‌توانند براحتی فیلم را ببینند، بدون این که بخواهند برای صحنه‌ای از فیلم توجیهاتی برای بچه‌هایشان داشته باشند. فیلم براحتی قصه‌اش را تعریف می‌کند، بدون این که نیاز داشته باشد شوخی‌های سخیف و جنسی کند.

حتی برخلاف خیلی از فیلم ها، کنایه‌های سیاسی آن هم بامزه و به اندازه است.

بله، سعی هم کردیم توهین آمیز نباشد. نمی‌توان همه این تلاش‌ها را نادیده گرفت، فقط به دلیل این که فیلم در خارج از کشور و با حضور تعدادی بازیگر خارجی ساخته شده است. شعارم همیشه همین است: «فیلم سالم برای خانواده‌ها.»

زوم

برخی حتی قبل از این‌که فیلم را دیده باشند، نقدهای غیرمنصفانه و غرض ورزانه‌ای درباره آن مطرح می‌کنند

اگر فیلم ما را نوروز اکران می‌کردند، یک عیدی سرگرم کننده برای مردم محسوب می‌شد. اکران نوروزی تگزاس، هم حق فیلم بود و هم حق مردم

کارگردانی که در کارنامه اش، فیلم پرفروش نداشته باشد، فیلمساز حرفه‌ای نیست. این‌که شما ده فیلم بسازید و هیچ‌کدام از آنها قدرت برگرداندن سرمایه را نداشته باشد، یک فیلمساز حرفه‌ای به حساب نمی‌آیید

اگر فیلم کم فروش باشد، به فیلمساز حمله می‌کنند که فیلمت نفروخت. اگر هم پرفروش باشد، حمله می‌کنند چرا فروخت! این‌که این بلاتکلیفی از کجا ناشی می‌شود، نیاز به یک روان‌شناسی و جامعه شناسی دارد

سینما به همه گونه فیلمی نیاز دارد و اگر فیلم‌های سطح پایین نباشد، فیلم‌های سطح بالا دیده نمی‌شود

اکران فیلم در برزیل و آمریکای جنوبی

اکران «تگزاس» در برزیل از برنامه‌های اصلی ماست و حتی قصد داریم فیلم را به جز برزیل در دیگر مناطق آمریکای جنوبی هم به طور گسترده اکران کنیم. بازیگران خارجی این فیلم در برزیل هم طرفدار دارند و این موضوع می‌تواند در اکران آنجا، کمک حال فیلم شود. اما چون متاسفانه اکران فیلم در ایران مثل اکران دنیا نیست، اکران خارجی فیلم را به بعد از اکران اینجا موکول می‌کنیم. در اکران ایران شما باید حتما پای فیلمتان بایستید و حقتان را در اکران بگیرید. اگر حضور نداشته باشید و از فیلمتان دور شوید، حقوقتان پایمال می‌شود و آیین نامه‌ها زیرپا گذاشته می‌شود و حتی کسی می‌تواند با یک تلفن به دوستش، اکران فیلمتان را به هم بریزد.

 

منبع: افکارنيوز

کلیدواژه: مصاحبه خانواده انقلاب نوروز عیدی مرجان افغانستان ایران جامعه صنعت بازی مریلا زارعی سرمایه جامعه شناسی ساخت فیلم برزیل جنگ خاک حجاب سلامت تلفن تگزاس پژمان جمشيدی اکران فیلم فیلم کمدی سام درخشانى فیلم پرفروش

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.afkarnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «افکارنيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۳۹۱۸۴۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

بزرگداشت کیومرث پوراحمد ؛ میراث این فیلمساز چه بود؟

در مراسم یادبود کیومرث پوراحمد «قصه‌های مجید» را میراث ماندگار او خواندند.

به گزارش ایسنا، مراسم بزرگداشت کیومرث پوراحمد (کارگردان سینما ) در اولین سال نبودنش، توسط کمیته فرهنگی انجمن نویسندگان و منتقدان سینمای ایرانی با همکاری کانون کارگردانان سینمای ایران امروز چهارشنبه، ۲۹ فروردین ماه در خانه سینما برگزار شد.

در ابتدای مراسم، مازیار فکری ارشاد، پیام جعفر گودرزی رییس انجمن منتقدان سینما را خواند.

در این پیام به سال سخت سینما درسال ۱۴۰۲ اشاره شده بود.

گودرزی در این پیام نوشته بود: «پوراحمد فیلمسازی ایران‌دوست و نگران آینده بود و می‌خواست ایرانی بماند.»

 در «دوران هیس» هستیم

سپس عباس یاری، منتقد و نویسنده سینمایی با بیان اینکه علی‌رغم تمامی بحران‌های سینمای ایران و ترک‌هایی که به بدنه خانه سینما خورده، ادامه داد: همچنان چراغ این خانه روشن است  و این کشتی در مقابل طوفان‌های مختلف ایستادگی کرده است.

 او با بیان اینکه کاش این مراسم، در زمان حیات پوراحمد برگزار می‌شد و با آرزوی سلامتی برای بهرام بیضانی گفت: معمولا ما بعد از مدتی زاری، این افراد را فراموش می‌کنیم و برگزاری چنین مراسم‌هایی نشان می‌دهد، که می‌خواهیم بگوییم هنرمند رفتنی نیست و ماندنی است.  

این منتقد با بیان اینکه «در دوران هیس هستیم»، گفت: کوچکترین عکس، مطلب و کلمه‌ای از جانب هنرمند واکنش گروهی را در فضای مجازی به همراه دارد و آن‌ها شروع به توهین می‌کنند و یادشان می‌رود که این فرد «قصه‌های مجید» را ساخته و با دیدنش کیف کرده‌اند و حالشان خوب شده است. 

پوراحمد از فیلمسازانی بود که در آثارش به بچه‌ها و قومیت‌ها توجه داشت، اگر شخصیتی را از کرمان به اصفهان می‌برد، او را به رنگ و بوی منطقه در می‌آورد و این موضوع اتفاقی نبود بلکه مطالعه می‌کرد و تلاش داشت به اصطلاح گزک دست کسی ندهد.

درباره دیگران ناجور نگفت و ننوشت

او به جای خالی علیرضا داوودنژاد، از دوستان نزدیک کیومرث پوراحمد در این مراسم اشاره کرد و گفت: پوراحمد دغدغه داشت، سینمای ایران برایش مهم بود، درباره کسی مطلب ناجور ننوشت، پشت کسی ناجور نمی‌گفت. هرگز برای فیلم‌های خودش نمی‌گفت که هوای ما را داشته باشد برعکس تنها کسی بود که می‌گفت «من رو بچلونید» اما خودش اینکار را نمی‌کرد، در انتشار مطالبش سخت‌گیر بود و نمی‌خواست کلمه‌ای تغییر کند و اگر عکسی مورد پسندش نبود، گله می‌کرد. برایش آرزوی آرامش می‌کنم، تا زمانی که  سینمای ایران هست،  یاد او در قلب دوستدارانش خواهد بود.

 تجربه دردناک فیلم سازی پوراحمد

یاری در بخش دیگری از سخنان خود با تآکید بر دوران هیس به واکنش‌های آخرین فیلم پوراحمد در جشنواره فیلم فجر اشاره کرد و گفت: آخرین فیلم پوراحمد، برایش تجربه دردناکی بود، در گوشه گوشه سالن هنگام نمایش فیلم او را هو می‌کردند. این کار زشتی و این اتفاق در هیچ جشنواره‌ای نمی‌افتد ،اگر کسی از فیلم خوشش نیاید آرام از سالن خارج می‌شود. متأسفانه این موضوع را در نظر نمی‌گیرند که کارگردان با همسر و عواملش در سالن نشسته‌اند و این حرکت ناجور است. امیدواریم شاهد اتفاقات بهتری باشیم.

پوراحمد به کودک درون خود متکی بود

ابوالحسن داوودی، فیلمساز نیز در سخنانی گفت: این مراسم‌ها باعث می‌شود بر این اصل بمانیم که سینما زنده‌ است و می‌تواند از سخت‌ترین و تاریک‌ترین و بزرگترین دست‌اندازها عبور کند و به مسیر خود ادامه بدهد.

 او سپس درباره آشنایی و دوستی ۴۰ ساله‌شان  با پوراحمد گفت.

داودی همچنین با اشاره به اینکه سینمای کودک بعد از انقلاب شکل گرفت، ادامه داد: سینمای کودک بیشتر متکی کودکی درون است.  مهمترین کارهای پوراحمد در حوزه سینمای کودک است، او شخصیت‌هایی خلق کرد که برای همیشه  می‌ماند. پوراحمد در این زمینه بیشتر متکی به کودک درون بود تا تکنیک و دانش سینمایی.

داوودی سپس درباره تجربه حضور فیلم هایشان در جشنواره فیلم کودک،یاداور شد: اینکه فیلم «شکار خاموش» پوراحمد مورد کم‌لطفی قرار گرفت و اگر مورد توجه بود ژانر جدید و ماندگار در فیلم کودک ایجاد می‌شد. یا فیلم «شرم» پوراحمد که به بخش بین الملل راه یافته بود اما چون مضمون فیلم، موضوعی خاص فرهنگ ایرانی یعنی رودربایستی بود، باعث شد داوران موضوع فیلم را متوجه نشوند و فیلم مورد توجه قرار نگیرد.

 این فیلمساز ادامه داد: واقعا سؤال است فیلم‌سازی که توانسته بود با حلاوت و شیرینی شخصیت‌های جذاب و ماندگاری چون مجید و بی‌بی را خلق کند، شخصیت‌هایی مطلقا ایرانی، چگونه باید به تلخی و زبان قاصر برسد؟ کیومرث پوراحمد دل کوچکی داشت البته گاه زبانش به شدت تند می‌شد، اما این زبان تند در لحظه بود.  

داوودی با بیان اینکه زمان درگذشت پوراحمد ایران نبوده و با شکل بدی خبرش را خوانده و بعد هم آن تصویر دردناک را دیده بود، گفت: هیچگاه نتوانستم باور کنم؛ در این سال‌ها با تنگ شدن فضا روحیه‌اش خوب نبود و از رسیدن به فضای ایده‌آل ناامید شده بود اما هیچ باورم نمی‌شد این اتفاق  بیفتد و برایم قابل هضم نبوده و نیست.

این فیلمساز گفت : حبیب احمدزاده نکته درستی را مطرح می کند که ما مردم بیشتر اهل جواب هستیم تا سؤال ، به جای اینکه سوال بپرسیم تا پاسخ را بشنویم و روشنگری شود، به جواب‌هایی که دوست داریم، بشنویم تکیه می‌کنیم. برخی کیومرث پوراحمد را چه در زمان حیات و چه پس از مرگش دارند نابود می‌کنند و با ظن خود با مسئله برخورد می‌کنند که گاه سطحی است و این خیلی بد است. ما واقعیت را به صورت کامل نمی‌دانیم و واقعیت می‌تواند همه چیز باشد اما ما نمی‌دانیم، بنابراین حق قضاوت نداریم و حق نداریم  ظن خود را به فضای خانواده ببریم. اتفاقی که ۶۰ سال پیش برای تختی افتاد به شکلی دارد تکرار شد.

مرگ پوراحمد تاریخ سینما را ورق زد

محسن امیری یوسفی، رییس کانون کارگردانان سینمای ایران نیز در سخنانی گفت: سال گذشته، سال عجیب و غریبی داشتیم که بهارش با خبر مرگ کیومرث پوراحمد شروع شد و اوایل پاییز خبر قتل مهرجویی و همسرش.

در چنین شرایطی واقعا به جای چراها و ای‌کاش‌ها، صحبت‌های خاطر برانگیز بگوییم که تسلی‌بخش خاطرات ما باشد.

 این کارگردان سپس در بخشی از سخنان خود گفت: پوراحمد، کودک درون جسوری داشت و جسارتش بیش از هم‌نسلان  خود و نسل ما بود. در صحبت‌ها، واکنش‌ها و کنشگری‌اش این کودک درون و جسور حضور داشت و او را زنده نگه می‌داشت. 

امیر یوسفی با بیان اینکه با مرگ پوراحمد، قسمتی از تاریخ سینمای ایران ورق می‌خورد، به خاطرات خود از این کارگردان پرداخت و گفت: ایده «خواب تلخ» من از «قصه‌های مجید» او بود؛ قسمتی که موضوع انشا شغل مورد علاقه مجید بود و او «مرده‌شور» را مهم‌ترین شغل می‌دانست و معلم برخورد تندی با او داشت. اتفاقا من هم مانند مجید با مادربزرگم زندگی می‌کردم. به نظرم «قصه‌های مجید» با فرهنگ و هنر کشورمان گره خورده و کاش ادامه پیدا می‌کرد.

  این کارگردان با بیان اینکه جای خالی پوراحمد را نمی‌شود، پر کرد ، ادامه داد: ای کاش او می‌ماند. اگر بود ایده‌های جدید و نگاه جدید داشت. او در سال‌های پایانی عمرش مورد بی‌مهری قرار گرفت و گاه  فکر می‌کنم اگر  برخورد بهتری با او می‌شد، دچار چنین فرجامی نمی‌شد. پوراحمد  عصیانگری و تندی داشت اما حساس بود؛  شاید کارگردان‌هایی شرایط دورانی را تحمل کنند اما پوراحمد مثل برخی سینماگران پوست کلفت نبود و حساسیت پوراحمد بیشتر بود. آسیب‌های چند سال اخیر باعث شده همه ما در پوسته خودمان برویم و زندگی لاک‌پشتی داشته باشیم.

او همچنین گفت:  پوراحمد سربلند در فیلم‌سازی بود و تأثیرگذار. یادش گرامی.

 میراث پوراحمد

بخش دیگر این مراسم که اجرای آن را مازیار فکر ارشاد برعهده داشت، به میراث کیومرث پوراحمد اختصاص یافت.

عباس یاری، «قصه‌های مجید» را میراث ماندگار پوراحمد خواند و گفت: پوراحمد بارها گفته است، «دلخوشی از کودکی‌ام نداشتم و آزار دیدم» و شاید این موضوع را به شکل دیگری در فیلم‌هایش به نمایش گذاشت و بیشتر فیلم‌هایش درباره کودکان و رابطه آنها با خانواده است. او به جای اینکه انتقام بگیرد، فشارهای روحی را که به بچه‌ها وارد می‌شود، نشان می‌دهد. «قصه های مجید» بهترین کار او می‌دانم.

شباهت علی حاتمی و پوراحمد

داوودی نیز با بیان اینکه نظرش همسو با یاری است، اظهار کرد: «قصه‌های مجید» علاوه بر اینکه در سینما تأثیرگذار است، در شناخت جامعه ایرانی نیز تأثیرگذار است؛ این فیلم تصویر جامعی از یک دوران اجتماعی ایران می‌دهد. صحنه‌هایی در این فیلم دیدم که تصویر ایرانی ناب است و به کرات در این مجموعه رفتار ایرانی را دیدم یا فیلم رودربایستی او.

کیومرث پور احمد در این زمینه از جهاتی شبیه مرحوم علی حاتمی بود. بخش عمده‌ای از ساختار فیلم علی حاتمی از ذهنش خودش می‌آمد  اما چیزی که کیومرث عرضه می‌کرد از تجربه  و تخیلش بود،  ساختگی نبود و پایه فرهنگ زندگی تجربی ایرانی بود، فرهنگ دانشگاهی نبود. مهم ترین میراث «قصه‌های مجید» بود و با این فیلم دینی را به گردن ایران و مدیران فرهنگی چهار اندی دهه دارد.

امیریوسفی نیز گفت: همانطور که به درستی اشاره شد «قصه‌های مجید» با نگاه ایرانی‌ای که دارد، پوراحمد را به علی حاتمی معاصر ما تبدیل می‌کند؛ این سریال با سریال‌های همزمان خود تفاوت داشت. پوراحمد سینمای کودک را تجربه کرد و در میان همنسلانش در این زمینه جسارت داشت. حیف شد.، کاش می‌ماند و کاش فروردین نحس برای پوراحمد پیش نمی‌آمد.

البته تازمانی که سینما زنده است، پوراحمد می‌ماند و هنر اصیل به هنرمند به ویژه‌ هنرمندی که با فرهنگ متصل است، عمر جاودانی می‌دهد. علی‌رغم نامهربانی‌هایی که دید «قصه‌ای مجید» برای ماندگار شدنش کافی است و قسمتی از زندگی ما ایرانی‌هاست.

 مازیار فکری ارشاد خاطرنشان کرد: پوراحمد پرچمدار سینمای کودک بود؛ سینمایی که در دهه ۱۳۶۰ پور احمد سعی می‌کرد آن را از به حاشیه رفتن، دور نگه دارد. هرچند این سینما بعدها به سمت خوبی نرفت. پوراحمد فیلمساز شاخص و برجسته‌ای بود و «قصه‌های» او  توانست برای نسل‌های مختلف جذاب و خاطرساز باشد. بارها گفته‌اند  و خودش نیز ،گفته است که خیلی سخت می‌توانست فیلم بسازد حتی برای ساخت فیلم ، پیانو خود را فروخته بود و در این مورد می‌توان او را با امیر نادری مقایسه کرد که در این راه سخنی‌ها زیادی کشید و رنج برد.

 نسبت پوراحمد با ژانر

بخش دیگری از مراسم به ژانرهای متفاوتی که پوراحمد در آن طبع‌آزمایی کرده، پرداخته شد در این بخش یاری به بحران‌های فیلم‌سازی  و هزینه‌های بالای آن پرداخت و گفت: اگر فیلمی خوب درنیامده به این معنا نبوده که پوراحمد بلد نبود فیلم بسازد.

  داوودی نیز با بیان اینکه گاه ژانر انتخاب کارگردان نیست و اقتضائات سینما باعث می‌شود، کارگردان به آن سمت برود گفت: سینمای ما صنعت نیست یک فعالیت گنجشک روزی است و پرداختن به ژانر در این زمینه مانند کاشت سیب زمینی و پیاز در سال‌های مختلف می‌ماند.

یکی از پرسش‌هایی که وجود دارد این است که چرا سینمای کودک در دهه ۱۳۶۰ رشد کرد و آن دوران طلایی شکل گرفت درحالی که مفهوم خانواده در سینمای ایران وجود نداشت و مسائل و محدودیت در بخش بزرگسال قابل عرضه نبود. امیر یوسفی نیز با اشاره به ژانرهای مختلفی که کیومرث پوراحمد کار کرده است، گفت: دهه ۱۳۶۰ دوران عجیبی است با وجود اینکه شرایط سخت بود و قوانین سختگیرانه‌ای وجود دارد به طرز عجیبی و غریبی فیلم‌های خوبی ساخته شده است.

نمی‌گوبیم شرایط گل‌وبلبل بود و سینمای دولتی هم تعریف دیگری داشت و اجازه می‌داند فیلم‌سازان کار خود را انجام دهند. بعد از جنگ و دهه ۱۳۷۰ نسیم اصطلاحات را داشتیم و از اواسط ۸۰ به سمت دیگری رفتیم و شرایط بسته‌ای ایجاد شد.

با درگذشت پوراحمد برگ مهمی در تاریخ سینما ورق خورد. در دهه‌های اخیر، شرایط جدید و عجیبی ایجاد شد. دوران لاکپشتی که هم آهستگی دارد و هرکس در لاک خود است. امیدوارم دوران هیس را بگذرانیم؛ این امید لعنتی ما را ول نمی‌کند و امیدوارم سینمای ما به روزگار خوب خود برگردد و همه خیال راحت کار خود را انجام دهند. اینکه نام چند فیلم سفارشی را رونق سینمای ایران بگذارند جزو قسمت‌های تلخ سینما است.

 در بخش دیگری از مراسم سخنرانان به بیان خاطرات خود با پوراحمد پرداختند.

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: «قصه‌های مجید» و غصه‌های ما/ تراژدیِ نوجوانی‌های نزیستۀ دهۀ پنجاه و شصتی‌ها دل نوشته‌ همسر کیومرث پوراحمد : ساعت‌ و تقویم می‌گویند از رفتن تو یک سال گذشته برگزاری یادبود کیومرث پوراحمد در خانه سینما

دیگر خبرها

  • قیمت پرفروش‌ترین گوشی‌های بازار در آخرین روز فروردین
  • پس‌لرزه‌های تعطیلی پنج‌شنبه‌ها؛ نگاهی به روزهای کاری ۷ کشور عربی | اینفوگرافیک
  • پشت پرده فروش ۱۲۰۰ میلیارد تومانی سینمای ایران! آیا رواست که سرمایه‌ها این‌گونه از کشور خارج شوند؟
  • فیلم‌های ایرانی برای اکران به «سارایوو» می‌روند
  • بزرگداشت کیومرث پوراحمد ؛ میراث این فیلمساز چه بود؟
  • کیومرث پوراحمد پرچمدار سینمای کودک بود
  • تبلیغات ۱۰۰ میلیارد تومانی سینمای ایران در شبکه GEM
  • بیش از 100 میلیارد تومان هزینه سینمای ایران برای تبلیغ در شبکه جم
  • اکران فیلم کوتاه؛ رفع تکلیف یا ضرورت؟!
  • اکران آنلاین غیرمنصفانه و ناعادلانه است/ چرا «کاپیتان» قربانی شد؟