اظهارنظر عباس منوچهری در خصوص چرایی بیگانگی زبان عرفا با زبان سیاستمدارن
تاریخ انتشار: ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۸۴۰۷۱۲۲
در ایران پس از فارابی، نوعی از تفکر، یعنی عرفان، که شیوه اندیشیدن در آن متفاوت از کلام و فلسفه بود، پدید آمد.این نوع اندیشهورزی در ادبیات تعلیمی و رسائل اخلاقی-مدنی، محمل پیوند معنوی ایرانیان از یکسو و گسستن آنها از مناسبات سیاسی در ساختارهای خشن قدرت مسلط، از سوی دیگر، شد. به این لحاظ بود که زبان عرفان اساساً با زبان سیاسی بیگانه شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ایران آنلاین /گروه اندیشه:
استفاده از واژهی «مدنی» امروزه با ابهامات بسیاری همراه است. در ادبیات سیاسی در زبان فارسی، «مدنی» در آرا و آثار فارابی برای نامیدن دانشی که پیش از وی ارسطو «سیاست» (politike) نامیده بود و پس از وی آکویناس با زبان لاتین «civil» (مدنی) نامیده بود، به کار رفت.
برای فارابی موضوع علمِ مدنی «مدینه» بود که امروزه آن را «کشور» مینامیم. برای ارسطو هم موضوع علم سیاست «پولیس» بود که همان کشور امروزی است. ارسطو «پولیتیکه» یا «مدنی» و توماس و فارابی «مدنی» یا «سیاسی» را برای امر عمومی به کار میبردند. این همان چیزی است که در زمان حاضر هابرماس در آلمانی «Offenlichkeit» یا «سپهر عمومی» مینامد.
معنای هر چهار مفهوم، در نهایت یعنی آنجا که عرصه زندگی مشترک است و آدمیان با یکدیگر تعامل دارند و زندگی میکنند. در این عرصه، امور، مسائل، خواستهها و فرصتها همگانی است، نه امری خاص است و نه کسی یا کسانی خواصاند. اما اتفاقی که در اصطلاحات سیاسی در قرون هفده و هیجده افتاد، مفهوم مدنی را دچار اعوجاج کرد.
دلیل عمده آن این بود که هابز و لاک قائل به امر عمومی نبودند و فرد را محور میدیدند. آنها وضعیت یک کشور را آنگاه که حکومت نداشته باشد، وضع طبیعی و آنگاه که حکومت داشته باشد، «وضع مدنی» نامیدند. لذا نه از «وضع مدنی» و نه «حکومت مدنی» نام بردهاند. در قرن هیجده، آدام اسمیت و آدام فرگسن قضیه را پیچیدهتر کردند، زیرا آنها واژه مدنی را که قبلاً یا توسط قدما برای عرصه عمومی (حوزه زندگی مشترک یا زیستجهان مشترک) به کار رفته بود یا برای وضعیتی سامانیافته با حکومت در قرن هفده استفاده شده بود، برای «بازار» که عرصه مبادله بین افراد و نه عرصه عمومی-مشترک بود، به کار بردند. در نهایت، امر عمومی و عرصهی عمومی به محاق رفت و بازار، که امتداد عرصه خصوصی-معاش شخصی بود، عرصهی زندگی مدنی محسوب شد.
ارسطو آدمی را بنا به سرشت او، موجودی سیاسی-مدنی میدانست، چون او حیات انسانی، الا در شهر/دولت یا «polis» را ناممکن میدانست. لذا وی «پولیس» را یک «وضع طبیعی» میدید، چون با دیگران زیستن (شهروندی) امری طبیعی و پیشینی است. این تعبیر را پس از وی در قرن بیستم، هایدگر با مفهوم «mitsein»، که همان «معیت» یا «با هم بودن» است، ساختار وجودی هر آدمی محسوب کرد؛ یعنی آدمی موجودی است که در بودنش، ابتدا به ساکن، با دیگران «هست»، نه اینکه ابتدا فردیت وجودی دارد و سپس پیوند با دیگران پیدا میکند.
با چنین منطقی، ارسطو در دو دفتر در کتاب اخلاق خود، «دوستی» (philia) را، که به معنی «خواستن خیر دیگری بهخاطر خود او» بود، بهترین نوع مناسبات اجتماعی-مدنی-سیاسی شناخت. لذا مدینهی (پولیس) آرمانی برای او، آن است که دوستی مقوم آن باشد. این معنا اما در اندیشه آکویناس، جای خود را به مفهوم «آگاپه»، که عشق به معبود الهی است، داد. این تعبیر به مفهوم دوستی در اندیشهی افلاطون، بسیار نزدیکتر بود و در تعالیم مسیحی هم آمده بود.
در عصر مدرن، با لوتر از یکسو و مونتنی از سوی دیگر، عشق و دوستی هر دو به مناسبات فردی تبدیل شدند؛ در اندیشهی لوتر، فرد با خدای خود و برای مونتنی، فرد با دیگر فرد که دوست است. در نهایت، در دوران مدرن، با مسلط شدن گفتمان بازار و فردیت، هم دوستی مدنی به محاق رفت، هم عشق؛ چه افلاطونی و چه مسیحی.
در قرن نوزده میلادی، هرچه عوارض فردگرایی و واگرایی حاصل از حاکمیت مناسبات بازار از جمله رقابت و ستیزههای اجتماعی بیشتر آشکار میگردید، ضرورت همگرایی مدنی و وجود محملی برای احیای پیوندهای مدنی بیشتر احساس میشد. وقوف به این ضرورت و ارائه راهکار برای آن، ابتدا در اندیشه هگل بهصورت کلگرایی فلسفی و همگرایی معنوی (عقلانی) و سپس در آرای مارکس با جمعگرایی طبقاتی نمایان شد. اکنون نیز در قرن حاضر، اصالت و ضرورت پیوندهای اجتماعی-مدنی در آرای جان رالز با مقوله «انصاف» و آرای هابرماس با «گفتار» و «همبستگی» و نیز در اندیشهی اصالت جماعت (communitarianism) و نیز مباحث سرمایه اجتماعی برای عبور از عوارض فردگرایی لیبرال-دمکراسی بهصراحت و بهصورت بنیادینی، مطرح شدهاند.
در ایران اما پس از فارابی، نوعی از تفکر، یعنی عرفان، که شیوه اندیشیدن در آن متفاوت از کلام و فلسفه بود و بیش از آنکه معرفتشناسانه (عشق به دانستن) باشد، هستیشناسانه (عشق به نیک بودن) بود، به میدان آمد. آموزههای عرفانی به صور گوناگون و در طی زمان، از قرن چهارم به بعد، از جمله نزد ابنسینا و حکمت مشرقی او، در «حدیقهالحقیقه» سنایی و در «احیای» غزالی و سپس «اشراق» سهروردی تا در قرن هفتم و هشتم، سعدی و مولوی و سپس حافظ و نهایتاً جامی و آنگاه در «حکمت متعالیه» با ملاصدرا، در هریک بهنوعی پرورش یافت.
این نوع اندیشهورزی در ادبیات تعلیمی و رسائل اخلاقی-مدنی، محمل پیوند معنوی ایرانیان از یکسو و گسستن آنها از مناسبات سیاسی در ساختارهای خشن قدرت مسلط، از سوی دیگر، شد. به این لحاظ بود که زبان عرفان اساساً با زبان سیاسی بیگانه شد و ظاهری کاملاً نامدنی، اگر نه غیرمدنی، به خود گرفت. اما گسست سیاسی ضرورتاً به معنای گسست مدنی نبود. عرفان خود محمل نوعی پیوند معنوی-مدنی شد؛ هم در آموزهها و هم در سلوک فردی و جمعی. این پیوندها جایگزین عرصهی عمومی شدند که با ویرانگریهای قرن هفتم به بعد، از میان رفته بود. در این آموزهها، عشق و دوستی نقطه کانونی شد. در عین حال، در گفتارهایی از عرفان، سیر حرکت برای تعالی شخصی در گسست از دیگران و انزوای از اجتماع بود، اما برای برخی دیگر، این حرکت به مدد تجربه دوستی با دیگران برای رسیدن به دوستی خالق ممکن بود. لذا یکی عرفان انزوا شد و دیگر عرفانی عمومی./ فرهنگ امروز
منبع: ایران آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۴۰۷۱۲۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فعالان عرصه عقیدتی سیاسی در سپاه ناحیه آستارا تجلیل شدند
به گزارش خبرنگار مهر، سرهنگ بهزاد قنبری ظهر سه شنبه در مراسم همایش هفته عقیدتی سیاسی سپاه و بسیج و پاسداشت مقام معلم به تبیین نقش عقیدتی سیاسی در نشر ارزشهای اسلامی و گسترش مفاهیم و اصول انقلاب اسلامی پرداخت و گفت: در گام دوم انقلاب مربیان عقیدتی سیاسی برای تبیین دست آوردهای پرشمار انقلاب بخصوص برای نسل جوان رسالت سنگینی برعهده دارند.
وی افزود: امروز سپاه پاسداران در جایگاه رفیعی در نظام اسلامی قرار دارد و عقیدتی سیاسی به منزله روح این نهاد مقدس به شمار می رود و مسؤولان و مربیان عقیدتی سیاسی باید این جایگاه ارزشمند را حفظ و از آن پاسداری کنند.
فرمانده سپاه ناحیه آستارا با بیان اینکه مربیان امروز رسالتی خطیر رابر عهده دارند افزود: آنان باید با همه توان در برابر تهاجم و مکر دشمنان صف آرائی کرده ودر جهت اعتلای اسلام ونظام اسلامی گام بردارند.
وی ادامه داد: نقش مربیان در تبیین ارزشهای انقلاب مهم است لذا این افراد باید با اخلاق و معنویت نقش هدایتگری و روشنگری خویش را به خوبی ایفا کنند.
سرهنگ قنبری در ادامه با اشاره به سالروز شهادت مرتضی مطهری با بیان شخصیت سیاسی و اعتقادی این شهید بزرگوار اظهار کرد: شهید مرتضی مطهری یک معلم روحانی، استاد فلسفه اسلامی و کلام اسلامی و مفسر قرآن و از نظریه پردازان نظام جمهوری اسلامی بود که توانست ارزش یک معلم را به انتهای خود برساند و به مقام معلم ارزشی والا و الهی بدهد.
وی افزود: استاد مطهری طی دوران فعالیتهای سیاسی خود، توسط رژیم شاهنشاهی به زندان افتاد و بعد از آن هم در کنار امام خمینی (ره) همچنان به فعالیت سیاسی خود ادامه داد.
در پایان این مراسم ۱۰۰ نفر از معلمان مدارس و مربیان عقیدتی سیاسی شهرستان آستارا که در مدارس، پایگاه های بسیج و مساجد آستارا به آموزش اقشار مختلف مردم مشغول هستند، با اهدای لوح تقدیر و هدایایی تقدیر شدند.
کد خبر 6093404