Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرگزاری بسیج،  هرچقدر هم که خسته و درمانده باشی، چند نفس عمیق که در فضای حسینیه یک هیئت قدیمی بکشی، غم دنیا از دلت بیرون می‌رود. این، خاصیت خانه ارباب است.

خیابان مولوی را از میدان اعدام که رد می‌کنی، بَر خیابان بازارچه‌ قدیمی‌ای را می‌بینی که رنگ و رویش قدمت آن را نشان می‌دهد؛ بازارچه سنتی قنات‌آباد! وارد بازارچه که می‌شوی سمت راست، بعد از دو ـ سه مغازه یک حسینیه جا خوش کرده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

نمای بیرونی حسینیه حال و هوای تهران قدیم را دارد و بدون آن‌که نیاز باشد سن‌ات به دهه‌های 30 و 40  قد بدهد می‌توانی در ذهنت فضای آن روزها را برای خودت مجسم کنی.

حسینیه متعلق است به هیئت نوجوانان قنات‌آباد. اصلا خود همین اسم هیئت، انگار کهنگی و غبار روزگار را با خودش به دنبال می‌کشد. داخل حسینیه جمع و جور است و معلوم است که در و دیوارش نوسازی شده. گوشه‌ای از آن یک منبر است که بالاسر آن، یک طرف قاب عکس معروف حاج اکبر ناظم نصب شده و طرف دیگرش تصویری است که زیرش نوشته شده «فقیه مجاهد علامه شهید حاج شیخ قاسم اسلامی». البته این‌که عکس مرحوم اکبر ناظم قنات‌آبادی در هیئت نوجوانان قنات‌آباد نصب شده باشد برایم عجیب نیست، اما هنوز از نسبت شهید آیت‌الله اسلامی با این هیئت چیزی نمی‌دانم.


از قدیمی‌ترین تصاویر هیئت نوجوانان قنات‌آباد

 

بر یکی از دیوارها هم پرچم و شناسنامه هیئت آویزان است که وسط آن دوخته شده «موکب العزاء الحسینی/ نوجوانان قنات‌آباد تهران/ تاسیس 1336 شمسی» و دور پرچم این 4 بیت نقش بسته:

«همه جا شور عزای تو بپا می‌بینم

عالم اندر غم تو غرق عزا می‌بینم

تا شود بیشتر اسرار شهادت همه جا

قهرمان خواهر تو با اسرا می‌بینم

عجب از صبر تو دارم که به دریای بلا

بر لب تشنه تو حمد و ثنا می‌بینم

همه جا نام دل آرای تو را می‌شنوم

جلوه روی تو را در همه جا می‌بینم»

قنات‌آبادی‌ها از کجا آمدند

قنات‌آباد از آن محله‌های قدیمی و هیئت‌خیز تهران است که خیلی از پیرغلام‌ها و صاحب‌نفسانی که امروز هنوز نامشان به گوش می‌رسد، در این محله و هیئت‌های آن فعال بودند؛ کسانی مثل حاج اکبر ناظم، سید مهدی قوام، آیت‌الله طالقانی، شهید شیخ قاسم اسلامی و ....

مثل تاسیس هر هیئت دیگری، سال 1336 چندتا از بچه‌های محله قنات‌‌آباد دور هم جمع می‌شوند و تصمیم می‌گیرند تا پرچم هیئتی را عَلَم کنند، اما تفاوت این جمع آن بود که میانگین سنی گردانندگان هیئت 10 ـ 12 سال بیشتر نبوده و برای گذراندن امور هیئت هرکس از خانه‌اش چیزی می‌آورده؛ یکی قند، یکی چای، یکی پارچه و.... از این گروه که آن‌موقع بزرگ‌ترینشان 12ـ13 سال داشته می‌توان محمد بسیطی، مصطفی و مرتضی صادقی، حسن و محسن نیکونام و علی‌اکبر قنات‌آبادی را نام برد. مداح هیئت هم که هم مداحشان بوده و هم بزرگترشان، حاج قاسم قنات‌آبادی، شاگرد حاج اکبر ناظم بود که هنوز هم مداح اول این جلسه است.

حسینیه ثابت داشتن برای هر هیئت یک نعمت است که هیئت نوجوانان تا 10 سال اول تاسیس هیئت از داشتن آن بی‌بهره بوده و شب‌های جمعه جلساتشان را به صورت سیار در خانه بچه‌های هیئت برگزار می‌کردند. البته مرکزیت جلسات در منزل حاج سیدعباس صادق‌الحسینی بوده و بچه‌های نوجوانان علامتی حلبی درست کرده بودند و در منزل او می‌گذاشتند تا در شب‌های محرم دسته راه بیندازند و علم‌کشی کنند. از سال 46 تا سال 70 هم ـ به جز سال‌هایی که هیئت نوجوانان با نوباوگان ادغام می‌شود ـ نوجوانان قنات‌آباد در منزل حاج آقای صادقی هیئت می‌گیرند.


تصویر دیگری از هیئت نوجوانان قنات‌آباد

 

حاج ناظم یا حاج قاسم؛ چه فرقی دارد؟

انگار نمی‌شود جایی اسمی از هیئت و شعر و مداحی و اخلاق و ... بیاید و یادی از مرحوم حاج اکبر ناظم نشود. رد پای این مرد، عجیب در همه عرصه‌های مربوط به این دستگاه هنوز برجا‌ مانده. البته این بار صحبت از محله و هیئتی است که خود حاج ناظم از دل آن برخاسته.

وقتی هیئت نوباوگان راه افتاد، شخصی به نام حاج حسن ناظم میاندار و مداح این هیئت بود. ناظم به معنی نظم‌دهنده است و در آن دوران به افرادی این لقب را می‌دادند که کارشان در هیئت‌ها میانداری و نظم دادن به جلسه بود. بعد از مدتی حاج حسن از هیئت جدا می‌شود و حاج اکبر جای او را پر می‌کند. حاج اکبر که به او هم پسوند ناظم داده شد، کار میانداری و مداحی نوباوگان را برعهده گرفت و آرام‌ آرام متولی این هیئت شد.

حاج ناظم بیشتر و پیشتر از همه جا بر گردن قنات‌آبادی‌ها حق دارد. زمانی هم که هیئت نوجوانان به نوباوگان پیوست، حاج اکبر بزرگتر بچه‌های «نوجوانان» شد و امروز حاج محمد بسیطی می‌گوید: «ما هرچه در این مسیر داریم از حاج ناظم داریم. قنات‌آباد را حاج ناظم قنات‌آباد کرد. هنوز هم هرجا کارمان گیر کند، وقتی می‌فهمند قنات‌آبادی هستیم به احترام مرحوم ناظم کارمان را راه می‌اندازند.»

حاج قاسم قنات‌آبادی هم که از ابتدا تاکنون مداح هیئت نوجوانان بوده و هست و شب‌های پنج شنبه محفل‌شان را گرم می‌کند، شاگرد حاج اکبر ناظم بوده و هنوز به همان سبک حاج ناظم و همان شعرهایی که او می‌خوانده، می‌خواند. البته مداحان جوان‌تر دیگری هم در کنار حاج قاسم به او کمک می‌کنند. زبده، یکی از آن مداحان می‌گوید: با این که سبک‌های حاج قاسم همان سبک‌های تکراری‌ است که از حاج ناظم ‌مانده و سال‌هاست که دارد می‌خواند، اما باز هم همان شور و حال قدیم را در جلسه ایجاد می‌کند و از خیلی سبک‌های جدید بیشتر جواب می‌گیرد. انصافا جوانان هم از این سبک خواندن خوب استقبال می‌کنند.

یادگاری‌های حاجی ناظم

مرحوم اکبر ناظم چند یادگاری هم ویژه هیئت قنات‌آباد از خود به جا گذاشته است. یکی از این یادگاری‌ها شعار و سرود مخصوص هیئت است که بین هیئت نوجوانان و نوباوگان مشترک است. حاج ناظم سرودی برای شب‌های جمعه ساخته بود که هنوز هم در برنامه‌های این دو هیئت که در شب‌های جمعه برگزار شود، خوانده می‌شود:

«شب‌های جمعه حضرت زهرای مرضیه      با ‌هاجر و با مریم و حوا و آسیه

                          آید پریشان از جنان بر دشت ماریه

                    با دیده گریان                      بر شاه مظلومان

                     ***

 گاهی رود اندر کنار مرقد عباس               ریزد سرشک غم برای آن نکو انفاس

                          گاهی رود در خیمه‌گه با جمله حوریه

                  کو نور عین من                    بی سر حسین من»

جالب است که حاج ناظم حتی سواد نوشتن هم نداشته، با این حال گاهی اوقات در شعرهایش از تعابیر سخت عربی استفاده می‌کرده که کار هر شاعری نیست. او هر وقت که شعری می‌گفته یا سبکی می‌ساخته به کسی که دم دستش بوده می‌گفته که کاغذ و قلم بیاورد و بنویسد.

یکی دیگر از یادگاری‌های حاج ناظم نوع سینه‌زنی در هیئت نوجوانان است. در این هیئت در شب‌های عزاداری سه دست سینه زده می‌شود و فرقی نمی‌کند که جمعیت 1000 نفر باشد یا 10 نفر! این سه دست سینه زدن هم به این صورت است که مثلا اگر شب شهادت موسی‌ بن ‌جعفر علیه‌السلام باشد، عزاداران یک دور نشسته زمینه می‌خوانند و سینه می‌زنند، بعد روضه کوتاهی خوانده می‌شود و مردم روی پایشان می‌ایستند. نوحه و واحد را ایستاده سینه می‌زنند و بعد شور می‌گیرند. بعد از این دست دوم دم سینه‌زنی برای حضرت عباس علیه‌السلام خوانده می‌شود. دست سوم را هم به همین صورت برای امام زمان عج‌الله ‌تعالی ‌فرجه‌الشریف می‌خوانند. البته اگر برنامه عزاداری شب جمعه افتاده باشد دست دوم، همان نوحه شب‌های جمعه را می‌خوانند.

وقتی طاق بازار حاجت می‌دهد

بعد از این که حاج اکبر ناظم از دنیا رفت، هیئت نوجوانان دوباره از نوباوگان جدا شد و از سال 70 خانه‌ای مسکونی را در بازارچه سنتی قنات‌آباد خرید تا آنجا را حسینیه ثابت خود کند.

اوایل، هیئت نوجوانان جلسات هفتگی‌اش را شب‌های جمعه می‌گرفت و هیئت نوباوگان شب‌های پنج شنبه و شب‌های جمعه. اما در سال‌های گذشته نوباوگان برنامه شب‌های پنج شنبه‌اش را تعطیل کرد و فقط شب‌های جمعه جلسه می‌گیرد. نوجوانان هم برای این که با برنامه آن‌ها تداخل پیدا نکنند و هر دو هیئت بتوانند از جلسات هم استفاده کنند، برنامه هفتگی‌اش را به شب‌های پنج شنبه انداخت و الان چند سال است که بدون وقفه جلساتش برگزار می‌شود.

در دهه عاشوار هم نوجوانان قنات‌آباد تا روز هفتم در همین حسینیه عزاداری می‌کنند. از روز هفتم تا دوازدهم هیئت را  به سه راه مشکات می‌برند و از ساعت 2 بعدازظهر در بازار تهران دسته راه می‌اندازند و در کنار امامزاده زید بازار، عزاداری را تمام می‌کنند.

بازارخوانی هم رسم و رسومات خاص خودش را دارد و هنوز هم به همان شیوه سنتی‌ خودش‌ مانده است. البته حاج محمد بسیطی می‌گوید که مدتی برخی از سبک‌هایی وارد بازار شد که به فضای دسته‌های بازار نمی‌خورد، اما خدا را شکر الان دوباره مثل همان گذشته شده است.

دسته‌ها که در بازار راه می‌افتند، رسم است که جلوی در تیمچه چهارپایه‌ای می‌گذارند و مداح آن هیئت و دسته چهارپایه‌خوانی می‌کند. روزهای عاشورا دسته قنات‌آباد آخرین دسته‌ تهرانی است که به بازار می‌رود و بعد از آن دسته‌ها عزاداری ترک‌ها برنامه‌شان را شروع می‌کنند. با این که روزهای عاشورا دسته قنات‌آباد آخرین دسته فارس‌ها است و مردم از صبح ایستاده‌اند و بالطبع خسته شده‌اند، اما ساعت 4ـ5 بعدازظهر، وقتی که دسته قنات‌آباد وارد بازار می‌شود، می‌بینیم که مردم هنوز به صورت فشرده ایستاده‌اند تا چهارپایه‌خوانی حاج قاسم قنات‌آبادی را ببینند. او هم چیز جدیدی نمی‌خواند و همان چیزهایی را که سال‌های قبل خوانده و قبل از او هم حاج ناظم خوانده را دوباره برای مردم می‌خواند، اما باید ببینید که چه استقبالی می‌شود.

شکنجه‌های شیخ قاسم

دوره‌ای که بسیاری از تفکرات التقاطی با دین مخلوط شده بود و خیلی‌ها داشتند جوان‌ها را به راه‌های دیگر می‌بردند، عده‌ای از علما و روحانیون در هیئت‌ها به مبارزه با این تفکرات پرداختند. یکی از این افراد پرکار که به شدت با تفکر «دینداری منهای ولایت» مبارزه می‌کرد، آیت‌الله قاسم اسلامی بود که جلسات متعددی را در سطح شهر داشت. موضوع بیشتر منبرهای شیخ قاسم ولایت، اهل‌بیت علیهم‌السلام بود. او یکی از منتقدان جدی برخی از تفکرات علی شریعتی بود؛ به طوری که جلسات حسینیه ارشاد و هیئت قنات‌آباد به یک مباحثه علمی تبدیل شده بود. البته در آن سال‌ها افراد دیگری مثل مرحوم آیت‌الله طالقانی، آیت‌الله امامی کاشانی، حجج‌ اسلام ناطق نوری، سیدمهدی قوام، انصاری قمی و مناقبی هم به بیان حقایق روی منبر این هیئت مشغول بودند.

شهید اسلامی در طول روز در مساجد مختلفی مثل مسجد شیشه و مسجد گیاهی منبر می‌رفت و منبرهایش در هیئت نوباوگان قنات‌آباد (زمانی که هیئت نوجوانان هم با آن ادغام شده بود) ساعت 2 نیمه شب شروع می‌شد، اما با این حال حسینیه هیئت در آن ساعت از شب مملو از جمعیت می‌شد.

شیخ قاسم اسلامی، پیش از انقلاب 52 بار به زندان افتاد و از شکنجه‌هایی مثل پرت شدن در بشکه خرده شیشه یا کشیدن همه دندان‌هایش بی‌نصیب نبود. در شب نیمه ماه رمضان سال 59 آیت‌الله اسلامی به دست گروهک فرقان به شهادت رسید.

حالا ارتباط او را با هیئت قنات‌آباد و دلیل نصب قاب عکسش در این هیئت را می‌فهمم و وقتی که حاج آقا بسیطی از او صحبت می‌کند، می‌گوید که ما همه اعتقادات ولایی‌مان را از ایشان داریم.

بچه هیئتی‌ها در یک مبارزه تمام‌عیار

هیئت نوجوانان قنات‌آباد در بحبوحه انقلاب مثل اکثر هیئت‌های دیگر پیشقراول تظاهرات‌های مردمی بود. البته آن سال‌ها دوره‌ای بود که این هیئت با نوباوگان ادغام شده بود. این هیئت علاوه بر جلسات وعظ و روشنگری که در حسینیه‌‌‌اش برگزار می‌شد در حرکت‌ها و شعارهای خیابانی هم نقش موثری داشته است.

قنات‌آبادی‌ها با نوحه‌ای که حاج اکبر ناظم برای تظاهرات 12 خرداد 42 گفته بود و در بازار تهران بر سر زبان مردم افتاد، نامشان در تاریخ انقلاب ثبت شد.

قصه از این قرار بود که حاج ناظم چنین دمی را برای تظاهرات ساخته بود:

«یحیی الخمینی

یحصن الزعیم الاعظم

غم‌خوار اسلام

مرجع شیعیان یا بن الزکیه

الله اکبر»

در بازار تهران حاج اکبر ناظم این نوحه را می‌خواند و مردم هم دم گرفته بودند که ماموران ساواک سر می‌رسند. مردم حاج ناظم را فراری می‌دهند، اما ماموران پسر بزرگ او ـ مرتضی ـ را دستگیر می‌کنند و با خود می‌برند. همان شب هم سرهنگ سلیمانی، از نیروهای ساواک گذر مستوفی (چاله حصار) به در منزل حاج اکبر ناظم آمده و سراغ او را می‌گیرد، اما با این جواب روبرو می‌شود که: «ایشان این شب‌ها تشریف نمی‌آورند» و سرهنگ سلیمانی هم می‌گوید: «پس بگویید بیاید ساواک».

البته چند روز بعد با وساطت یکی از سرهنگ‌های شهربانی که هیئتی بود و حاج ناظم را می‌شناخت، پسر او را آزاد می‌کنند.

روز پانزدهم خرداد هم که مصادف با دوازدهم محرم بود، صدای تیراندازی از هرطرف شنیده می‌شد. البته در ساواک، یک عامل نفوذی بود که اخبار را به مردم می‌رساند و شب قبل گفته بود که فردا قرار است گارد به همه جا حمله کند. هیئتی‌های قنات‌آباد از بازار تیمچه بیرون آمده بودند و به طرف دوخته‌فروش‌ها حرکت می‌کردند که گارد به داخل بازار نفوذ کرد. رگبار بود که به طرف هیئت می‌آمد. هیئتی‌ها به داخل تیمچه برگشتند. سرای اتحاد دو در داشت؛ یکی از بازار عباس آباد و سه‌راه حمام‌چال و در دیگر در کوچه کبابی‌ها. در اصلی بسته شد تا گارد نتواند داخل بیاید و همه هیئتی‌ها از در پشتی به طرف قنات‌آباد راه افتادند.

بعد از خوردن غذای هیئت امام حسین علیه‌السلام، همه روی پله‌های دکان حاج ابوالقاسم شیرازی نشسته بودند و از جریانات و درگیری‌ها صحبت می‌کردند که خبر رسید یک کاروان نظامی از تشکیلات ژاندارمری خیابان شاهپور (خیابان وحدت اسلامی) با کامیون‌های پر از سرباز مسلح، راه افتاده و تیمسار مین‌باشیان هم همراه آنهاست. همه بلند شدند. ماشین‌ها که رسیدند، سرباز‌ها پایین ریختند و درگیری شدیدی شروع شد.

نیمه‌های همان شب بود که دو نفر با لباس شخصی و حدود 10 نفر مسلح با لباس نظامی وارد خانه حاج اکبر ناظم شدند. تمام اتاق‌ها، زیرزمین و حوض خانه را گشتند تا حاج اکبر را پیدا کنند که موفق نشدند. موقع برگشتن هم از روی جعبه‌های حاوی اعلامیه رد شدند، اما به لطف خدا آن‌ها را ندیدند.

در روزهای جنگ هم بچه‌های هیئت قنات‌‌آباد خود را به جبهه‌ها رساندند. پس از آن‌که شهید چمران گرو‌ه‌های جنگ‌های نامنظم را تشکیل داد آشپزخانه هیئت قنات‌آباد به اهواز رفت تا کار تهیه غذای این گروه‌ها را انجام دهند.

همه قنات‌آبادی‌ها باهم فامیل‌اند

وقتی که هیئت نوجوانان قنات‌آباد پا می‌گیرد، بیش از 30 سال بوده که هیئت نوباوگان قنات‌آباد در آن محله اسم و رسمی در کرده بود و محل برو بیای هیئتی‌ها و مداحان و وعاظ سرشناس شده بوده است. امروز هم بیش از 90 سال است که برنامه‌های نوباوگان پابرجا‌ مانده و هنوز یکی از نامدارترین هیئت‌های پایتخت است.

در آن سال‌ها حاج اکبر ناظم در راس هیئت نوباوگان بود و بچه‌های هیئت نوجوانان هم که سن و سالشان و هم قدمتشان از نوباوگان کمتر بود، تصمیم می‌گیرند که خودشان را با این هیئت ادغام کنند. این اتفاق می‌افتد و تا موقعی که حاج ناظم در قید حیات بود، هیئت نوجوانان می‌رود زیر پر و بال هیئت نوباوگان!

منبع: بسیج نیوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت basijnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «بسیج نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۴۲۴۳۷۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

این پدر و پسر خیر بودند و مردمدار | یادگارهای میرزا موسی و میرزا عیسی در تهران

همشهری آنلاین- نصیبه سجادی: فراهانی‌ها از جمله خاندانی بودند که تا چند نسل دست اندرکار در حکومت و سیاست بودند، همه هم دانشمند و مردمدار. از قائم مقام فراهانی، ‌وزیر نامدار محمدشاه که همه جا تاریخ از او به شایستگی یاد کرده و آخر جانش را برای آبادانی ایران گذاشت، تا می‌رسد به میرزا موسی وزیر(مستوفی و وزیر ناصرالدین شاه) که بنا به روایتی فرزند همین قائم مقام بزرگ و پدر میرزا عیسی وزیر دولتمرد سرشناس ناصرالدین شاه است؛ ‌ پدر و پسری که هر دو خیرخواه و مردمدار بودند و یادگارهایی که از خود به جا گذاشته‌اند هنوز هم خیر و خوبی است که حواله مردم می کند.

پسر کو ندارد نشان از پدر

سال ۱۳۰۲ هجری قمری است. بلای خانمانسوزی می آید و در "۲ روز هزار و ۶۰۰ نفر می میرند در تهران و آنطور که اعتمادالسلطنه می گوید، «در قبرستان‌ها چنان مرده می‌چیدند که گویا پارچه سفیدی روی گورستان کشیده‌اند...» همه را هم در گورهای دسته‌جمعی می‌ریختند. عیسی‌خان وزیر، اما این را بر نمی‌تابد و دستور می‌دهد اموات را بشویند و با کفن و طبق آداب اسلامی دفن کنند. میرزاعیسی که نه از پشت دیوارهای مجلل دربار، بلکه مستقیم بر حال و روز مردم بی‌نوای وبازده و کفن و دفن اموات‌شان نظارت می‌کرد، وقتی وبا به‌جانش می‌زند و می‌داند که زمان زیادی از زندگی‌اش باقی نیست از شیخ هادی نجم‌آبادی، روحانی نواندیش، آزادی‌خواه و قرآن‌پژوه عقل‌گرا می‌خواهد از ثلث اموالش بیمارستانی بسازد؛ در محله‌ای در جنوب تهران که اکنون شیخ هادی نامیده می شود. شیخ دستش را در دست میزرا عیسی می‌گذارد تا بیمارستان بالاخره ساخته شد.

میرزاعیسی اما وبا امانش نمی‌دهد و سال ۱۳۱۰ قمری از دنیا می‌رود. میرزا عیسی وزیر که به گفته برخی تهران‌شناسان، عارف‌مسلک و روشنفکر زمان خود بوده، قناتی هم وقف کرد، با این تفاوت نسبت به بقیه که همه آب قنات را وقف کرد. در آن روزگار اغلب افرادی که قنات داشتند مازاد آب خود را وقف مردم می‌کردند. قنات آب شاه اول در قصر شاه می‌گذشت و بعد به مردم می‌رسید و قنات فرمانفرما اول در خانه‌اش می‌چرخید و.... اما میرزا عیسی کل آب قنات را وقف مردم می‌کند نه مازاداش را.

اقدامات خیرخواهانه پدر مردمدار

اما بشنوید از پدر که او هم دولتمرد بود، ‌ هم خوشنام و هم خیر. میرزا موسی وزیر محمدشاه و مدتی هم ناصرالدین شاه بود. میرزا موسی به واسطه سواد و دانش بالایی که داشت توانست از نفوذ افکار بابیه جلوگیری کند. مسجد، کاروانسرا، آب انبار و آبخوری هم به نام میرزا عیسی در بازار تهران همچنان موجود است که مردم از منافع آن بهره مند می شوند. آب انبارها در قدیم برای ذخیره آب و دسترسی مردم به آب شرب و تمیز ساخته و وقف می شد. یکی از این آب انبارها را میرزا موسی وزیر در ملک شخصی خود ساخت که شامل زمینی به مساحت ۱۶۰۰ متر بوده به کسب اجازه از حاجی عیسی‌خان بیگلربیگی در سال ۱۲۶۱ که به سبب همجواری با بقعه زیارتی سیداسماعیل از همان ابتدای ساخت، به نام آب‌انبار سید اسماعیل مشهور شد و اکنون یکی از قدیمی‌ترین آب انبارهای بازار تهران است و به گفته حسن شهبازی، تهران‌پژوه، یکی از دلایل اصلی رونق بخشیدن به این محله و آبادانی آن بوده است.

کد خبر 843772 برچسب‌ها ناصرالدین شاه بازار تهران

دیگر خبرها

  • طرز تهیه ذرت‌های تازه در شن توسط پیرمرد پاکستانی (فیلم)
  • پیش بینی تولید ۳۹۹ هزار تن گندم در ایلام
  • جسد پیرمرد هرسینی در آب‌های کرمانشاه کشف شد
  • خانم مدل بعد از ازدواج با پیرمرد ثروتمند فریب خورد
  • باید هویت ملی و دینی دانش آموزان را به آنها یادآور شویم
  • تجلیل از خادمان سی شب سی افطاری روستای کذاب
  • نشست زمین در شهر گز در پی وجود قنات‌های متروکه
  • این پدر و پسر خیر بودند و مردمدار | یادگارهای میرزا موسی و میرزا عیسی در تهران
  • باهنر: نمی‌توان به حل مسائل کشور نگاه عاطفی داشت
  • «هیس! پیرمرد چهارده ساله خوابیده» به کتابفروشی‌ها آمد