دیوانهای از قفس پرید
تاریخ انتشار: ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۸۴۹۸۹۸۰
کار فیلم، تعلیم و تربیت نیست و قرار نیست که ما با دیدن فیلم درس بگیریم. وقتی فیلم میبینیم با یک «حادثه» در ارتباط هستیم. برخی فیلمها، جهان ما و برخی هم بیجهانی، بیوطنی و غربت ما را وصف میکنند. فیلم، یک حادثه است نه یک مقاله و تعلیم.
ایران آنلاین / گروه اندیشه:
نخستین نشست از سری نشستهای «اندیشه و هنر»، 15 اردیبهشت ماه با موضوع «هویت، سنت و مدرنیته در جامعه پساانقلابی» در حوزه هنری برگزار شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
فیلم «دیوانهای که از قفس پرید» با کارگردانی و نویسندگی احمدرضا معتمدی و تهیهکنندگی محمد رضا تختکشیان در سال 1381 در ژانری فلسفی ساخته شده است. این فیلم داستان زندگی زنی به نام یلدا است که با یک جانباز ازدواج کرده اما شدت گرفتن بیماری همسرش، او را در خصوص ادامه زندگی مردد میکند. «تردید» برای یلدا تنها به زندگی با همسرش محدود نمیشود و او در ادامه داستان، در برابر دو راهیهای بسیاری قرار میگیرد که اطرافیانش برایش رقم میزنند.
همسر او کارمند دادگستری است و پروندههای فساد اقتصادی را پیگیری میکند. یکی از این پروندهها، مربوط به عمو یلدا میشود که از قضا به ثروت پدر یلدا هم چشم دارد و با مسموم کردن پدرش، یلدا را در شرایط سختی قرار میدهد. یلدا که به اموال پدرش دسترسی ندارد برای نجات پدر از مرگ و تأمین هزینههای معالجهاش با دسیسه عمویش ناچار میشود به رابطه با استاد همسر خود تن دهد که از قضا رئیس شعبه حقوقی و املاک بانکی نیز هست و پرونده املاک پدرش را در دست دارد. داستان در واقع به تصویر کشیدن همین کشمشها است که البته در نهایت یلدا به همسرش باز میگردد. آنچه در ادامه میخوانید تأملی «فلسفی» و «جامعهشناختی» بر این فیلم است که توسط «ایران» از سخنرانیهای این جلسه تنظیم و ویرایش شده است.
رسالت فیلم، تعلیم و تربیت نیست
دکتر رضا داوری اردکانی
رئیس فرهنگستان علوم
قرار است از خلال فیلم «دیوانهای از قفس پرید» به بحث «هویت؛ سنت و مدرنیته در جامعه پساانقلابی» بپردازیم و ببینیم این فیلم چگونه این امر را به تصویر کشیده است و آیا در این زمینه حرفی برای گفتن دارد؟ این فیلم میکوشد تا برشی از تفکر در روزگار ما را به تصویر بکشد. در این فیلم هیچکدام از شخصیتها به صراحت نماینده سنت و یا مدرنیته نیستند و به نوعی سنت و مدرنیته بطور مکانیکی، تعریف شده است. این در حالی است که وضع ما در نسبت سنت و مدرنیته؛ قسمتی از این و قسمتی از آن نیست. کارگردان هم نمیخواهد در فیلم به این دو جریان اشاره کند.
کار فیلم، تعلیم و تربیت نیست و قرار نیست که ما با دیدن فیلم درس بگیریم. وقتی فیلم میبینیم با یک «حادثه» در ارتباط هستیم. برخی فیلمها، جهان ما و برخی هم بیجهانی، بیوطنی و غربت ما را وصف میکنند. فیلم، یک حادثه است نه یک مقاله و تعلیم. وقتی به زیر پوست جامعه میرویم نشان دادن پوست رویی جامعه دشوار است ولی به هر حال باید از زیر پوست هم حرف زد و فیلمِ «دیوانهای که از قفس پرید» کلیتی از جامعه را به تصویر میکشد.
بر این باورم که بطور کلی دیالوگ فیلم در اختیار فیلمساز نیست که هر چه خواست در دهان شخصیتهای فیلمش بگذارد. دیالوگ، دیالوگ است؛ دیالوگ یعنی ارتباط؛ یعنی بجا سخن گفتن. دیالوگ گفتوگوی دو نفر نیست بلکه یک نوع همزبانی و فهمیدن حرف یکدیگر است. حقیقتا در دیالوگهای این فیلم هیچ تصنع و شعاری ندیدم؛ به این معنا که کارگردان جملهای در جیب داشته و خواسته باشد آن را در جایی خرج کند. من گفتوگوها را مناسب دیدم. نمیتوانیم یک فیلم فلسفی بسازیم و هیچ تصنع و تکلفی در آن نباشد.
کارگردان میکوشد تا تقابلهای بخشی از جامعه را در این فیلم به نمایش گذارد نه تمام تقابلها را؛ هیچ فیلمی نمیتواند چنین کاری انجام دهد. فیلم برشی از جامعه است و در این برش ممکن است هر سطحی از مسائل جامعه نمایش داده شود.
ما در مورد مدرنیته باید بیشتر تأمل کنیم. مدرنتیه بیشتر یک تاریخ است. یک شیء نیست. یک چیز ثابت در زمان نیست. مدرنیته سیالیت زمان زیسته بشری است. ماکس وبر، مدرنیته را عقلانیت میداند؛ عقلانیتی که ریشه و بنیاد دارد و این جامعهشناس آلمانی این عقلانیت را چندان دوست ندارد.
«سنت» یک نظم از هم پاشیده است. سنت در کتابها نیست هر چند که میتوان آن را در کتابها نیز ثبت کرد. نظمِ سنتی دیگر وجود ندارد. جامعه ما نه سنتی است و نه مدرن؛ تقاضاها و خواستهای ما حول مدرنیته است. ما مدرنیته را میخواهیم و آن را دوست داریم ولی مدرن نیستیم. شخصیتهای این فیلم هم محصول و مولود مدرنیته نیستند و فیلمساز میکوشد تا این وضع خاص ما را به نمایش گذارد. من به کارگردان حق میدهم که سنت را در فیلمش منعکس نکرده است چراکه ما سنت را بیشتر در اعمال فردی و در کتاب و درس و مدرسه داریم. ما در این زمینه از یک وضعیت خاص برخورداریم. من از جامعهشناسان گله دارم که چرا این وضع خاص توسعهنیافتگی را بیان نمیکنند؟ چرا جامعه را از این زاویه تحلیل نمیکنند؟
اگر کارگردان دو نیرو را در برابر هم گذاشته بود و «دین» را در برابر «مدرنیته» قرار میداد، به جایی نمیرسید. مخاطبان نیز نمیپسندیدند که دین در برابر مدرنتیه قرار گیرد. به همین دلیل معتقدم بحث «نسبت دین و مدرنیته» را باید در مباحث نظری دنبال کرد و نه در فیلمها.
فیلم فلسفی یا فیلمساز فیلسوف؟
دکتر علیرضا شجاعیزند
استاد جامعهشناسی دین دانشگاه تربیت مدرس
فیلمساز باید فیلسوف باشد نه اینکه فیلم، فلسفی باشد؛ یعنی، فیلمساز به سینما فراتر از تفنن بنگرد و فیلمهایی بسازد که فراتر از مسائل معمولی و ظاهری است و هدف از فیلم فلسفی، آموزش فلسفه نیست بلکه ایجاد پرسش و مسأله در مخاطب است به طوریکه وقتی مخاطب از سینما خارج میشود، ساعتها به آن مسأله بیاندیشد و خود را جای شخصیتهای فیلم بگذارد. اگر یک فیلمساز بتواند با بیننده خود چنین کاری کند، پیوند میان «فلسفه» و «هنر» را برقرار کرده است.
با عبارتها و جملههای فلسفی نمیتوان یک فیلم را فلسفی کرد یا کارگردان با توضیحات خود نمیتواند فیلم را ذاتا فلسفی کند. به اعتقاد من، نکاتی فلسفی که مدنظر کارگردان در فیلم «دیوانهای از قفس پرید» بوده، در فیلم جاری و ساری نیست و تنها در دیالوگها خود را به نمایش میگذارد. این در حالی است که از دیالوگها نمیتوان انتظار فلسفی شدن داشت.
اما در خصوص محتوای فیلم، بر این باورم که فیلمِ «دیوانهای که از قفس پرید» بیشتر «منازعه خیر و شر» است تا منازعه سنت و مدرنیته. به همین خاطر، من فیلم را بیشتر یک «اثر اجتماعی» میبینم تا یک اثر فلسفی.
تقابل سنت و مدرنیته، تقابل از جنس گذر ادوار است نه از جنس تقابل فلسفهها؛ یعنی، دعوا بر سر اکنون است و گذشته. لذا معتقدم این دعوا، دعوای ساختگی است و قابل دفاع نیست. سنت، اگر معنای تجلیل از گذشته یا تعلق خاطر به آن باشد، بیمعنا است چراکه گذشته فیالنفسه تجلیل ندارد و طبیعتا «نو» از «کهنه» قابل دفاعتر است؛ چراکه در کهنه سطحی از «ناکارآمدی» و «پایانیافتگی» وجود دارد.
معتقدم، سنت به تنهایی قابلیت مقابله با مدرنیته را ندارد و از طریق عناصر دیگری پربار میشود؛ از آن جمله میتوان به دین، فلسفههای گذشته و... اشاره کرد. بنابراین، ارزشمندی سنت، به خاطر عناصری است که خود، از جای دیگری آمدهاند. از این رو، اگر هم دعوای جوهری میان «سنت» و «مدرنیته» دربگیرد، مدرنیته با عناصر فربهکننده سنت درگیر میشود.
به اعتقاد من، مهمترین عنصر فربهکننده سنت حداقل برای جوامعی همچون ما، «دین» است؛ عنصری که در این فیلم مفقود بود. کسی در این فیلم عنصر دین را نمایندگی نمیکند، این در حالی است که دین به خوبی توانایی عرض اندام در برابر مدرنتیه را دارد؛ چراکه دین نیز همچون مدرنیته از یک پکیج کامل از جمله فلسفه، هنر، ایدئولوژی و... برخوردار است.
منبع: ایران آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۴۹۸۹۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رونمایی کتاب دنیای کسی را عوض کرده ای در ارومیه
به گزارش خبرگزاری صداوسیمای استان آذربایجان غربی، مدیر کل کتابخانه استان در این آیین گفت : استاد توحید اصعرزاده حدود ۲۰ جلد کتاب در حوزه مختلف داستانی شعر دفاع مقدس و آموزشی تاکنون نوشته و چاپ کرده اند و آخرین کتاب ایشان به نام دنیای کسی را عوض کرده ای ؟؟؟ امروز رو نمایی میشود .
معصومی تصریح کرد: مطالعه رکن جامعه فرهیخته است و هر چقدر بیشتر در کتابخانه های حضور پر رنگ وجود داشته باشد و خواندن کتاب افزایش یابد مسلما سطح آگاهی و سواد جامعه نیز افزایش خواهد یافت .
کتاب استاد توحید اصغرزاده خلاصه ای از پاسخ پرسش هایی برای تغییر دنیای خود و دیگران به ویژه برای معلمان و اندیشمندان انسان ساز است و که در اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و بر مبنای سبک زندگی ایرانی و اسلامی به نگارش درآمده است.