«حرفه خانوادگی» در حوزه نشر/ چگونگی تولد فرهنگ نشر نو
تاریخ انتشار: ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۸۵۱۱۴۹۰
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ: فرهنگ نشر نو چند سالی است که فعالیت چاپ آثار ترجمه و تالیف را به طور جدی دنبال می کند و به گفته مدیرش سعی دارد سهمی از بازار کتاب کشور را به خود اختصاص دهد، دارای سابقه ای خانوادگی است و در واقع تجربیات ۳ نسل از خاندان جعفری را در مدیریت فعلی خود جا داده است. عبدالرحیم جعفری موسس انتشارات امیرکبیر، یکی از بزرگان نشر ایران است که میراث خود را در این زمینه به پسرش محمدرضا جعفری منتقل کرد و وی هم نشر نو را در سال های دهه ۶۰ تاسیس کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
گفتگو با جعفری بخشی از مستندات و تاریخ شفاهی نشر معاصر کشورمان را شامل می شود. این گفتگو چندی پیش از برگزاری سی و یکمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران در دفتر فرهنگ نشر نو انجام شد. جعفری نیز ضمن همکاری در این گفتگو، تعدادی از عکس های قدیمی پدر و پدربزرگ خود را در اختیارمان قرار داد.
خبرگزاری مهر بر این اعتقاد است که بازگویی تاریخ شفاهی فرهنگ ایرانی در دوره معاصر با تقاطع روایت های مختلف ممکن است و روایت جعفری از تاریخ انتشارات امیرکبیر یکی از این روایت هاست. طبیعتا خبرگزاری مهر، آماده انتشار روایت های مختلفی دیگری از این دوران تاریخی نیز هست
مشروح متن این گفتگو در ادامه می آید:
* کمی از تاریخچه نشر در خانوادهتان بگویید! پدربزرگ شما عبدالرحیم جعفری موسس انتشارات امیرکبیر و یکی از فعالان حوزه نشر بوده است، همین طور پدرتان.
پدربزرگ من نه تنها از فعالان حوزه نشر بلکه بزرگترین فعال حوزه نشر بود. او حدوداً ۱۲ ساله بوده که مادرش برایش در پی شغلی بر می آید و از کار چاپخانه خیلی خوشش می آید. ایشان وقتی خانه نشین شد، مشغول ثبت خاطراتش شد و این مطلب در کتاب دو جلدی «در جستجوی صبح» آمده است. دوران خانهنشینی پدربزرگم با موسیقی و یاد گرفتن زبان انگلیسی و نوشتن خاطراتش می گذشت. به هر حال، در دوران کودکی پدربزرگم بوده که مادرش با پرس و جو کاری در چاپخانه علمی برای پسرش دست و پا میکند و او کارش را در چاپخانه از پایینِ پایین شروع میکند و به مرور مدارج را طی می کند. به همین دلیل تمام مراحل چاپ و صحافی را می شناخت. باید به طور خلاصه بگویم که او از کارگری در چاپخانه و دستفروشی کتاب به تاسیس انتشارات امیرکبیر رسید. پدربزرگم پس از آشنایی و روابطی که با مولفان و مترجمان پیدا میکند، کم کم تصمیم میگیرد خودش انتشاراتی تاسیس کند. به این ترتیب، امیرکبیر در بالاخانه چاپخانهای به نام آفتاب کارش را شروع می کند.
* چه شد که شما وارد کار نشر شدید؟
من برای تحصیلات دانشگاهی اول به امریکا و سپس برای تحصیل موسیقی فلامنکو به اسپانیا رفتم و دیگر فکر نمیکردم که من هم روزی وارد کار نشر بشوم. فکر میکردم که زندگی من طور دیگری رقم خورده.
* در خارج از کشور، اندوخته و تجربهای کسب کردید که پایه کار شما در حوزه نشر بشود؟
یکی از تفریحات انفرادی و تنهاییام این بود که در کتابفروشیها میگشتم و کتابها و نیز طرز صحافی و تجلیدشان را بررسی می کردم و از آنها برای امروز، که آنوقت برایم آیندهای نامعلوم بود، ایده میگرفتم. فکر میکنم این عادت از کودکیام، که در دفتر و انبار نشرنو بین کتابها بازی میکردم، در ذهنم نقش بسته بود.
* ولی در حد تفریح بود و آنجا کار کتاب انجام نمی دادید!
بله همین طور است. اما یک کار تحقیقاتی انجام دادم و دایرۃالمعارفی درباره آواز موسیقی فلامنکو تهیه کردم. این نوع آواز، شباهت زیادی به موسیقی و آواز سنتی ایرانی دارد. یعنی دارای ردیفها، مقامها و دستگاههای مختلفی است که هرکدام شاخ و برگ زیادی دارند. یکی از دلایلی که اسپانیا را برای تحصیل و زندگی انتخاب کردم، تحقیق درباره همین آواز فلامنکو و همراهیاش با ساز گیتار بود. میدانستم که هیچجا غیر از اسپانیا نمیتوانم این موضوع را فرا بگیرم. مطالبی هم که گردآوری کردم، در نهایت تبدیل به یک وبسایت شد و مطالب و اصوات مستند مربوط به آواز فلامنکو را در سایتی به نام «لتراپدیا» (letrapedia.com) در دسترس عموم قرار دادهام که هنوز هم بهروز میشود. به هر حال، در اسپانیا مشغول به کار کتاب نبودم اما مانند تهیه یک فرهنگ فیشهای زیادی درباره موسیقی فلامنکو تهیه کردم. فکر میکنم که این عادت هم از کودکیام به من رسید، زیرا همیشه پدرم را میدیدم که مشغول تهیه فیشهای فرهنگ بود. هنوز هم به این مطالب اضافه می کنم.
* خب، شما از اسپانیا به ایران بر می گردید و پدربزرگتان یک روز پس از بازگشت شما درمی گُذرَد. احتمالاً اتفاقی مانند فیلمهای سینمایی بین شما و پدربزرگ رخ نداد که دست شما را بگیرد و بگوید راه من را ادامه بده!؟
نه. وقتی به ایران رسیدم او در اغما بود. شاید تصور خودم باشد، اما وقتی که بازویش را گرفتم حضور من را متوجه شد. البته همیشه به من می گفت که چه کار می کنی؟ رفتهای آن سر دنیا! بیا اینجا کار و کاسبی راه بینداز! همیشه حرف پدر و پدربزرگم این بود، اما من دنبال دلمشغولیهای خودم بودم تا اینکه موقعش رسید.
* پس ورودتان به حوزه نشر چگونه بود؟ به توصیه پدربزرگتان که نه آیا به توصیه پدرتان بود؟
نه. کسی توصیهای به من نکرد. پدرم همیشه می گفت تو زندگی خودت را داری و باید خودت انتخاب کنی! اما اگر میخواهی این راه (یعنی راه کتاب) را انتخاب کنی، بدان که شوخیبردار نیست و باید کار کنی! پس درست فکرهایت را بکن و تصمیمت را بگیر! درباره پدرم می توانم به جرات بگویم که در ایران، نمونه مشابهی در زمینه کار خودش ندارد. چون ایشان بین کتابهای زیادی متولد شده است. پدرم در سال ۱۳۲۸ یعنی همان سال تا سیس انتشارات امیرکبیر متولد میشود. کودکیاش در لابهلای عدلهای کتاب میگذرد. آن زمان هم که فعالیت در حوزه کتاب در با امروز زمین تا آسمان تفاوت داشت. امروز اگر بخواهید تغییری در صفحه بندی کتاب انجام دهید، به صفحه بند میگویید و او هم بلافاصله با رایانه تغییرات را اعمال می کند اما آن زمانی که پدرم متولد شد و پدربزرگم امیرکبیر را تا سیس کرده بود، همه چیز با حروف سربی بود و حروفچینی ماجراهای مربوط به خودش را داشت. یعنی صفحه را از اول دوباره حروفچینی و صفحهبندی میکردند و دوباره غلطگیری و مراحل بعدی؛ به نظرم امروز به خاطر نبودن همین شرایط است که تعداد ناشران انقدر زیاد شده است.
* منظورتان این است که زحمت کار کمتر شده است؟
زحمت هست اما به نوعی دیگر. آن سالها چاپخانهها بخش مجزایی برای حروفچینی داشتند ولی امروز خبری از این بخشها نیست و اکثر مراحل با رایانه انجام میشود.
عبدالرحیم جعفری در کودکی
* تولد نشرنو مربوط به سالهای پس از انقلاب می شود. ادامه ماجرا چگونه بوده است؟ نشرنو از دل امیرکبیر متولد شد یا ساز و کار دیگری داشت؟
از سال ۵۸ و ۵۹ مشلاتی برای نشر امیرکبیر به وجود می آید و نهایتا در سال ۶۱ پدر متوجه میشود این انتشارات دیگر جای او نیست و بیرون می آید. از اتفاقی که برای امیرکبیر می افتد با عنوان «صلحنامه» یاد می شود. به این ترتیب با بیرون آمدن پدرم از امیرکبیر، در سال ۶۱ نشرنو متولد میشود.
* کار نشرنو از اوایل دهه ۶۰ تا امروز به همین منوال بوده است؟ تا جایی که می دانم وقفهای در کار این نشر به وجود آمد.
وقفه بعدها رخ داد. اولین کتابی که نشرنو چاپ کرد، کتاب «زمین سوخته» احمد محمود بود. پدرم در امیرکبیر آقای محمود را می شناخته و کتاب «همسایهها» و چند کتاب دیگرش را چاپ کرده بود. بعد از ماجراهای اشاره شده، امیرکبیر می گوید ما دیگر این کتابها را چاپ نمی کنیم وآقای محمود متوجه میشود که رضا جعفری (پدرم) نشر دیگری را راه اندازی کرده و در واقع اولین نویسندهای بوده که به نشرنو وارد شد. به این ترتیب، «زمین سوخته» و «داستان یک شهر» توسط نشرنو منتشر می شود. بعد هم وارد دورهای شدیم که به پدرم اجازه کار داده نمیشد. طبیعتاً به خاطر مسائل پدربزرگ و امیرکبیر بوده است.
* وقفهای که در کار نشرنو افتاد، مربوط به چه سالی بود؟
از سال ۶۹ شروع شد. به یاد دارم که زمانی که دبیرستان می رفتم، پدرم مجبور بود کتابها را به نام ناشران دیگر چاپ کند. یک مدت هم که به صورت ناشر مولف کتاب چاپ میکرد. یعنی همه کارهای کتاب در نشرنو انجام میشد اما چون نشرنو مجوز نداشت، به صورت ناشرمولف چاپ میشد. بعداً این کار از کانال ناشران آشنا انجام می شد؛ مثلا انتشارات علمی و برادران علمی، پسرخالهها و داییهای پدرم هستند. یعنی کتاب را چاپ می کردند اما تمام حق و حقوق متعلق به نشرنو بود.
* این که به مساله حق و حقوق اشاره می کنید، وقتی روی کتاب علامت نشرنو نمی خورد، بعدها مشکل حقوقی و ادعایی پیش نمی آمد؟
نه. توافق شرافتی در کار بود. انتشارات دیگری هم بودند. طبیعتاً در چنین اوضاعی، پدرم کارش را کمتر کرد و روی فرهنگنویسی و فرهنگ نشرنو متمرکز شد. به من هم می گفت اگر نیایی، کم کم در نشرنو را میبندم. خسته شدهام و میخواهم کار خودم (یعنی فرهنگنویسی) را پیش ببرم.
* هنوز هم مشغول فرهنگنویسی هستند؟
بله. و نتیجه این مشغولیت یک فرهنگ بزرگ و جامع شده که در راه است.
سال های اولیه فعالیت انتشارات امیرکبیر
* به کتاب های احمد محمود اشاره شد. ناشر فعلی آثار این نویسنده، انتشارات معین است. چه شد که ناشر آثار محمود از نشرنو به این ناشر تغییر کرد؟
اتفاقی که افتاد این بود که نشرنو، ممنوع النشر شد و آقای احمد محمود ناچار شد سراغ ناشر دیگری برود. این اتفاق برای خیلی از صاحب اثران دیگر هم افتاد. این اتفاق مربوط به زمانی است که نشرنو، کتابهایش را با چند یونیفورم خاص و شناخته شده، چاپ می کرد. من هم وقتی که به ایران برگشتم و فعالیت دوره جدید نشرنو آغاز شده بود، میخواستم به سمت یونیفورمهای قدیمی نشرنو بروم که پدرم مخالفت کرد و گفت که دوره آنها گذشته است.
* نشرنو از زمان شروع به کار تا زمان تعطیلیاش، چند عنوان کتاب چاپ کرد؟
حدود ۳۰۰ عنوان. بعد که نشرنو ممنوع النشر شد، مو لفان و مترجمان، از گرد این نشر پراکنده شدند. عدهای ناشرشان را تغییر دادند و کار عدهای هم به صورت ناشرمولف توسط پدرم چاپ شد. ولی به هر حال، آن پراکندگی به وجود آمد.
* و دوباره از چه زمانی بود که نشرنو دوباره کارش را شروع کرد؟
حدود ۵ یا ۶ سال پیش بود که دوباره جواز نشر صادر شد؛ البته به اسم فرهنگ نشرنو. مجوز را به پدرم ندادند. فکر هم میکنم همه چیز به امیرکبیر بر می گردد. در طی این مدت قضات شورای عالی قضایی و دادگاه عالی انقلاب اسلامی، کارشناسان در دایره تظلمات دادستانی، کارشناسان در هیا ت پیگیری و نظارت قوه قضائیه، کارشناسان در هیا ت پیگیری و نظارت اجرای قانون اساسی، حتی کارشناسان وزارت دادگستری در دوره ریاست آقای احمدینژاد، و دادستان انقلاب اسلامی تهران همه نظر دادهاند که به پرونده باید رسیدگی شود. این پرونده تا همین الان هم در جریان است و هنوز مختومه نشده است. پنج سال پیش آیت الله جنتی که باعث آن صلحنامه معروف شده بودند، نوشتند که باید به حقانیت ما رسیدگی شود. دستخط ایشان هم در این زمینه موجود است. به دنبال آن دادستان هم طبق دستور ریاست قوه قضائیه پرونده را مطالعه کردند و را ی به رسیدگی دادند و ریاست قوه قضائیه هم امر به رسیدگی کردند.
* خب به وضعیت فعلی نشرنو می رسیم که دو سال است پرکار شده و کتابهای زیادی چاپ کرده است!
من با انرژی و نیروی جدید آمدهام که نشرنو را به مراتب بالا برسانم. وقتی که تصمیم به ورود به کار نشر گرفتم این هدف را برای خودم سرلوحه قرار دادم. سعی کرده ام تا کارهای روزانه نشر را بهدست بگیرم و پدرم بتواند دوباره مشغول فرهنگنویسی شود. از طرفی با خودم فکر میکنم که اگر قبلاً وارد این کار میشدم شاید امروز پدرم و من خسته بودیم و از طرف دیگر فکر می کنم اگر به فرنگ نرفته بودم، شاید آن وقفه در کار نشرنو پیش نمیآمد و توانسته بودم بیشتر کمک کنم و الان جلوتر بودیم. تضاد فکری! به هر حال به نظرم این مشیت خداوند است که ورودم به کار نشر در زمان مناسب خودش اتفاق افتاده است. پدربزرگم وقتی که خانهنشین شد به دنبال موسیقی رفت. یعنی او از نشر به سمت موسیقی رفت ولی من روندی معکوس طی کردم و از موسیقی به طرف نشر آمدم. برای هر کتاب جدید هم ذوق و شوق زیادی دارم. پدرم هم همین طور است. عکس پدربزرگ را هم بالای سرمان گذاشتهایم که همیشه به ما نظارت کند. او برای ما جاودانه است.
* نشرنوی جدید تا بهحال در رویدادهای بینالمللی حوزه کتاب مشارکت داشته است؟ مثل نمایشگاه فرانکفورت!
نه. تا به حال حضوری نداشته ایم.
* برنامهای هم برای حضور ندارید؟
راستش فعلا برنامهای نداریم. اما در گذشته، پدر و پدربزرگم و چند تن از همکاران فعال نشر برای خرید دستگاه چاپ کامرون به ایتالیا رفته بودند. دستگاهی که می خواستند بخرند، پیشرفتهترین دستگاه و خط تولید آن زمان بود. یعنی از یک طرف به آن کلیشه و کاغذ میدادید و کتاب صحافی شده از طرف دیگر بیرون میآمد. حتی پیش پرداختی هم برای خرید دستگاه انجام شد اما اتفاقات مصادره امیرکبیر پیش آمد و قضیه منتفی شد. ذکر این خاطره به این دلیل بود که بگویم اگر کمی توسعه پیدا کنیم، و اگر موقعیت اجازه بدهد، قصد داریم به سطح یک ناشر بهروز دنیا برسیم. نباید تعارف کنیم. ما عقب هستیم و وقتی کتابهای خارجی را نگاه میکنم از نظر کیفیت حسرت می خورم که چرا این کتاب ها را ما چاپ نمی کنیم.
* چند سالی است که کاغذهای کم وزن سوئدی وارد کشور می شود و کتاب ها با آن ها چاپ می شود!
بله. کاغذهای روسی و سوئدی هست ولی همچنان محدودیت وجود دارد. در این میان، قیمت بالا می رود. بازرگانان فقط به وارد کردن گالیگوهایی رو می آورند که بتوانند آن ها را بفروشند: مثلا گالیگوهایی که برای چاپ سررسید و تقویم وارد میکنند. قیمت مواد اولیه هم که برای ناشران دائماً بالا میرود. اگر ناشر خصوصی هم باشد که دیگر بدتر.
* دستگاه ایتالیایی کامرون که به آن اشاره کردید، چه شد؟ آیا ایتالیاییها پیش پرداختها را پس دادند؟
آن دستگاهها در امریکا به صورت سفارشی ساخته و تحویل داده میشد. وقتی هم که حوادث انقلاب و مصادره امیرکبیر پیش آمد، سفارش لغو شد و پیش پرداختها را هم پس ندادند.
* آقای همایون صنعتی زاده موسس انتشارات فرانکلین در ایران، خاطرات مشترکی با پدر و پدربزرگ شما ندارد؟
اتفاقاً خاطرات در این زمینه بسیار زیاد است. جالب است که از ایشان نام بردید. چون به نظرم انتشارات امیرکبیر و انتشارات فرانکلین در نشر معاصر کشور تا ثیر زیادی داشته و دست به دست هم داده بودند و جلو می رفتند. در عین حال که ممکن است بگویید این دو با هم رقیب بودند، ولی رفاقت و دوستی نزدیکی با هم داشتند. مثلاً پدربزرگم و آقای صنعتیزاده با هم بیرون می رفتند و خیلی وقتها برای ناهار با هم نان و ماست میخوردند.
* جالب است که قدیمی ها به ویژه قدیمی های حوزه نشر یا بازار، مقید به رفتار و ارزش های قدیمی بودند. اکثرا ریشه ده و دهاتی و خاکی داشتند و مثلا به حرمت نان و رفاقت اعتقاد زیادی داشتند.
به نظر من آدم های بزرگ همگی خاکی بوده و هستند. اگر در خاطرات و زندگی این دو نفر جستجو کنیم میبینیم که برایشان صحبت با رئیسجمهور و یا یک فرد عادی تفاوتی نداشته و رفتارشان در هر دو موقعیت فرقی نمی کرده است.
* دغدغههای مقدسی هم داشته اند. مثلا دو فرد مورد اشاره مان، با توجه به شرایط نابه سامان آن سال ها، دغدغه کتاب و کلمه و فرهنگ ایران را داشته اند. ادامه دادن راهشان هم در این دوره و زمانه، به صورت واقعی و نه شعاری، حقیقتا کار دشواری است.
بله. واقعاً سخت است. به کتاب هایی که پدربزرگم در آن زمان چاپ کرد نگاه میکنم و واقعاً متعجب میشوم. ما اگر بخواهیم کاری را کمی جدیتر از کار معمولی انجام دهیم، باید چند برابر انرژی و کار صرف آن کنیم. حالا نمی دانم آن ها در آن سال ها چگونه چنان کتاب هایی را چاپ می کردند. البته به یک نکته مهم هم اشاره کنم. در آن زمان چون رایانه به شکل امروزی اش وجود نداشته، خلاقیت افراد بروز می کرده است و این مساله ای است که واقعا به آن اعتقاد دارم. من گاهی کتاب های قدیمی را بر می دارم تا از آن ها ایده و الهام بگیرم. نمونه دیگر این موضوع، مقایسه فرهنگ دکتر معین با فرهنگ های امروزی است. ایشان واقعا آدم دقیقی بود و شاید صفحات فرهنگش تا ۲۰ بار غلطگیری میشده است. ولی امروز دیگر چنین کارهایی نمی شود.
محمدرضا جعفری و اشتغال به فرهنگ نویسی
* در مورد وضعیت جدید و فعلی نشرنو، از وقتی که کار را شروع کرده اید، چند کتاب چاپ کردهاید؟
از سال ۹۵ که کارم را در نشرنو شروع کردم، تا الان (مهرماه ۹۶)، ۶۸ عنوان چاپ اولی داریم. ۳۳ عنوان از این تعداد مربوط به سال ۹۶ هستند. امیدواریم تا پایان سال ۹۶، دستاورد سالانه مان به ۷۰ عنوان جدید برسد.
* شما به طور شخصی کتابها را نمونهخوانی می کنید؟
فرصت این کار را پیدا نمی کنم اما بر همه مراحل نظارت دارم.
* تیراژ کتابهایتان چطور است؟
در حال حاضر، تیراژ ۱۱۰۰ تا برای یک کتاب خوب و مقبول است. کتابهای پرفروش با تیراژ ۲۲۰۰ یا ۳۳۰۰ تا چاپ میشوند که خب البته اینها امروزه تیراژهای رویایی هستند. ما در حال حاضر در نشرنو سه نوع تیراژ معمول داریم: ۵۵۰ تا، ۷۷۰ تا و ۱۱۰۰ تا. البته جدای از کتابهای پرفروش.
* تجدید چاپیهای قدیمی نشرنو چطور هستند؟
آنها دیگر جزو کلاسیکهای نشرنو محسوب میشوند. وضعیت آخر، مرشد و مارگریتا، موج سوم و... کتابهایی هستند که مربوط به دوران اول نشرنو هستند و تجدید چاپشان می کنیم. مثلاً موج سوم، نوشته الوین تافلر که خانم شهیندخت خوارزمی آن را ترجمه کرده بود، تاریخچه جالبی دارد. این ترجمه را هر جا که خانم خوارزمی برده بودند، رد کرده بودند. پدرم با شم خاصی که داشت این ترجمه را کشف و چاپ کرد که موفق هم شد. اصولاً پدرم هر کاری را ببیند که برای آن زحمت کشیده باشند چاپ میکند. البته شاید اشتباه هم بکنیم و کتابی را چاپ کنیم که خیلی نفروشد ولی مهم نیست.
* که البته این دلیلی برای بد بودن کتاب مورد نظر نیست.
صد در صد. ولی موج سوم یا مرشد و مارگاریتا از کتابهایی بودند که با همین شم، کشف و چاپ و موفق شدند. آن زمان که این ترجمه چاپ شد، نه آقای میلانی، آقای میلانی امروز بود و نه کسی میخائیل بولگاکف را میشناخت.
* مرشد و مارگاریتا برای اولین بار در چه سالی چاپ شد؟
سال ۶۲ بود. البته در ابتدای کار اقبال امروزی نسبت به کتاب مورد نظر وجود نداشت. ولی الان، مرشد و مارگاریتا از پرفروشترین کتابهای نشرنو است. پدرم آن سالها ترجمه را دید و متوجه شد که چه موفقیتی میتواند حاصل کند.
* در کارتان، طبقه بندی هم دارید؟
ما بیشتر فلسفه، مطالعات ادبی، آینده پژوهی، ادبیات معاصر و کلاسیک جهان را چاپ می کنیم. اصولاً کتاب هایی را که قدمت بیش از ۱۰۰ تا ۱۲۰ سال داشته باشند، جزو ادبیات کلاسیک تقسیمبندی میکنیم.
* این طبقهبندی مربوط به زمان جدید نشرنو می شود؟
نه. قبلاً هم بود. منتها تفاوتی که با گذشته داریم این است که پیش تر، داستانهای ایرانی را هم چاپ میکردیم. احمد محمود و براهنی و اسماعیل فصیح از جمله نویسندگانی بودند که کارشان را چاپ میکردیم. اما امروز دیگر کارهای ایرانی نداریم.
* خودتان مایل نیستید یا شرایطش فراهم نشده؟
راستش کاری پیشنهاد نشده که در آن حد و اندازه باشد. ما نمی گوییم چاپ نمی کنیم. اگر کاری بیاید که در حد کارهای آقای احمد محمود باشد، حتی از یک نویسنده گمنام و نو قلم حتماً چاپش می کنیم. اتفاقاً منتظر کارهای ایرانی هستیم که شرایط چاپ را داشته باشند.
* مجموعه کتابخانه فلسفه زندگی نشرنو چطور است؟ این مجموعه هم پیش تر در نشر نوی قدیم چاپ میشد؟
نه. این مجموعه مربوط به دوران جدید نشرنو و ۵ سال اخیر است.
* زمانی که پدرتان نشرنو را تا سیس کرد، این نشر پخش هم داشته است!
در ابتدای امر پخش نداشت. سالهای بعد بود که مرکز پخش راه افتاد. اتفاقاً کارش بد نبود ولی بعدتر دیدند که دردسرهای خودش را دارد.
* در حال حاضر شما با پخش آسیم همکاری می کنید!
بله. و دغدغهمان فقط نشر است یعنی خودمان کار توزیع را به عهده نداریم.
* خب از آمارها صحبت کنیم! در حال حاضر چند کتاب در دست تولید دارید و تا نمایشگاه کتاب چند عنوان چاپ می کنید؟
در حال حاضر حدود ۱۲۰ کتاب در پروسه تولید داریم و امیدواریم بتوانیم تا نمایشگاه امسال (سال ۹۷) به رقم ۱۷۰ برسیم. کنترل ترجمه، نمونه خوانی، تصحیح و ... همه جز این پروسه هستند.
من دو سال است که به قطار نشرنو ملحق شدهام و میبینم که چقدر، کار سخت است. چون کار کتاب واقعاً به معنی کسب درآمد نیست. به این دلیل که سرمایهای که میگذارید، امروز و فردا بر نمیگردد و باید مدتها منتظرش ماند. همین اواخر کتابی چاپ کردهایم به نام «انسان خردمند» که چاپ چهارمش دارد بیرون می آید. این دیگر بهترین حالتش است. که کتابی ظرف چند هفته به چاپ مجدد برسد. اما عموماً شاید بیش از یک سال طول بکشد که سرمایه به تشکیلات نشر برگردد. شما باید پول کاغذ و صحافی را نقد و یا ظرف چند هفته پرداخت کنید. حقوق پرسنل، هزینه انبار و دیگر مسائل هم که جای خود را دارند. بنابراین باید کار را طوری طراحی کنیم که بار فقط روی دوش کتابهای پرفروشمان نباشد. سعی نشرنو بر این است که کتابهایی را برای چاپ انتخاب کند که ناشران دیگر کمتر به سراغ آنها میروند. سعی میشود کتابهایی را انتخاب کنیم که محتوایی عمیق داشته باشند و در عین حال خاص باشند.
کد خبر 4292627 صادق وفاییمنبع: مهر
کلیدواژه: ادبیات ایران انتشارات امیرکبیر تاریخ شفاهی نشر نو نمایشگاه کتاب تهران نمایشگاه کتاب تهران کتاب و کتابخوانی مصلی ادبیات ترجمه نمایشگاه بین المللی کتاب تهران نمایشگاه مصلی تهران بازار نشر ادبیات جهان رونمایی کتاب سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۵۱۱۴۹۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رشد ۱۹ درصدی آموزش فنی و حرفهای در استان مرکزی
به گزارش خبرگزاری صداوسیمای مرکز اراک؛ مدیرکل فنی و حرفهای استان مرکزی با اشاره به اینکه در سال گذشته تلاش بر توسعه تعلیم مهارت پایه بوده است گفت: قریب به شش میلیون و ۵۰۰ هزار نفر ساعت آموزش ارائه شده که نسبت به سال ما قبل ۱۹ درصد رشد داشته است.
رستمی ادامه داد: آینده مشاغل و مشاغل آینده همواره مورد توجه است و در خصوص مشاغل آینده در سال گذشته قریب به شش هزار دانشجو و دانش آموز در این حوزه مورد تعلیم قرار گرفتند.
او افزود: در حوزه آینده مشاغل به شاغلین بنگاههای اقتصادی و صنعتی توجه شده تا این افراد بتوانند با تغییرات فناوری و اتفاقات پیش رو بازآموزی و دورههای ضمن خدمت را بگذرانند.
مدیرکل فنی و حرفهای استان مرکزی تأکید کرد: در سال جدید نیز با توجه به شعار سال، توسعه سطح مهارت مورد توجه و تأکید است تا رشد ۱۵ درصدی حاصل شود.
رستمی با اشاره به اینکه سه طرح عمرانی و آموزشی امسال افتتاح میشود گفت: در این طرحها، رشتهها و کارگاههای جدید مدنظر است که دانش بنیان بوده و تغییرات فناوری در آن مورد توجه است.
او با اشاره به رشتههای مختلف فرهنگ، صنعت، خدمات و کشاورزی ادامه داد: با توجه به بافت صنعتی استان تلاش بر این است که بتوان در حوزه صنعت بنگاه آموزش مهارتی را توسعه داد.
رستمی گفت: طبق قانون رده سنی کارآموزان حداقل ۱۵ سال است که در سال گذشته طرح تابستانه مهارت برای دو هزار دانش آموز اجرا شد.