نگاهی به سیاهترین چشماندازهای آینده جهان/ اندیشههایی که جذابترین نویسنده را شکل میدهند
تاریخ انتشار: ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۸۵۷۲۷۱۶
امید به بهبود شرایط زندگی محرومان گاه فردی مثل ولفگانگ استریک را به امید اصلاح نظام سرمایهداری تبدیل به یک اقتصاددان میکند، اما مشکلات راه، زندگی و اندیشههایش را تغییر میدهد.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو- محیا معصومی ؛ چندی است برخی مصاحبهها و نوشتهها از یک اقتصاددان آلمانی دست به دست در خبرگزاریهای مختلف میچرخد، گزارشی از ولفگانگ استریک، اقتصاددان، رئیس مشترک بهترین مؤسسه علوم اجتماعی آلمان، مشاور دولت گرهارد شرودر (هفتمین صدراعظم آلمان) در اواخر دهه ۹۰ و یکی از برجستهترین تئوریسینهای کاپیتالیسم (سرمایهداری) در اروپا.بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
نوشتههای این اقتصاددان آلمانی سیاهترین چشماندازها را برای آینده جهان پیشبینی میکند، چون او که تجربه تلخ فقر مطلق را در دوران کودکی چشیده بود به عنوان یک اقتصاددان همواره قصد بهبود شرایط زندگی محرومان داشت، اما در این راه ناامیدیهایش برای اصلاح نظام سرمایهداری افزایش پیدا کرد.
استریک میگوید: «در زندگیم زمان زیادی را صرف کاوش امکان وجود یک راه حل هوشمندانه سوسیال دموکراتیک برای تضاد طبقاتی کردم. این ایده که میتوانیم کاپیتالیسم (سرمایه داری) را در جهت برابری و عدالت اجتماعی اصلاح کنیم. اینکه میتوانیم این هیولا را رام کنیم. حالا به نظرم اینها ایدههایی کم و بیش آرمانشهری هستند.»
ولفگانگ استریک را تصور کنید؛ عینکی کوچک، سبیل و فرق کنار مرتب، کوله، کاپشن متعارف و حداقل ۱۰ سال جوانتر از هفتاد سالگیاش. استریک، فرزندی از پناهندگان
ایدههایش درباره مهاجرت او را وارد جنگ کرد، وقتی یادداشتی نوشت و به آنگلا مرکل بابت سیاست درهای بازش برای پناهندگان از سوریه و دیگر جاها حمله کرد. او میگوید که این نقشهای بود تا دهها هزار کارگر ارزان را وارد کنند و بنابراین به کارفرمایان آلمانی امکان دهند حقوقها را پایین بیاورند. همکارانش او را به ترویج نوعی تئوریِ "توطئۀ نئولیبرال" و حمایت از راست افراطی آلمان متهم کردند. دفاع استریک ساده است: «این غیر ممکن است که از حقوقها در برابر منبع نامحدود کارگر حفاظت کرد. آیا گفتن این حرف من را بدل به یک پروتو-فاشیست میکند؟»
آنچه جنبه دیگری به این تبادل میدهد این واقعیت کمتر شناختهشده است که استریک خود فرزند پناهندگان است. والدین او که هر دو در پایان جنگ جهانی ۲۵ ساله بودند، جزو ۱۲ میلیون آوارهای بودند که از اروپای شرقی به آلمان غربی رسیدند. استریک درست بیرون مونستر در اتاقی به دنیا آمد که دولت از یک کفاش مصادره کرده بود. والدین او فقیر بودند.
مادر او یک آلمانی اهل چکسلواکی بود که وقتی جنگ تمام شد هشداری مبنی بر خروج ظرف ۲۴ ساعت گرفت و تنها چیزهایی را با خودش برد که میتوانست حمل کند. بعد از این که استریک خانه را ترک کرد آغاز به یادگیری زبان چک کرد. «حسی شبیه این بود که اگر نمیتوانم به آنجا برگردم حداقل میخواهم زبان مردمی را صحبت کنم که حالا جایی زندگی میکنند که من میکردم.»
استریک در آن سالها به مدرسه گرامری رفت که توسط مارتین لوتر بنیانگذاری شده بود. در آنجا یونانی و لاتین یاد گرفت و میخواست الهیدان بشود. در عوض با حزب کمونیست سروکار پیدا کرد که در آن زمان غیرقانونی بود. در شانزده سالگی مسئول سازماندهی حلقه مطالعه بود - «ادبیات سرکوبشدهای مثل مانیفست کمونیست و رزا لوکزامبورگ» -و آن را در اتحادیۀ کارمندان محلی برگزار میکرد.
حالا او با همسرش در بخشی از بهاربند قلعهای در برول، شهری کوچک درست بیرون کلن، زندگی میکند. این آدمِ بازنشسته هنوز هر روز ساعت شش صبح بیدار میشود و ساعت هشت و نیم پشت میزش است. «یاد گرفتهام که فقط تا یک بعد از ظهر بنویسم. بعد از آن خودم را به کنجکاویهای آکادمیک میسپارم». فریادی برای به پایان رسیدن شکل زندگی
چنین فردی به پایان رسیدن شکل زندگی ما را فریاد میزند و بابت "عصر تاریکی" پیش رو با جمله مشهوری از خود مثل «پیش از آن که کاپیتالیسم به جهنم برود، تا آینده قابل پیشبینی در برزخ به سر خواهد برد، مرده یا در حال احتضار از اُوردوز خودش، اما همچنان حی و حاضر، زیرا هیچکس قدرت ندارد بدنِ رو به پوسیدگیاش را از جا تکان دهد» هشدار میدهد، درحالیکه بسیاری از ستوننویسان سیاسی انتظار رییس جمهور شدن دونالد ترامپ را نداشتند، اما او یکی از معدود اندیشمندان پیشبینی کننده رشد ترامپ قبل از این ماجرا بود.
وقتی اقتصاددانان کلان شکست خوردهاند و دیگر آکادمیسینها به نفسگرایی رشتهای عقبنشینی کردهاند، استریک یکی از معدود کسانی است که به خوبی به ایفای وظیفهاش مشغول شده است (مارک بلیث، کالین کروچ و مرکز پژوهش تغییرات اجتماعی فرهنگی از دیگر استثناها هستند).
او در نوشتههای مختلفش جهان لاکسلیکز (افشای این که قوانین مالیاتی لوکزامبورگ به سود مشتریان شرکت پرایسواترهاوسکوپرز تنظیم شده بودند)، سوییسلیکز (افشای این که یک طرح فرار مالیاتی ظاهراً با اطلاع بانک اچاسبیسی از طریق شاخۀ سوییس آن وجود داشته است (و اسناد پاناما) مجموعه اسنادی در ارتباط با پولشویی، فرار مالیاتی و دور زدن تحریمهای بینالمللی از سوی مشتریهای شرکت موساک فونسهکا را پیشبینی کرده است.
همچنین در یادداشتی طی سال ۲۰۱۵ هشدار میدهد که خشم علیه این نخبگان، در مجموع، شکلی آرام و تدریجی نخواهد داشت، بلکه در عوض شکلی از "سرگرمی عمومی" یا "نوعی ملیگرایی واپسگرایانه" به خود خواهد گرفت، و بیشتر شبیه دونالد خواهد بود تا هیلاری؛ «سیاسیشدن، روند مهاجرت به سمت راست طیف سیاسی است که در آن احزاب ضدسیستم در سازماندهی شهروندان ناراضیِ وابسته به خدمات عمومی بهتر و بهتر عمل میکنند و بر حفاظت سیاسی در برابر بازارهای بینالمللی اصرار میورزند.»
در جملههایی اینقدر طولانی، دقیق، و نگرانکننده استریک بحرانهایی که متوجه بریتانیا، آمریکا و قارۀ اروپا است را نشان میدهد. بینشِ او هم سیاسی است و هم اقتصادی است و برهمین اساس یکی از مدرسان سیاست در کمبریج، گفته است که استریک شاید «امروز جذابترین کسی باشد که دربارۀ رابطۀ بین دموکراسی و کاپیتالیسم میاندیشد.»
درواقع اندیشههای استریک او را به جذابترین شخص نویسنده موضوعات بسیار ضروری دوران ما، بدل ساخته است.
بازگشت به آلمان همانا و سرخوردگی بزرگ همانا!
اما سرخوردگی بزرگ وقتی رخ داد که بعد از سالها تدریس روابط صنعتی در آمریکا در سال ۱۹۹۵ به آلمان بازگشت. دورانی بود که آلمان در آن لقب "مرد بیمار اروپا" را گرفته بود، و از هر پنج کارگر آلمان شرقی یک نفر بیکار بود. استریک از طریق اتحادیه کارگریِ کارگران فلزات دعوت شد تا به یک کمیته اتحادیهها، کارفرمایان و دولت بپیوندد. کمیته که "اتحاد برای شغل" نامیده میشد موظف بود قوانین کار را اصلاح کند. استریک باور داشت که این «آخرین فرصت اتحادیهها و سوسیال دموکراسی بود»، آخرین شانس برای واردکردن عده بیشتری از افراد بدون سلب حقوق کارگران.
طبق گفته استریک، «ما مدل خوبی درست کردیم، اما هر چه پیشنهاد شد بلوکه شد؛ نه فقط از سوی کارفرمایان، که همچنین از سوی اتحادیهها».
او ضمنا سخنچین خوبی هم است یک "صبحانه قدرتی" با سیاستگذاران مالی و بانکداران سرمایهگذار را با تعبیر «نادان و بسیار کلیشهای» رد میکند و میگوید «آنها از حماقت تودههایی گلایه میکردند که نمیفهمند کسی مثل آلن گرینسپن چه تخصصی به بانکداری مرکزی میآورد». این همان آلن گرینسپنی است که به عنوان رییس بانک مرکزی آمریکا در سالهای حباب باور داشت سرمایهگذارها میتوانند خودشان را تنظیم کنند.
منبع: خبرگزاری دانشجو
کلیدواژه: اقتصاددانان نظام سرمایه داری مرز دانش
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۵۷۲۷۱۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
استقبال موسیالا از پیوستن امباپه به بایرن مونیخ
کیلیان امباپه تا تابستان سال جاری با پاریسنژرمن قرارداد دارد. طبق قانون، امباپه ششماه قبل از پایان قراردادش میتواند با هر باشگاهی که دوست دارد، وارد مذاکره شود، اما به شرط اینکه باشگاه را در جریان قرار دهد. بیشتر رسانههای معتبر فوتبال جهان از نهاییشدن توافق کیلیان امباپه با رئال مادرید خبر دادهاند که البته خود این بازیکن هم هیچ واکنشی به این اخبار نشان نداده است.
به گزارش اسپورت بازر، جمال موسیالا درباره اینکه فکر میکند امباپه به کدام تیم میرود، گفت: اگر دست من بود، به او توصیه میکردم که به بایرن بیاید. چنین بازیکنی میتواند هر تیمی را تقویت کند، پس بهتر است برای شما بازی کند نه رقیبتان.
او در پاسخ به این سوال که در حال حاضر بهترین بازیکنان جهان چه کسانی هستند نیز گفت: کیلیان ام باپه و هری کین مثل جود بلینگهم فصل فوقالعادهای را سپری میکنند. دیدن چنین رقابتی خوب است. در حال حاضر سخت است بین این بازیکنان یکی را انتخاب کنید.
از ستاره بایرن در پایان سوال شد اولویت او بین قهرمانی در لیگ قهرمانان با بایرن یا قهرمانی در جام جهانی با آلمان کدام است که این بازیکن افزود: اگر بخواهم یکی را انتخاب کنم، فکر میکنم جام جهانی را بگویم، چون تورنمنت بزرگتری است. جام جهانی با ارزشترین جام است و هر بازیکنی رویای آن را دارد. هواداران بایرن هم طرفدار تیم ملی آلمان هستند، پس من را خواهند بخشید.
با این حال آلمان باید قبل از جام جهانی به فکر یورو باشد که تابستان در این کشور برگزار میشود. آلمان سال ۱۹۸۸ میزبان یورو بود و اکنون برای دومین بار میزبانی یورو را بر عهده دارد و امیدوار است بتواند بعد از عملکرد ضعیف در جام جهانی قطر بتواند در خانه و در حضور هوادارانش جبران مافات کند. البته کارش برای قهرمانی سخت است. آنها همچنین در سالهای ۱۹۷۴ و ۲۰۰۶ میزبانی بزرگترین رویداد جهانی فوتبال یعنی جام جهانی را بر عهده داشتند. آلمان در یورو با اسکاتلند، مجارستان و سوئیس همگروه است.
منبع: ایسنا
tags # جمال موسیالا ، بایرن مونیخ ، کیلیان امباپه سایر اخبار آیا قدرتهای فوقبشری واقعیت دارند؟ چطور انسان به این قدرت میرسد؟ بعد از فضا چه چیزی وجود دارد، جهان کجا تمام میشود؟! (تصاویر) مرکز واقعی جهان کجا است؟ فضانوردان چگونه در فضا دستشویی میکنند؟ | سرنوشت مدفوع انسان در فضا چه میشود؟