Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ساعت24»
2024-05-04@23:28:09 GMT

پسر ریزعلی خواجوی: کسی از او تقدیر نکرد

تاریخ انتشار: ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۸۵۷۴۳۶۷

پسر ریزعلی خواجوی: کسی از او تقدیر نکرد

ساعت24 - روزنامه شهروند با یونس خواجوی کوچکترین پسر ریزعلی خواجوی (دهقان فداکار) گفتگویی انجام داده است.

شما چند خواهر و برادر هستید؟

سه خواهر و ٥ برادر بودیم. اما یکی از برادرهایم به نام جهانگیر بر اثر بیماری گواتر چند‌سال پیش جان خود را از دست داد. من هم آخرین فرزند خانواده هستم.

داستان فداکاری پدرت را یک بار دیگر تشریح می‌کنی؟

حدود ٥٥‌سال پیش بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

‌ سال ١٣٤٠. آن زمان پدرم تازه با همسر اولش ازدواج کرده بود و در یک روستایی به نام قلعه جوق زندگی می‌کردند. او یک باجناق داشت که می‌خواست به تهران برود. پدرم او را به یکی از ایستگاه‌های بین راهی به نام شیخ صفی برد. همان موقع قطاری هم از تبریز به سمت تهران راه افتاده بود. پدرم وقتی باجناقش را به ایستگاه می‌رساند، از او جدا می‌شود. در مسیر بازگشت بود که متوجه می‌شود کوه ریزش کرده است. به خاطر باران سیل‌آسا کوه آوار شده بود. قطار هم داشت می‌آمد. بعد از آن بود که پدرم راهی پیدا می‌کند و مسافران آن قطار را نجات می‌دهد. اگر پدرم نبود هیچ‌کدام از مسافران زنده نمی‌ماندند.

چه شد که داستان پدرت وارد کتاب‌های درسی شد؟

آن زمان یک نفر از تهران به‌عنوان معلم به روستای میانه آمده بود و تدریس می‌کرد. وقتی این حادثه به گوش آن معلم رسید، پدرم را پیدا و با او صحبت کرد. این معلم براساس گفته‌های پدرم داستانی نوشت. بعد از آن به تهران رفت و این ماجرا را برای مسئولان بالاتر تعریف کرد و نوشته را به مسئولان آموزش‌و‌پرورش تحویل داد. آنها نیز از این داستان خوش‌شان آمد و آن را وارد کتاب‌های درسی کردند.

بعد از آن از پدرت تجلیلی هم کردند؟

یک بار همان زمان او را به تهران دعوت کردند که از او تجلیل کنند. مقامات کشوری او را دعوت کرده بودند. ولی چون پدرم یک تفنگ سر پر غیرقانونی و قدیمی داشت و از آن نگهداری می‌کرد، تصور کرد که اگر به این مراسم برود او را تنبیه و زندانی می‌کنند. همین شد که این درخواست را رد کرد.

دیگر هیچ‌وقت از پدرت یادی نکردند؟

بعد از آن سال‌ها همیشه از پدرم می‌شنیدم که می‌گفت چرا هیچ‌کس از من تجلیل نکرد. بعد از آن دیگر کسی سراغش نیامد.

چطور شد که ماجرای پدرت رسانه‌ای شد؟

تا ٢٠‌سال پیش هیچ‌کس به سراغ پدرم نیامد. تا این‌که خبرنگاری به نام آقای حیدری به روستا آمد و پدرم را پیدا کرد. او با پدرم گفت‌وگو کرد و این مطلب در رسانه‌های تبریز منتشر شد. همین شد که بقیه متوجه شدند داستان ریزعلی واقعی است، چراکه خیلی‌ها تصور می‌کردند این داستان افسانه است. با این حال بعد از این ماجرا هم باز کسی به سراغ پدرم نیامد و از او تجلیلی نکردند.

پدرت در تمام سال‌هایی که زنده بود، چه شغلی داشت؟

پدرم تمام عمرش روی زمین‌های کشاورزی کار کرد. البته این سال‌های آخر که دیگر توانایی قبل را نداشت، قسمت زیادی از زمین‌هایش را فروخت و برای مدتی به کرج آمد. ولی نتوانست در کرج زندگی کند. با مادرم دوباره به روستای قهرمان‌لو کنار روستای خودمان در میانه برگشتند و در همانجا زندگی کردند.

شما به‌عنوان فرزندان ریزعلی، وقتی با داستان پدرت در کتابهای درسی‌تان مواجه می‌شدید، چه احساسی داشتید؟

وقتی ما بچه بودیم و به آن درس می‌رسیدیم، به این موضوع افتخار می‌کردیم. ما و تمام بچه‌های فامیل این درس را دوست داشتیم و افتخار می‌کردیم. پدرم ٥٠ نوه دارد که حتی آنها هم به این درس افتخار می‌کردند.

این داستان الان از کتاب‌های درسی حذف شده؟

حذف نشده، فقط با داستان‌های دیگر ادغام شده و بیشتر قسمت‌هایش حذف شده است. دیگر به‌عنوان یک داستان مستقل نیست و اصل مطلب از بین رفته است. ما وقتی متوجه شدیم که در سال‌های اخیر در کتاب درسی کوتاه شده خیلی ناراحت شدیم. این تنها تشکر و قدرشناسی از پدرم بود که آن را هم حذف کردند.

حالا خواسته شما بعد از مرگ پدرتان چیست؟

پارسال پدرم ٢٠‌میلیون تومان از بانک کشاورزی وام گرفت. سند زمین کشاورزی را گذاشتیم تا این وام را گرفتیم. الان که پدرم فوت شده باید اقساط این وام را پرداخت کنیم اما پول نداریم. چون پارسال بارندگی نشد و زمین‌های کشاورزی پدرم و من هیچ محصولی نداشت. برای همین بی پول شدیم اما مجبوریم اقساط را هم پرداخت کنیم. اگر آن را پرداخت نکنیم یا زمین‌های کشاورزی را از ما می‌گیرند و یا تنها یادگار پدرم که یک خانه در روستای‌مان است را؛ ما به همراه مادرم در آن خانه زندگی می‌کنیم. فقط دوست داریم این خانه که تنها یادگار پدرم بود برای‌مان بماند. در این سال‌ها هیچ‌کس از پدرم یادی نکرد و هیچ‌وقت از او تجلیل نشد. حتی حالا داستانش از کتاب‌های درسی هم تقریبا حذف شده است. فقط این خانه از او برای‌مان مانده که نمی‌خواهیم آن را از دست بدهیم.

اگر همین حالا اتفاقی مشابه همان داستان برای شما رخ بدهد، حاضرید مثل پدرتان فداکاری کنید؟

من خودم همیشه به کاری که پدرم کرد افتخار می‌کردم. حتی اگر از او تجلیل هم نشد. با این حال او مایه سربلندی ما شده بود. برای همین اگر این اتفاق دوباره تکرار شود، قطعا دوست دارم که مثل پدرم قهرمان شوم و حتما همانقدر فداکاری خواهم کرد. پدرم چندین ‌سال برای تمام بچه‌ها و فرزندان کشورمان الگوی بزرگ فداکاری بود، قطعا برای ما که فرزندانش هستیم هم الگوی بزرگی بوده و راه او را در پیش خواهیم گرفت.

منبع: ساعت24

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.saat24.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساعت24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۵۷۴۳۶۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

یک ماجرا و هزار داستان؛ در بدخشان چه خبر است؟

منابع محلی، بیانیه‌ها، بررسی اخبار و ویدئوهای منتشر شده در سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی این روایت را تقویت می‌کند که نیروهای طالبان در روستای «قرلق» شهرستان درایم ولایت بدخشان بر سر تخریب مزارع با تعدادی از مردم محلی درگیر شده‌اند و در نتیجه یک کشاورز نیز کشته می‌شود.

به گزارش تسنیم، ماجرای مبارزه حکومت طالبان با کشت و تولید مواد مخدر در ولایت‌های افغانستان درحالی ادامه دارد که مقاومت کشاورزان نیز با گذشت زمان و نبود کشت جایگزین افزایش یافته است اما در ماههای اخیر برخی رسانه‌های غربی نیز به دنبال گرفتن ماهی از آب گل آلود هستند تا نقش سیاه‌نمایی را بیش از گذشته برجسته کنند.

از سوی دیگر برخی رسانه‌ها با انتشار اخباری اعلام کرده‌اند تظاهرات مردمی در بدخشان به دلیل ورود نیروهای طالبان به حریم شخصی بوده و حریم خانواده‌ها نیز رعایت نشده است.

بر اساس بیانیه فرماندهی پلیس بدخشان به نظر می‌رسد که وضعیت به حالت عادی بازگشته است.

خاطرنشان می شود که سال گذشته نیز در بدخشان بر سر تخریب مزارع خشخاش درگیری صورت گرفت و گفته شد چهار نفر کشته و یا زخمی شدند اما گزارشی از تعرض به حریم شخصی و خانوادگی منتشر نشد.

به نظر می‌رسد حساسیت کشاورزان مزارع خشخاش به این دلیل افزایش یافته است که برای کشت جایگزین کاری انجام نشده و با توجه به مشکلات اقتصادی افغانستان، آنها به نوعی مجبور به ادامه این روند هستند.

«پینو آلارچی» رئیس اجرایی پیشین دفتر مبارزه با مواد مخدر و جرایم سازمان ملل اسفندماه گذشته با اشاره به عدم کمک‌های لازم در زمینه کشت جایگزین، اعتراف کرد؛ وظیفه جامعه جهانی است که برای کشت جایگزین مواد مخدر با افغانستان همکاری کند.

با نگاهی به این قبیل اظهارات مقامات مختلف غربی و نهادهای بین‌المللی، به‌خوبی می‌توان دریافت که جامعه جهانی با وجود قول‌های مکرر، کمکی به کشت جایگزین خشخاش در افغانستان نکرده‌اند. این در حالی است که اقتصاد مبتنی بر کشاورزی افغانستان به دلایل مختلف از جمله تحریم‌های آمریکا با مشکل مواجه است و این نارضایتی عمومی در مناطقی که ناچار از کشت هستند را افزایش می‌دهد.

با این حال، در ادامه چند نکته قابل ذکر است؛ نخست این که کشتن مردم عادی قابل توجیه نیست و حکومت طالبان باید نظارت بیشتری بر نیروهای خود داشته باشد.

البته پیش از این بارها مقامات ارشد کابل از جمله در این اواخر «سراج الدین حقانی» وزیر کشور حکومت طالبان نیز تاکید کردند که نیروهای حکومتی نباید با مردم بدرفتاری کنند و موجب رنج مردم شوند.

پاشنه آشیل حکومت‌های کابل در جامعه سنتی و مذهبی افغانستان بیشتر مسائل مربوط به قومیت، زبان، زنان و خانواده بوده است و هیچگاه مردم این کشور، توهین به چنین مسائلی را برنتابیده‌اند و همواره برای این حکومت‌ها در طی زمان فرجام نامبارکی را رقم زده‌اند.

به هر حال، موضوع اعتراض به تخریب مزارع خشخاش از سوی کشاورزان، موضوع جدیدی نیست اما برخی به نظر می‌رسد به دنبال فتنه هستند تا ماهی مقصود خود را صید کنند و باید در شرایط کنونی هم حاکمیت افغانستان و هم مردم بیش از گذشته هشیار باشند تا این کشور در بحران عمیق‌تر از گذشته فرو نرود.

کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • یک ماجرا و هزار داستان؛ در بدخشان چه خبر است؟
  • یادآوری خاطرات با نسخه بدنساز داستان اسباب بازی ها(عکس)
  • چهره‌هایی که نمی‌دانستید صداپیشگی هم کرده اند
  • ترسناک‌ترین فیلم جهان که کشته داده!
  • معرفی فینالیست‌های والتر اسکات ۲۰۲۴
  • ۲۰ فیلم ترسناک که بر اساس داستان واقعی ساخته شدند
  • حجازی: خوشحالم که در تیم پدرم حضور دارم
  • غرق در نوستالژی؛ بهترین بازی‌های PlayStation 2
  • داستان نامگذاری خلیج فارس + فیلم
  • دستگیری ۲ خواهر قاتل پدر در تهران