جنگ نابرابر داراهای دولتی با ندارهای خصوصی در لیگ برتر/ اینجا شکست و سقوط سهم میلیونرهای آسیبپذیر است
تاریخ انتشار: ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۸۵۹۹۶۲۸
هفدهمین دوره مسابقات فوتبال لیگ برتر باشگاههای کشور درحالی به پایان رسید که تمام شش تیم خصوصی حاضر در این رقابتها در نیمه پایین جدول قرار گرفتند. ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۳:۲۹ ورزشی فوتبال ایران نظرات
به گزارش خبرنگار ورزشی خبرگزاری تسنیم, رقابتهای فصل هفدهم لیگ برتر فوتبال با همه فرازونشیبهایی که داشت با قهرمانی پرسپولیس به پایان رسید و تیمهای ذوبآهن، استقلال و سایپا هم سهمیه آسیایی گرفتند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بیشتر بخوانید:
مالک بادران: اگر مسلمان هستید با تیمها با عدالت رفتار کنید
مالک مشکیپوشان: رقابت با پیکان و سایپای دولتی عادلانه و زیبا نیست
«باید بتوانیم سازوکار قانونی مشارکت، حضور و حمایت بخش خصوصی را فراهم کنیم. دولت اگر کمی دست بردارد هیچ مشکلی نیست. چرا باید بترسیم باشگاههای بزرگ ما خصوصی شوند و اینکه ممکن است مشکلاتی ایجاد کنند؟». این قسمتی از صحبتهای مسعود سلطانیفر در سخنرانی دفاع از برنامههای پیشنهادی خود برای تصدی مسئولیت وزارت ورزش و جوانان در مجلس شورای اسلامی است. همین حرفهای زیبا که با مضمون «فوتبال باید خصوصی شود» هر از چندگاهی از زبان مسئولان عالیرتبه ورزش شنیده میشود, آنقدر وسوسهانگیز است که بخش خصوصی را برای فعالیت در این زمینه ترغیب کند. بنابراین بنگاههای اقتصادی برای پا گذاشتن به صنعتِ فوتبال پیش قدم میشوند, صنعتی که به قول باتجربهترهایش دچار اقتصاد بیمار شده است.
باشگاههای خصوصی در ابتدا با قدرت وارد میشوند. حتی اهداف بلندمدت و گزارش عملکردشان به صورت نمودارهای رنگارنگ و دقیق روی دیوار دفتر مدیریت چسبانده و مدام بهروزرسانی میشود. مانند همه بخشهای خصوصی دیگر سازوکار اجرای برنامهها از استخدام کارمندان تا هزینههای یک سفر کاری با حداکثر صرفهجویی انجام میشود تا سوددهی میسر شود، اما در این فوتبال مشکلاتی وجود دارد که اجازه نمیدهد کارها طبق برنامه پیش برود. حق پخش تلویزیونی که عمده درآمد باشگاهها را تأمین میکند, پرداخت نمیشود. پول حق تبلیغات محیطی مسابقات هم به نحوی دیگر مسیرش را قبل از واریز به حساب جاری باشگاهها گم میکند. در سویی دیگر عملاً قانون کپیرایت در کشور ما وجود ندارد و باشگاهها نمیتوانند از فروش پیراهن و اقلام دیگر که مختص خودشان است، درآمدزایی داشته باشند. حق بلیتفروشی هم که ماجرای خودش را دارد و پول آن تماماً به باشگاهها تعلق نمیگیرد.
بیشتر بخوانید:
عباسی: چشماندازمان قرارداد 160 میلیارد تومانی سازمان لیگ بود اما...
این شرایط برای باشگاههای دولتی هم وجود دارد اما دلشان به پشتوانهای به نام «بودجه دولتی» قرص است که حتی با وجود ریختوپاشهای غیرضروری که بعضاً با سوء مدیریت همراه است, گزندی به آنها وارد نمیشود. علاوه بر این باشگاهای دولتی با ثبت قراردادهای سنگین خارج از عرف و دادن امتیازات مختلف به بازیکنان و مربیان, باعث افزایش مبالغ قراردادها و کاهش رغبت بازیکنان مطرح برای حضور در تیمهای خصوصی شدهاند.
در این میان البته وعدههایی داده میشود تا باشگاهها در طول لیگ کم نیاورند و تا پایان ادامه دهند. اینجاست که دیگر مدیران خصوصی متوجه این موضوع میشوند که هرچه بیشتر میگذرد, دخل و خرجشان بیشتر با هم نمیخواند. یعنی همانقدر که نمودارهای زمان ابتدای تأسیس باشگاه رفته رفته به محور منفی تغییر مسیر میدهند, در عوض رقم بدهیها و تعداد طلبکاران نیز با علامت مثبت روبهرو میشوند. بازیکنان, مربیان, کارمندان, شرکت هوایی, هتلها و... از جمله طلبکاران پای ثابت باشگاههای خصوصی هستند. در نتیجه مالکان و سهامداران هرچه ترازهای مالی را سبک و سنگین میکنند, حتی به نقطه «سربهسر» هم نمیرسند. انگار این نقطه در فوتبال ایران همیشه برای خصوصیها در پشت خط آفساید قرار دارد.
جایگاه تیمهای خصوصی در پایان فصل هفدهم به شرح زیر است:
گسترش فولاد تبریز - رتبه نهم جدول
پدیده خراسان - رتبه یازدهم جدول
استقلال خوزستان - رتبه دوازدهم جدول
سپیدرود رشت - رتبه سیزدهم جدول
نفت تهران - رتبه پانزدهم جدول
مشکیپوشان - رتبه شانزدهم جدول
به جز گسترش فولاد که با رتبه نهمی به نوعی سردمدار و قهرمان باشگاههای خصوصی در این فصل به حساب میآید, سایر تیمهای خصوصی تا قبل از اینکه سقوط نفت تهران و مشکیپوشان قطعی شود, برای ماندن در لیگ دست و پا میزدند. این موضوع البته فقط برای فصل اخیر نیست و در لیگهای پانزدهم و شانزدهم هم چهار تیمی که به لیگ یک سقوط کردند, خصوصی بودند. در پنج فصل قبلتر نیز (به جز فصل چهاردهم) همیشه یک تیم خصوصی بارش را برای خداحافظی با لیگ برتر بسته است.
این وضعیت گواه آن است که فوتبال ایران حداقل با این شرایط, نمیتواند آمادگی فراهم کردن فضای رقابتی نزدیک بین باشگاههای دولتی و خصوصی را داشته باشد و از طرف دیگر نیز عزم لازم برای خصوصیسازی کامل فوتبال وجود ندارد. خصوصیها که البته تیمهایشان بعضاً پرطرفدار و برای مردم شهرشان مهم هستند باید مقابل برخی تیمهای دولتی که با کمترین تعداد هوادار فقط پول دارند و پول, سر تعظیم فرود بیاوردند.
این شرایط البته فقط در فوتبال نیست و در رشتههای دیگری نیز مثل فوتسال, والیبال و بسکتبال برخی تیمها با وجود کسب عناوین کشوری و بینالمللی عطای باشگاهداری را به لقایش میبخشند.
هنوز هم افرادی هستند که با هر قصد و نیتی در همین فوتبال و ورزش ایران در حال سرمایهگذاری و باشگاهداری هستند. شاید این عده بیشتر از هر قشر دیگری منتظر رخ دادن اتفاقات خوب اقتصادی در ورزش کشور باشند تا به حیاتشان ادامه دهند و با گسترش فرهنگ خصوصیسازی در چارچوب اصل اقتصاد مقاومتی باعث تحول و پویایی بیشتر ورزش کشورمان شوند.
انتهای پیام/
R7878/P1015145/S3,27/CT1منبع: تسنیم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۵۹۹۶۲۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
واقعاً روس ها درباره جنگ پوتین چه فکر می کنند؟/ سقوط مخاطبان تلویزیون دولتی در روسیه/ روس ها بیشتر چه کلماتی را در گوگل جست و جو می کنند؟
در 23 ژوئن 2023، یوگنی پریگوژین، رهبر واگنر، شورشی علیه ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه به راه انداخت.
به گزارش جماران، فارن پالیسی در این باره می نویسد: تصمیم پریگوژین منجر به برخی از خارقالعادهترین صحنهها در تاریخ اخیر روسیه شد. هنگامی که نیروهای گروه واگنر کنترل مرکز استان روستوف را به دست گرفتند، جمعیت شهر علناً شورشیان را در آغوش گرفتند و برای آنها غذا و نوشیدنی آوردند و آنها را در مقابل دوربین های تلویزیونی زنده تشویق کردند. زمانی که پریگوژین شخصاً ظاهر شد، اندکی قبل از اینکه سرانجام شورش خود را رها کرد، همه از او استقبال کردند. اینجا چه خبر بود؟ آیا مردم روستوف صرفاً وضعیت پریگوژین را به عنوان گویای حقایق ناخوشایند در مورد حمله به اوکراین تحسین می کردند؟ آیا آنها فقط ناامیدی خود را از بی کفایتی آشکار سران ارتش عادی ابراز می کردند؟ آیا آنها فکر می کردند که واگنر پیروز می شود و در حال انتخاب طرف خود در این مخاصمه بودند؟ آیا آنها از فرصت برای ابراز نارضایتی گسترده تر استفاده می کردند؟ یا همه موارد فوق - یا هیچ کدام؟
شورش پریگوژین تصویر واضحی از مشکلاتی را ارائه می دهد که هر کسی که سعی می کند بفهمد مردم روسیه واقعاً چه فکری می کنند، با آن مواجه است. اما این سوالی است که نیاز به پاسخ فوری دارد. مقابله با رژیم پوتین و جنگ آن علیه اوکراین بسیار سخت تر خواهد بود مگر اینکه سیاست گذاران و استراتژیست ها بتوانند به درک درستی از افکار عمومی روسیه برسند.
پوتین در سخنرانی شب سال نو خود در پایان سال 2023 این دیدگاه را بیان کرد که میخواهد روسها و تا حدی سایرین بپذیرند: مردم روسیه و رهبر آنها یک «جامعه متحد» را تشکیل میدهند. در این روایت، بین دیدگاه پوتین برای کشور و آنچه روسهای معمولی میخواهند، فاصلهای وجود ندارد و این شامل جنگ در اوکراین میشود، که او آن را به عنوان یک مبارزه قهرمانانه (علیه به اصطلاح نئونازیها) به تصویر میکشد که به طور گسترده توسط شهروندان حمایت میشود.
البته واقعیت نسبتاً پیچیده تر است. این ظاهر اجماع یکپارچه توسط یک دولت پلیسی فراگیر اجرا می شود. یک دستگاه امنیتی عظیم همه چیزهایی را که روسها میگویند و انجام میدهند زیر نظر دارد. برخی از برجستهترین منتقدان پوتین، مانند ولادیمیر کارا مورزا و ایلیا یاشین، به اتهام انتشار «اطلاعات نادرست» درباره ارتش روسیه و جنگ، در حال گذراندن محکومیتهای چشمگیر زندان هستند. الکسی ناوالنی، مخالف پیشرو، یکی دیگر از فعالان معروف ضد جنگ، اخیراً در شرایط نامشخصی در زندان درگذشت. اندکی پس از آن، دستیار او که در تبعید در لیتوانی زندگی می کرد، مورد حمله وحشیانه یک مهاجم با چکش قرار گرفت.
روس های معمولی به خوبی از خطرات ناشی از گفتن حرف نادرست آگاه هستند. سالمندان هنوز خاطرات روشنی از زندگی در زمان رهبران سابق جوزف استالین و لئونید برژنف دارند، خاطراتی که به طرق مختلف به نسلهای کنونی رسیده است.
لیوبوف سوبول، فعال اپوزیسیون تبعیدی معتقد نیست که روسها مایلند آنچه را که فکر میکنند به مسئولان برگزار کننده نظرسنجی ها بگویند: او به فارن پالیسی گفت: «بیشتر اوقات با پاسخهایی که طرفداران دولت را منحرف میکند، نتایج غیرقابل اعتمادی دریافت میکنید. کسانی که از رژیم پوتین حمایت می کنند صادقانه و آشکار پاسخ خواهند داد، در حالی که افراد مخالف از ترس انتقام، مشکلات در محل کار و سایر مشکلات از گفتن حقیقت و بیان احساسات واقعی خود می ترسند.»
نظرسنجی قابل اعتماد به حداقل میزان اعتماد نیاز دارد و اعتماد عموماً در همه جوامع بسته، نه تنها روسیه، کم است. دقت هر نظرسنجی افکار عمومی منوط به در دسترس بودن پاسخ دهندگانی است که هیچ ترسی از پیامدهای منفی ندارند و می توانند پرسشگران خود را نسبتاً قابل اعتماد بدانند. هیچ یک از این شرایط در روسیه وجود ندارد.
برگزارکنندگان نظرسنجی در همه جا نگران چیزی هستند که آن را سوگیری مطلوبیت اجتماعی مینامند ؛ فشار شدید برای گفتن آنچه میدانید از شما انتظار میرود، اما در حکومتهای استبدادی، این مشکل بسیار حادتری است. تعداد کمی از روسها ممکن است نظرات واقعی خود را با کسی که نمیشناسند و از طریق تلفن با آنها تماس گرفته در میان بگذارند و حتی تعداد کمتری نیز احتمالاً نظرات مخالف خود را بیان میکند.
اینکه غرب و اوکراین چگونه پیامهای خود را به جمعیت روسیه میفرستند، تا حد زیادی به این بستگی دارد که آنها چقدر خوب روسها و طرز فکر آنها را می شناسند.
پی بردن به احساسات عمومی برای خود پوتین که ارتش کوچکی از نظرسنجی های خود را برای ارزیابی روحیه ملی دارد به همان اندازه مهم است. اما آیا واقعاً می تواند به آنها اطمینان داشته باشد تا آنچه را که نمی خواهد بشنود هم به او بگویند؟ او ممکن است هرگز نتواند خود را از روایتهای تبلیغاتی خود که به طرز شگفتانگیزی با رفتار طرفداران پریگوژین در روستوف در تضاد است، رهایی بخشد.
این مشکل با کسانی که در حال انجام نظرسنجی هستند تشدید می شود. دو مورد از برجستهترین سازمانهای نظرسنجی در کشور، مرکز تحقیقات افکار عمومی روسیه (VCIOM) و بنیاد افکار عمومی (FOM)، تحت کنترل دولت هستند. سومین مورد، مرکز که توسط گروهی از کارشناسان که در سال 2003 از VCIOM جدا شدند تشکیل شد و اغلب به عنوان مستقل توصیف می شود، بارها مورد حمله کرملین قرار گرفته که آن را به عنوان عامل خارجی محکوم کرده است.
دو سال پیش، وبسایت مستقل Proekt تحقیقی را منتشر کرد که ادعا میکرد کرملین مستقیما در کار VCIOM دخالت دارد. روزنامهنگاران ادعا کردند که VCIOM با تغییر عبارت سؤالات نظرسنجی به روشهایی که پاسخهای «مناسب» را به پاسخدهندگان القا می کند آنها را تحت فشار قرار می دهند.
همچنین گفته میشود که مقامات دولتی برگزارکنندگان نظرسنجی ها را متقاعد کردهاند که از نشان دادن روندهای بلندمدت در میزان اعتماد و محبوبیت پوتین در وبسایت شرکت خود خودداری کنند؛ از جمله پایینترین میزانی که در سال 2018 شروع شد، زمانی که موقعیت او به دلیل اصلاحات عمیقاً نامطلوب بازنشستگی تضعیف شد. اعتماد روس ها به رئیس جمهور خود در مارس 2020 به کمترین میزان در 14 سال گذشته یعنی 28.3 درصد کاهش یافت، اگرچه متعاقباً پس از تهاجم گسترده به اوکراین به شدت افزایش یافت.
بر اساس آخرین نظرسنجی لوادا که در ماه مارس منتشر شد، دادههای لوادا و سایر نظرسنجیهای مستقل، مانند روسی فیلد و گروه کرونیکل نشان میدهد که حمایت عمومی از جنگ همچنان قوی است ؛ 77 درصد. با این حال، لوادا همچنین تاکید کرد که بیشتر پاسخ دهندگان (52 درصد) طرفدار مذاکرات صلح هستند تا ادامه خصومت ها (40 درصد)، که با خواسته های کرملین همخوانی ندارد. 66 درصد از افراد مورد بررسی موافق بودند که روسیه بهای بسیار بالایی را برای تهاجم پرداخت می کند.
ولادیمیر میلوف، فعال اپوزیسیون می نویسد که این یافته ها تصویر حمایت ظاهراً محکم از جنگ را که اغلب در رسانه ها نقل می شود، پیچیده می کند. او استدلال میکند که تعداد کل حامیان ذکر شده در نظرسنجیها باید تفاوتهای مهم بین کسانی که «بیقید و شرط» از جنگ حمایت میکنند (گروهی که او ۳۵ تا ۴۰ درصد میداند) و آنهایی که «بیشتر از آن حمایت میکنند تا با آن مخالفت»، به تصویر کشیده شود.
او خاطرنشان میکند که نظرسنجیها همواره مخالفت شدیدی را با موج دوم بسیج نظامی برای اعزام به خط مقدم نشان داده، احتمالاً به همین دلیل است که پوتین تاکنون از صدور دستور آن خودداری کرده است.
میلوف همچنین می گوید که مخاطبان تلویزیون دولتی روشی که از دیرباز مورد پسند پوتین برای تثبیت پیامش در اذهان مردم بود در حال کاهش شدید است، که نشانهای از کاهش اعتماد به رسانههای رسمی است. او توجه را به تفاوتهای جمعیتی فاحش در میان پاسخدهندگان جلب میکند: حمایت از جنگ در میان افراد مسن و روستایی غالب است، در حالی که در میان جمعیت شهری جوانتر در ضعیفترین حالت خود قرار دارد.
اکثریت قریب به اتفاق مردم اساساً بی تفاوت هستند و به نظرسنجی ها و مقامات هر آنچه می خواهند بشنوند را خواهند گفت. برخی از کارشناسان آن را با اصطلاح زیبا "بی تفاوتی آموخته شده" توصیف می کنند.
کارشناسان در حال آزمایش راههای جدیدی برای مقابله با مشکل بی اعتمادی به نظرسنجی ها هستند. یکی از این راه ها استفاده از قدرت جمعآوری دادههای اینترنت است. دو دانشمند علوم سیاسی بریتانیایی، در حال بررسی پرسشهای جستجوی روسها در گوگل و یاندکس، یک موتور جستجوی داخلی هستند.
این دادهها، در میان چیزهای دیگر، نشان میدهد که روسها از لحاظ مالی بسیار کمتر از آنچه اغلب ادعا میشود احساس امنیت میکنند: پرسشها درباره «ورشکستگی»، «تأمین مالی مجدد وام مسکن» و «اهدای کلیه» از آغاز تهاجم افزایش یافته است. جستجوها درباره افسردگی، اضطراب و خودکشی نیز به شدت افزایش یافته است. محققان همچنین افزایش پرسشهای مربوط به استبداد (از جمله کار مورخ هانا آرنت در مورد توتالیتاریسم و اورول 1984) را دنبال کردند.
برای مدت طولانی، معامله ضمنی میان مردم و کرملین این بوده که پوتین رفاه و ثبات را به ارمغان می آورد و روس ها با سکوت سیاسی به آن پاسخ می دهند. اکنون این معامله با جنگ، با سربازی اجباری، عدم اطمینان اقتصادی شکسته شده است. این روزها حضور رژیم در زندگی شما بسیار زیاد شده است. اکنون در جامعه روسیه افرادی سیاسی شدهاند که قبلاً به سیاست علاقه نداشتند.
در نهایت یک چیز مسلم است: وقتی کسی به شما میگوید که روسها در دیدگاههای خود متحد و یکدست هستند، حرف آنها را نپذیرید. فهمیدن اینکه واقعاً در درون آن سرها چه می گذرد آسان نخواهد بود.