Web Analytics Made Easy - Statcounter

وقتی به آندرس نگاه می کنم، صورتش یک فراموشی گیج کننده ی صورت های دیگر را برایم می آورد. به طوری که از تماشای او لرزه به اندامم می افتد و زانو هایم سست می شود. می دانید چرا؟ چون نصف عمرش را پای عشقش گذاشت، او هم مانند بقیه پول را دوست دارد، او هم مانند نیمار ها معنی زندگی خوب را می داند، زندگی با پول زیبا تر می شود، او هم مانند فیگو ها فرصت خیانت داشت، مانند خیلی ها می توانست تیمش را برای جام در زمانی که بارسا دیگر آن ابر قدرت نبود ترک کند، اما دلش نیامد اشک تماشاگرانی که هر هفته ایستاده تشویقش می کنند را در بیاورد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

بعدیI'm Feeling Lucky

اختصاصی طرفداری _ گذر زمان دردناک ترین مسئله ای است که در زندگی وجود دارد، اگر انسان بزرگی نباشید و در زندگی خودی نشان نداده باشید مایوس خواهید شد، اگر هم به خواسته های خود رسیده باشید و زندگی قهرمانانه ای داشته باشید بازهم ناراحت از این خواهید بود که روزی این حس قهرمان بودن این حس بهترین بودن این حس خوشبختی تمام می شود. قطعا می توان در طول زندگی خوشحال و موفق بود اما یک سری از لذت ها فقط یک بار تکرار می شوند و هنگامی که تمام شوند دیگر باز نخواهند گشت. قهرمانان زیادی در زندگی وجود دارند، پدری که سختی را تحمل می کند تا فرزندش راحت باشد، مادری که فرزندش را با تمام سختی ها بزرگ می کند و صبح ها بخاطر او بیدار می ماند، ورزشکاری که به سختی تمرین می کند تا قهرمان زندگی خودش باشد و سایر مواردی که زیاد شنیده اید و در اطرافتان وجود دارد. یک سری از این حس ها بالاخره تمام می شوند، بالاخره چشم باز می کنید و اطرافتان را نگاه می کنید، چیزی که شما می بینید دردناک است: گذر زمان. این به معنای آن است که دیگر توانایی های گذشته را ندارید، دیگر حس قهرمان بودن و شکوه گذشته را ندارید، شاید در میان مردم وقتی قدم بر میدارید شما را تحسین کنند و بگویند این همان است، همان که عاشقش بودم، همان که آرزوی دیدنش را داشتم، یا شاید وقتی در میان جمعی بروید بگویند او را می بینی ؟ او انسان بزرگی است. آری از این دست حرف ها می زنند اما حسی که در گذشته داشته اید را ندارید. رقم زدن تفاوت ها، نشان دادن استعداد، نشان دادن قوای بدنی و این که شما برای خواسته تان جنگیده اید دیگر تکرار نمی شوند و فقط خاطرات آن ها باقی می ماند.

این ها گفته شد چون باید بگوییم آندرس اینیستا قهرمان شهر بارسلونا آخرین بازی اش برای بارسا را پشت سر گذاشت و فوتبال از دیدن جادو های او را محروم خواهد بود. آندرس یک بازیکن عادی نبود، آدم می ماند از چه چیز او بگوید؛ جادوی پاهایش، تواضعش یا ادبش. از همه چیز می توان حرف زد. انگار همین دیروز بود، لیونل مسی به اینیستا و شلیک به سمت دروازه ای که انگار قرار نبود باز شود و شاید فقط آندرس توانایی این را داشت در آن دقیقه در آن سطح، وقتی که کمتر کسی به صعود بارسا امید داشت آن طور شاعرانه توپ را به تور دروازه بچسباند. انگار دیروز بود در نیوکمپ جادو می کرد و پاس گل شگفت انگیزی به مسی در مقابل آرسنال می داد، انگار دیروز بود آن پاس جادویی را به ژاوی در ال کلاسیکوی 5-0 داد، پاسی که حتی با تکنولوژی هم نمی توان آن قدر دقیق ارسال کرد. گویی چند روز قبل بود توپ را از میانه میدان برداشت، تک تک بازیکنان پاریس را از میان برداشت و پاس گلی زیبا به نیمار داد. آندرس زیاد گل نمی زند اما با حریف قدیمی که رو به رو می شد فقط زیر طاقی زدن را بلد بود، آن هم نه یک بار. هواداران بارسلونا حس دختری را دارند که در شب عروسی اش عشقش را از دست می دهد. حس کودکی را دارند که مادرش را از دست داده است. هر حس بدی که می توانید تصور کنید را دارند. اگر این ها را به آدم عادی بگویید قطعا شما را دیوانه می خواند اما فوتبال برای ما حس متفاوتی دارد. خیلی ها با این ورزش به ظاهر ساده که 22 نفر دنبال یک توپ می دوند و قصد گل کردن آن را دارند زندگی کرده اند، اشک ریخته اند و خندیده اند. شاید فقط فوتبال باشد که در بدترین روز های ما خنده را بر لب های ما می آورد. شاید فقط فوتبال باشد که برایش حاضریم از خیلی چیز ها بزنیم و باید گفت که این ها لاف نیست بلکه واقعیت است. بازیکنان فوتبال گلادیاتور هایی را می مانند که برای مردم کشورشان می جنگند و پیروز می شوند، دانشمند، رهبر یا هر فرد قهرمان یک ملت را می مانند که در زندگی میلیون ها انسان تغییر ایجاد کرده است. آری ورزشی که 22 نفر دنبال توپ می دوند و برای تصاحب آن می جنگند توانایی هایی به این بزرگی دارد، هواداری که تیمش قهرمان می شود حس فردی را دارد که به تازگی جهان را فتح کرده است، حس غرور، حس برتری، حس بهترین بودن، این ها باعث می شود صبح را نخوابد و مانند فردی که نوشیدنی مصرف کرده است دیوانه وار در دنیای دیگری باشد. عکس آن نیز وجود دارد، هواداری که تیمش می بازد احساس مردی را دارد که کل زندگی اش را باخته و نای بلند شدن ندارد، حس سیاهی به او دست می دهد، حس تمام شدن زندگی.

ال مائسترو همان قهرمانی است که همیشه با تعصب بالایش با تمام وجودش سعی می کرد تا هوادار تیمش شب را با خوشحالی بخوابد نه ناراحتی! همان ابر انسانی است که وقتی تیمش به گل نیاز داشت وقتی هواداران تیمش از ناراحتی غم و اندوه بزرگی داشتند با امیدش با بزرگی اش با روحیه اش با توانایی بالایش امید را برگرداند تا کودکی که فردا صبح مدرسه دارد با خوشحالی سر جلسه امتحان حاضر شود و امتحانش را پاس کند. جادوگر خط میانی بارسا عاشقانه با تمام احساسش و با تمام تعصبش برای رنگ آبی و اناری می جنگید، با تمام نا امیدی که شاید در او وجود داشت با خستگی که داشت مانند شمشیر زنی که یک دستش را از دست داده تا اخرین دقایق می جنگید تا پیش هواداری که با غم و غصه بازی را نگاه می کرد به امید برد تیم محبوبش شرمنده نشود. کاپیتان سوباسای بارسا در این سال ها که تیمش از نبود ژاوی رنج میبرد مجبور بود دو برابر خوب باشد تا هوادار افراطی تیمش که از همه چیزش زده و به کمپ نو آمده شرم سار و ناراحت از ورزشگاه بیرون نرود و هفته ای پر از اندوه را سپری نکند.

 

سال 2014 هنگامی که کاپیتان افسانه ای بارسا با موهای فرفری و رگ های باد کره از غیرت کاتالانی اش تیم محبوبش و دنیای آبی اناری را ترک کرد، بسیاری از هواداران مایوس شدند و فوتبال دیگر برای آن ها مانند قبل نبود، گذشت و گذشت، ژاوی با وجود آن که هیچ کس نمی توانست خلا پویول را پر کند مانند خلبانی که تیمش در حال سقوط است و مسافران به او پناه برده اند بار تیمش را به دوش کشید و رهبری تیم محبوبش را به دست گرفت. همه چیز خوب بود همه چیز، تیم قهرمان سه جام اصلی شد، سگانه ای تاریخی، تیمی فرا زمینی، تیمی که انگار باختن را یادش نمی آمد، ناگهان دنیا برای طرفداران بارسا سیاه و تاریک شد، خبری آمد، ژاوی می خواهد برود، او اول فصل می خواست تیم را ترک کند اما با وجود سه گانه همه چیز متفاوت به نظر می آمد. هواداران بارسا دوباره یکی دیگر از سوگولی های خود را از دست دادند، یکی دیگر از نسل طلایی، یکی از ابر قهرمانان دنیای آبی و اناری. طعم تلخ خبر ترک کردن تیم توسط یکی از محبوب ترین بازیکنان تاریخ تیم حس فوق العاده سه گانه را کم تر کرد اما بازم هم کسی نمی توانست گریه های هواداری را بند آورد که دیگر ژاوی را در میانه میدان نمی دید. دو ابر ستاره، دو کاپیتان محبوب تیم را ترک کردند، این بار سنگین بر روی دوش کاپیتان اینیستا قرار داده شد. او هم باید خلا ژاوی را پر می کرد هم خلا نبودن رهبران تیم. هوادارن طاقت ندیدن ژاوی در کنار او را نداشتند اما دل هایشان با دیدن یک پا دو پا های آندرس آرام می گرفت، دل هایشان با دیدن بازوبند برو روی دستان او آرام می شد. قهرمان تیم در میانه میدان و قلب مردم قرار دادش را تمدید کرد تا به هواداران دل خوشی بدهد اما انگار او فقط می خواست نشان دهد بیعتش با هواداران تا ابد است و تا جان در بدن دارد رنگ قلبش آبی و شرابی است. برای هواداران آندرس فقط یک فوتبالیست فوق العاده نیست، او نماد تعصب است او نماد وفاداری است، نماد زیبایی فوتبال، او یک هنرمند واقعی است. از نوجوانی همه زندگی اش در بارسا بوده و هیچ گاه هواداران را از رفتن نترسانده است. گریه های او بعد از تعویضش دل همه را لرراند، افراطی ها تا صبح برای رفتنش گریه کردند، نخوابیدند و خاطرات آندرس آن ها را کشت، بغض رفتن کاپیتان آن ها را کشت. هواداران متعصب سویا را دیدید چگونه برایش دست می زدند؟ تیم شان در فینال 5 گل خورد اما لیدر تیم با صدای بلند از بقیه می خواهد آندرس را تشویق کنند. آن گریه ها آن اشک ها بعد از تعویض نشان از وابستگی کاپیتان سوباسای بارسا دارد، نشان از تعهد دارد اما او نمی خواهد کسی افتش را ببیند. سوال اینجا است، آندرس مگه افت کردن هم بلدی؟

 

 

 

منبع: طرفداری

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tarafdari.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «طرفداری» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۶۸۶۱۸۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

۷۲۱آموزش دهنده در حوزه سوادآموزی کهگیلویه و بویراحمد فعالیت دارند

به گزارش خبرنگار مهر، فریبا زرافشان ظهر دوشنبه در گفتگو با خبرنگاران افزود: برای کاهش نرخ بی سوادی، رویداد روستای باسواد اجرا و ۱۰ هزار و ۹۶ نفر در ۸۱۸ کلاس درس تحت پوشش طرح‌های نهضت سوادآموزی قرار گرفتند.

وی بیان داشت: با تشکیل شورای سواد یار روستا این طرح نقش مهمی در کیفیت بخشی به سوادآموزی دارد و اجرای طرح شناسایی کوچه به کوچه، محله به محله و روستا به روستا نیز از دیگر طرح‌های مهم برای افزایش نرخ باسوادی در برخی نقاط است.

زرافشان تصریح کرد: دولت در کنار سوادآموزی برنامه‌های دیگری برای افزایش سواد اجتماعی جامعه هدف در دست اجرا دارد که طرح خواندن با خانواده، حلقه‌های کتابخوانی و آموزش عملی نماز از جمله این برنامه‌های تکمیلی دولت برای سوادآموزان است و مسابقات علمی و کار با رایانه نیز برای برای شرکت کنندگان در دوره تحکیم اجرا می‌شود.

وی تصریح کرد: نرخ باسوادی جمعیت استان در رده سنی ۱۰ تا ۴۹ ساله، بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۵ به ۹۲ درصد رسید و مطابق با برآورد سال ۱۴۰۰ به بالای ۹۵ درصد رسیده است.

زرافشان افزود: نرخ باسوادی در استان با هشت دهم درصد افزایش نسبت به سال گذشته به ۹۸.۸ درصد رسیده است.

کد خبر 6098197

دیگر خبرها

  • پناهیان: هیچ ابزاری جز حجاب نشان‌دهنده جاری بودن محبت در جامعه نیست
  • پیام تکان دهنده یک فلسطینی از زیر آوار | عکس
  • ببینید | اظهارات تکان دهنده مشاور عالی وزیر کشور درباره تهدید جمعیت
  • رسمی: کاپیتان چلسی همبازی مارسلو شد
  • افزودنی های بتن
  • عکس‌های تکان‌دهنده از سردر یک باشگاه لیگ برتری؛ بافت فرسوده یا ساختمان باشگاه صنعت نفت آبادان؟
  • ۷۲۱آموزش دهنده در حوزه سوادآموزی کهگیلویه و بویراحمد فعالیت دارند
  • پیام کاپیتان بارسا: باید دو ساله تمدید کنید
  • تبادل مرگ و زندگی در جریان اهدای عضو
  • کاپیتان سابق استقلال: آن سپاهانی بدون شک خودش دختر نداشت | نکونام امروز بازیکن نیمکت نشین را فیکس کند