خاتمی گفت اگر بخواهیم ویدئو را آزاد کنیم پس مواد مخدر هم آزاد کنیم!/ رفتند پیست اسکی، عینک دودی مردم را جمع کردند/ خاتمی به خودم گفت احمدی نژاد رای آورده/ ماجرای جلوگیری رهبری از اخراج ۱۵۰ هنرمند
تاریخ انتشار: ۲ خرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۸۷۳۰۶۵۹
گروه سیاسی جهان نيوز: محمدطه عبد خدایی از همراهان سید محمدخاتمی در معاونت وزارت ارشاد و دولت اصلاحات در گفتگوی خود با تسنیم به بیان ناگفته های شنیدنی از دوران همکاری اش با وی و همچنین اصلاح طلبان شاخصی همچون تاج زاده و خصوصا تغییر نحوه نگرش 180 درجه ای انها از گذشته تاکنون پرداخته است.
اهم محورهای مطرح شده توسط عبدخدایی در این گفتگو را در ادامه خواهید خواند: *11 سال من با آقای خاتمی به عنوان مدیرکل ایشان، مشاور ایشان، معاون ایشان خدمت ایشان بودم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
*حدود 150 هنرپیشه جزو اخراجیهای وزارت فرهنگ بودند. من آمدم خدمت آقا و گفتم اینها لیست را به من دادند که اخراج کنم ولی وجداناً نمیتوانم چنین کاری بکنم. آقا گفتند "هرگز این کار را نکن، اینها بندگان خدا هستند بالاخره فضا آن زمان اینگونه بوده و این شغلشان بوده" یعنی از سال 61 تا 66 یک نفر اخراج نشد و اینها آمدند پست گرفتند و الان جزء هنرپیشههای مملکت هستند. اخراج نشدن اینها با حمایت آقا بود و جایی هم نگفتم و این اولین بار است که میگویم.
*در این کشور دستگاه فیلم ویدیو ممنوع شد، چه کسی ممنوع کرد؟ آقا ممنوع کرد؟ امام ممنوع کرد؟ حوزه علمیه ممنوع کرد؟ چرا ممنوع شد؟ دادستانی موظف بود برود داخل خانهها آن را به عنوان اشیاء ممنوعه بگیرد و بیاورد و بعد میداد ارشاد و دوباره با برگ سبز وارد میشد.
*یادم هست رفته بودم اجلاس توریسم در پاریس، داشتم برمیگشتم در هواپیما برگههایی میدادند که چه چیزهایی در ایران ممنوع است. مثلاً مواد مخدر، ورود اسلحه، ورود مشروبات الکی و دستگاه و فیلم ویدئو و.. یک آقایی به مهماندار میگوید من دوربین ویدیو دارم با آن چه کنم؟ مهماندار میدانست من معاون گردشگری هستم گفت از آن آقا بپرس، آن آقا با لهجه صحبت میکرد و گفت با این چه کنم؟ من هم نمیدانستم چه بگویم! گفتم بیایید فرودگاه راهنمایی میکنند که چه کنید. من آمدم در جلسۀ معاونین این را مطرح کردم که چرا ما این کار را میکنیم؟ آقای تاجزاده روبروی من بود گفت "آقا رفته فرنگ متجدد شده"! و یکسری آقایان ما را هو کردند که چنین سخنی را گفتیم. بعد آقای خاتمی گفت "پس مواد مخدر را هم آزاد کنیم!" من گفتم مواد مخدر ماهیتش مشکل دارد. پس شما دوربین عکاسی را هم ممنوع کنید چون ممکن است با دوربین عکاسی عکسهای مستهجن گرفته شود.
*آقای انوار، آقای امینزاده، آقای تاجزاده، آقای ابطحی، آقای بهشتی و... شورای معاونین خاتمی بودند. یکسری مخالف بودند و یکسری هم با من موافق بودند چون جوِ قالب بر مخالفت بود طبیعتاً مخالف بودند.
بعد آقای لاریجانی وزیر ارشاد شد و ویدئو هم آزاد شد.
*زمان آقای میرسلیم یک پروندهای به وجود آمد که مشخص شد در بردن و آوردن این ویدیوها کلی در آن پول جابجا شد که نه آقای خاتمی خبر داشت، نه آقای لاریجانی، چون بعضی از آنها با امضای آقای خاتمی بود، بعضی با امضای آقای لاریجانی بود و بعضی با امضای آقای کرباسچی هم بود ولی اینها خودشان نمیدانستند در ماجرای بده بستانها چه خبر است. سانسور مطبوعات از کجا شروع شد؟ کجا ممیزی کتاب شروع شد؟ چه کسی این کارها را کرد؟ همین آقایان که الان روشنفکر شدند. *نام این افراد در پرونده ویدئوها بود، آقای انوار بود، آقای هاشمی، خانم حجت کاشانی که دختر برادر بهمن حجت کاشانی بود.
* از آثار سینمایی خیلی سانسور کردند اما مصداق یادم نیست ولی فراوان بود. آقایان در این زمینه تندروی داشتند نمونهاش اکبر گنجی که امروز منکر میشود قرآن وحی است و میگوید قرآن وحی نیست. یا مثلاًفرستادن رایزنهای فرهنگی به خارج کشور. آقای عربسرخی را فرستادند ترکیه. عربسرخی را رایزن فرهنگی ما در ترکیه قرار دادند و ایشان حتی مولانا و مولوی را تشخیص نمیداد. به من گفتند تایلند اگر تایلند نشد برو آرژانتین. وقتی هم رفتم آرژانتین به من پول نمیدادند.
*کجا آدم باصلاحیت و ممتاز انتخاب کردند؟ همه جا باندی عمل کردند، الان هم همین است، کجا آقایان گشتند آدم مخصوص آن کار را پیدا کنند؟ واقعاً در ایران طردالرجال است. احمدینژاد هم همین بود، اینها هم مانند احمدینژاد هستند. او هم دوستانش را آورد و هزار خطا کرد.
*به این مردم نه مرجعیت ضربه زده است نه رهبری بلکه همین آقایان از جمله تاجزاده در وزارت ارشاد، سراج موسوی در کمیته، ابطحی، امین زاده، مجید انصاری در سازمان زندانها و... محدودیتهای بی دلیلی برای مردم ایجاد کردند و امروز مسئولیت اقدامات خود را به گردن مراجع و رهبر انقلاب میاندازند. کسانی که امروز ادعا میکنند جمهوری اسلامی دیکتاتوری ایجاد کرده خودشان در زمان مسئولیت عامل به وجود آمدن خفقان بودند.
*همین آقای میرلوحی (عضو فعلی شورای شهر تهران و فعال سیاسی اصلاحطلب) که دانشجوی هند بود، بعد میآید رئیس کمیتۀ تهران میشود و میرود پیست اسکی دیزین و شمشک دستور میدهد تمام عینکهای دودی را جمع کنند! چون این مظهر غرب است! همین آقا امروز روشنفکر میشود! اگر یادتان نرفته بیایید از مردم عذرخواهی کنید.
*مگر نه این بود که شماها در بین دانشجویان چادر و حصار کشیدید و امام خمینی به محض اینکه فهمید که این اتفاق افتاده است دستور داد که سریعا به موضوع رسیدگی شود. چرا امروز آقایان به دنبال گم کردن آثار اقدامات افراطی خود هستند؟
*در آن زمان آقایان آنچنان جوی درست کرده بودند که هیچکس حق اظهار نظر آزاد نداشت. امروز نیز این رفتارهای به اشکال دیگر در حال پیاده شدن از سوی این طیف است. شما نحوه عملکرد شورای شهر را ببینید. واقعا آیا این شورای شهر آزاد منشانه رفتار میکند؟ در حالی که بسیاری از چهرههای سیاسی اصلاح طلب اذعان کرده بودند که آقای هاشمی برای شهردار شدن مناسب است ولی شورای شهر تنها به این دلیل که با شهردار شدن هاشمی، آقای چمران به شورا راه پیدا میکند با شهردار شدن هاشمی مخالفت کردند.
* در دوم خرداد در عین حال که به آقای خاتمی ارادت داشتم چراکه وی را آدم سالمی میدانم ولی به دلیل حواشی که در وزارت ارشاد در اطراف خاتمی دیده بودم در آن برهه آقای ناطق را مناسب تر میدانستم. معتقدم دوم خرداد جریانی بود که خروجی عملکرد راستها بود. همان طور که روی کار آمدن اقای احمدی نژاد خروجی عملکرد چپ ها بود.
*در سال 88 بنده عضو هیچ یک از ستادها نبودم ولی بعد از آشوبهای پس از انتخابات با خیلی از آقایان صحبت کردم که دست از اقدامات خود بردارند. با آقای خاتمی نیز صحبت کردم و امید داشتم که بتوانم او را از اقدامات منصرف کنم ولی با توجه به اینکه اطرافیان او بسیار بر روی او تاثیرگذارند انتظاری که داشتم محقق نشد. ولی آن چیز که به صراحت به خود بنده گفته بود، این بود که انتخابات 88 احمدی نژاد رای آورده و باور داشت که تقلب درست نبود.
منبع: جهان نيوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jahannews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جهان نيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۷۳۰۶۵۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای ناپدید شدن مجسمه ۵ میلیاردی یک هنرمند
چندی قبل مرد مجسمهسازی به یک نمایشگاه نقاشی رفت، اما هنگام بازدید از نمایشگاه متوجه یک تابلوی نقاشی شد که روی آن طرحی از کلمه «هیچ» دیده میشد؛ طرحی که نظر مرد جوان را به خود جلب کرد و تصمیم گرفت از این طرح ایدهبرداری کند و مجسمهای از آن بسازد.
به همین خاطر عکسی از طرح گرفت و راهی خانه شد تا آنچه که در ذهن داشت در قالب مجمسهای خاص و منحصر بهفرد بسازد؛ مجسمهای دستساز که میلیاردها تومان ارزش داشته و اگر از روی آن نسخههای دیگری میخواست، میتوانست کسب درآمد کند.
پس از ساخت مجسمه از جنس برنز کارشناسان ۵ میلیارد تومان روی آن قیمت گذاشتند.
مرد هنرمند با این تصور شیرین به سراغ یک قالبساز رفت و از او خواست از روی مجسمهاش، قالب بسازد؛ قالبی که میتوانست با استفاده از آن، تعداد زیادی مجسمه بسازد و برای فروش به بازار ارائه کند؛ مجسمههایی که هر کدام را میتوانست ۴۰ میلیون تومان به فروش برساند.
او برای ساخت قالب، نمونه مجسمهاش را در اختیار او قرار داد. مدتی بعد مرد مجسمهساز به سراغ مرد قالبساز رفت و سراغ مجسمهاش را گرفت، اما او بهانهای آورد و مجسمه دستساز را به صاحبش نداد.
دو ماه از این ماجرا گذشته بود و مرد قالبساز هر بار از پس دادن مجسمه میلیاردی طفره میرفت تا اینکه یک روز که به مغازه قالبسازی رفت، متوجه شد مغازه خالی و تعطیل است. مغازهداران دیگر مدعی بودند که او چند روز قبل مغازهاش را خالی کرده و رفته و کسی از او خبری ندارد. مرد هنرمند که مجسمه ۵ میلیاردیاش را از دست رفته میدید، به ناچار به پلیس مراجعه و از مرد مغازهدار شکایت کرد.
بهدنبال شکایت مرد مجسمهساز، پروندهای در دادسرای ویژه سرقت تهران تشکیل شد. کارآگاهان اداره آگاهی پایتخت به دستور بازپرس شعبه پنجم دادسرای ویژه سرقت وارد عمل شده و تحقیقات برای یافتن ردی از مرد قالبساز در دستور کار آنها قرار گرفت.
کارآگاهان پلیس موفق به شناسایی محل زندگی او شده و مرد جوان را بازداشت کردند. وی در تحقیقات ادعای عجیبی مطرح کرد: کار من طراحی و دکوراسیون داخلی است. اصلاً قالبسازی بلد نیستم. شاکی را یکی از دوستانم معرفی کرد و گفت که اگر کارش را انجام دهم، پول خوبی گیرم میآید. به دروغ گفتم قالبسازم، اما وقتی مجسمه را گرفتم، به سراغ یک قالبسازی رفتم و از او خواستم برایم قالب بسازد. حتی پول زیادی به او برای ساخت قالب دادم، اما چند روز بعد وقتی به سراغ قالبساز رفتم، متوجه شدم که او مجسمه را برداشته و فرار کرده است.
ظاهراً بعد از رفتنم، تحقیق کرده و متوجه شده بود که مجسمه گرانقیمت است. وقتی فهمیدم که مرد قالبساز، مجسمه را سرقت کرده است، مدام برای شاکی بهانه آوردم و درنهایت هم تصمیم به فرار گرفتم، چون کاری نمیتوانستم برای او انجام دهم.
در حالی که متهم چنین اظهاراتی داشت، در ادامه تحقیقات کارآگاهان دریافتند که چند روز قبل ۳۸۰ میلیون تومان پول به حساب او واریز شده است. باتوجه به مبلغی که به حساب متهم وایز شده بود، این فرضیه برای تیم تحقیق مطرح شد که وی مجسمه را فروخته و سناریوی قالبساز حرفهای و سرقت مجسمه را نیز برای انحراف مسیر تحقیقات مطرح کرده است.
تحقیقات به دستور قاضی تقیزاده ادامه دارد و متهم در اختیار کارآگاهان اداره آگاهی پایتخت قرار داده شد.
روزنامه ایران
باشگاه خبرنگاران جوان اجتماعی حوادث و انتظامی