بدترین آدمها کسی است که مدیر جامعه است اما به آن جامعه ظلم میکند/ «مرگ بر آمریکا» ریشهکن فقر است
تاریخ انتشار: ۴ خرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۸۷۵۸۲۲۷
گروه سیاسی جهان نيوز: حجتالاسلام علیرضا پناهیان استاد حوزه و دانشگاه صبح امروز در سخنرانی پیش از خطبههای نماز عبادی سیاسی جمعه امروز تهران در خصوص معنویت و سیاست، اظهارداشت: نمازجمعه تجلی و وحدتگاه سیاست و دیانت ما است. جامعه ما برایش جا افتاده که سیاست و دیانت ما عین همدیگر و درهم تنیده هستند.
وی ادامه داد: اما معنویت یک مسئله فوقالعاده است، احساس خوش تقرب، اشک، استغفار و دیگر دعاها اینها همه با سیاست ارتباط دارند، ما تا ارتباط معنویت و سیاست را عمیقاً درک نکنیم رابطه سیاست و دیانتمان روشن نشده و شاهد انواع سکولاریزم خواهیم بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این استاد دانشگاه اظهار داشت: همین که معنویت و سیاست را جدا کنیم قدمی در جهت سکولاریزم است، یکی از مهمترین راههای معنویت توجه به مسائل سیاسی است.
پناهیان با تأکید بر اینکه نزدیکترین شخص به خدا طبق روایات در روز قیامت یک مدیر عادل و سیاستمدار خوب است، تصریح کرد: هر کسی جایی مدیریت، فرماندهی و ریاست کند و به تقوا عمل کند و به خاطر خدا در مقابل رانتها پرهیز کند، چنین انسانی نزدیکترین فرد به پیامبر(ص) است.
وی با اشاره به اینکه رابطه بین سیاست و معنویت رابطه محکمی است،گفت: طبق روایات بدترین آدمها قاتل و یا عرقخور نیست، بدترین آدمها کسی است که مدیر جامعه است اما به آن جامعه ظلم کند او نزد خدا منفور است. علامت سقوط وحشتناک این افراد آن است که حداقل مسائلی که مردم جامعه فهم میکنند او نمیفهمد.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: یکی از کسانی که دعایش مستجاب است امام عادل است اینها هیچ دعایشان رد نخواهد شد آدم باید به یک مدیر خوب التماس دعا گوید، واقعاً مدیران جامعه باید به خاطر فرصت قرب الهی سجده شکر کنند.
پناهیان درباره رابطه معنویت و سیاست اضافه کرد: در مساجد ما باید آموزش انقلابیگری یعنی دلسوزی برای مصالح جامعه که بالاترین عبادتها است داده شود. عابدترین انسان کسی است که دلسوز جامعه اسلامی باشد.
وی در مورد رابطه شخصیت امام با عرفان و سیاست تصریح کرد: چرا حضرت امام خمینی(ره) در اوج عرفان در اوج سیاست هم بود، حضرت امام خمینی به دلیل عابد و عارف بودنشان سیاسی شدند. مواضع سیاسی قوی آقای بهجت به خاطر عرفانشان بود،ایشان قبل و بعد از انقلاب مواضع قوی در سیاست داشتند. بچههای حزبالله لبنان به خصوص در جنگ 33 روزه با رژیم صهیونیستی شاهد مواضع آقای بهجت بودند.
وی بیان داشت: از آن طرف کسانی که اهل معنویت هستند اما به جامعه کاری ندارند چقدر منفور واقع شدند، واقعاً خیلی بیمایگی است فرصت مدیریت را برای تقرب الهی از دست دهند، ریشهکن فقر همین مرگ بر آمریکاها است زیرا کمک کردن به آدم ضعیف صدقه است، حال حمایت از مظلومین منطقه چقدر صدقه است، اینها باید جزو معنویات ما باشد.در رأس همه امور اجتماعی که عامل معنویت است دعا برای فرج و ظهور امام زمان (عج) که صددرصد سیاسی و اجتماعی است.
منبع: جهان نيوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jahannews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جهان نيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۷۵۸۲۲۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
واکاوی ریشههای اعتراضات ضداسرائیلی در دانشگاههای آمریکا
فرارو- در روزهای گذشته دانشگاههای آمریکایی نظیر: کلمبیا، ماساچوست، نیویورک، براون، و دهها دانشگاه دیگر در ایالتهای مختلف آمریکا، صحنه برگزاری اعتراضات و همچنین تحصن از سوی دانشجویان و اساتید دانشگاهی بوده است.
به گزارش فرارو؛ این طیفها به طور خاص خواستار پایان فوری جنگ غزه و همچنین خاتمه دادن به حمایتهای مالی و تسلیحاتی آمریکا و نهادهای دانشگاهی و شرکتهای تسلیحاتی از رژیم اشغالگر قدس شده اند و در عین حال، این خواسته را نیز مطرح کرده اند که آن دسته از دانشجویان و اساتیدی که به دلیل حمایت از ملت فلسطین و انتقاد از اسرائیل هدفِ اقدامات تنبیهی قرار گرفته اند نیز بایستی عفو شوند.
با این همه، نکته قابل تامل اینکه اعتراضات در دانشگاههای مختلف آمریکا با واکنش سنگین و قهری نیروهای امنیتی این کشور رو به رو شده است. تصاویر و ویدئوهای فراوانی از بازداشت دانشجویان، اساتید و خبرنگاران، در فضای مجازی و رسانههای مختلف جهان منتشر و پخش شده است.
دامنه اعتراضات به آمریکا محدود نمانده و در مدت اخیر اعتراضات به کشورهایی نظیر ایتالیا، استرالیا و فرانسه نیز کشیده شده است. بسیاری از تحلیلگران سعی داشته اند تا به واکاوی ریشههای این اعتراضات بپردازند. به بیان ساده تر، سعی داشته اند این سوال را پاسخ دهند که عمده محرکهای انفجار اعتراضات جاری در دانشگاههای آمریکا چیست؟
به نظر میرسد در پاسخ به این پرسش، میتوان به ۲ مولفه عمده و محوری اشاره کرد.
۱. شکاف نسلی در آمریکایکی از محرکهای عمده و محوری که اغلب جامعه شناسان در ریشه شناسی اعتراضات به آن معطوف بوده اند، مساله و چالش "شکاف نسلی" بوده است. به این ترتیب که میان ارزشهای مقامهای ارشد و نخبگان سیاسی و به طور کلی طبقه حاکمه در آمریکا و قشر جوان و تحصیلکرده در این کشور، شکاف و گسست ایجاد شده و همین مساله موجب شده تا در بسیاری از موضوعات سیاست داخلی و خارجی آمریکا، انفجار نوعی منازعه و تقابل میان دولتمردان و تصمیم سازان و قشر جوان و نسلِ Z رخ دهد.
در این رابطه، تحلیلهای مختلف در خودِ آمریکا حاکی از این هستند که مساله شکاف نسلی در ارتباط میان حامیان هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات و احزاب برقرار است با این حال، این شکاف به نحو جدیتر و عمیق تری در حزب دموکرات و شیوه حکمرانی آن قابل مشاهده است.
نسلهای جوان و دانشگاهی در آمریکا، بر این باورند که حاکمان این کشور دچار نوعی تاخر از نظر تاریخی هستند و به واقعیتهای روز، متناسب با مقتضیات جهان کنونی را نمینگرند و همچنان اسیر بینش و رویکردهایی هستند که آمریکا را قدرت برتر و هژمون جهان میدانند. قدرتی که میتواند هرکاری انجام دهد و از تبعات و پیامدهای آن نیز فرار کند.
۲. افول هژمونیکیکی از محرکهای دیگری که برخی تحلیلگران مسائل راهبردی در توضیح ریشههای اصلی اعتراضاتدانشگاهی به آن اشاره میکنند، این مساله است که این رویداد را باید نقطهای از یک روند کلی دانست که از مدتها قبل آغاز شده و اشاره به افول هژمونیک موقعیت بین المللی آمریکا دارد.
جهان در دورههای زمانی مختلف، از وجود یک یا چند قدرت هژمونیک بهره برده است. قدرت یا قدرتهایی که نظام بین الملل را سامان داده و نوعی نظم را در آن برقرار میکنند.
در هر سیکل تاریخی، قدرتهای هژمونیک، فرازها و در نهایت فرود را تجربه میکنند و در نهایت با سقوط هژمونی خود و یا کم فروغ شدن آن، با خیزش قدرتهای رقیب مواجه میشوند و نظمی تازه در جهان شکل میگیرد و تقویت میشود.
در سالهای گذشته نشانههای متعددی از افول هژمونیک آمریکا نیز در جهان قابل مشاهده بوده است. افولی که هم ناشی از سستی بنیادهای ایدئولوژیک و فکری نظام سیاسی آمریکا بوده و از جذابیت جهانی آن کاسته و هم متاثر از شکستهای میدانی آمریکا در جبهههای مختلف در مواجهه با رقبایش در مناطقی نظیر شرق و غرب آسیا، قاره آفریقا و یا حتی اروپا بوده است.
حال در این بحبوحه، عرصه سیاست داخلی آمریکا نیز همچون حوزه سیاست خارجی این کشور، متاثر از این شکستها، جلوههایی از افول هژمونیک آمریکا را به نمایش گذاشته است. جلوههایی که علاوه بر نمایش کاستی و ضعفهای نظام حکمرانی آمریکا، از عدم توانایی حل و فصل مسائل و مشکلات حکایت دارند. از این منظر، اعتراضات جاری در آمریکا، یک نقطه و ایستگاه از روندی کلی است که در ادامه راه نیز بایستی انتظار نمودهای عینی تری از آن را داشته باشیم.
این رویدادهادر نهایت بسیاری از معادلات و جایگاه جهانی آمریکا را دگرگون میکنند. برخی تحلیلگران در آمریکا به این نکته اشاره میکنند که هیچ بعید نیست حتی آمریکا در اواخر دهه ۲۰۲۰ میلادی، از حیث حکمرانی سیاسی، به سمت یک کشور اقتدارگرا و دیکتاتوری تغییر جهت بدهد.