مجید مجیدی: تاریخ نفاق در سینمای ایران به احمدینژاد میرسد
تاریخ انتشار: ۵ خرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۸۷۷۱۰۶۷
مجید مجیدی معتقد است که دولت روحانی درباره فرهنگ اشتباه فاحشی کرد اما عملکرد دولت احمدینژاد فاجعه بود. در دوره روحانی، فرهنگ مساله اول نبود و عملکرد دولت احمدینژاد در حوزه فرهنگ و سینما باعث شد گروههای خودرو مانند قارچ سمی در سینما رشد کنند و پولهای سرگردانی وارد سینما شود که مشخص نیست از کجا وارد سینما شدهاند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش ایلنا، مجید مجیدی یکی از کارگردانهای شناخته شدهی سینمای ایران است که با اولین آثارش علاوه بر استقبال مخاطبان داخلی، در سطح بینالمللی نیز خود را به مخاطبان شناساند. بعد از ساخت فیلم "محمد رسول الله" کشورهای مختلفی از مجیدی برای ساخت فیلم دعوت کردند که او درنهایت دعوت کشور هند را قبول کرد. مجیدی به دعوت یک شرکت معتبر فیلمسازی در هند فیلم سینمایی "آن سوی ابرها" را در این کشور ساخت. "آن سوی ابرها" اولین تجربه جدی یک سینماگر ایرانی در تولید یک محصول مشترک با یکی از بزرگترین کشورهای صاحب سینماست. در گفتگوی پیشرو مجیدی از واقعیت سینمای هند و وضعیت امروز سینمای ایران سخن گفته است.
شما اولین فیلمساز ایرانی هستید که یک محصول مستقل را در هند و با امکانات آن کشور تولید کردید. سینمای هند از نگاه شما چه نوع سینمایی است؟
سینمای هند دو شکل اساسی دارد؛ یکی صورتی که از بیرون دیده میشود و دیگری وضعیت درونی سینمای هند است. از بیرون سینما؛ همه تصور میکنند سینمای هند کاملا صنعتی است و توانسته روی پای خود بایستد. البته این حرف تا حدودی درست است اما شامل همه فیلمها نمیشود.
در هند سالی سه هزار فیلم ساخته میشود که در نهایت فقط 50 فیلم در اکران پرفروش میشود با اینحال مخاطبی که در بیرون از این سینما قرار دارد، تصور میکند همه فیلمها پرفروش میشود. از طرفی سینمای هند توانسته علاوه بر اکران در داخل کشور، بازارهای دیگری همچون کشورهای اردو زبان را با تمامی شبکههای تلویزیونی و سالنهای سینماییاش به دست آورد.
به این ترتیب که فیلمهای هندی در پاکستان، بنگلادش، سریلانکا، افغانستان و فیلیپین، مالزی، اندونزی و... به نمایش درمیآیند. این یعنی با وجود آنکه هند حدود یک میلیارد و 300 میلیون نفر جمعیت دارد، کاملا وابسته به جمعیت خود نیست و توانسته بازارهای خارج از کشور را نیز به دست بیاورد. این بازار نیز توسط کمپانیها فراهم شدهاند. یعنی ابتدا کمپانیها؛ سالنهایی را در کشورهای دیگر اجاره کردند و فیلمهایشان را نمایش دادند و بعد؛ آرام آرام آن کشورها متقاضی فیلمهای هندی شدند.
80 درصد فیلمهای هندی به سوددهی نمیرسند
این یعنی بیشتر فیلمهای هندی در همین کشور به سوددهی نمیرسند و بخشی از آنها در خارج اکران میشود؟ در چنین وضعیتی این سینما چگونه به حیات خود ادامه میدهد؟
تقریبا 80 درصد از آثار تولید شده در طول اکران به سوددهی نمیرسند و به اصطلاح در باکسآفیس رتبهی خوبی ندارند. آنچه باعث حفظ حیات سینمای هند شده بهدست آوردن بازارهای دیگری همچون شبکههای ماهوارهای، اکران در کشورهای منطقه و شبکههای اینترنتی است. مثلا شبکهای مانند نت فلیکس بسیاری از آثار سینمای هند را میخرد و پخش میکند. ساخت یک فیلم با بودجه کم؛ حدود یک الی چهار میلیون دلار سرمایه نیاز دارد. به همین دلیل بهدست آوردن بازار برای همه فیلمها در هند بسیار مهم است.
کمک دولت بیشتر در بخش سینمای تجربی و سینمای دانشجویی خلاصه میشود. نکتهای که درباره سینمای هند اهمیت دارد؛ رابطه این سینما با زبان است. در کشور هند به چندین زبان مختلف همچون هندی، اردو، تامیلی و پنجاب و... صحبت میشود و بعضا فیلمی که به زبان تامیلی ساخته میشود؛ فقط برای یک بخشهایی از هند جذاب است و مثلا در بمبئی و دهلی با استقبال مواجه نمیشود. حتی سوپراستارها متفاوت هستند مثلا شاهرخخان که برای ما بخش زیادی از هند شناخته شده است، در ایالتهایی که به زبان تامیلی صحبت میکنند، طرفدار ندارد.
جشنواره برای سینمای تجاری اهمیت ندارد
به نظر میرسد سینماگران هندی و سینمای هند مانند ما به جشنوارههای جهانی آنگونه که باید اهمیت نمیدهند؟
سینمای تجاری هند اصلا به جشنوارهها فکر نمیکند و فقط بخشی از این سینما که نوعی سینمای هنری و تجربیست؛ نیمنگاهی به جشنوارهها دارد اما مانند ما و سینمای ما خیلی در جشنوارهها دیده نمیشوند.
ویژگی اصلی در هند این است که اگر اثر شما فیلمی نباشد که به لحاظ اقتصادی بتواند روی پای خود بایستد، آن فیلمساز سریعا از دور خارج میشود. فیلمسازانی همچون ساتیار جیترای که از یک طبقهی فرهنگی و مرفه میآیند یا خانم میرانایر؛ آثاری ساختند که در بیرون از هند بسیار شناخته شده است اما در داخل هند با استقبال خوبی مواجه نمیشوند. فیلمی در هند موفق است که بتواند به فروش خوبی برسد و فیلمهای هنری جایگاهی در اقتصاد سینمای هند ندارند.
سینما برای هندیها از نان شب واجبتر است
در اینصورت نقش فرهنگی و اجتماعی این سینما با توجه به بافت جمعیتی و وضعیت اقتصادی مردم هند چگونه بروز پیدا میکند؟
سینما برای مردم هند مانند یک رویاست و بیشتر مخاطبان به سینما میروند تا رویاهای خود را روی پرده ببینند. در هند یک شکاف طبقاتی و فقر وحشتناک وجود دارد و افراد در طبقات مختلفی زندگی میکنند. گروهی از آنها بسیار فقیر هستند و با این فقر نیز کنار آمدهاند. در این نوع زندگی، افراد هیچ راه نجاتی برای خود نمیبینند و شکل زندگی خود را پذیرفتهاند. در این میان تنها عنصری که آنها را به آرامش میرساند، موسیقی و سینماست. سینما برای این گروه نقش مُسَکِن و مخدر را دارد و مخاطبان همه ذهنیت و رویای خود را در سینما میبینند. به همین دلیل ما در بیشتر فیلمهای هندی شاهد قهرمانپروریهای اغراقآمیز و امیدهای غیرواقعی هستیم و فیلمها نیز با یک پایان خوش غیرقابل باور به انتها میرسند.
سینما یک وجه روانکاوانه و تراپی برای مردم هند دارد و کاری که این سینما با مردم میکند، مانند تاثیری است که مواد مخدر روی فرد مصرفکننده دارد. سینما برای بیشترِ هندیها فقط شکلِ سرگرمی ندارد بلکه مانند یک مخدر؛ آنها را ساعاتی از دنیای واقعی جدا میکند. میتوان گفت مردم در هند به سینما معتاد شدهاند. امروز یک فرد عادی در هند روزانه 500 روپیه درآمد دارد درحالیکه قیمت بلیت سینما 120 تا 200 روپیه است. این مساله نشان میدهد سینما برای مردم هند از نان شب هم واجبتر است.
سوپراستارهای هند هم از فیلمهای هندی خسته شدهاند
نظر فعالان سینما در هند بهخصوص سوپراستارها درباره این سینما چیست؟
من با تعدادی از سوپراستارها در هند در زمان ساخت فیلم «آن سوی ابرها» صحبت کردهام. میتوان گفت که بسیاری از آنها هم از این نوع سینما خسته شدهاند اما میگویند چارهای نداریم زیرا مخاطبان این گونه سینما را دوست دارند و اگر غیر از این باشد؛ مردم برای تماشای فیلمها به سینما نمیآیند. اینجا سلیقه مردم را نمیتوان تغییر داد.
یعنی معتقدید گروهی با اهداف مشخص این سلیقه را در سینمای هند حاکم کردهاند؟
نمیخواهم بگویم این سلیقه و این نوع فیلمسازی در هند از جایی هدایت میشود اما نمیتوان نقش نهادهای تصمیمگیری همچون دولت را نادیده گرفت. به هر حال وقتی دولت میبیند که نمیتواند همه مشکلات اقتصادی مردم را حل کند و یک رفاه نسبی برای مردم کشورش بهوجود بیاورد، با استفاده از اهرم فرهنگ تلاش میکند دائم به مردم مُسَکِن بدهد و در این راه؛ قهرمانهای فیلمها غیرمستقیم اهداف دولت را دنبال میکنند.
مثلا اگر در فیلمی شاهرخخان نقش فردی را بازی کند که در فقر به سر میبرد اما در طول فیلم از فقر نجات پیدا نمیکند، قطعا مردم به تماشای آن نمیروند. حال آنکه فیلمهای رویاپردازانه هندی به مردم میگوید صبر کنید مشکلات حل میشود. دولت هم با چنین فیلمهایی مردم را تسکین میدهد.
تغییر مدیریت اواخر دهه هفتاد آسیب جدی به سینما زد
باتوجه به تجربیاتی که شما در سینما داشتهاید چه در ساخت فیلم عظیمی همانند محمد رسولالله(ص) یا فیلم آن سوی ابرها یا به دلیل حضورتان در جشنوارههای مختلف با سینما در کشورهای مختلف آشنا هستید. به اعتقاد شما مشکل سینمای ایران چیست و چرا این سینما به رشد مطلوب خود نمیرسد؟
مساله اصلی در ایران بالاتر از سینماست که فرهنگ و هنر است. در بخش فرهنگ و هنر مهمترین اصل این است که ما بدانیم باید برنامه بلندمدت داشته باشیم و نمیتوان اصلا در طول سه یا چهار سال به نتایج خوبی رسید. اگر سینمای ایران در طول دهه 60 و 70 به موفقیت رسید به این دلیل بود که در آن دهه؛ مسئولان سینمایی و کسانی که سینما را هدایت میکردند، حدود 10 الی 12 سال مدیریت کردند و در این 10 سال بذری را کاشتند و بعد از یک دهه توانستند از آن برداشت کنند. اما از اواخر دهه 70 تغییر مدیریتی به شکل بنیادین در کشور و سینما آغاز شد که آسیبهای جدی نیز به سینما وارد آورد.
در دروه احمدینژاد به دنبال نفاق در میان سینماگران بودند
یعنی شما دهه 60 و 70 را بهعنوان دهههای طلایی و دهه 80 را دههی بینظمی در سینمای ایران میدانید؟
دقیقا. در ابتدای دهه 80 با آمدن محمود احمدینژاد شیب تحولات و فضای سیاسی کشور بسیار تند میشود و فرهنگ و هنر تبدیل به یک عنصر درجه دوم و سوم میشود و کسانی وارد این عرصه میشوند که نه صلاحیت دارند و نه شناختی از این حوزه. و از آنجا که فضای سیاسی بر فضای فرهنگی غالب شده؛ دچار معضلاتی میشویم و مشکلاتی در حوزه فرهنگ به وجود میآید که سالهای بعد هم نمیتوان آنها را حل کرد. از طرف دیگر گروهی در حوزه فرهنگ بهخصوص سینما وارد میشوند که نه تنها دانش و سواد کافی را ندارند بلکه به دنبال انتقامگیری هستند.
آنها با نفی همه چیز به دنبال ایجاد نفاق در میان سینماگران بودند و در حرف؛ دائم شعار حمایت از سینمای ارزشی را میدادند اما در عمل حتی یک فیلم نیز تولید نکردند که بتواند با استقبال روبرو شود یا در اکرانهای خارجی مورد اقبال قرار گیرد. میتوان گفت آنها با پتانسیل بالایی از کینه وارد سینما شدند و ما شاهد بودیم که از یک طرف به زیرساختهایی همچون خانه سینما و بنیاد فارابی حمله کردند واز طرف دیگر تخم خشم و نفاق را در بین سینماگران پراکندند. نتیجه آن رفتار در طول هشت سال باعث شد که ما امروز شاهد یک نابسامانی در همه عرصهها و بهخصوص سینما باشیم. این اتفاق؛ بدبینی اهالی فرهنگ را به دنبال داشت و گروه بسیاری از اهالی فرهنگ و هنر در آن دوران یا طرد شدند یا گوشهنشین و عرصه فقط برای کسانی باز شد که نه سواد داشتند و نه هنری در سینما.
این دوره باعث ایجاد یک انقطاع بزرگ بین دههی طلایی سینمای ایران و بعد از آن شد. کسانی که به دلیل وضعیت سینما در انتهای دهه 70 و بالندگی این سینما نمیتوانستند وارد این سینما شوند، در اواخر دهه 70 از وضعیت زمین بایر سینما سوءاستفاده کرده و وارد سینما شدند و به نوعی صدای ابتذال سینما از اواخر دهه 70 به گوش رسید.
فرهنگ و سینما از دست دولت روحانی رها شده
وضعیت سینما در دولت روحانی چگونه شد؟
عملکرد دولت احمدینژاد در حوزه فرهنگ و سینما باعث شد تا گروههای خودرو مانند قارچ سمی در سینما رشد کنند و پولهای سرگردانی وارد سینما شوند که مشخص نیست از کجا وارد سینما شدهاند. اگر ما تا پیش از این نگران کمبود نقدینگی بودیم؛ امروز به هیچ عنوان این نگرانی وجود ندارد بلکه کسانی که پول را وارد سینما کردند حتی انتظار دارند دولت هیچ کاری نداشته باشد. دولت نیز نمیتواند کاری بکند.
همین امروز هر کسی بخواهد فیلم بسازد؛ نقدینگی در اختیارش قرار میگیرد به شرط اینکه مفهوم و مفاهیم فیلمش هجو و شوخیهای سخیف باشد. وضعیت فرهنگ و سینما امروز از دست دولت روحانی رها شده است زیرا سدی که سالها جلوی ابتذال ساخته شده بود در دوره احمدینژاد شکسته و سیلی جاری شد که همه را با خود برد.
از طرف دیگر به دلیل مشکلات اقتصادی، فرهنگ و هنر برای دولت روحانی مساله اول نبود. دولت دایم به دنبال حل مشکلات اقتصادی بود. اگر دولت احمدینژاد در حوزه فرهنگ فاجعه بود و هیچ درک درستی از این مساله نداشت، در دوره روحانی، فرهنگ مساله اول نبود. اگر معتقد باشیم عملکرد دولت احمدی نژاد در فرهنگ فاجعه بود، دولت روحانی درباره فرهنگ اشتباه فاحشی کرد.
در حالی که درست است که اقتصاد زیربنای همه مسائل است اما تا زمانی که فرهنگ اصلاح نشود هیچ مسالهای اصلاح نمیشود. نمیخواهم بگویم مسئولان سازمان سینمایی نمیخواهند یا نمیتوانند مشکلات را حل کنند بلکه مساله آنقدر بزرگ است که از دست آنها خارج است، سینما و تولید فیلمها در دست یک گروهی است که آنها نیز فقط به دنبال حقنه کردن یک نوع سینما هستند.
به اعتقاد شما راهحل از بین بردن مشکلات چیست؟
من همیشه بهرغم همه مشکلاتی که وجود داشته و سختیهایی که امروز اهالی سینما و مردم تحمل میکنند، به امید اعتقاد داشتهام و معتقدم میتوان از داخل بدنه سینما با یک عزم جزم مشکلات را حل کرد. اگر فقط منتظر باشیم تا دولت مشکلات را حل کند هیچ مسالهای حل نمیشود. باید یک اتحاد در بین سینماگران به وجود بیاید اما متاسفانه بعضا رفتارهایی میبینیم که نه تنها این اتحاد را تقویت نمیکند بلکه باعث تفرقه میشود.
من خیلی ناراحت شدم وقتی دیدم گروهی از سینماگران بیانیههای شدیدی علیه رضا میرکریمی و جشنواره جهانی فیلم فجر نوشتهاند زیرا رضا میرکریمی جزء سرمایههای سینمای ایران است و میتوانست بهجای برگزاری یک جشنواره برای خودش فیلم بسازد. نامهای که گروهی علیه میرکریمی نوشتند بسیار ناجوانمردانه بود. البته میتوان درباره عملکرد هر فرد و هر جشنوارهای انتقاد کرد اما اینکه بیانیه بدهیم درست نیست.
چرا ما نباید از موفقیت سینماگران ایرانی خوشحال باشیم؟ چرا باید گروهی در ایران از اینکه فیلم اصغر فرهادی در کن مورد استقبال منتقدان قرار نگرفته؛ خوشحال میشوند؟ چرا باید وقتی حاتمیکیا حرفی را میزند گروهی مسلسلوار شروع به تخریب وی میکنند و به دنبال زدن ریشه او هستند؟
درحالیکه سینمای جنگ ما با حاتمیکیا آغاز شده، همانطور که موفقیتهای سینمایی ما با اصغر فرهادی پررنگتر شد، پس ما باید این بخل و حسد را کنار بگذاریم و ابتدا خود را اصلاح کنیم و بعد به دنبال اصلاح سینما باشیم. ما باید قدر سرمایههای خود را بدانیم. راه درمان سینما در درون خود سینماست و طبیبی از بیرون وجود ندارد.
منبع: آخرین نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت akharinnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آخرین نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۷۷۱۰۶۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ستارههایی که سینمای ایران امسال از دست داد؛ از داریوش مهرجویی تا پروانه معصومی
در واپسین روزهای سال در کنار مرور بخشهای مختلف سینما میتوان، یک قسمت دیگر را مرور کرد، بخشی که البته یادآوری آن همراه با اندوه است و آن درگذشت چهرههای مختلف سینمایی است، سینمای ایران وام دار نقشآفرینان و نقشسازان بیتکراری است که در رشد و بالندگی آن سهم بسزایی داشتهاند و جای خالیشان هرگز پرشدنی نیست.
به سنت سالهای قبل گرامی میداریم یاد همه آنهایی که حالا در میان ما نیستند:
کیومرث پوراحمد/ ۱۶ فروردین
هنوز هم یادآوری نوع درگذشتش بهتآور است، کارگردانی که گرچه در فیلمهایش بهنوعی از امید و زندگی میگفت اما خود گویی به پایان راه رسید. کیومرث پوراحمد سینماگر خاطرهساز دهه ۷۰ و ۸۰ است که هنوز هم گاهی «قصههای مجید» او از تلویزیون پخش میشود، که هنوز هم میشود پای آن نشست و از ماجراهایی که مجید رقم میزند، لذت برد.
یا هنوز این «خواهران غریب» اوست که هر ساله همزمان با روز مادر از سیما پخش می شود تا خاطره روزهای اوج کارگردان کهنهکار سینما زنده شود.
با آنکه ساخته های متاخر کیومرث پوراحمد عمدتا با نقدهایی جدی مواجه شده بود اما او در سال های اخر زندگی، سویه دیگر دنیای هنر را هم آزمود و پا به عرصه بازیگری گذاشت و به همین واسطه نقش های کوتاهی از خود به یادگار گذاشت به طوری که همین حالا «ویلای ساحلی» با بازی افتخاری او روی پرده است.
کیومرث پوراحمد ۱۶ فروردین ۱۴۰۲ در بندر انزلی درگذشت.
حسام محمودی/ ۱۲ اردیبهشت
همین امسال بود که حضورش در «شکار حلزون» در ویترین جشنواره فیلم فجر و نقش بستن او بر پرده سینما، افسوس مخاطبان را برانگیخت، حسام محمودی که بیشتر به واسطه سریالهای تلوزیونیاش چون «لحظه گرگ و میش»، «دلدار» و ... شناخته میشد در سینما هم با فیلمهایی مثل «رمانتیسم عماد و طوبا» و «غریب» شناخته شد.
او البته آثاری همچون «شب بیرون»، «خسته نباشید!»، «امروز»، «حق سکوت»، «مردن به وقت شهریور»، «آستیگمات»، «مرگ ماهی» را هم در کارنامه داشت اما درگذشت زودهنگامش در حالی که فقط ۳۷ سال داشت، باعث شد از آن به عنوان یک شوک بزرگ یاد کنند.
حسام محمودی ۱۲ اردیبهشت ماه دار فانی را وداع گفت.
فخری خوروش/ ۲۰ خرداد
میشود کارنامهاش را مرور کرد و به فهرست بلندبالایی از فیلمهای سینمایی، آثار تلویزیونی و تئاتری رسید، بازیگر باسابقهای که هر دوره از زندگیاش یادآور اثری ماندگار است و تجربه همکاری با بزرگانی همچون عزتالله انتظامی، علی نصیریان، جمشید مشایخی، محمدعلی کشاورز، جمشید لایق، پرویز فنیزاده، جعفر والی، عباس جوانمرد و ... را داشت.
فخری خوروش اما از دهه ۸۰ از بازیگری کنارهگیری و در همان دهه ایران را به مقصد آمریکا ترک کرد.
او را میتوان با آثاری همچون «تاراج»، «صاعقه»، «قرنطینه» و... یاد کرد که در ۲۰ خردادماه درحالی که ۹۴ سال داشت، در لسآنجلس درگذشت.
فریماه فرجامی/ ۹ تیرماه
بیش از آنکه آثارش برای مخاطبان شناخته شده باشد، نامش آشناست. فریماه فرجامی کارش را در عرصه هنر ابتدا با گویندگی نمایشهای رادیویی آغاز کرد و بعدش راهش برای ورود به سینما در سال ۵۹ با «گفت هر سه نفرشان» هموار شد. او گرچه آثار شاخصی همچون «اجارهنشینها»، «مادر»، «نرگس» و...را در کارنامه خود دارد اما دوری خودخواستهاش از سینما باعث شد تا حضورش کمرنگ و کمرنگتر شود و هرچند همین اواخر «لامینور» را روی پرده داشت اما بعید است نسل تازه سینمادوستان ایرانی با آثار او آشنایی داشته باشند.
فریماه فرجامی اما بازیگر توانمندی بود که حتماً کیفیت نقشآفرینیاش در خاطره مخاطبان آن روزها باقی مانده است.
این بازیگر در ۹ تیرماه و درحالیکه تنها چند روز از رسانهای شدن خبر به کما رفتنش بر اثر سکته مغزی میگذشت، در سن ۷۱ سالگی از دنیا رفت.
ایرج تقیپور/ ۲۹ تیرماه
ایرج تقیپور نه فقط یک تهیهکننده که تجربه سالها فعالیت در امور تبلیغاتی و داوری بخش مواد تبلیغی جشنواره فیلم فجر را هم داشت. او در عرصه تهیهکنندگی اما آثار ماندگاری را از خود به جای گذاشت. ایرج تقیپور یک بار با همکاری اصغر فرهادی «شهر زیبا» را تولید کرد «رقص در غبار»، «صندلی خالی» هم از دیگر تولیدات او بود.
او را گرچه میتوان از تهیهکنندگان استخوانخوردکرده سینمای ایران دانست اما آخرین فیلمش با عنوان «عموزادگان» را به دلیل فراهم نبودن شرایط ساخت نتوانست بسازد و همین تبدیل به حسرتی برای بازماندگان و دوستدارانش شد.
ایرج تقیپور ۲۹ تیرماه به دلیل ابتلا به بیماری درگذشت.
ابراهیم گلستان/ ۳۱ مردادماه
هم عکاس بود هم فیلمساز، هم نویسنده بود و هم روزنامه نگار، او البته مترجم هم بود. تلفیقی از هنرهای مختلف را در وجودش داشت و از پیشگامان موج نو در سینمای ایران بود. ابراهیم گلستان به واسطه زندگی پر فراز و نشیبش چهرهای آشنا برای اهالی فرهنگ و هنر و البته هنردوستان است. اما فیلمسازی او در همان دهه ۵۰ متوقف ماند و دیگر فیلمی نساخت.
ابراهیم گلستان البته خانوادهای هنردوست را هم پرورش داد، فرزندش لیلی گلستان از هنرمندان هنرهای تجسمی است و مانی حقیقی به عنوان نوه او کارگردان و بازیگر سینماست.
ابراهیم گلستان ۳۱ مردادماه در سن ۱۰۱ سالگی در انگلیس درگذشت.
امرالله صابری/ ۶ مهرماه
هامونبازان او را با نقش سیدمرتضی در این فیلم به یاد میآورند همانجا که نقش یک روحانی روشنفکر را بازی میکرد و با شخصیت اصلی فیلم یعنی خسرو شکیبایی دوستی نزدیکی داشت. امرالله صابری هم از جمع بازیگران فیلمهای داریوش مهرجویی بود که گویی امسال سالشان بود و هر کدام در برههای رخت از این دنیا بستند.
امرالله صابری در رشته بازیگری و کارگردانی در دانشگاه آلمان تحصیل و کار در عرصه هنر را با تئاتر آغاز کرده بود تا اینکه با داریوش مهرجویی و با نقش کوتاهی در فیلم «پستچی» پا به عرصه سینما گذاشت. بازیگری اما تنها پیشه او نبود، با مروری بر کارنامه امرالله صابری میتوان دریافت سابقه ترجمه برخی از کتابها را هم داشته است.
این بازیگر ۶ مهرماه و درحالی که ۸۲ سال داشت بر اثر کهولت سن درگذشت.
آتیلا پسیانی/ ۱۴ مهرماه
۱۰ اردیبهشت ماه بود که مراسم نکوداشتش در خانه هنرمندان برگزار شد، تنها ساعتی پس از برگزاری این مراسم، تصاویرش به سرعت در فضای مجازی دست به دست شد تا یک واقعیت را عیان کند؛ اینکه حال آقای بازیگر خوب نیست. آتیلا پسیانی راه هنر را از کودکی در پیش گرفت، او فرزند جمیله شیخی بازیگر باسابقه سینما و تئاتر بود و همین امر باعث شده بود از سنین کم در فضای هنر تنفس کند.
سرتاسر زندگی ۶۶ ساله او بویی از هنر داشت، گاه بازیگری سینما را میآزمود، گاه در آثار تلویزونی حضور پیدا میکرد و گاه خودش نمایشی را کارگردانی میکرد. بازیگری که در آثار ماندگاری همچون «کشتی آنجلیکا»، «دو فیلم با یک بلیت»، «مسافران»، «خاکستر سبز»، «هیوا»، «گاوخونی» و... ایفای نقش کرد.
او ۱۴ مهرماه به دلیل عوارض ناشی از بیماری سرطان در فرانسه درگذشت.
داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر/ ۲۲ مهرماه
بامداد ۲۲ مهرماه بود که ناگهان خبر درگذشت داریوش مهرجویی به همراه همسرش وحیده محمدیفر فضای مجازی و رسانههای رسمی را فراگرفت تا از آن بهعنوان یک قتل فجیع یاد کنند. کارگردان صاحبسبک سینمای ایران و وحیده محمدیفر درحالیکه در ویلای شخصی خود به سر میبردند توسط چند تن از اتباع افغانستانی به قتل رسیدند تا خبر درگذشت بهتآورشان در صدر اخبار قرار بگیرد.
داریوش مهرجویی از کارگردانان موج نوی سینمای ایران بود که تلفیق هنر، فلسفه، سینما و اقتباس در کارش باعث شده بود به یکی از نامآورترین سینماگران ایرانی تبدیل شود.
حتی اگر دیگر آثار او را هم ندیده باشید حتماً «مهمان مامان» یا «گاو» را دیدهاید اما او خالق «سارا»، «لیلا»، «پری» و... هم بود.
وحیده محمدیفر هم از فیلمنامهنویسان و طراحان لباس سینما بود.
بیتا فرهی/ ۴ آذرماه
او را در قامت زنی سرکش در «هامون» میشناسید، با همان بگومگوها با خسرو شکیبایی. بیتا فرهی را میتوان از زنان تاثیرگذار سینمای ایران دانست بازیگری که خیلی زود پذیرای نقشهای مادری شد و احتمالاً پررنگترین خاطره از او در این نقش به «خونبازی» گره بخورد، مادری که سعی داشت فرزند گرفتار در اعتیادش را نجات دهد.
احتمالاً او را با «بانو» و «اعتراض» هم به یاد بیاورید اما آخرین حضور او روی پرده سینما به فیلم سینمایی «لامینور» بازمیگردد.
بیتا فرهی مدتی را نزد دخترش در پاریس زندگی میکرد اما در پی عوارض بیماری ریوی به ایران بازگشت و در نهایت ۴ آذرماه درگذشت.
پروانه معصومی/ ۶ آذرماه
همزمان با روزهای پخش چندین و چندباره سریال «یوسف پیامبر» از تلویزیون بود که خبر درگذشتش رسانهای شد، بازیگری که البته سالها بود که تهران را به مقصد رشت ترک کرده و بهواسطه همین موضوع، حضورش در آثار سینمایی و تلویزیونی کمرنگ شده بود.
او را علاوه بر «یوسف پیامبر» در سینما احتمالاً بیشتر بهخاطر بازی در فیلمهای «گلهای داوودی»، «جهیزیهای برای رباب»، «شکوه زندگی» و...بشناسید. پروانه معصومی بازیگری است که بهرام بیضایی او را به سینمای ایران معرفی کرد و بعدها در نقشهای مادرانه در سینما و تلویزیون ماندگار شد.
او که به دلیل ابتلا به بیماری ترجیح داده بود از تهران خارج شود ۶ آذرماه در رشت درگذشت.
رضا صفاییپور/ ۲۶ آذرماه
از بازیگران نسل اول انقلاب بود که حضورش در نقشهای منفی هنوز هم در خاطرات باقی مانده، او به «طوفان» سینمای ایران شهرت داشت که فعالیتش در عرصه ورزشهای رزمی او را به بیماری پارکینسون مبتلا کرد. رضا صفاییپور را بدمن سینمای ایران توصیف میکنند که اتفاقاً در آثار پرمخاطبی همچون «قهرمانان»، «مردی در آتش»، «انفجار»، «شکار در شب»، «کانی مانگا»، «چشم عقاب» و... حضور داشت که در کنار جمشید هاشمپور و حسن رضایی بهعنوان سه ستاره اصلی سینما معرفی میشدند.
رضا صفاییپور در سال ۱۳۲۸ به دنیا آمد و برای اولینبار در سال ۴۲ کارش را با بدلکاری در سینما آغاز کرد و بعدها با آنکه به شهرتی رسیده بود اما از پیمودن این مسیر نادم بود بهطوری که یک بار در مصاحبهای گفته بود: «اگر به گذشته برگردم ادامه تحصیل میدادم و یک پزشک خوب میشدم چرا که این گونه احساس میکردم از تواناییهای ما استفاده میشود. درحالیکه بهخاطر فعالیت بیش از ۴۰ سالهام آن چیزی که انتظار داشتم نشده است و این تفکرم نسبت به گذشته خیلی فرق کرده است، من آنقدر کار در پرونده کاریام دارم که از نسل جدید متوقع کارهای خوب باشم.»
آخرین نقشآفرینی رضا صفاییپور در سینما به سال ۹۹ در فیلم «گیجگاه» ساخته عادل تبریزی باز میگشت. او سرانجام در ۲۶ آذرماه دار فانی را وداع گفت.
خانواده بزرگ سینمای ایران در کنار چهرههای مطرحی که درگذشت آنها بازتاب رسانهای پررنگتری داشت، در سالی که گذشت شاهد فقدان هنرمندان دیگری هم بود که شاید چهرههایی کمترآشنا برای مخاطبان بودند اما بیشک در بالیدن سینمای ایران و تولیدات آن سهم داشتهاند.
در پایان این گزارش یاد هنرمندانی چون سعید بخشعلیان فیلمبردار و مستندساز، حمیدرضا مرادی بازیگر نوجوان فیلمهای دهه ۷۰ سینمای ایران، ابراهیم بصیرت بازیگر سینما، بیژن سراجی بازیگر «سیزده»، اسفندیار ابراهیمی بازیگر «پری»، مازیار شیخ محبوبی صدابردار «مهمان مامان»، خسرو امیرصادقی تهیهکننده «پسر تهرانی»، بهاره حسینی منشی صحنه «رحمان ۱۴۰۰»، نورمحمد ذوالفقاری بازیگر «غلامرضا تختی»، مهدی امامی کارگردان سینمای مستند، رضا نوروزی مدیر تدارکات و مدیر تولید «سن پترزبورگ»، فریدون فرشباف مستندساز و پژوهشگر حوزه انیمیشن را هم گرامی میداریم.
منبع: خبرگزاری ایرنا