Web Analytics Made Easy - Statcounter

مجید مجیدی معتقد است که دولت روحانی درباره فرهنگ اشتباه فاحشی کرد اما عملکرد دولت احمدی‌نژاد فاجعه بود. در دوره روحانی، فرهنگ مساله اول نبود و عملکرد دولت احمدی‌نژاد در حوزه فرهنگ و سینما باعث شد گروه‌های خودرو مانند قارچ سمی در سینما رشد کنند و پول‌های سرگردانی وارد سینما شود که مشخص نیست از کجا وارد سینما شده‌اند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به گزارش ایلنا، مجید مجیدی یکی از کارگردان‌های شناخته شده‌ی سینمای ایران است که با اولین آثارش علاوه بر استقبال مخاطبان داخلی، در سطح بین‌المللی نیز خود را به مخاطبان شناساند. بعد از ساخت فیلم "محمد رسول الله" کشورهای مختلفی از مجیدی برای ساخت فیلم دعوت کردند که او درنهایت دعوت کشور هند را قبول کرد. مجیدی به دعوت یک شرکت معتبر فیلمسازی در هند فیلم سینمایی "آن سوی ابرها" را در این کشور ساخت. "آن سوی ابرها" اولین تجربه جدی یک سینماگر ایرانی در تولید یک محصول مشترک با یکی از بزرگترین کشورهای صاحب سینماست. در گفتگوی پیش‌رو مجیدی از واقعیت سینمای هند و وضعیت امروز سینمای ایران سخن گفته است.

شما اولین فیلمساز ایرانی هستید که یک محصول مستقل را در هند و با امکانات آن کشور تولید کردید. سینمای هند از نگاه شما چه نوع سینمایی است؟

سینمای هند دو شکل اساسی دارد؛ یکی صورتی که از بیرون دیده می‌شود و دیگری وضعیت درونی سینمای هند است. از بیرون سینما؛ همه تصور می‌کنند سینمای هند کاملا صنعتی است و توانسته روی پای خود بایستد. البته این حرف تا حدودی درست است اما شامل همه فیلم‌ها نمی‌شود.

در هند سالی سه هزار فیلم ساخته می‌شود که در نهایت فقط 50 فیلم در اکران پرفروش می‌شود با این‌حال مخاطبی که در بیرون از این سینما قرار دارد، تصور می‌کند همه فیلم‌ها پرفروش می‌شود. از طرفی سینمای هند توانسته علاوه بر اکران در داخل کشور، بازارهای دیگری همچون کشورهای اردو زبان را با تمامی شبکه‌های تلویزیونی و سالن‌های سینمایی‌اش به دست آورد.

به این ترتیب که فیلم‌های هندی در پاکستان، بنگلادش، سریلانکا، افغانستان و فیلیپین، مالزی، اندونزی و... به نمایش درمی‌آیند. این یعنی با وجود آنکه هند حدود یک میلیارد و 300 میلیون نفر جمعیت دارد، کاملا وابسته به جمعیت خود نیست و توانسته بازارهای خارج از کشور را نیز به دست بیاورد. این بازار نیز توسط کمپانی‌ها فراهم شده‌اند. یعنی ابتدا کمپانی‌ها؛ سالن‌هایی را در کشورهای دیگر اجاره کردند و فیلم‌هایشان را نمایش دادند و بعد؛ آرام آرام آن کشورها متقاضی فیلم‌های هندی شدند.

80 درصد فیلم‌های هندی به سوددهی نمی‌رسند

این یعنی بیشتر فیلم‌های هندی در همین کشور به سوددهی نمی‌رسند و بخشی از آنها در خارج اکران می‌شود؟ در چنین وضعیتی این سینما چگونه به حیات خود ادامه می‌دهد؟

تقریبا 80 درصد از آثار تولید شده در طول اکران به سوددهی نمی‌رسند و به اصطلاح در باکس‌آفیس رتبه‌ی خوبی ندارند. آنچه باعث حفظ حیات سینمای هند شده به‌دست آوردن بازارهای دیگری همچون شبکه‌های ماهواره‌ای، اکران در کشورهای منطقه و شبکه‌های اینترنتی است. مثلا شبکه‌ای مانند نت فلیکس بسیاری از آثار سینمای هند را می‌خرد و پخش می‌کند. ساخت یک فیلم با بودجه کم؛ حدود یک الی چهار میلیون دلار سرمایه نیاز دارد. به همین دلیل به‌دست آوردن بازار برای همه فیلم‌ها در هند بسیار مهم است.

نقش دولت در سینمای هند چیست؟

کمک دولت بیشتر در بخش سینمای تجربی و سینمای دانشجویی خلاصه می‌شود. نکته‌ای که درباره سینمای هند اهمیت دارد؛ رابطه این سینما با زبان است. در کشور هند به چندین زبان مختلف همچون هندی، اردو، تامیلی و پنجاب و... صحبت می‌شود و بعضا فیلمی که به زبان تامیلی ساخته می‌شود؛ فقط برای یک بخش‌هایی از هند جذاب است و مثلا در بمبئی و دهلی با استقبال مواجه نمی‌شود. حتی سوپراستارها متفاوت هستند مثلا شاهرخ‌خان که برای ما بخش زیادی از هند شناخته شده است، در ایالت‌هایی که به زبان تامیلی صحبت می‌کنند، طرفدار ندارد.

جشنواره برای سینمای تجاری اهمیت ندارد

به نظر می‌رسد سینماگران هندی و سینمای هند مانند ما به جشنواره‌های جهانی آنگونه که باید اهمیت نمی‌دهند؟

سینمای تجاری هند اصلا به جشنواره‌ها فکر نمی‌کند و فقط بخشی از این سینما که نوعی سینمای هنری و تجربی‌ست؛ نیم‌نگاهی به جشنواره‌ها دارد اما مانند ما و سینمای ما خیلی در جشنواره‌ها دیده نمی‌شوند.

ویژگی اصلی در هند این است که اگر اثر شما فیلمی نباشد که به لحاظ اقتصادی بتواند روی پای خود بایستد، آن فیلمساز سریعا از دور خارج می‌شود. فیلمسازانی همچون ساتیار جیترای که از یک طبقه‌ی فرهنگی و مرفه می‌آیند یا خانم میرانایر؛ آثاری ساختند که در بیرون از هند بسیار شناخته شده است اما در داخل هند با استقبال خوبی مواجه نمی‌شوند. فیلمی در هند موفق است که بتواند به فروش خوبی برسد و فیلم‌های هنری جایگاهی در اقتصاد سینمای هند ندارند.

سینما برای هندی‌ها از نان شب واجب‌تر است

در این‌صورت نقش فرهنگی و اجتماعی این سینما با توجه به بافت جمعیتی و وضعیت اقتصادی مردم هند چگونه بروز پیدا می‌کند؟

سینما برای مردم هند مانند یک رویاست و بیشتر مخاطبان به سینما می‌روند تا رویاهای خود را روی پرده ببینند. در هند یک شکاف طبقاتی و فقر وحشتناک وجود دارد و افراد در طبقات مختلفی زندگی می‌کنند. گروهی از آنها بسیار فقیر هستند و با این فقر نیز کنار آمده‌اند. در این نوع زندگی، افراد هیچ راه نجاتی برای خود نمی‌بینند و شکل زندگی خود را پذیرفته‌اند. در این میان تنها عنصری که آنها را به آرامش می‌رساند، موسیقی و سینماست. سینما برای این گروه نقش مُسَکِن و مخدر را دارد و مخاطبان همه ذهنیت و رویای خود را در سینما می‌بینند. به همین دلیل ما در بیشتر فیلم‌های هندی شاهد قهرمان‌پروری‌های اغراق‌آمیز و امیدهای غیرواقعی هستیم و فیلم‌ها نیز با یک پایان خوش غیرقابل باور به انتها می‌رسند.

سینما یک وجه روانکاوانه و تراپی برای مردم هند دارد و کاری که این سینما با مردم می‌کند، مانند تاثیری است که مواد مخدر روی فرد مصرف‌کننده‌ دارد. سینما برای بیشترِ هندی‌ها فقط شکلِ سرگرمی ندارد بلکه مانند یک مخدر؛ آنها را ساعاتی از دنیای واقعی‌ جدا می‌کند. می‌توان گفت مردم در هند به سینما معتاد شده‌اند. امروز یک فرد عادی در هند روزانه 500 روپیه درآمد دارد درحالی‌که قیمت بلیت سینما 120 تا 200 روپیه است. این مساله نشان می‌دهد سینما برای مردم هند از نان شب هم واجب‌تر است.

سوپراستارهای هند هم از فیلم‌های هندی خسته شده‌اند

نظر فعالان سینما در هند به‌خصوص سوپراستارها درباره این سینما چیست؟

من با تعدادی از سوپراستارها در هند در زمان ساخت فیلم «آن سوی ابرها» صحبت کرده‌ام. می‌توان گفت که بسیاری از آنها هم از این نوع سینما خسته شده‌اند اما می‌گویند چاره‌ای نداریم زیرا مخاطبان این گونه سینما را دوست دارند و اگر غیر از این باشد؛ مردم برای تماشای فیلم‌ها به سینما نمی‌آیند. اینجا سلیقه مردم را نمی‌توان تغییر داد.

یعنی معتقدید گروهی با اهداف مشخص این سلیقه را در سینمای هند حاکم کرده‌اند؟

نمی‌خواهم بگویم این سلیقه و این نوع فیلمسازی در هند از جایی هدایت می‌شود اما نمی‌توان نقش نهادهای تصمیم‌گیری همچون دولت را نادیده گرفت. به هر حال وقتی دولت می‌بیند که نمی‌تواند همه مشکلات اقتصادی مردم را حل کند و یک رفاه نسبی برای مردم کشورش به‌وجود بیاورد، با استفاده از اهرم فرهنگ تلاش می‌کند دائم به مردم مُسَکِن بدهد و در این راه؛ قهرمان‌های فیلم‌ها غیرمستقیم اهداف دولت را دنبال می‌کنند.

مثلا اگر در فیلمی شاهرخ‌خان نقش فردی را بازی کند که در فقر به سر می‌برد اما در طول فیلم از فقر نجات پیدا نمی‌کند، قطعا مردم به تماشای آن نمی‌روند. حال آنکه فیلم‌های رویاپردازانه هندی به مردم می‌گوید صبر کنید مشکلات حل می‌شود. دولت هم با چنین فیلم‌هایی مردم را تسکین می‌دهد.

تغییر مدیریت اواخر دهه هفتاد آسیب جدی به سینما زد

باتوجه به تجربیاتی که شما در سینما داشته‌اید چه در ساخت فیلم عظیمی همانند محمد رسول‌الله(ص) یا فیلم آن سوی ابرها یا به دلیل حضورتان در جشنواره‌های مختلف با سینما در کشورهای مختلف آشنا هستید. به اعتقاد شما مشکل سینمای ایران چیست و چرا این سینما به رشد مطلوب خود نمی‌رسد؟

مساله اصلی در ایران بالاتر از سینماست که فرهنگ و هنر است. در بخش فرهنگ و هنر مهمترین اصل این است که ما بدانیم باید برنامه بلندمدت داشته باشیم و نمی‌توان اصلا در طول سه یا چهار سال به نتایج خوبی رسید. اگر سینمای ایران در طول دهه 60 و 70 به موفقیت رسید به این دلیل بود که در آن دهه؛ مسئولان سینمایی و کسانی که سینما را هدایت می‌کردند، حدود 10 الی 12 سال مدیریت کردند و در این 10 سال بذری را کاشتند و بعد از یک دهه توانستند از آن برداشت کنند. اما از اواخر دهه 70 تغییر مدیریتی به شکل بنیادین در کشور و سینما آغاز شد که آسیب‌های جدی نیز به سینما وارد آورد.

در دروه احمدی‌نژاد به دنبال نفاق در میان سینماگران بودند

یعنی شما دهه 60 و 70 را به‌عنوان دهه‌های طلایی و دهه 80 را دهه‌ی بی‌نظمی در سینمای ایران می‌دانید؟

دقیقا. در ابتدای دهه 80 با آمدن محمود احمدی‌نژاد شیب تحولات و فضای سیاسی کشور بسیار تند می‌شود و فرهنگ و هنر تبدیل به یک عنصر درجه دوم و سوم می‌شود و کسانی وارد این عرصه می‌شوند که نه صلاحیت دارند و نه شناختی از این حوزه. و از آنجا که فضای سیاسی بر فضای فرهنگی غالب شده؛ دچار معضلاتی می‌شویم و مشکلاتی در حوزه فرهنگ به وجود می‌آید که سال‌های بعد هم نمی‌توان آنها را حل کرد. از طرف دیگر گروهی در حوزه فرهنگ به‌خصوص سینما وارد می‌شوند که نه تنها دانش و سواد کافی را ندارند بلکه به دنبال انتقام‌گیری هستند.

آنها با نفی همه چیز به دنبال ایجاد نفاق در میان سینماگران بودند و در حرف؛ دائم شعار حمایت از سینمای ارزشی را می‌دادند اما در عمل حتی یک فیلم نیز تولید نکردند که بتواند با استقبال روبرو شود یا در اکران‌های خارجی مورد اقبال قرار گیرد. می‌توان گفت آنها با پتانسیل بالایی از کینه وارد سینما شدند و ما شاهد بودیم که از یک طرف به زیرساخت‌هایی همچون خانه سینما و بنیاد فارابی حمله کردند واز طرف دیگر تخم خشم و نفاق را در بین سینماگران پراکندند. نتیجه آن رفتار در طول هشت سال باعث شد که ما امروز شاهد یک نابسامانی در همه عرصه‌ها و به‌خصوص سینما باشیم. این اتفاق؛ بدبینی اهالی فرهنگ را به دنبال داشت و گروه بسیاری از اهالی فرهنگ و هنر در آن دوران یا طرد شدند یا گوشه‌نشین و عرصه فقط برای کسانی باز شد که نه سواد داشتند و نه هنری در سینما.

این دوره باعث ایجاد یک انقطاع بزرگ بین دهه‌ی طلایی سینمای ایران و بعد از آن شد. کسانی که به دلیل وضعیت سینما در انتهای دهه 70 و بالندگی این سینما نمی‌توانستند وارد این سینما شوند، در اواخر دهه 70 از وضعیت زمین بایر سینما سوءاستفاده کرده و وارد سینما شدند و به نوعی صدای ابتذال سینما از اواخر دهه 70 به گوش رسید.

فرهنگ و سینما از دست دولت روحانی رها شده

وضعیت سینما در دولت روحانی چگونه شد؟

عملکرد دولت احمدی‌نژاد در حوزه فرهنگ و سینما باعث شد تا گروه‌های خودرو مانند قارچ سمی در سینما رشد کنند و پول‌های سرگردانی وارد سینما شوند که مشخص نیست از کجا وارد سینما شده‌اند. اگر ما تا پیش از این نگران کمبود نقدینگی بودیم؛ امروز به هیچ عنوان این نگرانی وجود ندارد بلکه کسانی که پول را وارد سینما کردند حتی انتظار دارند دولت هیچ کاری نداشته باشد. دولت نیز نمی‌تواند کاری بکند.

همین امروز هر کسی بخواهد فیلم بسازد؛ نقدینگی در اختیارش قرار می‌گیرد به شرط اینکه مفهوم و مفاهیم فیلمش هجو و شوخی‌های سخیف باشد. وضعیت فرهنگ و سینما امروز از دست دولت روحانی رها شده است زیرا سدی که سال‌ها جلوی ابتذال ساخته شده بود در دوره احمدی‌نژاد شکسته و سیلی جاری شد که همه را با خود برد.

از طرف دیگر به دلیل مشکلات اقتصادی، فرهنگ و هنر برای دولت روحانی مساله اول نبود. دولت دایم به دنبال حل مشکلات اقتصادی بود. اگر دولت احمدی‌نژاد در حوزه فرهنگ فاجعه بود و هیچ درک درستی از این مساله نداشت، در دوره روحانی، فرهنگ مساله اول نبود. اگر معتقد باشیم عملکرد دولت احمدی نژاد در فرهنگ فاجعه بود، دولت روحانی درباره فرهنگ اشتباه فاحشی کرد.

در حالی که درست است که اقتصاد زیربنای همه مسائل است اما تا زمانی که فرهنگ اصلاح نشود هیچ مساله‌ای اصلاح نمی‌شود. نمی‌خواهم بگویم مسئولان سازمان سینمایی نمی‌خواهند یا نمی‌توانند مشکلات را حل کنند بلکه مساله آنقدر بزرگ است که از دست آنها خارج است، سینما و تولید فیلم‌ها در دست یک گروهی‌ است که آنها نیز فقط به دنبال حقنه کردن یک نوع سینما هستند.

به اعتقاد شما راه‌حل از بین بردن مشکلات چیست؟

من همیشه به‌رغم همه مشکلاتی که وجود داشته و سختی‌هایی که امروز اهالی سینما و مردم تحمل می‌کنند، به امید اعتقاد داشته‌ام و معتقدم می‌توان از داخل بدنه سینما با یک عزم جزم مشکلات را حل کرد. اگر فقط منتظر باشیم تا دولت مشکلات را حل کند هیچ مساله‌ای حل نمی‌شود. باید یک اتحاد در بین سینماگران به وجود بیاید اما متاسفانه بعضا رفتارهایی می‌بینیم که نه تنها این اتحاد را تقویت نمی‌کند بلکه باعث تفرقه می‌شود.

من خیلی ناراحت شدم وقتی دیدم گروهی از سینماگران بیانیه‌های شدیدی علیه رضا میرکریمی و جشنواره جهانی فیلم فجر نوشته‌اند زیرا رضا میرکریمی جزء سرمایه‌های سینمای ایران است و می‌توانست به‌جای برگزاری یک جشنواره برای خودش فیلم بسازد. نامه‌ای که گروهی علیه میرکریمی نوشتند بسیار ناجوانمردانه بود. البته می‌توان درباره عملکرد هر فرد و هر جشنواره‌ای انتقاد کرد اما اینکه بیانیه بدهیم درست نیست.

چرا ما نباید از موفقیت سینماگران ایرانی خوشحال باشیم؟ چرا باید گروهی در ایران از اینکه فیلم اصغر فرهادی در کن مورد استقبال منتقدان قرار نگرفته؛ خوشحال می‌شوند؟ چرا باید وقتی حاتمی‌کیا حرفی را می‌زند گروهی مسلسل‌وار شروع به تخریب وی می‌کنند و به دنبال زدن ریشه او هستند؟

درحالی‌که سینمای جنگ ما با حاتمی‌کیا آغاز شده، همانطور که موفقیت‌های سینمایی ما با اصغر فرهادی پررنگ‌تر شد، پس ما باید این بخل و حسد را کنار بگذاریم و ابتدا خود را اصلاح کنیم و بعد به دنبال اصلاح سینما باشیم. ما باید قدر سرمایه‌های خود را بدانیم. راه درمان سینما در درون خود سینماست و طبیبی از بیرون وجود ندارد.

 

منبع: آخرین نیوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت akharinnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آخرین نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۷۷۱۰۶۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مجید انتظامی: از تلویزیون شکایت کردم گفتند موسیقی خوب نساز

گلنوش انتظامی گفت: پدر یکبار از تلویزیون شکایت کردند که از موسیقی‌های من در برنامه‌ها و مناسبت‌ها استفاده نکنید آن هم بدون اجازه، جوابشان این بود که شما موسیقی خوب نسازید. مجید انتظامی هم ادامه داد: دقیقاً همین جواب را به من دادند، آقایی در تلویزیون بود و همین جواب را داد، من گفتم شما برای عروسک‌هایتان قانون گذاشتید که اگر شبیه آن شد حق استفاده ندارند، ولی از موسیقی‌های من بدون اجازه استفاده می‌کنید ، جواب داد که موسیقی خوب نساز.

به گزارش ایسنا، به نقل از خبرآنلاین، آثار مجید انتظامی استاد آهنگساز از این دسته است. بعضی از ملودی‌های او ارجاع به یک فیلم سینمایی و یا یک کار تصویری نیست، بلکه ارجاع به یک تاریخ است، به یک دوره، به کوران حوادثی که همه در آن زندگی کرده‌ایم، عده‌ای کودک بودیم و عده‌ای هم‌سن خود آهنگساز و بعضی مسن‌تر از او.

این گفت‌وگو حاصل نمی‌شد مگر به کمک گلنوش انتظامی دختر استاد که در هماهنگی آن لطف و صبوری داشت. در میان گفت‌وگو او بارها نکاتی را طرح کرد که همچون حافظه پدر همراهش باشد، و اگرچه اصرار داشت نامی از او در این گفت‌وگو نباشد؛ اما شرط انصاف نبود آنجا که نظرش را بازگو کرد از قلم بیفتد.

اگر اشتباه نکنم شما از اوایل دهه نود دیگر موسیقی نساختید.

مجید انتظامی: سال‌ها بود که موسیقی را کنار گذاشته بودم. پیش خودم فکر کردم که حالا من دو تا فیلم دیگر هم اضافه کار کردم، الآن که دوغ و دوشاب یکی است و همه فکر درآمد هستند و نه محتوا، برای چه چیزی خودم را اذیت کنم. چون دستمزد من با آن‌هایی که کامپیوتری کار می‌کردند خیلی اختلاف نداشت. مثلاً من برای کرخه تا راین 800 هزار تومان گرفتم، خب ارکستر به آن بزرگی و استودیو، ضبط و حمل‌ونقل و ناهار و شام یک هفته گروه و دستمزد نوازندگان و گروه و خودم، همه همین 800 هزار تومان بود. چیزی نمی‌ماند. یادم هست که سر بایسیکل ران، مخملباف آمد سر ضبط موسیقی و چون من هر دستمزد و هزینه‌ای که می‌کردم را می‌نوشتم و امضا می‌گرفتم، آن را دید و گفت خب دستمزد خودت چه می‌شود اینکه چیزی برای خودت نماند، من هم گفتم عموماً همین‌طوری است. او مرا سوار موتورش کرد و رفتیم بنیاد مستضعفان‌ که اگر اشتباه نکنم فیلم برای آن‌ها بود، چون خودش دعوایش شده بود بالا نیامد و به من گفت تو برو بالا بگو بودجه کار تمام شده است و باید به قرارداد اضافه کنند و... من رفتم بالا آن فضا من را ترساند، یک میز بزرگ بود، یک نفر آن طرف در تاریکی نشسته بود و من هم این طرف نشسته بودم. خب شرح ماجرا کردم که پول تمام شده است و... آن آقا گفت مگر شما قرارداد نبستید، باید طبق قرارداد رفتار کنید. فضای بدی بود و من آمدم پایین مخملباف که منتظر بود، گفت چه شد، من گفتم من کسی پشتم نیست و کارم پشت و پشتوانه من است و من قرارداد بسته‌ام با کسی آشنا نیستم که هوای من را داشته باشد، با من قهر کرد و من را آنجا گذاشت و رفت. خلاصه چند روز بعد آمد استودیو و گفت من یک فیلم ساختم درباره کسی که در وسط میدان است و کار می‌کند و قربانی است و آدم‌های اطراف از کار او پول درمی‌آورند و نمی‌شود برای همان فیلم آهنگسازش قربانی باشد و دستمزدی نگیرد. خلاصه با آن‌که او برای مشکلات آن فیلم تهدید کرد که یک نسخه فیلم را جلوی سینما آزادی آتش خواهد زد و... ولی من همان قرارداد را گرفتم و خرج کار شد. خلاصه اینکه سخت بود. من دستمزدی بالاتر از دیگران نمی‌گرفتم.

پس همه آن موسیقی‌ها محصول عشق است.

مجید انتظامی: همه محصول عشق است و از جان‌ودل مایه می‌گذاشتم. فقط کارهای آخر بود که قدری دستمزدها بالا رفت البته آن هم با شرایط روز.

پس احساس کردید که آنچه شایسته شما است در فضا وجود ندارد و از کار دور شدید؟

مجید انتظامی: البته من امسال بعد از سال‌ها موسیقی یک فیلم را کار کردم، کاری دفاع مقدسی بود و من می‌خواستم بدون تعارف ببینم می‌توانم دوباره از هیچ، چیزی را به وجود بیاورم و مورد پسند مردم هم باشد. می‌خواستم خودم را محک بزنم.

گلنوش انتظامی: البته در این سال‌ها سفارش کار زیاد داشتید اما نمی‌پذیرفتید و این کار را به اصرار قبول کردید.

مجید انتظامی: تهیه‌کننده این کار از یک راهی وارد شد که توانست من را راضی کند تا کار را بسازم. راستش را بخواهید، دخترم هم خیلی من را تشویق کرد که این کار را قبول کنم و من هم پذیرفتم. همیشه همسرم در کنارم بود و کارهایم را گوش می‌کرد و نکاتی که به ذهنش می‌رسید را برای اصلاح کار می‌گفت و این بار دخترم این وظیفه را به عهده گرفت. من هم پشیمان نیستم که کار را قبول کردم. ببینید جنگ ابعاد مختلفی دارد، حاتمی کیا پشت جنگ را نشان می‌دهد شما جنگ را نمی‌بینید بلکه اثر آن را نگاه می‌کنید، احمدرضا درویش درون جنگ را می‌سازد، وقتی شما در جنگ هستی در فضای اکشن به سر می‌برید. مثل فیلم نجات سرباز رایان ‌که در درون جنگ اتفاقاتی می‌افتد. اما فیلمی که من تازه کار کردم، درست است که لحظات عاطفی قوی دارد، اما صرفاً جنگ است، فضای این چنین فیلمی مردانه است، در یک اثر فضای موسیقی زنانه است و یک لحنی دارد، در فیلم دیگری فضا مردانه است و لحنی دیگر. شما در لحظات عاطفی زنانه ظرایفی را کشف می‌کنید و آن را در سر می‌پرورانید و در فضای مردانه هم نکاتی هست که باید با لحن خودش ساخته شود. به نظرم فیلم بسیار خوبی است و موسیقی این کار را دخترم بسیار دوست دارد.

گلنوش انتظامی: فیلم و فیلمنامه موفق است، شخصیتی که نمی‌شناسید را به شما نزدیک می‌کند و کاری می‌کند که او را دوست داشته باشید، فیلم درباره شهید زین‌الدین است، ما اسم او را شنیده بودیم و در بزرگراه و این طرف و آن طرف دیده بودیم ، اما با این فیلم به او نزدیک شدیم و کنجکاو بودیم ببینیم که او کیست و چطور زندگی کرده است، از این منظر کار موفق است.

آقای انتظامی، خانواده شما همه اهل موسیقی هستند؟

مجید انتظامی: بله، پسرم راه من را ادامه داده و نوازنده ساز ابوا است، رشته آهنگسازی خوانده، و امسال سه کار برای جشنواره داشت که البته به مرحله انتخاب راه نیافتند و نمی‌دانم چرا این اتفاق افتاد. او هم روی کارهایش حساس است و با ارکستر کار می‌کند. البته نگاه جدیدتری نسبت به من دارد و فضای کارش از من دور است.

این پرسشم شخصی است، وقتی در فیلمی پدرتان زنده‌یاد استاد انتظامی بازی می‌کردند، آیا حس متفاوتی در شما ایجاد می‌کرد این رابطه پدر و فرزندی تأثیر در ساخت موسیقی آن اثر داشت؟

مجید انتظامی: نه واقعاً! ببینید من از تصویر تأثیر می‌گیرم نه از فرد، حتی اگر آن فرد پدر من باشد، بازهم من از تصویر تأثیر می‌گرفتم. من عقیده دارم تعداد انگشت‌شماری از هنرمندان سینما تکرار نشدنی هستند. شاید اگر هم کسی قرار باشد جا پای آن‌ها بگذارد، سال‌ها طول خواهد کشید. باز هم می‌گویم که بعضی از امور در هنر درس دادنی نیست، این در ذات آدمی است. از بابا خواسته بودند که جایی درس بدهد، او در جواب گفته بود که این هنر درس دادنی نیست.

استاد انتظامی در فیلم کمال‌الملک زنده‌یاد حاتمی دیالوگی می‌گویند که مدرسه هنر مزرعه بلال نیست که هر سال محصول بهتری بدهد.

مجید انتظامی: چند ماه پیش فیلمی را از جوانی پدرم دیدم که به زبان ترکی می‌خواند و می‌رقصد، واقعاً من مانده بودم که او چطور ترکی را آن قدر روان می‌خواند و چه زحمتی کشیده است تا آن لحظه را خلق کند، چه زحمتی برای خلق حاجی واشنگتن، ناصرالدین‌شاه و... کشیده است. البته در لحظات ساخته شدن که زحمتی نیست، عشق است، هنرمند فکر نمی‌کند که دارد زحمت می‌کشد. من وقتی هشت یا نه ساعت در کمد می‌نشستم و ساز می‌زدم، حس نمی‌کردم که زحمت می‌کشم ، بلکه عشق می‌کردم و لذت می‌بردم.

این که می‌گویید در کمد تمرین می‌کردید برای چه زمانی است؟

مجید انتظامی: وقتی دانشجو بودم، خانه ما با یک مسجد دیواربه‌دیوار بود، در خیابان تخت طاووس خیابان ناهید، ساز ابوا هم که صدایش زیاد است، من برای اینکه صدا به مسجد نرود، ساعت‌ها در کمد تمرین می‌کردم. کمد بزرگی بود که لباس‌ها را هل می‌دادم یک طرف و یک چارپایه می‌گذاشتم، یک چراغ شمعی کشیده بودم تو و در آن تمرین می‌کردم. مواقعی بود که من از دل‌درد بیرون می‌آمدم و می‌دیدم هشت ساعت است که دارم ساز می‌زنم و غذایی نخورده‌ام.

پس می‌گویید که حضور استاد انتظامی بزرگ تأثیری در ساخت اثر شما نداشت و متأثر از تصویر کلی اثر بودید؟

مجید انتظامی: بله، قطعاً سعی می‌کردم که کار شاخص شود نه به خاطر اینکه پدر بازی می‌کرد، بلکه اینجا دیگر حیثیت خودم بود که زیر سؤال می‌رفت. آن موقع که بابا زنده بود درباره موسیقی‌های من نظر می‌داد، همین که امروز از دخترم می‌پرسم که کار چطور درآمده است، آن زمان هم از پدرم می‌پرسیدم که خوب است یا کار خوب نیست. به او احترام می‌گذاشتم و نظرش را می‌خواستم ، او هم نظراتش را می‌داد و من استفاده می‌کردم.

شما به غیر موسیقی فیلم سمفونی هم می‌نویسید، نوشتن سمفونی خودش دنیای دیگری است، این حضور شمارا در موسیقی چندوجهی می‌کند.

مجید انتظامی: بله نوشتن سمفونی دنیای دیگری است، زمانش بالای یک ساعت است. من در تالار وحدت برنامه‌ی این فصل را با من بخوان اجرا می‌کردم و پدرم نریشن آن را می‌گفت. خیلی از نهادها به سراغ من آمدند و کار سمفونی خواستند. گفتن یک نکته مهم است که مردم که سمفونی گوش نمی‌کنند، ترانه دوست دارند و موسیقی‌ای از این دست، البته آن هم دلایلی دارد از جمله اینکه فشار روی آنان است و زندگی آن قدر سخت شده است که وقتی به هنر نگاه می‌کنند، انتظار دارند هنر به آن‌ها آرامش بدهد و دیگر نیاز نباشد که فکر کنند، برای همین یک نهاد و ارگان دولتی سفارش سمفونی را می‌دهد، بخش خصوصی روی این آثار سرمایه‌گذاری نمی‌کند. حالا آن‌ها هم که سفارش دادند، منتشرش نمی‌کردند، چون می‌دانند که خواهانش کم است، بخصوص که درباره جنگ و جبهه است. من در همان آثار هم سعی کردم کار را به‌گونه‌ای بنویسم که شنونده داشته باشد. حتی شده یکبار و از روی کنجکاوی گوش کنند. به نظر هفت یا هشت اثر سمفونی کارکرده‌ام...

آثاری مثل ایثار ، مقاومت ...

مجید انتظامی: پیروزی که منتشر هم نشده است، یکی هم برای باغ موزه دفاع مقدس به اسم حماسه اقتدار نوشتم. آثاری را هم خارج از ایران اجرا کردم مثل صلح و کارون و... همه این‌ها موسیقی‌هایی است که با جنگ تحمیلی و آن روزها ارتباط دارد و به دوره زمانی خاصی نزدیک است، حالا بعضی ایراد می‌گرفتند، بعضی خوششان می‌آمد و... بخش خصوصی همان‌طور که گفتم روی این آثار سرمایه‌گذاری نمی‌کند و نهادی دولتی و عمومی پشتوانه آن هستند.

برای اینکه فرهنگ‌ساز و تاریخ‌ساز است و بخشی از وظیفه این نهادها هست

مجید انتظامی: گفتی تاریخ‌ساز، این نکته یادم آمد، من یک مدتی فکر می‌کردم که بیایم تاریخ ایران را از همین بعد از انقلاب به‌صورت موسیقی بیان کنم، مثل تاریخ‌نویسی که تاریخ را می‌نویسد، من تاریخ موسیقیایی بنویسم. ولی فکر کردم شاید استقبال نشود و کسی هم هزینه نمی‌کند تا چنین اثری ساخته شود. می‌نویسم و بعد از مدتی ازبین می‌رود، همین موسیقی‌های فیلم که نوشتم، مقدار زیادی از آن از بین رفته است. چون که مداد بوده و کاغذ، پودر شده و یا به مرور زمان پاک شده است، من خیلی از موسیقی‌هایم را ندارم.

با اینکه در دنیا نهادهایی هستند که این اسناد تاریخی را خریداری کرده و نگه‌داری می‌کنند

نه اینکه بخرند

می‌دانم مقصود شما چیست ولی نهادهایی مثل سازمان اسناد و کتابخانه ملی کارش چیست، مگر تاریخ موسیقی ایران چند مجید انتظامی دارد. حقیقتش را بخواهید آنجا که گفتید، ده سال کار نکردید و کسی سراغ شما نیامد را هم نمی‌فهمم مگر کار نهادهای عمومی چیست.

مجید انتظامی: نمی‌خواهم ماجرایی را باز کنم اما یک نهادی چهار سال قسط آخر کار من را نداد و وقتی کار به نهادهای بالا دست رسید و قرار شد بعد از چهار سال آن قسط آخر را بدهند، باز می‌خواستند تخفیف بگیرند، در حالی که آن پول دیگر ارزش آن زمان خودش را از دست داده بود و دیگر به کار و زندگی من نمی‌آمد. من هم قهر کردم و گفتم کار نمی‌کنم. اگر تهیه‌کننده این فیلم آخر نمی‌آمد و این همه اصرار نمی‌کرد، دیگر کار نمی‌کردم، حتی قصد اجرای کنسرت را هم نداشتم، وقتی نمی‌فهمند من چه اصراری دارم که کار کنم و به این‌ها بفهمانم، ده سال قهر کردم و آمدم کنار، دریغ که یک نفر تماس بگیرد و بپرسد که مجید انتظامی تو با این هشت میلیون تومان حقوقت چطور زندگی می‌کنی .

چرا نیستید و کجایید و چرا برای فرهنگ این مملکت کاری نمی‌کنید؟

مجید انتظامی: هیچ‌کس، نه از آهنگسازها نه از مسئولین کسی سراغ من نیامد.

درباره سمفونی همان‌طور که قبلاً هم صحبتش شد نهادهای عمومی در همه جای دنیا حمایت می‌کنند چرا که تاریخ‌ساز است و صدسال بعد قابلیت ارجاع دارد و راوی امروز ما برای آیندگان است، اثری مثل سمفونی ایثار چنین روایتی است

مجید انتظامی: سمفونی ایثار حتی امروز هم قابلیت اجرا دارد.

منظورم حرکت در تاریخ است مثل آثار بزرگانی که برای ما مانده است.

مجید انتظامی: ما به لحاظ فرهنگی قدری عقب هستیم، می‌گویند شکم گرسنه دین و ایمان ندارد، وقتی مردم در فشار هستند نمی‌روند بلیت فلان تومانی ارکستر بخرند، ترجیحا چیزی می‌خرد که شکم بچه‌اش را سیر کند. روی این مبحث باید از دوره‌های پایین تحصیلی از دبیرستان و دانشگاه کار شود، روی هنر و فرهنگ کار نشده است، شما نمی‌توانید از کسی که هنوز ارکستر سمفونیک ندیده توقع داشته باشید که بلیت بخرد و هزینه کند، این امر باید فرهنگ‌سازی شود. البته من امیدوارم مردم به آن سطح از رفاه برسند که موسیقی در سبد روزمره آن‌ها قرار بگیرد. هرچند که این روزها سالن‌های کنسرت پر است. در کنسرت موسیقی فیلمی که من داشتم و هر ده شب فروش تکمیل بود و می‌گفتند ده شب دیگر هم بگذارید باز هم مردم می‌آیند. بماند که من برای اجرا مسکن می‌خوردم و آمپول می‌زدم تا بتوانم سرپا بمانم.

نمی‌خواهم بیشتر از این شمارا اذیت کنم، فقط یک پرسش دیگر دارم، موسیقی ردیف دستگاهی و سازهای ایرانی بضاعت ارکسترال را دارند؟

مجید انتظامی: بله چرا ندارند، کی فکر می‌کرد با تار و سنتور و سه‌تار و کمانچه بشود موسیقی رزمی ساخت. موسیقی‌های اول انقلاب را گوش کنید، گروه شیدا را گوش کنید، همه موسیقی‌هایشان ارکسترال است، بستگی به کسی دارد که موسیقی را خلق می‌کند، موسیقی با هر فرمی و با هر سازی می‌تواند، مطربی باشد و می‌تواند حماسی باشد. از نظر من موسیقی مطربی حرام است، درست است که آدم نمی‌تواند در عروسی شجریان گوش کند ولی می‌تواند موسیقی مطلوب گوش کند، حداقل دیگر کافه‌ای نزند. ما آن موسیقی را می‌گوییم که خوب نیست. وگرنه به نظرم می‌رسد کسی مخالفتی با موسیقی خوب ندارد. من فقط نمی‌دانم چرا در تلویزیون ساز را نشان نمی‌دهند. از ساز می‌ترسند، از یک تکه تخته و سیم.

این نکته خودش عدم ارتباط مردم با سازهای محلی و ملی‌شان نیست، وقتی تلویزیون ساز را نشان نمی‌دهد جز موسیقی اصیل و ایرانی چه چیزی زیان می‌بیند؟

مجید انتظامی: مسئله این است که چه کسی تصمیم می‌گیرد، این تصمیم‌ها را باید کسانی بگیرند که دست اندرکار موسیقی هستند، پس خانه موسیقی برای چه داریم. خانه سینما و خانه تئاتر برای چه داریم ، برای اینکه این‌ها که متخصصین هستند تصمیم‌گیری کنند، وقتی این‌ها در جریان باشند بسیاری از امور درست می‌شود.

آخر دستگاهی مثل تلویزیون اصلا به حرف خانه موسیقی گوش نمی‌کند

مجید انتظامی: مشکل همین‌جاست، مطمئن باشید در خانه موسیقی تصمیم نادرستی درباره موسیقی گرفته نمی‌شود، من را بکشید نمی‌توانم موسیقی مطربی بنویسم. مداد و کاغذ که به دست من می‌آید می‌روم به سمت این نوع موسیقی، این یک چیز درونی است. وقتی یک ارگانی درست شده است به نام خانه موسیقی مطمئن باشید که در تمام فرم‌های موسیقی نظارت می‌کند، برای من عجیب است که موزه سازهای سنتی باز کرده‌اند، خب این را چه کسی باید ببیند، خب این را باید مردم ببینند. متأسفانه یک آشفتگی در تصمیم‌گیری وجود دارد، سه چهار نفر هستند که تصمیم می‌گیرند که آن هم آشفته و غلط است. ساز نشان ندهیم، خب که چه؟ من ممکن است خطرناک باشم، ولی ساز موسیقی که خطرناک نیست، ساز که به‌خودی‌خود نمی‌تواند خودش را منفجر کند، اگر از آن بد استفاده می‌شود، تقصیر من است، من را نشان می‌دهید ولی آن را نشان نمی‌دهید.

حتی ساز کسانی که موسیقی نواحی می‌نوازند را هم نشان نمی‌دهند کسی همچون زنده‌یاد حاج قربان سلیمانی را نشان نمی‌دهند، نمی‌دانم موسیقی مقامی را دوست دارید یا نه ؟

مجید انتظامی: مگر می‌شود دوست نداشت، ریشه‌های ماست، هیچ‌وقت دیدی که حاج قربان مطربی بزند

نه حتی اگر در عروسی و جشن بزند

مجید انتظامی: بله او موسیقی خودش را حتی در عروسی و جشن‌ها می‌زند. امکان ندارد، کسی که اصیل است مسیرش را عوض کند، امکان ندارد، حاج قربان اصیل بود. باید به این آدم‌ها اطمینان کرد. شورایی درست می‌کنند که یکی برای پولش می‌آید، یکی برای شهرت یکی برای آن‌که مدیر شدن و... هیچ‌کس نمی‌آید تا معضل موسیقی را حل کند.

نکته‌ای هست که من نپرسیدم و بخواهید آن را بگویید

گلنوش انتظامی: راستش چند وقت پیش صحبت می‌کردیم و پدر نکته‌ای را گفتند با اینکه در پرسش شما هم بود اما نمی‌دانم چرا نگفتند، اصولاً در هنر وقتی اثری به دل می‌نشیند که یک دردی پشت آن باشد، تا زمانی که شما دردی را نکشیده باشید نمی‌توانید اثری را خلق کنید که آن اثر بتواند زخمی را که باید به روح آدمی بزند . حیفم آمد که این جمله او را نگوییم. همه هنرها چه سینما چه تئاتر و موسیقی و نقاشی و... بدون درد و رنج و سختی نمی‌تواند آن اثر را منتقل کند، ببینید ما از قشر بورژوا قطعاً هنرمندانی داریم اما به تعداد انگشتان دست، ولی آن جور که زخم به جان و روح آدمی بزند، نبوده است.

قطعاً طبقه بورژوا حامیان خیلی خوبی برای هنر بودند مخصوصاً در هنر غرب، موزارت و میکل‌آنژ و داوینچی با سرمایه اشراف و طبقه بالا اثر خلق کردند ولی از آن طبقه چندان هنرمندی را نمی‌شناسیم، در حالی که مثلاً بتهوون از آن طبقه نبود

مجید انتظامی: بتهوون سمفونی‌اش را فروخت و با آن یک کاسه لوبیا خرید.

گلنوش انتظامی: دقیقاً هنر محصول این رنج است

مجید انتظامی: آخر بعضی فکر می‌کنند که مجید انتظامی پسر عزت‌الله انتظامی در ناز و نعمت بزرگ شده است و بعد رفته خارج آن جا برای خودش حال کرده و حالا این رشته را هم خوانده و آمده است. ولی کسی خبر از رنج‌های من ندارد بعلاوه که بسیاری رفاهی بیشتر از این اندازه را داشته‌اند و رفته‌اند و آمده‌اند و هنوز چیزی نشده‌اند، یعنی اثری را خلق نکرده‌اند. قدیم نسل ما نسل زجر کشیدن بود، برای اینکه نان‌وآب درست نبود، فرهنگ‌ها درست نبود، زور می‌گفتند، آبِ آب‌انبار ما واقعاً شبیه خاکشیر بود و ما آن آب را می‌خوردیم. حالا همین‌جور بیا بالا. این‌جوری که من با دختر و نوه‌ام رفتار می‌کنم با من هفتادسال پیش رفتار نمی‌شد. تا من می‌خواستم حرف بزنم می‌گفتند خفه بچه که جلوی بزرگ‌تر حرف نمی‌زند. ولی امروز نوه من که برای من می‌نواخت، آمد روی صحنه دست من را بوسید و بعد به مردم تعظیم کرد که من اصلا بلد هم نبودم.

راستی یک نکته دیگر تلویزیون موسیقی‌های شما را در هر مناسبتی پخش می‌کند آیا برای این کار اجازه‌ای دارد.

مجید انتظامی: سال‌هاست موسیقی من را گذاشته‌اند روی برنامه‌های مختلف، ولی کسی از من اجازه نگرفته است.

گلنوش انتظامی: پدر یکبار از تلویزیون شکایت کردند که از موسیقی‌های من در برنامه‌ها و مناسبت‌ها استفاده نکنید آن هم بدون اجازه، جوابشان این بود که شما موسیقی خوب نسازید.

مجید انتظامی: دقیقاً همین جواب را به من دادند، آقایی در تلویزیون بود و همین جواب را داد، من گفتم شما برای عروسک‌هایتان قانون گذاشتید که اگر شبیه آن شد حق استفاده ندارند، ولی از موسیقی‌های من بدون اجازه استفاده می‌کنید ، جواب داد که موسیقی خوب نساز.

در پایان جا دارد تا از ارکستر ملی تشکر کنم که با تمام نیرو و توان در کنسرت آخر من نواختند، من عاشقانه همه آن‌ها را دوست دارم و دست یکایک آن‌ها را می‌بوسم و برای آن‌ها روزهای بسیار بهتری را آرزو می‌کنم.

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • مجید انتظامی: از تلویزیون شکایت کردم گفتند موسیقی خوب نساز
  • سکوتِ خبرساز احمدی نژاد؛ او منتظر انتخابات ۱۴۰۴ است؟
  • پشت‌پرده رأی لحظه آخری احمدی نژاد در انتخابات
  • ماجرای رأی لحظه آخری احمدی نژاد بعد از عمل جراحی پلک
  • ماجرای رأی لحظه آخری احمدی نژاد در انتخابات مجلس
  • پشت پرده رأی لحظه آخری احمدی‌نژاد در انتخابات بعد از عمل پلک
  • ماجرای اخراج دایی و حضور احمدی‌نژاد در رختکن تیم ملی
  • رد پای احمدی نژاد در واگذاری باغ ازگل
  • خانۀ سپنتا را به موزۀ سینمای اصفهان تبدیل کنید
  • کتابی که تئوری کودتای رضا شاه بود