صاحب دکه در آن شب سرد مرا به داخل برد و در را بست / هیچ کس التماس های این زن را نشنید!
تاریخ انتشار: ۶ خرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۸۷۸۹۲۶۳
رکنا: شبی از خماری تنم می لرزید و به یک دکه رفتم تا خودم را گرم کنم، صاحب آن دکه وقتی حال من را دید از من خواست پشت میزش بروم تا بیشتر گرم شوم اما نمی دانستم که نقشه شومی در سر دارد. ناگهان صاحب دکه در را قفل کرد و به زور مرا مورد آزار و اذیت قرار داد و کسی هم صدای من را نمی شنید .
حتی مرد شیطان Evil صفت از صحنه پلیدش فیلم گرفت و من را تهدید کرد که اگر از این ماجرا به کسی چیزی بگویم بلایی بدتر از این سرم خواهد آورد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
چه شد سر از کمپ در آوردی و چند وقت است که تحت مداوا قرار گرفته ای؟
نزدیک به دو هفته است که به خاطر اعتیاد و گدایی این جا هستم.
سواد و خانواده داری؟ چگونه در تله اعتیاد افتادی؟
تا دیپلم درس خواندم و بعد از آن ازدواج کردم و یک فرزند دارم. اهل تهران بودیم و پدرم کارخانه دار بود. پدرم ورشکست کرد و مجبور شدیم به روستای مان برگردیم.
زندگی من زمانی در سراشیبی سقوط Fall افتاد که بدون تحقیق و فقط به خاطر اعتماد بی جا با یکی از بستگان ازدواج کردم. همسرم کارگر بود و مواد مصرف می کرد. روزی دل درد شدیدی گرفتم و شوهرم به جای این که مرا به دکتر ببرد به زور به من مواد داد تا دردم آرام بگیرد.
همین چند دود و البته ناراحتی اعصابم باعث شد که بعد از آن خودم به سراغ مواد بروم و با دستم خودم را در گرداب افیونی بیندازم. شوهرم پول مواد را جور می کرد اما زمانی که کم می آورد از برادر و مادرش می گرفت. بعد از مدتی شوهرم به واسطه چند کارگر ساختمانی مواد صنعتی از نوع سه دود را تجربه کرد و زمانی که به خانه برگشت از من خواست که سنتی را کنار بگذاریم و با سه دود وارد عالم دیگری شویم .
این ماجرا باعث شد بیشتر در منجلاب فساد غرق شوم. بعد از این اتفاق حتی به کمپ ترک اعتیاد رفتم اما یک هفته ای از این اتفاق نگذشته بود که چند نفر از معتادان در کمپ را باز کردند و شبانه از آن جا فرار Escape کردند.
تنها مانده بودم که شوهرم به دنبالم آمد و من را به خانه برد اما کاش همان جا می ماندم تا چنین روزهای تحقیر آمیزی را نمی دیدم. بعد از مدتی همسرم به واسطه خانواده اش توسط پلیس Police دستگیر و روانه کمپ شد. برادر شوهرم از من خواست که نزد مادرم برگردم تا اعتیادم را ترک کنم.
بعد از دستگیری شوهرت چه اتفاقی برایت افتاد؟
بعد از این اتفاق ماجراهای شومی برایم رقم خورد. وقتی نزد مادرم رفتم باردار بودم و بعد از مدتی فرزندم معتاد Addicted به دنیا آمد. پرداخت هزینه های نوزادم از توانم خارج بود. مادرم بچه را نگه می داشت و با پول یارانه و مستمری کمیته امداد شیر خشک او را به زور تهیه می کرد.
برای اعتیادم روزها تا پاسی از شب در کوچه و خیابان پرسه می زدم و از مردم گدایی می کردم . بعضی از مواقع که هزینه اعتیادم زیاد می شد کارت یارانه مادرم را می دزدیدم و آن را خرج موادم می کردم. حتی گوشی تلفن همراه مادرم را دزدیدم و فروختم. مثل جنازه های متحرک در خیابان ها قدم می زدم و از مردم گدایی می کردم تا این که شبی که از خماری تنم می لرزید به یک دکه خوراکی فروشی رفتم تا خودم را گرم کنم.
صاحب آن دکه وقتی حال من را دید از من خواست که پشت میزش بروم تا بیشتر گرم شوم اما نمی دانستم که نقشه شومی در سر دارد . او ناگهان در مغازه را قفل کرد و ... کسی صدای من را نمی شنید . حتی مرد شیطان صفت از صحنه پلیدش فیلم گرفت و من را تهدید کرد که اگر از این ماجرا به کسی چیزی بگویم بلایی بدتر از این سرم خواهد آورد. زندگی من از روزی بدتر شد که برادرم شروع به سوء استفاده از من کرد.
او ادعا می کرد چون من چند سال است که نزد مادرمان مفت می خورم و کرایه نمی دهم حالا نوبت من است که کرایه خانه او را بدهم. برای همین به زور از من می خواست علاوه بر گدایی تن فروشی هم کنم تا پول مواد و کرایه خانه او را جور کنم و وقتی که قبول نمی کردم مرا زیر مشت و لگد می گرفت.
برادرم حتی شبی چون پول مورد نظرش را جور نکرده بودم وسط خیابان آن قدر مرا کتک زد تا این که مردم من را از زیر مشت و لگد او نجات دادند. این داستان غم انگیزم ادامه داشت تا این که روزی توسط پلیس دستگیر و روانه کمپ شدم.
چه برنامه ای برای بعد از بیرون رفتن از کمپ داری؟ از شوهرت خبر داری؟
همسرم بعد از بیرون شدن از کمپ اصلا سراغ مرا نگرفت و پی کارش رفت. تصمیم دارم به خاطر فرزندم هم که شده هر چه زودتر از شر این افیون خودم را خلاص کنم و بعد از آن به سراغ شوهرم بروم و او را پیدا کنم تا دوباره به زندگی عادی مان برگردیم.
درست است که همسرم در این چند سال خبری از من نگرفت اما اوایل ازدواج مان به خاطر من جلوی خانواده اش خیلی ایستاد و برای همین ماجرا خیلی از دست آن ها کتک خورد.
به دلیل دوران نه چندان شیرینی که با همسرم داشتم می خواهم دنبالش بگردم و او را به خانه برگردانم. دلم برای تنها فرزندم خیلی تنگ شده است چون مادرم پول کرایه رفت و برگشت به کمپ را ندارد نمی تواند به ملاقاتم بیاید برای همین لحظه شماری می کنم تا بعد از بیرون رفتن از کمپ دوباره فرزندم را بغل کنم.
یوسف صدیقی
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:
عباس مرد شرور مرا با خود به خانه اش برد و به زور لباس هایم را کَند!
توئیت جنجالی خبرگزاری رسمی عربستان در اهانت به پیامبر(ص)
دختر 16 ساله پس از شب وحشتناک در پارتی خودکُشی کرد / خشایار او را بیهوش کرده بود
جزییات فرار بن سلمان از کاخ با بدنی خون آلود
جوان 18 ساله که روی طناب دار مُرده بود زنده شد / در چابکسر رخ داد
این ستاره های خانم و آقا رفتارهای زشتی دارند + عکس و جزییات
رفتارهای خونسردانه مردی با چاقویی فرو رفته در سرش + فیلم عجیب
فیلم / وحید مرادی امروز در خانه حسین گودرزی قتل را بازسازی کرد + اختصاصی
اعترافات شوکه کننده یک زن/ شوهرم پدر نوه دختری ام است ! + عکس
حمید صفت از زندان آزاد میشود / این خواننده اعدام نخواهد شد!
قتل عاطفه 9 ساله برای دزدیدن کلیه هایش ! / قاتل جسد را آتش زد + عکس دختربچه
پیدا شدن اجساد خلبان هواپیمای یاسوج ، رییس هیات والیبال و مادر 2 برادر
این شیاد را می شناسید؟! او به زنان تهرانی پیشنهاد ازدواج می داد + عکس
منبع: رکنا
کلیدواژه: سلامت ماه رمضان مهم ترین های 24 ساعت اخبار حوادث آزار و اذیت اشتباه شوم خماری من عکس حوادث فیلم انتشار مرد ایران دختر آزار و اذیت مادر تجاوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۷۸۹۲۶۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
برای نجات خودم شوهرم را کشتم
اردیبهشت سال ۱۴۰۲ زن جوانی به نام مریم، هراسان از خانهاش خارج شد و در حالی که از قتل شوهرش خبر میداد از همسایهها کمک خواست.
دقایقی بعد مأموران پلیس پاکدشت در محل حاضر شدند و پس از بررسیهای اولیه مشخص شد که مرد ۴۲ سالهای به نام کریم با ضربه کارد به قلبش جان باخته است.
همسر مقتول پس از حضور در پلیس آگاهی به قتل همسرش اعتراف کرد و در تشریح ماجرا به مأموران گفت: ۴ سال پیش با کریم ازدواج کردم، اما از همان روزهای اول زندگیمان به اختلاف خوردیم و مدام باهم دعوا میکردیم تا اینکه خانوادههایمان توصیه کردند اگر بچهدار شویم اختلافهایمان حل میشود. دوسال بعد صاحب فرزند شدیم. اما همسرم هر روز بداخلاقتر از قبل میشد و ما همیشه باهم درگیر بودیم. او سر هر موضوعی من را به باد کتک میگرفت. کار درست و حسابی نداشت و ما همیشه با مشکلات اقتصادی روبهرو بودیم.
وی درباره روز حادثه نیز گفت: صبح خواب بودم که همسرم با کتک بیدارم کرد و از من خواست تا بهسرعت برایش صبحانه آماده کنم. در حال درست کردن چای بودم که به دلیل مخارج نوزادمان با من دعوا کرد و گفت که چرا بچه را از شیرخشک نمیگیری و چرا از پوشک استفاده میکنی؛ من پول خرید شیرخشک و پوشک ندارم و... بعد هم به من گفت که باید گوشی تلفنم را به او بدهم تا آن را چک کند، وقتی من مخالفت کردم به جانم افتاد و کتکم زد، با دستانش گلویم را فشار داد بهطوری که چشمهایم سیاهی رفت، درحالی که برای نجاتم تقلا میکردم دستم به چاقویی خورد و آن را برداشتم و ضربهای به او زدم که روی زمین افتاد و غرق در خون شد.
در این میان پزشکیقانونی نیز در گزارشی علت مرگ را پارگی شریانهای قلب و خونریزی شدید داخلی اعلام کرد.
با تکمیل تحقیقات و اعتراف صریح متهم، صحنه جرم بازسازی شد و پرونده برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه چه گذشت
در ابتدای این جلسه پدر و مادر مقتول از طرف خود و نوه خردسالشان درخواست قصاص کردند.
پدر کریم به قضات گفت: متهم برای تبرئه خودش دروغ گفته، پسرم هیچگاه او را کتک نزده بود. ما نمیدانیم که واقعاً چه اتفاقی افتاده و عروسمان چگونه با بیرحمی پسرمان را به قتل رسانده است، اما هرگز حاضر به مصالحه نیستیم و درخواست قصاص او را داریم.
پس از آن متهم به جایگاه رفت و به قضات گفت: روز حادثه با شوک ضربههای کریم از خواب پریدم بعد هم سر موضوعی با من درگیر شد و گلویم را گرفت، داشتم خفه میشدم و از آنجا که همسرم مرد تنومندی بود، نمیتوانستم خودم را از دستش نجات دهم و چشمهایم سیاهی رفت.
دستم را روی زمین میکشیدم که به یکباره دستم به کارد میوهخوری خورد و آن را جلوی سینهاش گرفتم تا بترسد و رهایم کند، اما چاقو ناخواسته وارد قلبش شد.
آنقدر شوکه شده بودم که نمیدانستم چه کار کنم تا به خودم آمدم از همسایهها کمک خواستم.
در ادامه قاضی از متهم پرسید شما چاقو را برای ترساندن همسرتان جلوی قفسه سینهاش گذاشتید یا برای دفاع از خودتان؟
متهم جواب داد: برای ترساندن همسرم. من چاقو را بین خودم و او قرار دادم تا گلویم را رها کند، اما او قصد جانم را کرده بود.
با پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
روزنامه ایران
باشگاه خبرنگاران جوان اجتماعی حوادث و انتظامی