عکس قبل و بعد از اسیدپاشی به چهره زنی در بم + جزییات تکاندهنده
تاریخ انتشار: ۶ خرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۸۷۹۷۰۹۰
حوادث رکنا: 5 سال پیش در بم به صورتش اسید پاشیدند طوری که چشمهایش به هم دوخته شد. در این مدت سکوت کرد و برخلاف دیگر قربانیان اسیدپاشی با هیچ رسانهای صحبت نکرد و غم عمیقش را برای خود نگهداشت. حالا برای درمان به تهران آمده با این امید که شاید نوری به چشمهایش بتابد.
پوران پوریایی 55 ساله است و 4 فرزند دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
میگوید همسرش او را به این روز سیاه نشانده و حالا هر خبر اسیدپاشی که میشنود پشتش میلرزد. آخری همین معصومه جلیلپور دختر 26ساله تبریزی. پوران سومین قربانی اسیدپاشی در شهر بم است که با او حرف میزنم. مگر میشود سمیه مهری و رعنایش را از یاد برد. سمیه چند سال پیش به خاطر زخمهای ناشی از عفونت اسید درگذشت و رعنای 10 ساله همچنان با زخمها و دردهایش در روستای همت آباد بم با پدر بزرگش زندگی میکند. پوران هم داستان زندگی دختر بچه را میداند مثل خیلیها که دختر کوچک را در این شهر میشناسند و وضعیت زندگیاش را دنبال میکنند.
«سال 60 با پسرعمهام ازدواج کردم. ازهمان اول معتاد Addicted بود ولی من با همه چیز میساختم. از سال 80 خودم شروع کردم به کار کردن. یک مدت مربی آموزشگاه رانندگی و مدتی هم آژانس بانوان بودم. همسرم هم میکشید و میخوابید. اوایل تریاک بود بعدها میگفتند شیشه هم میکشد. هرچند من توی خانه دستش شیشه ندیدم. همه میدانستند معتاد است. عادت کرده بودیم به وضعیتش. من کار میکردم و خرج خانه را میدادم و همین طور خرج تحصیل دخترم که دانشجوی معماری بود. میگفتم زشت است جدا شوم توی این سن و سال. میگفتم به خاطر بچهها باید این وضعیت را تحمل کنم. حالا انگ جدایی و طلاق نخورم بهتر است و برای بچهها هم دردسر درست نکنم.»
پوران که میدید هر روز وضعیت همسرش بدتر میشود با او صحبت کرد که حداقل برای ترک اقدام کند و اینکه تا آخر کنارش میایستد و کمکش میکند. همان هفته او را کلی دکتر و آزمایشگاه برد و تشویقش کرد به ترک اعتیاد. داستان او و همسرش ربطی به عشق و عاشقی نداشت همان داستان تکراری یا مال من باش یا مال هیچکس: «چند روزی بود اصرار میکردم ترک کند و از این شکل زندگی دست بردارد. آن روز هم همین بحث بود که برود ترک کند. بیرون رفت و تا شب نیامد. فکر میکنم همان روز اسید خریده بود. چند سالی بود اتاق جدا داشت و با همان پیکنیک و وسایل خودش سرگرم بود. حتماً اسید را هم توی اتاقش قایم کرده بود.
فردایش ساعت هفت بعد از ظهر قرار بود باهم دکتر برویم و آزمایشهایش را نشان دهیم. زودتر از من از در حیاط بیرون رفت و من همین که پایم را از در گذاشتم بیرون، سوختم. پشت در قایم شده بود. با فاصله خیلی نزدیک اسید را پاشید روی سر و صورتم. سر شب بود و نه عینکی به چشم داشتم نه چیزی. جیغ زدم و افتادم زمین تا اینکه بچهها آمدند سراغم. هیچکس نمیدانست باید با من چه کند! اگر آب گرفته بودند توی صورتم، توی چشمهایم شاید این بلا سرم نمیآمد. اورژانس هم 20 دقیقه بعدش رسید. آنها هم نمیدانستند دقیقاً باید چه کنند. حتی آنهاهم چشمهایم را شستوشو ندادند. کاش بدانند که اگر برای یک بدبخت دیگری این ماجرا پیش آمد چشمهایش دستکم از دست نرود.
وقتی رسیدیم بیمارستان با سرنگ آب ریختند توی چشمهایم و گفتند برو کرمان. یک شب آنجا بستری بودم و بعد به بیمارستان سوانح سوختگی مطهری در تهران منتقل شدم. یک ماه و نیم هم تهران بودم. بارها اتاق عمل رفتم و آمدم. خدا برای کسی نیاورد نمیدانی چه دردی دارد. دستهای پرستارها را میبوسیدم که آرامتر پانسمانم را عوض کنند اما فایده نداشت...»
بغضش میشکند. عینک دودی سیاهش را از چشم برمیدارد انگار دوباره آن روزها را برای خودش مرور میکند. روزهای پر از درد و جراحی را که بارها و بارها تعریفش را از قربانیهای اسید پاشی شنیدهام. همان روزها که بیمارستان خانه اصلی قربانی است...
چند بار نفس تازه میکند و با صدا و لحنی ملایمتر از قبل میگوید: «همان موقع فهمیدم اسید پاشیده به صورتم. چند سال قبل عکس آمنه بهرامی را که به صورتش اسید پاشیده بودند و خبرش توی روزنامه چاپ شده بود، نشانم داده بود. شاید از همان موقع نقشهاش را چیده بود نمیدانم. اصلاً چه کسی میداند؟ معتاد بود و حرف درست و حسابی از دهانش درنمیآمد.»
دختر و داماد پوران هم حرفهایش را تأیید میکنند. مهناز دخترش که در همه روزهای سخت مادر، کنارش بوده میگوید: «انگار هیچکدام ما این مسائل را جدی نمیگیریم. چون فکر نمیکنیم یک مرتبه چنین فاجعهای اتفاق بیفتد، اما برای ما افتاد. آن هم برای مادرم. چند باری خواستیم پدرم را ببریم و بستریاش کنیم گفتند زشت است احترامش را نگه دارید. در جامعه ما مشکلاتی مثل اعتیاد و مسائل روحی را جدی نمیگیرند. بقیه دردها را درمان میکنیم اما به این دردها که میرسیم میگوییم کوتاه بیا، بساز. هرچند هیچکس فکرش را نمیکرد دست به چنین کاری بزند.»
پوران آه بلندی میکشد و میگوید: «همه جا از زنان بیسرپرست حمایت میشود. وام میدهند و چه و چه اما هیچوقت وضعیت ما زنهای بد سرپرست جدی گرفته نمیشود. من بارها برای گرفتن وام به جاهای مختلف مراجعه میکردم اما میگفتند این وام به تو تعلق نمیگیرد تو شوهر داری. نمیدانی مثل من چقدر در کرمان هست؛ زنهایی که کار میکنند و یک مرد هم در خانه دارند که خوابیده و معتاد است و زن باید خرجش را بدهد. باید انجمنی برای این زنان باشد تا به دادشان برسد. الان فقط ماهی 70 هزار تومان از بهزیستی بابت معلولیت میگیرم و با کمک بچهها زندگی میکنم. شدهام سربار زندگی بچهها. اصلاً نمیدانم باید چه کنم؟»
ازپوران میپرسم آیا از اسید پاشش متنفر است یا حاضر است او را ببخشد؟ که چند لحظهای مکث میکند: «آدم بدی نبود. قبل از اسیدپاشی آدم آرام و ساکتی بود. کتکم نمیزد اما همه اینها مال قبل از وقتی بود که روزگارم را سیاه کرد. الان دیگر حاضر نیستم ببخشمش. مدتهاست کابوس اسیدپاشی میبینم. الان هم که زندان Prison است و حکم ابد گرفته.»
زندگی این زن هم یک روزه زیر و رو شد مثل بقیهشان. مثل معصومه، زیور، مهناز، محبوبه و... میگوید: «با این همه سعی میکنم کارهای خانه را انجام دهم، آشپزی کنم و... گاهی باورم نمیشود نابینا شدهام و دارم زندگی میکنم. اوایل حتی نمیتوانستم درست راه بروم. عادت کردهام تا حدی... روزهای اول بعد از اسیدپاشی توی بیمارستان تصمیم گرفتم غذا نخورم و بمیرم. حتی قرصهایم را میانداختم دور. مهناز دخترم کنارم داشت آب میشد. گفتم بمیرم تا این بچهها راحت شوند اما یک روز مهناز بغلم کرد و گفت همین بودنت خوبه، به خاطر ما باید بمونی! به خاطر بچهها ماندم. این روزها هم تنها خواستهام این است سربار زندگی بچههایم نباشم. خودم دوباره یک کاری یاد بگیرم و از این خانه نشینی دربیایم و با این وضعیت مستأجر نباشم و مجبور نشوم هر روز جابه جا شوم. تا میآیم به خانه جدید عادت کنم و جای وسایل را پیدا کنم، باید بلند شوم...
او ازکنجکاویهای مردم هم خسته شده؛ اینکه دائم میپرسند چرا؟ چرا این اتفاق برایت افتاد، مگر چه کرده بودی که شوهرت روی صورتت اسید پاشید؟ پوران بلند میشود و با چای و شیرینی خرمایی کرمان از ما پذیرایی میکند.
زنی که به گفته اطرافیانش تا حالا آزارش به مورچه هم نرسیده و این روزها هم خواسته زیادی ندارد. او یاد گرفته همیشه کم توقع باشد. یاد گرفته بسوزد و بسازد.
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:
نامه آزادی حمید صفت صادر شد / رهایی از زندان ساعت 5 عصر امروز + عکس
جشن عروسی با شکوه زن لبنانی با یک میلیاردر نفتی+ عکس
جمال در شرکت خصوصی زهرا 7 ساله را تنها گیر انداخت + عکس و جزییات
وحید مرادی شرور معروف تهران هنگام بازسازی قتل حسین چه گفت؟ + فیلم اختصاصی
راز هولناک ازدواج یک مرد با 2 خواهر!
دردسر دوست مجرد داماد برای عروس جوان / خسرو خیلی مهربان است!
کاش همراه خانواده ام در زلزله بم می مُردم / جلال دامنم را لکه دار کرد و عرفان عشق به زندگی ام!
چوپان هوشیار یک روستا در پیرانشهر را از سیل نجات داد / گفتگو با از جوان را بخوانید+عکس
بلایی که 3 مرد افغان بر سر پسر بچه 7 ساله تهران آوردند
اولین گفتگو با پدر عاطفه / ماجرای درآوردن کلیه ها دختر 9 ساله چه بود؟ + عکس
مادر سنگدل نوزادش را در دریای خون بند ناف رها کرد تا بمیرد + عکس
صاحب دکه در آن شب سرد مرا به داخل برد و در را بست / هیچ کس التماس های این زن را نشنید!
مردی که بچه دار نمی شد با ساطور دست های همسرش را قطع کرد! +عکس
منبع: رکنا
کلیدواژه: سلامت ماه رمضان مهم ترین های 24 ساعت معتاد Addicted زندان Prison غذا چای اخبار حوادث درمان تهران اسیدپاشی اسید بم عکس حوادث ایران تجاوز انتشار فیلم رابطه پنهانی مادر نجات قتل
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۷۹۷۰۹۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جزییات قتل بازپرس سابق در آمل؛ ۵ نفر دستگیر شدند
به گزارش تابناک به نقل از رکنا، تحقیقات پلیس برای رازگشایی از قتل مرموز وکیل بابلی که پیکرش در آمل کشف شده بود به دستگیری ۵ متهم و کشف انگیزه این جنایت منجر شد.
این وکیل دادگستری ۵۲ ساله که مهران رحیمی نام داشت، سالها قبل بهعنوان قاضی در قوه قضاییه مشغول بهکار بود. ازجمله سمتهای او میتوان به بازپرس ویژه مبارزه با زمینخواری و بازپرس دادسرای ناحیه ۱۲ تهران اشاره کرد.
او چند سال قبل از سمت قضاوت کنار کشید و به وکالت روی آورد. دفتر وکالت رحیمی در شمال تهران واقع شده بود و او بیشتر، پروندههای مالی را قبول میکرد.
روز جمعه خبری درباره کشف جسد این وکیل دادگستری در آمل منتشر شد. پیکر بیجان او در خودرویش در نزدیکی پرتگاهی در منطقهای جنگلی کشف شده بود، اما مرگ او مشکوک بهنظر میرسید و معلوم نبود که بر اثر چه حادثهای جانش را از دست داده است.
در این شرایط بود که جسد وی برای انجام معاینه و روشن شدن علت فوت به پزشکیقانونی منتقل شد. در شرایطی که متخصصان پزشکیقانونی بعد از کالبدشکافی و انجام معاینههای تخصصی پی بردند این وکیل به قتل رسیده، کارآگاهان پلیس آگاهی نیز در جریان بررسیهای میدانی خود به شواهدی مبنی بر قتل او دست یافتند.
این وکیل ۵۲ ساله اهل روستای دونهسر بابل بود، اما در تهران زندگی میکرد. با وجود این، تحقیقات نشان میداد یک خانه ویلایی در یکی از روستاهای بابلسر داشته که گاهی به آنجا میرفته است.
کارآگاهان با انجام تحقیقات در این خانه ویلایی پی بردند که عاملان جنایت او را در خانه ویلاییاش به قتل رسانده و سپس جسدش را به یکی از مناطق جنگلی آمل منتقل کردهاند.
آنها قصد داشتند با این کار دست به صحنهسازی بزنند و مرگ این وکیل دادگستری را حادثه جلوه دهند. با بهدست آمدن این سرنخها مأموران گام به گام به کشف حقیقت نزدیکتر شدند تا اینکه سرانجام ۵ نفر را که ۲ نفر از آنها بهطور مستقیم در قتل دست داشتند، دستگیر کردند.
عباس پوریانی، رئیسکل دادگستری مازندران درباره جزئیات این پرونده گفت: طبق تحقیقات انجام شده، متهمان بامداد روز حادثه وارد ویلای شخصی مقتول در یکی از روستاهای شهرستان بابلسر شده و او را به قتل رساندهاند. آنها سپس جسد وی را با خودروی شخصیاش به یکی از مناطق جنگلی آمل منتقل کردند و پس از رها کردن خودرو در پرتگاه، از آنجا متواری شدند.
او ادامه داد: مأموران پلیس آگاهی با بررسی محل، نحوه سقوط و طرز قرار گرفتن جسد، متوجه ساختگی بودن تصادف شدند و دریافتند مقتول در محل دیگری جانش را از دست داده و پیکر او به اینجا منتقل شده است.
پوریانی درباره متهمان پرونده و انگیزه آنها از ارتکاب به قتل گفت: با پیگیریهای ویژه دادستانی آمل و تلاش کارآگاهان پلیس آگاهی، خودروی متهمان با رصد دقیق اطلاعاتی و استفاده از سامانههای پلیس، شناسایی شد و در چند عملیات جداگانه ۲ متهم به قتل و ۳ نفر دیگر که انگیزه این قتل را فراهم کرده بودند، دستگیر شدند. آنها اعتراف کردند بهدلیل اختلافات خانوادگی و مالی دست به قتل زدهاند.
وی در ادامه گفت: اتهام یکی از متهمان مباشرت در قتل و دیگری معاونت در قتل است که همه متهمان با صدور قرار قانونی در بازداشت بهسرمیبرند و تحقیقات تکمیلی در اینباره ادامه دارد.