Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «پارس نیوز»
2024-04-30@14:31:39 GMT

نگاه یخ زده

تاریخ انتشار: ۱۴ خرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۸۹۷۹۸۷۴

نگاه یخ زده

 

  

  آمنه اسماعیلی، داستان نویس

 

 

رضا روی صندلی قطار لم داده بود و روزنامه‌های بیات قطاری را می‌خواند و خوابش گرفته بود. مریم روسری‌اش را روی سرش صاف کرد و چادرش را انداخت روی سرش. در را کوپه را باز کرد و رو به پنجره راهروی قطار گفت: «رضا! چه غروب آفتاب قشنگی...» و رفت روبروی غروب در حال حرکت پنجره قطار ایستاد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

صدای دختربچه‌ای در انتهای واگن که به در کوپه انتهایی تکیه داده بود، سر مریم را از تصویر غروب نارنجی و سرخ آسمان چرخاند.   یک دامن سورمه‌ای پوشیده بود با یک بلوز پاییزه سفید رنگ و جوراب‌شلواری سفید و ضخیمی پایش بود با یک دمپایی که که روی آن پر بود از گل‌های پارچه‌ای رنگی‌رنگی. موهایش تا روی شانه‌هایش بود و کنار سمت راست سرش یک گل‌سر توری سفید بود که موهای اندکی را بالا نگه داشته بود. صورت گردی داشت، با چشم‌های مشکی درشت. در دست راستش یک عروسک داشت که یکی از پاهایش آویزان بود و با انگشت‌های دست چپش موهای روی شانه‌اش را تاب می‌داد و با سر خم که ناز دخترکانه‌اش را لو می‌داد، به مریم نگاه کرد. در کوپه باز بود و سر خم رضا و چشم‌های بسته‌اش و روزنامه‌ای که روی سینه‌اش پهن شده بود، پیدا بود. مریم به رضا نگاه کرد. مطمئن شد رضا خواب است. کمی به طرف دخترک رفت و با صدای آهسته‌ای گفت: «اسمت چیه؟... چه عروسک خوشگلی... موهاتونم خیلی نازه... منم یه عروسک شبیه عروسک تو داشتم...» با عشوه‌های یک دختربچه‌‌ی چهار پنج ساله نزدیک مریم شد و عروسکش را دراز کرد سمت مریم و با صدای ظریف و کودکانه‌ای گفت: «مثل این بود؟ اسمش چی بود؟» - اسمش سپیده بود... خیلی دوستش داشتم... البته برای شما خوشگل‌تره... اسمتون رو نگفتید خانوم خانوما...! سرش را پایین آورده بود و کمی انگشت اشاره دست چپش در دهانش بود و با لبخند نمکینی گفت: «نرگس...» در کوپه‌شان نیمه‌باز بود و دو تا خانم و یک آقا مشغول حرف‌زدن بودند. مریم کمی سرش را جابه‌جا کرد و نگاهی به کوپه خودشان انداخت و به نرگس گفت: «اسم من هم مریمه... یادم باشه دوباره دیدمت حتما یه شکلات خوشمزه بهت بدم...» و با سرعت و اضطراب قدم‌هایش داخل کوپه خودشان رفت. گوشی رضا داشت اذان می‌گفت. مریم نشست کنار پنجره و به رضا خیره شد و هنوز دنبال راهی می‌گشت که اگر به کودکی لبخند زد، رضا در خیالات بد فرو نرود... رفت روبروی رضا و روزنامه را از روی سینه و لای دست‌های رضا برداشت و تا کرد و روی میز پایین پنجره گذاشت. حرکت‌های ناگهانی قطار می‌گفت که دارد می‌ایستد. مأمور قطار با چیزی شبیه کلید به در کوپه زد و گفت: «یک ربع برای نماز فرصت دارید...» رضا از خواب پرید و صاف نشست و گفت: «کجاییم مریم!؟» مریم همینطور که تندتند روسری‌اش را مرتب می‌کرد، گفت: « نمیدونم... برای نماز مغرب و عشا نگه داشتن... پاشو عزیزم... گفت یک ربع...» از قطار که پیاده شدند، نرگس پایین پله‌ها دست خانم مسنی را گرفته بود و با ذوق‌زدگی به مریم گفت: «خاله مریم! کوش پس خوراکی خوشمزه؟» رضا با نگاه‌ یخ‌زده‌ای به مریم نگاه می‌کرد...   ادامه دارد...  

 قسمت های قبلی داستان :

قسمت اول

قسمت دوم

قسمت سوم

قسمت چهارم

قسمت پنجم

قسمت ششم

منبع: پارس نیوز

کلیدواژه: خواب شیر عروسک پارس مریم رضا پارس نیوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.parsnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارس نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۸۹۷۹۸۷۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ماجرای اظهار نظر سردار سلیمانی در سریال پایتخت ۵

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، پیش از ساخت سریال پایتخت ۵ و سکانس های مربوط به داعش، سردار سلیمانی در گفت و گو با عوامل تولید این فیلم از آنها می خواهد تا پایان سریال را تغییر دهند: «فیلم‌نامه رو عوض کنید، همه این خونواده باید صحیح و سالم برگردن ایران. مگر ما مرده باشیم که یکی از این خونواده به دست داعش شهید بشه.»

احسان محمدحسنی، مدیر سازمان هنری رسانه‌ای اوج در کتاب سلیمانی عزیز ۲، صفحه ۱۹۴ به خاطره جالبی از نگاه سردار سلیمانی فرمانده وقت نیروی قدس سپاه به سریال پایتخت ۵ و سکانس های مربوط به داعش اشاره دارد.

هم چنین سیروس مقدم کارگردان این سریال خاطراتی از ساخت این قسمت ها دارد. این روزها که پخش این سریال پرمخاطب در شبکه ای فیلم به قسمت های حساس حضور خانواده نقی معمولی و همراهانش در سوریه و درگیری با داعش رسیده بد نیست این خاطرات شیرین را مرور کنیم.

سردار سلیمانی هماهنگ کرد تا عوامل فیلم با اسیران داعشی صحبت کنند

در کتاب کتاب سلیمانی عزیز ۲ به نقل از مدیر سازمان هنری رسانه‌ای اوج می خوانیم: وقتی قرار شد پایتخت ۵ ساخته شود، تیم را بردیم دیدار حاج قاسم. حاجی خیلی کمک کرد تا بچه‌ها با فضای سوریه و مدافعین حرم آشنا بشوند؛ حتی هماهنگ کرد با یکی دوتا اسیر داعشی صحبت کنند. فیلم‌نامه که نهایی شد، یک روز صبحانه مهمان حاج قاسم شدیم.

همین که فهمید آخر سریال قرار است بابا پنجعلی شهید شود و در کربلا یا مشهد خاکش کنند، گفت: «فیلم‌نامه رو عوض کنید، همه‌ این خونواده باید صحیح و سالم برگردن ایران.» کارگردان و نویسنده با تعجب نگاهی کردند و گفتند: «نمیشه! ما می‌خوایم قصه این‌طور تموم بشه.» حاجی وقتی دید قبول نمی‌کنند، غیرتمند گفت: «مگر ما مرده باشیم که یکی از این خونواده به دست داعش شهید بشه!»

نظر سردار در خصوص ساخت «پایتخت ۵» مثبت بود

سیروس مقدم کارگردان خلاق و خوشفکر این سریال در خصوص این سری از مجموعه پایتخت در یک گفت و گویی مطبوعاتی می گوید: پرمخاطبترین فصل سریال پایتخت (فصل پنجم) را تولید کردیم که حملات زیادی هم به آن شد. این سریال با توصیه حاج قاسم سلیمانی ساخته شد. نظر سردار در خصوص ساخت «پایتخت ۵» مثبت بود و فقط یک نگرانی داشتند که انتهای قصه چه می‌شود که ما گفتیم خانواده نقی با رشادت و جانفشانی خودشان را از مهلکه جنگ نجات می‌دهند و در نهایت یک بالگرد سوری این خانواده را از مخصمه نجات می‌دهد. سازمان اوج همفکر و ناظر بر کار بود و قسمت به قسمت فیلمنامه، هم به اوج و هم تلویزیون داده می‌شد و کاملا هماهنگ بودیم... یک صبح زود خدمت‌شان(سردار سلیمانی) رسیدیم، زیرا می‌خواستند سرشان خلوت‌تر باشد و مفصل صحبت کنند. من از فحوای کلامشان متوجه شدم پایتخت‌های دیگر را هم دیده‌اند. ایشان نظراتی داشتند که بحق هم درست بود. ضمن این‌که به ما مشاورانی برای کار معرفی کردند و فقط نگران فینال قصه بودند که قهرمانان نجات پیدا کنند.

متن کامل این خبر را بخوانید.

۲۴۵۲۴۵

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901105

دیگر خبرها

  • اردکان فرمانداری ویژه شد
  • دانلود شب های مافیا زودیاک فصل ۲ قسمت ۱۲ دوازدهم (قسمت 12 فصل 2 زودیاک) با حجم نیمه رایگان
  • ماجرای اظهار نظر سردار سلیمانی در سریال پایتخت ۵
  • اعتراف در اسپانیا: ‏VAR‏ ‏امسال اشتباه داشت!‏
  • مشاوران رئیس فدراسیون والیبال معرفی شدند
  • عکس| استوری غم انگیز حامد بهداد برای یک دختر
  • «رخنه» توان علمی و دفاعی کشور در صنعت هوافضا را به رخ می‌کشد
  • اعلام ترکیب تیم فوتبال دختران ایران برابر قرقیزستان
  • طبیعت چشم نواز ایلام در قاب مستند ایرانگرد
  • داستان شفافیت؛ قسمت اول