مدرک یا مهارت؛ جوانان و بازار کار به کدام نیاز دارند؟
تاریخ انتشار: ۱۶ خرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۰۱۰۶۰۶
داشتن یک برگه کاغذ به نام مدرک تحصیلی این روزها موجب شده تا هر شخصی بدون داشتن مهارتی، در هر پست و مقامی که میخواهد بنشیند.
به گزارش مشرق، «مدرک گرایی» پدیدهای است که این روزها منجر شده تا جوانان و دانشجویان ایرانی به کاغذی تمایل پیدا کنند که پس از گذراندن یک دوره تحصیلی در دانشگاه، آن را از محل تحصیل خود دریافت میکنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این روزها جوان ایرانی با داشتن تمایل به مدرک گرایی دیگر به دنبال کسب علم به معنای واقعی آن نیست و تنها هدف او از ادامه تحصیل، دستیابی به مدرک است. حال کسب نمره قبولی جای خود را به علم آموزی داده است و دانشجویان تنها به کسب نمرهای که تنها منجر به قبولی آن ها شود، اکتفا میکنند.
امروزه هر دانشجویی با هر ضریب هوشی میتواند به دانشگاه برود و مدرک تحصیلی مد نظر خود را کسب کند. به نظر میرسد که پدیده مدرک گرایی طی چند سال اخیر رشد قابل توجهی کرده و در میان اقشار مختلف جامعه رواج یافته است، چرا که در گذشته رقابت برای ورود به دانشگاه و عرصه علم آموزی تنگاتنگ بود و متقاضیان به راحتی نمی توانستند از مرحله سختی به نام کنکور عبور کنند.
حال باید از خودمان بپرسیم که چرا مدرک گرایی در میان ما ایرانیان مد شده است و یا اینکه چرا باید دست کم هر شخصی در جامعه ما باید مدرک لیسانس داشته باشد؟
برای یافتن جواب این سوالها به یکی از دانشگاههای شهر تهران سری زدم و با چند تن از دانشجویان این دانشگاه به گفتگو نشستم.
از حمیدرضا که یکی از دانشجویان این دانشگاه بود، پرسیدم: شغلت چیست؟، او با لبخندی سرد جواب داد: شغل؟ شغل من و امثال من فقط گذران عمر است. به امید یافتن شغل و کسب درآمد 4سال درس خواندم و لیسانس گرفتم و بعد از گذشت 2 سال هم مدرک ارشد خود را از دانشگاه گرفتم و بعد از آن هم به خدمت سربازی رفتم، اما آب از آب تکان نخورده است.
در این میان محمود که دکتری جغرافیای طبیعی داشت، گفت: ای کاش وقت خودم را تلف نمیکردم و تا دیپلم را گرفتم، به سربازی میرفتم و بعد از آن کار فنی یاد میگرفتم. اکنون یک نقاش یا یک سفیدکار آن چنان درآمدی دارد که صدتا مدرک دکتری هم آن درآمد را ندارد.
یاسین که تازه مدرک ارشد خود را گرفته بود، گفت: برادر من مدرک دیپلم دارد، اما کار او مکانیکی و تعویض روغن است، کمترین درآمد او روزانه 200 هزار تومان است. بدون اینکه مدرک خاصی داشته باشد، اما مهارت مکانیکی را دارد. ای کاش به جای این همه درس خواندن، دنبال یک «مهارت» بودیم که بشود از آن استفاده کرد.
مدرک گرایی، سیاست چند دهه کشور بود که هر شخصی برای انتخاب شغل خود باید مدرک تحصیلی مربوطه را کسب میکرد. این سیاست باعث شد که بیشتر جامعه و به خصوص جوانان به سمت مدرک گرایی سوق پیدا کنند.
مدرک گرایی چیست؟ چه اهمیتی دارد؟ آیا داشتن یک برگ کاغذ این همه میتواند مهم باشد؟ از همه اینها گذشته، مدرک داشتن هم یک نوع تلاش تلقی میشود، یعنی هرکس مدرک بالاتری دارد، کلاس بیشتری دارد. شخصی 4 سال یا بیشتر زمان صرف میکند تا یک برگ کاغذ را به دست آورد. کاغذی که مدرک نامیده میشود.
در سیستم آموزشی کشور ما اگر دانشجویی حتی در طول ترم هم درس نخوانده باشد، چند روز قبل از امتحان هم میتواند با خواندن، چند برگ کاغذ یا صرفا کتابی که معرفی شده است، از پس آزمون مورد نظر برآید.
در این نوع سیستم آموزشی قطعا دانشجو با روحیه مدرک گرایی پرورش پیدا خواهد کرد و میل محض به مدرک از آن جهت که دیگر به دنبال کیفیت علم آموزی نخواهد بود و صرفا اهداف خود را در جهت رسیدن به مدرک تعیین میکند، در جوان ایرانی پرورش مییابد. شاید باید گفت که یکی از عوامل مهم مدرک گرایی یا بی سوادی علمی همین موضوع تعداد زیاد دانشگاه ها در کشور است که در ابتدای گزارش نیز به آن اشاره شده است.
حدود 10 تا 15 سال گذشته با وجود تنها یک دانشگاه که همان دانشگاه دولتی بود، رقابت تنگاتنگی میان افراد برای ورود به دانشگاه وجود داشت و در نتیجه هم سواد این مدرک و هم مهارت آن وجود داشت، اما امروزه تعداد بسیار و تنوع دانشگاهها مانند غیردولتی، پیام نور، غیر انتفاعی و دانشگاه آزاد باعث شده که عملا هیچ رقابتی برای ورود به دانشگاه وجود نداشته باشد.
شاید یکی دیگر از عوامل مهم در امر مدرک گرایی توجه به این قضیه باشد که شغل و آینده شغلی ما مرهون همین برگه کاغذ است. پس نمیتوان به راحتی از کنار آن رد شد. گاهی مدرک دانشگاهی برای فرد شأن و جایگاه اجتماعی میآورد، بدون اینکه حتی ذرهای علم و دانش پشت آن باشد، چراکه این روزها رسیدن به این برگ کاغذ، بسیار راحت است و به همین دلیل تمایل افراد برای دستیابی به این برگه کاغذ روز به روز بیشتر میشود.
سیاستهای چند دهه گذشته برای به دست آوردن جایگاه اشخاص، مدرک بوده است و نه مهارت. همین موضوع باعث شد که جامعه به سمت مدرک گرایی سوق پیدا کند و این فرهنگ در میان اقشار مختلف جامعه باب شود. به طوری که اگر فردی مدرک لیسانس داشته باشد به او یک نمره و عدد را میدهیم و اگر دیپلم داشته باشد یک عدد و نمره دیگر را به او اختصاص میدهیم.
چه بخش های خصوصی و دولتی در دراز مدت به مردم پیامی داده اند که به دنبال مدرک بروید. امروزه اینکه به دنبال آدم متخصص باشیم، به ندرت پیدا می شود.
اسماعیل ظریفی آزاد، مدیر کل روابط کار و جبران خدمت وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در گفتگو با خبرنگارحوزه رفاه و تعاون گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان؛ با اشاره به اینکه، در گذشته وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، نظام ارزیابی و طبقه بندی مشاغل داشته است، اظهار کرد: در این نظام اولویت و اهمیت با مدرک تحصیلی بوده است، یعنی اشخاص با داشتن مدرک تحصیلی، امتیازی را کسب کرده و از حقوق و مزایای شغل مدنظر بهرمند میشدند.
ظریفی آزاد، افزود: در بخش دولتی هم تقریبا همین طور بود، اکنون هم این موضوع وجود دارد که اگر شما برای یک شغل کارشناس باشید، باید مدرک تحصیلی لیسانس داشته باشید، به محض گرفتن مدرک تحصیلی، در جایگاه مورد نظر خود استخدام خواهید شد. حال این مسئله طی زمان نسبتا طولانی چند دهه گذشته، این پیام را به جامعه داده است که به دنبال مدرک باشید و اگر در شغلی که مشغول به کار هستید، مدرک داشتید از حقوق و مزایای آن بهرمند میشوید که همین رفتار باعث ایجاد مدرک گرایی در جامعه شد.
وی با بیان اینکه تا زمانی که افراد بر اساس مدرک تحصیلی استخدام میشوند، به تنها چیزی که عملا به آن توجه نمیشود، میزان کارآیی و بهرهوری آنها است، افزود: ایران از جمله کشورهایی است که بیشترین مدرک دکتری را دارد. از سال 1390، بازاندیشی و بازنگری در نظام طبقه بندی مشاغل و جبران خدمت در وزرات کار را آغاز کردهایم. در این میان یکی از مهم ترین موضوعاتی که برای وزارت کار مطرح شده، این مسئله است که اولویت را از مدرک تحصیلی به سمت مهارت گرایی تغییر دهیم.
اولین گام به سمت مهارت گراییمدیر کل روابط کار و جبران خدمت وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، با تاکید بر اینکه، اولین گام برای سوق دادن به سمت مهارت گرایی، تغییر دادن زمینههای قانونی و مقررات است، تصریح کرد: بر اساس، ماده 48 قانون کار که آیین نامه نظام ارزیابی و طبقه بندی مشاغل است، الزام دخالت تام و تمام مدرک تحصیلی را از دوش کارفرمایان برداشته ایم و در حال حاضر کارفرمایان میتوانند نظام مزدی داشته باشند که به جای اینکه اولویت را به مدرک تحصیلی بدهند، اولویت را به مهارت دهند.
ظریفی آزاد خاطرنشان کرد: وزارت کار این زنجیر را باز کرده است. آیا این بدان معنا است که همه کارفرمایان به سمت مهارت گرایی رفتهاند؟ خیر، هنوز راه درازی در پیش داریم، چرا که در طول 40 سال فرهنگی را درست کرده ایم و موضوع مدرک گرایی در ذهن مردم جامعه جا شده است، بنابراین زمان زیادی لازم است تا جامعه به سوی مهارت گرایی پیش رود و سوق یابد.
وی با اشاره به اینکه وزارت کار به عنوان سازمان مرجع و در رأس امور جامعه، کسی را مجبور نمیکند که فقط افراد با مدرک تحصیلی را مشغول به کار کنند، بلکه مدرک تحصیلی میتواند یک ملاک باشد، اما کارفرمایان میتوانند مهارت را هم ملاک قرار دهند. این گام اول وزرات کار بوده است که در سال 95 برداشته است. چنین الزامی از لحاظ قانونی وجود ندارد، اما تغییر این فرهنگ و مطلع کردن کارگران و کارفرمایان نیازمند کار تدریجی است.
کسب مهارتمدیر کل روابط کار و جبران خدمت وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، با تاکید بر اینکه، 99 درصد کارفرمایان کشور مطلع نیستند که میتوانند در نظام مزدیشان، مهارت گرایی را هم به جای مدرک تحصیلی که حرف اول و آخر را میزند، مد نظر داشته باشند، اضافه کرد: بعد از اینکه همه متوجه این موضوع شدند که مهارت هم میتواند ملاک قرار گیرد، چطور باید این مهارت شناسایی شود؟ مهارت سخت است، ارزیابی میخواهد، در حال حاضر به این موضوع رسیده ایم که حرف اول و آخر را مدرک نمیزند.
وی با بیان اینکه مهارت را از چه طریق و چگونه باید اندازه گیری و ارزش گذاری کنیم؟، افزود: چگونگی ارزش گذاری و تشخیص مهارت افراد موضوعی است که راه طولانی را باید طی کند. وزارت کار در این راستا اقدامات قانونی لازم را انجام داده است و در حال ترویج آن است. یعنی باید بنگاه های اقتصادی جامعه را از ایجاد تحول در زمینه منابع انسانی کشور آگاه و به آن ها آموزشهای لازم را ارائه کند تا با قدرت هرچه بیشتر بتوانند افراد با مهارت را شناسایی کنند. حال اگر این موضوع در جامعه ترویج یابد، هر شخصی که مهارت بیشتری دارد از جایگاه بهتری در جامعه برخوردار میشود و مزد بالاتری میگیرد.
حال امیدواریم که با اهمیت دادن به موضوع مهارت افراد در جامعه بتوانیم گامی موثر در زمینه مهارت آموزی کسب کنیم، چراکه از این طریق افراد بر اساس میزان مهارتی که دارند به مقام و جایگاه مناسب خود دست مییابند و بر اساس مهارت در مشاغل مختلف فعالیت خواهند کرد و رفاه اقتصادی جامعه در گرو کسب مهارت خواهد بود.
منبع: باشگاه خبرنگارانمنبع: مشرق
کلیدواژه: جام جهانی 2018 روسیه خروج آمریکا از برجام حمایت از کالای ایرانی بازار کار جوانان مدرک گرایی مهارت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۰۱۰۶۰۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چرایی پیشبینیناپذیری ایران فردا / قواعد بازی حکومت و جامعه پیچیدهتر شده
فروزان آصف نخعی: در یازدهمین جلسه از سلسله نشست های جامعه مدنی موسسه رحمان، دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، دیدگاه های خود را با عنوان «زندگی روزمره، دولت و جامعه مدنی» مطرح کرد. تغییر ماهیت جامعه مدنی، و برآمدن نیروهای جدید در فضای جامعه ایران، تغییر از نگاه هگلی به نگاه لوفوری برای تبیین جایگاه زندگی روزمره، ایجاد زبان جدید و گسترده توسط نسل های جدید به جای زبان قدیم که در انحصار دانشگاهیان بود، در سخنان کاشی از برجستگی ویژه ای برخوردار بود. پس از انتشار این سخنرانی در خبرگزاری خبرآنلاین، با توجه به حساسیت بحث، بازخوردهایی داشت. از این رو تلاش کردیم در گفت و گو با صاحبنظران ، تحلیل ها و اطلاعات بیشتر در اختیار مخاطبان قرار بدهیم. دکتر نعمت الله فاضلی استاد بازنشسته پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با توجه به حساسیت موضوع در گفت و گویی کوتاه، با تایید و نقد سخنان دکتر کاشی، دیدگاه های خود را در این زمینه مطرح کرد. این گفت وگو از نظرتان می گذرد: تایید و تصحیح برخی سخنان دکتر کاشی فاضلی با تاکید بر این که با «تحلیل آقای دکتر کاشی موافق» است که «ایران امروز به یک رویکرد زندگیگرا رسیده» و «همچنین ایرانیان به یک آغاز جدید نیز نیاز» دارند در باره نگاه کاشی به نگاه هگلی به جامعه مدنی گفت: «تصور نمی کنم جامعه مدنی در ایران حتی به معنای هگلی اش به طور کامل مضمحل شده باشد. بلکه می توان گفت شکل های جدیدی دارد گسترش می یابد. ولی این را هم قبول دارم که نقش زندگی روزمره و کنشگری های روزمره و نقش عاملیت فردی، بسیار وسیع و گسترده شده است. ضمن این که قبول دارم آن رژیمهای حقیقت مانند گفتمان های ناسیونالیستی، اسلام گرایی، یا چپ مارکسیستی یا هر شکل دیگری از کلان روایت ها به پایان راه خود رسیده اند. آن ها همچنین نمی توانند و قادر نیستند انسجام بخش به جامعه برای تحولات باشند. اما سازماندهی جمعی برای پیشرفت اجتماعی یک ضرورت تام است و نمی تواند از بین برود.» او با تاکید بر این که «جامعه مدنی آریستوکرات که در سخنان آقای دکتر کاشی بود، شاید تعبیر مناسب و درستی برای دوره مشروطه و دوره پهلوی اول باشد، اما در دوره پساانقلاب ۵۷ پس از مدتی طبقه آریستوکرات نداشتیم» گفت: « از این رو نمی توانم بگویم جامعه مدنی آریستوکرات بود، زیرا ما با دانشگاه توده مواجه شدیم. دانشگاهی که همگانی است و قشر تحصیلکرده، محدود به طبقات اعیان و اشراف نبود. به همین دلیل تحصیلکردگان، و دانشگاهیان، روزنامه نگاران، هنرمندان، نویسندگان، خوانندگان، یک طبقه متوسط فراگیر فرهنگی را تشکیل داده بودند که هنوز هم همین است. البته دیدگاه دکتر کاشی را قبول دارم که جامعه مدنی آریستوکراتی که در دوره های مشروطه و پهلوی شکل گرفت، و حتی در اوایل انقلاب نیز تا حدودی بود، در حال حاضر دیگر برای ما معنا ندارد، و نمی تواند کارکردی در تحولات اجتماعی داشته باشد. ولی طبقه متوسط فراگیر فرهنگی، اتفاقا از طریق سبک زندگی و تجربه های زندگی روزمره اش، از طریق تجربه های بدنمند و جسمانی اش، و از طریق تجربه هایی که معطوف به امور بسیار ساده زندگی هست، دارد مقاومت می کند و به حاکمیت فشار می آورد، و نیروهای مسلط سیاسی را به چالش می کشد، که نمونه بارز آن زنان هستند.»جمعیت، شرایط پیچیده و دلایل آن این استاد بازنشسته دانشگاه با اشاره به این که قبول دارد «در وضعیت بسیار پیچیده قرار داریم» گفت: « این تعبیر دکتر کاشی رو تایید می کنم که وضعیت کنونی نسبت به دوره مشروطه و دیگر دوره ها بسیار پیچیدهتر و خطرناکتر است. زیرا در سال های ۱۳۰۰ و قبل از آن، جمعیت ایران حدود تا ۱۲ میلیون نفر بود. این جمعیت اکنون به حدود ۹۰ میلیون نفر افزایش یافته است. بنابراین جمعیت ایران ۹ برابر شده است. بنابراین جامعه ای با این حجم جمعیتی، و حضور تکثری از گرایش های سیاسی، اخلاقی، فرهنگی، و اجتماعی، طبیعی است پیچیده و پیش بینیناپذیرتر باشد. فراموش نکنیم به میزانی که جمعیت برای مثال از ۱۰ میلیون نفر به ۲۰ میلیون نفر افزایش می یابد، پیچیدگی جامعه نیز به صورت تصاعد هندسی ضریب دو نمی خورد، بلکه ضریب تا ۱۰ می خورد.» او افزود: « با موقعیت جدید، جامعه ایران دیگر جامعه عشایری و حتی روستایی نیست. بلکه بیش از ۷۵ درصد جمعیت جامعه ایرانی در کلانشهرها و شهرها زندگی می کنند. این ساختار شهری و کلانشهری، حیات ذهنی، روانی، عاطفی، اخلاقی، وسیاسی بسیار پیچیده و متفاوتی از حیات ذهنی و اجتماعی تمام دوره های گذشته ما به وجود آورده است.» فاضلی سپس به سطح سواد به عنوان عنصر دیگری از پیچیدگی جامعه ایران یاد کرد و گفت: «باید بگویم جامعه باسواد شده است. در دوره مشروطه تنها ۵ درصد جامعه باسواد بودند. امروزه حداقل ۸۰ درصد شهروندان جامعه ایرانی باسواد هستند؛ به عبارت دیگر جامعه خوانا و نویسا است. که این امر خود به تنهایی در جامعه ۹۰ میلیون نفری ایران، موتور بسیاری از تحولات و گرایش های بسیار پیچیده ای در جامعه شده و هست.» ناکامی های سه تجربه بزرگ این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه به سه تجربه مهم در تاریخ معاصر ایران اشاره کرد و گفت: « سه تجربه انقلاب مشروطه، شکل گیری ملت دولت جدید و انقلاب ۱۳۵۷، ناکامی هایی داشته اند که تجارب شان بر روی هم انباشته شده اند. این تجربه ها، ذهنیت اجتماعی ایرانیان، و تصور جمعی از خود و تاریخ خودشان را بسیار بسیار پیچیده تر از هر زمانی دیگر کرده است.» او سپس گفت: «برخوردهایی هم که حکومت از سال ۱۳۸۸ تا ۱۴۰۱ به عمل آورده، جامعه را عصبیتر، و پیچیده تر و خلاف آنچه از اعمال خشونت منظور بوده، ایجاد شده است. به همین دلیل من با این سخن آقای دکتر کاشی به طور کامل توافق دارم؛ جامعه ما از دوره مشروطه و دوره آغاز شکل گیری ملت دولت رضا شاه، بسیار وضعیت پیچیده تر و مسایل و بحران های آن، بسیار بسیار حادتر است.» فاضلی در ادامه به مسایل بسیار مهم جدید مانند «بحران محیط زیست به این معنا که آب، خاک، و هوای زمینی که در آن سکونت داریم، همه دچار تنش های بزرگ» است اشاره کرد و گفت: «زندگی و بقا دچار چالش جدی شده است. می خواهم تاکید کنم بحران محیط زیست در کنار ابرچالشهای های دیگر نیاز به یک آغاز جدید را گوشزد می کند. راهبردهای گذشته، چه آن راهبردی که دولت اختیار کرده بود و چه راهبردی که مردم یا گروه های سیاسی داشتند، برای بقا یا بهبود جامعه دیگر کفایت نمی کنند تا جایی که راهبردهای مذکور حتی پایداری نسبی و موقت نیز ایجاد نمی کنند.» دشواری تحلیل آینده ایران به دلیل رخدادپذیری آن فاضلی نظرش را در باره تحلیل آینده این گونه بیان می کند: «این که آینده چه رخ خواهد داد، بسیار دشوار است، با اطمینان و قطعیت نمی توان از آن سخن گفت. زیرا جامعه امروز ایران رخدادپذیر شده است. منظورم از رخدادپذیر این است که مجموعه، تنش ها و تعارضاتی که در جامعه بین حاکمیت و مردم ، و گروه های گوناگون به وجود آمده، جامعه را مستعد تنش های خیلی بزرگ و ناگهانی بر اساس رخدادهای کوچک اما حساسیتبرانگیز کرده که می تواند از این طریق تحولاتی را رقم بزند به نحوی که زمینه اجتماعی و سیاسی را تغییر بدهد. نظری بر تحولات ۱۳۸۸ به این سو نشان می دهد رخدادهای کوچک همواره زمینه ساز تغییرات بوده اند. هم بازی حکومت در عرصه سیاسی، و هم بازی بازیگران درون جامعه در مقابل آنان قواعد پیچیده تری پیدا کردند. این است که در جامعه رخدادپذیر ما نمی توانیم با تبیین علل و عوامل سیستمی یا تبیین علل و عوامل مادی عینی موجود، تصویر آینده را نشان بدهیم.» این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه با اشاره به این که «طیفی از حکومت، تنها راهبرد مبتنی بر خشونت و ابزارهای متناسب با آن را به کار گرفته» گفت: « حال باید دید که این ابزارها تا چه اندازه قادر بوده رخدادهایی را که شکل می گیرند، مدیریت بکند. زیرا در وضعیتی که در حال حاضر قرار دارد، در ظاهر جامعه ساکت است، ولی در ناآرامی های گذشته نیز چنین بوده است.» چرا تاکنون «آغاز» شکل نگرفته؟ فاضلی سپس نظریه ضرورت شکل گیری «آغاز نو» را مورد انتقاد قرارداد و گفت: «دیدگاهی که آقای دکتر کاشی ارائه کردند، این است که آغازی باید شکل بگیرد. منظور ایشان از شکل گیری آغاز این است که تمام آنچه حکومت در گذشته تا الآن برای مواجهه با ابرچالش ها داشته، کنار بگذارد، و طرحی نو دراندازد. پرسشی که ایشان پاسخ نمی دهد، این است که چرا تا حالا چنین آغازی شکل نگرفته است؟ چرا حاکمیت که مدت های طولانی است نسبت به وضعیت چالشی کشور آگاه شده ، طرحی نو در نینداخته است؟ پاسخ به این پرسش برعهده اندیشمندان علوم سیاسی است. ایشان در این باره پاسخی نداده اند. تنها به این اکتفا کرده اند که راه های گذشته را تجربه نکنیم و طرحی نو درانداخته شود.» او افزود: «تصور من این است تا زمانی که میان جامعه و حکومت توازن قوا برقرار نشود، احتمالا جناحی در حکومت مایل است کماکان از ابزار زور استفاده کند. مگر این که سیر تحولات جامعه به گونه ای پیش برود، که تولید قدرت مورد نظر جناح مذکور، برای حاکمیت به صرفه نباشد. در این صورت به طرحی نو خواهد اندیشید و آغازی را دنبال خواهد کرد.» شرایط شکل گیری آغاز؛ اشتباه کردم این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه در پاسخ به این سوال که «آیا جامعه به این توانایی می رسد که تولید قدرت بیش از حد برای نظام سیاسی مقرون به صرفه نباشد، و به اتخاذ آغازی تازه ناگزیر شود؟» می گوید: «تصور می کنم به این سادگی ها، چنین آغازی شکل نخواهد گرفت. در جنبش مهسا تصور می کردم که اگر حکومت به پایداری سیاسی نسبی برسد، آغاز و طرح نو خود را مطرح می کند، ولی اشتباه کردم.». فاضلی در ادامه افزود: «البته این ها به این شرط است که تحولات غیرمترقبه ای مثل جنگ در منطقه، فشارهای بین المللی خیلی وسیعتر از آنچه که تاکنون بوده است، یا تحولاتی در راس هرم نظام سیاسی، رخ ندهد. اگر چنین تحولاتی رخ ندهد و بخواهد تنها در یک روالی که تا کنون تجربه شده، یعنی درگیری میان حکومت و ناراضیان، معترضان، و به طور خلاصه مردم، فکر می کنم آن چیزی که تعیین کننده خواهد بود «برخورد» بعدی است که آیا بعد از آن، حکومت به این نتیجه می رسد که برای حفظ و پایداری خودش، باید تحولات بنیادینی را در گفتمان، سیاست ها، اقدامات، برنامه ها و اجراهای خودش، ایجاد بکند، یا نه؟ به غیر از مقاومت زندگی گرایی، فلج سازی بوروکراسی کشور فاضلی با تاکید بر این که « آقای دکتر کاشی به درستی اشاره کردند در جامعه نیروهای زندگی گرا، و سیاست زندگی، حاکم شده است» سپس گفت: « ایشان همچنین زندگی گرایی و سیاست زندگی را از ایدئولوژی های اسلام گرایی، ملی گرایی، و چپ گرایی و لیبرالیسم گرایی متمایز کرده و گفته اند که این زندگی گرایی شکل جدیدی از سیاست است که در جامعه ظاهر شده است. اما پرسش این است که زندگی گرایی اگر بخواهد به صورت آلترناتیو و یا بدیلی برای سیاست حاکم باشد، هنوز از تعریفی روشن برخوردار نیست و تنها در جایگاه مقاومت میتواند کارهایی را به پیش ببرد. ولی در وجه ایجابی ، نمی تواند سامان سیاسی جدیدی را ایجاد کند.» او افزود: « فراسیاست مردم، در مقابل سیاست حاکمیت، فقط زندگی گرایی نیست. مردم به عنوان نیروهایی که در بدنه بوروکراسی و سازمان های جامعه فعالیت می کنند، چون ناراضی و برخی حتی خشمگین هستند، عموما با اشکال پیچیده ای از کارشکنی ها، سستی ، بی توجهی ، عدم انجام وظایف کاری، کارشناسی، و اداری، در عمل ماشین بوروکراسی و اداری و سازمانی نظام حکمرانی را با چالش روبه رو کرده اند. این چالش بیشتر هم خواهد شد. به ویژه اگر در نظر بگیریم که نارضایتی های ناشی از شرایط اقتصادی زندگی، که تورم و مالیات ها به مردم تحمیل کرده، روز به روز مردم را بیشتر به این سمت و سو سوق می دهد که هرجایی که هستند، ماشین دولت را کندتر و کندتر بکنند.» این استاد سابق دانشگاه، با اشاره به این که «این ها، هزینه های تولید قدرت حکومت را بسیار بسیار سنگین می کند. از این رو فقط سیاست زندگی گرایی نیست که مقاومت را ایجاد کرده است، بلکه شکل های پیچیده ای از ناهمکاری، با هدف ها و برنامه های حکومت در نظام اداری هم شکل گرفته است.» افزود: « به هر اندازه که دولت به قطبی شدن جامعه دامن بزند، یعنی نیروهای حامی و طرفدار خودش را به طور نمادین متمایز بکند، و سیاست حامی پروری اش را گسترش بدهد، در عمل هم تنش های زندگی گرایی، و هم تنش های بوروکراتیکی که مردم ایجاد می کنند، کار را برای ایجاد ثبات سیاسی توسط حاکمیت دشوار و دشوارتر می کند. از این رو می خواهم بگویم تنها در صحنه خیابان ها نیست که شاهد تنش حاکمیت با مردم هستیم. زیر پوست سازمان ها هم تنش بزرگی، شکل گرفته است.» سناریوهای آینده فاضلی در ادامه در ارتباط به سناریوهای آینده تاکید کرد که تصور می کند «یکی از سه سناریو، ممکن است در آینده نزدیک، یعنی در دو سه سال آینده، ورق را برگرداند.» او سه سناریو را این گونه شرح داد: سناریوی اول: تغییر از طریق وقوع رخدادی در نیروهای سیاسی درون حاکمیت، و یا در حوزه رهبری .و ... سناریوی دوم: ایجاد ناآرامی ها، و یک درگیری دیگر . سنارویوی سوم: عدم توانمندی حاکمیت در تامین هزینه های حرکت های فرسایشی و کاهنده ای که میان سیاست زندگی مردم و کارشکنی های گسترده در سازمان ها وجود دارد. طبیعی است اگر سه مورد بالا با تنش های منطقه ای، تحریم های گسترده تر، یا بحران های زیست محیطی ناگهانی شدیدتر همراه بشود و تدبیری کارگشا برای مهار آن اندیشیده نشود، سرعت تغییرات افزایش مییابد.» بیشتر بخوانید: حال خراب سیاست های فرهنگی / قانون چیست، صدا و سیما و دولت چه می گویند، مردم چه می کنند؟/ بدون تفکیک نهادی سیاست فرهنگی نخواهیم داشت
زوال نگرانی مشترک متفکران امروز از فوکویاما و پیکتی تا عجماغلو/ فناوری الزاما موجودی معصوم نیست
انقلاب علمی خاموش و انفعال ما / پیشگامی تولید فکر نیازمند آزاداندیشی از قیدهای تحمیلی است ۲۱۶۲۱۶ برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901723