رويايي شيريني که به کابوس تبديل شد +عکس
تاریخ انتشار: ۱۷ خرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۰۲۱۳۴۸
خبرگزاري آريا - احسان عليخاني در قاب بيستم ماه عسل، ميزبان دو نوجوان فريب خورده بود!
به گزارش خبرگزاري آريا از باشگاه خبرنگاران، احسان عليخاني در قاب بيستم ماه عسل، ميزبان دو نوجوان فريب خورده بود. آن دو با تبليغات رويايي غريبه اي، دل به دريا زدند و قصد خروج از کشور به شکل غيرقانوني را داشتند. البته همه دليل و هدف آنها، کار کردن در خارج از کشور و کمک به خانواده بود؛ اما ماجرا جور ديگري رقم خورد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اميرحسين يکي از اين نوجوانان درباره چگونگي اين اقدام گفت: يکي از همکلاسيهاي من خارجي بود و به همراه دوستم با داماد آنها چند روز مسير مدرسه به خانه را ميرفتيم. داماد دوست من با تحقيقاتي که از محله ما ميکند، متوجه نياز مالي ما ميشود و مي فهمد من يک سال به خاطر کار ترک تحصيل کرده ام. به من پيشنهاد کرد با او به خارج از کشور بروم تا کمک خرج خانواده باشم.
وي ادامه داد: پيشنهادهاي او وسوسه آميز بود. چنان از مهاجرت و امکانات کشور ديگر مي گفت که براي من تبديل به يک روياي شيرين شده بود. البته من درباره خانواده ام چيزي به او نگفته بودم، اما او شش ماه با من ارتباط برقرار کرد و نقاط ضعف خانواده من را شناخت. تا اينکه به همراه محمد امين تصميم گرفتيم، با او همراه شويم.
محمد امين نوجوان کم سن تر درباره دليلش براي اين کار گفت: مادر و پدر من کار مي کنند و به خاطر فشار کار خيلي دوست داشتم کمک خرج خانواده شوم؛ با اينکه پدر و مادرم هيچ وقت از من پولي نخواستند.
سپس اميرحسين درباره روز خروج از کشور گفت: زماني که تصميم خود را گرفتيم، او به ما گفت از مرز که خارج شديم به خانواده تان اطلاع ميدهيم. اما وقتي به مرز رسيديم سيم کارتها را از ما گرفت. چند تا از همکلاسي هايمان از رفتن ما خبر داشتند اما به هيچ يک از افراد خانواده اطلاع نداده بوديم.
محمد امين ادامه داد: قرار شد يک ظهر جمعه با ماشيني که دنبالمان ميآيد، از مرز غيرقانوني خارج شويم. با ماشين تا دم مرز رفتيم و از کوهها رد شديم. سختي مسير زياد بود. گروه ديگري هم به ما اضافه شدند، ناگهان اسلحه روي سر ما گذاشتند و گفتند هيچ قراري بين ما نيست. داخل يک کلبه شديم. 64 ساعت در برف پياده روي کرديم. کتانيها و تبلتها را از ما گرفتند و گفتند با دمپايي بايد اين مسير را طي کنيد. کوهها را که رد کرديم با ماشين وارد يک سوله وسط بيابان شديم. داخل همان اتاق يک خانم نيز حضور داشت و ما را از شرايط بد آنجا آگاه کرد، او هم فريب خورده نامزدش بود. هر وقت از همان کسي که ما را قاچاق کرده بود علت اين کار را ميپرسيديم، ما را کتک ميزد و با اسلحه تهديدمان ميکرد. ما بعدها متوجه شديم اين مکان، مکان فروش اعضاي بدن است.
وحيد برادر اميرحسين درباره چگونگي اطلاع از اين اتفاق گفت: آن شب پدر محمدامين متوجه غيبت پسرش و خاموش بودن سيمکارت او ميشود. برادر کوچک محمدامين پدر را در جريان اين قاچاق ميگذارد و پدر محمدامين به منزل ما ميآيد. طي پيگيريهايي که کرديم متوجه شديم بچههاي مدرسه را گروهي از کشور خارج کرده اند. قفل گوشي اميرحسين را در منزل باز کرديم و از پيامکها متوجه شديم قصد خروج از کشور را داشته اند. به پليس اطلاع داديم و با فرد خارجي تماس گرفتيم. او از ما 50 هزار يورو بابت پس دادن بچهها خواست و گفت آنها خارج از کشور هستند. درحالي که ما طي رديابيهايي که کرده بوديم (از سيم کارت محمدامين)، متوجه شديم در يکي از شهرهاي مرزي هستند، اما بعدها سيم کارت ديگر خاموش شده بود.
وي ادامه داد: پس از چند روز عکس و ويدئوي اميرحسين و محمدامين را براي ما فرستادند. ويدئوها و تصاوير از شکنجه اميرحسين و محمدامين بود. به خاطر دلخراش بودن تصاوير، فقط من و پدر محمد امين آنها را مي ديديم و به بقيه خانواده نشان نداديم. مادرم در آن روزها حال خوبي نداشت.
در بخش ديگري از برنامه پدر و مادر اميرحسين و پدر محمدامين در برنامه حضور پيدا کردند.
پدر محمدامين گفت: ما هر لحظه فکر ميکرديم ديگر راه برگشتي براي بچهها نيست؛ چون مدام تهديدات جديد ميشنيديم و درصدد تامين پول بوديم.
مادر اميرحسين هم درباره لحظات تلخ آن روزها گفت: از برگشتن اميرحسين قطع اميد کرده بودم و باور نمي کردم اميرحسين برگردد. من در جريان هيچ يک از فيلمها و عکسهاي ارسالي نبودم و به شدت حالم بد بود. هميشه ميگفتم اميرحسين فداي ما شد و براي کمک به ما خودش را فدا کرد.
سپس، اميرحسين و محمدامين درباره حال و هواي آن روزها گفتند: دو ماه رنگ آفتاب به چشم نميديديم و شبها کار ميکرديم، هيزم و خار جمع مي کرديم. از گوشه و کنار ميفهميديم که قاچاقچيان چه هدفي دارند. دو روز قبل از خروج از آنجا به ما گفتند اينجا پايان زندگي شماست. دو روز بعد با ماشين ما را به پايتخت کشوري بردند. به شهري رسيديم و قرار شد ما را به شهر ديگري ببرند. آنجا پليس ما را دستگير کرد و رابط خارجي که ما را قاچاق کرده بود، با رشوه به پليس ما را به شهر ديگري انتقال داد.
امير حسين درباره چگونگي آزادي و برگشت به ايران توضيح داد: فرداي آن روز ارتش آن کشور ما را دستگير کرد. ما اسم واقعي خود را نگفتيم و چند روز ما را در کمپ نگه داشتند. چند روز بعد ما رها کردند و از ترمينال قصد جا به جا شدن به شهر ديگري را کرديم. در ترمينال با دوستان آن فرد خارجي که داماد دوستمان بود ما را در يک سوييت نگه داشتند. فرد خارجي در طول مسير ما دو نفر را کتک ميزد و دوستان او از اين کتکها شک کردند و متوجه ربوده شدن ما شدند. به همين دليل قول کمک به ما را دادند. ما را داخل سوئيتي بردند و آن فرد خارجي را کتک زدند و به درخواست خودمان قرار شد ما را به ايران برگردانند.
اين دو نوجوان از حال و هواي اولين تماس خود با خانواده گفتند: بعد از دو ماه اولين تماس را از سفارت ايران با خانواده گرفتيم. حال خانوادههاي ما خيلي بد بود. اينترپل براي ما بليت تهيه کرد و از طريق سفارت به ايران برگشتيم.
خانواده محمد امين و اميرحسين از اولين ديدار بعد از دوماه گفتند؛ اينکه تا زماني که بچه ها را در فرودگاه نديدند، باور نمي کردند آنها زنده باشند.
اما، شهاب مهمان ديگر ماه عسل بود و به خواست خودش تصويري از او پخش نشد. او هم قرباني تبليغات دروغ شده بود.
شهاب تحصيل کرده رشته حقوق که قصد خروج از کشور را داشت، گفت: پذيرش يکي از بهترين دانشگاه هاي کشوري معروف را گرفتم. به سفارت کشوري در سطح پايينتر مراجعه کردم و با خانمي آشنا شدم که کارش شکار کردن سوژه بود. آن خانم من را با تيمي آشنا کرد تا اقامت کشوري را برايم بگيرند که در ايران سفارت ندارد و بعد از آشنايي به راحتي برايم بليت گرفتند و به کشور همسايه من را جابه جا کردند.
وي ادامه داد: بعد از اينکه در فرودگاه به استقبال من آمدند، متوجه شدم اين گروه گروگانگير بودند و من مدارک جعلي را براي حضور در آن کشور امضا کردم. خودم و خانواده ام را تهديد کردند و گفتند کوچکترين حرکتي بکني تو و خانواده ات را خواهيم کشت. از من پول ميخواستند و من را براي قاچاق اعضاي بدن فروخته بودند. خانواده ام به پليس اطلاع نداده بودند. چند بار پول براي آنها ارسال کردند. حتي من شاهد بودم در آن روزها در حضور من يک دختر تحصيل کرده و هموطنم را 20 هزار دلار فروختند؛ چرا که خانواده اش آن پول را فراهم نکرده بودند.
شهاب درباره چگونگي فرار خود از دست قاچاقچيان توضيح داد: آنها قصد انتقال من به کشور ديگري را داشتند. من همان زمان تصميم به فرار گرفتم و حس ميکردم من را با اسلحه ميکشند. در يک لحظه که گروگانگيرها دنبال کارهاي جابه جايي من بودند و از محل استقرار من خارج شدندظ فرار کردم و با تاکسي خودم را به سفارت رساندم. نهايتا من را طي يک فرآيند اطلاعاتي امنيتي به ايران انتقال دادند. بعد از آن خودم از نيروي انتظامي مسئله ام را پيگيري ميکردم. بايد از ناجا تشکر کنم تاکنون چند نفر را براي پرونده من دستگير کردند.
در پايان شهاب درباره اشتباه خود گفت: اشتباهي که من مرتکب شدم، اين بود که اگر کشوري فرش قرمز پهن کرده ولي سفارتي در ايران ندارد، نبايد به آن کشور مهاجرت کرد؛ چون در اين صورت به دام قاچاقچي ها مي افتيم. کسي که به من و امثال من که تحصي لکرده هستيم، پيشنهاد ميدهد تا با اين هزينه کم به راحتي مهاجرت کنيم، حتما قاچاقچي است. من مرگ را با چشمان خود ديدم.
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۰۲۱۳۴۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تیم رویایی پنج نفره ژائو کانسلو؛ رونالدو هست، مسی نیست + عکس
مدافع پرتغالی بارسلونا از تیم رویایی پنج نفره خود رونمایی کرده است.
طرفداری | ژائو کانسلو، مدافع پرتغالی باشگاه بارسلونا تیم رویایی پنج نفره خود را معرفی کرده است.
ژائو کانسلو که این فصل در باشگاه بارسلونا توپ میزند و در مجموع از بازیکنان خوب این تیم اسپانیایی بوده است، در گفتگو با سایت fifpro تیم رویایی پنج نفره خود را معرفی کرده است. تیم کانسلو متشکل از یک دفاع، دو هافبک و یک مهاجم است. کانسلو، ادرسون دروازهبان برزیلی منچسترسیتی را درون دروازه قرار داده و دیگر مدافع باشگاه منچسترسیتی و البته همتیمیاش در تیم ملی پرتغال، روبن دیاز را در خط دفاع گذاشته است.
دو هافبک تیم منتخب او شامل رونالدینیو و برناردو سیلوا میشود و در نهایت تک مهاجم تیم او هم کریستیانو رونالدو است. کانسلو دلیلاش برای حضور رونالدو به عنوان مهاجم تیم منتخباش گفت:
کریستیانو رونالدو یک افسانه برای کشور من است. او را به خاطر تمام گلهایی که زده و به خاطر الهام بخشیدن به جوانان، در این تیم قرار دادم.
تیم منتخب 5 نفره ژائو کانسلو دروازهبان: ادرسون دفاع: روبن دیاز هافبک: رونالدینیو و برناردو سیلوا مهاجم: کریستیانو رونالدو تیم منتخب 5 نفره ژائو کانسلواز دست ندهید ????????????????????????
درخواست دروسی: سردار را در رم حفظ کنید اختلاف علنی رئیس فدراسیون با مجری تلویزیون اعتراض هوادار بارسلونا: ژاوی، مرد سر حرفش میماند! رد پای آرتتا؛ اورتون بعد از 14 سال لیورپول را در خانه شکست داد!