Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایکنا»
2024-04-24@20:27:29 GMT

«وفای به عهد»؛ یکی از شروط اکمال دین است

تاریخ انتشار: ۱۷ خرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۰۲۱۷۳۱

«وفای به عهد»؛ یکی از شروط اکمال دین است

 

به گزارش ایکنا از خراسان رضوی، در یادداشت «امانت‌داری یک اصلِ عقلی/ خیانت در امانت، از بین برنده اعتماد مردم»، به «امانت‌داری» به عنوان یکی از اصول اجتماعی در جامعه قرآنی، پرداخته شد و در این یادداشت که حجت‌الاسلام سید محمدحسین راجی، استاد کفایه حوزه، مدرس دانشگاه و رئیس بنیاد صحیفه سجادیه در خراسان رضوی در اختیار ایکنا قرار داده است، به «وفای به عهد» به عنوان یکی دیگر از اصول جامعه قرآنی پرداخته می‌شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


یکی دیگر از اصول اجتماعی حاکم بر خانواده قرآنی که متناسب با امانت داری نیز می‌‌باشد وفای به عهد است که در باطن مانند امانت‌داری است. وقتی انسان عهدی می‌‌بندد، باید به آن پایبند باشد.
خداوند در قرآن می‌فرمایند: «...والموفون بِعَهْدِهِمْ إِذَا عاهدوا...، مومنین وقتی عهدی می‌بندد به عهد خود وفا می‌کنند». «وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کانَ مَسْوُلاً، به پیمان های خود وفادار باشید زیرا از پیمان‌ها سؤال خواهد شد».
امام زين العابدين(ع) می‌‌فرمایند: «چهار چيز است كه هر كس داراى آن‌‌ها باشد اسلامش كامل مى‌‌گردد و گناهانش ريخته مى‌‌شود و پروردگار خويش را ديدار مى‌‌كند در حالى كه از او خشنود است: آن كه براى خدا به تعهّد خود در قبال مردم عمل كند، و با مردم راستگو باشد و از ارتكاب هر آنچه نزد خدا و مردم زشت است شرم كند و با خانواده خود، خوش‌اخلاق باشد. هر فردی این چهار ویژگی را داشته باشد، اسلامش کامل است».
میعادگاه
امام صادق(ع) فرموند: رسول خدا(ص) با مردي قرار گذاشت كه در كنار صخره معينی در انتظار بماند تا وی برگردد. حرارت شديد آفتاب باعث رنج آن حضرت در كنار آن صخره شده بود. ياران ايشان گفتند: چه اتفاقی مي‌‌افتد اگر به سايه برويد؟ پيامبر خدا(ص) فرمودند: «ميعادگاه ما در همين مكان است. من در اينجا منتظر خواهم ماند و اگر نيامد خلف وعده از او سر زده است». خداوند می‌فرمایند: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ، ای کسانی که ایمان آورده‌اید! به پیمان‌ها وفا کنید».
«اگر فرار کند حد را بر تو اجرا می‌‌کنم»
سه برادر نزد امام علی(ع) آمدند و گفتند: «می‌‌خواهیم این مرد که پدرمان را کشته قصاص کنی». امام علی(ع) به آن مرد فرمودند: «چرا او را کشتی؟» آن مرد عرض کرد: «من چوپان شتر و بز و ... هستم. یکی از شترهایم شروع به خوردن درختی از زمین پدر اینها کرد، پدرشان شتر را با سنگ زد و شتر مرد، و من همان سنگ را برداشتم و با آن به پدرشان ضربه زدم و او مُرد».
امام علی(ع) فرمودند: «بر تو حد را اجرا می‌‌کنم». آن مرد گفت: «سه روز به من مهلت دهید. پدرم مُرده و برای من و برادر کوچکم گنجی بجا گذاشته، پس اگر مرا بکشید آن گنج تباه می‌‌شود، و به این ترتیب برادرم هم بعد از من تباه خواهد شد». امیرالمومنین(ع) فرمودند: چه کسی ضمانت تو را می‌‌کند؟ مرد به مردم نگاه کرد و گفت: این مرد. امیرالمومنین(ع) فرمودند: «ای اباذر! آیا این مرد را ضمانت می‌‌کنی؟».
اباذر عرض کرد: «بله». امیرالمومنین فرمودند: «تو او را نمی‌‌شناسی و اگر فرار کند حد را بر تو اجرا می‌‌کنم!» اباذر عرض کرد: «من ضمانتش می‌‌کنم یا امیرالمومنین». آن مرد رفت و زمان به سرعت سپری شد. روز اول و دوم و سوم ... و همه مردم نگران اباذر بودند که بر او حد اجرا نشود. اندکی قبل از اذان مغرب آن مرد آمد، در حالیکه خیلی خسته بود، مقابل امیرالمومنین قرار گرفت و عرض کرد: «گنج را به برادرم دادم و اکنون تحت فرمان شما هستم تا بر من حد را جاری کنی».
امام علی(ع) فرمودند: «چه چیزی باعث شد برگردی درحالیکه می‌‌توانستی فرار کنی؟» آن مرد گفت: «ترسیدم که بگویند «وفای به عهد» از بین مردم رفت». امیرالمونین از اباذر سوال کرد: «چرا او را ضمانت کردی؟» ابوذر گفت: «ترسیدم که بگویند «خیررسانی و خوبی از بین مردم رفت». اولاد مقتول متأثر شدند و گفتند: «ما از او گذشتیم. امیرالمومنین(ع) فرمود: چرا؟ گفتند: می‌‌ترسیم که بگویند بخشش و گذشت از بین مردم رفت!».
بعضی از افراد که وفای به عهد نمی‌‌کنند و در امانت خیانت می‌‌کنند، باب خیر را می‌‌بندند. وقتی یک بار به کسی اعتماد کردیم و او خیانت کرد، دیگر نمی‌‌توانیم به کسی اعتماد کنیم و به این ترتیب درهای خوبی و محبت بسته می‌‌شود. وقتی وعده‌‌ای می‌‌دهیم باید به عهد خود وفا کنیم.
بعضی از مسئولین دائماً در حال وعده دادن هستند و در سخنان خود می‌‌گویند، اگر ما بیاییم در مدت زمان مشخص فلان کار را انجام می‌‌دهیم و یا با فلان برنامه مشکلات اقتصادی مردم حل می‌‌شود. اگر این وعده‌‌ها را دادیم و عملی نشد، این مردم هستند که دچار مشکل می‌‌شوند. تا وقتی مسئولی به مردم وعده نداده باشد، آنها راحت و قانع زندگی می‌‌کنند. اما به محض اینکه وعده‌ای از سوی مسئولین داده شد، ولی عملی نشد، مردم دیگر قناعت قبل را ندارند و زندگی آنها دچار مشکل خواهد شد.
وعده‌‌ پادشاه و مرگ نگهبان
پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می‌‌داد. از او پرسید: «آیا سردت نیست؟». نگهبان پیر گفت: «چرا ای پادشاه ولی لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم». پادشاه گفت: «من الآن داخل قصر می‌‌روم و می‌‌گویم یکی از لباس‌‌های گرم مرا برایت بیاورند». نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه به محض ورود به قصر وعده‌اش را فراموش کرد. صبح روز بعد جسد سرمازده‌‌ پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند؛ درحالی که در کنارش با خطی ناخوانا نوشته شده بود: «ای پادشاه من هر شب با این لباس کم سرما را تحمل می‌‌کردم اما وعده‌‌ی لباس گرم تو مرا از پای درآورد».
در مقابل همسر، فرزندان، دوستان، شاگردان، مردم و ... نباید وعده‌‌های پوچ داد. اما وقتی وعده‌‌ای داده شد، حتما باید به آن عمل شود. خداوند در قرآن می‌‌فرمایند: «وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ» در سوره مبارکه مومنون خداوند شش صفت برای مومنین بیان می‌‌کند که یکی از آنها امانت داری و وفای به عهد است. شهدای عزیز ما مصداق بارز وفای به عهد بودند. آن‌ها جدای از اینکه جان خود را تقدیم می‌‌کردند، اگر با کسی عهدی می‌‌بستند، پای عهد خود می‌‌ماندند.
لیوان شیر و قهوه
همسر شهید مصطفی چمران می‌‌گوید: روزی که مصطفی به خواستگاری من آمد مادرم به او گفت: «این دختر صبح‌‌ها که از خواب بیدار می‌‌شود، در فاصله‌‌ای که دستش را شسته و مسواک می‌‌زند، یک نفر تختش را مرتب کرده و لیوان شیر را جلوی در اتاقش آورده و قهوه را آماده می‌‌کند. شما می‌‌توانید با این دختر ازدواج کنید؟». مصطفی که خیلی آرام گوش می‌‌کرد؛ گفت: «من نمی‌‌توانم برایش مستخدم بگیرم، ولی قول می‌‌دهم تا زنده‌‌ام، وقتی بیدار شد تختش را مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه را توی سینی بیاورم روی تخت». تا وقتی شهید شد این کار را می‌‌کرد، خودش قهوه نمی‌‌خورد، اما چون می‌‌دانست ما لبنانی ها عادت داریم؛ درست می‌‌کرد و وقتی منعش می‌‌کردم، می‌‌گفت: «من به مادرتان قول داده‌‌ام تا زنده‌‌ام این کار را برای شما بکنم».
شهدا نه تنها در قید حیات ظاهری خود وفای به عهد داشتند، بلکه بعد از شهادت نیز به عهد خود وفا می‌‌کردند.
وفای به عهد، بعد از شهادت
همسر شهید کاظمی تعریف می‌‌کند و می‌‌گوید: آن سال(اولین سال بعد از شهادت شهید کاظمی) زمستان سرد شده بود و خلاصه اولین برف زمستان نشست. یک شب پدر شوهرم آمد، خیلی ناآرام گفت: «منیژه، ناصر به تو قول داده که چیزی بخرد و نخریده؟». گفتم: «نه، هیچی». خیلی اصرار کرد. آخرش دید که من کوتاه نمی‌‌آیم، گفت: «بهت قول داده زمستان که می‌‌آید اولین برف که روی زمین می‌‌نشیند چی برایت بخرد؟». چشم هایم پر از اشک شد، گریه ام گرفت، گفت: «دیدی یک چیزی هست، بگو ببینم چی بهت قول داده؟». گفتم: «شوخی می‌‌کرد و می‌‌گفت بذار زمستان بشود برایت یک پالتو و یه نیم بوت، نیم چکمه می‌‌خرم». این دفعه آقاجون گریه‌‌اش گرفت، نشسته بود جلوی من بلند بلند گریه می‌‌کرد، گفت: «دیشب ناصر اومد توی خوابم بهم پول داد گفت به منیژه قول دادم زمستون که بشه براش یک چکمه و یک پالتو بخرم. حالا که نیستم شما زحمتش رو بکش».
زیارتِ کربلا
مادر شهید محمدعلی وردی که در سال 1360 در سن 20 سالگی در منطقه سومار بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید، تعریف می‌‌کند و می‌‌گوید: «شب قبل از رفتنش به من گفته بود: «اگر برگشتم، ماه محرم می‌برمت کربلا ...». بعد از او فرزند دیگرم، علیرضا هم به شهادت رسید. چند سال بعد، در ماه محرم قسمتم شد که بروم کربلا، هر دو پسرم را در خواب دیدم، محمدعلی گفت: مادر! مَرده و قولش! دیدی به عهدم وفا کردم!».

زیارت امام رضا(ع)
شهید محمد تیموریان، فرمانده گردان یا رسول(ص) از شهرستان آمل، «لشکر ویژه خط شکن 25 کربلا» عاشق و دلداه آقا علی ابن موسی الرضا(ع) بود. محمد قبل از هر عملیات، برای نیروهای گردان یا رسول(ص) گوسفندی قربانی می‌‌کرد، عملیات هم که تمام می‌‌شد، از خود جبهه، یک راست به پابوسی آقا امام رضا(ع) مشرف می‌‌شد، زیارتی می‌‌کرد و بر‌‌می‌‌گشت آمل، مدتی می‌‌ماند و دوباره عازم جبهه می‌‌شد.
زمستان سال 1362 برای محمد اتفاقی افتاد و دیگر نتوانست، به پابوسی آقا امام رضا(ع) برود. این مرخصی دست خالی به خانه رفت. هنوز چند روزی از مرخصی‌‌اش در آمل نگذشته بود، که متوجه شد عملیاتی در پیش است و باید برود. مادر محمد دلخور شد، گفت: «محمدجان تو که تازه از جبهه آمدی، یک چند روزی بمان، بعد برو». محمد که عاشق پدر و مادرش هست، مادر را بوسید، گونه هایش را کاشت، تا مادرش هم او را ببوسد... چند بار که مادر را بوسید، گفت: «مادر اجازه بده، این بار را در جوار حاج حسین بصیر(یکی از فرماندهان) بروم به جبهه، وقتی برگشتم، به پابوسی آقا علی‌‌ابن موسی الرضا(ع) می‌‌برمت. این حاج بصیر هم ضامن».
محمد، دل مادر را تسخیر کرد. مادر می‌‌گوید: «محمد قول دادی ها؟» محمد، دست مادر را می‌‌بوسد و می‌‌گوید: «سرم برود، قولی که می دهم نمی‌‌رود مادر». مادر راضی شد و محمد، همراه حاج حسین بصیر عازم جبهه شدند. گذشت و مدتی بعد عملیات بدر آغاز گردید و محمد نتوانست که مرخصی برود، تا قولی که به مادرش برای پابوسی امام رضا(ع) داده عملی کند. محمد تیموریان در بیست و سوم اسفند 1362 در عملیات بدر شهید شد و پیکر محمد در معراج الشهدا اهواز، به طرز عجیبی یک راست به مشهد مقدس رفت، از طرفی هم، خبر شهادتش تایید شده، اما هیچ کسی نمی‌‌داند پیکرش کجاست و اطلاع ندارند چه اتفاقی افتاده و مفقود اعلام می‌‌شود.
شهدا را در حرم آقا علی‌‌ابن موسی‌‌الرضا(ع) طواف می‌‌دهند. محمد تیموریان هم توی تابوت، مهمان آقا امام رضا(ع) می‌‌شود. تابوتش در حرم آقا امام رضا(ع) طواف می‌‌شود. بعد از طواف و تشیع جنازه، تابوت محمد سرگردان به معراج‌الشهدا مشهد می‌‌رود. وقتی پیکر محمد در حرم روی دست مردم طواف داده می‌‌شود، یک روحانی اهل آمل به نام حاج آقای ابراهیمی که در دستگاه قضایی مشهد مشغول به کار بود و از بستگان محمد بود، آن روز نام محمد تیموریان را روی تابوت می‌‌بیند، اما باورش نمی‌‌شود که این محمد تیموریان، همان همشهری و فامیل خودش هست، حتی یک ذره هم شک نمی‌‌کند.
شهدا، مصداق بارز وفای به عهد
بعد از این اتفاق، چند روزی می‌‌گذرد و حاج آقا ابراهیمی، ناخواسته دلش هوای شمال را می‌‌کند، وقتی آقای ابراهیمی به آمل می‌‌آید، متوجه می‌‌شود که محمد در عملیات بدر شهید و مفقود شده است. فوری به منزل شهید می رود و قصه طواف تابوتی را بنام محمد تیموریان تعریف می‌‌کند. مادر محمد و خانواده، همراه حاج آقای ابراهیمی یک راست به مشهد مقدس می‌‌روند، همانطور که محمد به مادرش قول داده بود، مادر نیز به پابوس آقا علی‌‌ابن‌‌موسی‌‌الرضا(ع) می‌‌آید. سپس برای شناسایی، شهید محمد تیموریان به معراج الشهدا مشهد می‌‌روند، مادر وقتی تابوت فرزندش را می‌‌بیند، می‌‌گوید: «این محمدِ من است، خودش هست، آمده است مشهد تا به عهدی که با مادرش بسته وفا کند». مادر و خانواده همراه پیکر محمد به آمل بر‌‌می‌‌گردند. دوازدهم فروردین سال 1363، شهید محمد تیموریان، فرمانده گردان یا رسول(ص) در شهر آمل تشییع باشکوهی می‌‌شود.
شهدای ما مصداق بارز عمل به وظیفه و وفای به عهد بودند. خداوند در قرآن می‌‌فرمایند: «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا، از ميان مؤمنان مردانى‏ هستند كه به آنچه با خدا عهد بستند صادقانه وفا كردند برخى از آنان به شهادت رسيدند و برخى از آنها در انتظارند و (هرگز عقيده خود را) تبديل نكردند».

انتهای پیام

منبع: ایکنا

کلیدواژه: خبرگزاری قرآن ایکنا خراسان رضوی اجتماعی منبر مجازی وفای به عهد و پیمان شهدا مشهد قرآن

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت iqna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۰۲۱۷۳۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

صدای شکسته شدن استخوان به گوش می‌رسد | ما می‌دانستیم سفره مردم کوچک شده!

اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس‌جمهوری در دولت‌های یازدهم و دوازدهم گفت: اگر قرار باشد یک نکته بگویم توسعه ایران است. موضوع دوم مسائل جاری ایران است. معیشت مردم ایران سخت شده. روزی که آقای روحانی در سال ۹۲ دولت را شروع کرد، تورم حدود ۴۰ درصد بود و رشد اقتصادی سال ۹۱ منفی ۷ درصد بود. خب ما‌ها می‌دانستیم که این اعداد وقتی در اختیار ما قرار می‌گیرد، تورم ۴۰ درصد، رشد اقتصادی سال قبل منفی ۷ درصد، یعنی سفره مردم کوچک شده. یعنی کیک زندگی مردم ایران کوچک شده. به هر کسی سهم کمتری نسبت به سال قبل می‌رسد.

 

به گزارش اعتماد جهانگیری در ادامه افزود: مردم هر سال می‌خواهند کمی این کیک بزرگتر شود و سهم بیشتری به زندگی‌شان بیاید. وقتی این کیک کوچکتر می‌شود و جمعیت هم زیادتر می‌شود، سهم مردم خیلی کم می‌شود و مردم این را در زندگیشان حس می‌کنند. بلافاصله یک امیدی آمد، تورم شروع به کاهش پیدا کردن شد. تورم ۴۰ درصد به ۲۵ رسید و بعد ۱۱ درصد، ۶ درصد، ۸ درصد. معلوم است که می‌شود تورم را کاهش داد. نمونه روشن وجود داشته. ۹۲، ۹۳، ۹۴، ۹۵، ۹۶ هر سال تورم کاهنده از ۴۰ درصد به شش درصد رسیده.

مسائل بین‌المللی که حل می‌شود، برجام که حل می‌شود، در یک سال که فقط برجام داشتیم بیش از ۸۰ میلیارد دلار شرکت‌ها و کشور‌های خارجی با ایران تفاهمنامه و قرارداد امضا کردند که به ایران خط اعتباری بدهند که برنامه‌های توسعه‌ای در ایران اجرا شود. پس این کشور جاذبه دارد. وقتی این شرایط باشد می‌توان کشور را به توسعه رساند. ترامپ که از برجام کنار رفت، معلوم بود وارد دوره جدیدی شده‌ایم.

معلوم بود یک آدم ابله رئیس‌جمهور آمریکا شده، قدرت هم دارد و می‌تواند ایران را اذیت کند. ما گفتیم اقتصاد را یک جوری اداره کنیم که زندگی مردم آسیب نبیند. این سفره از این کوچکتر نشود. مگر کسی دیگر هست که بگوید مسائل اقتصادی را می‌دانم، ولی دوباره ارز ترجیحی می‌گذارم. نه آقا یک مواقعی هست مثل جنگ اقتصادی شما مجبور می‌شوید کوپن بدهید، سهمیه‌بندی کنید، مجبور هستید یک کاری کنید که از زندگی مردم حفاظت کنید.

آقای مهندس موسوی چه کار می‌کرد؟ کالا‌ها را کوپنی کرده بود و سهمیه هر چیزی مشخص بود و می‌گفت حداقل‌ها را باید به خانواده ایرانی برسانم. این هم جنگ اقتصادی بود. ولی هر جنگی یک دوره‌ای باید داشته باشد. نمی‌شود بی‌نهایت ادامه داد. بی‌نهایت ادامه بدهیم، قربانی‌اش مردم هستند. نباید در این تردید کرد. یک دوره‌ای بود که می‌شد از موضع عزت مسائل را با دنیا حل کرد. من فکر می‌کنم معیشت مردم مسئله دوم است.

از ۹۷ تا الان مردم با تورم حدود ۴۰ درصد روبه‌رو هستند. همین امسال که دولت گفت کنترل می‌کنیم، رهبری سال «کنترل تورم» نامگذاری کرد، الان تورم دی ماه نسبت به دی ماه سال قبل، ۴۳ و خرده‌ای درصد است و حتماً تا پایان سال هم بالاتر می‌رود. فرهنگی و کارمند ناراضی می‌شوند. حقوق کم می‌شود، کارگر ناراضی می‌شود، سفره مردم کوچک می‌شود. دومین موضوعی که خواهم گفت این است که مسئله معیشت مردم را جدی بگیرید. صدای شکسته شدن استخوان مردم به گوش می‌رسد.

باید مسئله اقتصاد مردم را حل کنیم. دولت می‌تواند راهکار پیدا کند و حل کند. ناترازی‌ها مسئله جدی است. ما ناترازی‌هایی داریم که به دلیل عدم تصمیم‌گیری بموقع پیچیده‌تر و سخت‌تر شده و هر روز بخواهیم تصمیم بگیریم، سخت‌تر از روز قبلش خواهد شد.

آب امروز یک مسئله جدی برای ایران است. ایرانی که می‌خواهد توسعه پیدا کند، الان وقتی برای مجوز مراجعه می‌کنید می‌گویند این واحد صنعتی، واحد تولیدی شما اگر آب بخواهد ما نداریم که بدهیم. هوا یک مسئله جدی مردم شده. کلانشهر‌ها یک جور درگیر هستند. تالاب‌ها یکی بعد از دیگری در حال خشک شدن است.

دیگر خبرها

  • بانوی ورزش ایران: جایزه ای که از مردم بگیری چیز دیگری است
  • «فاطمه» اسم رمز صبوری در غزه؛ وقتی مقاومت شیعه و سنی را همدل کرد
  • حضرت زهرایی بود و با اقتدا به حضرت مادر(س) جانش را فدا کرد
  • امروز در جایگاه به کرسی نشاندن شروط مقاومت ایستاده‌ایم
  • چه کسانی نهی از منکر را از حریم «منطق و عقل» دور کردند؟!
  • برای آگاهی‌بخشی و انعکاس خواست مردم
  • جزئیات مذاکره یحیی گل‌محمدی و تراکتور | شروط یحیی برای تبریزی‌ها چیست؟
  • صدای شکسته شدن استخوان به گوش می‌رسد | ما می‌دانستیم سفره مردم کوچک شده!
  • اسحاق جهانگیری: صدای شکسته شدن استخوان مردم به گوش می‌رسد
  • فروپاشی اقتصادی با ارز ۹۰ هزار تومانی