Web Analytics Made Easy - Statcounter

کتاب طنز «علم علیه شانس» اثر مارک تواین حاوی داستان‌های طنزی است که می‌توان نمونه‌های مشابهی در رویکرد طنزشان بین آثار طنزنویسان ایرانی و ترکیه‌ای مشاهده کرد.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ کتاب «علم علیه شانس» دومین اثری بود که علی مسعودی‌نیا در زمینه انتشار مجموعه آثار فکاهی و طنز مارک تواین به فارسی ترجمه کرد و توسط نشر چشمه به چاپ رسید.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

کتاب اول «شانس» بود و «علم علیه شانس» پس از آن روانه بازار شد.

در مطلبی که سال ۹۲ درباره کتاب «شانس» منتشر کردیم (اینجا) به این موضوع اشاره شد که مارک تواین گفته داستان فکاهی، گونه‌ای است آمریکایی؛ موطن داستان کمیک، انگلستان است و داستان‌های مطایبه‌آمیز هم مختص فرانسوی‌ها هستند. [مطلبی هم درباره رمان «هاکلبری‌فین» در سال ۹۳ منتشر کردیم که بر طنز موقعیت مارک تواین تاکید داشت (اینجا)] این نویسنده با تکیه بر این موضوع که وطن داستان فکاهی آمریکاست، در این زمینه قلم توانایی داشته و قصه‌های طنز بسیار خوبی خلق کرده است. نکته مهم در این باره و ژانر طنزهایی که به نام طنز موقعیت می‌شناسیم، عموما در سال‌ها و قرن اخیر این است که این گونه را ویژه مردم کشورهای توسعه‌یافته و اقلیم‌هایی‌ می‌دانیم که از لحاظ اجتماعی یا سیاسی سامان ندارند. به عنوان مثال، ترکیه‌ای که عزیز نسین در آن زندگی می‌کرده، به دلیل شرایطی که داشته و شاید هنوز هم داشته باشد، بهانه و دستاویزهای مناسبی برای طنزنویسی و خلق داستان‌های کوتاه طنازانه در اختیار نویسنده‌ها و روزنامه‌نگاران بیدار و هشیار قرار می‌داده است. اما شاید باور این‌که نویسندگان کشورهای پیشرفته یا به قول امروزی‌ها توسعه‌یافته هم دست به طنزنویسی بزنند، کمی دشوار باشد. به هر حال، مارک تواین هم در برهه‌ای از تاریخ آمریکا زندگی می‌کرده که رفتار مردمان و همچنین بروکراسی و وضعیت اجتماعی کشورش، این دستاویز و بهانه را به او می‌داده که دست به خلق داستان‌های طنز بزند.

به نظر می‌رسد برخی از داستان‌های کتاب «علم علیه شانس» واقعی بوده یا حداقل ماده اولیه‌شان از افراد و شخصیت‌های واقعی، وام گرفته شده باشند. دلیل این امر هم وجود برخی شخصیت‌های ثابت در برخی از داستان‌هاست. ضمن این‌که برخی از همین داستان‌ها توسط راوی‌هایی برای مارک تواین روایت شده‌اند و او نیز خود را به عنوان راوی اول شخصی که این داستان‌ها را شنیده، در داستان قرار داده است.

علی مسعودی‌نیا چند سال پیش بود که کار ترجمه همه داستان‌های طنز مارک تواین را در دستور کار قرار داد و بنا را بر این گذاشت که آن‌ها را با همکاری چشمه در قالب یک مجموعه سه‌جلدی چاپ کند. این داستان‌ها در چاپ اصلی، در قالب یک مجلد قطور منتشر شده‌اند. به تعبیر این مترجم‌، داستان‌هایی که پس از کتاب «شانس» در «علم علیه شانس» چاپ شدند، طنز غلیظ‌تری داشته و به سمت کمدی رفته‌اند. به هر حال، اولین داستان کتاب مورد اشاره، یعنی «خانم مک ویلیامز و رعدوبرق» یک داستان زن و شوهری و اجتماعی است؛ رویه‌ای که در این کتاب با آوردن داستان‌هایی درباره شوخی با یادداشت‌های آدم و حوا هم به آن پرداخته شده است. این داستان، یک برش خنده‌دار از موقعیتی ترسناک است؛ یعنی زمانی که رعدوبرق می‌زند و توفان می‌وزد. البته در انتها مشخص می‌شود که صدای رعب‌انگیز رعد، تنها توپ‌هایی بوده که مردم برای جشن و شادی در می‌کرده‌اند. این قصه هم ساختار زبانی طنز دارد هم حاوی مفاهیم و طنز موقعیت است. مفهوم کلی‌اش هم همان‌طور که اشاره شد، به ناراحتی و وسواس برای هیچ اشاره دارد. به این ترتیب، بهانه خلق این داستان، نگرانی بی‌مورد و سوءتفاهم است. اما کاری که نویسنده و مترجم در زبان این داستان انجام داده‌اند، قابل توجه و تامل است. نمونه بارزش هم این جمله است: «کجای این کار ایراد داره؟ این اتاق عینهو دل کافر تیره و تاریکه و ...» یا این جمله:‌ «تا این رو گفتم، اون جماعت یکی‌یکی از خنده کف زمین ولو شدند و حتا دو نفرشون هم از خنده مُردند.»

داستان دوم با عنوان «مردی که در گَدسبی اقامت گزید»، قصه‌ای و در واقع حکایتی شبیه حکایت‌های گلستان سعدی، و درباره بروکراسی غالب و خوش‌خیالی شهروندان است. البته فضاسازی تواین هم در این داستان باید مورد توجه قرار بگیرد که یک شب زمستانی برفی را در شهر واشنگتن به تصویر می‌کشد و یکی از جملاتش تاثیر زیادی بر مخاطب دارد: «نور چراغ خیابان بر چهره مردی افتاد که شتابان داشت از مقابل می‌آمد.» یا «کولاک داشت شدیدتر می‌شد.» از خلال چنین جملات جدی و البته روانی است که تواین طنزش را می‌سازد و البته شوخی‌های فلسفی را هم چاشنی کارش می‌کند. علاوه بر فضاسازی، نویسنده در این داستان دست به شخصیت‌پردازی هم زده و این کار را با تکرار یک جمله توسط یکی از شخصیت‌های داستان انجام داده است: «من از اون‌هایی نیستم که فقط حرف مفت می‌زنند، من مرد عملم!» و «خدا پدرتون رو بیامرزه، نه! سبک و سیاق من کلا این شکلی نیست. من از او آدم‌هایی نیستم که بخوام علاف بشم و پرسه بزنم. من مرد عملم؛ خدمت‌تون که عرض کردم.»

تا این‌جای کتاب، لحن داستان‌ها، محاوره و غیررسمی است. اما از داستان سوم، روایت‌های جدی نیز وارد کار می‌شوند. داستان «شکار بوقلمون حقه‌باز» داستان جاندار و طنازانه‌ای نیست و بیشتر یک خاطره به نظر می‌رسد که از سطح طرح داستانی‌، پیش‌تر نرفته است. یکی از جملات نسبتا قوی و بامزه‌ای که می‌توان در این داستان به آن اشاره کرد، این است: «بوقلمون‌ها استاد ناتوگری‌ان. نصف اوقات زندگی‌شون نمی‌دونن بهتره به بچه‌شون خیانت کنن یا ازش حفاظت کنن. اصلا ناتوگری بدجوری با ذات بوقلمون عجین شده.» داستان بعدی هم مانند این داستان، قصه خوبی نیست. این داستان با نام «علم علیه شانس» که نامش بر پیشانی کتاب قرار گرفته، در سطح پایین‌تری از داستان سوم قرار می‌گیرد چون مانند آن، جایی برای فراز و فرود ندارد. البته داستان شکار بوقلمون هم، می‌تواند فراز و فرود داشته باشد، ولی ندارد. تفاوت این دو داستان در این است که لحن روایی «علم علیه شانس» محاوره نیست.

«ماجرای ادوارد میلز و جرج بنتون» یکی از ماجراهای طنز و تلخ این مجموعه است که داستانی خوب و واقع‌گرا اما همان‌طور که اشاره شد، تلخ است. تلخی‌اش هم به دلیل واقع‌گرا بودن آن و سرنوشتی است که خیلی اوقات به دلیل خوب بودن و در پی گرفتن راه راست، سر راه انسان‌های خوب سبز می‌شود. این داستان به واقع یک طنز از شرایط و روزگار همیشگی بشر است و پیام کلی‌اش هم این است که همیشه قرار نیست حق به حق‌دار برسد. این قصه، طنز کنایی و نیش‌دار تند و تیزی دارد و نوک پیکان انتقادش به طور مستقیم به سمت مردم و اجتماعی است که تبهکاران را ارج نهاده و نیکوکاران را طرد می‌کنند. یکی از این نمونه‌های نیش‌دارش هم به این ترتیب است: «بر سنگ قبر صندوق‌دار بی باک چنین نوشته شده بود، "بی‌غل‌وغش باشید، صادق باشید، هوشیار باشید، کوشا باشید، رعایت حال دیگران را بکنید تا...»

داستان ششم، شباهت‌هایی با فرهنگ شرقی ما و مردم ترکیه دارد. از جهتی به فرهنگ شوخی‌ها و مطایبه‌های مردم ما درباره مساله زن‌ذلیلی شبیه بوده و از طرفی دیگر، روح جاری در آن شبیه به آثار طنز و انتقادی عزیز نسین نویسنده و روزنامه‌نگار ترک است. این داستان و قصه دوم کتاب هستند که چنین ویژگی و خصوصیتی دارند. با توجه به نکته‌ای که ابتدای این یادداشت به آن اشاره کردیم و درباره تولید طنز در کشورهای پیشرفته گفتیم، شاید در سوئیس و کشورهای آرام اسکاندیناوی،‌ مشکلات اداری و معیشتی وجود نداشته باشد اما در آمریکا هم بحث دزدی و به قول عوام اوضاع شیرتوشیر بسیار وجود دارد. شخصیت اصلی داستان مورد نظر هم یکی از اعضای خانواده مک‌ویلیامز است که در داستان اول کتاب، به او و همسرش پرداخته شد. حال یا شخصی به نام مک‌ویلیامز واقعا با مارک تواین دوست بوده و یا او، چنین نام مستعاری را برای یک شخصیت خیالی یا واقعی در نظر گرفته است. به هر حال داستان «خانواده مک‌ویلیامز و دزدگیر» پس از پایانش می‌تواند منعکس‌کننده این جمله در ذهن باشد که «هرچه بگندد، نمکش می‌زنند. وای به روزی که بگندد نمک!» اما وجه شباهت شخصیت‌پردازی این داستان به روحیات طنز اجتماعی ما ایرانی‌ها را می‌توان در این جمله جستجو کرد: «باید توضیح بدم که هر وقت من چیزی می‌خوام و خانم مک‌ویلیامز یه چیز دیگه، و بعد تصمیم می‌گیریم چیزی رو که اون می‌خواد برآورده کنیم، اسمش رو می‌ذاریم مصالحه.» وجه شباهتش، هم با داستان‌های طنز ایرانی و هم آثاری شبیه به طنزهای عزیز نسین را می‌توان در چنین جملاتی کندوکاو کرد: «گرون‌ترین دزدگیر کل تاریخ رو خریده بودم تا از دزدها محافظت‌ کنه، نه از خودم.»

داستان بعدی با نام «داستان عوضی»، چندان داستان خوب و قدرتمندی نیست و کل آن درباره یک سوءتفاهم است که راوی البته از ابتدا آن را لو می‌دهد. این داستان از جهت سوءتفاهم‌بودنش در ذات شبیه به اولین داستان کتاب است اما این تفاوت را با آن دارد که خود را در ابتدا لو می‌دهد.

یکی دیگر از مولفه‌های اشتراک طنز خانوادگی و اجتماعی ما و مارک تواین در داستان بعدی این مجموعه یعنی «خلاصه‌ای از یادداشت‌های روزانه آدم» و البته داستان آخر کتاب (دو داستان بعدتر) با نام «یادداشت‌های روزانه حوا» به چشم می‌خورد. در فرازهای مختلفی از این دو داستان طنز، جملاتی در رابطه با خلقیات و ویژگی‌های رفتاری زن و مرد از طرف هرکدام مطرح می‌شود که چاشنی طنز دارند و برای ما نیز آشنا هستند. مثلا آدم در جایی از اوایل یادداشت‌هایش با تعجب درباره حوا می‌نویسد: «کاشکی زبون به دهن می‌گرفت و چیزی نمی‌گفت، اما مدام در حال ور زدنه.» یا «هی راه می‌ره و فک می‌زنه. یادش‌به‌خیر، یه‌زمانی این‌جا چه‌قدر ساکت و باحال بود.» جمله دیگری هم در یادداشت‌های آدم هست که حوا در داستان دیگر، به طور نادانسته پاسخش را می‌دهد: «از نوامبر پیش، این روز رو (یکشنبه) انتخاب کردن واسه استراحت.» «هفته رو ساختن تا بتونی تو این فرصت، کسالت یه‌شنبه‌ها رو از تنت در کنی. انگاری فکر باحالیه... باز دنگش گرفته بود بره بالای اون درخت ممنوع. می‌گفت هیچ‌کی اون دوروبر نیست که ببینه. هرطوری بود بی‌خیالش کردم.» و حوا هم در نوشته‌هایش به این مساله اشاره می‌کند که موجودی که تازه با او آشنا شده یعنی آدم علاقه عجیبی به تنبلی، کار نکردن و استراحت دارد. از دیگر ویژگی‌های روانشناختی زن و مرد، مربوط به فرازی از یادداشت‌های آدم است که می‌گوید بهتر است به خاطر موضوعی از حوا توضیح نخواهد چون این امر باعث عصبانی شدنش خواهد شد. تواین این داستان را فقط با رویکرد طنز نوشته و قصد و نیت دیگری از جمله ارائه تاریخ نداشته است.

یکی از ویژگی‌های این داستان و همچنین داستان آخر کتاب این است که یادداشت‌های آدم به عنوان یک مرد، با لحن عامیانه و اصطلاحا کوچه‌بازاری نوشته شده ولی نوشته‌های مربوط به حوا، شسته‌رفته و منظم و رسمی هستند. از دیگر جملات مهم این دو داستان، یکی از جملات آدم درباره شخصیت حوا است که حاوی تحلیلی روانشناسانه درباره یکی از تفاوت‌های مهم بین زن و مرد است و آن، بحث کردن با منطق یا بحث کردن با استفاده از عاطفه و احساس است: «از شنیدن لغت منطق خیلی جا خورد و گمونم بهم حسودیش شد.» تواین در این دو داستان علاوه بر تمایزهای زن و مرد در تربیت فرزندان، به تحول نگاه و نظرشان پس از انس و الفت و یکی‌شدن نیز می‌پردازد. نمونه بارزش تغییری است که در جملات مربوط به آدم نسبت به ابتدای نوشته‌هایش می‌بینیم: «اوایل به نظرم زیادی فک می‌زد، ولی حالا فکر می‌کنم اگه حرف نزنه و ساکت بمونه یا توی زندگیم نباشه، خیلی مایه تاسفه.»

هرچقدر داستان یادداشت‌های آدم، عاری از احساس و عواطف است، داستانی که یادداشت‌های روزانه حوا را شامل شده و پایان‌بخش کتاب است، متنی ادبی، همراه با احساس و در برگیرنده تفاوت‌های رفتاری زن و مرد است که درک مارک تواین از زن را نیز شامل می‌شود: حوا می‌نویسد «در حال حاضر دارم به این درک نایل می‌شوم که هسته و کانون طبیعت من عشق است و زیبایی: علاقه‌ای به زیبایی‌ها.» یا «من عاشق حرف زدن هستم؛‌ من تمام روز حرف می‌زنم و حتا توی خوابم هم حرف می‌زنم و خیلی جالب هستم، اما اگر کس دیگری را داشتم و می‌توانستم با او حرف بزنم جذابیت قصه دوبرابر می‌شد» تواین در این داستانش، توانسته بدون جبهه‌گیری یک نویسنده مرد، از زبان یک زن، طنز خوبی را خلق کند؛ مثلا در جایی که حوا در یادداشت‌هایش درباره عشق نوشته است: «امیدوارم بتوانم به او بفهمانم یک قلب عاشق مهربان خودش ثروتی است و کافی هم هست و بدون آن حتا باهوش بودن هم فقر محسوب می‌شود.» یا « از نظر او گل‌ها یک مشت آشغال هستند و انواع آن‌ها را از هم تشخیص نمی‌دهد و فکر می‌کند چنین احساسی نشانه برتری اوست. به من اهمیتی نمی‌دهد، به گل‌ها اهمیتی نمی‌دهد، به آسمان نقاشی‌شده در شامگاه اهمیتی نمی‌دهد... آیا چیزی هست که برایش مهم باشد، جز ساختن سرپناهی که وقتی باران پاک و زیبا می‌بارد، زیر آن خودش را محبوس کند؟»

یکی از فرازهای جدی این کتاب طنز هم مربوط به جایی است که تواین عشق را از دیدگاه زنان و شخصیت حوا بیان می‌کند. موفقیت تواین در این فراز و داستان مورد نظر، به دلیل همان عدم جبهه‌گیری است. یعنی مانند یک زن، دوست‌داشتن را توصیف کرده است: «اگر از خودم بپرسم چرا دوستش دارم، به پاسخی نخواهم رسید و راستش اهمیتی هم نمی‌دهم که دلیلش چیست؛‌ این است که گمان می‌کنم این شکل از عشق محصول استدلال و حساب‌وکتاب نیست، درست برخلاف زمانی که خزنده یا جانوری دیگر را دوست دارید. فکر می‌کنم این‌گونه باشد.»

داستان یکی‌مانده به آخر یا نهم کتاب هم با نام «تاریخچه محرمانه اردوگاهی که سقوط کرد» یک داستان خوب و خنده‌دار درباره جنگ است. مخاطبی که این داستان را مطالعه می‌کند، باید حداقلی از اطلاعات را درباره جنگ داخلی آمریکا داشته باشد. این داستان، هجویه‌ای برای جنگ است که می‌توان عنوان «کله‌پوک‌ها در میدان جنگ» را هم برایش انتخاب کرد. در این داستان، علاوه بر ایجاد موقعیت‌ها و طنازی‌های سربازانی که در واقع سرباز نیستند و هرکدام از یک مشغله اجتماعی به جنگ آمده‌اند، خود جنگ و بیهودگی‌اش به سخره گرفته شده است.

 

منبع:مهر

منبع: دانا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۰۵۶۶۱۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

داستانک‌هایی برای فلسفه‌ورزی کودکانه

ایسنا/اصفهان «مجموعۀ ۱۵جلدی ادب ۱» با هدف تقویت تفکر و فلسفه‌ورزی در کودکان روانه بازار نشر شد.

اگر از یُعد مخاطب‌شناسی به دنیای کتاب ایران نگاه کنیم، با نظرگاهی فراگیر اما غلط روبه‌رو می‌شویم که برای اصلاح آن باید کوشید. تصوری اشتباه در بین اکثریت جامعۀ کتاب‌خوان ما وجود دارد مبنی بر اینکه کتاب خوب و باکیفیت را فقط در بین ناشران تهرانی می‌توان یافت. این در حالی است که در شهرهای دیگر کشورمان نیز کتاب‌هایی شایان توجه منتشر می‌شود، همان‌طور که ممکن است در میان انتشاراتی‌های تهران نیز با کتاب‌هایی بی‌قدر و ناقابل مواجه شویم.

«مجموعۀ ۱۵جلدی ادب ۱» یکی از آن آثار غیرتهرانی است که در عرصۀ غامض و هزارتوی کتاب کودک نگاشته شده است. این مجموعه یکی از تازه‌های نشر «یار مانا» از انتشاراتی‌های اصفهان محسوب می‌شود و پدیدآورندگان آن هم خاستگاهشان به همین دیار بازمی‌گردد.

رضاعلی نوروزی، عضو هیئت‌علمی گروه علوم تربیتی دانشگاه اصفهان، نویسندۀ اول و فاطمه داوری نویسندۀ دوم این اثر به شمار می‌آید. این مجموعه در اواخر سال ۱۴۰۲ شمسی با تصویرگری فائزه تقی‌یار به جامعۀ کودکان ایرانی و البته پدر و مادرها، مربیان و مراقبان آنان تقدیم شده است. 

 این کتاب با توجه به اهمیت آموزشی‌اش در «کتابنامۀ رشد» به ثبت رسیده و رویداد ملی یارستان کودکستان نیز خواندنش را پیشنهاد داده است. این رویداد همواره سعی دارد تا کتاب‌های فاخر کودکانه را به جامعه معرفی کند. 

جذابیت بصری و اهمیت چندجلدی‌بودن

اگر جلد هر کتابی نخستین دعوتگر خواننده به دنیای آن کتاب باشد، باید گفت «مجموعۀ ۱۵جلدی ادب ۱» با آن رنگین‌کمان شاد و سرزندۀ ۱۵رنگی‌اش موفق بوده است. بدون تردید، به‌ تراکم محتوای نوشتاری بر روی جلد می‌توان انتقاد کرد. بااین‌همه، جذابیت بصری کتاب چه بر روی جلد و چه در صفحات مختلفش انکارشدنی نیست و به نظر می‌رسد، قدرت فراوانی در جلب رضایت مخاطبان اصلی‌اش، یعنی کودکان پیش از دبستان، داشته باشد.

جذابیت بصری کتاب‌های کودک صرفاً در جذب و کشش خواننده به مطالعۀ آن یا شنیدنش تأثیر ندارد. جاذبۀ تصویرگری هر کتابی می‌تواند کامل‌کنندۀ متن نوشتاری و در تقویت و تربیت بصری کودک نیز اثرگذار باشد. تربیت بصری کودک مانند هر مسئلۀ دیگری چون خوب‌شنیدن یا مهارت‌های دست‌ورزی دارای اهمیت است و نباید دست‌کم گرفت.

«مجموعۀ ۱۵جلدی ادب ۱» در کنار این ویژگی‌های ظاهری، به‌خاطر مجموعه‌بودن یا چندجلدی‌بودنش نیز درخور اعتناست. امروزه، اهمیت خرید کتاب‌های دنباله‌دار و تأثیر آن‌ها بر کتاب‌خوان‌شدن کودکان و تبدیل‌شدن فرهنگ کتاب‌خوانی به برنامۀ ثابت روزمره‌شان بر کسی پوشیده نیست. 

اگر کتاب و شخصیت‌های یک مجموعه برای کودکی جاذبه نداشته باشد، بحثش جداست، اما اگر جلد نخست یک کتابِ مجموعه‌ای تأثیر کافی و لازم را بر کودک بگذارد، دیگر پدر و مادر مجبور نیستند که مدام برای تهیۀ کتاب و خواندن یک اثر از سوی بچه‌شان به تقلا بیفتند، بلکه خود کتاب مشوق کودک است تا از جلدی به جلد دیگر سفر کند و غرق در جهان داستانی شخصیت یا شخصیت‌هایی شود که به‌راستی برایش جاذبه دارند. در اینجا می‌توان «مجموعۀ ۱۵جلدی ادب ۱» را در مقام نمونه‌ای موفق از کتاب‌های دنباله‌دار و گیرا معرفی کرد.

لذت غرقه در کشمکش‌های خرگوش کوچولو

اما محتوای این کتاب و به بیانی هر ۱۵ جلدش را می‌توان به دو بخش اصلی تقسیم کرد. بخش نخست آن داستانکی شیرین و لذت‌بخش در ۹ یا نهایتاً ۱۲صفحه است. هر دفعه شخصیت اصلی کتاب، یعنی خرگوشِ کوچولو، بازیگوش، شوقمند، کم‌تجربه و با اشتباهات کوچک و بزرگ در یک موقعیت زنده و واقعی قرار می‌گیرد. در چنین موقعیتی کودک پیش از دبستان، یعنی مخاطب اصلی کتاب، می‌تواند همدلانه به آن بنگرد و با اتفاقاتش و شخصیت اصلی‌اش هم‌ذات‌پنداری کند. گفتنی است که نثر این داستان‌ها بر اساس قواعد شکسته‌نویسی فارسی تنظیم شده‌ است. 

به‌هرروی، کودک در دریای این مجموعه نه‌تنها می‌تواند خویشتن را در جایگاه خرگوش کوچولو تصور کند و بر آموخته‌هایش برای رویارویی با مسائل زنده و جاری زندگی بیفزاد، بلکه قادر است خانواده، به‌طور مشخص مامان و بابای خود و همچنین دوستان و دیگر شخصیت‌های فرعی هر داستانک را در موقعیتی از زندگی راستین ببیند.

این مسئله کودک را با فکر و ایده و دغدغه‌های بزرگ‌ترها یا گروه‌های هم‌سالش در لایه‌های مختلف داستان آشنا می‌کند؛ در حالی که همین آشنایی ممکن است در وضعیت جاری و ساری زندگی روزمره ممکن نباشد. با توجه به موشکافی شخصیت خرگوش کوچولو در هر داستان و ترسیم آرزوها، ترس‌ها و به‌طورکلی جهان‌بینی او ‌این مسئله برای بزرگ‌ترها نیز مفید است تا بتوانند از زاویۀ این داستان‌ها دنیای کودکان را بشناسند، این شناسایی در وضعیت‌های زنده و پویای زندگی به‌هردلیلی ممکن است میسر نشود. 

 ابتدای هر داستانک از دل روابط خرگوش کوچولو با خانواده و دیگر اطرافیانش مسئله‌ای مطرح می‌شود که پیوندی نزدیک با چالش‌های روزمرۀ یک کودک دارد. پس از پشت‌سرگذاشتن رویدادها و کنش و واکنش‌های متعدد، در خاتمه به کودک نشان می‌دهد که راه گذار از کشمکش یادشده در سرآغاز داستان و به عبارتی رفع آن مسئله برای رسیدن به وضعیت مطلوب، چگونه محقق می‌شود. بنابراین، کتاب در دل فرازوفرودهای داستانی، به‌ زبانی ساده و به‌طور غیرمستقیم چگونگی مقابلۀ کودک با کشمکش‌هایش را به تصویر می‌کشد. ‌

برای نمونه، در جلد یازدهم و موسوم به «کتاب سبزک» با خرگوش کوچولویی روبه‌رو می‌شویم که شلخته و بی‌نظم است. به‌خاطر این موضوع، هم خودش و هم دوروبری‌هایش با مشکلاتی روبه‌رو شده‌اند. مثلاً پای مامان خرگوش به‌خاطر اسباب‌بازی‌های بچه‌اش که وسط اتاق ریخته است، آسیب می‌بیند. خود خرگوش کوچولو در موقعیتی ضروری نمی‌تواند کلاهش را پیدا کند و کتاب دوستش را وقتی به امانت می‌گیرد، در شلوغی و درهم‌برهمی اتاقش گم‌وگور می‌کند.

این چالش‌های پیش رو به‌مرور کودک را از این مسئله آگاه می‌کند که نظم‌داشتن و مرتب‌بودن چه اهمیتی دارد و چقدر نتایج و پیامدهای مثبتش کمک‌کننده است، البته بدون اینکه نویسندگان مستقیم به زبان بیاورند که منظم باش یا منظم‌بودن خوب است. دو داستان‌نویس فقط سرانجامِ بی‌نظمی و نظم را نشان می‌دهند. اما این پایان داستان نیست.

تقویت تفکر و نهادینه‌شدن تعلیم و تربیت

پس از آمدن داستانکی در نیمۀ اول کتاب، به بخش دوم آن یعنی تمرین‌ها وارد می‌شویم. این تمرین‌ها و بازی‌ها تعدادشان بین ۱۰ تا ۱۱ مورد است. و مخصوص اجرای دو نفرۀ کودک و یکی از والدین یا خانوادگی و برای خانه طراحی شده‌اند. هرچند بر اساس یک فهرست راهنما که خود نویسندگان در کتاب ارائه کرده‌اند، می‌توان در هر تمرین یا بازی تغییراتی ایجاد کرد تا در محیط‌هایی دیگر مانند، مهدهای کودک، پیش‌دبستانی‌ها، خانه‌های بازی و... اجرایی باشند. 

اهمیت بخش دوم کتاب این است که از طریق طرح یک پرسش یا پیشنهاد یک بازی و تمرین‌های دیگر، هدف مهمی که در قسمت اول و به‌صورت داستانی بیان شده بود، اکنون چند دفعه و از راه‌ها و جنبه‌های مختلف از نو خودنمایی می‌کند. این تمرین‌ها گاهی بسیار ساده‌اند و از طریق پرسش و پاسخ بین والدین و کودک رخ می‌دهند.

اما گاهی از نظر فکری و قوۀ خیال‌پردازی به قلمرویی پیچیده‌تر وارد می‌شوند و گاهی برای اجرایشان به برخی از ابزارها نیاز است. بدیهی است که این تمرین‌ها از ساده به دشوار ذکر شده‌اند و همگی در حد توان کودکان پیش‌دبستانی هستند. اهمیت اساسی این تمرین‌ها آن است که یک ویژگی مثبت را را در ذهن کودک نهادینه می‌کنند و همین سبب می‌شود که انتظار ظهور و بروزش را در عمل وی هم داشته باشیم. در جلد یازدهمی که ذکر شد، «نظم‌داشتن» همان ویژگی مهم و ارزشمند است.

قسمت تمرینی «مجموعۀ ۱۵جلدی ادب ۱» خواننده را بیش از بخش نخست به تفکر وامی‌دارد و به قلب ماجراها می‌برد. این تمرین‌ها گاهی با تحرک نیز همراه هستند که می‌تواند جنبۀ مثبت دیگری از بخش دوم کتاب باشد. این قسمت موقعیت خوبی فراهم می‌آورد که مادر و پدر یا دیگر نزدیکان کودک وقتشان را در کنار هم بگذارنند. 

شکی نیست که اجرای آن‌ها در محیط‌هایی مانند پیش‌دبستانی بر افزایش مهارت‌های کودک در جمع و کارهای گروهی خواهد افزود. این تمرین‌ها از این جنبه نیز که دانش‌آموزمحور یا کودک‌محور هستند، دارای اهمیت بسیار است. در دنیای امروز، همه می‌دانند که آموزش و پرورش معلم‌محور و متکی بر گفتار و سخنرانی و نصیحت راه به جایی نخواهد برد.

بر اساس ویژگی‌هایی که گذشت، باید گفت «مجموعۀ ۱۵جلدی ادب ۱» کتابی نیست که با آن کودکانمان را خواب کنیم. این ۱۵ جلد برای بیداری کودک و همچنین آگاه‌کردن والدین و دیگر همراهان اوست. کتاب اگر از مسیری درست به کودک ارائه شود، فرصتی فراهم خواهد آورد که بازتاب تأثیرات مثبتش را باید در رفتارهای کم‌اشتباه، هوشمندانه و رو به تعالی و ترقی کودک دید. 

در پایان، اسامی این مجموعۀ ۱۵گانه به ترتیب جلد ذکر می‌شود: «خرگوش کوچولو و کفش‌های نو»، «خرگوش کوچولوی زرنگ»، «سلام خرگوش کوچولو»، «تولد برفی»، «دوست تازه»، «خرگوش کوچولو و ظرف هویج»، «عروسک خرگوش کوچولو»، «خرگوش کوچولو و آهوی دوره‌گرد»، «این یک راز است»، «خرگوش کوچولوی حواس‌پرت»، «کتاب سبزک»، «پشمالوی عصبانی»، «خرگوش پرحرف»، «درس بزرگ سبزک»، «مغازه‌ی پر از خوراکی».

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • داستانک‌هایی برای فلسفه‌ورزی کودکانه
  • اردوغان از دست دادن با مارک روته اجتناب کرد؟ + فیلم | وقتی دست آقای سیاستمدار روی هوا ماند!
  • کتاب صوتی «داستان‌های پارسی» در یونان منتشر شد
  • اردوغان از دست دادن با مارک روته اجتناب کرد+ فیلم
  • پل آستر درگذشت
  • مسوولان در نشر و چاپ کتاب نویسندگان را حمایت کنند
  • تنها تصاویر باقی مانده از مارک تواین / رشد جمعیت جهان در گذر تاریخ / هند جنوبی از نمای نزدیک / فضای شخصی چیست و چه میزان است؟ / دفاتر باز، گزینه مبالغه شده / بنزین زدن سریع‌تر است یا شارژ برقی؟
  • فراخوان سی‌ودومین جایزه جهانی کتاب سال منتشر شد
  • اختتامیه دومین جشنواره ملی «دوست من کتاب» در همدان
  • چگونه نوجوانان امروز را به خواندن کتاب‌های ایرانی علاقه‌مند کنیم؟/ ادبیات نوجوان در سایه غلبه ترجمه