خاطرات غمانگیز خانم ایرلندی از سفر به ایران
تاریخ انتشار: ۲۱ خرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۱۱۵۶۶۷
فرارو- پزشک ایرلندی از مهماننوازی ایرانیان تمجید کرد.
به گزارش فرارو، برخی از غربیها تا قبل از سفر به ایران، تقریبا اکثر اطلاعاتشان را از رسانهها دریافت میکنند. به همین دلیل، معمولا دیدگاه مساعدی نسبت به ایران ندارند. اما به محض ورود به ایران، دیدگاهشان تغییر میکند. این همان اتفاقی است که برای دکتر تریش اسکانلان اتفاق افتاد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
چند هفته پیش، خانم اسکانلان، متخصص سرطان اطفال، برای دریافت کمک از همتایان ایرانیاش به تهران سفر کرد.
اسکانلان در پایتخت تانزانیا، یعنی دارالسلام، به مدت ۱۱ سال تلاش میکند کودکان را از یک نوع سرطان وخیم به نام لوسمی حاد مغز استخوان (AML) نجات دهد اما، این کشور آفریقایی امکانات کمی در زمینه معالجه این نوع سرطان دارد. به همین دلیل، خانم اسکانلان به سرتاسر جهان، از جمله اروپا، آمریکا، جنوب آفریقا، هند و ایران سفر میکند تا کمکهایی برای کودکان سرطانی تانزانیا جمع کند.
اغلب این سفرها به این دلیل است که معالجه هر کدام از کودکانی که به سرطان AML مبتلا هستند، ۵۰ هزار دلار هزینه دارد. اسکانلان سعی میکند از تمام جهان کمک بگیرد. البته به او کمکهایی هم میشود، اما کافی نیست.
چند هفته پیش، اسکانلان در ادامه سفرهایش برای دریافت کمک، به تهران رفت. زمانی که در تهران فرود آمد، مضطرب بود.
این پزشک ایرلندی گفت: "زمانی که شما به جایی مانند ایران - محور شرارت- میرسید، از خود میپرسید که مردم آنچه چه شکلی هستند. من فکر کردم دارم به یک جای بسته و مشکوک میروم".
اما زمانی که در تهران به فرودگاه رسید و در صف ویزا و دریافت وسایلش قرار گرفت، او متوجه شد که اوضاع کاملا برعکس است.
اسکانلان افزود: "مردم کیک و چای میدادند. من هرگز به چنین جایی نرفته بودم که مردم آنجا همه تلاششان را میکنند تا همه موقعیتها را تا جای ممکن لذتبخش و دوستانه کنند".
به گزارش آیریشتایمز، این خانم ایرلندی در دوران اقامتش در ایران، از بیمارستان محک، یک موسسه خیریه مستقل که از کودکان سرطانی حمایت میکند، بازدید کرد. هدف او این بود که به محک برود و ببیند آنجا چگونه عمل میکند تا تجربیات آن را به تانزانیا منتقل کند.
اسکانلان در خصوص محک گفت: " هر جا که رفتیم، مردم محک را میشناختند. این موسسه همه خدمات سرطان را برای ایران ارائه میکند. آنها (هزینه معالجه) سرطان کودک را در هر بیمارستانی در کشور پرداخت میکنند. شما قبض را به آنها ارسال میکنید و آنها پرداخت میکنند. اگر کودک زنده بماند، آنها تمام هزینههای مدرسه و دانشگاه او را پرداخت میکنند. نمیتواند به شما بگویم که آنها چقدر باورنکردنی هستند".
اسکانلان پس از بازدید از بیمارستان، از کارکنان آن درخواست کرد که او در این باره در تانزانیا گزارشی ارائه دهد. آنها موافقت کردند. دکتر اسکانلان رنج کودکان سرطانی تانزانیا که از AML میمیرند را برای مدیران بیمارستان محک بازگو کرد.
پزشک ایرلندی ادامه داد: " وقتی کارم تمام شد، همه ما نشستیم و آنها پرسیدند که چه کمکی از دست ما برمیآید. من پرسیدم که آیا راهی هست که آنها کودکان سرطانی مبتلا به AML را قبول کنند. آنها فقط گفتند: 'مطمئنا. هیچ مشکلی نیست. ".
اسکانلان از مقامات بیمارستان محک خواست که تعدادی از کودکان سرطانی تانزانیا را به تهران منتقل کنند.
"آنها پرسیدند آیا برای ما به صرفه است که آنها (کودکان) را منتقل کنیم. من گفتم، ما راهی پیدا خواهیم کرد. اگر ما بتوانیم کودکان را به بیمارستان برسانیم، آنها (مسئولان محک) از آنها مراقبت خواهند کرد. من برای ۱۰ سال برای این امر دنبال پاسخ میگشتم".
شادی خانم دکتر مدت زیادی طول نکشید. دقیقا یک روز بعد از موافقت بیمارستان محک برای کمک به کودکان سرطانی اسکانلان، همه چیز تغییر کرد. دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، از برجام خارج شد و تحریمها را مجددا علیه ایران برقرار کرد. اسکانلان گفت: " قیمت کالاها - کالاهای ساده- یک شبه به مقدار ۵۰ درصد بالا رفت".
خان اسکانلان با اشاره به بسته شدن صرافیها افزود: " ساده لوحانه فکر میکردم که تحریمها بر بیمارستان یا کار خیریه تاثیر نمیگذارد. تحریمها بر پولهایی که بیمارستان برای همه چیز پرداخت میکند، تاثیر میگذارد".
شب بعد، اسکانلان به همراه دو زن ایرانی که محک را تاسیس کرده بودند، شام خورد. اسکانلان در توصیف این دو زن گفت: " این دو بشاش، شوخطبع و واقعا زنان پویایی بودند. هر دوی آنها میگفتند 'جنگ در راه است'.
این دو زن که ۲۷ سال پیش محک را در بحبوحه تحریمها تاسیس کرده بودند، به اسکانلان گفتهاند پیشنهادشان همچنان پابرجاست، اما باید درباره آوردن کودکان به یک "ایران" به دقت فکر کنند.
اسکانلان که از این امر بسیار ناراحت شده بود در پاسخ گفت: "دونالد ترامپ لعنتی".
علیرغم تغییر چشمانداز، اسکانلان مصمم است که ایده خود را عملی کند. او گفت: "ما قصد داریم این ایده را پیش ببریم. اما ما در بلاتکلیفی به سر میبریم. زیرا ما قطعا نمیخواهیم یک کودک برود و در معرض خطر قرار گیرد. آنچه اتفاق افتاد، حیرتآور است".
منبع: فرارو
کلیدواژه: خاطرات سفر ایران کودکان سرطانی تحریم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۱۱۵۶۶۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سرگذشت غمانگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران
دهم اردیبهشتماه سالروز درگذشت بازیگری است که نه تنها به عنوان نخستین هنرپیشه زن ایرانی شناخته میشود بلکه از منظری دیگر او را اولین قربانی در ناتوانیِ بومی کردنِ تفکر مدرن در سینمای ایران میدانند. صدیقه (روحانگیز) سامینژاد بازیگر فیلم «دختر لر» پس از نقشآفرینی در نخستین فیلم خود آنقدر سختی دید که هرگز حاضر به تکرار این تجربه نشد.
نام روحانگیز سامینژاد که متولد سال ۱۲۹۵ در کرمان بود، با بازی در نقش «گلنار» در فیلم «دختر لُر» برای همیشه در تاریخ سینمای ایران باقی مانده است. «دختر لر» نخستین اثر ناطق سینمای ایران است و در سال ۱۳۱۲ توسط خانبهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا ساخته شد.
با پخش «دختر لر» در سینماها که با استقبال فراوانی هم روبرو شد، سامینژاد به شهرت رسید، اما بعد سرنوشت بسیار تلخی پیدا کرد.
فریدون جیرانی سال ۱۳۸۹ در دورانی که پخش یک مصاحبه با فریماه فرجامی بعد از سالها بیخبری و با تصاویری تکاندهنده از این ستاره سالهای دور سینما واکنشهای تندی را به دنبال داشت، در مطلبی بیان کرد: زندگی بازیگران در سینمای ایران تلخ است و این فقط مربوط به سالهای پس از انقلاب نیست. از ابتدای ورود سینما به ایران این سرگذشت تلخ تکرار شده است. ۱۳ اردیبهشت سال ۱۳۷۶ یک روز صبح به دفتر مجله سینما زنگ زدند و گفتند روحانگیز سامینژاد مُرده است. من تا آن روز فکر میکردم روحانگیز سامینژاد باید سالها پیش مرده باشد.
به خانه خواهرش عالیه زند تبریزی زنگ زدم و دیدم خبر درست است. رفتم خانه عالیه زند تبریزی و فهمیدم سامینژاد بعدازظهر چهارشنبه ۱۰ اردیبهشت ۷۶ در سن ۸۶ سالگی در تنهایی مرده و روز پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت در قطعه ۳۴ ردیف ۴۴ شماره ۴۶ در جایی گمنامی خاک شده است. رختخواب سامینژاد وسط خانه بود. تنها میراث این اولین بازیگر سینما یک کیسه نایلونی بود و داخل آن یک بسته سیگار، یک شناسنامه و بروشور تانشده «دختر لر».
این کارگردان سینما همچنین گفته بود: من قبل از دیدن این میراث، تصویر سامینژاد را در فیلم تهامینژاد دیده بودم که گریه میکرد و دیگر هیچ. «ایران قادری» که یک روز سرشناسترین بازیگر تماشاخانه تهران بود، چه شد؟ چگونه مُرد؟ چه کسی خبر داشت؟ و خیلیهای دیگر. ریشه سرگذشت تلخ بازیگران در سینمای ایران را باید در جامعهای جستجو کرد که نتوانسته است تفکر مدرن را بومی کند و در خود حل نماید. متاسفانه اولین قربانیان این ناتوانی بازیگران زن سینما بودند.
عباس بهارلو – مورخ و پژوهشگر سینما – در سال ۱۳۸۱ مطلبی درباره این بازیگر نوشته بود که در بخشهایی از آن آمده است: وقتی در سال ۱۳۱۲ فیلمِ «دختر لر» ساخته مشترک خانبهادر اردشیر ایرانی و عبدالحسین سپنتا، که صدیقه سامینژاد در آن نقش «گلنار» را بازی میکرد، در تهران نمایش داده شد، در میان مردمی که برای بار نخست سیمای یک زن ایرانی را بر پرده سینما دیده بودند واکنشهای ناگواری برانگیخت، که بهدرستی روشن نیست ــ و احتمالاً هیچگاه نیز معلوم نخواهد شد ــ که آیا خانم صدیقه سامینژاد تصوری از آن واکنشها در ذهن داشته است یا خیر، و آیا اگر میداشت حاضر به ایفای نقش در آن فیلم میشد؟
گفته میشود که در آن مقطع آوانس اوگانیانس نیز کوششهایی را در زمینه ساخت فیلم انجام میداد و در اینباره بهارلو ادامه داده است: بهموازات فعالیتهای سختکوشانه اوگانیانس در ایران، عبدالحسین سپنتا و خانبهادر اردشیر ایرانی نیز برای ساختن نخستین فیلم مشترک در هندوستان در جستوجوی بازیگر زنی بودند که زبان فارسی بداند و نقش «گلنار» را در فیلم «دختر لر» بازی کند. تا قبل از دوره پهلویِ اول بازی زنانِ مسلمان در نمایشها و تعزیهها ممنوع بود و بازیگران زنی که در این سالها در فیلمهای اوگانیانس و مرادی ایفای نقش میکردند مانند مادام سیرانوش، لیدا ماطاوسیان، ژاسمین ژوزف، زما اوگانیانس و آسیا قسطانیان (کوستانیان) از بانوان ارمنی بودند که اکثر آنها از صحنه تئاتر به سینما آمده بودند، بههمین دلیل موانع کمتری بر سرِ راه خود داشتند.
سپنتا موفق شد صدیقه (روحانگیز) سامینژاد، همسر یکی از کارکنان کمپانی امپریال فیلم بمبئی، را که از سیزده سالگی از کرمان به هندوستان رفته بود مجاب کند و با این توضیح که نام او بهعنوان نخستین بازیگر زن در تاریخ سینمای ایران ثبت خواهد شد ــ که شد ــ موافقت او و شوهرش، دماوندی، را برای بازی در فیلمش جلب کند. بدین ترتیب گروه هندی ـ ایرانی عبدالحسین سپنتا و اردشیر ایرانی کار خود را در هندوستان آغاز کرد. «دختر لر» نخستین بار در سیام آبان ۱۳۱۲ در دو سینمای مایاک (دیدهبان) و سپه بر پرده آمد، و نمایش آن، سال بعد از دوم مردادماه ۱۳۱۳ در سینما مایاک تکرار شد، و پس از یک ماه از چهارم آذر نمایش آن در سینما سپه به مدت پنجاه روز ادامه یافت.
سپس با یک دو هفته وقفه در همینسینما از نو بر پرده رفت. استقبال از فیلم بسیار پُرشور بود و حتی «مادر بزرگهای خیلی پیر» هم رفتند تا سرگذشت «دختر لر» را بهچشم ببینند. ایفای نقش گلنار در «دختر لر» موجب شد که صدیقه سامینژاد چنان انگشتنما و زبانزد خاص و عام شود که هم با دشنام روبرو شد و هم با تشویق برخی مردم در شهرهای مختلف.
سامینژاد در سال ۱۳۴۹ یعنی ۳۷ سال پس از نمایش «دختر لر»، در مستندی از محمد تهامینژاد با نام «سینمای ایران از مشروطیت تا سپنتا» حضور یافت و به روایت زندگی دشوار و پر از رنج خود پرداخت.
از تهامینژاد نقل شده است: اغلب بهطور کنترلنشدهای میخندید و در حالیکه اشک در چشمانش حلقه زده بود به من گفت که هنگام اقامت در هند ایرانیهای متعصب او را مورد ضربوشتم قرارمیدادند و حتی بطری بهطرفش پرتاب میکردند. بهطوریکه همواره مجبور بود همراه با محافظ از استودیو امپریال فیلم خارج شود.
درباره این چهره مستند دیگری با نام «روحانگیز سامینژاد» به کارگردانی مجید فدایی نیز ساخته شده که در ارتباط با زندگی نخستین بازیگر زن سینمای ایران و ایفاگر نقش «دختر لر» است.
سامینژاد در حالی در ۸۰ سالگی از دنیا رفت که خاطرات زیادی از دورانی که «دختر لر» ساخته شد و حواشی پیرامون آن بازگو نشد. فریدون جیرانی که مطالعات زیادی درباره تاریخ سینما دارد، با بیان اینکه چنین اتفاقی فقط مختص نخستین بازیگران سینما نبوده، در مصاحبهای با ایسنا گفته بود: بسیاری از بازیگران سینما، حرف و تاریخ سینما را با خود به زیر خاک بردند. من بارها به آنها گفته بودم که اجازه بدهید این اطلاعات به نسلهای دیگر انتقال داده شود، اما بسیاری از آنها به این موضوع توجه نکردند.
قدیمیهای معروف، بریدهاند و سعی میکنند که صحبت نکنند، چون معتقدند سالها به آنها بیلطفی شده است و دل پرگلایهای دارند. مثل ناصر ملک مطیعی که من یک بار از او دعوت کردم تا به خانه سینما بیاید و درباره «چهارراه حوادث» (فیلمی به کارگردانی ساموئل خاچیکیان) صحبت کند و هرچه اصرار کردم موافقت نکرد. فردین هم دق کرد، در حالی که میتوانست بازی کند.
در یکی از برنامههای تلویزیونی هفت، بعد از سالها آقای افخمی گفت که اگر به تاریخ سینما مراجعه کنید میبینید که بعد از فیلم «گنج قارون» تعداد سینماهای تهران افزایش پیدا کرده است بنابراین نمیتوان نقش فردین را در تاریخ سینمای ایران انکار کرد، اما سالها تلاش شد که این نقش را انکار و حذف کنیم، اما نتوانستیم. برای همین بعد از فوت او تشییع جنازه باشکوهی شکل گرفت. او میتوانست بازی کند، چرا بازی نکرد؟ اگر بازی میکرد چه اتفاقی میافتاد؟ در سینمای سی سال اخیر که علی بیغمی وجود نداشت، میتوانست نقش یک پدر را بازی بکند.
منبع: روزیاتو
tags # بازیگر سینما ، سینما سایر اخبار اسرار تکامل آلت جنسی؛ رابطه جنسی انسانهای اولیه مثل گوریلها بود؟ (تصاویر) «زو»؛ گاو عقیم و غولپیکری که توسط انسانها به وجود آمد! (تصاویر) عجیب و باورنکردنی؛ اجساد در این شهر خود به خود مومیایی میشوند (تصاویر) کشف پرنده عجیبی که سمت راست بدنش نر است و سمت چپش ماده!