لباسهای محبوب امروزی و تاریخچه آنها
تاریخ انتشار: ۲۲ خرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۱۲۲۵۴۹
لباس گلدار، کفش پنجه باریک، بارانی، دکمه سردست، چتر و اکسسوریها و لباسهای محبوب دیگر چطور به وجود آمدند؟ چه کسی برای اولین بار از آنها استفاده کرد و این لباسها چطور محبوب شدند و به شکل امروزی درآمدند؟ اینها سوالاتی است که ممکن است ذهنهای کنجکاو را هر روز به خود درگیر کند اما تاریخچه مد تاریخچهای پر فراز و نشیب است و هر لباسی در آن سرگذشت خاص خود را دارد که آشنا شدن با آنها به دانش ما خواهد افزود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
کفشهای پنجه باریک از کجا آمدند؟
این روزها همه جا میتوان کفشهای پنجه باریک را دید، این ترند جالب امروزه جزو محبوبترین کفشهای زنانه به شمار میرود که از نظر استایل هم مزایای زیادی دارد مثلا این کفشها حتی اگر پاشنه هم نداشته باشند باعث میشوند پاهای شما باریکتر به نظر برسد و در نتیجه قدبلند دیده شوید. اما کفشهای پنجه باریک محدود به چند دهه اخیر نیستند و تاریخچه آنها به قرن چهاردهم میرسد. در آن زمان اشراف زادگان لهستانی از انگلستان دیدار کردند و مردم بریتانیا را با مد و فشن آشنا کردند. از آن زمان استفاده از کفشهای پنجه باریک در انگلستان به شدت رواج یافت و کفشهای مورد استفاده توسط مردم به حدی بلند بودند که زنجیری از نوک پا به زانو وصل میشد تا از کشیده شدن نوک کفش روی زمین جلوگیری کند. کار به جایی رسید که قانون گذاران وارد عمل شدند و قانونی تصویب کردند که به موجب آن نوک کفش مردم عادی نمیتوانست از ۶ اینچ (۱۵ سانتیمتر) بلندتر باشد. اما اشراف زادگان میتوانستند کفشهایی با طول دو برابر طول پای خود بپوشند.
شکسپیر چه نقشی در اختراع لباسهای محبوب امروزی داشت؟
بارانی یکی از لباسهای محبوب و کلاسیک امروزی است که کاربرد زیادی حتی در روزهای غیربارانی دارد. این لباس تاریخچه خاصی هم دارد و ابداع آن توسط بربری موسس برند بربری انجام شد. بربری نخستین پارچه ضدآب را موسوم به گاباردین اختراع کرد و آن را برای تولید بارانی زنانه و مردانه به کار برد. اما قرنها قبل از آن، شکسپیر شاعر و نویسنده شهیر بریتانیایی در یکی از نمایشنامههای خود به نام “تاجر ونیزی” به لباسی شبیه به بارانی اشاره میکند، شنلی ضخیم و خشن که به عنوان پوشش در طوفان مورد استفاده قرار میگیرد. در طول جنگ جهانی اول نیز افسرهای بریتانیایی از لباسهایی گرم و ضدآب استفاده میکردند تا نیروهای خود را گرم و خشک نگه دارند.
لباسهای گلدار رنگارنگ از کجا آمدند؟
وقتی صحبت از فصل بهار و تابستان میشوند همه به لباسهای گلدار زیبا و رنگارنگ فکر میکنند، این لباسهای محبوب و پرکاربرد در رنگهای روشن و جذابی تهیه شده و با نام “لباس لیلی” شناخته میشوند. اما این نامگذاری از کجا آمده است؟ زمانی که لیلی پولیتزر در سال ۱۹۵۹ در پالم بیچ مشغول وقت گذرانی بود تصمیم گرفت یک دکه کوچک آبمیوه فروشی باز کند و در کنار کسب درآمد از کسالت هم رهایی پیدا کند. اما او پس از مدتی دریافت عصاره مرکبات لباسهای او را خراب کرده و باعث شدهاند که رنگ آن از بین برود. او اندیشید که چه طرح و رنگی میتواند این لکههای روشن را بپوشاند و به این ترتیب لباس گلدار روشن موسوم به “لیلی” طراحی و تولید شده و به یکی از لباسهای محبوب آن دهه تبدیل شد.
استفاده از چتر از چه زمانی رایج شد؟
برای هزاران سال چتر در کشورهایی مثل مصر، ژاپن، چین، بین النهرین و هندوستان به عنوان یک سرپناه برای حفاظت ر مقابل تابش شدید خورشید مورد استفاده قرار میگرفت و استفاده دیگری نداشت. در زمان بارش باران نیز مردم سعی میکردند در خانهها و یا کالسکههای خود بمانند تا خیس نشوند تا این که در قرن هفدهم و هجدهم چترها به عنوان حفاظ در مقابل بارش باران مورد استفاده قرار گرفتند و باز هم چند دهه دیگر طول کشید تا چترها کاربردیتر و سبکتر شوند و به شکل یک اکسسوری کوچک و قابل حمل توسط همه مردم درآیند.
آیا دکمه سردست برای میدان نبرد اختراع شده بود؟
سرآستینهای مدل فرانسوی سرآستینهایی هستند که با دکمه و جادکمه معمولی بسته نمیشوند بلکه شما برای بستن آنها به دکمه سردست نیاز دارید. اما این مدل سرآستین و دکمه از کجا آمده است؟ یک روایت نه چندان معتبر وجود دارد که میگوید این سردستها به این دلیل به این شکل طراحی شدند تا در میدان نبرد به عنوان دستمال گردن مورد استفاده قرار بگیرند اما این تصور درست نیست و ابداع این آستینها همان طور که از نامش پیداست توسط خاندان سلطنتی فرانسه در قرن شانزدهم صورت گرفته است. در آن زمان مردم عادی سرآستینهای باز و آزادی داشتند و اشراف برای این که از مردم عادی مجزا شوند موظف شدند سرآستینهای خود را با قفل و دکمه ببندند. بریتانیاییها نیز این سبک را فراگرفتند و این مدل سرآستین امروزه به عنوان سرآستین دوبل هم شناخته میشود.
کفشها چطور نامگذاری شدند؟
در قرن شانزدهم در انگلستان، مردان خدمتکار به پوشیدن کفشهای پاشنه دار علاقه داشتند و این کفشها موقع راه رفتن صدای خاصی تولید میکرد که از نظر مردم شبیه به صدای پمپ آب بود به همین دلیل عبارت Pump در زبان انگلیسی به کفش پاشنه بلند اطلاق شد. در اواخر قرن نوزدهم زمانی که کفی کفشها از لاستیک ساخته میشد موقع راه رفتن هیچ صدایی تولید نمیکرد و عبارت Sneaky به معنای دزدکی راه رفتن در مورد آنها به کار میرفت به همین دلیل کفشهایی که کفی لاستیکی داشتند با نام اسنیکرز شناخته شدند. عبارت Stiletto که امروزه به کفش پاشنه بلند نوک تیز اطلاق میشود یک عبارت ایتالیایی مربوط به دوران رنسانس است، در این دوره به چاقوی باریکی که آدمکشها با خود حمل میکردند استیلتو گفته میشد. کفشهای مردانه تک بندی که امروزه با نام مری جین شناخته میشوند از روی نام یکی از شخصیتهای یک کتاب کمیک کودکانه که در اوایل قرن بیستم چاپ شده بود نام گذاری شد.
چند حقیقت تاریخی جالب دیگر درباره مد و فشن
سوراخ کردن گوش: هیچ کسی دقیقا نمیداند که مردم از چه زمانی به سوراخ کردن گوشهای خود روی آوردند اما شواهدی وجود دارد که نشان میدهد زنان سومری در ۲۵۰۰ سال قبل از میلادی گوشهای خود را سوراخ کرده و از گوشوارههایی به شکل حلقه و نیم حلقه از جنس طلا استفاده میکردهاند. مردان نیز در مصر باستان به سوراخ کردن گوشهای خود علاقه داشتند و تاریخچه استفاده از جواهرات در این کشور به حدود ۱۵۰۰ سال قبل از میلاد بازمیگردد.
نیم تنه ورزشی زنانه: در سال ۱۹۷۷ لیسا لیندال دانشجوی دانشگاه ورمونت علاقه زیادی به دویدن داشت و هر هفته ۳۰ مایل میدوید اما او در لباس زیر خود احساس راحتی نمیکرد و به دنبال لباسی بود که بتواند بدن او را محکم نگه دارد. او با کمک دو همکلاسی خود بندهای لباس زیر خود را به هم دوخت و به این ترتیب نیم تنه ورزشی به وجود آمد. یک سال بعد کمپانی JogBra تاسیس شد و لباسهای ورزشی مخصوص بانوان را در انواع مختلف به بازار عرضه کرد و امروزه نیم تنه ورزشی به عنوان یکی از لباسهای محبوب زنانه شناخته میشود.
کیف زنانه: در زمانهای دور خانمها وسایل مورد نیاز خود را در یک کیسه کوچک قرار داده و به زیر لباسهای خود گره میزدند طوری که از طریق درزهای دامن خود به راحتی به آن دسترسی داشته باشند. از اوایل قرن نوزدهم این کیسهها ظریفتر شده و از جنسهای نرمتری دوخته شدند. به همین دلیل دیگر خانمها نمیتوانستند آنها را زیر لباسهای خود مخفی کنند و از آن زمان کیفهای دستی کوچک زنانه رایج شد.
مجله قرمز
منبع: اکوفارس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ecofars.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «اکوفارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۱۲۲۵۴۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پاسخ فرهنگ انقلابی به نیازهای امروزی
به گزارش قدس آنلاین، چگونه میتوان صدای مردم بیگناه بود و این نسلکشی وحشیانه را به گوش جهانیان رساند و از آن مهمتر چه راهبردهای فرهنگی در این مسیر وجود دارد که باید آنها را یافت یا ساخت و چه تدابیری باید اندیشیده شود تا هنر متعهد راه خود را به سرمنزل مقصود پیدا کند.
عبدالحمید قدیریان هنرمند نقاش، پژوهشگر و از چهرههای هنر انقلاب با اشاره به اتفاقهایی که این روزها در جهان میافتد معتقد است باید وارد تبیینهای جدید شویم. تبیینهایی که منطبق با حقیقت و برگرفته از قرآن باشد، زیرا پوسته ظاهرسازی در دنیا افتاده و دست یهود در تمام سیستمها نمایان شده است. باید اندیشمندان دور هم جمع شوند و برای شرایط پیش رو و اثرات فرهنگی این مجموعه اتفاقها تبیین مرتفعی بیندیشند.
وی در این باره میگوید: تصور میکنم دیگر وقت آن رسیده که نگاه فرهنگی را در جامعه پررنگ کنیم. متأسفانه ما نسبت به جهان پیرامون خود نگاه فرهنگی برگرفته شده از انقلاب نداریم و عموم منظرهایی که به عنوان نگاه فرهنگی مطرح میشود زیرمجموعه مباحث سیاسی یا امنیتی است. در واقع آن نگاه فرهنگی خالصی که انقلاب براساس آن شکل گرفته، سالهاست فراموش شده و باید رجوعی دوباره به آن داشته باشیم.
قدیریان تأکید میکند: یکی از عللی که ورود به مباحث فرهنگی را ضروری میکند، وقوع اتفاقهای عجیب و غریبی است که در اطراف ما پیدرپی رخ میدهد. یکی از آنها راهپیمایی اربعین است که تقریباً هیچ کدام از استادان، علما و اهل تفکر نتوانستند آن را توجیه کنند. همه درباره اربعین صحبت کردند ولی درباره اینکه چه شد که در اوج فتنههای داعش که تمام عراق را تسخیر کرده بود، چنین مقوله عظیمی رخ داد و مردم وارد این میدان شدند، چیزی نمیگویند.
بازگشت به نگاه فرهنگی برگرفته از قرآن
به گفته او درباره موضوع غزه که این روزها با آن درگیر هستیم، تحلیل خاصی وجود ندارد، حال آنکه به نظر میرسد اتفاقهای عجیبی از سوی خداوند در دنیا در حال رقم خوردن است و خداوند دارد بشریت را وارد دوران جدیدی میکند؛ چه شده که تمام قلوب مردم غزه و بلکه مردم سراسر دنیا به شکل حیرتانگیزی به هم وصل و
ید واحده شدهاند؟ گویا نورانیتی از ایمان در قلوبشان قرار داده شده است.
منتخب چهره هنر انقلاب اضافه میکند: صرف نظر از مباحث روانشناسی اجتماعی و جامعهنگری، همه از این اتفاق مدهوش و متحیر هستند. ایمان مردم غزه به جنگ و دفاع سبب شد حتی غربیها هم نسبت به اتفاقهای غزه متأثر و قلبهایشان نسبت به فلسطین نرم شود و این ایمان است که بر جامعه جهانی تأثیر گذاشته است؛ آن هم از مردمانی که هیچ گاه تصور نمیکردیم در مقابل تفکر صهیونیسم و یهود بایستند و از غزه پشتیبانی کنند و کشورهایی که نگاه نژادپرستانه بر آنها حاکم بود و مقابل نگاه اسلامی گارد ذاتی داشتند که به واسطه تبلیغات یهود و اسلامهراسی به وجود آمده بود.
قدیریان معتقد است: رویدادهایی که به آنها اشاره شد، اتفاقهای کمی نیست و ما هم هیچ توضیح روانشناسانه و جامعهشناسانه منطقی برای آن نداریم. اگر بخواهیم نخ تسبیحی درباره این حوادث پیدا کنیم، باید بازگشتی به نگاه فرهنگی برگرفته از قرآن داشته باشیم یعنی نگاه به علت العللها، علتهایی که تمام این حوادث به صورت تبعات آن علت در اطرافش رخ میدهد و باید به نگاهی بازگردیم که حضرت امام(ره) در اوایل انقلاب سعی میکرد آن را به عنوان یک فضای فرهنگی در جامعه برجسته کند و آن، نگاه توحیدی بود.
او با بیان اینکه حضرت امام(ره) بحث توحید را در هر مقولهای همچون انقلاب، جنگ و همه مقولاتی که به ظهور ختم میشود، پررنگ میکرد، یادآور میشود: به طور مثال در واقعه طبس، ایشان میفرمود شنها مأموران خدا بودند و وقتی خرمشهر آزاد شد ایشان به عنوان یک حرکت الهی به آن نگاه میکرد و خدا را فاعل ماجرا میدانست و آن جمله معروف را بیان کرد که خرمشهر را خدا آزاد کرد. ایشان این نگاه فرهنگی توحیدی را حاکم و شامل بر همه چیز میدانست و همه اتفاقها را در مدار نگاه توحیدی تبیین میکرد.
اهمیت درک حکمت اتفاقات
قدیریان با ابراز تأسف از کمبود این نگاه در روزگار کنونی خاطرنشان میکند: نمونه آن شهادت سردار سلیمانی است که تا علت را جویا میشویم، صرفاً به لایه وسایل و اسباب میپردازیم و میگوییم «کار دشمن بود» و به این حد از پرداختن اکتفا میکنیم. حال آنکه علاوه بر این لایه و پیگیری آن و انتقام از دشمن، باید پرسش ما این باشد که خدایا این ماجرا در حیطه ملک تو واقع شده و در این حیطه همه چیز به اذن تو رقم میخورد. در این صورت حکمت این ماجرا چه بوده است؟
او می افزاید: به تعبیر دیگر اگر بخواهیم به آن نگاهی فرهنگی داشته باشیم باید این پرسش را مطرح کنیم که خدایا چرا اذن شهادت را در این زمان به سردار سلیمانی دادی تا دشمنان وسیله تحقق آن شوند؟ چه پیامی در آن وجود داشت؟ یا اینکه در قبال مقوله اربعین باید این پرسش را داشته باشیم که خدایا! چرا دقیقاً در دورانی که داعش، عراق را تصرف کرده و امنیتی در آن دیار حاکم نیست، پیادهروی اربعین را شکل دادی؟ وقتی این پرسشها مطرح میشود، به جوابهایی میرسیم که راه ما را به طرف آینده باز میکند.
وی در خصوص عملیاتی کردن نگاه توحیدی در فضای فرهنگی توضیح میدهد: اگر بخواهیم نگاه فرهنگی از جنس انقلاب اسلامی را در جامعه پررنگ کنیم، باید روی توحیدمحور بودن همه وقایع و حوادث سرمایهگذاری کنیم و از اینکه مردم نگاه توحیدمحوری داشته باشند، نهراسیم.
قدیریان با بیان اینکه باید با خدا ارتباطی زنده برقرار کنیم، تصریح میکند: ما معتقدیم خدا زنده است، اما یهود معتقد به خدای ساعتساز است. ما خدایی را تعریف میکنیم که از رگ گردن به ما نزدیکتر است پس چرا در عمل به آن نمیپردازیم و فکر نمیکنیم که خداوند برای عالم و حیطه خدایی خویش و هر لحظه از مسیر رشد و تربیت عالم و آنچه در آن قرار داده و همچنین غایت بشر، برنامه دارد؟
به باور این هنرمند، اگر این نگاه را در جامعه رواج بدهیم و اهل تفکر هم به این نوع نگاه بپردازند، طبیعتاً میتوانند برنامه خدا را برای آینده
پیش رو حدس بزنند مانند حضور در اربعین که نتیجه آن، یکسو کردن مؤمنان و آشنا کردن آنها با مسیر الهی است و در این صورت است که میبینیم، اتفاقاً اربعین با نابودی داعش رابطه مستقیم داشت. خدا اربعین را برپا میکند تا ما را با نور الهی آشنا کرده و بالطبع ما نیز به این فرهنگ و وحدت اسلامی در مسیر و برای مقصدی مشخص نیاز داریم. البته ناگفته نماند که ما با خدا همراهی نکردیم و از اربعینها فقط موکبها را دیدیم با این حال این حرکت در قلبمان تأثیر گذاشت و این تجربه شیرین را به کام مؤمنان چشاند.
به گفته قدیریان، اگر زمانی که وارد حیطه الهی میشویم، یاد بگیریم به صورت توحیدی به مسائل بنگریم، دستاوردهای زیادی خواهیم داشت اما القائات و وساوس شیطان که در قلوب مؤمنان اثر گذاشته، سبب شده حتی برخی خوبان، ما را دعوت به معارف قرآنی نکنند و بلکه به لحاظ نگرانی از سوءبرداشت، از نزدیک شدن به قرآن بترسانند. در حالی که آشنایی با معارف قرآنی و ورود جامعه به حیطه نگاه توحیدی از ضروریات معرفتی مؤمنان بوده که نپرداختن به آن، راه استفاده از مواهب توحید را بر مردم بسته و لطماتی هم به بار آورده است.
چرا جوانان از دین زده میشوند؟
وی با بیان اینکه مشکل اینجاست که جوانان ما جواب پرسشهایشان را در حیطه نگاه دنیایی میشنوند و نگاه توحیدی ندارند، تأکید میکند: جوانان ما چون جواب توحیدی و مرتفع ندارند به مرور از دین زده میشوند. واقعیت این است تا حدی میتوان جوانان را با تولید افتخارات و استفاده از خون شهیدان پیش برد، اما از یک جایی به بعد باید ایده و تفکر را بهشان تزریق کرد و برای تزریق این ایده باید وارد مباحث توحیدی شد و از جنس فرهنگ انقلاب که همان فرهنگ قرآنی است به پرسشها پاسخ داد. من معتقدم هر چه زودتر باید وارد این حیطه بشویم و اجازه دهیم جوانان ما از منظر الهی هم به مباحث پیرامونشان نگاه کنند.
وی درباره وظیفه و رسالت هنرمندان در این میدان متذکر میشود: هنرمند هنگامی که انگیزه دارد، دست به تولید میزند بنابراین دشمن انگیزههای کاذب برای هنرمند ما ساخته و تصور هنرمند این است که در حال خدمت کردن است. به نظرم راه این است که تولید تفکر کنیم. یکی از مباحث تولید تفکر، نگاه فرهنگی انقلاب است و اگر وارد آن شویم، لاجرم به نگاه توحیدی میرسیم و اگر به نگاه توحیدی برسیم عالم عظیم و گستردهای پیش روی هنرمند باز میشود و در حیطه آن میتواند تخیل و تولید اثری کند که همراه با مسیر الهی باشد.
او در پایان یادآور میشود: اما وقتی اجازه تولید تفکر نمیدهیم، هنرمند از نفسانیات خودش سرمایهگذاری کرده و مسیر را طی میکند که به جای مطلوبی نمیرسد، زیرا آن اثر از نفس تربیت نشده، تولید شده است بنابراین برای حل این معضل باید تفکر هنرمند پرورانده شود تا بر مبنای یک تفکر معرفتی دست به تولید بزند. واقعیت این است که علت پیروزی غرب در صحنه تهاجم فرهنگی، تولید آثارش نیست بلکه تولید تفکری است که از ساختاری برخوردار است، اما تفکر ما براساس عواطف و احساسات است و باید به سمتی برویم که بر مبنای مباحث توحیدی و ساختار قرآنی تولید فکر کنیم.