سرخوشی شیخ نشین ها و شاهزاده ها با آرزوهای ترامپ
تاریخ انتشار: ۲۲ خرداد ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۹۱۳۹۱۰۱
رویداد۲۴-تقریباً 20 سال پیش وقتی دانشجوی فارغالتحصیل ساکن قاهره بودم، مقالهای در مجله «میدل ایست اینسایت» را که در واشنگتن چاپ میشد، منتشر کردم. مجله از شهرت خوبی برخوردار بود و در مصاحبه با افراد مهم تبحر داشت (بهطور مثال در همان شمارهای که مقاله من چاپ شده بود، مصاحبهای با جمال مبارک، پسر حسنی مبارک، رئیس جمهوری مصر به چاپ رسیده بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
جرج نادر به وضوح یکی از چهرههای اصلی بود که تلاش میکرد بهطرق مخفیانه بر نتیجه انتخابات امریکا تأثیر بگذارد. بهنظر میرسد مردی که یک مجله کوچک، احتمالاً کم سود، اما پر نفوذ سیاسی را میگرداند، در کمتر از دو دهه به نقطه اتصال محمد زاید بن سلطان آل نهیان، شاهزاده ابوظبی، محمد بن سلمان، شاهزاده سعودی و نزدیکترین حلقه نزدیکان دونالد ترامپ-چه قبل و چه بعد از به ریاست رسیدنش بخصوص برای ارائه مشاورههایی در زمینه تحقیقات رابرت مولر- تبدیل شده بود.
داستان «نادر» فقط یک نمونه از فعالیتهای مفسدانه، حرص و آز طلبی و رانت خواری (استفاده از نفوذ سیاسی برای مصارف شخصی) است که در دولت ترامپ بسیار عادی شده است. اما علاوه بر آن، این داستان به ما امکان میدهد که با مشکل عجیب و بیسابقهای مواجه شویم و آن تصمیم برخی از نزدیکترین همپیمانان امریکا در خاورمیانه به استفاده از اهرم قدرت مالی است تا با کمک عدهای کلاهبردار به هدف مشترکشان که اعمال نفوذ بر سیاست خارجی امریکاست، دست پیدا کنند.
از نظر رهبران عربستان سعودی، امارات، اسرائیل (در داستان نادر پای اسرائیل هم در میان است هرچند هنوز به وضوح مشخص نیست) و مصر، حمایت از ریاست جمهوی ترامپ و تلاش برای تأثیرگذاری بر رویکرد وی نسبت به خاورمیانه یک دلیل بسیار منطقی داشت: آنها سیاست باراک اوباما در قبال خاورمیانه را دوست نداشتند. سعودیها، اماراتیها و اسرائیلیها با آنکه تا حدودی درک کرده بودند نامزد رقیب دونالد ترامپ، یعنی هیلاری کلینتون، سیاستهای متفاوتتری نسبت به اوباما دارد که او را به جمهوری خواهان شبیهتر میکند، اما با این حال نگران بودند که او به توافق هستهای ایران و بنابراین به سیاست اوباما در قبال ایران پایبند بماند. آنها همچنین باور داشتند که کلینتون در قبال اسلامگرایانی چون اخوانیها از خود نرمش به خرج خواهد داد. یک باور عمیق در مصر وجود دارد و آن اینکه کلینتون در سالهای 2011 و 2012 به خیزش اخوان المسلمین و محمد مرسی در مصر کمک کرده بود. از نظر کشورهایی که در خاورمیانه واقع شدهاند مصر یک مکان استراتژیک محسوب میشود و بنابراین واگذاری آن به اخوان المسلمین یک شکست ژئوپلیتیکی محسوب میشود. بنا به دلایلی واضح، اسرائیلیها نگران تجمیع قدرت سیاسی اسلامگرایان همسایه خود بودند و دولت اوباما را به خاطر تنها گذاشتن حسنی مبارک و در نتیجه به خطر انداختن امنیت اسرائیل سرزنش میکردند.
با به قدرت رسیدن ترامپ، همپیمانان واشنگتن نامزد و رئیس جمهوری را به دست آوردند که از توافق هستهای ایران با عنوان «بدترین توافق صورت گرفته تا کنون» یاد میکند و اطرافیانش کسانی هستند که هیچ تمایزی بین گروه القاعده و اخوان المسلمین قائل نیستند، بخواهم سادهتر بگویم بشدت دچار اسلام هراسیاند و بارها مستقیماً اعلام کردهاند که امریکا از دوستانش در جنگ علیه تروریسم حمایت میکند والسلام. هیچ اما و اگر و شایدی در ارتباط با حقوق بشر و نیاز به اصلاحات سیاسی پذیرفته نیست. از نظر آنها، این سیاست بسیار بهتر است از استقبال از تناقض و پیچیدگی که ویژگی اصلی دولت اوباما بود.
البته حتی اگر یک رئیس جمهوری امریکایی در نحوه نگرش به جهان با همپیمانان خود اشتراک داشته باشد باز دیپلماسی متوقف نخواهد شد. شغل سفیران، وزیران امور خارجه و سایر نمایندگان دولتهای خارجی این است که نهایت تلاش خود را برای جلب خشنودی امریکا انجام دهند. این کار به طور سنتی از طریق جلسات مباحثه رسمی که در محل وزارت امور خارجه، شورای امنیت ملی و محل وزارت دفاع امریکا برگزار میشوند و از طریق دیدار با اعضای کنگره، نوشتن یادداشت در رسانههای پر نفوذ و همینطور از طریق مجراهای غیر رسمی مثل میزهای شام معروف واشنگتن، میهمانیهای باغ سفارت، برگزاری روزهای ملی و امثال این موارد صورت میگیرد. شکی نیست که دولت ترامپ طی یک سال ونیم اول حکومت خود همه این روشها را در پیش گرفته است. اما آنچه ما اکنون به آن واقف شدهایم این است که درست به موازات جلسات رسمی، تلاشهای دیگری برای نفوذ بر سیاست خارجه امریکا صورت گرفته که در مرکز همه آنها نام جرج نادر به گوش میرسد.
بهگفته روزنامه نیویورک تایمز، نادر و الیوت برویدی طرحی را به دولتهای امارات متحده عربی و عربستان ارائه دادند که بر اساس آن قرار شد برویدی از ارتباطات گستردهاش در واشنگتن، بویژه در کاخ سفید، برای شکل دادن به سیاست امریکا در قبال قطر، که سعودیها و اماراتیها آن را به حمایت از اخوان المسلین، تأمین بودجه افراطی گرایی و همکاری با ایران متهم میکنند، استفاده کند. ظاهراً، اماراتیها از این توافق استقبال کردند. اعمال فشار بر امیر قطر، تمیم بن حامد الثانی، به وضوح یکی از اولویتهای نخست شاهزادههای سعودی و اماراتی است. بدون شک آنها هرگز از اینکه از هر روش و منبع موجود برای پیشبرد منافع کشورشان استفاده میکنند، عذرخواهی نخواهند کرد. ولی در این میان توجیه دولت ترامپ از چنین سیاستی چیست؟
سرچشمه این نوع رانت خواری که نادر و برویدی در آن دخیل بودهاند به جارد کوشنر میرسد. روز هشتم نوامبر سال 2016، البته اگر قبل از آن چنین چیزی نبوده باشد، کوشنر شماره تلفن همراهش را بههر فردی که در واشنگتن ملاقات کرد، داد. او این کار را بدون توجه به عواقب احتمالیاش و ظاهراً بدون آگاهی از اینکه آیا آن افراد واقعاً صاحبان قدرت بودند یا فقط تظاهر میکردند، انجام داد. شکی نیست که شخصیتهای مهم کشورهای مختلف شماره تلفن اعضای ارشد دولت اوباما را داشتند، علاوه بر آن آدرس ایمیل این افراد را هم داشتند، اما نحوه عملکرد کوشنربه لحاظ کیفی متفاوت بود. او در واقع آغازکننده فرهنگ ترامپی بود که بر اساس آن هیچ فرآیند و نظارتی وجود ندارد، هر فردی میتواند یک سرمایه باشد، وفاداری بعد از پول عالیترین کیفیتی است که باید وجود داشته باشد و اینکه مهم نیست چه کاری میخواهید انجام دهید، همیشه راهی برای رسیدن به اهداف وجود دارد. قواعد دنیای ترامپ با قواعد دنیای همپیمانان خاورمیانهای او متفاوت است اما با این حال موازی کاریهایی همچنان وجود دارد که به افرادی مثل جرج نادر اجازه میدهد امور خود را به پیش ببرند. تمایل ترامپ برای نادیده گرفتن فرآیندها و روندهای رسمی دولت با عناصر شکل دهنده دولت و سیاست در کشورهای عربستان، امارات، مصر و اسرائیل شامل قدرت غیر رسمی، هنجارهای سازمان نیافته و عملکردهای گذشته، همخوانی دارد. این نهادهای غیررسمی در ایالات متحده هم وجود دارند. خیلی از مسائل و امور در واشنگتن بواسطه شبکه «پسران قدیمی» هاروارد یا در شکل سنتیترش در جریان خوش و بشهای اتاق تعویض لباس در میهمانیها انجام شده است. اشتیاق کوشنر به پخش شماره تلفن همراه خود نشانهای است از اینکه تیم ترامپ حاضر است کارها را به شیوهای کاملاً متفاوت از دولتهای قبل از خود انجام دهد و در این راه همپیمانان امریکا به همراه افرادی مثل نادر و برویدی نیز با او همکاری کردهاند. نتیجه این شد که بعد از آنکه برویدی گوش رئیس جمهوری و دیگران را با حرفهای خود مبنی بر عدم وفاداری رهبری قطر پر کرد، یک قرارداد 650 میلیون دلاری با کمپانی امنیتی او منعقد شد. از نقطه نظر پایتخت نشینان خاورمیانهای، وزارت امورخارجه و مشاور امنیت ملی در واشنگتن نهادهایی زائدند. ما میتوانیم از طریق کوشنر با توسل به «سیاست ریال» کارهای خود را پیش ببریم. تجارت اعمال نفوذ از قدیم الایام ،در واشنگتن وجود داشته است. مقدار پولی که دولتهای خارجی در لابیهای واشنگتن خرج میکنند بسیار بالاست، اما طرح نادر-برویدی تلاشی بود برای فروش سیاست خارجی امریکا، که همانطور که مولر بزودی به ما یادآوری خواهد کرد، این کار با فروش املاک تفاوت دارد.
منبع: Foreign Policy
منبع: رویداد24
کلیدواژه: رویداد24 رویداد۲۴ اخبار مهم اخبار روز جدیدترین اخبار
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rouydad24.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رویداد24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۹۱۳۹۱۰۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ریشههای تروریستپروری در سیاستهای غرب؛ ترور برای بقا!
این روزها نام فلسطین بیش از هر زمان دیگری بر سر زبانها افتاده و از اقصینقاط جهان به گوش میرسد و یک جنبش عمومی برای احقاق حقوق مردم غزه آغاز شده است. البته جنایت صهیونیستها که در ماههای اخیر به اوج خود رسیده، محدود به وقایع بعد از عملیات طوفانالاقصی و ماههای اخیر نمیشود و قدمتی ۷۵ساله دارد و مهاجرت اجباری و پاکسازی قومیتی سوغات شوم صهیونیستها در این تهاجم است.
رسانهایشدن بخشی از جنایتهای ارتش صهیونیستی در غزه و مخابره تصاویر بیمارستانها و مراکز درمانی که تاکنون سانسور میشد همبستگی عمیقی را بین ملتهای مختلف علیه رژیم کودککش اسرائیل رقم زد و این کینه به اقدام بزرگ و ارزشمندی نظیر تظاهرات مردم و تجمع دانشجویان جهان علیه صهیونیستها منجر شد.
گزارشهای ارسالی از دانشگاههای آمریکا یکی از شگفتانگیزترین اخبار این روزها بود و باعث شد تا نقاب از چهره سران آمریکا کنار رفته و افکارعمومی جهان با ماهیت تروریستپرور این دولت استعماری آشنا شوند چراکه اگر حمایتهای بیدریغ کاخسفید از این رژیم تداوم نداشت، کار اسرائیل پیش از اینها یکسره شده بود و ملت مظلوم غزه قربانی زیادهخواهی صهیونیستهای غاصب نمیشدند.
مروری بر تاریخ پرفرازونشیب منطقه غرب آسیا حکایت از این دارد که کشورهای غربی ازجمله آمریکا برای بهرهمندی از مواهب و امکانات استراتژیک این منطقه، رژیمی با عنوان اسرائیل را علم کردند تا با اقدامات ایذایی و تروریستی علیه ملتهای منطقه غرب آسیا، اهداف استعماری آنها را محقق کند، اما رویدادهای اخیر نشان میدهد که بومرنگ این بدخواهیها به سمت کشورهای غربی برگشته است و افکارعمومی این کشورها با محاکمه آنها خواستار بازنگری این سیاستهای نژادپرستانه هستند؛ مسألهای که به زعم کارشناسان توجه و عدم توجه به آن، حاکمیت آمریکا و دولت بایدن را با چالشی جدی مواجه کرده و به افول هژمونی آن میانجامد.
یکی ازموضوعاتی که ریاکاری و استانداردهای دوگانه دولتهای غربی را بهصورت واضح آشکار کرده و موجب رسوایی آنها میشود استفاده دوپهلو از پدیده تروریسم است. سیاستمداران غربی از یکسو در سخنرانیها و موضعگیریهایشان مکررا از لزوم مقابله با تروریسم میگویند و از طرف دیگر با حمایت از گروههای تروریستی و تقسیم آن به دو بخش خوب و بد، رویه دروغین خود در فریب افکارعمومی را آشکار میکنند. سناتورهای آمریکایی و دیپلماتهای اروپایی پشت تریبونهای رسمی، خودشان را دشمن نخست گروههای تروریستی معرفی میکنند، اما تاکنون عملیات قابلتوجهی از سوی آنها علیه اهداف غربی صورت نگرفته است و همواره در راستای تحقق اهداف آمریکا که جنگافروزی و دستاندازی به ثروتهای ملتهاست حرکت کردهاند و بیدلیل نیست که از حمایت آنها نیز برخوردار هستند و تروریسم در خدمت آمریکاست؛ مسألهای که با نگاهی به عملکرد دولتهای غربی قابل رویت است و میتوان رد پای آنها را در روابط متقابل دید. تشکیل دولت غاصب صهیونیست که مصداق کاملی از تروریسم است بخشی از این تعامل است که صدمات زیادی را بر پیکره جهان اسلام و جامعه بشری وارد کرد. شواهد و مستندات بسیاری وجود دارد که نشان میدهد مقامات اروپایی با همراهی صهیونیستها، از حمایت مردم بیدفاع غزه خودداری کرده و ناقض حقوقبشری شدهاند که داعیه پاسداری از آن را دارند و عجیبتر آنکه در برخی موارد از اقدامات بشردوستانهای که در حمایت از حقوق مردم فلسطین انجام گرفته است نیز جرمانگاری کرده و مانع ارسال کمکهای بشردوستانه شدهاند.
نقش آمریکا در تثبیت جریانهای تروریستی
میسال ۱۹۴۸بودکه اعلامیه دولت آمریکا مبنی بر شناسایی دولت اسرائیل صادر شد. درحالیکه این طرح هنوز در مجمع عمومی سازمان ملل در جریان بود و کارشناسان مشغول بررسی و گفتگو درباره طرح قیمومیت بودند، اما تصمیمگیرندگان کاخسفید مثل همین حالا که چشم و گوش خود را نسبت به جنایات صهیونیستها بستهاند، بدون توجه به نتایج بررسی سازمان ملل، دولت اسرائیل را به رسمیت شناخته و مسئولان اسرائیلی نیز استقلال خود را اعلام کردند و این آغاز راه آمریکا برای حمایت از اسرائیل بود. موضوعی که در این هفتهها بهدلیل آن به مصاف شهروندان کشورش رفته و حتی برای حفاظت از منافع اسرائیل تمام اصول قانونی را زیر پا گذاشته است.
رئیسجمهور آمریکا در ادامه تصمیمهای متعددی را در راستای پاسداری از موجودیت نحس اسرائیل اتخاذ کرده و در نخستین ملاقات رسمی با مقامات صهیونیستی، مبلغ صدمیلیون دلار در اختیار آنها قرار داد و با تأسیس دفتر سیاسی در تلآویو به روابط دیپلماتیک میان آمریکا و اسرائیل رسمیت بخشید تا سایر کشورها نیز از این قاعده پیروی کنند. خوابی که برای منطقه غربآسیا دیده بودند و با جهاد رزمندگان محور مقاومت کابوسی شد که علاوه بر اضمحلال صهیونیستها برای آمریکاییها نیز پرمخاطره شده است. اما آمریکا به همین هم بسنده نکرده و تلاشهای زیادی را برای پذیرش اسرائیل در سازمان ملل متحدانجام داد واین خوشخدمتیها بالغو تحریم نظامی وارسال اسلحه به اسرائیل از طرف آمریکا تکمیل شد و مجموعه این کارها اراده آمریکا در تشکیل این رژیم تروریستی را نشان میدهد که علنا اعلام جنگی علیه اعراب و ساکنان فلسطین بود.
ریشههای تروریسم در غرب آسیا
این سلسلهاقدامات باعث شد تا کشورهای غربی به رهبری آمریکا، رژیم غاصب صهیونیستی و دلارهای نفتی برخی حکام دستنشانده در منطقه اضلاع مثلث تروریسم را در منطقه غربآسیا کامل کنند. برخورداری از منابع طبیعی فسیلی یکی از مواردی بود که باعث شد تا غربیها چشم طمع به این منطقه دوخته و این پهنه جغرافیایی را تبدیل به مأمن تروریستها کنند. از سوی دیگر وقوع جنگ در این منطقه سود کلانی را نصیب این دولتهای استعماری میکرد و آمریکا برای ادامه حیات خود محتاج میلیونها دلاری است که از طرف کارخانههای اسلحهسازی به خزانه آنها سرازیر میشود. پس پرواضح است که جنگافروزی از طریق حمایت از تروریسم در منطقه بهترین راه برای جوشدادن این معاملات پرسود است.
علاوه بر آمریکا، اسرائیل نیز به دلایل متعددی برای حمایت از گسترش تروریسم در منطقه اشتیاق دارد: از ابتدای تأسیس رژیم منحوس صهیونیستی در غربآسیا و در قلب سرزمینهای اسلامی حفظ امنیت مهمترین دغدغه این رژیم بوده و هست. از طرفی صهیونیستها بهدلیل نداشتن وسعت و جمعیت کافی بهمنظور جنگ مجبور است تا از درگیری بلندمدت با کشورهای منطقه و حتی جنبشهای اسلامی مانند حزبا... و حماس اجتناب کند؛ بنابراین بهترین راه برای درگیرنشدن مستقیم در منطقه حمایت از گروههای تروریستی است تا کشورهایی مانند سوریه، لبنان و ایران درگیر مبارزه با تروریسم شوند و از مبارزه با اسرائیل دست بردارند.
تولید و حمایت تروریسم از سوی آمریکا یکی از توطئههای پنتاگون است تا طی آن رقبای منطقهای این دولت استکباری مشغول حلوفصل این مسأله ویرانکننده در داخل مرزهایشان باشند و برای رهایی از آن دست به دامان آمریکا یا متحد صهیونیستها شوند و بهاینترتیب این کشورها علاوه بر اینکه مجری سیاست آمریکا باشند، منافع اقتصادی چشمگیری را نیز نصیب دولتهای غربی کنند. پس از بهار عربی و سقوط حکومتهای خودکامه در آفریقا و غربآسیا، حکومتهای وابسته که با دیدن عاقبت همکیشان خود دچار هراس شده بودند برای رهایی از خشم مردم به دولتهای تروریستپرور متوسل شدند و اعتراف مقامات آمریکایی در تاسیس داعش نشان از همراهی مستمر آنها با گروههای تروریستی دارد و عجیب آنکه بازهم دولتهای خودکامه وابسته به غرب از گزند داعش در امان بودند.
حمایت دولتهای اروپایی از گروهک تروریستی منافقین و پشتیبانی از گروههای مسلح تجزیهطلب مثالهای نغزی است که نشان میدهد دولتهای غربی با استانداردهای دوگانه خود گاهی برای مقابله با تروریسم به کشورهای دیگر لشکرکشی کرده و استقلال آنها را زیر سؤال میبرند و بعضا با پذیرش افرادی که نقش مستقیمی در کشتار ۱۷هزار نفر از شهروندان ایرانی داشتهاند، تمام قوانین مرتبط با این موضوع را زیر پا گذاشته و برای آنها فرشقرمز پهن میکنند.
به هر تقدیر وقایع این روزهای غزه وجنون نسلکشی توسط صهیونیستها و حمایت عریان مدعیان حقوقبشر از این رژیمنژادپرست نشان میدهد که باید مراقب آدرس غلط رسانههای غربی بود. موضوعی که در نامه رهبر معظم انقلاب که سالها پیش خطاب به جوانان اروپایی نوشته شده بود هم به آن اشاره شده بود و معظمله فلسطین را مرز حق و باطل عنوان و تاکید کرده بودند: «تا زمانی که معیارهای دوگانه بر سیاست غرب مسلط باشد و تا وقتی که تروریسم در نگاه حامیان قدرتمندش به انواع خوب و بد تقسیم شود و تا روزی که منافع دولتها بر ارزشهای انسانی و اخلاقی ترجیح داده شود، نباید ریشههای خشونت را در جای دیگر جستوجو کرد.» بنابراین صحنههای غمانگیزی که این ماهها از غزه مخابره میشود ریشه در خشونت آمریکایی دارد و به فضل خدا با بیداری جهانی که در سطح جهان فراگیر شده است، به نابودی صهیونیسم و آزادی قدس منجر میشود.
منبع: رونامه جام جم
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی